در انتظار یار
در انتظار یار

در انتظار یار

میلاد گل بوستان نبوی، وام‏دار شیعه علوی، امام جعفر صادق

میلاد پایه‏گذار دانشگاه بزرگ جعفری، پایه‏گذار مکتب شیعه دوازده امامی، امام جعفر صادق علیه‏السلام ، مبارک باد!

خاطره‌ای از امام صادق (علیه السلام)

ویژه نامه میلاد امام صادق علیه السلام

امام درخاطره ای از زمان تبعید امام موسی کاظم (علیه السلام) به شام به دستور هشام می‌فرمایند :

یک روز همراه پدرم از خانه هشام بیرون آمدیم. به میدان شهر رسیدیم و دیدیم جمعیت بسیاری گردآمده اند. پدرم پرسید: این‌ها کیستند؟

گفتند: کشیش‌های مسیحی هستند که هرسال درچنین روزی اینجا اجتماع می‌کنند وبا هم به زیارت راهب بزرگ که معبد اوبالایاین کوه قرار دارد، می‌روند و سوالات خود را می‌پرسند.

پدرم سرخود را با پارچه‌ای پوشاند تا کسی او را نشناسد و نزد آن‌ها رفت. راهب چنان پیر بود که ابروان سفیدش به روی چشمانش افتاده بود. با حریری زرد ابروان خود را به پیشانی بست و چشمانش را مانند مار افعی به حرکت در آورد.

هشام جاسوسی فرستاده بود تا جریان ملاقات پدرم با راهب را گزارش کند. راهب به حاضران نگاه کرد و پدرم را دید و این گفتگو بین آن دو روی داد :

راهب : تو از ما هستی یا از امت مرحومه (اسلام)!؟ 

امام باقر (علیه السلام) : از امت مرحومه (مورد رحمت خدا).

راهب: از علمای اسلام هستی یا از بی سوادهای آنان!؟

امام: از بی سوادهای آن‌ها نیستم.

راهب: آیا من سوال کنم یا تو؟

امام: تو.

راهب رو به مسیحیان کرد و گفت: عجب است که مردی از امت محمد (صلّی الله علیه وآله) این جرأت را دارد که به من می‌گوید: تو بپرس.

راهب 5 سوال کرد و امام یک به یک پاسخ داد.

1 ـ به من بگو آن ساعتی که نه از شب است، نه از روز چه ساعتی است؟

2 ـ اگر نه از روز و نه شب است پس چیست؟

امام (علیه السلام) : بین طلوع فجر و طلوع خورشید (بین اول وقت نماز صبح و اول طلوع خورشید) است. وآن ازساعت های بهشت است که بیماران در آن شفا می‌یابند. دردها آرام می‌گیرند و...

3 ـ این که می‌گویند: اهل بهشت می‌خورند و می‌آشامند ولی مدفوع وادرار ندارند، آیا نظیری در دنیا دارد؟

امام: مانند طفل در رحم مادرش.

میلاد امام صادق علیه السلام

4 ـ می‌گویند در بهشت ازمیوه ها و غذاها می‌خورند ولی چیزی کم نمی‌شود، نظیری در دنیا دارد؟

امام: مانند چراغ است که اگر هزاران چراغ از شعله آن روشن کنند از نور او چیزی کم نمی‌شود.

5 ـ به من بگوآن دوبرادرچه کسی بودند که دریک ساعت دوقلواز مادر متولد شدند و در یک لحظه مردن د، یکی پنجاه سال ودیگری 150 سال عمر کرد.

امام: عزیز و عزیر بودند که در یک ساعت به دنیا آمدند و سی سال به اهم بودند. خداوند جان عزیر را گرفت و او صد سال جزو مردگان بود، بعد او را زنده کرد و بیست سال دیگر با برادرش زندگی کرد. پس هردو دریک ساعت مردند.

در این هنگام راهب از جای برخاست و گفت : شخصی داناتر ازمن را آورده‌اید تا مرا رسوا کنید. به خدا تا این مرد درشام هست، با شما سخن نخواهم گفت. هرچه می‌خواهید از او بپرسید.

می گویند: وقتی شب شد آن راهب نزد امام آمد و مسلمان شد.

وقتی این خبر عجیب به هشام رسید و خبرمناظره در بین مردم شام پخش شد بلا فاصله جایزه‌ای برای حضرت فرستاد و او را راهی مدینه کرد وافرادی را نیز پیشاپیش فرستاد که اعلام کنند : کسی با دو پسر ابوتراب باقر و جعفر (علیهم السلام) تماس نگیرد که جادوگر هستند.

من آن‌ها را به شام طلبیدم. آن‌ها به آیین مسیح متمایل شدند. هرکس چیزی به آن‌ها بفروشد، یا به آن‌ها سلام کند، خونش هدر است.

بخش عترت و سیره تبیان


منبع: شبکه امام صادق(علیه السلام)


اعتراف علمای اهل تسنن بر علم امام صادق(علیه السلام)


آن حضرت اهل مزاح بود و همواره تبسم ملایمی بر لبهایش نقش می بست. هنگامی که در محضر او نامی از رسول خدا صلی الله علیه و آله برده می شد، رنگش به سبزی و سپس به زردی می گرایید... سخنی به گزاف نمی گفت. ایشان از آن دسته از علمای زاهدی بود که ترس از خدا سراسر وجودش را فرا گرفته بود.


امام صادق

اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَه‏

؛
خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد.(1)

یکی از بزرگترین دلایل بر وجود فضیلت در انسان اعتراف مخالفان بر این فضیلت است. و این اعتراف نشانه دارا بودن این ویژگی در صاحب فضیلت آن هم در اوج خود است به گونه ای  که زبانزد خاص و عام شده تا جایی که دشمنان نیز نمی توانند آن را انکار کنند. علمای اهل تسنن و در رأسشان پیشوایان چهارگانه آنان با وجود اینکه در مقابل امام جعفر صادق(علیه السلام) مکتب علمی فقهی راه انداختند اما در برابر مقام والای علمی امام سر تعظیم فرود آورده اند. مخفی نماند که هر چهار امام اهل تسنن بی واسطه و یا با واسطه شاگردی امام ششم شیعیان را در کارنامه علمی خود دارند و مقام علمی خود را مدیون ایشان هستند.

حضرت در میان اهل سنت از نظر روایت حدیث و فقاهت و افتاء از موقعیت شامخی برخوردار بوده به طوری که او را از شیوخ مسلم ابوحنیفه و مالک بن انس و شمار فراوانی از محدثان بزرگ زمان خود به شمار آورده اند. (2)

اعتراف ابوحنیفه به مقام علمی امام

«ابوحنیفه پیشوای مشهور فرقه حنفی می گفت: من دانشمندتر از جعفر بن محمد ندیده ام. نیز می گفت: زمانی که منصور (دوانقی) جعفربن محمد را احضار کرده بود مرا خواست و گفت: مردم شیفته جعفر بت محمد شده اند برای محکوم ساختن او یک سری مسائل مشکل را در نظر بگیر. من چهل مسئله مشکل آماده کردم. روزی منصور که در حیره بود مرا احضار کردم. وقتی وارد مجلس وی شدم دیدم جعفر بن محمد در سمت راست او نشسته است. وقتی چشمم به او افتاد آنچنان تحت تأثیر اُبهت و عظمت او قرار گرفتم که چنین حالی از دیدن منصور به من دست نداد.

سلام کردم و با اشاره منصور نشستم. منصور رو به وی کرد و گفت: این ابوحنیفه است. او پاسخ داد: بلی می شناسمش. سپس منصور رو به من کرده گفت: ای ابو حنیفه مسائل خود را با ابو عبدالله(علیه السلام) در میان بگذار. در این هنگام شروع به طرح مسائل کردم. هر مسئله ای می پرسیدم پاسخ می داد: عقیده شما در این باره چنین و عقیده اهل مدینه چنان و عقیده ما چنین است. در برخی از مسائل با نظر ما موافق و در برخی دیگر با اهل مدینه موافق و گاهی با هر دو مخالف بود. بدین ترتیب چهل مسئله را مطرح کردم و همه را پاسخ داد. ابوحنیفه به اینجا که رسید با اشاره به امام صادق علیه السلام گفت: دانشمندترین مردم آگاهترین آنها به اختلاف مردم در فتوا و مسائل فقهی است.»(3)

ابو حنیفه افزون بر این که از امام باقر علیه السلام بهره ها برده از امام صادق علیه السلام نیز حدیث نقل می کند؛ چنانچه روایات او از امام صادق در کتاب الاثار وی فراوان دیده می شود. او خود درباره امام صادق (علیه السلام) می گفت: ما رأیت أفقه من جعفربن محمد و أنّه آعلم الأمه؛ من هرگز فقیه تر از جعفر بن محمد ندیده ام او مسلّم اعلم امت اسلامی است. (4)

اعتراف مالک بن انس بر مقام علمی امام

مالک پیشوای فرقه مالکی می گفت: مدتی نزد جعفر بن محمد(علیه السلام) رفت و آمد می کردم او را همواره در یکی از سه حالت دیدم: یا نماز می خواند یا روزه بود و یا قرآن تلاوت می کرد و هرگز او را ندیدم که بدون وضو حدیث نقل کند. در علم و عبادت و پرهیزگاری برتر از محمدبن جعفر هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است.(5)

امام جعفر صادق(ع)

مالک بن انس از جمله کسانی است که مدتی محضر امام صادق علیه السلام شاگردی کرده و درباره شخصیت آن حضرت چنین می گوید: مدتی خدمت جعفر بن محمد مشرف می شدم. آن حضرت اهل مزاح بود و همواره تبسم ملایمی بر لبهایش نقش می بست. هنگامی که در محضر او نامی از رسول خدا صلی الله علیه و آله برده می شد، رنگش به سبزی و سپس به زردی می گرایید... سخنی به گزاف نمی گفت. ایشان از آن دسته از علمای زاهدی بود که ترس از خدا سراسر وجودش را فرا گرفته بود. هرگز به خدمت او شرفیاب نشدم جز این که زیر اندازش را از زیر پای خود بر می داشت و زیر پای من می گذاشت. (6)

اعتراف ابوزهره :

ابو زهره عالم سنی در این زمینه می نویسد: و لم یکن علمه مقصورا علی الحدیث و فقه الاسلام بل کان یدرس علم الکلام. دانش آن حضرت منحصر به حدیث و فقه اسلامی نبود بلکه علم کلام نیز تدریس می فرمود... ابو زهره در جای دیگر از کتابش درباره امام صادق علیه السلام می گوید: بالاتر از همه این علوم، امام صادق در زمینه اخلاق و علل و انگیزه های فساد آن آگاهیهای بسیار ارزنده ای داشت.(7)

در جای دیگر می نویسد: علمای اسلام با تمام اختلاف نظرها و تعدد مشربهایشان در فردی غیر از امام صادق علیه السلام و علم او اتفاق نظر ندارند. (8)

ابن حجر هیثمی:

وی می نویسد: به قدری علوم از او نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازه آن همه جا پخش شده است. و بزرگترین پیشوایان(فقه و حدیث) مانند یحیی بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، ابو حنیفه، شعبه و ایوب سجستانی از او نقل روایت کرده اند. (9)

ابن خلّکان:

ابن خلکان مورخ مشهور می نویسد: او یکی از امامان دوازده گانه در مذهب امامیه و از بزرگان خاندان پیامبر است که به علت راستی و درستی گفتار، وی را صادق می خوانند. فضل و بزرگواری او مشهورتر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد. ابو موسی جابربن حیان طرطوسی شاگرد او بود. جابر کتابی شامل هزار ورق تألیف کرد که تعلیمات جعفر صادق(علیه السلام) را در برداشت و حاوی پانصد رساله بود. (10)

پی نوشت ها:

1.سوره انعام، آیه 124، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی

2. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، ص 327

3. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص 350 و  351

4. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، ص 330

5. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی،  351

6. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، ص 327 و328  

7. همان، ص 232 و 233

8. همان، ص 330

9. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص 352

10. همان، ص 353


پرتوی از سیره و سیمای صادق امامان

امام جعفر صادق(ع)

کنیه حضرت ابوعبدالله و القابش: صابر، فاضل، طاهر و صادق است. و «صادق‏» مشهورترین القاب آن حضرت است. پیامبر اکرم(ص) در خصوص انتخاب نام و لقب امام ششم فرموده است:

وقتی که فرزندم جعفر متولد شد نام او را صادق بگذارید زیرا فرزند پنجمش جعفر است و ادعای امامت می‏کند و او در نزد خداوند جعفر کذاب است.

ابن بابویه و قطب راوندی روایت کرده‏اند: از حضرت امام زین العابدین پرسیدند که امام بعد از شما کیست؟

«فرمود»: محمد باقر که شکافنده علوم است.

«پرسیدند»: بعد از او امام که خواهد بود؟

فرمود: جعغر که نام او نزد اهل آسمانها صادق است.

 

ولادت

آن حضرت در روز شنبه، هفدهم ربیع الاول سال‏83هجری قمری همزمان با سالروز تولد حضرت رسول‏اکرم(ص) به دنیا آمد. روزی که شریف و عظیم بود و صالحین از آل محمد (ص) حرمت این روز را نگاه می‏داشتند. پدر آن حضرت امام باقر(ع) و مادرش «ام فروه‏» دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر است و عده‏ای گفته‏اند که نام او فاطمه بود.

امام صادق (ع) درحق مادرش می‏فرمود: «کانت امی ممن آمنت واتقت و احسنت والله یحب المحسنین‏» مادرم از بانوانی بود که ایمان آورد، تقوی و پرهیزکاری اختیار کرد، احسان و نیکوکاری نمود و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.

مالک بن انس، فقیه اهل سنت در باره اخلاق صادق آل محمد(ص) گفته است:

«مارایت افضل من جعفربن محمد فضلا و علما و ورعا و زهدا و عباده...»

در فضائل اخلاقی و علم و ورع و زهد و عبادت و بندگی پروردگار، بالاتر از امام صادق(ع) ندیدم، او سه حالت را در ایام زندگیش مراعات می‏کرد; یا روزه بود، یا در حال عبادت بود و یا ذکر می‏گفت و نام خدا را بر زبان جاری می‏کرد.

روایت‏شده که: حضرت در نمازش قرآن می‏خواند و از حال می‏رفت.

روزی از او سؤال شد چرا اینگونه می‏شوید؟ فرمود: آنقدر آیات قرآن را تکرار می کنم تا به حالتی روحانی می‏رسم مثل اینکه آن را از خداوند بلا واسطه می‏شنوم.

در عفو و بخشش آن حضرت از کتاب «مشکاه الانوار» نقل شده است که:

روزی مردی خدمت‏حضرت رسید و عرض کرد پسر عمویت نسبت‏به شما اهانت و بدگویی کرد. حضرت کنیز خود را فرمود که آب وضو برایش حاضرکند پس وضو گرفت و داخل نماز شد، راوی گفت: من در دلم گفتم که آن حضرت نفرین خواهد کرد بر او، پس حضرت دو رکعت نماز خواند و فرمود: ای پروردگار: این حق من بود، به او بخشیدم وتو جود و کرامتت از من بیشتراست پس ببخش او را به کردارش نگیر و او را به عملش جزا مده پس دقت کردم و دیدم که آن حضرت پیوسته برای او دعا کرد

سیمای امام صادق(ع)

درباره سیمای آن حضرت گفته‏اند: میانه بالا، افروخته رو و سفید، کشیده بینی و مشکین‏موی بود و بر گونه‏اش خال سیاهی داشت و به روایت امام رضا(ع) نقش نگینش «الله ولی عصمتی من خلقه‏» و به روایتی دیگر «الله خالق کل شی‏ء» و به روایت معتبر دیگر: «انت ثقتی فاعصمنی من الناس‏» بود.

 

سیره امام صادق(علیه السلام)

1.آراستگی ظاهر

امام جعفر صادق(ع)

در لباس پـوشیدن هم ظاهر را حفظ مى کرد و هـم توانایى مالى را و مـى فـرمو د:

“ بهتـریـن لباس در هر زمان، لباس معمـول مردم همان زمان است.”

هم لباس نـو مى پـوشید و هم لباس وصله دار. هـم لباس گران قیمت مى پـوشید و هـم لباس کـم بها و مى فرمـود: “اگر کهنه نباشد، نو هـم نیست.”

لباس کـم بها و زبر را زیر ولباس نرم و گران قیمت را روى آن مى پـوشید وچون “ سفیان ثورى “ زاهد به وى اعتـراض کـرد که” پـدرت علـى (علیه السلام) لبـاسـى چنیـن و گــــرانبها نمـى پـوشید “ فرمـود :

“ زمان علـى(علیه السلام) زمان فقر و ندارى بـود واکنـون همه چیزفراوان است. پـوشیدن آ ن لباس درایـن زمان لباس شهرت است و حرام خداوند زیبا است و زیبایى را دوست دارد و چـون به بنده اش نعمتـى مـى دهـد، دوست دارد بنده اش آن را آشکار کنـد.”

سپـس آستیـن را بالا زد و لباس زیر را که زبر و خشـن بـود ، نشان داد و فرمـود:

“ لباس زبر و خشـن را براى خدا پـوشیده ام و لباس روئیـن را که نـو و گـرانبها است بـراى شما.”

هنگـام احـرام و انجام فریضه حج برد سبز مـى پـوشید و به گاه نماز پیراهـن زبر و خشـن و پشمین.

به وضع ظاهر خود بسیار اهمیت مى داد. ظاهرش همیشه مرتب و لباسـش اندازه بود.

لباس سفیـد را بسیار دوست داشت و چـون به دیـدن دیگران مى رفت آن را برتـن مى کرد.

 

2.غذا خوردن

به هنگام غذا خـوردن چهار زانـو مـى نشست و گاهـى هـم بر دست چپ تکیه مى کرد و غذا مى خورد. رعایت بهداشت را بـویژه به هنگام غذا خوردن بسیار مهم مى شمرد.

همواره هـم پیـش از غذا خوردن دستانـش را مى شست وهم بعد از غذا، با ایـن تفاوت که پیش از غذا بعد از شستـن ، با چیزى چـون حوله خشک نمى کرد ولى پـس از غذا آنها را مى شست و خشک مى کرد. اگرهنگام غذا خـوردن دستانـش تمیز بود آنها را نمى شست.

بعد از غذا خـوردن خلال مـى کرد. همیشه غذا را با گفتـن “ بسم الله “ شروع مى کرد و با جمله” الحمدالله “ به پایان مـى برد. نیز غذا را با نمک آغاز وبـا سـرکه تمـام مـى کـرد. همـواره به انـدازه غذا مـى خورد و از پرخـورى پرهیز مـى کـرد.

 

3. عبادت

امام صادق(علیه السلام) از اعاظم عباد واکابر زهاد بـود.از سه حال خارج نبـود: یا روزه داشت، یا نمازمى خـوانـد ویا ذکر مـى گفت.

قرآن را بسیار بزرگ مى داشت و آن را در چهارده بخش قرائت مى فرمود. وقتى مى خواست قرآن تلاوت کند، قرآن را که به دست راست خویش مى گرفت ، دعایى مى خواند که به عهد بودن قرآن وتعهدات انسان در قبال این قرار داد، اشاره دارد

4. کار و تلاش و دستگیرى از مستمندان

امام جعفر صادق(ع)

امام صـادق(علیه السلام) در زنـدگـى بـرنامه اى منظم داشت و هـرکارى را به موقع انجام مى داد; چنانکه خـود فرمود: “ بى حیا بى ایمان است وبى برنامه بى چیز “

مجلـس درس و بحث و مناظره ها و مذاکرات علمى بـا شـاگـردان، یـاران و سـران مذاهب دیگـر وقت معینــى داشت و پرداختـن به امور زندگى و کار در مزرعه و باغ نیز وقت خاص خودش را.

امام صـادق(علیه السلام) نه تنها پیـروان و یارانـش را به کـارهاى درست و تجارت صحیح تشویق مى کرد بلکه خـود نیزگاهى به تجارت مى پرداخت. اما نه به دست خـویـش. بلکه سرمایه اش را دراختیارکارگزاران و افراد مطمئن قرار مى داد تا با آن تجارت کنند.

 

5- شجاعت

امام صادق(علیه السلام) در برابر ستمگران از هر طایفه و رتبه اى به سختى مى ایستاد و این شهامت را داشت که سخن حق را به زبان آورد واقدام حق طلبانه راانجام دهد، هرچند باعکس العمل تندى رو به رو شود .

لذا وقتى منصور از او پرسید: چرا خداوند مگس را خلق کرد؟ فرمود: تا جباران را خوار کند. وبه این ترتیب منصور را متوجه قدرت الهى کرد. و آن گاه که فرماندار مدینه در حضور بنى هاشم در خطبه هاى نماز به على (علیه السلام) دشنام داد ، امام چنان پاسخى کوبنده داد که فرماندار خطبه را ناتمام گذاشت و به سوى خانه اش راهى شد.

 

6. برخورد با حاکمان

امام حتى در مجالس عمومى خلیفه نیز حاضر نمى شد ; زیرا حکومت را غاصب مى دانست وحاضر نبود با پاى خود بدان جا برود، زیرا با این کار از ناحق بودن آنان ، چشم پوشى مى شد و تنها زمانى که اجبار بود به خاطر مصالح اهم به آن جا مى رفت; لذا منصور ضمن نامه اى به وى نوشت : چرا تو به اطراف ما مانند سایر مردم نمىآیى ؟ امام در پاسخ نوشت:

نزد ما چیزى نیست که به خاطر آن از تو بترسیم و بیاییم ، نزد تو در مورد آخرتت چیزى نیست که به آن امیدوار باشیم.

تو نعمتى ندارى که بیاییم و به خاطر آن به تو تبریک بگوییم و آنچه که اکنون دارى آن را بلا و عذاب نمى دانى تا بیاییم و تسلیت بگوییم.

منصور نوشت: بیا تا ما را نصیحت کنى. امام نیز نوشت : کسى که آخرت را بخواهد، با توهمنشین نمى شود و کسى که دنیا را بخواهد، به خاطر دنیاى خود تو را نصیحت نمى کند.

فرآوری و تلخیص: شکوری

بخش عترت تبیان


منابع:

1. مجله، کوثر، شماره 23

2. شبکه امام صادق(عله السلام)


.

.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد