در انتظار یار
در انتظار یار

در انتظار یار

غرب و مهدویت (1)

دنیای غرب در حال حاضر موضوع “مهدویت” و “منجی گرایی” را با دقت تمام مطرح و پی گیری می کند و پی در پی درصدد نشان دادن چهره واژگون به ملل غربی و اروپایی از این اصل و ارزش مقدسی است که خاستگاه اولیه آن تشیع و پایگاه اصلی آن ایران می باشد.
کشورهای غربی که به شدت از وقوع انقلاب اسلامی متضرر شدند و مهره ها و پایگاه های خود را در ایران از دست دادند به مرور در سطح منطقه و پس از آن در جهان اسلام با امواج اسلام گرایی برخاسته از نهضت امام خمینی مواجه شدند در مراحل بعدی با رشد چشمگیر مسلمانان در کشورهای غربی مواجه گردیدند! از آن پس بود که فعالیت های مخرب فرهنگی آنان سرعت گرفت و



ضمن اذعان به گسترش روزافزون اسلام در غرب تحریف و تخریب مبانی و ارزش های اسلامی را شدت دادند که از آن جمله موضوع مهدویت و اعلام خطر با ترسیم چهره ای غیرواقعی از آن می باشد. این فعالیت های مخرب در قالب نشر مقاله و کتاب و ساختن فیلم های سینمایی همچنان در حال گسترش است. صفحه “روح زندگی” در گفتار ذیل درصدد است گامی هایی در مسیر نمایاندن و شناساندن این تحرک مخرب غرب بپیماید و خوانندگان را با این اهداف ناسالم و فعالیت های ضدانسانی آشنا نماید.
سلطه طلبان برای به دست آوردن منافع بیشتر و نیل به تمامیت خواهی هایشان و مدیریت امروز و مدیریت فردا برنامه ریزی هایی دارند. بحث مدیریت زمانی بحثی بسیار جدی است که در جامعه ما هم چند وقتی است که بعضی از پژوهشگران در حال پی گیری جدی این بحث ها هستند. زمان را تصاحب کردن بحث مهمی است و روایات ما هم بر زمان و غنیمت شمردن آن تاکید بسیار دارند سودجویان عالم نیز زمان را مدیریت می کنند. زمانی سخن از مدیریت زمان و استفاده بهتر از فرصت ها بود. امروز در بسیاری اوقات بحث های مطرح از بحث های زمان فراتر رفته است یعنی اکنون بحث ما و بحث منفعت طلبان و مستکبران عالم آینده نگری هم نیست و حتی بحث بر سر پیش بینی آینده هم نیست بلکه بحث آینده سازی و ساختن فضا به گونه ای است که آینده را رقم بزنند و آینده را بسازند. به این ترتیب وقتی مسئله دهکده جهانی مک لوهان مطرح می شود و این اندیشه که در واقع جهان یک دهکده است طبیعی است که این دهکده کدخدایی می خواهد و باید برای آن کدخدایی ساخت. نه اینکه منتظر بمانیم ببینیم شایستگان عالم چه کسانی خواهند شد و بعد به تعبیر قرآن “یرثها عبادی الصالحون”. بلکه اینها باید برای آن فضا کدخدا و مدیری بسازند. وقتی جهانی شدن بر اثر ارتباطات بسیار به مثابه روندی طبیعی رخ می دهد این “جهانی شدن” بایستی تبدیل و جهانی سازی بشود. بنابراین آنها برای منافع خودشان باید طوری عمل کنند که اگر قرار است ارتباطات نزدیک شود مرزها برداشته شود فرهنگ یکی بشود و اقتصاد واحد جهانی بشود تسلط با آنها باشد. برهمین اساس است که می گویند در این مسیر جهانی شدن دیگران باید در ما حل بشوند و ما باید مسلط شویم هر چند نتیجه این کار ممکن است له شدن دیگران باشد و به تعبیر فرعون “قد افلح الیوم من استعلی”. کسانی که قدرت هایی دارند تبلیغات می کنند و تلاش می کنند که دیگران را له کنند و از بین ببرند. در این فضا یکی از مسائلی که هم به امروز و هم به آینده ارتباط دارد و به همین علت برای منفعت طلبان عالم بحثی جدی است و در مدیریت آنها جا پیدا می کند بحث مهدویت است. این بحث دو بعد دارد که هر دو بعدش برای آنها مهم است. گاهی ما در حوزه نظر بحث می کنیم و گاهی در حوزه عمل (مصداق ها) و در عین حال از مهدویت دو تعریف داریم یکی به مثابه صفت نسبی است که بدین ترتیب مهدویت عبارت است از آموزه ها رفتارها و هر آنچه که به گونه ای به حضرت مهدی علیه السلام ارتباط پیدا می کند. این اوصاف ممکن است رفتار باشد اعتقاد باشد یا هر چیزی که به حضرت مهدی علیه السلام ارتباط دارد. گاهی هم واژه مهدویت را در معنای وسیع تری به کار می بریم و از آن معنی منجی مدنظر داریم یعنی می گوییم مهدویت عبارت است از رفتارها آموزه ها و هر آنچه که به منجی و موضوع منجی گرایی مربوط می باشد. در این نگاه دو بعد وجود دارد: یکی بعد امروز است که وقتی منجی گرایی را تعریف می کنیم در بردارنده تمام تعاریف دوران انتظار هم خواهد بود. بنابراین در بحث انتظار هم این تعاریف موضوعیت دارد. از طرفی در مهدویت به معنای صحیح و انتظار مثبت نشانه هایی داریم. درباره صفات منتظران واقعی که در روایات آمده است: “الداعی الی دین الله سرا و جهرا”: (کسانی که خستگی ناپذیر مردم را به دین خدا دعوت می کنند) مثل خود امام زمان (عج) که می گوییم: “الجحجاح المجاهد” حتی اگر ندانیم نوع فعالیت های ایشان چه هست. اما روایت به این معنی است که حضرت مهدی (عج) تلاشگر خستگی نا پذیر است. کتابی هم به نام تلاشگر پنهان منتشر شده است که درباره همین موضوع است. منتظران کسانی هستند که “یوطئون للمهدی سلطانه”. در خبر داریم که گروهی از مشرق برمی خیزند که اینها “یوطئوون للمهدی سلطانه” باید توجه کنیم که وقتی بحث مشرق مطرح می شود شامل ایران و مکان هایی مثل طالقان و خراسان هم می شود. همچنین در احادیث آمده است: “افضل اعمال امتی انتظار الفرج” که این عبارت ها عملی بودن انتظار را نشان می دهد. این نوع نگاه به انتظار کاملا رفتار زمینه ساز و رفتار خستگی ناپذیر را جلوه گر می کند که این رفتار خستگی نا پذیر در دوران غیبت کبری و در زمان ما در بحث امروز واقع می شود. در ابتدای بحث بیان کردیم که اهداف آنها مدیریت امروز است بنابراین اگر بحث مهدویت فقط مربوط به ظهور امام در آینده باشد و امامی که روزی خواهد آمد (که آن روز را هم نمی دانیم) خصوصا با توجه به اینکه من هم هیچ وظیفه و هیچ نقشی ندارم ! آن وقت بحث مهدویت فقط بحثی مربوط به فردا خواهد بود! در آن صورت باید در فضای پیش بینی و پیشگویی برویم و اینکه برای بعد چه باید بکنیم که آن مبحث دیگری است. نخستین بعد مهدویت این است که در اصل بحث مهدویت “بحث امروز” است از این رو در صفات منتظران آمده است که: “سارت الغیبه عندهم بمنزله المشاهده”: (منتظران واقعی کسانی هستند که غیبت برایشان مثل دیدار امام است) یعنی منتظر “امروز” در صف است. بنابراین “امروز” مهم است و برای همین من بر لفط “امروز” تاکید می کنم و در مدیریت زمان هم این بحث مهم است. پس این بحث در فضای امروز و استفاده از فرصت ها و درک سوره ای است که به عصر قسم می خورد: “والعصر” و گفته شده است که “عصر” به معنی “امام عصر” است و “زمان” به معنی “امام زمان” است. بدین ترتیب و با این نوع نگاه مسئله کاملا روشن می شود. مسئله روز بودن مهدویت و انتظار را غربی ها هم درک کرده اند و خودشان به این مطلب اعتراف کرده اند. مثلا فرانسیس فوکویاما می گوید: شیعه مثل پرنده ای است که یک بال سرخ یک بال سبز و یک قلب دارد. بال سرخ را شهادت و امام حسین علیه السلام بال سبز را آینده روشن امام زمان و اعتقاد به او و قلب را هم روحیه اطاعت پذیری بیان کرده است که شیعه درباره همین دوران غیبت می گوید: من امروز موظفم از علمایی که نایب عام امام زمان علیه السلام هستند اطاعت کنم زیرا دستم به امام زمان علیه السلام نمی رسد و این مطلب او را امروز هم در سنگر نگه می دارد. چنین نگاهی بیانگر آن است که مسئله مهدویت مسئله ای کاملا امروزی است و مربوط به همین امروز است نه فردا. در نگاه منفی که قبلا وجود داشت موضوع مهدویت مربوط به فردا بود آن هم فردایی که نمی دانیم چه وقت خواهد بود جالب اینکه در به تاخیر افتادن این فردا فقط خدا مقصر است ! شگفت انگیز است که سیاست بازان عالم بر جوامع تسلط پیدا می کنند آنها را تحقیر می کنند به آنها ستم می کنند و در نهایت هم فرهنگی برایشان می سازند که ستمدیدگان بگویند که این ظلم و ستم زمینه ظهور است باید باشد و هر حرکت اصلاحی باطل است ! بنابراین به جای اینکه با ظالمان عالم بجنگند از امامشان طلبکارند و فقط می گویند: یابن الحسن کجایی چرا ظهور نمی کنی بدین ترتیب مستکبران خطر را از خودشان دور می کنند و برای جامعه مشکل اعتقادی هم می سازند و مردم را طلبکار امام می کنند. این نوع نگاه قبلا وجود داشت که نگاه باطلی است. در حالی که هم روایات ما هم نص قرآن و هم عقل حکم می کند که ظلم ستیز باشیم و روایاتی که در این باره وجود دارد درباره مبارزه و زمینه سازی اجتماعی است که با فلسفه وجود امام سنخیت دارد نه همراهی با ظلم و ستم. ستم نمی تواند زمینه ساز ظهور امام عادل باشد و روایات ما هم هیچ کدام به ظلم و ستم امر نکرده اند. در این نگاه مهدویت بحثی مربوط به امروز است. من معتقدم که اگر مهدویت را در معنای عام آن هم درنظر بگیرید به عبارتی آن معنایی از مهدویت که در غرب نیز مدنظر است یعنی موضوع منجی گرایی و هزاره گرایی در آن هم مهدویت بحث امروز شده است و آنها درباره امروز مهدویت کار می کنند. تلاش و حرکت غربی ها برای زمینه سازی حضرت مهدی علیه السلام در شبکه ها و برنامه هایشان دقیقا به سمتی است که بسیاری از مسیحیان و صهیونیست ها را همراه کنند که شما زمینه ساز آمدن حضرت عیسی علیه السلام هستید. البته با این تفاوت که به قول جری فال ول ـ که کاملا فریب کارانه آن را مطرح می کند ـ صهیونیست ها منتظر آمدن بار اول حضرت مسیح هستند و مسیحیان آمدن دوباره حضرت عیسی را انتظار می کشند یعنی می خواهد این را به عنوان نقطه اشتراک جا بزند در حالی که دقیقا نقطه اختلاف است که بعدا توضیح خواهم داد. پس این بعد برایشان مهم است که زمان را مدیریت کنند از فرصت ها استفاده کنند و تقلبی انجام می دهند تا امروز را به دست آورند از طرفی نیروهایشان را علیه اسلام علیه شیعه علیه مهدویت و بعد از انقلاب اسلامی علیه انقلاب جمع می کنند و این سمت را تخریب می کنند و از طرف دیگر به بهانه زمینه سازی نیروهایشان را سازماندهی می کنند و کل موضوع مهدویت را به نفع خود عوض می کنند. این بعد اول مهدویت است.
بعد دوم که خود آنها معترف اند بحث آینده و شامل دو نگاه است: یکی نگاه صرفا پیش بینی مآبانه که در آن فقط به پیشگویی ها و حدس ها پرداخته می شود که برای مثال در غرب آیا همین هزاره ظهور اتفاق خواهد افتاد آیا سال 2000 سال ظهور است آیا حضرت عیسی علیه السلام خواهد آمد از همان نوع جنجالی هایی که به راه انداختند که رایانه ها به هم خواهد ریخت و از این حرف هایی که که گاه آن را به بحث منجی گرایی ارتباط می دادند. این نوع نگاه آینده نگر است یعنی صرفا پیشگویی آینده. یک نکته بسیار جالب و مشترک در همه ادیان داریم اینکه در همه ادیان این مفهوم وجود دارد که “کذب الوقاتون” یعنی کسانی که وقت برای ظهور تعیین می کنند دروغ می گویند. این مطلب از نکته ای مشترک میان شیعه و سنی و تمام ادیان است و شما هم بارها دیده اید که بسیاری افراد پیش بینی می کنند و همه هم دروغ در می آید.
اتفاق دیگری که در جهان در حال رخ دادن است این است که آنها دیگر منتظر نیستند تا عیسی بن مریم ـ که آنها می گفتند دروغگوست ـ برگردد بلکه برنامه ریزی می کنند برای آن حادثه ای که باید برای مردمی رخ بدهد که منتظر او هستند و حادثه سازی می کنند. همان طور که می بینیم شبیه سازی می کنند یا ماکت می سازند. آنها تعابیری برای حوادث آخرالزمانی دارند از جمله: یک گوساله سرخ موی باید در کنار فلان درخت سوزانده شود مدتها گوساله های بسیاری پرورش دادند و دیدند نمی شود و سرانجام از طریق ژنتیک یک گوساله کاملا سرخ موی پدید آوردند یعنی در واقع دارند حوادث آخرالزمانی را می سازند. این ساخت دو نوع است: یکی ساخت نشانه ها و تقلب در این مورد است که انجام می دهند و در واقع آینده را به گونه ای که خود می خواهند تغییر می دهند. دیگری که به نظر من بسیار مهم است اینکه برای روندی که قرار است رخ دهد چه گام هایی باید برداشته شود که صحیح باشد و این آینده تسریع شود. اهمیت این مطلب از آنجا روشن می شود که وقتی ما می گوییم “یوطئون المهدی سلطانه” زمینه ساز تسلط حضرت می شوند و این زمینه سازی بسیار مهم است. البته ما نمی توانیم تغییری از این دست به وجود بیاوریم که مثلا امام (عج) را مجبور کنیم که فردا بیاید. این طور نیست و مصلحت و حکمت الهی در دست خداوند است اما این را می دانیم: “ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم” خداوند جامعه ای را تغییر نمی دهد مگر اینکه خود جامعه حرکت کند. بنابراین اگر قرار بود خداوند همه کارها را خود انجام بدهد لازم نبود منتظر امام زمان علیه السلام باشیم و این می توانست در دوره های قبل اتفاق بیفتد.
در اینجا غرب برای دست یافتن به اهداف خود ابزارهای متفاوتی به کار می برد از جمله ژست های علمی و استفاده از هنر و رسانه. در زمینه ژست های علمی به دو شکل عمل می کنند: یکی تحریف سوابق و ریشه های علمی جوامع است که متاسفانه اتفاق افتاد و بسیاری از کارهای علمی که دقیقا ریشه های اسلامی یا ایرانی داشت را به نام خود ثبت کردند. در مورد آثار باستانی ما بسیاری از اوقات غفلت می کنیم که بسیاری از آنان را می توان از جایی ربود و سال ها بعد آن را از جایی دیگر در آورد و اعلام کرد که این اثر کشف شده و فلان قدر قدمت دارد. این اتفاق در زمینه های علمی هم رخ می دهد یعنی قضیه فقط این نیست که مثلا پاپ جدید یا دیگران به اسلام توهین کنند. ولتر گفته است من وقتی حرف های مزخرف بعضی از این کشیش ها را می شنوم می خندم که از اسلام هیچ چیز نمی دانند اسلامی که اسرای با سواد را آزاد می کرد و در زمانی که هیچ کس به علم توجه نداشت اسلام بر علم تاکید داشت و پیشرفتهای علمی مدیون اسلام و پیامبر (ص) است. این تعبیر ولتر است ! غرب حتی در فضای کارتون ها و بازی ها هم دقیقا کارهای علمی را به نام خودش ثبت می کند. در بعضی کارتون ها که من دیده ام مثلا سئوال مطرح می کنند اولین کسی که فلان کار را انجام داد که بود و بعد خودشان جواب می دهند که فلان فرانسوی یا انگلیسی این کار را کرد در حالی که آن موضوع سال ها قبل در میان مسلمانان مطرح بوده است. پس یک جنبه از فعالیت غرب این است که طرف مقابل را تخریب کند و القا کند که شما هیچ چیز ندارید. دیگر اینکه مثل حیوانی که برای ترساندن حریف دندان نشان می دهد غرب سعی می کند که طرف مقابل را بترساند. مثلا در فیلم “آرماگدون” چنان تجهیزات و دستگاههای پیچیده ای به رخ مخاطب کشیده می شود که چنین القا می شود که اگر قرار باشد در عالم اتفاق هولناکی بیفتد یگانه نجات دهنده فقط اینها هستند و تنها غرب است که چنین قدرتی دارد و جهان را در اختیار دارد دقیقا مثل حیوان درنده ای که می خواهد شکار خود را بترساند دندان نشان می دهد.

این برخوردها ژست های علمی غرب است.
 

در بحث هنر نیز همگی مطلع هستید که چه فضایی را می سازند اگر چه به ما می گویند هنر صرفا باید برای هنر باشد! گاهی اشخاص یا هنرمندان ما حرف هایی می زنند که اصلا توجه نمی کنند کسانی که دارند این حرفها را می زنند خودشان به آن ملتزم نیستند. مثل نظریه “هنر برای هنر” که حرف بی مبنایی است و آنها خودشان هیچ وقت بر مبنای آن عمل نمی کنند. هالیوود سال هاست که در گستره ای عظیم و با هزینه های هنگفت فیلم هایی می سازد که بسیاری از آنها دقیقا مبانی خاصی را پیگیری می کند. بخشی از آنها فیلمهای آخر الزمانی است و بخش دیگر فیلم هایی است که به نظر من به نوعی تبلیغ مسیحیت است.
دنیای غرب معتقد است که باید جهانی سازی برای تحقق منافع خود آنان سامان دهی شود. یعنی اگر قرار است ارتباطات نزدیک شود مرزها برداشته شود فرهنگ یکی بشود و اقتصاد واحد جعانی رخ بنمایاند تسلط با آنها باشد. بر همین اساس است که می گویند در مسیر جهانی شدن دیگران باید در ما حل بشوند و ما باید مسلط شویم.
منبع:www.bashgah.net
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد