در انتظار یار
در انتظار یار

در انتظار یار

احادیث مفید در مورد امام حسین (ع) و واقعه عاشورا

با استفاده از کتاب (چشمه سار عشق)
تألیف حسین انصاریان
1- پیامبر اکرم (ص): خدایا ! من بنده و پیامبر تو هستم و حسن و حسین (ع) بهترین ذریه و جانشینان من در امتم هستند. (ص 21)
2- پیامبر اکرم (ص): در قیامت زائران قبور معصومین(ع) را از رنج و سختی نجات می دهم. (ص 25)
3- پیامبر اکرم (ص): دوستداران حسین (ع) و دوستداران دوستان حسین (ع) در بهشتند. (ص 31)
4- پیامبر اکرم (ص): حسین از من است و من از حسینم، خداوند هر کس که حسین (ع) را دوست بدارد، دوست دارد. (ص 39)
5- پیامبر اکرم (ص): جمعی از عاشقان ما به زیارت حسین (ع) نی روند، در حالی که در روی زمین، آگاه تر از آنان به ذات حق نیست. (ص 43)
6- پیامبر اکرم (ص): در قیامت فاطمه سلام الله علیها عرضه می دارد: خدایا ! بین من و قاتلان حسینم حکم کن و شفاعت را در حق گریه کنندگان بر حسینم بپذیر، خداوند شفاعت او را می پذیرد. (ص 19)
7- حدیث قدسی: حسین (ع) را خزانه دار وحی خود قرار دادم و به شهادت گرامی داشتم، حسین برترین شهیدان است. (ص 13)
8- حدیث قدسی: ای محمد (ص)، حسین (ع) آقای شهیدان اولین و آخرین، در دنیا و آخرت است و پدرش برتر و بهتر از اوست. (ص 15)
9- امام حسین (ع): نیازهای مردم به سوی شما از نعمت های الهی بر شماست، پس شما را آزرده ننماید. (ص 61)
10- امام چهارم (ع): هر مؤمنی، به خاطر آزاری که ما در دنیا از دشمنان دیدیم، بر ما گریه کند، خداوند او را در بهشت اقامت دهد. (ص 73)
11- امام چهارم (ع): امام حسین (ع) می فرمود: اگر مردی به این گوش من ناسزا گوید و در گوش دیگرم عذر بخواهد، عذرش را می پذیرم. (ص 89)
12- امام باقر(ع): شیعیان ما را به زیارت قبر حسین(ع) امر نمائید، زیارت او روزی را زیاد، عمر را طولانی و عوامل بدی را از زندگی دور می نماید.(ص 99)
13- امام باقر (ع): کسی که می خواهد بداند از اهل بهشت است، دوستی ما را بر قلبش عرضه نماید، اگر پذیرفت، مؤمن و اهل بهشت است.
14- امام باقر (ع): هر کس عاشق ما می باشد، زیارت قبر امام حسین (ع) را دوست دارد. (ص 101)
15- امام باقر (ع): کسی که زائر امام حسین است از اهل بهشت و آن که زائر امام حسین نیست ناقص الایمان است. (ص 101)
16- امام صادق (ع): چشمی و اشکی نزد خدا محبوب تر از آن که برای حسین (ع) بگرید نیست. (ص 81)
17- امام صادق (ع): کسی که برای حسین (ع) بگرید و او را کمک نماید (در راه هدفش)، محبوب پیامبر (ص) و ادا کننده حق ماست. (ص 81)
18- امام صادق (ع): همه مردم در محشر گریان وارد می شوند، مگر گریه کننده گان بر حسین (ع) (بر صدمات و مصائب و مظلومیت و ... ایشان). (ص 81)
19- امام صادق (ع): گریه و جزع در هر چیز کراهت دارد، غیر از گریه بر امام حسین (ع) که در آن اجر الهی دارد. (ص 103)
20- امام صادق (ع): کسی که آب بنوشد و یاد حسین (ع) نماید و بر قاتلانش لعنت فرستد «خداوند صد هزار حسنه برایش نوشته و صد هزار گناه از او محو می نماید و صد هزار درجه بلند می نماید و مثل آن است که صد هزار انسان را در راه خدا آزاد کرده و در قیامت با قلبی آرام وارد محشر می شود.» (ص 107)
21- امام صادق (ع): (روح) امام حسین (ع) زائرانش را می بیند، برای آن ها طلب مغفرت می نماید و برای زائرش از هر گناه و خطا استغفار می نماید. اگر زائرش بیمار شود به عیادت، و چون بمیرد به تشییع جنازه اش می رود. (ص 111/117)
22- امام صادق (ع): هرکس شعری برای امام حسین (ع) بخواند و گریه کند و دیگران را بگریاند، بهشت بر آن واجب گردد. (ص 105)
23- امام صادق (ع): هرکس در شب های (نیمه شعبان- عید فطر- عرفه) امام حسین (ع) را زیارت نماید. برای او صد هزار حج و صد عمره مقبول نوشته شده، و یک هزار از حاجت های دنیا و آخرت او برآورده می شود. (ص 119)
24- امام صادق (ع): کسی که در هر جمعه امام حسین (ع) را زیارت نماید، قطعاً خدا او را می آمرزد و جایگاه او در بهشت با امام حسین (ع) است. (ص 131)
25- امام صادق (ع): هر کس علاقه دارد 124000 پیامبر با او مصاحفه نمایند، قبر حسین (ع) را در شب نیمه شعبان زیارت نماید. (ص 95)
26- امام رضا (ع): وقتی ماه محرم می رسید پدرم متبسم دیده نمی شد و روز عاشورا روز حزن و گریه او بود. (ص 11)
27- امام رضا (ع): کسانی که با رغبت و (درک مقام و عشق) قبور امامان را زیارت نماید، امامان در قیامت شفیعان آن ها خواهند بود. (ص 209)
28- امام حسین (ع) با مستمندان و فقیران می نشست و این آیه را تلاوت می فرمود: «خداوند متکبران را دوست ندارد.» (ص 87)
29- وقتی نام حسین (ع) در نزد امام صادق (ع) برده می شد، تا شب شاد نبود و می فرمود: حسین سبب گریه هر مؤمن است. (ص 53)
30- پیامبر اکرم (ص): حسین(ع) مورد ظلم و حیله قرار می گیرد و در میان جوان مردانی است که برای شهادت از هم سبقت می گیرند. (ص 77)
31- امام حسین (ع): روزی و نعمت های خدا را مصرف ننمائید، جائی بروید که خدا شما را نبیند، در موقع مرگ جان خود را به عزراییل ندهید، اگر توانستید این کارها را انجام دهید بعد هر گناهی خواستید انجام دهید.
32- امام حسین (ع): احادیث پیامبر (ص) و معصومین(ع) را زودتر به فرزندان خود بیاموزید، قبل از آن که مخالفان، در آموزش فرزندانتان بر شما سبقت بگیرند (و فکر و ذهن بچه های شما را از شبهات و عوامل غفلت و گناه پر نمایند)

به متولدین هر ماهی چی کادو بدیم ?

متولد فروردین ماه: گلنخود شیرین، دوربین، نقره، cd بازی، بادکنک، تابلو پرتره، اسباب بازی، آلبوم عکس، گوشی موبایل، تجهیزات ورزشی، ماشین حساب سِتِ آینه و شانه، ثبت نام کلاسهای چتربازی، سبدی از گل های ابریشمی



متولد اردیبهشت
زمرد سبز ، گل زنبق دشتی ، کیف پول ، وسایل مذهبی ، دوربین شکاری ، آلبوم تمبر
کتاب جیبی ، کتاب های رومیزی ، سبد پیک نیک ،روغن و وسایل حمام ،انواع سی دی
نرم افزارهای کامپیوتر ، وسایل تزئینی سرخپوستی


متولد خرداد
مروارید ، گل رز ، بادبادک ، کتاب آشپزی ، لوازم مانیکور ، یخدان ، صفحه دارت ، چمدان
شکلات ، بلوز ابریشمی ، کتاب آموزش رانندگی ، بلیط مسابقات اسبدوانی
ثبت نام کلاس ورزشهای رزمی


متولد تیر ماه
یاقوت ، گل زبان در قفا (دلفینیوم) ، پیراهن ابریشمی ، تخته موج سواری
ظروف کریستال ، جعبه جواهر ، شامپاین ، صدف دریایی تزئینی
کتاب های خودآموز ، حیوانات خشک شده ، چتر مخصوص کنار دریا ، عینک آفتابی
کتاب های عشقی ، تابلو نقاشی با منظره دریا


متولد مردادماه
زبرجد ، گل سوسن ، خودکار طلا ، کارت بازی ، کتاب جُک
لباس ، ابزار باغبانی ، نوارهای ویدیویی ورزشی ، دستگاه قهوه ساز
ظروف چینی ، بازوبند تنیس ، دستگاه ضبط صوت ، جعبه سوغاتی


متولد شهریور
یاقوت کبود ، گل مینا ، کتاب ، جدول ، ساعت رومیزی برنجی ، کامپیوتر
پَر گردگیری ، گلدان ، ساعت مچی طلا ، موی شتر
کُت ، پارچه رومیزی ، بالش های تزئینی (کوسن) ، چرخ خیاطی


متولد مهرماه
عقیق ، گل همیشه بهار ، قاب پنجره ، بلیط باله ، کتاب و رمان های جدید
رومیزی ابریشمی ، لباس زیر (زنانه) ، بلیط کنسرت
عطر ، ستِ آبرنگ ، عطرپاش ، لباس ورزشی ، تُستِر ، قفس پرنده
سیگار ، ماساژُر بدن ، لوازم نقاشی


متولد آبان ماه
یاقوت زرد ، گل داوودی ، لوازم آرایش ، چوگان گلف بازی
ماساژُر پا ، روغن های رایحه درمانی ، گیلاس های کریستالی
بلیط سفرهای دریایی ، کتاب های ستاره شناسی ، ملحفه و روتختی ابریشمی
عطر ، زیرپوش ها و لباسهای زیر ، بلیط پارک آبی


متولد آذر ماه
فیروزه ، گل نرگس ، راکت تنیس ، اطلس یا کره زمین
آکواریوم ، کتاب های هنری ، کتاب شعر
کتاب راهنمای سفر ، لوازم چادر زدن ، گیره سر ، بلیط سینما
مجله های دایره المعارفی ، بلیط پارک حیوانات وحشی


متولد دی ماه
لعل ، گل میخک صدپر ، پرده دیوارکوب ، لوازم آشپزخانه
مجسمه ، سی دی موسیقی ، ظروف سفالی و سرامیکی ، قاب عکس
کفش راحتی ، لحاف ، خوراک پرنده ، جارختی ، تلویزیون ، بلیط نمایشگاه


متولد بهمن ماه
یاقوت ارغوانی ، گل بنفشه ، الات موسیقی ، ستِ شطرنج
جدول کلمات متقاطع ، بخور خوشبو ، بلیط کنسرت موسیقی سنتی
وسایل اسکی ، ثبت نام کلاسهای رقص ، ستِ بازی کروکت ، بلیط گالری های هنری


متولد اسفند
زمرد کبود ، گل نسترن ، ستِ قهوه خوری
کتاب های تاریخی ، لوازم حمام ، دستمال توری ، روتختی ابریشمی
ست چای خوری نقره ، بلیط تئاتر ، شمع ، گل خشک ، کتاب های اسطوره ای

علائم ظهور حضرت مهدی (عج)

علائم ظهور حضرت مهدی (عج) بر دو دسته تقسیم می‌شوند:

الف: علائم حتمی و قطعی؛

ب: علائم غیر حتمی و غیر قطعی که البته در این علائم هم ممکن است اختلاف نظر وجود داشته باشد.

علائم غیر حتمی فراوان هستند و نوعاً بعضی از آنان به وقوع پیوسته است اما علائم حتمی و قطعی هنوز رخ نداده‌اند بعضی از این علائم قطعی عبارتند از:

1. خروج سفیانی: پیش از ظهور مردی از نسل ابوسفیان در منطقه شام خروج می‌کند و با تظاهر به دینداری گروه زیادی از مسلمانان را می‌فریبد و به گرد خود می‌آورد و بخش گسترده‌ای از سرزمینهای اسلام را به تصرف خویش در می‌آورد و بر مناطق پنجگانه شام، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین (نام شهری در نزدیکی حلب) و منطقة عراق سیطره می‌یابد و در کوفه و نجف به قتل عام شیعیان می‌پردازد و برای کشتن و یافتن آنان جایزه تعیین می‌کند آنگاه که از ظهور امام زمان باخبر می‌شود با سپاهی گران به جنگ وی می‌رود که در منطقه بیداد (بین مکه و مدینه) با سپاه امام (ع) برخورد می‌کند و به امر خدا همه لشگریان وی به جز چند نفر در زمین فرو می‌روند و هلاک می‌شوند.

 2. خسف در بیداء: خسف یعنی فرو رفتن و پنهان شدن، و بیداء نام منطقه‌ای در مکه و مدینه است. ظاهراً لشگر سفیانی در این منطقه که به قصد جنگ با امام عصر(عج) آمده است در زمین فرو می‌روند

3. خروج یمانی: سرداری از یمن قیام می‌کند و مردم را به حق و عدل دعوت می‌کند این نشانه در منابع عامه نیست ولی در مصادر شیعه روایات فراوانی در این باره وجود دارد. امام صادق (ع) فرمود: قیامهای سه‌گانه خراسانی، سفیانی، یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد بود و هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی دعوت حق و هدایت نمی‌کند و هم فرمود که یمانی از علائم حتمی است

 4. قتل نفس زکیه: زکیه یعنی فرد پاک و بی‌گناه و کسی که قتلی انجام نداده است و جرمی ندارد.  در آستانه ظهور مهدی (عج) در گیرودار مبارزات زمینه‌ساز انقلاب حضرت مهدی (عج) فردی پاکباخته و مخلص از اولاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) در راه امام می‌کوشد و در این راه مظلومانه به قتل می‌رسد. روایات گاهی نفس زکیه و گاهی «سید حسنی» گفته‌اند امام باقر (ع) فرمود: بین ظهور مهدی (عج) و کشته شدن نفس زکیه بیش از پانزده شبانه روز فاصله نیست.

5. صیحه آسمانی: منظور از صیحه آسمانی صدایی است که در آستانه ظهور حضرت مهدی در آسمان شنیده می‌شود و همه مردم آن را می‌شنوند در روایات تعبیر به «نداء» «فزعه» «صوت» نیز بکار رفته است که ظاهر آن نشان می‌دهد که هر یک از اینها نشانه جداگانه‌ای است که پیش از ظهور واقع می‌شود لکن به نظر می‌رسد که اینها تعبیر از یک واقعیت است و ممکن هم هست که از سه حادثه جدای از هم خبر داده باشند که اول صداهای هولناکی برآید و همه را به خود متوجه کند (صیحه) و به دنبال آن صدای مهیب و هولناکی شنیده شود که دلهای مردم را به وحشت اندازد (فزعه) و آن گاه از آسمان صدایی شنیده می‌شود که مردم را به سوی مهدی(عج)‌ فرا می‌خواند (نداء) روایاتی که از این معنا خبر داده‌اند از طریق شیعه و سنی فراوان هستند. امام باقر (ع) می‌فرماید: ندا کننده‌ای از آسمان نام قائم را ندا می‌کند پس هر که در شرق و غرب است آن را می‌شنود و از وحشت این صدا خوابیده‌ها بیدار و ایستادگان نشسته و نشستگان بر دو پای خویش می‌ایستند رحمت خدا بر کسی که از این صدا عبرت گیرد و ندای وی را اجابت کند زیرا صدای نخست، صدای جبرئیل روح الأمین است.

آنگاه می‌فرماید: این صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان خواهد بود در این هیچ شک نکنید و بشنوید و فرمان برید، در آخر روز شیطان فریاد می‌زند که «فلانی مظلوم کشته شد» تا مردم را بفریبد و به شک اندازد. و امام صادق (ع) می‌فرماید: در ابتدای روز گویند‌ه‌ای در آسمان ندا می‌دهد که آگاه باشید که حق با علی و شیعیان اوست. پس از آن در پایان روز شیطان که لعنت خدا بر او باد از روی زمین فریاد می‌زند که حق با عثمان و پیروان اوست پس در این هنگام باطل گرایان به شک می‌افتند هرگاه گوینده‌ای از آسمان نداء بزند که حق با اولاد محمد(ص) است در آن هنگام ظهور مهدی(عج) به سر زبانها می‌افتد به گونه‌ای که غیر از او یاد نمی‌کنند.

6. خروج دجال: این نشانه در کتب اهل سنت از علائم برپایی قیامت شناخته شده است.ولی در منابع روایی شیعه از نشانه‌های ظهور است. و اشکال ندارد که هم علامت ظهور و هم علامت معاد باشد. چون خود ظهور امام عصر (عج) هم از علائم آخرالزمان می‌باشد.

دجال فردی است که در آخر الزمان و پیش از قیام مهدی (عج) خروج می‌کند و غیر عادی است و با انجام کارهای شگفت انگیز جمع زیادی از مردم را می‌فریبد و سرانجام به دست عیسی مسیح (ع) در کنار دروازه ”لد“ در منطقه شام به هلاکت می‌رسد. در مورد دجال نظریه‌های متعددی طرح شده است مثلا گروهی آن را فردی نامیده‌اند و دسته‌ای آن را جریانی می‌دانند و نه شخص معین که مطرح کردن این امور مجال دیگری را می‌طلبد

نظریه جدایی دین از سیاست یعنی چه ؟چه کسی برای اولین بار آن را طر


نظریه جدایی دین از سیاست (Secularism) گرایش و تفکری است که طرفدار و مروج حذف یا بی اعتنایی و به حاشیه راندن نقش دین در ساحت های مختلف حیات انسانی، از قبیل سیاست، حکومت، علم، اخلاق و ... است. بر اساس این نظریه، بشر در سایه خرد و دانش تجربی خود همانگونه که توانسته است در شناخت طبیعت کامیاب شود، می تواند قوانین مربوط به فرهنگ، سیاست، قضاوت، اقتصاد، داد و ستد و آداب و معاشرت و بالاخره هر آنچه که به شؤون مادی و معنوی حیات او مربوط می شود را - نیز - در سایه خرد و دانش خود بشناسد و بسازد و از این پس دیگر به دخالت دین در اداره زندگی اش نیازی نخواهد داشت.فرهنگ آکسفورد سکولاریسم را این گونه تعریف می کند: «اعتقاد به این که قوانین، آموزش و پرورش و ... باید بر واقعیات علم مبتنی باشد نه مذهب».خاستگاه اصلی اندیشه جدایی دین از سیاست غرب است. در قرون وسطی و پس از آن عواملی دست به دست هم داد تا این اندیشه را بر فرهنگ غرب حاکم ساخت.از یک سو مسیحیت تحریف شده با مفاهیمی نارسا و غیر معقول، در کنار حاکمیت استبداد و اختناق رجال کلیسا؛ و از سوی دیگر تعارض عقل و علم با آموزه‏های انجیل باعث شد تعارضی آشکار میان دین و تجدد در گیرد. تعارضی که سرانجام به تفکیک دو حوزه علم و دین انجامید و در نتیجه دین از صحنه همه حوزه‏هایی که علم در آن سخن میگوید کنار رفت.در جهان اسلام اندیشه جدایی دین از سیاست از سوی سه قشر مطرح شده است: نخست از سوی حاکمان جوری که در صدر اسلام میخواستند جریان خلافت را به سلطنت تبدیل کنند مثلاً وقتی معاویه در سال چهل هجری به خلافت رسید به عراق آمد و چنین گفت: «من با شما بر سر نماز و روزه نمیجنگیدم بلکه میخواستم بر شما حکومت کنم و به مقصود خود رسیدم»، (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 160).پس از او حکومت در جامعه اسلامی از جنبه دینی خارج و به سلطنت تبدیل شد. سلاطین جور در هر دوره‏ای برای مبارزه با علمای دین، همواره سیاست را جدای از دین و شأن علما را بالاتر از دخالت در سیاست معرفی میکردند، (صحیفه نور / ج 83، ص 217: درباره سخن رضا شاه به آیت الله کاشانی).گروه دوم استعمارگران خارجی بودند. بزرگترین ضربه‏هایی که استعمار از ممالک اسلامی دیدند از سوی تعالیم دینی و علمای دین رهبری میشد لذا فرهنگی که همواره از سوی استعمارگران برای ممالک اسلامی نسخه و ترویج میشد فرهنگ جدایی دین از سیاست بود، (ر.ک: محمد سروش، دین و دولت در اندیشه اسلامی، صص 120 ـ 126).قشر سوم: جریان روشنفکری بیمار بود که از سوی تحصیل کرده‏های غرب آغاز شده بود و سعی در تطبیق همان جریان جدایی دین از سیاست در فضای غرب بر حوزه اسلام کردند غافل از این که: اسلام غیر از مسیحیت است.ثانیا: آنچه به نام مسیحیت در غرب قرون وسطی بود مسیحیت ناب نبود.ثالثا: علمای اسلام نه تنها هرگز حاکمیت استبداد و اختناق نداشتند و هرگز با علم سر ستیز نداشتند که هر دوره که قدرت به دست علمای اسلام بوده است دوره شکوفایی و رشد علم شناخته شده است.به طور کلی در پاسخ به طرفداران اندیشه جدایی دین از سیاست استدلالهای مفصل و متینی بیان شده است که پرداختن به تمامی آنها از حوصله نامه خارج بوده لذا ما بصورت کلی به بیان دو شیوه مهم برای مقابله با طرفداران این اندیشه میپردازیم که عبارتند از:
1.
ارجاع به گزاره‏ها، متون و منابع اسلامی

2.
سیره و روش پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) در دین اسلام با توجه به حجم عظیمی از احکام اجتماعی و اهداف سیاسی دینی، میتوان هدفگیریهای اصلی این دین مقدس را شناخت. حضرت امام(ره) در این باره میفرمایند: «اسلام دین سیاست است با تمام شئونی که سیاست دارد ـ این نکته برای هر کسی که کمترین تدبری در احکام حکومتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام بکند آشکار میگردد. پس هر که را گمان بر او برود که دین از سیاست جداست، نه دین را شناخته و نه سیاست را.»، (صحیفه نور، ج 1، ص 6).با مروری کوتاه بر قوانین اسلامی و آیات قرآن روشن میگردد که اسلام دینی است جامع و همه سونگر که تمام ابعاد زندگی انسان (فردی، اجتماعی، دنیوی، اخروی، مادی و معنوی) را در نظر گرفته و همان گونه که مردم را به عبادت و یکتا پرستی دعوت نموده و دستورات اخلاقی و مربوط به خودسازی فردی را دارد احکام و دستوراتی در مورد مسائل حکومتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی و مربوط به اداره صحیح جامعه روابط بین‏المللی، حقوقی و... داراست و مقررات قضایی، حقوقی، روابط اجتماعی، مسائل
اقتصادی، تربیتی و ... دارد و بدیهی است که اجرا و پیاده کردن چنین احکام و دستوراتی بدون قدرت اجرایی امکان پذیر نیست و حکومت دینی به معنای صحیح آن حکومتی است که جامعه را بر اساس قوانین الهی اداره کند و زمینه‏های رشد و استعدادها و امکان رسیدن انسانها به کمال و ایجاد جامعه‏ای برین صالح و شایسته را برای مردم آماده کند و با فسادهای اخلاقی اجتماعی و ... مبارزه کند.قرآن کریم در وصف مردان الهی فرموده : «الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاة و اتوا الزکاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبه الامور»، (حج، آیه 41) سیره و روش رسول اکرم(ص) نشان دهنده این است که دین از سیاست جدا نیست وخود آن ضمن تشکیل حکومت مسؤولیت اجرایی و قضایی آن را بر عهده داشت. امیرالمومنین علی(ع) نیز حکومتی بر اساس عدل و اجرای دستورات
الهی بنا نهاد و حکومت کوتاه‏مدت امام حسن(ع)، قیام خونین امام حسین(ع) و مشروع ندانستن حکومت‏های وقت از سوی دیگر امامان(ع) همه بیان کننده این واقعیت هستند که تشکیل حکومت از ضروریات دین اسلام است و آیات فراوانی در این زمینه وجود دارد؛ از جمله:
1- «
لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس؛ به راستی که پیامبران را با پدیده‏های روشن‏گر فرستادیم و همراه آنان کتاب و میزان نازل کردیم، تا مردم به دادگری برخزیند و آهن را که در آن نیروی سخت و سودهای فراوان

برای مردم است پدید آوردیم»، (حدید، آیه 25).
2- «
یا ایها اللذین آمنوا کونوا قوّامین لله شهداء بالقسط؛ ای مؤمنان برای خدا برخیزید و به عدل و شهادت دهید»، (مائده، آیه 8
).
3- «
ولقد بعثنا فی کل امة رسولاً ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت؛ و به راستی در هر امتی پیامبری فرستادیم که خداوند را بندگی کنید و از بندگی طاغوت دوری جویید»، (نحل، آیه 36
).
4- «
و ما لکم لاتقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها واجعل لنا من لدنک ولیّا واجعل لنا من لدنک نصیرا؛ چیست شما را که در راه خدا و ضعیف شدگان جامعه، از مردان، زنان و کودکان کارزار نمیکنید؟! آنان که میگویند: پروردگارا! ما را از این قریه (جامعه) بیرون بر و رها ساز که اهلش ستمکار است و قرار ده برای ما از جانب خودت سرپرست و یاوری و قرار ده از نزد خودت یاری کننده‏ای»، (نساء، آیه 75
).
5- «
اطیعوا الله واطیعوا الرسول و اولی الامر منکم؛ اطاعت کنید از خدا و پیامبر و صاحبان فرمان از خودتان»، (نساء، آیه 59).و آیات متعدد بسیاری که در آنها سخن از کتاب، میزان، آهن و منافع آن، شهادت به قسط و داد، دوری از طاغوت، جنگ در راه خدا و مستضعفان، نجات محرومان، هجرت در راه خدا و.. از مقوله‏های اجتماعی است که در کتاب الهی آن فرمان داده شده است.البته شرح و تفسیر هر کدام ازاین آیات و چگونگی اثبات ضرورت تشکیل حکومت به وسیله پیامبران ور هبران الهی، نیازمند ارائه مباحث طولانی است که در حوصله یک نامه نمیگنجد.در اینجا تنها به مهمترین مبانی اندیشه‏های سیاسی مربوط به تشکیل حکومت و ارتباط دین و سیاست اشاره میشود
:
1-
اثبات حاکمیت ولایت و سرپرستی همه‏جانبه مادی و معنوی، دنیوی و اخروی برای خدا، رسول و اولیای خاص او، (مائده، آیه 55 - یوسف، آیه 40 - مائده، آیه 42 و 43
).
2-
اثبات امامت و رهبری سیاسی - اجتماعی برای پیامبر(ص)، امام(ع) و منصوبین از ناحیه آنان، (نساء، آیه 58 و 59 - مائده، آیه 67
).
3-
اثبات حکومت و خلافت در زمین برای برخی از پیامبران گذشته مانند حضرت داود(ع) و سلیمان(ع)، (ص، آیات 20 و 26 - نمل آیات 26 و 27 - نساء، آیه 54
).
4-
قرآن، داوری و فصل خصومت در میان مردم را از وظایف پیامبران الهی معرفی میکند، نساء، آیات 58 و 65 - مائده، آیه 42 - انبیاء، آیه 78 - انعام، آیه 89
).
5-
دعوت به کار شورایی و جمعی کردن، (شوری، آیه 38 - آل عمران، آیه
159).
6-
مبارزه با فساد و تباهی، ظلم‏زدایی و عدل‏گستری جزو وظایف اصلی اهل ایمان است، (بقره، آیه 279 - هود، آیه 113 - نساء، آیه 58 - نحل، آیه 90 - ص، آیه 28 - حج، آیه 41
).
7-
احترام به حقوق انسان‏ها و کرامت‏بخشی به انسان از اصول سیاست ادیان الهی است، (اسراء، آیه 70 - آل عمران، آیه 19 - نساء، آیه 32
).
8-
امر به جهاد و مبارزه با طاغوت‏ها، مستکبران و ستمگران و نیز تهیه امکانات دفاعی، (بقره، آیه 218 - تحریم، آیه 9 - نساء، آیه 75 - انفال، آیه 60 - اعراف، آیه
56).
9-
عزت و آقایی را مخصوص خدا واهل ایمان دانستن و نفی هرگونه سلطه‏پذیری و ذلت، (منافقون، آیه 8 - محمد، آیه 35 - هود، آیه 113 - آل عمران، آیه 146 و
149).
10-
تبیین و تعیین حقوق متقابل والی و مردم، (نهج‏البلاغه، خطبه 216، ص 335 و 336
).
11-
اثبات سلطنت و حکومت برای برخی از حاکمان صالح و عادل، مانند طالوت و ذوالقرنین، (بقره، آیه 246 و 247 - کهف، آیات 83 - 98
).
12-
اختصاص دادن حقوق مهم و کلان مالی به ولی امر مسلمین و حکومت اسلامی جهت مصرف در مصالح جامعه، (اصول کافی، باب صلة الامام و باب الفیء والانفال و تفسیر الخمس).از آنچه گذشت روشن میشود که جدایی دین از سیاست در مورد اسلام به هیچ وجه صادق نیست و بخش عظیمی از معارف و آموزه‏های اسلامی شامل مسائل سیاسی و اجتماعی است.به تعبیر حضرت امام در میان حدود 57، 58 کتاب فقهی، تنها 7،8 تای آنها مربوط به مسائل عبادی صرف است و بقیه آنها در حوزه مسایل سیاسی، اجتماعی، قضایی و مناسبات اساسی است.در خاتمه برای آشنایی شما با چگونگی استدلال در مقابل طرفداران اندیشه تفکیک، به صورت مختصر به نقد یک دلیل مهم از طرفداران این اندیشه میپردازیم:علی عبدالرزاق که یکی از طرفداران نظریه تفکیک است با تمسک به آیاتی از قرآن، مانند: «قل لست علیکم بوکیل»، (انعام، آیه 66). «ان علیک الا البلاغ»، (شوری، آیه 48). ادعا میکند که قرآن وظایفی فراتر از مسئولیت دینی را از دوش پیامبر(ص) برداشته است، (علی عبدالرزاق، الاسلام و اصول الحکم، ص 171). مهندس بازرگان نیز از آیات قرآن چنین برداشتی دارند، (مجله کیان، شماره 28، ص 51) در پاسخ باید گفت که این برداشت از قرآن ناشی از نگرش سطحی به آن کتاب مقدس است. این آیات وظیفه پیغمبر(ص) در زمینه رسالت و انذار را به صورت حقیقی حصر نمیکنند تا با مقامات ومناصب دیگر پیامبر اکرم(ص) منافات داشته باشد. این کلام به قرینه آیات دیگر که مقام قضاوت و حکومت را برای آن حضرت اثبات کرده فهمیده میشود. آیاتی که به طور مشخص به این امر پرداخته، زیاد است. به جهت رعایت اختصار تنها به یک آیه اشاره میکنیم: «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم»، (احزاب، آیه 6). این آیه وجود مبارک پیامبر(ص) را در موارد تصرف در امور مؤمنان سزاوارتر دانسته است. به طور قطع این اولویت در تصرف، چیزی افزون بر مقام نبوت آن حضرت است. از امام باقر(ع) روایت شده که آن حضرت در تفسیر آیه مذکور فرمود: این آیه درباره امارت و حکومت نازل شده است، (مجمع‏البحرین، ص 92). در آیاتی از قرآن، پیامبران موظف به اقامه قسط در جامعه شده‏اند «و لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط»، (سوره حدید، آیه 25). آیا میتوان بدون اصلاح جامعه و در دست گرفتن تشکیلات حکومتی عدالت را تحقق بخشید؟ همچنین خدای سبحان در یکی از آیات قرآن کریم، هدف از ارسال پیامبران را چنین بیان میکند: «کان الناس امة واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین وانزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه»، (بقره، آیه 213). در این آیه مسأله رفع اختلاف میان مردم، به عنوان هدف بعثت پیامبران مطرح شده است. اگر اختلاف میان انسان‏ها، امری طبیعی و قطعی است و رفع اختلافها، امری ضروری برای ایجاد نظم در جامعه بشری و دوری از هرج و مرج میباشد، موعظه و نصیحت و مسأله‏گویی صرف، نمیتواند مشکل اجتماعی را حل کند. ازاین‏رو هیچ پیامبر صاحب شریعتی، نیامده است، مگر آن که علاوه بر بشارت و انذار مردمان مسأله حاکمیت را نیز مطرح نموده است. خدای سبحان در این آیه نمیفرماید پیامبران به وسیله تعلیم و یا بشارت و انذار، اختلاف جامعه را رفع میکنند؛ بلکه میفرماید به وسیله «حکم» اختلافات را برمیدارند؛ زیرا حل اختلافات، بدون حکم و حکومت - که دارای ضمانت اجرایی است - امکان‏پذیر نمیباشد. بنابراین هر مکتبی که پیام‏آور شریعتی برای بشر باشد، به یقین، احکام فردی و اجتماعی را با خود آورده است و این احکام، در صورتی مفید و کارساز خواهد بود که به اجرا درآیند، و اجرای قانون واحکام الهی نیز، ضرورتا نیازمند حکومتی است که ضامن آن باشد. در غیر این صورت یا اساسا احکام دینی به اجرا درنمیآید و یا اگر اجرای آنها به دست همگان باشد هرج و مرج پیش میآید.صرفِ وجود قانون، توان تأثیر در جامعه را ندارد مگر این که شخصی توانا و مرتبط با غیب، مسؤول تعلیم، حفظ و اجرای آن باشد.سؤال: اگر رهبری سیاسی و تشکیل حکومت بخشی از وظایف نبوت است چرا برخی از پیامبران الهی حکومت نداشته‏اند؟

پاسخ: چند احتمال در اینجا مطرح است:یکم: تشکیل حکومت ممکن است در شرایطی خاص برای پیامبری مقدور نباشد؛ مانند رسول اکرم(ص) که در چند سال اول رسالت خود، از اعمال مقام حکومت معذور بودند.دوم: ممکن است در عصر پیامبری بزرگ - که مسؤولیت زمامداری جامعه بر عهده او است - برخی دیگر از انبیاء الهی زیرمجموعه رسالت او باشند و آنان تنها سمت تبلیغ احکام دین را داشته و حق تشکیل حکومت جدا و مستقل را نداشته باشند؛ مانند حضرت لوط(ع) که نبوت او زیر مجموعه نبوت ابراهیم خلیل(ع) بود. قرآن میفرماید: «فآمن له لوط»، (عنکبوت، آیه 26) و این هیچ محذوری را به همراه ندارد؛ زیرا نبوت چنین اشخاصی، شعاعی از نبوت گسترده همان پیامبر بزرگ است که زمامدار منطقه رسالت خود میباشد و قرآن مجید صراحتا منصوب بودن حضرت ابراهیم(ع) از سوی خدا برای امامت و رهبری جامعه را بیان کرده است: «انی جاعلک للناس اماما»، (بقره، آیه 124). بنابراین هیچ نبوتی بدون حکومت نیست؛ خواه به نحو استقلال باشد و خواه به نحو وابسته؛ زیرا در مثال یاد شده، حضرت لوط(ع) تحت حکومت ابراهیم(ع)، زندگی سیاسی و اجتماعی خود و دیگران را در محیط مخصوص خویش اداره میکرد. ازاین‏رو، حضور پیامبران در صحنه سیاست و اجتماع و زمامداری آنان، به صورت موجبه جزئیه در قرآن کریم آمده است: «و کاین من نبیّ قاتل معه ربّیون کثیر»، (آل عمران، آیه 146).حال چنانچه درباره حضرت نوح و عیسی(ع) و برخی دیگر از پیامبران الهی به صراحت مطلبی در باب حکومت و سیاست در قرآن کریم نیامده باشد، این عدم تصریح، دلیل بر نبودن حکومت نیست؛ بلکه از قبیل «و رسلاً لم نقصصهم علیک»، (نساء، آیه 164) است؛ یعنی، همان گونه که برخی از انبیای الهی در تاریخ بشر بوده‏آند و نامی از آنان در قرآن نیامده است، تمامی ویژگیهای پیامبران نام برده شده نیز در قرآن نیز ذکر نشده است. بنابراین هم تشکیل حکومت از سوی پیامبران الهی، امری ضروری بوده و هم آنان با توجه به فراهم بودن شرایط و امکانات و تواناییها به آن اقدام نموده‏اند و علاوه بر دلالت آیات متعدد قرآن، سیره پیامبر اکرم(ص) در تشکیل حکومت و... نیز گواه خوبی است که چنین برداشتی از برخی از آیات قرآن به هیچ وجه صحیح نمیباشد.برای آگاهی بیشتر ر.ک:
1-
امام خمینی و حکومت اسلامی، شماره 1، مبانی کلامی، کنگره امام خمینی و اندیشه حکومت اسلامی

2-
کاظم قاضیزاده، اندیشه‏های فقهی - سیاسی امام خمینی
3-
امام خمینی، ولایت فقیه
4-
آیت‏الله‏جوادی آملی، ولایت فقیه
5-
آیت‏الله‏مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 2
6-
محمد جواد نوروزی، نظام سیاسی اسلام

7-
نبیالله ابراهیم‏زاده آملی، حاکمیت دینی
8-
علی ذوعلم، مبانی قرآنی ولایت فقیه
9-
عبدالله نصری، انتظار بشر از دین، ص 307
10-
حسن قدردان قراملکی، سکولاریسم در اسلام و مسیحیت