در انتظار یار
در انتظار یار

در انتظار یار

آشنایی با بقعه امام زاده صالح - تجریش

امامزاده صالح نام آرامگاهی در محله تجریش تهران است.                             

این آرامگاه را منسوب به صالح پسر امام موسی کاظم (ع) می‌دانند. صحن و حیاط این بقعه گورستان عمومی بود و در بیست سال اخیر اثر گورها را از بین برده‌اند و فقط تعداد محدودی از سنگ قبرها را باقی گذاشته‌اند.

از جمله سنگ قبر محمدولی خان تنکابنی (سپهسالار اعظم). گفته می‌شود که سر این امام زاده در این آرامگاه مدفون است و بدن وی نیز در آرامگاهی با نام مشابه (واقع در میدان عالی قاپو اردبیل) آرمیده‌است.

بنای بقعه اصلی شامل ساختمان چهارگوش بزرگ و مستحکمی با دیوارهای قطور است و فضای درونی آن تقریبا ۵٫۶ متر مربع مساحت دارد. وضع طاق‌نماها و معماری ساختمان و پوشش آن از معماری بناهای سدهٔ هفتم و هشتم است.

گنبد کاشی کاری شده بقعه در سال ۱۳۳۸ در آخرین سال عمر حسن فداکار با هزینه شخصی تعمیر و کاشی کاری مجدد شد.


محوطه امامزاده صالح پیش از تغییر فضای خیابانی تجریش، محوطه‌ای کاملا محصور شده همچون دیگر زیارتگاه‌های ایران بوده‌است ولی امروزه از حصار دیوارها خارج شده‌است.

بقعه و بارگاه و صحن گسترده امامزاده صالح (ع) به مساحت سه هزار متر مربع یکی از بزرگترین و باشکوه ترین امامزاده های ایران است.

امام زاده صالح (ع) بر اساس کتیبه بالای سردر صحن و زیارتنامه از فرزندان بلافصل حضرت امام موسی کاظم (ع) و برادر امام رضا (ع) معرفی شده است.

این امامزاده، نه تنها در تهران بلکه در ایران و حوزه‌های شیعه نشین جهان که هر سال تعداد زیادی از مشتاقان را از گوشه و کنار ایران، عراق، پاکستان، افغانستان و لبنان به خود می‌طلبد، شهرت دارد.

بنای اصلی و اولیه بقعه به صورت چهارگوش و مربع شکل بزرگ و باشکوهی است که فضای درونی آن ۴۲۲ هزار و ۵۰ متر مربع وسعت داشته و دارای دیوارهای قطوری است که با توجه به وضع طاق نماها از نظر سبک و شیوه معماری به بناهای دوران ایلخانی همانند و به احتمال زیاد در سده هفتم و هشتم هجری و قدیم تر ساخته شده است.

گنبد شلجمی شکل آن با کاشی‌های زیبا پوشیده شده است. این گنبد در سال ۱۳۲۳ شمسی به همت حسن فداکار تعمیر و کاشیکاری آن به صورت اولیه تجدید شده است.

احداث گنبد کنونی همراه با تزیینات و مقرنس کاری و نقاشی های ظریف و اصلاحات داخل حرم، تعمیرات و پاره ای الحاقات و به طور کلی استحکام بخشی را به هاکو میرزا ملقب به بهادرخان پسر حسنعلی میرزا شجاع السطنه و نوه فتحعلی شاه نسبت داده اند.


بنا به شواهد در امامزاده صالح کتیبه ای به سال ۷۰۰ قمری وجود داشته که ظاهرا در تعمیرات و تغییر مدخل بنا از میان رفته است که بنا بر آن همزمان با پادشاهی غازان خان نخستین ایلخان مسلمان مغول و مروج اسلام در میان مغولان بوده است.

در داخل حریم وسیع امامزاده صالح صندوقی چوبین وجود دارد که احتمالا به دوران اواخر صفوی یا افشار تعلق دارد و ضریح ممتاز نقره‌ای آن که اضلاع شرقی و شمال شرقی و غربی آن دارای محفظه مشبک مزین به نقره و ضلع جنوبی آن مشبک چوبی است از وقفیات مرحوم آقای میرزا سعیدخان وزیر امور خارجه اواخر قاجار است.

شکایت شهروند مشهدی از هاشمی رفسنجانی

خبردیگر این که یک شهروند مشهدی با نگارش دادخواستی خطاب به دادستان دادسرای ویژه روحانیت از اکبر هاشمی رفسنجانی به خاطر تخلفاتش در انتخابات ریاست جمهوری دهم و دوران ریاست جمهوری وی شکایت کرده است.
در ابتدای متن دادخواست جواد فردوسیان خطاب به قدیانی؛ دادستان دادسرای ویژه روحانیت با اشاره به تخلفات اخیر هاشمی رفسنجانی آمده است: سکوت طولانی مدت آقای هاشمی رفسنجانی در مورد انتخابات دوره دهم ریاست‌جمهوری نوعی حمایت و پشتیبانی از اغتشاشگران منجمله فرزند وی بود. آقای هاشمی رفسنجانی در خطبه‌های نماز جمعه مورخ 26/4/88 اشاره کردند در این انتخابات بذر تردید افشانده شده. بنده از ایشان «هاشمی رفسنجانی» سوال می‌کنم: چه کسی اولین بار بذر تردید و شک را در جامعه پاشید؟! وی افزوده: آقای هاشمی! مسئله خیانت و تقلب را چه کسی و در کجا مطرح کرده است لطفا پاسخ دهید

لس‌آنجلس تایمز: «راه سبز امید»، سپر موسوی در برابر خطر بازداشت

با خبر شدیم که روزنامه لس آنجلس تایمز با اشاره به تشکیل جبهه جدید موسوی با عنوان «تشکیلات راه سبز امید» نوشته: «هرچند نامزد معترض به انتخابات ایران روز شنبه از تشکیل یک جبهه سیاسی خبر داد اما توضیح نداد این جبهه چه استراتژی روشنی را برای احیا و تجدید نیروی حرکت اعتراضی اخیر که متوقف شده است در پیش خواهد گرفت.» این روزنامه آمریکایی افزوده: «گرچه این اقدام موسوی تلاشی برای تحکیم حرکت اعتراضی با اتکا بر حوادث متعاقب انتخابات است، اما اظهارات اخیر رهبر معترضان ایران فاقد یک «دستور کار سیاسی» است و به عبارت دیگر مسیر آینده «تشکیلات راه سبز امید»، روشن نیست.»به نوشته لس‌آنجلس تایمز، درخواست برخی فعالان برای برپایی تجمعاتی در بازار و نماز جمعه هفته گذشته از سوی حامیان موسوی با بی‌اعتنایی مواجه شده است.

رهبرمعظم انقلاب در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه ولی‌امر

 

 

 

 

 

 اعضای دفتر رهبر معظم انقلاب و سپاه ولی امر اخیراً با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دیدار کردند. پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای مشروح بیانات رهبر معظم انقلاب در این دیدار را منتشر کرده است. متن کامل بیانات رهبر معظم انقلاب در این دیدار که در روز پنجم مرداد ماه انجام شده بدین شرح است:
بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم‏
اولاً تبریک عرض می‌کنیم این اعیاد بزرگ و پیاپى را که حقیقتاً هر کدامى براى دل‌هاى شیعیان یک خورشید فروزنده است، یک شعاع خیره کننده است؛ ولادت حضرت اباعبدالله‏الحسین (علیه الصلاه و السلام)، ولادت حضرت سجاد (علیه الصلاه و السلام) و ولادت حضرت ابى‏الفضل‏العباس (علیه الصلاه و السلام). ان‏شاءالله که بر همه‏ شماها این اعیاد مبارک باشد. مبارک بودن هم به این است که اولاً دلتان ان‏شاءاللّه شاد باشد، روحتان برخوردار از آرامش و سکینه‏ الهى باشد، همه‏ وجودتان سرشار از اعتماد به خدا و توکل به خداى متعال باشد. اگر اینها شد، عید به طور کامل براى شما مبارک است. سعى کنیم اینها را براى خودمان تدارک ببینیم؛ دل‌هایمان را شاد کنیم، جان‌هایمان را از سکینه‏ الهى برخوردار کنیم، اعتماد به خدا را هم در وجود خودمان روز به روز بیشتر کنیم.
ما به یک قول متعارف معمولى از سوى آدمى که کار بدى از او ندیده‏ایم، اعتماد می‌کنیم؛ قرضى از او می‌خواهیم، کارى دست او داریم، او به ما وعده می‌کند که بسیار خوب، من این کار را براى شما انجام می‌دهم. ما معمولاً اعتماد می‌کنیم، راه مى‏افتیم مقدمات کار را فراهم می‌کنیم، در حالى که او یک انسانى بیش نیست؛ ممکن است پشیمان بشود، ممکن است کسى بیاید رأى او را بزند، ممکن است فراموش کند، ممکن است آن امکانى که به وسیله‏ او می‌خواست به ما کمک بکند، از دستش برود؛ ده جور یا ده‏ها جور احتمال تخلف این وعده هست، لیکن ما اعتماد می‌کنیم. خوب، خداى متعال چقدر وعده کرده است به مؤمنین؛ وعده‏ نصرت، وعده‏ هدایت، وعده‏ تعلیم؛ «واتقوا اللّه و یعلمکم اللّه»،(1) وعده‏ حفظ و صیانت، وعده‏ کمک در امور دنیا؛ این همه خداى متعال به ما وعده کرده. البته این وعده‏ها مطلق نیست؛ شروطى دارد، شروطش هم خیلى شروط دشوارى نیست، از دست ماها برمى‏آید. دلیلش هم این است که جاهایى که به این شروط عمل کردیم، خداى متعال به ما کمک کرد؛ نمونه‏اش جنگ تحمیلى. شما جوان‌هایى که دوران جنگ تحمیلى را درک نکردید، بدانید؛ آن روزى که جنگ تحمیلى شروع شد، همه‏ صاحبنظران، همه‏ تحلیلگران، همه‏ نخبگان به طور قاطع می‌گفتند صدام در این جنگ پیروز است و ایران شکست‏خورده است؛ جز یک عده‏ معدودى، آن کسانى که به نگاه اسلامى و ایمانى اعتقاد داشتند - نگاه امام به حوادث - آنها نه، آنها در دلشان امیدى بود؛ حالا کم یا زیاد؛ بعضى کورسوى امیدى بود، بعضى نه، دلشان روشن بود.
من این خاطره را بارها نقل کرده‏ام: در روزهاى سوم چهارم جنگ بود، توى اتاق جنگ ستاد مشترک، همه جمع بودیم؛ بنده هم بودم، مسئولان کشور؛ رئیس جمهور، نخست وزیر
- آن وقت رئیس جمهور بنى‏صدر بود، نخست وزیر هم مرحوم رجایى بود - چند نفرى از نمایندگان مجلس و غیره، همه آنجا جمع بودیم، داشتیم بحث می‌کردیم، مشورت می‌کردیم. نظامى‏ها هم بودند. بعد یکى از نظامى‏ها آمد کنار من، گفت: این دوستان توى اتاق دیگر، یک کار خصوصى با شما دارند. من پا شدم رفتم پیش آنها. مرحوم فکورى بود، مرحوم فلاحى بود - اینهایى که یادم است - دو سه نفر دیگر هم بودند. نشستیم، گفتیم: کارتان چیست؟ گفتند: ببینید آقا! - یک کاغذى در آوردند. این کاغذ را من عیناً الآن دارم توى یادداشتها نگه داشته‏ام که خط آن برادران عزیز ما بود - هواپیماهاى ما اینهاست؛ مثلاً اف 5، اف 4، نمی‌دانم سى 130، چى، چى، انواع هواپیماهاى نظامىِ ترابرى و جنگى؛ هفت هشت ده نوع نوشته بودند. بعد نوشته بودند از این نوع هواپیما، مثلاً ما ده تا آماده‏ به کار داریم که تا فلان روز آمادگى‏اش تمام می‌شود. اینها قطعه‏هاى زود تعویض دارند - در هواپیماها قطعه‏هایى هست که در هر بار پرواز یا دو بار پرواز باید عوض بشود – می‌گفتند ما این قطعه‏ها را نداریم. بنابراین مثلاً تا ظرف پنج روز یا ده روز این نوع هواپیما پایان می‌پذیرد؛ دیگر کأنه نداریم. تا دوازده روز این نوع دیگر تمام می‌شود؛ تا چهارده پانزده روز، این نوع دیگر تمام می‌شود. بیشترینش سى 130 بود. همین سى 130 هایى که حالا هم هست که حدود سى روز یا سى و یک روز گفتند که براى اینها امکان پرواز وجود دارد. یعنى جمهورى اسلامى بعد از سى و یک روز، مطلقاً وسیله‏ پرنده‏ هوایى نظامى - چه نظامى جنگى، چه نظامى پشتیبانى و ترابرى - دیگر نخواهد داشت؛ خلاص! گفتند: آقا! وضع جنگ ما این است؛ شما بروید به امام بگویید. من هم از شما چه پنهان، توى دلم یک قدرى حقیقتاً خالى شد! گفتیم عجب، واقعاً هواپیما نباشد، چه کار کنیم! او دارد با هواپیماهاى روسى مرتباً مى‏آید. حالا خلبان‌هایش عرضه‏ خلبان‌هاى ما را نداشتند، اما حجم کار زیاد بود. همین طور پشت سر هم مى‏آمدند؛ انواع کلاس‌هاى گوناگون میگ داشتند.
گفتم خیلى خوب. کاغذ را گرفتم، بردم خدمت امام، جماران؛ گفتم: آقا! این آقایان فرماندهان ما هستند و ما دار و ندار نظامیمان دست اینهاست. اینها اینجورى می‌گویند؛ می‌گویند ما هواپیماهاى جنگیمان تا حداکثر مثلاً پانزده شانزده روز دیگر دوام دارد و آخرین هواپیمایمان که هواپیماى سى 130 است و ترابرى است، تا سى روز و سى و سه روز دیگر بیشتر دوام ندارد. بعدش، دیگر ما مطلقاً هواپیما نداریم. امام نگاهى کردند، گفتند - حالا نقل به مضمون می‌کنم، عین عبارت ایشان یادم نیست؛ احتمالاً جایى عین عبارات ایشان را نوشته باشم - این حرفها چیست! شما بگویید بروند بجنگند، خدا می‌رساند، درست می‌کند، هیچ طور نمی‌شود. منطقاً حرف امام براى من قانع کننده نبود؛ چون امام که متخصص هواپیما نبود؛ اما به حقانیت امام و روشنایى دل او و حمایت خدا از او اعتقاد داشتم، می‌دانستم که خداى متعال این مرد را براى یک کار بزرگ برانگیخته و او را وا نخواهد گذاشت. این را عقیده داشتم. لذا دلم قرص شد، آمدم به اینها - حالا همان روز یا فردایش، یادم نیست - گفتم امام فرمودند که بروید همین‌ها را هرچى می‌توانید تعمیر کنید، درست کنید و اقدام کنید.
همان هواپیماهاى اف 5 و اف 4 و اف 14 و اینهایى که قرار بود بعد از پنج شش روز به کلى از کار بیفتد، هنوز دارد تو نیروی هوایى ما کار می‌کند! بیست و نه سال از سال 59 می‌گذرد، هنوز دارند کار می‌کنند! البته تعدادى از آنها توى جنگ آسیب دیدند، ساقط شدند، تیر خوردند، بعضیشان از رده خارج شدند، اما از این طرف هم در قبال این ریزش، رویشى وجود داشت؛ مهندسان ما در دستگاه‏هاى ذى‏ربط توانستند قطعات درست کنند، خلأها را پر کنند و بعضى از قطعات را على‏رغم تحریم، به کورى چشم آن تحریم کننده‏ها، از راه‏هایى وارد کنند و هواپیماها را سرپا نگه دارند. علاوه بر اینها، از آنها یاد بگیرند و دو نوع هواپیماى جنگى خودشان بسازند. الآن شما می‌دانید که در نیروى هوایى ما، دو نوع هواپیماى جنگى - البته عین آن هواپیماهاى قبلى خود ما نیست، اما بالاخره از آنها استفاده کردند. مهندس است دیگر، نگاه می‌کند به کارى، تجربه مى‏اندوزد، خودش طراحى می‌کند - دو کابینه‏ براى آموزش و یک کابینه‏ براى تهاجم نظامى، ساخته شده. علاوه بر اینکه همان‌هایى هم که داشتیم، هنوز داریم و توى دستگاه‏هاى ما هست.
این، توکل به خداست؛ این، صدق وعده‏ خداست. وقتى خداى متعال با تأکید فراوان و چندجانبه می‌فرماید: «و لینصرن اللّه من ینصره»؛(2) بى‏گمان، بى‏تردید، حتماً و یقیناً خداى متعال نصرت می‌کند، یارى می‌کند کسانى را که او را، یعنى دین او را یارى کنند - وقتى خدا این را می‌گوید - من و شما هم می‌دانیم که داریم از دین خدا حمایت می‌کنیم، یارى دین خدا می‌کنیم. بنابراین، خاطرجمع باشید که خدا نصرت خواهد کرد.
بعد از آغاز جنگ تحمیلى هم ده‏ها بار - حالا اگر ریزهایش را بخواهیم حساب کنیم، بیش از این حرفها شاید بشود گفت؛ هزارها بار، اما حالا آن رقم‌هاى درشت را آدم بخواهد حساب کند - ما نصرت الهى را دیدیم؛ کمک الهى را دیدیم. یکى‏اش همین آمدن اسرا بود. ما حدود پنجاه هزار اسیر پیش عراق داشتیم؛ پنجاه هزار. او هم یک خرده کمتر از این، در همین حدودها، اسیر دست ما داشت. منتها فرقش این بود که اسیرهایى که او پیش ما داشت، همه نظامى بودند، اسیرهایى که ما پیش او داشتیم، خیلى‏شان غیرنظامى بودند. توى همین بیابانها مردم را جمع کرده بودند، برده بودند. من وقتى که جنگ تمام شد، به نظرم رسید که پس گرفتن این اسیرها از صدام، احتمالاً سى سال طول می‌کشد؛ سى سال! چون تبادل اسرا را در جنگ‌هاى معروف دیده بودیم دیگر. در جنگ بین‏الملل، جنگ ژاپن، بعد از گذشت بیست سى سال، هنوز یک طرف مدعى بود که ما چند تا اسیر پیش شما داریم؛ او می‌گفت نداریم؛
چک چونه، بنشین برخیز؛ تا بالاخره به یک نتیجه‏اى می‌رسیدند. باید صد تا کنفرانس گذاشته بشود، نشست و برخاست بشود، تا ثابت کنیم که بله، فلان تعداد اسیر هنوز باقى‏اند؛ آن هم
قطره چکانى. صدام اینجورى بود دیگر؛ آدم بدقلق، بداخلاق، خبیث، موذى، هر وقت احساس قدرت کند، حتماً قدرت‏نمایى‏اى از خودش نشان بدهد؛ اینجور آدمى بود؛ صدام طبیعتش خیلى طبیعت پست دنى‏اى بود. آدم‌هاى پست و دنى هرجا احساس قدرت بکنند، آنچنان منتفخ می‌شوند که با آنها اصلاً نمی‌شود هیچ مبادله کرد؛ هیچ. آن وقتى که احساس ضعف می‌کنند، در مقابل یک قوی‌ترى قرار می‌گیرند، از مورچه خاکسارتر می‌شوند! دیدید دیگر؛ صدام به امریکایى‏ها التماس می‌کرد. قبل از اینکه امریکایى‏ها به عراق حمله کنند - این دفعه‏ اخیر - التماس می‌کرد که بیایید با ما بسازید، همه‏مان علیه جمهورى اسلامى متحد بشویم. منتها شانسش نیامد دیگر که امریکایى‏ها از او قبول کنند.
من می‌گفتم سى سال طول می‌کشد که اسرا آزاد بشوند. خداى متعال صحنه‏اى درست کرد و این احمق قضیه‏ حمله‏اش به کویت پیش آمد، احساس کرد که اگر بخواهد با کویت بجنگد
- البته جنگش با کویت به قصد تصرف کامل کویت بود - احتیاج دارد به اینکه از ایران خاطرش جمع باشد؛ این هم با بودن اسرا امکان‏پذیر نیست. اول نامه نوشت به رئیس جمهور وقت و به نحوى به بنده، چون از این طرف جواب درستى نگرفت، بنا کرد اسرا را خودش آزاد کردن، که دیگر آنهایى که یادشان است، یادشان هست. یکهو خبر شدیم که اسرا از مرز دارند مى‏آیند؛ همین طور پشت سر هم گروه گروه آمدند، تا تمام شد. این کار خدا بود، این نصرت الهى بود. و دیگر همین طور از این قضایا تا امروز.
شماها برادران و خواهران عزیزى هستید. هم آن کسانى که در حفاظت اینجا یا در تشکیلات ادارى اینجا مشغول خدمتند، هم خانواده‏هایشان؛ خانمهایشان، فرزندانشان؛ پسر و دخترشان. واقعاً دارید خدمت می‌کنید، جاى حساسى هم خدمت می‌کنید. اگر من بخواهم یک توصیه به شما بکنم، آن توصیه این خواهد بود که بصیرت خودتان را زیاد کنید؛ بصیرت. بلاهایى که بر ملتها وارد می‌شود، در بسیارى از موارد بر اثر بى‏بصیرتى است. خطاهایى که بعضى از افراد می‌کنند - مى‏بینید در جامعه‏ خودمان هم گاهى بعضى از عامه‏ مردم و بیشتر از نخبگان، خطاهایى می‌کنند. نخبگان که حالا انتظار هست که کمتر خطا کنند، گاهى خطاهایشان اگر کماً هم بیشتر نباشد، کیفاً بیشتر از خطاهاى عامه‏ مردم است - بر اثر بى‏بصیرتى است؛ خیلى‏هایش، نمی‌گوییم همه‏اش.
بصیرت خودتان را بالا ببرید، آگاهى خودتان را بالا ببرید. من مکرر این جمله‏ امیرالمؤمنین را به نظرم در جنگ صفین در گفتارها بیان کردم که فرمود: «الا و لایحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر».(3) می‌دانید، سختى پرچم امیرالمؤمنین از پرچم پیغمبر، از جهاتى بیشتر بود؛ چون در پرچم پیغمبر دشمن معلوم بود، دوست هم معلوم بود؛ در زیر پرچم امیرالمؤمنین دشمن و دوست آنچنان واضح نبودند. دشمن همان حرفهایى را می‌زد که دوست می‌زند؛ همان نماز جماعت را که تو اردوگاه امیرالمؤمنین می‌خواندند، تو اردوگاه طرف مقابل هم - در جنگ جمل و صفین و نهروان – می‌خواندند. حالا شما باشید، چه کار می‌کنید؟ به شما می‌گویند: آقا! این طرف مقابل، باطل است. شما می‌گویید: اِ، با این نماز، با این عبادت! بعضى‏شان مثل خوارج که خیلى هم عبادتشان آب و رنگ داشت؛ خیلى. امیرالمؤمنین از تاریکى شب استفاده کرد و از اردوگاه خوارج عبور کرد، دید یکى دارد با صداى خوشى می‌خواند: «أمن هو قانت ءاناء اللیل»(4) - آیه‏ قرآن را نصفه شب دارد می‌خواند؛ با صداى خیلى گرم و تکان دهنده‏اى - یک نفر کنار حضرت بود، گفت: یا امیرالمؤمنین! به به! خوش به حال این کسى که دارد این آیه را به این قشنگى می‌خواند. اى کاش من یک مویى در بدن او بودم؛ چون او به بهشت می‌رود؛ حتماً، یقیناً؛ من هم با برکت او به بهشت می‌روم. این گذشت، جنگ نهروان شروع شد. بعد که دشمنان کشته شدند و مغلوب شدند، امیرالمؤمنین آمد بالاسر کشته‏هاى دشمن، همین طور عبور می‌کرد و می‌گفت بعضى‏ها را که به رو افتاده بودند، بلندشان کنید؛ بلند می‌کردند، حضرت با اینها حرف می‌زد. آنها مرده بودند، اما می‌خواست اصحاب بشنوند. یکى را گفت بلند کنید، بلند کردند. به همان کسى که آن شب همراهش بود، حضرت فرمود: این شخص را می‌شناسى؟ گفت: نه. گفت: این همان کسى است که تو آرزو کردى یک مو از بدن او باشى، که آن شب داشت آن قرآن را با آن لحن سوزناک می‌خواند! اینجا در مقابل قرآن ناطق، امیرالمؤمنین (علیه افضل صلوات المصلین) می‌ایستد، شمشیر می‌کشد! چون بصیرت نیست؛ بصیرت نیست، نمی‌تواند اوضاع را بفهمد.
بنده بارها این جبهه‏هاى سیاسى و صحنه‏هاى سیاسى را مثال می‌زنم به جبهه‏ جنگ. اگر شما تو جبهه‏ جنگ نظامى، هندسه‏ زمین در اختیارتان نباشد، احتمال خطاهاى بزرگ هست. براى همین هم هست که شناسایى می‌روند. یکى از کارهاى مهم در عمل نظامى، شناسایى است؛ شناسایى از نزدیک، که زمین را بروند ببینند: دشمن کجاست، چه جورى است، مواضعش چگونه است، عوارضش چگونه است، تا بفهمند چه کار باید بکنند. اگر کسى این شناسایى را نداشته باشد، میدان را نشناسد، دشمن را گم بکند، یک وقت مى‏بیند که دارد خمپاره‏اش را، توپخانه‏اش را آتش می‌کند به طرفى، که اتفاقاً این طرف، طرف دوست است، نه طرفِ دشمن. نمی‌داند دیگر. عرصه‏ سیاسى عیناً همین جور است. اگر بصیرت نداشته باشید، دوست را نشناسید، دشمن را نشناسید، یک وقت مى‏بینید آتش توپخانه‏ تبلیغات شما و گفت و شنود شما و عمل شما به طرف قسمتى است که آنجا دوستان مجتمعند، نه دشمنان. آدم دشمن را بشناسد؛ در شناخت دشمن خطا نکنیم. لذا بصیرت لازم است، تبیین لازم است.
یکى از کارهاى مهم نخبگان و خواص، تبیین است؛ حقایق را بدون تعصب روشن کنند؛ بدون حاکمیت تعلقات جناحى و گروهى و بر دل آن گوینده. اینها مضر است. جناح و اینها را باید کنار گذاشت، باید حقیقت را فهمید. در جنگ صفین یکى از کارهاى مهم جناب عمار یاسر تبیین حقیقت بود. چون آن جناح مقابل که جناح معاویه بود، تبلیغات گوناگونى داشتند. همینى که حالا امروز به آن جنگ روانى می‌گویند، این جزو اختراعات جدید نیست، شیوه‏هاش فرق کرده؛ این از اول بوده. خیلى هم ماهر بودند در این جنگ روانى؛ خیلى. آدم نگاه می‌کند کارهایشان را، مى‏بیند که در جنگ روانى ماهر بودند. تخریب ذهن هم آسانتر از تعمیر ذهن است. وقتى به شما چیزى بگویند، سوءظنى یک جا پیدا کنید، وارد شدن سوء ظن به ذهن آسان است، پاک کردنش از ذهن سخت است. لذا آنها شبهه‏افکنى می‌کردند، سوء ظن را وارد می‌کردند؛ کار آسانى بود. این کسى که از این طرف، خودش را موظف دانسته بود که در مقابل این جنگ روانى بایستد و مقاومت کند، جناب عمار یاسر بود، که در قضایاى جنگ صفین دارد که با اسب از این طرف جبهه، به آن طرف جبهه و صفوف خودى می‌رفت و همین طور این گروه‏هایى را که - به تعبیر امروز، گردانها یا تیپهاى جدا جداى از هم - بودند، به هر کدام می‌رسید، در مقابل آنها مى‏ایستاد و مبالغى براى آنها صحبت می‌کرد؛ حقایقى را براى آنها روشن می‌کرد و تأثیر می‌گذاشت. یک جا می‌دید اختلاف پیدا شده، یک عده‏اى دچار تردید شدند، بگو مگو توى آنها هست، خودش را به سرعت آنجا می‌رساند و برایشان حرف می‌زد، صحبت می‌کرد، تبیین می‌کرد؛ این گره‏ها را باز می‌کرد.
بنابراین، بصیرت مهم است. نقش نخبگان و خواص هم این است که این بصیرت را نه فقط در خودشان، در دیگران به وجود بیاورند. آدم گاهى مى‏بیند که متأسفانه بعضى از نخبگان خودشان هم دچار بى‏بصیرتى‏اند؛ نمی‌فهمند؛ اصلاً ملتفت نیستند. یک حرفى یکهو به نفع دشمن می‌پرانند؛ به نفع جبهه‏اى که همتش نابودى بناى جمهورى اسلامى است به نحوى. نخبه هم هستند، خواص هم هستند، آدمهاى بدى هم نیستند، نیت بدى هم ندارند؛ اما این است دیگر. بى‏بصیرتى است دیگر. این بى‏بصیرتى را بخصوص شما جوانها با خواندن آثار خوب، با تأمل، با گفت‌وگو با انسانهاى مورد اعتماد و پخته، نه گفت‌وگوى تقلیدى - که هر چه گفت، شما قبول کنید. نه، این را من نمی‌خواهم - از بین ببرید. کسانى هستند که می‌توانند با استدلال، آدم را قانع کنند؛ ذهن انسان را قانع کنند. و حتى حضرت ابى‏عبدالله‏الحسین (علیه‏السلام) هم از این ابزار در شروع نهضت و در ادامه‏ نهضت استفاده کرد. حالا چون ایام مربوط به امام حسین (علیه‏السلام) است، این جمله را عرض کرده باشیم:
امام حسین را فقط به جنگ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین است. به تبیین او، امر به معروف او، نهى از منکر او، توضیح مسائل گوناگون در همان منى‏ و عرفات، خطاب به علما، خطاب به نخبگان - حضرت بیانات عجیبى دارد که تو کتابها ثبت و ضبط است - بعد هم در راه به سمت کربلا، هم در خود عرصه‏ کربلا و میدان کربلا، باید شناخت. در خود عرصه‏ کربلا حضرت اهل تبیین بودند، می‌رفتند، صحبت می‌کردند. حالا میدان جنگ است، منتظرند خون هم را بریزند، اما از هر فرصتى این بزرگوار استفاده می‌کردند که بروند با آنها صحبت بکنند، بلکه بتوانند آنها را بیدار کنند. البته بعضى خواب بودند، بیدار شدند؛ بعضى خودشان را به خواب زده بودند و آخر هم بیدار نشدند. آنهایى که خودشان را به خواب می‌زنند، بیدار کردن آنها مشکل است، گاهى اوقات غیر ممکن است.
ان‏شاءاللّه این عید سعید، این اعیاد سعید بر همه‏ شما مبارک باشد و دل خوش، روح پرامید، وجود پر از سکینه و آرامش و اعتماد و تحرک در راه هدف، توفیقى باشد که خداى متعال به زن و مرد شما و پیر و جوان شما ان‏شاءالله عنایت کند.
والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته 
 

 

 

ایران با درایت امام خامنه‌ای هرروز بیشتر ازقبل قدرتمند می شود

دروغ بزرگ انگلیسی در نامه مهدی کروبی

گروه سیاسی ـ پیش از آنکه مهدی کروبی در نامه خود به هاشمی رفسنجانی ادعای تجاوز به برخی بازداشت شدگان اخیر را مطرح کند، روزنامه انگلیسی گاردین که از آن به عنوان بی بی سی مکتوب نیز یاد می‌شود اولین بار خبر دروغ تجاوز به برخی بازداشت شدگان اخیر را در یکم جولای 2009( 9 تیر 88) منتشر کرده بود.
گزارش گاردین در این خصوص که روایتی داستان گونه دارد به قلم اسفندیار پورگیو از همکاران ثابت سایت‌ها و رسانه‌های ضدانقلاب نگاشته شده است.
نکته جالب توجه در گزارش گاردین که دروغ آن را آشکار می‌سازد آن است که گاردین در یک اشتباه عجیب موقعیت جغرافیایی روایتگر این گزارش را - که افشین نامیده شده است - جنوب غربی ایران ذکر می‌کند و سپس مدعی می‌شود که یکی از بازداشت شدگان اخیر بلافاصله پس از آزادی از زندان و جهت دریافت کمک به مغازه افشین در جنوب غربی ایران مراجعه کرده و ضمن تعریف داستان خود برای افشین از وی تقاضای کمک می‌کند و افشین هم به منظور کمک به وی، داستان بازداشت او را برای اسفندیار پورگیو نقل می‌نماید!
و البته روشن است که بازداشتگاه کهریزک مورد ادعای همه مدعیان در جنوب تهران واقع شده نه در جنوب غربی ایران!
داستان سرایی بی پایه و اساس گاردین در سطحی وسیع مورد سوء‌استفاده سایتها و رسانه‌های ضدایرانی و بویژه سایت ضدانقلابی روزآنلاین قرار گرفت که با توجه به همکاری آشکار برخی نویسندگان با سایت ضدانقلابی روزآنلاین کاملاً قابل پیش بینی است که دروغ‌های نامه مهدی کروبی براثر القائات واسطه‌ها و داستان‌سرایی گاردین نگاشته شده باشد.
● کروبی از حدود شرعی تجاوز کرده است
عضو شورای مرکزی جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی در خصوص نامه اخیر کروبی به هاشمی رفسنجانی گفت: بحث آزادی بیان تا حدی است که کسی از حدود شرعی تجاوز نکند و خلاف نگوید ولی آقایان از حدود شرعی تجاوز کرده‌‌اند و دستگاه قضایی در این خصوص موظف است آنها را بخواهد.حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی طائب عضو شورای مرکزی جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی در گفت‌و‌گو با فارس، اظهار داشت: مسئله‌ای که در ایران اتفاق افتاده و واقعیت دارد این است که نسبت به آرایی که مردم به صندوق‌ها ریخته‌اند و غیر قابل انکار هم بود عده‌ای خواستند با زورمداری این آرا را باطل کنند و با دیکتاتوری از مدل جدید، خودشان را به کرسی بنشانند.
وی ادامه داد: کروبی در نامه‌اش نوشته که در فلان اردوگاه به خانم‌ها تجاوز شده است، افراد اردوگاه تعدادشان معلوم است تمامی افراد اردوگاه، مورد اتهام فحشا قرار گرفته‌اند، اگر کروبی نتواند با 4 شاهد که نفس عمل را به عینه رویت کرده باشند این اتهام را اثبات کنند 3 مسئله در مورد او از نظر شرعی وجود دارد: 1- ایشان فاسق2- ایشان گناهکار است و 3- ایشان باید 80 ضربه شلاق تازیانه بخورند و حالا اگر ثابت شود که قضیه اصلاً دروغ بوده است قضیه فرق می‌کند و حکمش چیز دیگری است.
طائب با بیان این‌که کروبی باید از جانب دستگاه قضایی احضار شود، خاطرنشان کرد: دستگاه قضایی باید به کروبی بگوید که شما گفتی اینجا تجاوز شده است، 4 شاهد برای این مسئله بیاورید که رویت کرده باشد، همه در برابر قانون یکسان هستند آیا ما انسان‌های درجه 1 و 2 داریم و اینها مصونیت دارند، در کدام قانون نوشته شده که این آقایان مصونیت دارند؟
● کوهکن: اشتباه کروبی را به پای سن و سال او می‌گذاریم
یک عضو هیأت رئیسه مجلس شورای اسلامی نیز در این‌باره تصریح کرد: اقدام نسنجیده و اشتباه «مهدی کروبی» در منتشر کردن نامه‌ای که هیچ گونه سندی ندارد را به پای سن و سال او می‌گذاریم.«محسن کوهکن» در گفت‌وگو با ایرنا افزود: بزرگان کشور باید به مسائلی که اطرافشان به وقوع می‌پیوندد، نگاه جامع داشته باشند اما متأسفانه برخی از اطرافیان آنان برایشان ذهنیت درست می‌کنند.وی ادامه داد: شاید افرادی مانند کروبی آنقدر ارتباط و یا توان ندارند مطلبی را که به آنها منتقل شده از چند کانال بررسی کرده و بعد در مورد آن اظهار نظر کنند.وی با ابراز تأسف از اقدام نسنجیده کروبی، تصریح کرد: کسی که در گذشته موقعیتی داشته و چند دوره رئیس یک قوه بوده و همچنین ظرفیتی را در خود برای رئیس جمهور شدن احساس کرده، حتماً می‌بایست مطالبی را که به او منتقل می‌کنند، ابتدا بررسی و جوانب امر را سنجیده و سپس جواب دهد.
● کروبی با انتشار نامه، خطای بزرگی مرتکب شد
همچنین یک عضو کمیسیون صنایع و معادن و نماینده مردم اصفهان در مجلس هشتم، نامه منتشره و غیر مستند کروبی را یک خطای بزرگ دانست .
حمیدرضا فولادگر افزود: این قبیل مسائل از کروبی که در این نظام استخوان خرد کرده و مسئولیت داشته دور از انتظار است.وی اضافه کرد: کروبی در این خصوص تندروی کرده و نبایستی این مطالب غیر مستند و غیر مستدل که مشخص نیست از کجا نشأت گرفته است را مطرح می‌کرد.

اخبار جدید در مورد کارهای آینده پویا بیاتی




 

پویا بیاتی در حال انجام کارهای لازم برای گرفتن مجوز و کار کردن به طور رسمی در دنیای

موسیقی هستش و تا چند وقت دیگه موفق به گرفتن مجوز میشه و آلبوم جدیدش رو با مجوز

ارائه میکنه و من مطمئنم دنیای موسیقی مبهوت حنجره طلایی و احساسییش قرار میگیرن


به احتمال زیاد پویا بیاتی در ورود به ماه مبارک رمضان آهنگی در وصف این ماه مبارک میخونه

آهنگهای ایران و ورژن جدید منوباور کن هم بعد از ماه مضان روی نت میاد.تیتر خبرها

پویا بیاتی دیگر به هیچ وجه آلبوم بدون مجوز به بازار موسیقی ارائه نمیدهد.

پویا بیاتی در حال تنظیم یک آهنگ برای ماه مبارک رمضان

تاریخ عرضه آهنگهای: ایران - ورژن جدید منو باور کن بعد از ماه مبارک رمضان


حالا همه با هم برای گرفتن مجوز برای پویا بیاتی دعا کنیم

و ده تا صلوات بفرستیم.                                                با تشکر از حمزه 

 

 

 
لطفا نظر دهید... 

 

اخلاق

-اخلاق سرمایه و بهترین و عالیترین دارایی ما است.

2- اخلاق خوب ، اختصاص به طبقه ای ندارد، در هر طبقه و صنفی پیدا شود مورد احترام واقع می گردد.

3- اخلاق خوب مانند آب جاری است که موجب حاصل خیزی کشتزارها می شود.

4- اخلاق بالاتر از قوانین است، زیرا قوانین همیشه همراه انسان نیست ولی اخلاق همیشه با او است.

5- اشخاص عاقل و با اخلاق هرگز کلامی بر زبان نمی آورند که احساسات دیگران را جریحه دار سازند.

6- انحطاط اخلاقی همیشه پیشاهنگ انقراض تمدنها است.

7- بد اخلاق در دست دشمنی گرفتار است که هر جائی برود از چنگ عقوبت او رهایی نیابد.

8- بهترین میراثی که پدران برای فرزندان خود می گذارند تربیت خوب است .



9- به هر کس که می خواهد موفق شود بگویید: اخلاق نیک را درخود پرورش ده.

10- خط مستقیم نه تنها در هندسه بلکه در اخلاقیات هم کوتاه ترین راه است.

11- صاحبان اخلاق ، روح جامعه خود هستند.

12- مردان قانون وضع می کنند و زنان اخلاق به وجود می آورند.

13- وظیفه زن تهذیب اخلاق مرد است.

14- پیش از مسافرت ، از خصوصیات اخلاقی و سوابق رفیق راهت پرس و جو کن و پیش از خرید خانه ، همسایه ات را بشناس .

15- ارزش های معنوی و اخلاقی حمایتگرند ، نه محدودیت آفرین .

16- اخلاق باید بر هنر حکومت کند .

17- اخلاق و عظمت مردان بزرگ ، در طرز رفتارشان با افراد کوچک معلوم می شود.

18- آداب و عادات به آسانی و سرعت به صورت اخلاق در می آید.

19- اخلاق اگر با اندگی هوش توأم باشد هزار مرتبه بر تحصیل زیاد بدون هوش و بدون اخلاق ترجیح دارد.

20- اخلاق یکی از بزرگ ترین قوای محرکه جهان است و در کمال تظاهرات خود طبیعت انسانی را در عالیترین شکل آن مجسم می سازد.

21- اخلاق ساخته شده و حاضر و آماده نیست ، بلکه ذره ذره ، روز به روز خَلق و ایجاد می گردد.

22- اخلاق می تواند جانشین علم، مال ، مقام ، زیبایی و سایر مزایا باشد ، اما هیچ نعمتی جای آن را نمی گیرد.

23- در طبیعت و اخلاق انسانی ، هیچ ضعف و انحرافی نیست که با تعلیم مناسب اصلاح نشود.

24- ملت بدون اخلاق ، اخلاق بدون عقیده ، و عقیده ی بدون فهم ممکن نیست.

محرم یا نا محرم ، تفاوت کجاست؟

همه چیز از نه سالگی شروع شد از همان روزی که جشن تکلیف برایم گرفتند، مادرم از محرم و نامحرم گفت و اینکه باید جلوی نامحرم‏ها روسری سرم کنم. حجاب داشته باشم. خیلی دلم می‏خواست محرم و نامحرم را رعایت کنم. در همان عالم بچگی تا کسی می‏گفت یاالله... فوری می‏دویدم و روسری سر می‏کردم. یک روز که دایی مامان آمده بود دیدن مامان فوری دویدم تا روسری سر کنم. مامان خندید که دخترم دایی من، عموی من به شما محرم هستند . راستش گیج شده بودم و مادر مجبور بود که هر بار برای من توضیح دهد. بزرگ‏تر که شدم دیدم خیلی‏ها اصلاً مراعات نمی‏کنند دختر و پسرهای جوانی که حریم‏ها را رعایت نمی‏کردند. توی دانشگاه به هم دست می‏دهند. آن اول‏ها فکر می‏کردم هیچ اتفاقی نمی‏افتد. اما بعد دیدم که این روابط آسیب‏های فراوانی به بچه‏ها زد. متاسفانه خیلی از دخترها دچار مشکلات روحی شده بودند. احساس می‏کردند در این دوستی‏ها به آنها خیانت شده است و دائم عذاب وجدان دارند که کاش قدری به خودمان احترام می‏گذاشتیم.همان بچه‏هایی که می‏گفتند: بابا این حرف چیه؟ دختر و پسر فرقی ندارند. و حالا به ما می‏گفتند که خوش به حال شما که رعایت می‏کردید.
کسانی که حریم و حدود را رعایت می‏کنند همیشه مورد احترام دیگران بوده و هستند و هیچ‏کس به خود اجازه نمی‏دهند به حریم شخصی آنها تجاوز کنند همیشه آرامش خیال دارند و «عزت نفس» آنها خدشه‏دار نیست.


اسلام هیچ‏وقت برای زن و مرد محدودیت قائل نیست مگر اینکه به ضرر طرفین باشند. حتی صحبت کردن مرد یا زن نامحرم اگر با قصد لذت و شهوت نباشد. مانعی ندارد. چرا که اسلام می‏داند بعضی از این روابط به خواهش‏های نفسانی منجر می‏شود. همان خواهش‏هایی که امام علی علیه‏السلام می‏‏فرماید: «شهوت‏ها و خواهش‏های نفسانی زهرهای کشنده‏اند.» روابط دختر و پسر به اقتضای غرایز خدادادی، و تمایلات جنسی آثاری به دنبال دارد. نظریات روانکاوی از جمله نظریه‏ی «هورنای» بر این حقیقت تاکید می‏کند که: «در اجتماعاتی که روابط آزاد دارند، بسیاری از احتیاجات روانی، شکل تمایلات جنسی پیدا می‏کند و به صورت عطش جنسی در می‏آید. نشریه‏ی آمریکایی «ایدرز داجست» درباره‏ی روابط بیش از حد دختران و پسران می‏نویسد: هر ساله 350 هزار دختر نوجوان آمریکایی در سن 15 تا 19 سال به سبب ارتباط نامشروع، آبستن شده است. که این عواقب همان ارتباطی‏هایی است که ابتدا فقط در حد دوستی بوده است.

تمام دستورات دین آسمانی ما حکمتی دارند، و پشت هر حکم اندیشه‏ای خوابیده که هنوز به درک ما نیامده و باید سال‏ها تحقیق و پژوهش کرد تا به آن نتایج برسیم. یکی از این احکام، حکم محرمیت یا عدم محرمیت است. محرمیت نوعی حکم اعتباری است البته مبتنی بر مصلحت‏هایی که در بطن این حکم نهفته است. یکی از آن مصالح ایجاد رابطه‏ای صمیمی و درون قلبی میان دو نفر است که به سبب ایجاد چنین رابطه‏ای، عموماً احتمال سوء‏نیت و یا خیانت از بین می‏رود و از آن رو، دو نفر که با هم محرم هستند می‏توانند موهای سر و یا بدن هم را به شرط صحت نیت و عدم سوء‏ظن، ببینند. علاوه بر آن که رابطه نسبی یا مهری (از طریق خویشاوندی در ازدواج) یا رضاعی (شیر خوردن) رابطه‏ای خانوادگی بسیار نزدیک‏تر و عاطفی‏تر از روابط دیگران دارند به نحوی که پیوند آنها با یکدیگر از طریق ازدواج مفسده‏های گوناگون پزشکی، جسمی، عاطفی و روحی... دارد. لذا ممنوعیت و حرمت ازدواج با خواهر و مادر و برخی دیگر از محارم که در شریعت اسلامی مقرر شده است در سایر ملل نه حتی مسیحی و یهودی بلکه سایر نحله‏ها و فرقه‏ها وجود دارد حقیقت این حکم مانند بسیاری دیگر از احکام بر ما پوشیده است و چون ما از مصالح خود به نحو کامل با خبر نیستیم، خداوند در دایره معقولات ما تخفیفی داده و براساس لطف بی‏پایان خود، در چنین مواردی که جهل ما مانع رسیدن به حقیقت بوده، قوانینی را که در بردارنده سلامت روحی و اجتماعی ما است، قرار داده است. هر چند که به مرور زمان و تحقیقات گسترده، در زمینه‏های روان شناختی، پزشکی، مردم شناسی و ... پی به علل برخی از این احکام خصوصاً در حیطه‏ی مسائل حقوقی برده‏ایم اما راه بسیار طولانی است و ما نمی‏توانیم ادعا کنیم که همه چیز را درباره‏ی خود و تمایلات انسانی دانسته‏ایم. محرمیت میان انسان‏ها نیز براساس ویژگی‏های آدمیان و خاستگاه فطری ایشان از جانب خداوند متعال قرار داده شده است. محرمیت در اسلام بر سه گونه است:

الف- محرمیت نسبی که براساس صلب و رابطه‏ی خویشاوندی است؛ مثل خواهر و برادر.

ب- محرمیت مصاهره، محرمیتی که براساس زوجیت میان دو نفر و خویشان آنها ایجاد می‏شود مثل محرمیت داماد یا مادرزن و عروس با پدرشوهر.
معلومات ما در مقابل مجهولات ما قطره‏ای در مقابل اقیانوس‏ها است. لذا با باور به خداوند حکیم و عالم و قادر مطلق که فیاض علی الاطلاق است در می‏یابیم که تمام دستورات الهی حتما دارای حکمتی است گرچه ما پی‏ به اسرار و حکمت‏های آن نبریم.


ج- محرمیت به رضاع که براساس پدیدار شدن رابطه‏ی فرزندی، در اثر شیر خوردن با شرایط خاص خودش ایجاد می‏شود.


حال در مورد محرمیت به مصاهره، فرض کنید که قرار بود داماد با مادرزن و یا عروس با پدرشوهر، نامحرم قملداد شده و چون دیگر مردم، موظف به رعایت حجاب می‏شدند، با چنین شرایطی، عملاً وظایفی برای مکلفین وضع می‏شد که خارج از عهده ایشان بوده و قادر به رعایت صحیح آن نمی‏بودند. از طرفی دیگر ایجاد رابطه محرمیت میان مادر زن و پدر شوهر برای داماد و عروس از نحوه محرمیت فرزندی است که تلنگری است برای ما، به خاطر حفظ احترامات و ایجاد اعتماد طرفینی و نهایتاً رابطه‏‏ای صمیمی میان خانواده و فرد جدید الورود. خداوند تعالی نیز با نظر به تمامی این مصالح، حکم محرمیت و یا عدم آن را به منظور خروج ما از سرگردانی قرار داد تا روابط انسان‏ها با یکدیگر دچار تزلزل نشده و نهایتاً آدمی به خاطر تمایلاتی که در وجودش نهان دارد به بیراه نرفته خود و جامعه را به تباهی نکشاند. در پایان باز هم تاکید می‏کنیم ما ضمن ارج نهادن به شناخت‏های عقلانی، به عجز و ناتوانی و محدودیت‏های ادراکات عقلانی اعتراف می‏کنیم . لذا با باور به خداوند حکیم و عالم و قادر مطلق که فیاض علی الاطلاق است در می‏یابیم که تمام دستورات الهی حتما دارای حکمتی است گرچه ما پی‏ به اسرار و حکمت‏های آن نبریم.


مجله شاهد جوان

لذت گرفتن دست های تو

هدف و غایت زندگی فتح و پیروزی نیست. هدف زندگی رشد و تعالی و خیررسانی است. وقتی که به پشت سر و به کردار گذشته خود می نگریم ، از لحظه هایی که دلی را شاد کرده ایم بیشتر لذّت می بریم تا از لحظه هایی که گوی سبقت را از کسی ربوده باشیم یا حریفی را شکست داده باشیم.


اعضای گروه، کسی را که بتواند سطح شان را بالا ببرد ، کسی را که بر توان و ظرفیّت شان بیفزاید که توفیق پیدا کنند، دوست دارند و می ستایند. مهم ترین معیار سنجش کیفیّت بازی انجام شده من این است که چه حدّ توانسته ام کیفیّت کار اعضای تیم را بالا ببرم.
عملکرد آدم ها، به طور معمول، بازتاب انتظارات کسانی است که مورد احترام آن هاست.


کسانی که یاران تیمی خود را پروبال می دهند و راه رشدشان را می گشایند چند ویژگی مشترک دارند :

1- قدر یاران خود را می دانند

بزرگی می گوید:" هنوز کسی را پیدا نکرده ام که به رغم پایگاه رفیع خویش در شرایط تشویق و تایید از شرایط خرده گیری بهتر کار نکند و جدّ و جهدی بیشتر نشان ندهد. " یاران ما می فهمند که چقدر به آنها اعتقاد و اعتماد داریم. عملکرد آدم ها، به طور معمول، بازتاب انتظارات کسانی است که مورد احترام آن هاست.


2- ارزش یاران تیمی را ارج می نهند

بازیگرانی که به دیگران پروبال می دهند و ظرفیّت شان را بالا می برند نه فقط یاران تیمی خویش را ارج می نهند بلکه ارزش ها و پسندهای آنان را نیز می شناسند. گوش می دهند تا دریابند که یاران تیم از چه چیزهایی صحبت می کنند و مراقب اند که بدانند پول خود را در چه چیزهایی خرج می کنند. چنان اطّلاعاتی همراه با علاقه به ایجاد ارتباط با چنین یارانی، پیوندها را مستحکم می سازد و زمینه ساز ویژگی دیگری می شود.


3- قدر و منزلت یاران تیمی را بالا می برند

مایه اصلی پروبال دادن به دیگران افزایش قدر و منزلت آنان است. یافتن راه هایی است که به اشخاص کمک کند تا توانایی و نگرش های خویش را افزایش دهند و از برکات آن هم خود بهره برند و هم به تیم بهره برسانند. کسی که از پروبال دادن دیگران خوشش می آید می تواند آنان را به قلّه های بالاتر بکشاند.

4- کسی که به دیگران پروبال می دهد ، اوّل خود بال و پر می گشاید

پروبال دهندگان، نخست پروبال خود را می گشایند تا هم خود نصیب آن را ببرند و هم بتوانند در این راه به دیگران کمک کنند." ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش؟" اگر می خواهید بر توانایی یاری از یاران تیمی خویش بیفزایید، نخست سطح کار خود را بالا ببرید.

یاران تیمی از شما چه برداشتی دارند؟ از آدم هایی هستید که به رشد و پیشرفت همه جانبه دیگران کمک می کنند؟ وجود شما منشا خیر و برکتی است که اگر نبودید کارشان لنگ می شد؟ آیا می دانید که یاران شما برای چه چیزی ارزش قائل اند؟ آیا بر قدر آن چیزها می افزایید و بهره آن را برمی دارید؟


کار آسانی نیست که کسی زیر بال دیگران را بگیرد و آن ها را به قلّه های بالاتر بکشاند. نخست، انسان باید به خود مطمئن و بر خود ایمان داشته باشد تا بر ارج و قرب دیگران بیفزاید. اگر در عمق وجود خویش احساس نمایید که کمک به دیگران به خودتان آسیبی می رساند یا اینکه راه کامیابی تان را ناهموار می سازد مشکل است که بتوانید به دیگران پروبال بدهید. " آدم خودخواه بیش از همه فریب می خورد." وقتی که یاری از یاران تیمی بدون خودخواهی زیربال دیگران را می گیرد ، به خود پروبال می دهد.


اگر می خواهید در محیط کار ،خانواده یا هر گروهی که عضو هستید ،همراه و کمک کننده به دیگران باشید ،به نکات زیر توجه کنید :

* دیگران را باور کنید پیش از آنکه باورتان کنند.

اگر می خواهید به مردم کمک کنید که بهتر شونئ، باید خود ابتکار عمل را بدست گیرید. نمی توانید پای خود را عقب بکشید. از خود بپرسید، ویژگی عالی و منحصر به فرد فلان یار تیمی کدامست؟ آنگاه نظر خود را با آن شخص و با دیگران در میان بگذارید. اگر به دیگران اعتقاد پیدا کنید و کاری کنید که احساس حیثیّت و احترام کنند، می توانید کمک شان که از آنچه خود می پندارند بهتر شوند.

یکی از پرثمرترین خدمتی که از دست ما برمی آید این است که به دیگران کمک کنیم تا از تمام توان و ظرفیّت خود استفاده کنند.

* به دیگران خدمت کنید پیش از آنکه به شما خدمت کنند.

یکی از پرثمرترین خدمتی که از دست ما برمی آید این است که به دیگران کمک کنیم تا از تمام توان و ظرفیّت خود استفاده کنند. در خانواده به همسر خویش خدمت کنید. برای کسب تجربه های پربار از وقت و منابع خود مایه بگذارید. در میدان بازی ، کاری کنید که توپ به دست یارتان بیفتد. در صحنه کسب و کار، کاری کنید که همکارتان بدرخشند و هر وقت که ممکن بود ، توفیق تیم را به پای دیگران بگذارید.


* قدر دیگران را بالا ببرید پیش از آنکه قدرتان را بالا برند.

حقیقت این است که مردم همیشه به کسی که بزرگشان کند ، نزدیک می شوند و از کسی که از قدرشان بکاهد دوری گردانند. می توان بر نقطه های قدرت اشخاص انگشت گذاشت و به آنان کمک کرد که این نقطه ها را تقویت نمایند. امّا یادتان نرود که: آدم ها را تا جایی تشویق کنید و تا حدّی برانگیزانید که کشش آن را داشته باشند. اگر کسی را به کاری واداریم که استعداد انجام آن را ندارد ، سرخورده خواهد شد.


منبع:

کتاب «17 اصل مهم در کار تیمی» - با تغییر و تلخیص