در انتظار یار
در انتظار یار

در انتظار یار

ویژه نامه روز دانشجو

                  

جایگاه دانشگاه از دیدگاه امام خمینی


دانشجو از دیدگاه مقام معظم رهبری


دانشجو از دیدگاه مقام معظم رهبری



جایگاه دانشگاه از دیدگاه امام خمینی

جایگاه دانشگاه از دیدگاه امام خمینی

نویسنده:سید فضل‏ الله موسوی


چکیده:

این مقاله با توجه به برخی بیانات امام خمینی(رحمت الله علیه)درخصوص دانشگاه ها، استادان و دانشجویان نگارش یافته است. نظر کلی معظم‏له این است که مبداءِ همه تحولات و مقدرات یک کشور، دانشگاه است؛ و دانشگاه است که یک کشور را اصلاح یا تباه می‏کند؛ و لذا متذکر می‏شوند که «ما باید دانشگاه اسلامی داشته باشیم.»، بدین معنی که دانشگاه ها باید استقلال داشته باشند و وابسته به شرق و غرب نباشند. و این مسأله را به استادان و دانشجویان توجه می‏دهند که دانشگاه ها و درنهایت مملکت به‏دست اجانب و منفعت‏طلبان نیفتد. درضمن بیان می‏دارند که دانشگاه ها دو کار عمده دارند: یکی، تربیت و اصلاح انسانها؛ و دیگر، تربیت دانشمندان و متخصّصان. به‏نظر امام (رحمت الله علیه)هر دو کار باید در کنار یکدیگر انجام شود. در پایان، ضمن اشاره به توسعه مراکز علمی و تحقیقاتی و تهیه امکانات و تشویق مخترعان و مکتشفان و متخصّصان متعهد، جوانان را به پایداری در تحقق این امور و ایستادگی دربرابر انحرافها از این اصول وامی‏دارند.
امام خمینی(رحمت الله علیه)برای دانشگاه، دانشگاهیان و دانشجویان، پیامها و سخنانی بیان فرموده‏اند که اگر با دقت و از ابعاد گوناگون تجزیه و تحلیل شوند، راه نجات یک ملت و کشور در دنیا و آخرت مشخص و در صورت عمل به آن رهنمودها، این نجات محقق می‏شود.

اهمیت دانشگاه

ایشان در بیانات متعدد خویش با عبارات گوناگون این مطلب را متذکر شده‏اند که «دانشگاه، مبداءِ همه تحولات است». هم چنین در مواردی دیگر با بکارگیری اصطلاحات «مقدرات» و «سرنوشت»، دانشگاه را منشاءِ این مقدرات و سرنوشت می‏دانند و آن را در رأس امور می‏خوانند؛ از جمله: «مقدرات این مملکت، دست این دانشگاهی‏هاست»، «از دانشگاه [است که] باید سرنوشت یک ملت تعیین شود» و «دانشگاه که رأس امور هست و تقدیرات یک کشوری، مقدرات یک کشوری بسته به وجود آنهاست، باید جدیّت کنند که روی خودشان را از غرب و شرق برگردانند».
دانشگاه از دیدگاه امام خمینی(رحمت الله علیه)آن قدر اهمیت دارد که اگر نقش واقعی خود را نداشته باشد، همه چیز مملکت ازدست خواهد رفت. ایشان در جمله‏ای این اهمیت را گوشزد کرده‏اند: «اگر دانشگاه را ما سست بگیریم و از دست برود، همه چیزمان از دستمان رفته است». بنابراین، می‏توان نتیجه گرفت که دانشگاه هم منشاءِ دردها و فسادهای موجود و هم منشاءِ اصلاح کشور است و بسته به اینکه دانشگاه ها، استادان و دانشجویان چه جهت‏گیریهایی داشته باشند، ثمرات آن نیز مشخص خواهد شد. امام خمینی (رحمت الله علیه)در کلامهای خود، به این دو جهت‏گیری کاملاً مجزا و مشخص، بطور صریح اشاره فرموده‏اند. درباره جهت‏گیری اوّل چنین اظهار می‏دارند: «امیدوارم احساس کرده باشید که همه دردهای ایران از دانشگاه شروع شده است». و در خصوص جهت‏گیری دوّم می‏فرمایند: «دانشگاه یک کشوری اگر اصلاح شود، آن کشور اصلاح می‏شود». آنگاه در بیاناتی دیگر، این دو جهت‏گیری متضاد را در کنار هم قرار می‏دهند و نتیجه هر یک را گوشزد می‏کنند: «دانشگاه خوب، یک ملت را سعادتمند می‏کند و دانشگاه غیراسلامی، دانشگاه بد، یک ملت را عقب می‏زند» و در جای دیگر می‏فرمایند: «این افرادی که از دانشگاه می‏آیند، یا مخرّب یک کشوری هستند یا سازنده آن کشور هستند» و «هر چه از خوبیها و بدیها برای یک ملتی تحقق پیدا می‏کند: وابستگی یا استقلال، در قید و بند بودن و اختناق یا آزادی، تابع تربیتهای دانشگاهی است».
پس اگر متولّیان دانشگاه افرادی خوب و صالح باشند، نسلهای حاضر و آینده درست تربیت می‏شوند و اگر افراد غیرصالح باشند، این نسلها نیز غیرصالح تربیت خواهند شد. از این جهت است که امام می‏فرمایند: «دانشگاه است که امور کشور را اداره می‏کند و دانشگاه است که نسلهای آینده و حاضر را تربیت می‏کند. و اگر چنان چه دانشگاه در اختیار چپاولگرهای شرق و غرب باشد، کشور در اختیار آنهاست».

اسلامی‏شدن دانشگاه

اکنون که بر اساس بیانات امام خمینی(رحمت الله علیه)مشخص شد که منشاءِ همه تحولات و مقدرات کشور، دانشگاه است و این که با توّجه به جهت‏گیری خاصی که در دانشگاه گرفته می‏شود، تحولات و مقدرات نیز در دو جهت صلاح یا فساد شکل می‏گیرد، باید درپی یافتن راهی باشیم که این مقدرات و تحولات در مسیر صلاح صورت پذیرد که اگر چنین کنیم، کشور خود را تا همیشه بیمه کرده‏ایم. امام خمینی(رحمت الله علیه)می‏فرمایند: «اساتید دانشگاه بدانند که اگر چنان چه دانشگاه را بسازند، کشورشان را بیمه کرده‏اند تا آخر».
در اینجا ضروری است به این سؤال پاسخ داده شود که این ساخت و اصلاح دانشگاه چگونه باید صورت گیرد و راه آن چیست؟ امام(رحمت الله علیه)این مطلب را هم بدون پاسخ نگذاشته و راه آن را نشان داده‏اند. ایشان تنها راه را اسلامی‏شدن دانشگاه ها می‏دانند؛ و در این‏باره می‏فرمایند: ما «باید این مسأله را دنبال کنیم که دانشگاه اسلامی شود تا برای کشور ما مفید گردد» و نیز در جمله‏ای دیگر می‏فرمایند: «باید قبل از هر چیز دانشگاه اسلامی باشد. برای اینکه کشور هر چه صدمه خورده است، از کسانی بوده که اسلام را نمی‏شناخته‏اند».

منظور از اسلامی‏شدن دانشگاه چیست؟

با این بیان، آنچه به ذهن خواننده و شنونده خطور می‏کند، این است که با توجه به برداشتهای مختلفی که در این خصوص وجود دارد، منظور از اسلامی و دانشگاه اسلامی چیست؟ امام خمینی (رحمت الله علیه)به این مطلب هم پاسخ داده و دانشگاه اسلامی را با بیانی خاص تبیین کرده‏اند: «معنی اسلامی‏شدن دانشگاه این است که استقلال پیدا کند، و خودش را از غرب جدا کند و خودش را از وابستگی به شرق جدا کند. و یک مملکت مستقل، یک دانشگاه مستقل، یک فرهنگ مستقل داشته باشیم». و در جمله‏ای دیگر نیز به مسأله استقلال اشاره می‏کنند و می‏فرمایند: «باید دانشگاه ها بیدار شوند. باید از همین دبستان تا آن آخر دانشگاه از این افکار غرب‏زده تهی بشوند، و شرق روی پای خودش بایستد».
در جمله اخیر، ضمن اینکه ممکن است «شرق» را به‏معنای کشورهای کمونیست قلمداد کنیم، می‏توانیم به این نتیجه هم برسیم که منشاءِ اصلی فسادها، ناشی از غرب و غرب زدگی است که شرق به مفهوم عام را که شامل کلیه کشورهای غیرغربی است، نیز تحت تأثیر قرار می‏دهد. پس باید از چنین فرهنگی دوری جست. به همین دلیل است که امام(رحمت الله علیه)در جایی دیگر، از کشور و رژیمی نام می‏برند که مظهر این غرب جهانخوار و چپاولگر است و به عبارتی شیطان بزرگ است؛ و روشنفکران و متفکران دانشگاهی را از این موضوع آگاه می‏فرمایند؛ و اظهار می‏دارند: «گویندگان و روشنفکران و متفکران و دانشگاهیان و دانشمندان، همه توان خود را صرف قطع امید از دشمن اصلی ما امریکا کنند».
بنابراین، از دیدگاه امام خمینی (رحمت الله علیه)معنی «اسلامی‏شدن»، «استقلال» است؛ و استقلال یعنی عدم وابستگی به مظاهر استکبار، چپاولگری، جهانخواری و فساد و به عبارتی دیگر، داشتن استقلال فکری برمبنای اصول و عقاید اسلامی. پس کلیه عوامل دخیل در دانشگاه ها، خصوصا استادان، باید به این نکته توجه داشته باشند و در راه قطع وابستگی و کسب استقلال و درنهایت اسلامی‏شدن دانشگاه ها بکوشند.

خودباوری و اتکا به‏خود

به این ترتیب، باید قید و بندها و دلبستگی به غرب و یا مظاهرِ دیگرِ شبیه به آن را رها کنیم و از آنها آزاد شویم. امّا ممکن است این سؤال به ذهن خطور کند: بعد از قطع این رابطه، چه می‏شود؟ آیا پس از آن، در خلأ، تنهایی، بی‏یاوری و بدبختی قرار نخواهیم گرفت؟ آیا همه چیزمان نابود نخواهد شد و به هلاکت نخواهیم افتاد؟ برای رهایی از این ذهنیت ــ که ممکن است در افکار برخی از مردم، بویژه استادان و دانشجویان، رسوخ کند ــ باید برای این سؤالها پاسخی یافت. آن پاسخ، براساس گفته‏های امام (رحمت الله علیه)«خودباوری» و «اتکا به خود» و «خویشتن‏یابی» است؛ که خلاءِ موجود را به بهترین وجهی پر خواهد کرد. ایشان در خطاب به دانشجویان می‏فرمایند: «شما دانشجویان عزیز! خودتان درصدد این باشید که از غرب‏زدگی بیرون بیایید. این گمشده خودتان را پیدا کنید. گمشده شما، خودتان هستید». امّا این خود را چگونه می‏توان پیدا کرد؟ و آیا چگونه‏بودن و چگونه‏شدن، خودپیدا کردن است؟
طبیعتا اصطلاح «خود را یافتن» باید مفهومی خاص داشته باشد. آنچنان «خودی» که نه تنها جایگزین خلأ و قطع وابستگی شود، بلکه حالتی رشدیابنده داشته باشد و استاد، دانشجو و دانشگاه را به بهترین وجه بسازد و آنها را از جهات مادی و معنوی، به صلاح و ساحل نجات و رشد و ترقی برساند.

راه حل

از بیانات امام(رحمت الله علیه)می‏توان به این نتیجه رسید که این «خود را یافتن» و «متکی به خود بودن» باید در دو جهت مختلف، امّا در کنار هم، جامه عمل بپوشد. یکی از این دو جهت، دانشمند و متخصص‏شدن افراد و تهیه و توسعه ابزارهای رسیدن به این مرحله است؛ و جهت دیگر، ساخته‏شدن افراد ازحیث معنوی و انسانی است. این دو جهت، به‏خوبی و صراحت در بیانات مختلف امام(رحمت الله علیه)مشخص شده است.

جهت اول (تخصّص)

در راستای جهت اول می‏فرمایند: «اگر دانشگاه ها خالی از مردانی دانشمند و متخصص شوند، اجانب منفعت‏طلب چون سرطان در تمام کشور ریشه دوانده و زمام امور اقتصادی و علمی ما را بدست می‏گیرند و سرپرستی می‏کنند». در بیانی دیگر اظهار می‏دارند: «مهمترین عامل در کسب خودکفایی و بازسازی، توسعه مراکز علمی و تحقیقات و تمرکز و هدایت امکانات و تشویق کامل و همه‏جانبه مخترعین و مکتشفین و نیروهای متعهد و متخصصی است که شهامت مبارزه با جهل را دارند و از لاک نگرش انحصاری علم به غرب و شرق بدر آمده و نشان داده‏اند که می‏توانند کشور را روی پای خود نگه‏دارند». و نیز می‏فرمایند: «باید دانشگاه ها خودکفا شوند که احتیاج به دانش غرب نداشته باشند».
پس ملاحظه می‏شود که در یک کشور اسلامی، از یک سو باید افراد به فکر متخصص و دانشمندشدن بیفتند و در این راه بکوشند و از سوی دیگر دولت نیز وسایل و امکانات چنین کاری را به انحای مختلف فراهم آورد و با هدایت و تشویق لازم، کارها را جهت دهد.
اگر چنین اقدامی صورت نگیرد و دانشگاه ها در این راستا عمل نکنند، دوباره کشور به اجانب منفعت‏طلب وابسته می‏شود و آنها زمام امور علمی، اقتصادی و بالأخره سیاسی و فرهنگی ما را دردست می‏گیرند. امّا این جهت و این کارها برای «خودشدن» و «خود را یافتن» کافی نیست، بلکه باید با عامل دوم ترکیب شوند و در کنار هم به پیش روند.

جهت دوم (انسان‏سازی)

عامل دوم، همان گونه که ذکر شد، ساخته‏شدن افراد از جهات معنوی، انسانی و خدایی است. از این رو است که امام خمینی (رحمت الله علیه)با نگرشی ژرف به ابعاد گوناگون، از جمله به این مسأله توجه کرده و با کلامهای گوهربار خود راه را نشان داده‏اند.
ایشان درخصوص عامل و جهت دوم می‏فرمایند: «شما دانشگاهیها کوشش کنید که انسان درست کنید؛ اگر انسان درست کردید، مملکت خودتان را نجات می‏دهید»، «دانشگاه باید مرکز درست‏کردن انسان باشد»، «دانشگاه ها را مرکز تربیت قرار دهید؛ علاوه بر دانش، تربیت لازم است. اگر یک دانشمندی تربیت نداشته باشد، مضرّ است»، «دانشگاه را باید شما رو به خدا بیرید، رو به معنویت ببرید. و همه درسها هم خوانده بشود، همه درسها هم برای خدا خوانده بشود»؛ و بالأخره در فرازی دیگر، با اشاره به هر دو عامل تخصص و تعهد در کنار هم، می‏فرمایند: «اگر دانشگاه واقعا دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامی باشد، یعنی در کنار تحصیلات، تهذیب هم در آنجا متحقق باشد، تعهد هم باشد، یک کشوری را اینها می‏توانند به سعادت برسانند».
پس ملاحظه می‏شود که امام خمینی(رحمت الله علیه)در این مجموعه از بیانات، ضمن اشاره به اینکه دانشگاه باید مرکز تربیت، انسان‏سازی و خداجویی باشد، کسب تخصص را هم لازم می‏شمرند. نپرداختن به چنین موضوعی را باعث نابودی کشور ذکر می‏کنند و متخصص غیرمتعهد و فاقد تربیت انسانی را به حال کشور مضرّ می‏دانند.

جدیت و فداکاری

امّا روشن است که رسیدن به این دو عامل و جهت، یعنی تخصص و تعهد، به‏آسانی صورت نمی‏گیرد و به کار و تلاش جدی استادان و دانشجویان و همه دست اندرکاران و متفکران دلسوز و هنرمندان دردمند نیاز دارد؛ که هر یک، بویژه دانشگاهیان، باید از یک سو به این تلاش و جدّیت دست زنند و متحمل سختیها و ناراحتیها شوند و از سویی دیگر، با شناخت موانع و مشکلات، در صدد مبارزه با آن موانع و حل مشکلات برآیند. از این جهت است که امام عزیز بکارگیری این کوشش و تلاش را متذکر می‏شوند و آن را لازم می‏شمارند. ایشان در جایی می‏فرمایند: «جدیّت و فداکاری لازم دارد تا دانشگاه، دانشگاه بشود»؛ و در جایی دیگر به این تلاش و کوشش ارج می‏نهند و بر فداکاران و تلاشگران درود می‏فرستند: «سلام بر جوانان برومندی که با سلاح علم در سرافرازی و اعتلای کشور، کشور عزیز اسلامی کوشا، و در رسیدن به هدفهای انسانی ـ اسلامی از هیچ زحمت و کوششی دریغ ندارند».

مانع اصلی و راه‏حل آن

امّا برای رسیدن به دانشگاه اسلامی با تعریفی که پیشتر با توجّه به بیانات امام (رحمت الله علیه)ارائه شد، باید متذکر شد که این تلاش و جدّیت شامل شناخت موانع و مشکلاتی که بر سر راه وجود دارد و نیز راه مقابله با آنها هم می‏شود. امام خمینی(رحمت الله علیه)با ریزبینی دقیق، موانع موجود بر سر راه را یادآور می‏شوند و توصیه‏ها و رهنمودهای خود را برای مقابله با آنها ارایه می‏دهند. ایشان در زمینه شناخت یکی از موانع می‏فرمایند: «اکثر ضربات مهلکی که به این اجتماع خورده است، از دست همین روشنفکران دانشگاه‏رفته‏ای [است] که همیشه خود را بزرگ می‏دیدند و می‏بینند». هم چنین در جمله‏ای دیگر، ضمن اشاره به موانع دیگر، راه برخورد و مقابله با آنها را نشان می‏دهند. ایشان می‏فرمایند: «به همه نسلهای ملل توصیه می‏کنم که برای نجات خود و کشور عزیز و اسلام آدم‏ساز، دانشگاه ها را از انحراف و غرب و شرق‏زدگی حفظ و پاسداری کنند». سپس بیان می‏دارند: «برای همیشه نگذاریم دانشگاه ها به انحراف کشیده شوند؛ و هرجا انحرافی بچشم خورد، با اقدام سریع در رفع آن بکوشیم. و این امر حیاتی باید در مرحله اوّل با دست پرتوان خود جوانان دانشگاه ها و دانشسراها انجام گیرد».
ایشان بویژه در وصیت‏نامه سیاسی ـ الهی خود در این مورد تأکید می‏ورزند و بر ملت ایران و نیز دولت جمهوری اسلامی تکلیف می‏کنند که جلوی نفوذ عناصر فاسد وابسته به شرق و غرب را از ابتدا بگیرند تا بعدا مشکلی پیش نیاید. بیان صریح ایشان در این باره چنین است: « ... و بر ملت و دولت جمهوری اسلامی است در همه اعصار که نگذارند عناصر فاسد دارای مکتبهای انحرافی یا گرایش به غرب و شرق در دانشسراها و دانشگاه ها و سایر مراکز تعلیم و تربیت نفوذ کنند و از قدم اول جلوگیری نمایند تا مشکلی پیش نیاید و اختیار از دست نرود».
از بیانات امام(رحمت الله علیه)نتیجه‏گیری می‏شود که از «موانع» رشد و استقلال دانشگاه ها و اتّکا به خود و خودکفایی، نفوذ آن دسته از افکار غربی و شرقی است که باعث می‏شوند ملت ما، بویژه دانشگاهیان، به دنباله‏روی از آن افکار و بیگانگی از خود و درنتیجه تسلیم دربرابر خواسته‏ها و منافع مستکبران کشانده شوند و هدف این است که آن افکار را بر اقتصاد، فرهنگ و سیاست ما مسلط کنند و ما را از خویشتن خویش و استقلال و خوداتّکایی خالی سازند تا همواره چشممان درپی آنها باشد و اهداف و آمال و آرزوهایمان را در وجود آنها و در تسلط و رهبری آنها بر خود جستجو کنیم.
رسوخ چنین افکاری از زبان استادان و یا برخی از گروههای دانشجویی، زمینه انحراف دانشگاه ها را که عامل کلیه تحولات و مقدّرات یک کشور است، فراهم می‏آورد و باعث تشنج و ناآرامیها در دانشگاه ها می‏شود. خاصه آن که چنین افکاری با نقاب آزادی‏خواهی و تمدن‏گرایی مطرح می‏شوند و در ارزشهای اسلامی، فرهنگی و اصولی ملت به اشکال گوناگون تزلزل و تخریب ایجاد می‏کنند.

وجود آرامش در دانشگاه

طبیعی است که در چنین جوّ ناآرام و زهرآگینی، استادان و متفکران اسلامی بسختی می‏توانند به تربیت صحیح دانشجویان در دو جهت تخصص و تهذیب بپردازند. از این جهت است که امام خمینی(رحمت الله علیه)می‏فرمایند «اگر آرامش در دانشگاه و در محیط های تعلیمی نباشد، چطور امکان دارد که متفکران افکار خودشان را به جوانان ما صادر کنند و مغزهای آنها را متفکر و متخصص بار بیاورند؟»
بنابراین، برای رشد افکار و رسیدن به اهداف یک دانشگاه خوب و اسلامی، نیاز به آرامش است؛ و اگر افکار و عقاید گوناگون متعددی وجود دارند ــ که طبیعتا وجود دارند ــ و عدّه‏ای می‏خواهند آنها را مطرح کنند، باید محیط مناسبی ترتیب داده شود تا بیان‏کنندگان آن افکار و عقاید، ضمن طرح مواضع دقیق خود از لحاظ مکتب و عقیده، در محیطی آرام و با حضور متفکران اسلامی، به صحبت و بحث های علمی بپردازند.

نمونه‏شدن دانشگاه برای ملل دیگر

به هرحال، امام عزیز و مهربان، بسان پدری دلسوز و آگاه، ضمن روشن کردن همه جوانب مربوط، در نهایت آرزو و دعا می‏کنند که دانشگاهی مفید برای ملت داشته باشیم؛ آن چنان دانشگاهی که مرکز تخصص علمی و انسان‏سازی باشد، که نه تنها از کشورهای اسلامی بلکه از ملتهای دیگر نیز برای تحصیل به دانشگاه های ما بیایند.
محتوای پیام مذکور در دو جمله از بیانات ایشان متجلّی است؛ آنجا که می‏فرمایند: «امیدوارم دانشگاهی داشته باشیم که به درد ملت بخورد» و این که «انشاءاللّه روزی بیاید که از جاهای دیگر برای تحصیل به ایران بیایند».
منبع: ماهنامه علوم انسانی



دانشجو از دیدگاه مقام معظم رهبری (1)
دانشجو از دیدگاه مقام معظم رهبری(قسمت اول)
دانشجو از دیدگاه مقام معظم رهبری(1)


کلمه ی دانشجو از لحاظ بار معنایی، از جهت دیگری حامل معنای خیلی جالب توجه و مهمی است. دانشجو یعنی جوان طالب علمی که آینده در دست اوست. این خصوصیات، در کلمه ی دانشجو هست. دانشجو، یعنی جوان؛ چون دانشجویی، قهرا مربوط به دوران جوانی است. طالب علم بودن و جستجوی از دانش هم در کلمه ی دانشجو هست.
چون فرض این است که آینده ی کشور، به سمت اداره ی علمی کشور پیش می رود دیگر؛ یعنی به سمت اداره ی عالمانه و مننطبق بر وازین دانش پیش می رود، و هر کشور و هر جامعه ای که علم و فهم و محاسبه ی دقیق، در همه ی شؤون آن دخالت داشته باشد، وضعش بهتر است.
بنابراین دانشجو یعنی کسی که ناظر به آینده، و متعلق به آینده است؛ آینده هم متعلق به اوست. ببینید، این عناوین و مفاهیمی که در کلمه ی دانشجو گنجانده شده، خیلی مهم است. به همین دلیل، فورا این جا استفاده کنیم؛اگر دانشجو از لحاظ جهت گیری فکری و سیاسی دچار انحراف باشد، مصیبت بزرگی خواهد بود. درست است؟
اگر هدف دانشجو این باشد که درس بخوانم، برای این که زندگی شخصی خودم را مثلا آباد کنم، بقیه هرچه شد، بشود؛ خطر خیل بزرگی است.
اگر جهت زندگی دانشجو گفته شود که بخشی از نیروهای کشور، دچار آفات عقیدتی و فکری اند، شانه بالا بیندازد و بگوید به من چه!! همچنان که اگر بگویند بخشی از مردم در فلان جا دچار زلزله شدند و از بین رفتند، شانه بالا بیندازد و بگوید به من چه!! بخشی از مردم از لحاظ وضع معیشتی دچار دشواری و مشکلند، شانه بالا بیندازد و بگوید به من چه!! این حالت بی تفاوتی، مصیبت خیلی بزرگ است.
کسی که بناست فردا امور مملکت در دست او باشد، این قدر نسبت به مسائل جامعه و سرنوشت مردم بی اعتنا باشد، خیلی نگران کننده است. از این نگران کننده تر، این است که بی تفاوت نیست، حساس است منتها حساسیت منفی؛ یعنی درست علاقه مند به این است که بخشی از مردم جامه فرضا در یک زلزله نابود بشوند! حالا زلزه، یک مثال واضح، و یک نوع آفت جسمانی و مادی است؛ از این بدتر، آفت معنوی است که کسی به آن توجه نمی کند. مثلا دلش بخواهد که مردم، غرق در شهوات بشوند، دلش بخواهد که مردم، غرق در بی ایمانی بشوند؛ خودش هم اصلا این طور باشد و به این سمت بتازد! ببینید مسئله دانشجو چه قدر حساس می شود!
اگر ما معنای دانشجو و مافهیمی که منطوی و مندرج در عنوان دانشجو است، به دقت مورد ملاحظه قرار بدهیم، باید نسبت به سرنوشت قشر دانشجو خیلی حساس بشویم هر که هستیم؛ چه خودمان دانشجو باشیم، چه استاد، چه از مسئولان آموزش عالی کشور، چه از مسئولان کشور و چه آدمی معمولی باشیم که داریم در خیابان راه می رویم راه می رویم اگر بدانیم دانشجو یعنی چه، باید نسبت به سرنوشت دانشجو خیلی حساس باشیم...(1)

دو عنصر اصلی در تربیت دانشجو

دو عنصر اصلی در تربیت دانشجو هست، که هیچکدام نبایستی مغفول عنه بماند؛ اگر مغفول غنه ماند، ما ضرر خواهیم کرد: یکی عنصر علم و تحقیق و کارایی علمی و جوشیدن استعدادهای علمی و این قبیل چیزهاست؛ یکی هم عبارت است از روحیه و تدین و حرکت صحیح و سالم سازی معنوی وروحی دانشجو. در دانشگاه ها، این دو عنصر بایستی بدون تفکیک از یکدیگر، با قدرت و با ظرفیت کامل کشور، تعقیب بشود.
اگر در کار عنصر اول کوتاهی کردیم، نتیجه چیست؟ همه می دانند. دانشگاهی که نتواد علم و تحقیق را به دانشجو منتقل بکند، و نتواند دانشجو را یک عالم، یک استاد، یک صاحب صلاحیت، یک مبتکر، و بالاخره یک مدیر بالفعل برای بخشی از بخش های بی شمار اداره ی جامعه بسازد، آن دانشگاه، دیگر دانشگاه نیست. در این زمینه، مسئله استاد، مسئله کتاب درسی، فضای آموزشی، آزمایشگاه و مجلات علمی هست؛ از این چیزهایی که دائم ورد زبان ماهاست و همه ی ما هم آن را دنبال می کنیم. همه ی شماها هم تقریبا دانشاهی هستید و به این مسائل خیلی خوب توجه دارید و دنبال می کنید. ان شاءالله روزبه روز هم باید به قدر امکانات کشور پیشتر برویم.
عنصر دوم، عبارت است از روحیه وتدین و حرکت صحیح و سالم سازی معنوی و روحی دانشجو... در فضای عمومی دانشگاهی کشور، به این نکته ی دوم یعنی مسئله روحیه و تدین و آگاهی دانشجو و بیرون آوردن او از حالت یک عنصر علمی بی جهت و بی هدف، به سمت یک عنصر علمی جهت دارتوجه کافی وجود ندارد. انسان با کامپیوتر متفاوت است. به کامپیوتر برنا می دهند، آن هم برایشان جواب مسئله را حاضر می کند؛ اما انسان که اینطور نیست. انسان خودش برنامه ی خودش را تنظمی می کند؛ خودش تصمیم می گیرد و خودش جهت گیری پیدا می کند. اگر ما از این جهت دوم غفلت بکنیم، دانشگاه همان چیزی خواهد شد که در بیانات امام، مکرر در مکرر نسبت به آن هشدار داده شده است.(2)
ارزش های بزرگی که دانشجویان ما به آن آراسته اند و لازم است آن را حفظ کنند
تدین و تعبد و پاکی دل و دامان که بحمدالله مجموعه های قابل توجهی از جوانان دانشجوی ما به آن آراسته اند ارزش بسیار بزرگی است؛ این را از دست ندهید. عمده ی اشکالات و انحرافات سیاسی، شروعش از نقطه ی مخدوش شدن این ارزش است. نمی گویم همه ی اشکالات و انحرافات؛ می گویم عمده ی آن ها...
در شما دختر و پسر مؤمن و متعبد و متعهد، موجود بسیار باارزشی وجود دارد که ارزش آن موجود، از دنیا و مافیها بیشتر است؛ و آن، سلامت دل، سلامت نفس، پاکی روح و ناآلودگی یا کم آلودگی آن است. البته نمی گویم به کلی ناآلودگی؛ بالاخره هر کس ممکن است فلتاتی داشته باشد؛ به قول قرآن، «الااللمم»؛ گناهانی که یک وقت از روی خطا و اشتباه، از دست انسان در رفته؛ از این ها ممکن است وجود داشته باشد؛ ولی آن نورانیت و صفا و پاکی فطری و ذاتی را که الحمدلله در محیط دین کشور رشد پیدا کرده است حفظ کنید. یک وقت اگر خطایی هم پیش می آید، بلافاصله به خدای متعال رو کنید و پشیمانی و انابه و تصمیم بر این که انسان گناه نکند، راه علاج این خطاهاست؛ این ارزش خیلی بزرگی است...
ارزش دیگری که خیلی مهم است و تلاش می شود تا در محیط دانشجویی،این ارزش هم از بین برود، عبارت است از امید و اعتماد به آینده. چگونه به آینده ای که نمی دانیم چیست، اعتماد کنیم؟ اعتماد به آینده، از طریق اعتماد به خودتان. آینده باید خوب باشد. از راه تصمیم گیری، فکر کردن، عمل کردن و اقدام پی در پی، شما می توانید به اینده امیدوار باشید. آینده ای که می خواهید به آن امید ببندیم، تصویر کلی آن این است که نظام اسلامی همه ی ضعف هایی را که بر اثر بد عملی و بی عملی پیش آمده که اثرش در معیشت و فرهنگ و اخلاق مردم، جابه جا مشخص است برطرف کند. این کار را چه کسی باید بکند؟ شماها باید بکنید. زمان هم خیلی طولانی نخواهد بود. این هایی که الان سر کارند، ده، پانزده سال قبل مثل شما دانشجو بودند. شما می توانید بنیه ی حقیقی دینی و سیاسی، قدرت تحلیل، تصمیم گیری، شناخت و ایستادگی در مقابل فشارهای گوناگون دشمن را -که تا حایی که بتواند، فشار وارد می کند و انسان باید مثل صخره در مقابل او بایستد- از حالا در خودتا ن به وجود بیاورید و ذخیره کنید و نگه دارید؛ برای این که بتوانید آینده را بسازید. و بدانید، مثل شما، همدل و همفکر و هم آرزوی با شما، در این کشور فراوان هستند. شما کار خودتان را بکنید؛ دیگرانی هم هستند که دارند کار خودشان را می کنند.(3)

خودسازی فکری، اخلاقی و انقلابی برای دانشجویان یک فریضه است

به شما دانشجوها می گویم، سنگربان این سنگر [دانشگاه] شمایید؛ مواظب باشید خاکریزهاتان سست نشود؛ دئم خاکریزها را ترمیم کنید. خاکریزها، خاکریزهای فرهنگی و فکری است؛ این ها را ترمیم کنید. خودسازی فکری و اخلاقی و انقلابی درونی دانشجویان یک فریضه است-چه هر دانشجویی نسبت به خودش، چه به معنای درون دانشگاه و محیط دانشگاه- این
خودسازی، همان ترمیم خاکریزها و سنگرهاست.(4)
دانشجوی متدین و حزب اللهی کسی است که
به نظرم به دانشجویان هم این نکته را گفتم که هر کس شب بیست و یکم، قرآن سرش گرفت و «بک یاالله» گفت، از نظر من او همان دانشجویی است که من می ویم متدین و خدایی و مسلمان و حزب اللهی است؛ کاری ندارم از کدام حزب و جناج و تشکیلات است.(5)
برداشت و توقع بنده و نظام اسلامی از جماعت دانشجو این است که برداشت و توقع بنده و نظام اسلامی از جماعت دانشجو این است که فکر می کنیم دانشجو یک روشنفکر تمام عیار مسملان است؛ متدین است. در سطح دنیا جریاناتی وجود دارند که بعضی شان در ایران شعبه هم دارند که دانشجو را نه روشنفکر می پسندند، نه مسلمان. روشنفکر نمی پسندند، زیرا او را دچار تعصب ها و تحجرهای حزبی و سیاسی و وارداتی می کنند. ما وقتی می گوییم تحجر، فورا ذهنمان می رود به تحجر مذهبی؛ بله آن هم یک نوع تحجر است، اما تحجر مذهبی نیست، بلکه خطرناک تر از آن، تحجر سیاسی است؛ تحجرهای ناشی از شکل بندی تحزب و سازمان های سیاسی است که اصلا امکان فکر کردن به کسی نمی دهند. اگر ده دلیل قانع کننده برای حقانیت یک موضوع ذکر کنیم، قبول می کند، اما در عمل طور دیگری عمل می کند! چرا؟ چون حزب،-آن تشکیلات سیاسی بالای سر- مثل پدرخوانده ی مافیا از او این گونه خواسته؛ این را انسان متأسفانه در برخی از گوشه کنارهای حتی محیط دانشگاهی می بیند. پس آن مجموعه ای که دچار یک چنین تحجری باشد، دیگر روشنفکر نیست، چون روشنفکری لازمه اش حق طلبی است، چشم بازف تکیه ی به منطق و استدلال است. این که مسلمان هم نمی خواهند باشد، برای این است که می دانند مسلمانی، خطرناک است. امروز عمده ی دردسرهایی که اردوگاه استکبار و مشخصا آمریکا و صهیونیسم دجارش هستند -که این دردسرها خیلی زیاد هم است به خاطر این است- که مسلمان ها به یک خودآگاهی ریده اند که در این خودآگاهی، اما بزرگوار و ملت ایران و انقلاب و نظام ما نقش فراوانی داشته است. عمده ی دردسر آن ها از این ناحیه است؛ لذا می خواهند این را بکوبند. به همین جهت از مسلمان بودن دانشجو به شدت ناراضی به شدت ناراضی و ناخشنودند.(6)

پی نوشت :

1-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای بسیج دانشجویی دانشگاه تهران،1376/11/11.
2-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی1370/9/20.
3-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای جامعه ی اسلامی دانشجویان، 1381/6/16.
4-بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیر کبیر، 1379/12/9.
5-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی1381/9/26.
6-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان نمونه و ممتاز دانشگاه ها، 1381/9/7.



دانشجو از دیدگاه مقام معظم رهبری (4)



دانشجو از دیدگاه مقام معظم رهبری(قسمت چهارم)
دانشجو از دیدگاه مقام معظم رهبری(4)





گاهی در یک جامعه، جو از یک جهت خیلی سنگین می وشد؛ فرق هم نمی کند؛ هر انحرافی فضای تنفس فکری یک جامعه را مسموم و آلوده می کند. هر گونه انحرافی باشد؛ انحراف سیاسی همین طور است؛ انحراف اخلاقی - شهوانی، یا گرایش به مادیان هم همین طور است. فرض بف مایید در یک جامعه، غفلت همه ی اعضای جامعه را گرفت است... در یک چنین فضایی که غفلت، مهم ترین بلیه ی مردم آن کشور است، ناگهان یک حرکت، یک فریاد، یا یک جهت گیری دانشجویی، به کلی فضا را عوض می کند... حال آن محیط دانشجویی که این خصوصیت مثبت و مهم را دارد، یکی دوتا خصوصیت منفی هم دارد که باید به آن ها هم کاملا توجه داشته باشید. یکی این است که چون محیط دانشجویی، محیط احساسات است- جوان احساساتی است- همیشه یک عده ی رند ناقلای کمین گرفته، مایل اند که اگر بتواند، برای کارهای مختلف، از این مجموعه ی حساس آماده ی به تحرک استفاده ای بکنند... حساس و قابل اشتعال و زود پذیر بودن و نرم و لطیف بودن روح و دل جوان، مثل یک شمشیر دو لب است. هم تفکرات صحیح می توانند این فرصت را مورد بهره برداری قرار بدهند؛ وارد دانشگاه بشوند و آن را به کی بهشت برین تبدیل کنند؛ هم تفکرات و روش های غلط می توانند وارد دانشگاه بشوند. این یک نقطه ی ضعف است. یعنی نقطه ای است که باید در معاشرت و در برخورد دانشجویی به آن توجه داشت. دانشجو، جوان و آزاد فکر است. به طور طبیعی حساس و احساساتی است. ممکن است تحت تأثیر هر حرف پر هیجان، یا حرف خوش ظاهری قرار گیرد. باید به این توجه داشته باشید. این یک نقطه ی ضعف است. البته عمده هم همین است؛ نمی خواهم نقاط ضعف را ردیف بکنم. فعلا در محیط دانشجویی، این نقطه ی قابل توجه است.(1)

بیداری دانشج.یی (جنبش دانشجویی) مقوله ای است صددرصد دانشجویی

حرکت دانشجویی، یا جنبش دانشجویی یا به تعبیر بهتر و رساتری که می توان برایش انتخاب کرد: بیداری دانشجویی و احساس مسؤلیت دانشجویی، مقوله ی بسیار مهمی است؛ صددرصد هم دانشجویی است. چرا می گوییم صددرصد دانشجویی است؟ چون بسیاری از احساسات، در خواست ها و انگیزه ها ممکن است در قشر دانشجو وجود داشته باشد، اما به خصوصیت دانشجویی او ارتباط مستقیمی نداشته باشد؛ مثل دغدغه ی شغل. شاید دانشجویی وجود نداشته باشد که دغدغه ی شغل و آینده نداشته باشد؛ لیکن این به حیثیت دانشجویی دانشجو ربطی ندارد؛ این مربوط به هر جوانی است؛ دانشجو هم نباشد، این دغدغه را دارد. یامثلا دغدغه ی ازدواج و تشکیل خانواده، که البته از این مورد، حضار بیشتر هم خوششان می آید! هر دانشجویی چه دختر وچه پسر این دغدغه را دارد؛ این مطالبه و میل را دارد؛ چون مسئله اساسی زندگی است؛ اما این لازم ذاتی دانشجو نیست؛ این لازم انسان بودن و جوان بودن اوست؛ دانشجو هم که نباشد، این احساس را دارد.
اما آن چیزی که من اسمش را «بیداری دانشجویی» می گذارم و امروز دربین دانشجویانو غیر دانشجوویان معمول است و به آن «جنبش دانشجویی» می گویند، مخصوص قشر دانشجو به حیث دانشجو است؛ یعنی متعلق به همه ی جوانان نیست؛ متعلق به همین جوان قبل از محیط دانشجویی هم نیست؛ متعلق به این جوان بعد از دوره ی دانشجویی هم نیست؛ این متعلق به محیط داشنگاه است؛ متعلق به همین چهار سال، پنج سال، شش سال است؛ همین مدتی که شما در دانشگاه درنگ درید؛ این حقیقی است که وجود دارد.
جنبش دانشجویی -یا به همان تعبیر درست تر، بیداری دانشجویی- چیز جدیدی نیست؛ یک چیز مخصوص ایران هم نیست؛ چون همان طور که گفتیم، متعلق به محیط دانشگاه است.
این بیداری، خصوصیاتی دارد؛ انگیزه هایی در آن هست و نتایجی بر آن مترتب می شود. اگر این خصوصیات، درست شناسایی شود می تواند به عنوان یک منبع غنی و سرشار و فیاض برای کشور و آن محیط [دانشگاه] و جامعه به کار گرفته بشود؛ اما اگر درست شناسسایی نشود، ممکن است تضییع بشود؛ مثل ثروتی که شما از وجود آن و یا از کاربرد آن اطلاع ندارید.
بدتر از این، آن صورتی است که شما که صاحبش هستید، اطلاع ندارید؛ اما یک دزد و یک دغل اطلاع درد که زیر این مخفی گاه، این گنج هست؛ کاربردش هم این است؛ لذا او می آید و استفاده می کند؛ این دیگر می شود خسارت فوق خسارت! یکی از فرایض اولیه ی اولا خود دانشجو، ثانیا مجموعه ی مدیران دانشجویان و دانشگاه ها، و ثالثا مجموعه ی مدیران کشور، شناسایی این پدیده ی ذاتا دانشجویی است؛ یعنی بیداری دانشجویی، یا جنبش دانشجویی، یا حرکت دانشجویی؛ به هر اسمی آن را بنامید، حقیقتش را می شناسیم که چیست.(2)
علل و منشأ بیداری (جنبش) دانشجویی منشأ چنین پدیده ای، خصوصیاتی است که در دانشگاه و مجموعه ی دانشجویان هست. سن و انرژی وتوان و نیروی جوانی، معارف و دانش هایی که دانشجو در این دوره با آن ها آشنا می شود (چه معارف علمی، چه معارف سیاسی، چه معارف اجتماعی- فراغت دانشجویی که گرفتار زندگی و نان و دربند گرفتاری ها و باری های زندگی نیست و یک آزادی نسبی دارد و در جایی مسئولیتی ندارد، مجتمع بودن دانشجویان در یک محیط خاص، تأثیر گرفتن از امواج عمومی جامعه و بازتاب آن ها را نشان دادن- چه مثبت و چه منفی- از عوامل این پدیده ی بسیار مهم و در عین حال بسیار مبارک است که در صورتی که از آن استفاه نشود و یا بد استفاده بشود، بسیار خطرناک هم خواهد بود..(3)

خصوصیات بیداری (جنبش) دانشجویی

در حرکت دانشجویی یا بیداری دانشجویی، خصوصیاتی هست که تقریبا می شود گفت در اغلب جاها یکسان است -با تفاوت فرهنگ ها و تاریخ ها و زیرزمینه های هر کشوری و هر ملتی و هر مجموعه انسانی -لیکن مشترکاتی بالاخره در همه جا هست آن چیزی که من در مورد کشور خودمان می توانم به عنوان ویژگی های حرکت دانشجویی ازقبل ازانقلاب تا اوان انقلاب و از این جا به بعد عرض بکنیم، این خصوصیاتی است که ذکر می کنم.
خصوصیت اول، آرمان گرایی در مقابل مصلحت گرایی است؛ عشق به آرمان ها و مجذوب آرمان ها شدن. انسان وقتی که در محیط تلاش و کار معمولی زندگی قرار می گیرد، گاهی موانع جلوی چشم او را می گیرد؛ آرمان ها را دور دست و غیرقابل دستیابی به انسان نشان می دهد؛ و این خطر بزرگی است. گاهی آرمان ها فراموش می شوند. در محیط جوان، آرمان ها محسوس، ملموس، زنده، قابل دسترسی و دستیابی است؛ لذا برای آن ها تلاش می شود؛ خود این تلاش، تلاش مبارکی می شود.
خصوصیت دوم، صدق و صفا و خلوص است. در حرکت دانشجویی، کلک، تقلب، حیله و شیوه های غیرانسانی یی که معمولا در محیط های زندگی رایج به کار می رود، در این جا کمرنگ است و یا به طور طبیعی نیست. در محیط معمولی زندگی، در محیط سیاست، در محیط تجارت، در محیط بده بستان های اجتماعی، هر کسی هر حرفی که می زند، مواظب است بیند از این حرف چه گیرش می آید و چه از دست می دهد؛ حالا بسته به این است که چه قدر زرنگ، چه قدر پشت هم انداز و چه قدر عاقل باشد یا در نقطه ی مقابلش قرار گرفته باشد تا چیزی از دست بدهد، یا چیزی به دست بیاورد؛ اما در محیط حرکت دانشجویی، نه؛ حرف را برای خوب بودنش، برای درست بودنش، برای جاذبه داشتنش برای خود و برای حقیقت بیان می کنند و دنبال و تعقیب می کنند. نمی خواهم تعمیم بدهم و بگویم که هر نفر از آحاد دانشجو، هر تک تکی از این حرف هایی که می زند، اینطور است؛ نه، اما این رنگ غالب است.
خصوصیت سوم، آزادی و رهاییاز وابستگی های گوناگون حزبی و سیاسی و نژادی و امثال این هاست. در این مجموعه حرکت دانشجویی، انسان می تواند این خصوصیت را مشاهده کند؛ که این همیک شعبه از همان مصلحت گرایی است. غالبا در این جا از تقیداتی که معمولا مجموعه های گوناگون سیاسی و غیرسیاسی برای افراد خودشان فراهم می کنند، خبری نیست؛ جوان حوصله ی این قید و بندها را ندارد؛ لذا در گذشته ی پیش از انقلاب، احزابی بودند و کارهایی می کردند؛ اما به دانشگاه که می رسیدند، ضابطه از دستشان درمی رفت! ممکن بود چهار نفر عضو هم یارگیری بکنند، اما نمی توانستند انضباط های مورد نظر خودشان را انضباط های حزبی خیلی شدید که در احزاب دنیا معمول بود و هست در محیط دانشجویی به درستی اعمال کنند؛ زیرا دانشجو بالاخره در جایی به اجتهاد می رسد. آن زمان ها حزب توده، حزب فعالی بود؛ تشکیلات خیلی وسیعی هم داشت؛ با شوروی ها هم مرتبط بود؛ اصلا برای آن ها کار می کرد؛ اما به دانشگاه که می رسید، مجبور بود بسیاری از حقایق جزبی را از چشم دانشجو پنهان کند!
چهارمین خصوصیت این حرکت، مبتنی بر اشخاص نبودن است؛ یعنی این حرکت در دانشگاه صنعتی شریف هست، امروز هم هست، ده سال پیش هم بود، ده سال بعد هم هست؛ اما نه سال پیش شما بودید، نه ده سال بعد شما این جا هستید؛ اما این حرکت هست، ولی مبتنی بر اشخاص نیست؛ متعلق به فضا و مجموعه ی حاضر است.
پنجمین خصوصیت بسیار مهمش این است که در مقابل مظاهری که از نظر فطرت انسانی زشت است مثل لم، زورگویی، تبعیض، بی عدالتی، تقلب، دورویی و نفاق حساسیت منفی دارد و آن را دفع می کند. یک وقت در اول انقلاب، همین گروه منافقین، با اسفتاده از فرصت انقلاب توانستند در میان جوانان و دانشجویان نفوذی پیدا کنند؛ اما وقتی معلوم شد که این ها منافقند، غالبا روی برگرداندند. چرا به آن ها منافق می گفتند؟ چون ادعایشان این بود که بر اساس ایدئولوژی دین تشکیلات دارند، تلاش می کنند و آینده معین می کنند؛ اما در عمل معلوم می شد که نه، از ایدئولوژی دین هیچ خبری نیست؛ تفکرات، تفکرات التقاطی مارکسیستی است؛ آن هم نه مارکسیستی یک دست؛ التقاطی، مخلوط و آشفته؛ و در عمل خارجی و فعالیت و مبارزات هم آن چیزی که حاکم بر بیشترین فعالیت های آن هاست، قدرت طلبی است؛ تلاش برای این که به قدرت دست پیدا کنند؛ قدرتی که در پدید آمدنش نقش زیادی نداشتند؛ بلکه به عنوان یک مجموعه اصلا نقش نداشتند؛ هرچند ممکن بود افرادی از آن ها هم در خلال ملت نقش داشته باشند. لذا چون نفاق آن ها معلوم شد که ظاهرشان با باطنشان؛ رفشان با دلشان؛ ادعایشان با آنچه که حقیقتا آن را دنبال می کنند، یکی نیست مجموعه ی جوان دانشجویی از این ها اعراض کرد و روی برگرداند.
ششمین خصوصیت این حرکت دانشجویی و این پدیده ی ذاتی محیط دانشگاه ها این است که بر این حرکت، فقط احساسات حکومت نمی کند؛ بلکه ضمن این که احساسات هست، منطق و تفکر و بینش و تحصیل و میل به فهمیدن و تدقیق هم در آن وجود دارد؛ البته شدت و ضعف دارد؛ گاهی کم و گاهی زیاد.(4)

آفات جنبش دانشجویی

البته جنبش دانشجویی آفاتی دارد؛ باید حقیقتا از این آفات پرهیز کنید و بترسید.
یکی از آفات حرکت دانشجویی این است که عناصر و مجموعه های ناباب به آن طمع بورزند و بخواهند از آن سوء استفاده کنند... این ها وقتی ببینند که میدانی هست و بالاخره دانشجو و نسل جوان در کشور حرف می زند و تعیین کننده است، این ها هم بنا می کنند اول سینه خیز، بعد یواش یواش نیم خیز، بعد هم یواش یواش با گردن افراشته می آیند که بله، ما هم هستیم! اگر مجموعه های سیاسی قدرت طلب بدنیت بددل بد سابقهف طرف حرکت دانشجویی آمدند و خودشان را به آن چسباندند و بر آن دست گذاشتند، این می شود آفت...
یکی دیگر از آفات جنبش دانشجویی همان طور که گفتم دور شدن از آرمان هاست. عزیزان من! ببینید؛ سال ها قبل از انقلاب، یک واقعه ی جنایت آمیز در روز شانزده آذر اتفاق افتاد. از اول انقلاب، می شد کاری بکنند که شانزده آذر اصلا فراموش بشود؛ چون این قدر ما حوادث داشتیم؛ اما نه، مسئولان کشور و علاقمندان به مسائل کشور، مایل اند خاطره ی این روز زنده بماند. چرا؟ چون آن روز به خاطر سخن حقی، اتفاقی در دانشگاه افتاد که بعدها جبهه ی دژخیمان به خاطر همان هدفی که جوانان داشتند و هدف والایی هم بود با آن ها مقابله کردند و به کشته شدن سه نفر انجامید.
مسئله آن روز چه بود؟ ضدیت با آمریکا. حالا چه موقع؟ آن وقتی که سیاست آمریکا و دولت آمریکا و رژیم آمریکا و عناصر اطلاعاتی و نظام آمریکا، در تمام شؤون این کشور حاکم بودند. در این کشور، چه آشکار و چه پنهان، همه چیز در دست آمریکایی ها بود؛ و امروز که شما می بینید آمریکایی ها از این که ایران اسلامی به طرفشان نمی رود، زنجیر می جوند، به یاد آن روز است؛ چون این، جا جایی بود که این ها می ایستادند و ازاین جا به همه منطقه کشورهای عربی وترکیه و... فخر و آقایی می فروختند و اعمال نفوذ می کردند؛ چون این جا را مال خودشان می دانستند! کشروهای معروف بزرگی هستند که از این که ملتی این جا وجود دارد که با همه ی قدرت در مقابل افزون طلبی آمریکایی ها به صراحت حرف می زند، آن ها احساس هیجان می کنند و خوشحال اند! در چنین شرایطی، حالا یک عده بیایند به عنوان دانشجو، نقطه ی مقابل حرکت شانزده آذر را علم بکنند؛ یعنی گرایش به آمریکا تحت عنوان بسیار چوچ و سست و غیرمنطقی و غیر مستدل؛ این پشت کردن به جنبش دانشجویی است؛ این اصلا جنبش دانشجویی نیست؛ این به کلی یک چیز دیگر است؛ عکس آن است.
یا مثلا وقتی که مسئله عدالت اجتماعی در کشور مطرح می شود، دانشجو باید از این مسئله حمایت کند. عدالت اجتماعی، آن چیزی است که حتی کسانی که اصرار داشتند شعار عدالت اجتماعی را به دلایل سیاسی و با انگیزه های گوناگون کمرنگ کنند، بالاخره نتوانستند؛ مجبور شدند عدالت اجتماعی را مطرح کنند. در دنیا، غیر از مستکبران و زورگویان و چپاولگران عالم، هیچ انسانی نیست که از عدالت اجتماعی و ازاین شعار پشت کند. این شعار در کشور مطرح می شود؛ چه کسی باید از این شعار حمایت کند؟ چه کسی باید بیشتر از همه درباره ی آن فکر کند؟ چه کسی باید برای آن کار کند و درباره ی راه های تأمین آن تحقیق و بحث کند و میزگرد بگذارد؟ غیر دانشجویان؟ بایدتوجه داشت که این حرکت دانشجویی و بیداری دانشجویی، مطلقا به سمت عکس جهت ها نرود. پس، یکی از آفات این جنبش، پشت کردن به آرمان ها، فراموش کردن آرمان ها و از یاد بردن آرمان هاست...
یکی دیگر از آفات مهم جنبش دانشجویی، سطحی شدن است. عزیزان من! از سطحی اندیشی به شدت پرهیز کنید. خصوصیت دانشجو، تعمق وتدقیق است. هر حرفی را که می شنوید، رویش فکر و دقت کنید. چرا در اسلام هست که «تفکر ساعة خیر من عبادة سبعین سنه»؛ یک ساعت فکر کردن، ارزشش از عبادت سال ها بیشتر است؛ برای خاطر این که اگر شما فکر کردید، عبادتتان هم معنا پیدا می کند؛ تلاش سازندگیتان هم معنا پیدا می کند؛ مبارزه تان هم معنا پیدا می کند؛ دوستتان را می شناسید، دشمنتان را هم می شناسید... باید فکر کرد. با فکر، انتخاب، انتخاب درستی خواهد بود. اگردر انتخاب اشتباه هم بکند، چنانچه انسان اهل فکر باشد، با او راحت تر می شود حرف زد.
آن آدمی که اهل فکر نیست، هرگونه انتخابی بکند، اگر اندک خطایی در آن باشد، نمی شود با او حرف زد و منطقی صحبت کرد؛ تسلیم تعصب ها و ندانستن ها و جهالت های خودش است؛ اما وقتی اهل فکر و دقت بود، اگر خطایی هم اتفاق افتاده باشد، یک نفر آدم خیرخواه می تواند با او حرف بزند و بگوید به این دلیل، این کار خطاست. نباید سطحی بود. به هر شعاری، به هر حرف گرمی، به هر دهان گرمی، به هر نقلی، نمی شود اعتماد کرد؛ باید فکر کرد. اساس قضایا فکر است. آن چیزی که انتظار عمده از انسان های فرزانه و هوشمند است، این است.
یکی دیگر از آفات، به دام احزاب و گروه ها افتادن است؛ که این را قبلا هم گفتم. مواظب باشید؛ اختاپوس خطرناک احزاب وگروه های مختلف به سراغتان نیاید و شما را به دام نیندازد. از آن مجموعه ی آزاداندیش، اغلب خصوصیات مثبت را خواهند گرفت؛ که اگر این شد، آن وقت انسان در خدمت دشمنان انقلاب قرار می گیرد و چیز خطرناکی می شود و زندگی و سرمایه و
آینده ی انسان حقیقتا به باد می رود و انسان دچار حسرت می شود.(5)

پی نوشت ها:

1-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای تشکل ها و نخبگان دانشجویی، 1375/9/15.
2-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار از دانشگاه صنعتی شریف، 1378/9/1.
3-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار از دانشگاه صنعتی شریف، 1378/9/1.
4-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار از دانشگاه صنعتی شریف، 1378/9/1.
5-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار از دانشگاه صنعتی شریف، 1378/9/1.



نظرات 1 + ارسال نظر
باران اسماعیلی سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:19 http://allmypoems.persianblog.ir

هوالحق

سلام دوست عزیز

آپم با عذرخواهی برای تاخیر در انتشار کار جدیدم و چند عکس پاییزی از شهرمون.

خوشحال میشم قدم رنجه کنید و پا به دنیای بارونی من بذارید.

منتظر حضور گرمتون هستم.
یا حق

بدرود.[لبخند][گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد