در انتظار یار
در انتظار یار

در انتظار یار

وی‍ژه نامه شهادت امام باقر (ع)




ایمان و علم در نگاه امام باقر (ع)


پنجمین امام شیعه، محمدبن على بن الحسین(ع) ملقب به باقر در سال ۵۷ ق در شهر مدینه دیده به جهان گشود. مادر ایشان، فاطمه دختر امام حسن(ع)، زنى با جلالت و بزرگوار بود به طورى که امام صادق (ع) از ایشان با تعبیر «زنى بسیار راستگو که در آل حسن(ع) مانند نداشت» یاد کرده اند. بدین ترتیب، امام باقر(ع) نخستین کسى است که پدرش از نسل امام حسین(ع) و مادرش از نسل امام حسن(ع) است. روز تولد آن حضرت را اول رجب و در برخى نقل ها سوم صفر دانسته اند.





جایگاه علمى امام محمد باقر (ع)

دوران حضرت امام باقر(ع)، دوران رونق و گسترش علوم اسلامى بود و دانشمندان و فقهاى بزرگى در عرصه حدیث و فقه به منصه ظهور رسیده بودند. امام باقر(ع) در میان ایشان از جایگاه ویژه اى برخوردار بود. شیخ مفید یکى از بزرگترین دانشمندان شیعى در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجرى درباره موقعیت علمى امام و جلسات درس ایشان مى نویسد: بازماندگان صحابه و بزرگان تابعین و رؤساى فقهاى مسلمان از آن حضرت در مسائل دینى روایت کرده اند. امام، اخبار پیشینیان و پیامبران را روایت مى کرد و مردم از او سیره و سنت رسول اکرم(ص) را مى گرفتند و در مناسک حج بر او اعتماد داشتند و تفسیر و قرآنش را مى نوشتند و عامه و خاصه، روایات او را حدیث مى کردند و دانش کلام او را پاس مى داشتند. همه نویسندگان شیعه و سنى، علت ملقب شدن آن حضرت را به «باقر» و «باقرالعلوم»، دانش فراوان ایشان دانسته اند. البته این نامگذارى از طرف پیامبر اکرم(ص) به روایت جابربن عبدالله انصارى صورت گرفته است که ایشان در مورد امام باقر(ع) فرمود: «یَبْقَرُ العلمَ بقراً» یعنى علم را به تمام و کمال مى شکافد.
شیخ طوسى (د. ۴۶۰ ق)، بزرگترین عالم شیعى در قرن پنجم، تعداد شاگردان برجسته آن حضرت را ۴۶۶ تن برشمرده است. ایشان در زمینه مسائل فقهى، مرجع عام علماى حجاز بود. بسیارى از فقهاى بزرگ اهل سنت در نزد ایشان به مانند دانش آموزى کسب علم مى کردند. شهرت ایشان در حجاز آن گونه پیچیده بود که ایشان را سید فقهاى حجاز (بزرگ فقیهان منطقه حجاز) مى خواندند. یکى از علماى بزرگ اهل سنت به نام ذهبى (د. ۷۴۸ ق) درباره ایشان مى نویسد: «امام باقر(ع) از کسانى بود که علم و عمل و آقایى و شرافت و وثاقت و متانت را با هم جمع کرده بود و براى خلافت، شایستگى داشت.»

زندگانى سیاسى امام محمد باقر (ع)

دوران حیات امام باقر(ع)، مقارن با دوران قدرت بنى امیه بود و اوضاع و شرایط دشوارى براى ایشان و شیعیان ایشان پدید آمده بود. دوران امامت امام باقر(ع) معاصر با ۵ نفر از خلفاى بنى امیه بود. ولیدبن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمربن عبدالعزیز، یزیدبن عبدالملک و هشام بن عبدالملک.
از این میان، تنها دوران ۲ ساله خلافت عمربن عبدالعزیز براى امام باقر(ع) و شیعیان آن حضرت، دوران آسایش و راحتى بود. عمربن عبدالعزیز (حک. ۹۹-۱۰۱ ق) با همه خلفاى اموى تفاوت داشت.
غیر از او، دوران دیگر خلفاى اموى همواره براى امام و یارانش باسختى همراه بود. امام باقر(ع)، سلیمان خلیفه اموى را فردى ستمگر و جبار نامید. اما سخت ترین دوران حیات امام باقر(ع) مقارن با خلافت دهمین خلیفه اموى یعنى هاشم بن عبدالملک بود. هاشم مردى خشن، ستم پیشه، سنگدل، بى رحم، تندخو، مال دوست و بخیل بود. به گفته مسعودى، مورخ شیعى قرن چهارم، هیچ زمانى سخت تر از زمانه هشام نبود. وى مدت ۱۹ سال و ۷ ماه حکومت کرد و امام باقر(ع) سال هاى پایانى عمر شریف خود را در دوران این خلیفه جبار سپرى کرد. هشام و کارگزارانش بغض و کینه شدیدى نسبت به علویان بویژه امام باقر(ع) به عنوان بزرگ علویان داشتند و رفتار امام باقر(ع) و شیعیانش را به شدت کنترل مى کردند. سپر دفاعى امام باقر(ع) در قبال سیاست هاى سختگیرانه هشام، «تقیه» بود. در واقع به مدد تقیه بود که امام باقر(ع) و اصحابش توانستند خود را از گزند هشام دور نگه دارند. با این وجود، هشام همواره در پى راه هایى بود که بتواند نقاب تقیه را از چهره ایشان بردارد و با این راه امام و یارانش را از بین ببرد. هشام براى این منظور دست به تشکیل مناظرات علمى با حضور امام باقر(ع) زد تا به این وسیله از منزلت علمى امام بکاهد. اما قدرت علمى امام و پیروزى در این مناظرات منجر به نتیجه عکس مى شد.
به طور کل دوران حکومت سلسله اموى براى شیعیان همواره با سختى و فشار همراه بود. سرانجام امام باقر(ع) پس از عمرى مجاهدت و تلاش در راه ارائه اسلام واقعى و حقیقت به مردم در هفتم ذیحجه سال ۱۱۴ق‎/ توسط هشام به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در کنار قبر پدر بزرگوارش مدفون شد.

اخلاق عملى امام محمد باقر (ع)

عده اى فکر مى کردند تلاش براى معاش که نشانه فعالیت براى زندگى بهتر است، درست نیست. محمدبن منکدر، یکى از حافظان قرآن در عصر امام باقر(ع)، ضمن تمجید از آن حضرت مى گوید: « روزى از مدینه بیرون آمدم و در صحرا محمدبن على بن الحسین(ع) را دیدم. او در حالى که بدنى چاق داشت در کنار دو غلام سیاه کار مى کرد. پیش خود گفتم: سبحان الله! پیرمردى از قریش در چنین ساعتى از روز با این وضع براى به دست آوردن دنیا در تلاش است. باید او را موعظه کنم! نزد او رفته و گفتم: خداوند تو را حفظ کند. اگر در این حالى که هستى اجل تو برسد چه خواهى کرد؟! فرمود: «اگر در این حالى که هستم؛ بمیرم، در حالى که در اطاعت خدا بوده ام از دنیا رفته ام. من باکار کردنم، خود و عیالم را از محتاج بودن به تو و مردم حفظ مى کنم. وقتى از سر رسیدن اجل هراسناک خواهم بود که اجل، مرا در حال نافرمانى خدا دریابد.» گفتم: اى فرزند رسول خدا! راست فرمودى. من مى خواستم تو را موعظه کنم که تو مرا موعظه کردى.
امام باقر(ع) در توصیف شیعیان خود مى فرماید: «شیعیان ما در بالاترین مراحل تقوایند. آنان از جمله تلاش کنندگان و وفاکنندگان به عهد و امانت بوده و اهل زهد و عبادت هستند. آنان در هر شبانه روز، پنجاه و یک رکعت نماز به جاى مى آورند. آنان شب ها در حال عبادت و روزها روزه اند. زکات اموال خود را مى پردازند و به حج مى روند و از تمام محرمات الهى اجتناب مى کنند» و در جاى دیگر مى فرمایند: «کسى که در یک شهر دهها هزار نفرى با شد و پرهیز گار ترین آنها نباشد، از ما نیست.» به فرموده امام باقر(ع) یک شخص مؤمن باید این چهار صفت را داشته باشد: «توکل به خدا، تفویض امور به خداوند، رضا به قضاى خدا و تسلیم به حکم یا مشیت خدا.»
در نگاه ایشان، ایمان چهار رکن و پایه دارد: «۱- صبر، ۲- یقین، ۳- عدل، ۴- جهاد» ایشان در حدیثى دیگر در مورد نقش اخلاق خوش در افزایش ایمان مى فرمایند: «ایمان کسى کاملتر است که اخلاقش بهتر باشد». در سخن از فضایل، ایشان بویژه بر صبر تکیه مى کنند که مانع گلایه و شکایت از مردم مى شود.
امام باقر(ع) بر کسب علم تأکید زیادى داشته اند و این امر از احادیث بسیارى که از ایشان روایت شده، آشکار است. اما در نگاه ایشان، علم اندوزى هدف نیست بلکه وسیله اى است براى رسیدن به هدف که آن هدف، اصلاح عمل است. مهم این است که مطابق دانشى که آموخته ایم عمل کنیم و آنچه را که آموخته ایم به دیگران هم بیاموزیم.
به این ترتیب است که با علم مى توان عمل را اصلاح کرد و چون عمل اصلاح شود، آنگاه ایمان افزون تر و قوى تر مى شود.
ایمان قوى تر به نوبه خود، علم انسان را عمیق تر مى کند و عمیق شدن علم باعث تهذیب عمل مى شود. بدین شکل، بنابرنظر امام باقر(ع) علم و عمل و ایمان به یکدیگر وابسته اند.

امامت در نگاه امام محمد باقر (ع)

امام باقر(ع)، مؤمن را کسى مى داند که به فرایض الهى عمل کند. ایشان این فرایض را هفت عدد مى داند که مهمترین آن امامت است و دیگر فرایض (ارکان) برگرد آن مى چرخند. از دیدگاه ایشان، ایمان واقعى مستقیماً به ولایت امامان مربوط مى شود، یعنى ایمان از اعتقاد به امام پدید مى آید. به فرموده ایشان، ایمان یعنى اعتقاد داشتن به پیامبران، امامان و اطاعت کامل از امام زمان.
امام باقر(ع) براى تبیین مسأله امامت، به تعدادى از آیات قرآن استناد مى جویند. از جمله به آیه ۵۵ سوره مائده (آیه ولایت) که مى فرماید: «همانا سرپرست شما، خدا و رسولش و مؤمنان اند؛ همانانى که نماز را به پا مى دارند و به هنگام نماز زکات مى دهند». امام باقر(ع) به هنگام تفسیر این آیه قاطعانه بیان مى کنند که آیه در شأن حضرت على(ع) نازل شد؛ آن هنگام که در مسجد به هنگام نماز انگشتر خویش را به مردى فقیر عطا کرد.
از دیگر آیاتى که امام باقر(ع) در تبیین و توضیح ولایت امام على(ع) بیان مى فرمایند، آیه ۶۷ سوره مائده است که قرآن خطاب به پیامبر(ص) مى فرماید: «اى پیامبر(ص) آنچه را که از جانب پروردگارت برتو نازل شده است به مردم برسان و اگر چنین نکنى رسالت خداوند را به انجام نرسانده اى و خداوند تو را از شر مردم حفظ خواهد کرد و خداوند کافران را هدایت نخواهد کرد.»
امام باقر(ع) در توضیح و تبیین این آیه مى فرماید: همان گونه که پیامبر(ص) جزئیات مربوط به آیاتى درباره نماز، زکات و حج را مى شکافت و توضیح مى داد، همین طور مردم از او انتظار داشتند که آیه ولایت را هم توضیح دهد و معناى آن را آشکار کند. ولى چون عملاً این تقاضا را کردند، پیامبر(ص) فوق العاده احساس ناراحتى کرد و ترسید مبادا مردم مرتد شوند. چون بى میلى ایشان در تبیین آیه ادامه یافت، آیه ۱۶۷ سوره مائده نازل شد. پیامبر(ص) چون این آیه را دریافت داشت، فرمان خداوند را به جاى آورد و ولایت یعنى امامت على بن ابى طالب(ع) را درغدیر خم تأیید کرد. پس از این ماجرا بود که آیه ۳ سوره مائده نازل شد و در آن کامل شدن دین اسلام و تمام و کامل شدن نعمت خداوند بر امت اعلام شد.
آیه دیگرى که امام محمدباقر(ع) در تأیید ولایت ائمه بیان مى کند آیه ۵۹ سوره نساء است: «اى مؤمنان از خدا و رسولش و اولو الامر از میان خودتان، فرمانبردارى کنید». در تفسیر امام باقر(ع) از اولو الامر، چنین آمده است که مراد از اولوالامر، امامان اهل بیتند.
امام باقر (ع) نه تنها اطاعت از امام را بر مؤمنان واجب مى شمرد، بلکه دوستى ایشان را وظیفه اى مى داند که طبق آیه ۲۳ سوره شورى به بندگان خدا سفارش شده است: «اى پیامبر! بگو که من از شما اجر و مزدى در قبال رسالتم نمى خواهم، جز مهربانى کردن با نزدیکانم». ایشان مى افزایند گروهى اصرار دارند که این آیه با آیه ۴۷ سوره سبأ که در زیر مى آید، نسخ شده است: «بگو هر اجرى که از شما خواستم، براى خودتان است. اجر من بر عهده خداست و او بر هر چیزى گواه است.» امام باقر (ع) با رد این عقیده بیان مى دارند که اگر این آیه قبل از آیه مودت نازل شده باشد که نمى تواند ناسخ آن باشد و اگر هم بعد از آیه مودت نازل شده باشد، مفاد آیه مودت را مؤکدتر مى سازد؛ زیرا دوستى خویشاوندان که پیامبر (ص) خواهان آن است نه تنها به پیامبر (ص) سود مى رساند بلکه به سود مؤمنان نیز هست. از این روست که مى گوید: «هر مزدى که من از شما خواستم، براى خود شماست...»
امام باقر (ع) در اثبات مسأله عصمت به آیه ۳۳ سوره احزاب که به آیه تطهیر معروف است، استناد مى جویند که خداوند مى فرماید: «همانا خداوند اراده کرده است که رجس و ناپاکى را از میان شما اهل بیت پیامبر (ص) ببرد و شما را پاک کند.»
به طول کل، در باب مفهوم و وظایف امام در جامعه، امام باقر (ع) با استناد به آیات قرآن، امامت را یکى از فرایضى بر مى شمرد که خداوند بر دوش مؤمنان نهاده است. در واقع ولایت یا امامت مهمترین وظیفه و فریضه است. ایشان امامت را یکى از ستون هاى عمده اسلام و محورى مى داند که ستون هاى دیگر بر گرد آن در گردشند. به فرموده امام باقر (ع)، امامان، حافظان و هدایت کنندگان مؤمنانند و اطاعت از آنها واجب است. آنها اهل الذکرند و کتاب یعنى قرآن به آنها میراث داده شده است. به این ترتیب، آنها مفسران و تأویل کنندگان وحى اند و چون آنها راسخان در علم اند، از آنها باید تفسیر و تأویل قرآن را پرسید. امامان پاک و معصوم و از گناه و لغزش مصون اند و نورالله هستند که مردم مى توانند راه خود را بجویند و به صراط مستقیم هدایت شوند؛ از این رو دوست داشتن آنها بر مؤمنان واجب شده است.

منبع: روزنامه ایران

نویسنده: مصطفى گوهرى


امام باقر (ع) و هویت بخشی به فرهنگ شیعه
نویسنده: عزیزالله حسینی
چشمه جاری شکافنده علوم در بیابان تفتیده دانش جوشیدن گرفت و جان جویندگان علم و معرفت را از زلال پر برکت خود سیراب ساخت و بدین سان بود که شیعه نشان افتخار دیگری بر گردن آویخت و بر این پیشوای معصوم خود بالید.
امامت پیشوای پنجم شیعیان؛ امام محمدباقر(ع) در برهه ای آغاز شد که جامعه آن روز بیش از هر زمان دیگر چالشهای عمیق عقیدتی و فقهی میان فرقه های اسلامی را یکی پس از دیگری تجربه می کرد. با حضور امام باقر(ع) در این عرصه، گام مهم و بسزایی در راستای تبیین آرای شیعیان برداشته شد و جنبش تحسین برانگیزی در میان دانشمندان شیعی پدید آمد که در اندک زمانی پس از آن توانست تفکرات خطرناک فرقه هایی چون مرجئه، جبریه، قدریه، غلات را تا حد قابل توجهی منزوی سازد.
دوره امامت ایشان و فرزند بزرگوارش امام جعفرصادق(ع) با مسایلی همچون انقراض امویان، بر سر کار آمدن عباسیان، پیدا شدن مشاجرات سیاسی و ظهور سرداران و مدعیانی مانند ابومسلم خراسانی، ترجمه کتب فلسفی و مجادلات کلامی مقارن است. در چنین شرایطی اختلاف شدیدی در کشورهای اسلامی پدید آمده بود و هر کسی از گوشه ای قیام می کرد و در نتیجه خلفا به سرعت تغییر می کردند؛ چنانکه در مدت امامت امام پنجم(ع) و در طی نوزده سال، پنج خلیفه روی کار آمدند. لذا موقعیت مناسبی برای آن حضرت که از ظلم بنی امیه فارغ شده بود، پدید آورد تا انقلابی علمی را آغاز نماید. با بهره گیری از همین فرصت بود که بزرگانی از شیعیان و اهل تسنن در اطراف ایشان جمع شدند و حقایق و معارف اسلام را منتشر کردند. از همین روی امام محمدباقر(ع) و پس از وی امام جعفرصادق(ع) از موقعیت مساعد روزگار سیاسی، برای نشر تعلیمات اصیل اسلامی بهره جسته و دانشگاه تشیع و علوم اسلامی را بنیان نهادند. محضر امام باقر(ع) مرکز علما و دانشمندان و راویان حدیث و خطیبان و شاعران بنام بود و در مکتب تربیتی ایشان علم و فضیلت به مردم آموخته می شد. چنانکه شیخ مفید در «ارشاد» می نویسد: از هیچ کدام از فرزندان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) این اندازه از علم دین و آثار و سنت و علم قرآن و سیره و فنون ادب که از امام باقر(ع) صادر شده، ظاهر نشده است. ابن حجر- دانشمند اهل تسنن- نیز در مورد این امام بزرگوار می گوید: «او جامع علوم و شکافنده و توسعه دهنده علم بود. او نمایانگر علم بود و دانش را رفعت داد. قلب او مهذب و علم و عمل او پاک و پاکیزه بود. او طاهر و مطهر بود، خلق او عالی بود و عمر او در اطاعت خداوند صرف شد. تبحری در عرفان داشت که زبان گویای آن نیست. سخنان او در عرفان و سیر و سلوک به حدی است که نمی تواند در این گفتار ضبط شود.»
از دیگر تلاشهای چشمگیر امام در راستای نشر تعالیم اسلامی، مرجعیت علمی امام در پاسخگویی به مسایل فقهی مردم بود. ایشان با برقراری حوزه درس، زدودن چالشهای علمی و تحکیم مبانی معارف و اصول ناب اسلامی با تکیه بر آیات رهنمونگر قرآن با کج اندیشی ها مبارزه و تمام ابواب فقهی و اعتقادی را از دیدگاه قرآن بررسی کرد و به پرورش دانشمندان و فرهیختگان عصر خود و جنبش بزرگ علمی کمر بست.

« ابو اسحاق سبیعی » از دیگر فرهیختگان این دوره، آن قدر نظرات علمی امام را درست می پندارد که وقتی از او در مورد مسأله ای می پرسند، پاسخ را از زبان امام می گوید و می افزاید: او دانشمندی است که هرگز کسی به سان او (در علم) ندیده ام.
«ابو زرعة» نیز در این باره اقرار می کند: او بزرگترینِ دانشمندان است.
در آن روزگار، بسیاری از شیعیان به مراتب عالی تشیع دست نیافته بودند و دسته ای از آنان در کنار استفاده از احادیث اهل سنت، علاقه زیادی به فراگیری و بهره مندی از دانش امام نیز نشان می دادند. آن گونه که از کتابهای رجالی فهمیده می شود، نام بسیاری از اشخاصی که ارتباط تنگاتنگی با امام داشته اند، جزو اصحاب او نیست. همین موضوع می توانست تا اندازه ای اندیشه شیعه را سست کند؛ چه بسا امکان اختلاط آموزه های دیگری با آن قسمت از معارفی که آنان از امام می آموختند وجود داشت. امام باقر(ع) نیز مانند دیگر امامان شیعه، برای تحکیم پایه های اندیشه شیعه بسیار کوشید و امامت شیعه را به خوبی برای همگان معرفی کرد. او می فرمود: «فرزندان رسول خدا(ص) درهای دانش خداوندی و راه رسیدن به خشنودی او هستند. آنان دعوت کنندگان مردم به سوی بهشت و راهنمایان به سوی آنند.» امام با تکیه بر قرآن، رهبری شیعه و تقویت مبانی پیروی از آن را معرفی می کرد و می کوشید تا امامت را نیز مانند نبوت، امری الهی و مبتنی بر قرآن تبیین کند. بازتاب دیدگاه امام در مورد رهبری شیعه بر احادیث نبوی که بر شباهت و قرابت میان پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) تأکید می کرده در بحثهای کلامی ایشان انعکاس فراوانی دارد. او با بیان اینکه امام، دارای صفاتی ذاتی- مانند عصمت و علم- است، در نظر داشت رویکرد جدی تری به موضوع امامت داشته باشد. دیدگاههای ایشان درباره این موضوع، تأثیر ویژه ای بر مردم گذاشت و بسیاری از تهدیدها و خطرها را از تفکر شیعی دور کرد و سبب شد با وجود عقاید گوناگونی که در آن زمان درباره مرجعیت وجود داشت، تعداد گرایندگان به این مکتب رو به فزونی گذارد.
ایشان با درایت و هوشیاری تمام توانست، شکافی را که در گذر سالهای متمادی بین قرآن و عترت در باورهای دینی بخش عظیمی از مردم پدید آمده بود، از میان بردارد.
همانگونه که ذکر شد، عصر امام پنجم(ع) به دلیل وجود شرایط سیاسی خاص اوضاع حاکم، تا اندازه ای به امام اجازه برقراری مجامع علمی داد تا ایشان بتواند استعدادهای نهفته ای را که در جامعه اسلامی وجود داشت، تربیت کند؛ با این همه، نباید تصور کرد که امام با رعایت تقیه و پنهان کاری و عدم برانگیختن حساسیت دستگاه، این معنا را عملی کرده و با وجود تنگناهای خاص سیاسی و فرهنگی توانست دانشمندان برجسته ای را در رشته های گوناگون معارف چون فقه، حدیث، تفسیر و دیگر شاخه های علوم اسلامی تربیت کند که که نام یکایک آنها در دست است. از برجسته ترین آنها می توان به زرارَ بن اعین، محمد بن مسلم ثقفی، ابوبصیر، لیث بن البخری مرادی، برید بن معاویه عجلی اشاره کرد.
امام باقر(ع) در جایگاه بهترین مفسر قرآن با بازگو کردن تفسیر درست آیات، بسیاری از ابهامها را زدود و مشت مخالفان و سودجویان را باز کرد. او همواره برای به اثبات رسانیدن مدعاهای خود از آیات قرآن بهره می جست و کلام خدا را گواه بر سخن خویش می گرفت و می فرمود: «هر چه را می گویم از من سؤال کنید ] این که گفتی [ در کجای قرآن آمده تا آیه مربوط به آن را برایتان تلاوت نمایم.» امام به اندازه ای بر آیات قرآن تسلط داشت که «مالک بن اعین جهنی» شاعر هم عصر امام درباره او سرود: «اگر مردم درصدد جستجوی علوم قرآن بر آیند، باید بدانند که قریش بهترین دانای آن را دارد و اگر امام باقر(ع) در علوم قرآنی لب به سخن گشاید، فروع زیادی برای آن ترسیم خواهد نمود...»
خلاصه آنکه آثار حیات بخش نهضت علمی امام باقر(ع) در جهان تشیع و آشکار ساختن گنج های پنهان معارف و... همه و همه جلوه های بدیع و زیبایی از دانش، آگاهی و معرفت را ترسیم نموده و اعجاز علمی نسل کوثر را متجلی ساخته و گلواژه های علم و آگاهی را از بوستان قرآن و سنت به دلهای حق جو هدیه نموده است. باشد که تشنگان طریق معرفت، با جرعه ای از این چشمه فیاض خویش را سیراب سازند.
کتابنامه : 1 - سیرَ الائمة الاثنی عشر : ج 2
2 – عصمت : سید تقی واردی
3 - « المحاسن و المساوی بیهقی »: ج 2
4 - پیشوای پنجم : علی نظری منفرد
5 - سیره معصومان : ج 5
6 - جلوه های تقوا : ج 3، محمدحسن حائری یزدی
7 - مجله پاسدار اسلام ، ش 279 و 280، حجةالاسلام ابوالفضل هادی منش
منبع: روزنامه قدس

امام باقر (ع) و مبانى نظریه تشیع
نویسنده: محمود حیدرى آقایى
ابو جعفر محمدبن على بن الحسین(ع) با کنیه ابوجعفر ولقب هاى باقر، هادى، شاکر، امین، صابر و به دلیل شباهت زیاد به پیامبر(ص)، شبیه (اربلى، ۳۲۹‎/۲) پنجمین امام از ائمه اثنى عشر است. حضرت از دو سو، علوى و فاطمى یعنى نوه امام حسن و امام حسین(ع) است. مادرشان فاطمه(س) دختر به فرموده حضرت صادق(ع) صدیقه اى بود که در آل حسن نظیر نداشت. (کلینى، ۴۶۹‎/۱)
براساس روایاتى، امام باقر(ع) روز سوم ماه صفر و یا روز جمعه اول ماه رجب در سال ۵۷ هجرى در مدینه به دنیا آمد و در روز هفتم ماه ذیحجه سال ۱۱۴ هجرى به شهادت رسید. (مفید، ۱۵۸‎/۲؛ طوسى، ۸۰۱؛ فضل بن حسن طبرسى، ۲۵۹)

اوضاع سیاسى، اجتماعى و فرهنگى در دوره امام باقر (ع)

پس از استقرار امویان، سیاست هاى ضد علوى و ضد اسلامى آنان شدت بیشترى پیدا کرد. شیوه حاکمان اموى در این دوران، برپایه گسترش کشور گشایى فتوح و توسعه طلبى بود، چنانکه دوران ولید بن عبدالملک (۹۶-۸۶) به فتح، ثروت و ناز و نعمت شهرت یافت و دوران سلیمان (۹۹-۹۶) فتوح شرقى متوقف شد و خراسان معرکه نزاع اعراب و خراسانیان و گهواره دعوت عباسیان شد و اواخر این دوران توازن قدرت و نیروها به نفع روم در جبهه هاى غربى تغییر کرد و در دوران عمربن عبدالعزیز (۱۰۱-۹۹) شعله هاى فتوحات به سردى گرایید.
وى با اقدامى شجاعانه و بى سابقه ممنوعیت نقل و کتابت حدیث را که حدود یک قرن از عمر آن مى گذشت، لغو کرد و در سندى رسمى و دولتى فدک را به صاحبان اصلى آن بازگرداند. اما دیرى نپایید که با روى کار آمدن خلفاى پس از او، دوباره سیاست هاى امویان به استبداد و استکبار بیشترى ادامه پیدا کرد به ویژه در زمان هشام بن عبدالملک (۱۲۵-۱۰۵).
بررسى اوضاع فرهنگى این دوران در خور اهمیت است. یکى از مسائل مهم فرهنگى، موضوع منع کتاب حدیث است. این موضوع از زمان خلفاى نخستین با انگیزه سیاسى و در پوشش انگیزه دینى و دلسوزى در باره قرآن و حفظ آن از آمیختگى با حدیث آغاز و در اجراى آن با شدت عمل رفتار شد و این اقدام پیامدهایى به دنبال داشت، رفته رفته احادیث پیامبر(ص) به دست فراموشى سپرده شد. شهادت و مرگ و میر صحابیانى که ده ها و صدها حدیث در سینه داشتند و اتکا به حافظه که از خطا مصون نبود و ... بسته شدن راه دسترسى به احادیث نبوى، میدان را براى افراد و دستگاه هاى حدیث سازى باز کرد و آنان با انگیزه هاى عمدتاً سیاسى، مذهبى، شخصى و مادى و با دستور خلفا و به سفارش حاکمان احادیث بسیارى ساخته و پراکندند.
در میان مسلمانان، شیعه از همان آغاز به نقل و کتابت حدیث و اخبار نبوى اهتمام ورزید. در دوره امام باقر(ع)، با توجه به تعداد شاگردان و فراوانى موضوع ها و علوم تدریس شده و عنایت و توجه امام به احادیث پیامبر(ص)، بویژه در این دوره که رفع ممنوعیت کتابت حدیث شده بود، شاهد تعداد فراوانى از کتاب ها و رساله ها از شاگردان حضرت هستیم که تعدادى از آن مجموعه بزرگ، بخشى از «اصول اربعماه» است. در کتاب هاى رجالى شیعه نام هاى راویان امام باقر(ع) ثبت شده و از جمله شیخ طوسى (ص۱۴۲-۱۰۲) آنها را براساس حروف تهجى ذکر کرده است که بالغ بر ۴۶۶ تن مى شود. البته با تتبع در استادان روایات، ممکن است بر شمارى بیش از این دست یافت، (تاریخ تشیع، ۲۲۲‎/۱-۲۲۹)
یکى از مسائل مهم فرهنگى نامگذارى این دوران به عصر فقاهت است. زمان امام باقر(ع) یعنى دهه هاى آخر قرن اول و دهه هاى اول و دوم قرن دوم هجرى، زمان ظهور فقهاى بزرگ، بویژه در مدینه بود. در این دوران، مسلمانان که از فتوحات خارجى و جنگ هاى داخلى تا حدودى فراغت یافته بودند و فقط خوارج و برخى شورشیان، خراسان و مناطقى دیگر را در نا آرامى نگاه داشته بودند از اطراف و اکناف سرزمین هاى اسلامى براى فرا گرفتن احکام الهى و فقه اسلامى به مدینه، که شهر حضرت رسول(ص) و اصحاب و تابعان ایشان بود، روى مى نهادند. فقها ومحدثان بزرگى از جمله سعیدبن مسیب (متوفى ۹۴)، عروة بن زبیر (متوفى ۹۴)، خارجة بن زید بن ثابت (متوفى ۹۹)، ربیعة الرأى (متوفى ۱۳۶)، سفیان بن عیینه و محمدبن شهاب زهرى (متوفى ۱۲۴) در این شهر جمع بودند بویژه که منع کتابت حدیث در زمان عمر بن عبدالعزیز لغو شده بود (عسکرى، ج،۲ ص۴۴)، ماجراى سیاسى و مذهبى اى که سلسله جنبان آن حاکمان جور بودند معرفى افرادى از بزرگان و محدثان به عنوان فقیه در کنار امامان شیعه بود. آنان با این کار سعى در حصار شکنى و ساختن رقبایى در جامعه علمى و فرهنگى بودند تا امامان را از محوریت و مرجعیت عامه مردم بیندازند. لذا سعى در ترویج و تبلیغ نظریات فقهاى دست ساز خویش کردند. آنها از حضور در مکتب اهل بیت(ع) جلوگیرى مى کردند و براى شرکت در محافل درسى رقبایشان از زر و زور استفاده مى کردند. مراقبت هاى پنهانى مأموران حکومت اموى از آل على و امام باقر(ع) به عنوان فرد شاخص این خاندان، تهدید جدى براى تلاشهاى آن حضرت به شمار مى رفت.
در این دوران شکوفایى فقه و حدیث بود که دانش و معرفت امام باقر (ع) و نیز فرزند او امام صادق (ع) بر همگان آشکار شد و اصول و مبانى کلام و فقه و سایر معارف دینى شیعه، که این دو امام بیش از همه مبین آن بودند، تدوین و توسط راویان و شاگردان ایشان به عالم پراکنده شد. بسیارى از مجتهدان ومؤسسان مذاهب فقهى دیگر از این دو امام فیض برده اند. به نقل از عبدالله بن عطا؛ دانشمندان را در هیچ مجلسى کوچکتر از آن ندیده ام که در محضر ابوجعفر دیده ام. (ابونعیم،،۱۸۶‎/۳ ابن عساکر،،۱۴۲ مفید، ۱۰۶‎/۲).

راهکارها و اهداف علمى:

پیدایش مذاهب کلامى چون مرجئه و معتزله و خوارج و آشنایى مسلمانان با آراى ادیان دیگر، و حضور پراکنده پیروان سایر ادیان در میان مسلمانان و ظهور اختلاف هاى فقهى بر اثر دسترسى نداشتن فقهاى متأخر به سنت نبوى و انحراف هاى عملى و فکرى سران سرزمین اسلامى از تعالیم پیامبر (ص) و توجیه حکومت امویان ، از طریق ارائه ناقص و تحریف شده تعالیم اسلام ، از مهمترین وقایع دوران امام باقر (ع) بود. در این شرایط، امام به عنوان عالمى که دانش خود را از طریق پدرانش از پیامبر (ص) دریافته ، حلقه هاى درسى بزرگى را در مدینه تشکیل داد. او در این کار چهار هدف عمده را پى گرفت :
۱) عرضه دیدگاه هاى اسلامى در همه زمینه ها، بویژه درباره پرسش هایى که دانشمندان سایر ادیان مطرح مى کردند. این مطالب هم سبب استوارى ایمان پیروان دین مى شد و هم غیر مسلمانان را به برترى اسلام معترف مى کرد.
۲) روشنگرى نسبت به اشتباهات و انحراف هاى فقهى، کلامى، تفسیرى، تاریخى و اخلاقى که یا وابستگان حکومت اموى آن را پدید آورده بودند و یا از عدم اتصال به سنت نبوى ناشى مى شد.
۳) گشایش ابوابى از معرفت دینى که حاکمان آن روز جامعه اسلامى از طرح آنها جلوگیرى کرده بودند و آگاهى مردم از آنها سلطه نظام حاکم سیاسى را متزلزل مى کرد. کلینى (ج،۲ ص۴۱۶-۴۱۵)
۴) گزینش و پرورش گروهى از دانشمندان اسلامى بر مبناى دیدگاه هاى امام باقر(ع) و گسیل کردن آنان به شهرهاى بزرگ اسلامى براى ارائه درست نظریات آن حضرت و در نتیجه خنثى کردن تبلیغات درازمدت امویان در معرفى اهل بیت پیامبر(ص) و نیز نفى گرایش هاى غلو آمیز برخى از پیروان اهل بیت، برخورد صریح و قاطع با غالیان و اظهار بیزارى از سران آنان جزو اقدام هاى مهم ایشان به شمار مى رود. (کشى، ۲۲۸-۲۲۳)

مواضع و اقدام هاى سیاسى:

امام باقر(ع) که بارزترین شخصیت اهل بیت و از نظر شیعیان امام پنجم بود، طبعاً از نظر سیاسى بسیارى از مردم و مخالفان حکومت اموى به او روى آوردند و به همین جهت از سوى حکومت بشدت مراقبت مى شد. البته به سبب وضع خاصى که بعد از شهادت امام حسین (ع) پدید آمد، امام باقر (ع) بیشتر روش تقیه را پیش مى گرفت و بیشتر به تبیین مبانى نظرى خود در قالب درس مى پرداخت.
تثبیت نظریه مرجعیت دینى و سیاسى اهل بیت (ع) و بازگرداندن به جایگاهى که خداوند و رسولش براى ایشان تعیین و تعریف کرده بودند، معطوف کردن توجهات عامه مردم و خواص از دانشمندان به خاندان عصمت و سرچشمه جوشان علم و حکمت از مهمترین اقدام هاى امام باقر (ع) بود. در منابع تاریخى، نمى توان اقدام هاى سیاسى چندانى از ایشان سراغ گرفت، با این حال چند خبر موجود نشان مى دهد که امام باقر (ع) در مسائل سیاسى براساس ملاک ها و مبانى خود موضعگیرى داشته و در برخورد با مسائل اجتماعى و سیاسى، به ارشاد پیروان و گاهى سران حکومت مى پرداخته است. (کلینى،،۱۲۰‎/۸ ذهبى،،۴۰۵‎/۴ مفید، ۱۶۴‎/۲- ۱۶۳)
فعالیت فرهنگى امام(ع)، نهضت علمى مقدسى بود که با طلایه دارى امامى معصوم، آگاه و باقرالعلوم در صحنه فرهنگى، سنگرهاى جهل و نادانى را یکى پس از دیگرى فتح کرد و زنگار از رخ آیینه اسلام زدود، برخى از رهاوردهاى این نهضت علمى عبارت است از :
- استوار کردن پایه هاى عقیدتى و باورهاى دینى مردم و امت اسلامى؛
- بسط و گسترش فرهنگ دینى و فقهى و تبیین احکام شرعى؛
- تربیت شاگردانى کارآمد و نقش آفرین در صحنه هاى فقهى، کلامى، اخلاقى، اجتماعى و سیاسى؛
- حفظ تشکیلات شیعى از خطر نابودى کامل به دست امویان؛
- نقد و بطلان اندیشه هاى انحرافى و شبهه هاى وارد شده در قلمرو عقاید مسلمانان؛
- مبارزه با روش هاى غلط در فهم دین، تفسیر به رأى، قیاس و اجتهادهاى بى اساس؛
- الگوهایى به مسلمانان در زمینه عبادت، زهد، علم، اخلاق و...
- نفى روحیه عافیت طلبى و توجیه گرى
- استفاده از پند و موعظه در مسیر اصلاح
- رویارویى با بدعت و بدعتگزاران و ...
منبع: روزنامه ایران
معارفی از امام باقر (ع)





مکارم اخلاقی

امام باقر علیه السلام با برخورد نیکوی خود توانسته بود حتی مخالفان را مجذوب خویش سازد. مردی شامی که از مخالفان حضرت بود، ولی با ایشان رفت و آمد داشت، علت رفت و آمد خود را اخلاق خوب و روش نیکوی امام علیه السلام می دانست و به ایشان می گفت: «شما را مردی فصیح می بینم؛ مطالب را روشن بیان می کنی، همه آداب را رعایت می نمایی و الفاظ نیکو بر زبانت جاری است. به همین دلیل با شما رفت و آمد می کنم و در مجلستان حاضر می شوم».

پیشوای نمونه

امام باقر علیه السلام در رأس برنامه های سیاسی خویش، بینش خود را درباره حاکم شایسته بیان می دارد، تا از این راه هم پیروانش را با ملاک های ارزشی آشنا سازد و هم به گونه ای غیر مستقیم، از فرمانروایان و والیانی که فاقد آن ارزش ها بودند، انتقاد کند. آن حضرت می فرماید: «پیشوایی اجتماع، شایسته کسی است که سه ویژگی در او جمع باشد: نخست پرهیزکار باشد که وی را در برابر آفات قدرت از فرو افتادن در دام حرام نگه دارد؛ دوم بردبار باشد تا خشم خود را مهار کند؛ سوم بر کسانی که حکم می راند، همانند پدری مهربان باشد و به نیکی رفتار نماید».

رهبری نیکان

در جامعه ای که زمام امور در دست جاهلان و عناصر ناشایست باشد، هر گونه تلاش اصلاحگرانه، بی ثمر خواهد بود. اگر با این زاویه به مسئله امامت بنگریم، بسیاری از حقایق دیگر در زمینه مواضع سیاسی امامان معصوم و اهتمام آنان به احیای امر امامت آشکار می شود. امام باقر علیه السلام در این باره می فرماید: «مردم از آن جهت به وجود پیامبر و امام نیازمندند که استمرار صلاح (وسامان نظام مادی و معنوی) جهان، به وجود آنان وابسته است؛ زیرا خدا به وسیله پیامبر و امام، عذاب را از زمینیان برطرف می سازد». پیامبر و امام در جامعه ساکت نمی نشینند، بلکه با تمام قدرت در راه اصلاح جامعه می کوشند و در پرتو تلاش آنان، مردم نیز از فساد دوری می کنند.

کلید استواری

امام باقر علیه السلام می فرمود: «اسلام بر پنج پایه استوار است: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت». زُراره، از یاران حضرت پرسید: کدام یک برتر است؟ امام فرمود: «ولایت برتر است؛ زیرا ولایت، کلید بقیه است و صاحب ولایت (امام) کسی است که مردم را به سوی این اصول چهارگانه رهبری می کند». اگر به استدلال امام باقر علیه السلام توجه کافی نشود، ممکن است ناآگاهان به جای اهتمام به واجبات و محرمات شریعت، گمان کنند که محبت اهل بیت کافی است؛ ولی برتری ولایت از آن نظر است که رهبریِ رهبران الهی، تضمین کننده دیگر اصول به شمار می آید. امام باقر علیه السلام در روایتی دیگر فرمود: «از میان تکالیف اصولی اسلام، هیچ تکلیفی به اندازه ولایت مورد دعوت و تأکید قرار نگرفته است». نیز از آن حضرت است که: «امامت، مکمّل نهایی همه فریضه ها، قوانین و دستورات دین است».

سعادت جامعه

امام باقر علیه السلام در بیان تأثیر حکومت ها و حاکمیت ها در سعادت و شقاوت ملت ها می فرماید: «خدا فرموده است: هر ملتی که در قلمرو اسلام، به ولایت و حاکمیت پیشوای ستمگر غیر الهی گردن نهد، بی شک عذاب و مجازات می شود؛ هر چند آن ملت در رفتار فردی خویش، نیک و پرهیزگار باشد. نیز هر ملتی که در قلمرو اسلام، به حاکمیت امام عادل و پیشوای الهی تن دهد، به یقین مورد عفو و رحمت قرار می گیرد؛ هرچند در رفتار خویش خطاهایی داشته باشد». آن حضرت در روایت دیگری فرمود: «صلاح، عزت و سلامت دین و مؤمنان به این است که (بیت المال و) اموال جامعه به کسی سپرده شود که حقوق را رعایت و آن را در مصارف بایسته هزینه کند. فساد دین و اهل دیانت از آنجا پدید می آید که منابع مالی و اقتصادی جامعه در اختیار کسی قرار گیرد که به عدل و حق رفتار نکند و آن را در مصارف لازم به کار نگیرد».

زمانه امام باقر علیه السلام

پایگاه اجتماعی

سه عامل مهم، پایگاه اجتماعی نیرومند و انکارناپذیری برای امام باقر علیه السلام در برابر حکومت امویان پدید آورده بود. نخستین عامل اینکه امام بزرگ خاندان علویان و مرجع حل و فصل مسائل آنان بود. عامل دوم اینکه شیعه هر چند در تنگنای شرایط سیاسی و دوران تقیه به سر می برد، جمعیت متشکل و نیروی عقیدتی آنان، خود قدرتی اجتماعی به شمار می آمد و منصب امامت، حضرت باقر علیه السلام را در مرکز رهبری این نیروها قرار می داد. سومین عامل، شاگردان و رشد یافتگان مکتب آن حضرت علیه السلام بودند که هر یک در محیط اجتماعی خود، نفوذ داشتند و خویش را وامدار آموزه های ناب آن حضرت می دانستند.

پیکار با منکر

گروه خوارج که پس از جنگ نهروان به شدت تضعیف شده بودند، با گذشت زمان به تجدید قوا پرداخت. یکی از میدان های رویارویی امام باقر علیه السلام با اندیشه های منحرف، موضع گیری ها و روشنگری های آن حضرت با عقاید خوارج بود. فردی از خوارج ادعا می کرد اگر بدانم در پهنه گیتی کسی باشد که با من مناظره کند، به سویش خواهم شتافت. به او گفتند در میان فرزندان حضرت علی علیه السلام ، شخصی چون ابوجعفر امام باقر علیه السلام می تواند پاسخ تو را بدهد. وی که از سردمداران خوارج بود، گروهی از بزرگان و یارانش را گرد آورد و به حضور حضرت رسید. امام باقر علیه السلام فرمود: فردا بیایید. فردای آن روز امام، فرزندان انصار و مهاجر را جمع کرد و گروه خوارج نیز آمدند. سپس حضرت فرمود: «سپاس خدای را که با اعطای نبوت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، ما خاندان را کرامت بخشید و ولایت خویش را به ما اختصاص داد. ای فرزندان انصار و مهاجر! در میان شما هر کس فضیلتی از امیرمؤمنان علی علیه السلام می داند، آن را باز گوید». سپس امام باقر علیه السلام با استفاده از سخنان خود آن مرد، او را محکوم کرد. در پایان، آن مرد از جا برخاست و رفت، در حالی این آیه را زیر لب می خواند: خدا آگاه تر است که رسالتش را کجا قرار دهد.

لباس از بلا

عصر امامت حضرت باقر علیه السلام ، دوران یکّه تازی حاکمان اموی بود و در آن زمان، شیعیان و دوستداران حضرت در تنگنای سیاسی قرار داشتند. مِنهال از یاران حضرت می گوید: در مجلس امام باقر علیه السلام حضور داشتم که مردی وارد شد و سلام کرد. حضرت سلامش را پاسخ داد. مرد تازه وارد با امام احوال پرسی کرد و گفت: حالتان چطور است؟ امام باقر علیه السلام که گویی سینه اش از مشکلات زمان سنگین شده بود، به او فرمود: «آیا به راستی تا کنون در نیافته اید که بر ما چه می گذرد؟» سپس آن مرد گفت: به خدا سوگند، من شما خاندان را دوست دارم. امام فرمود: «پس بر تن خویش لباسی از بلا و ناگواری ها بپوشان، به خدا سوگند، رنج ها و ناگواری ها شتابان تر از سیل دره ها، به سوی ما و شیعیان ما پیش می تازد. نخست مشکلات به ما می رسد و سپس به شما».

القای روح ظلم ستیزی

امام باقر علیه السلام هرچند برای از میان برداشتن حاکمان ظالم، به قیام آشکار و جمع آوری نیروی رزمی رو نیاورد، ولی روح ظلم ستیزی و انزجار از فرمانروایان ستمگر را در کالبد پیروان خویش می دمید. آن حضرت منکِر جهاد و مبارزه علنی و مسلحانه با حاکمان فاسد نبود، بلکه چنین اقدامی نیاز به نیروهای ایثارگر و صادق داشت و امام از چنین یارانی به حد کافی برخوردار نبود. آن حضرت می فرمود: «هر گاه به تعداد اهل بدر گرد امام جمع شوند، بر او واجب می شود که قیام کند».

ردّ فرمانروایان ناصالح

امام باقر علیه السلام در بخشی از سخنان خود، آشکارا فرمانروایان ناصالح را سرزنش می کند و آنان را منفور می سازد. عُقْبه پسر بشیر اسدی گوید: نزد امام باقر علیه السلام رفتم و عرض کردم: من در میان قوم خود از حسبی عالی برخوردارم. درگذشته کارگزاری داشتیم که جان سپرد. اکنون مردم تصمیم گرفتند مرا به جای او به ریاست بگمارند. نظر شما در این باره چیست؟ امام فرمود: «آیا پدرانت را به رخ ما می کشی؟ خدا مؤمنان را به وسیله ایمان رفعت بخشیده است، هر چند در نظر مردم بی مقدار باشند، و کافران را به دلیل کفرشان پست قرار داده است، هر چند در میان مردم، شریف شناخته شوند. هیچ کس بر دیگری برتری ندارد، مگر به وسیله تقوای الهی. اما اینکه آن مقام را بپذیری یا نه، اگر بهشت را دوست نداری، آن را قبول کن؛ زیرا چه بسا سلطان ستمگر، مؤمنی را به دام اندازد و خونش را بریزد و تو که گوشه ای از کار آن سلطان را بر عهده گرفته ای، شریک در آن خونخواهی شوی، در حالی که ممکن است از دنیای آنان بهره ای به تو نرسد».

پاسخ کوته نظران

بدبینی امام باقر علیه السلام به حاکمان نالایق عصر خویش، چیزی نبود که بر اهل نظر مخفی مانده باشد. کسانی که با بینش آن حضرت کمترین آشنایی ای داشتند، می دانستند که موضع ایشان در برابر والیان ناصالح، خصمانه است. کسی به امام باقر علیه السلام گفت: من چند سالی والی بوده ام. آیا راهی برایم وجود دارد که از گذشته خود توبه کنم؟ حضرت فرمود: «خیر، راهی برای توبه نیست، مگر اینکه هر حقی را از مردم ضایع کرده ای، به آنان بازگردانی».

راهنمای همگان

یکی از شیعیان به نام عبدالغفار می گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: ای آقای من! نظرتان در مورد رفت و آمد من به دربار سلطان چیست؟ فرمود: «من این کار را به صلاح تو نمی بینم». گفتم: من گاهی به شام و نزد ابراهیم پسر ولید می روم. امام فرمود: «ای عبدالغفار! رفت و آمد تو نزد سلطان، سه پیامد منفی دارد: محبت دنیا در دلت راه می یابد، مرگ را فراموش می کنی و به آنچه خدا به تو قسمت کرده، ناراضی می شوی». عرض کردم: من عیالوارم و هدفم انجام تجارت و کسب منفعت است. آیا این هم روا نیست؟ امام فرمود: «ای بنده خدا! من در صدد آن نیستم که تو را به ترک دنیا فراخوانم، بلکه همین قدر می خواهم که گناهان را ترک کنی. ترک دنیا فضیلت است، ولی ترک گناه واجب، و تو در شرایطی هستی که به انجام واجبات نیازمندتری تا کسب فضایل». سپس آن مرد دست امام را بوسید و گفت: پدر و مادرم به فدایت! دانش صحیح را جز از شما نمی توان یافت.

نهی از کار درباری

ابوبصیر از یاران امام باقر علیه السلام می گوید: از آن حضرت درباره اشتغال به کار در امور حکومتی پرسیدم، فرمود: «هرگز به خدمت آنان در نیایید، حتی به اندازه یک مرتبه فرو بردن قلم در مرکب؛ زیرا هیچ کس به خدمت ایشان درنمی آید و از مزایای مادّی آنان بهره ای نمی گیرد، مگر اینکه به همان اندازه به دین او لطمه می زنند».
محمد بن مسلم از دیگر یاران حضرت می گوید: نزد امام باقر علیه السلام بر آستانه در خانه آن حضرت نشسته بودم. امام متوجه مردم شد که گروه گروه در حرکت بودند. حضرت از بعضی حاضران پرسید: «آیا در مدینه اتفاق تازه ای رخ داده است؟» به آن حضرت عرض شد: والی جدیدی برای مدینه انتخاب شده و مردم نزد او می روند تا تبریک بگویند. امام فرمود: «آری، مردم برای تبریک به فرمانروا به حرکت آمده اند، ولی خانه والی، دری از درهای آتش است».

رهنمود سیاسی

از جمله رهنمودهای سیاسی امام باقر علیه السلام به شیعیان خود، جبهه گیری در مقابل حاکمان ستمگر و ساکت نبودن در برابر ظلم های آنان بود. آن حضرت می فرمود: «کسی که به طرف سلطان ستمگری حرکت کند تا او را به تقوای الهی امر کند و از عواقب شوم ظلم بترساند و موعظه کند، از پاداشی همانند پاداش تمامی جن و انس، و از عملی همانند عمل ایشان برخوردار خواهد بود». امام پنجم در نکوهش ستم پیشگان و حامیان آنان نیز می فرمود: «پیشوایان ستم و پیروان ایشان، از دین خدا به دورند».

نهی از پیروی

امام باقر علیه السلام با هشدارهای خود، به امت اسلامی می فهماند که پیروی از پیشوایان ستمگر و راضی بودن به جنایات آنان، عذاب اخروی در پی دارد. آن حضرت در نهی پیروان خویش از همکاری با جباران می فرمود: «ناقه صالح را یک نفر پی کرد و کشت، ولی چون توده مردم بدان عمل راضی بودند، عذاب در مورد همگان نازل شد. پس هر گاه امام عادل به حکومت رسید، کسانی که به حکم او راضی باشند و حکومت را در راه عدل یاری رسانند، دوست و یاور او به شمار می آیند و زمانی که پیشوا و حاکم جائر و ستمگر به قدرت رسید، کسانی که به حکم او راضی باشند و او را در مسیر جور و ستمش یاری دهند، دست و یاور او به شمار خواهند آمد».

هراس حاکمان

امام باقر علیه السلام در یازده سال آخر عمر شریف خود، با هشام پسر عبدالملک معاصر بود. هشام مردی بخیل، خشن، جسور، ستمگر، بی عاطفه و بی رحم بود. در دوران حکومت وی، زندگی بر مردم سخت شده، احساسات و عواطف انسانی در جامعه رو به زوال رفت و رسم نیکوکاری و تعاون برچیده شد؛ به طوری که هیچ کس به دیگری دل سوزی و کمک نمی کرد. هشام همواره از محبوبیت و موقعیت بی نظیر امام باقر علیه السلام بیمناک بود و چون می دانست پیروان پیشوای پنجم، آن حضرت را «امام» می دانند، همیشه تلاش می کرد مانع گسترش نفوذ معنوی و افزایش پیروان آن حضرت گردد.

رویارویی حق و باطل

در یکی از سال ها که امام باقر علیه السلام همراه فرزند گرامی خود، امام صادق علیه السلام به زیارت خانه خدا مشرف شده بود، هشام، خلیفه اموی نیز عازم حج شد. در ایام حج، حضرت صادق علیه السلام در مجمعی از مسلمانان سخنانی در فضیلت و امامت اهل بیت علیهم السلام بیان فرمود که بلافاصله از سوی مأموران به گوش هشام رسید. هشام که پیوسته وجود امام باقر علیه السلام را خطری برای حکومت خود تلقی می کرد، از این خبر به شدت تکان خورد؛ از این رو به محض آنکه به پایتخت خود، دمشق بازگشت، به حاکم مدینه دستور داد امام باقر علیه السلام و فرزندش را روانه شام کند. امام باقر علیه السلام ناگزیر همراه فرزند ارجمندش مدینه را ترک گرفته، وارد دمشق شد. هشام برای اینکه عظمت ظاهری خود را به رخ امام بکشد و به خیال خود از مقام آن حضرت بکاهد، سه روز اجازه ملاقات به ایشان نداد.

درس های امام شناسی از پنجمین امام

شناخت امام

اعتقاد به امامت و شناخت امام معصوم، یکی از اصول مذهب شیعه و در راستای ایمان به خدا و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله است. زُراره، از یاران امام پنجم می گوید: به حضرت باقر علیه السلام عرض کردم: آیا شناخت امام بر همه مخلوقات واجب است؟ امام علیه السلام فرمود: «خدای متعالی، حضرت محمد صلی الله علیه و آله را رسول و حجت الهی برای همه خلایق در زمین برانگیخت. پس هر که به خدا و محمد صلی الله علیه و آله فرستاده او ایمان آورَد و از او پیروی کند، شناختِ امام از خاندان ما بر او واجب خواهد بود».

پاکی اهل بیت علیهم السلام

خدا در آیه تطهیر، پاکی اهل بیت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را از همه پلیدی ها به همه جهانیان شناساند. به همین دلیل، طهارتِ پیشوایان معصوم ما از ویژگی های اصلی آنان به شمار می آید. امام باقر علیه السلام در روایتی، «رِجس» در آیه تطهیر را به «شک» معنا می کند و چنین می فرماید: «ما توصیف شدنی نیستیم. چگونه گروهی که خداوند رجس را که همان شک است از ایشان دور کرده، توصیف می شوند؟»

همتای قرآن

همتایی با قرآن، از ویژگی های بارز امامان است. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیث ثَقَلین، جدایی ناپذیری آن دو را بیان کرده بود. سعد اسکافی می گوید: از حضرت امام باقر علیه السلام درباره این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدم که: «من در میان شما دو امانت گران بها به یادگار می نهم. پس به آن دو تمسک کنید که هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض کوثر نزد من آیند». حضرت فرمود: «همواره راهنمایی از ما بر کتاب خدا رهنمون می شود تا بر حوض کوثر وارد آیند».

امانت پیغمبر

روزی اِبن ذَرّ به همراه قِیس و صَلْت به خدمت امام باقر علیه السلام رسیدند تا از ایشان چیزهایی بپرسند. چون نزد امام آمدند، برای مدت طولانی خاموش ماندند و سخنی نگفتند. حضرت این وضعیت را دید، به ابن ذرّ فرمود: «ای ابن ذرّ! آیا درباره پاره ای از احادیث ما که دریافت کرده ای، با ما سخن نمی گویی؟» او گفت: آری، ای فرزند رسول خدا. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «من در میان شما دو امانت به یادگار می گذارم که یکی بزرگ تر از دیگری است؛ کتاب خدا و اهل بیتم که اگر دست به دامان آن دو شوید، هرگز گمراه نخواهید شد». امام باقر علیه السلام فرمود: «ای ابن ذرّ! اگر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را دیدار کردی و او به تو فرمود: بعد از من در حق ثقلین چه کردی، به او چه می گویی؟» در آن لحظه، ابن ذرّ آن قدر گریست که اشک بر صورتش سرازیر گشت، سپس گفت: «ثقل اکبر را که از هم دریدیم و پاره کردیم و ثقل اصغر را هم به شهادت رساندیم».

ارکان زمین

پیشوای پنجم، امام باقر علیه السلام درباره بزرگی مقام پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان پس از ایشان فرمودند: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بابِ (معرفتِ) خداست که جز از آن باب نیایند و راه اوست که هرکس آن را بپیماید، به خدای متعالی برسد. امیرمؤمنان علیه السلام نیز پس از او چنین است و همین طور است هر امام در پیِ دیگری. خدا، آنها را ارکان زمین قرار داده تا اهلش را نلرزاند و بنیان های اسلام و مرزداران راه نجات آن ساخته که هیچ کس جز به هدایت آنان ره نمی یابد، و گمراه نمی شود، مگر به کوتاهی کردن در حق ایشان. آنها معتمدان خدا هستند در علم و حجت ها و هشدارهایی که فرو فرستاده است. آنان دلیل رسایی برای زمینیان به شمار می آیند. از سوی خدا برای آخرین آنها همان جاری است که برای نخستین ایشان بود، و هیچ کس جز به یاری خدا به این حد نرسد».

چراغ های راه

تمام معارف الهی نزد امامان معصوم است و دین، فقط با آنان آغاز می شود و با آنان پایان می پذیرد. امام باقر علیه السلام از اینکه اهل روزگارشان به طرف ناآگاهان به دین می رفتند، آزرده خاطر می شد و می فرمود: «ای مردم! کجا می روید و شما را به کجا می برند؟ خدا نخستینِ شما را با ما هدایت کرد و با ما آخرینِ شما را هدایت می کند». نیز از ایشان است که: «ما (اهل بیت) کسانی هستیم که (دین) با ما آغاز می شود و با ما پایان می پذیرد. ما امامان هدایت، چراغ های تاریکی و گلدسته رهنمایی هستیم».

علوم الهی

امام باقر علیه السلام در زمینه علوم پروردگار می فرماید: «علم خداوند متعالی دو گونه است؛ خاص و علم عام. علم ویژه او همان است که فرشتگان مقرب و پیامبران فرستاده او هم بر آن آگاهی ندارند، و علم عمومی او علمی است که فرشتگان مقرب و پیامبران فرستاده او بر آن آگاهی دارند و از رسول خدا صلی الله علیه و آله به ما رسیده است».

وارثان پیامبر

امامان معصوم علیهم السلام وارثان آخرین پیامبر خدا هستند که با ویژگی های برجسته و علوم الهی خویش، وظیفه هدایت امت اسلام را برعهده دارند، ابوبصیر می گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: شما وارثان پیامبر خدایید؟ فرمود: آری. عرض کردم: پیامبر خدا وارث پیامبران بود و هر چه آنها می دانستند، می دانست. امام به من فرمود: آری، همین طور است.

ستارگان راهنما

امام باقر علیه السلام درباره مقام ارزشمند خاندان رسول اکرم صلی الله علیه و آله در نزد خدا می فرماید: «ای مردم! خداوند خاندان پیامبر شما را به کرامتِ خود ارجمندی بخشیده، به هدایتش عزیز داشته، به دینش اختصاص داده، به علمش فضیلت بخشیده، دانش خود را برایشان سپرده و از آنان خواستار پاسداری آن شده است. آنان امامان دعوتگر، جلوداران هدایتگر، داوران حاکم، ستارگان راهنما، الگوی نیکو، خاندان پاک، امت میانه رو، مشخص ترین و راست ترین راه، موجب زینت نجیبان و وارثان پیامبران هستند».

آگاهِ اسم اعظم

اسم اعظم خداوند،از رموزی است که در قرآن نیز از آن سخن به میان آمده است. امام باقر علیه السلام می فرماید: «نام اعظم خداوند، 73 حرف دارد و آصَفْ تنها یک حرف از آن را می دانست که آن را به زبان راند و زمین، آنچه را میان او و تخت بلقیس بود، فرو برد تا جایی که آصَف با دست خود تخت را بر گرفت و سپس زمین در مدتی کمتر از یک چشم بر هم زدن به وضع نخست خود بازگشت. 72 حرف دیگر اسم اعظم نزد ماست و یک حرف، نزد خداوند است که آن را در علم غیبش به خود اختصاص داده و نیرو و توانی نیست مگر از خدای والا و بزرگ».

آسمان اسرار

خدای بزرگ، امامان معصوم علیهم السلام را حجت خود در زمین قرار داده، آنان را از اسرار آسمان و زمین آگاه ساخته است. ابوحمزه می گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود: «به خدا سوگند هرگز نمی شود عالِمی، جاهل باشد و به چیزی، علم و به چیزی دیگر، جهل داشته باشد». سپس فرمود: «خداوند بزرگ تر و گرامی تر از آن است که فرمانبری بنده ای را واجب کند که بر آسمان و زمینش آگاه نباشد». سپس فرمود که هیچ مطلبی بر او پوشیده نیست.

گنجینه علوم

خداوند، امامان معصوم را گنجینه علوم خویش در زمین قرار داده است. آنان به آنچه در شب و روز پدید می آید، آگاه هستند و به دنبال افراد پرظرفیتی اند که حقایق را به ایشان بازگو کنند. سلمة بن مُحرز می گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود: «از جمله علومی که به ما داده شده، تفسیر قرآن و احکام آن و علم تغییر زمان و ناگواری های آن است. هر گاه خدا برای قومی اراده خیر کند، آنها را می شنوایاند و اگر آن را به گوش کسی برساند که نمی شنود، او روی برگرداند؛ چنان که گویی اصلاً نشنیده است». بعد امام لحظه ای خاموش ماند و سپس فرمود: «ما اگر راز نگهدار یا فرد مورد اعتمادی می یافتیم، البته (حقایق را) می گفتیم و خداست که از او کمک می خواهند».

فتوای علمی

امامان معصوم علیهم السلام ، واسطه بین خدا و بندگان در زمین هستند. آنان بی حساب و براساس خواسته های خویش فرمان نمی دهند و حکم صادر نمی کنند، بلکه از علوم الهی خویش و سخنان رسول اکرم صلی الله علیه و آله بهره می برند. امام باقر علیه السلام می فرماید: «اگر ما بر اساس نظر و هوا و هوس خود فتوا می دادیم، بدون تردید نابود می شدیم. ما برای مردم بر اساس اخبار مانده از رسول خدا و اصول علمی ای فتوا می دهیم که نزد ماست و هر بزرگی از بزرگ دیگر به ارث برده است و ما آن را می اندوزیم؛ چنان که این جماعت زر و سیمشان را می اندوزند».

خاطره پرواز

لحظه وصال

لحظات پایان عمر امام باقر علیه السلام فرا رسیده و هنگام وصال به معبود نزدیک شده است. امام صادق علیه السلام در کنار آن حضرت نشسته، به او نگاه می کند. ایشان بعدها آن لحظات را چنین نقل می کرد: «من نزد پدر بزرگوارم بودم. هنگام شهادت، درباره غسل و کفن و دفن به من وصیت کرد. به ایشان گفتم: ای پدر! به خدا از آن زمانی که بیمار شده ای، هیچ وقت حالتان چنین بهتر و مناسب تر نبود. امروز که اصلاً آثاری از مرگ در شما نمایان نیست. ولی امام باقر علیه السلام فرمود: ای پسر! آیا نمی شنوی که پدرم علی بن الحسین علیه السلام مرا صدا می زند که ای محمد! بیا و در آمدن شتاب کن».

معرفی امام

آخرین وظیفه امام باقر علیه السلام در هنگام شهادت، معرفی امام پس از خود بود. امام صادق علیه السلام می فرماید: پدرم هنگام وفات، آنچه [از نشانه های امامت] در اطرافش بود، به من سپرد و فرمود: گواهانی نزد من بیاور. من هم چهار نفر از قریش را حاضر کردم. پس فرمود: بنویس: این است آنچه حضرت یعقوب به پسرانش وصیت کرد: «فرزندان من! خدا این آیین پاک را برای شما برگزید و شما جز به آیین تسلیم در برابر فرمان خدا نمیرید» و محمدبن علی علیه السلام [حضرت باقر علیه السلام ] به جعفر بن محمد [امام صادق علیه السلام [وصیت کرد: او را در لباسی که نماز جمعه با آن می خوانْد، کفن کند و... و قبرش را چهارگوش سازد و به مقدار چهار انگشت از زمین بالا آورد و هنگام دفن، بندهای کفن را بگشاید». سپس امام باقر علیه السلام فرمود: گواهان بروند و آنها رفتند. امام صادق علیه السلام در ادامه می گوید: به پدرم عرض کردم: این وصیت چه احتیاجی به گواه داشت؟ فرمود: پسرجانم! نخواستم که تو [در امر امامت] مغلوب باشی و مردم بگویند به او وصیت نکرده است؛ خواستم حجت داشته باشی.

عروج

امام باقر علیه السلام پس از عمری تلاش در میدان بندگی خدا و احیای دین و ترویج علم و خدمات اجتماعی به جامعه اسلامی، در روز هفتم ذیحجه سال 114 قمری به شهادت رسید. منابع روایی و تاریخی، علت وفات آن حضرت را مسمومیت دانسته اند؛ مسمومیتی که دست های حکومت امویان در آن دخیل بوده است. از برخی روایات استفاده می شود که مسمومیت امام باقر علیه السلام به وسیله زین آغشته به سمّ، صورت گرفته است؛ به گونه ای که بدن آن حضرت از شدت تأثیر سم، به سرعت متورم گردید و سبب شهادت آن حضرت شد.

عامل شهادت

در تاریخ، چند نفر عامل شهادت امام باقر علیه السلام معرفی شده اند. بعضی از منابع، شخص هشام بن عبدالملک را عامل شهادت آن حضرت دانسته اند. برخی دیگر، ابراهیم پسر ولید را وسیله مسمومیت معرفی کرده اند و عده ای از روایات نیز شخصی به نام «زید» را که از دیرزمان کینه های عمیق از امام باقر علیه السلام داشت، مجری این توطئه به شمار آورده اند. شاید همه نقل ها درست باشد؛ زیرا ممکن است افراد متعددی در شهادت امام دست داشته اند. از برخی منابع استفاده می شود که آن حضرت هنگام شهادت، در محلی به نام «حُمَیمه» بوده است و پس از شهادت، آن گرامی را به مدینه منتقل کرده اند. جالب اینکه عاقبت عمر هر یک از قاتلان امام باقر علیه السلام با بدی همراه بود. ابراهیم پسر ولید بعدها در سال 126 قمری به خلافت رسید، ولی پس از هفتاد روز کشته شد و «زید» نیز پس از چند روز از شهادت امام باقر علیه السلام به بیماری روانی مبتلا شد و همواره هذیان می گفت و با این حال مرد.
منبع: سایت حوزه
قام علمى امام باقر (ع)





شناخت کوتاهى از زندگى امام باقر علیه السلام

حضرت محمد باقر علیه السلام در سال 57 هجرى در «مدینه» چشم به جهان گشود. نامش محمد و کنیه اش ابوجعفر است و بسیارى از القاب وى اشاره به مقام علمى و معنوى ایشان دارد. این القاب عبارت اند از:
1. باقر، یعنى شکافنده علوم. در علت نامگذارى به آن مى خوانیم: «لُقِّبَ بِهِ لِاَنَّهُ بَقَرَ الْعِلْمَ وَعَرَفَ اَصْلَهُ وَاسْتَنْبَطَ فَرْعَهُ وَ تَوَسَّعَ فیهِ وَ التَّبَقُّرُ التَّوَسُّعُ؛ [حضرت باقر علیه السلام ] به لقب باقر یاد شده است؛ چون علم را شکافت و پایه علم را شناخت و فرع آن را استنباط کرد و در آن توسعه داد و تَبَقّر [به معناى] توسعه دادن است.»
درباره معناى باقر احتمال دیگرى نیز ذکر شده و آن اینکه «لُقِّبَ بِهِ لِکَثْرَةِ سُجُودِهِ فَقَدْ بَقَّرَ جَبْهَتَهُ اَىْ فَتَحَها وَوَسَعَها؛ به او باقر گفته شده، براى زیادى سجده هایش و باز شدن و توسعه پیشانى اش.»
2. الشبیه، چون شبیه جدّش رسول خدا صلى الله علیه و آله بود.
3. الامین؛ 4. هادى؛ 5. صابر؛ 6. شاهد. معناى هر یک از القاب مذکوره روشن است.
پدر آن حضرت، على بن الحسین علیهماالسلام و مادر گرامى اش، «ام عبداللّه ، دختر امام حسن مجتبى علیه السلام مى باشد و از این جهت او اولین فردى است که هم از نظر پدر و هم از طرف مادر، فاطمى و علوى بوده است؛ لذا درباره آن حضرت گفته اند: «عَلَوِىٌّ مِنْ عَلَوِیَّیْنِ وَ فاطِمِىٌّ مِنْ فاطِمِیَّیْنِ وَ هاشِمِىٌّ مِنْ هاشِمِیَّیْنِ.»
خلفاى معاصر حضرت عبارت اند از: 1. ولید بن عبدالملک (86 ـ 96)؛ 2. سلیمان بن عبدالملک (96 ـ 99)؛ 3. عمربن عبدالعزیر (99 ـ 101)؛ 4. یزید بن عبدالملک (101 ـ 105)؛ 5. هشام بن عبدالملک (105 ـ 125).

مقام علمى حضرت از دیدگاه دیگران

مقام علمى حضرت باقر علیه السلام آن قدر عظیم و بلند مرتبه است که خیلى از مخالفان او نیز به این امر اعتراف و اقرار دارند و دانشمندان فراوانى نیز به این امر اعتراف کرده اند که به نمونه هایى اشاره مى شود:
1. ابن حجر هیثمى مى گوید: «محمد باقر علیه السلام به اندازه اى گنجهاى پنهان معارف و دانشها را آشکار ساخته، حقایق و حکمتها و لطایف دانشها را بیان کرده که جز بر عناصر بى بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همین جا است که وى را شکافنده و جامع علوم و برافرازنده پرچم دانش خوانده اند.»
2. ابرش کلبى به هشام با اشاره به امام باقر علیه السلام گفت: «اِنَّ هَذا اَعْلَمُ اَهْلِ الْاَرْضِ بِما فِى السَّماءِ وَالْاَرْضِ فَهَذا وَلَدُ رَسُولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ؛ به راستى این مرد (محمد باقر علیه السلام ) داناترین مرد روى زمین است نسبت به آنچه در آسمانها و زمین مى باشد. این فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله است.»
3. عبداللّه بن عطاء مکى مى گوید: «من هرگز دانشمندان [اسلامى] را نزد هیچ کس به اندازه مجلس محمد بن على علیهماالسلام ، [از نظر علمى] حقیر و کوچک ندیدم. من «حکم بن عتیبه» را که در علم و فقه مشهور آفاق بود، دیدم که در خدمت امام باقر علیه السلام مانند کودکى در برابر استادش [زانوى ادب بر زمین زده، شیفته او گردیده] بود.»
و خود حکم بن عتیبه درباره قول خداوند که مى فرماید: «اِنَّ فى ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمینَ» مى گوید: «وَاللّه ِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِّىٍ مِنْهُمْ؛ به خدا سوگند! محمد بن على (امام باقر علیه السلام ) جزء آنهاست.»
4. هشام بن عبدالملک با آنکه از دشمنان سرسخت حضرت بود، خطاب به آن حضرت گفت: «لا تَزالُ الْعَرَبُ وَ الْعَجَمُ یَسُودُها قُرَیْشٌ مادامَ فیهِمْ مِثْلُکَ؛ تا زمانى که مثل تو [در علم و مقام] وجود داشته باشد، قریش بر عرب و عجم آقایى مى کند.»
5. قتادة بن دعامه بصرى، یکى از علماى عامه، خطاب به آن حضرت چنین گفت: «من در محضر فقها و در محضر ابن عباس زیاد نشسته ام؛ ولى هیچ جا قلبم مضطرب نشد، جز زمانى که در محضر شما نشستم.»
6. شمس الدین محمد بن طولون مى گوید: ابو جعفر محمد بن زین العابدین ...، ملقب به باقر علیه السلام ... عالم و آقا و بزرگوار بود. او را باقر نامیده اند، چون در علم توسعه ایجاد کرد.»
7. محمد بن طلحه شافعى مى گوید: «او باقر العلم و شکافنده علوم است و جامع و نشر دهنده و بلند کننده پرچم آن است.»
8. ابن ابى الحدید مى گوید: «کانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِىٍّ ... سَیِّدُ فُقَهاءِ الْحِجازِ وَ مِنْ اِبْنِهِ جَعْفَرٍ تَعَلَّمَ النّاسُ الْفِقْهَ؛ محمد بن على علیهماالسلام آقاى فقهاى حجاز بود، و از او و فرزندش، مردم علم فقه را آموختند.»
9. احمد بن یوسف دمشقى مى گوید: «منبع فضائل و افتخارات، امام محمد بن على باقر علیه السلام است. او را باقر نامیده اند، چون علم را مى شکافد و گفته شده این لقب از کلام رسول خدا صلى الله علیه و آله گرفته شده که جابر بن عبداللّه انصارى مى گوید: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: در آینده، فرزندى از فرزندان حسنم را مى بینى که همنام من است و علم را مى شکافد، شکافتنى. هر گاه او را دیدى، سلام مرا به او برسان!»
10. ابن خلکان مى گوید: ابو جعفر محمد بن على... یکى از امامان دوازده گانه است و «کانَ الْباقِرُ عالِما سَیِّدا کَبیرا؛ امام باقر علیه السلام دانشمند و سرور و بزرگوار بوده است.»

شکافنده علوم

لقب باقر و شکافنده علوم توسط پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به حضرت باقر علیه السلام داده شده است. این مطلب در روایات بسیارى از طریق شیعه و سنى نقل شده است؛ در منابع شیعه در کتابهایى مانند: بحار الانوار، رجال کشى، کشف الغمة، امالى صدوق، امالى شیخ طوسى، اختصاص مفید، عیون الاخبار. و در منابع اهل سنت در کتابهاى: مرآة الزمان فى تواریخ الاعیان (ج 5، ص 78)، تاریخ ابن عساکر، غایة الاختصار (ص 64)، تذکرة الخواص ابن جوزى (ص 337).
جابر بن عبداللّه انصارى مى گوید: روزى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به من فرمود: «بعد از من شخصى از خاندان مرا خواهى دید که همنام من و شبیه من است «وَیبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً؛ علم را مى شکافد، شکافتنى [و او درهاى دانش را به روى مردم خواهد گشود].»
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله زمانى این پیشگویى را کرد که هنوز حضرت باقر علیه السلام چشم به جهان نگشوده بود. سالها گذشت تا دوران امامت حضرت سجاد علیه السلام فرا رسید. روزى جابر از کوچه هاى مدینه مى گذشت، چشمش به حضرت باقر علیه السلام افتاد. دید درست قیافه و شمایل پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله را دارد. پرسید: اسم تو چیست؟ گفت: محمد بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب علیهم السلام . آن گاه جابر بر پیشانى او بوسه زد و گفت: پدر و مادرم فدایت باد! پدرت، رسول خدا صلى الله علیه و آله به تو سلام رسانده است. حضرت باقر علیه السلام فرمود: «وَعَلى رَسُولِ اللّه ِ السَّلامُ؛ و سلام بر رسول خدا صلى الله علیه و آله باد!»
از این تاریخ به بعد، جابر هر روز، دو نوبت به دیدار او مى شتافت و مرتب به او مى گفت: یا باقر! یا باقر! برخى نادانان مى گفتند: جابر هزیان مى گوید؛ ولى او مى گفت: به خدا قسم!هزیان نمى گویم. این چیزى است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به من خبر داده است.
در نتیجه، مى توان گفت بین مورخین از مسلّمات است که لقب باقر و شکافنده علوم توسط پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به آن حضرت داده شده است.

پایه گذارى نهضت علمى

از مهم ترین امتیازات امام باقر علیه السلام که زمان، زمینه آن را فراهم کرد، این است که حضرت بنیانگذار انقلاب فرهنگى و نهضت علمى شیعه و بلکه اسلام شمرده مى شود. هر چند معارف اسلامى و تشیع به دست فرزندش امام صادق علیه السلام انتشار و توسعه یافت و به اوج خود رسید؛ ولى پایه گذارى و تأسیس آن با دست با کفایت امام باقر علیه السلام بود.
در دوران امام باقر علیه السلام دولت بنى امیه رو به زوال بود و مردم نیز به شدت از آنها تنفر پیدا کرده بودند و وجود فردى همچون عمر بن عبدالعزیز (که خدمت بزرگى به علم و تشیع نمود و ضربه کارى را به پیکر بنى امیه وارد کرد) و اختلاف شدیدى که در مملکت اسلامى به وجود آمده بود و در هر گوشه و کنارى انقلابى به وقوع پیوسته بود و خلفا به سرعت تغییر مى کردند ـ به گونه اى که در نوزده سال امامت حضرت باقر علیه السلام پنج خلیفه روى کار آمدند: ولید بن عبد الملک، سلیمان بن عبد الملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبد الملک، هشام بن عبدالملک ـ عواملى بود که زمینه و فرصت مناسبى براى نهضت علمى آن حضرت فراهم ساخت.
همچنان که مى دانیم تا زمان عمر بن عبدالعزیز نقل حدیث ممنوع بود و این سنّت سیّئه توسط خلفاى قبلى بنیانگذارى شده بود که بر اساس آن، گنجینه هاى علمى به یاد مانده از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله سوزانده شد و یا زیر خاک از بین رفت و یا در سینه هاى راویان باقى ماند و نقل آنها به عنوان آرزویى به گور برده شد و ضرر و زیانهاى جبران ناپذیرى بر پیکر احادیث اسلامى وارد آمد و از آن زمان بود که کم کم بازار جعل و تحریف احادیث نیز گرم شد.
این وضع تا اواخر قرن اول هجرى ادامه یافت؛ یعنى تا زمان به خلافت رسیدن عمربن عبدالعزیز (99 ـ 101). وى با یک اقدام خردمندانه این بدعت شوم را برداشت و مردم را به نقل و تدوین حدیث تشویق کرد و طى بخشنامه اى چنین نوشت: «اُنْظُرُوا حَدیثَ رَسُولِ اللّه ِ فَاکْتُبُوهُ فَاِنّى خِفْتُ دُرُوسَ الْعِلْمِ وَذِهابَ اَهْلِهِ؛ احادیث رسول خدا صلى الله علیه و آله را مورد توجه قرار داده [و جمع آورى کرده]، بنویسید؛ زیرا بیم آن دارم که دانشمندان و اهل حدیث از دنیا بروند و علم مندرس [و چراغ آن خاموش] گردد.»
امام باقر علیه السلام از این فرصت پیش آمده، به احسن وجه بهره و استفاده برده، شاگردان فراوان تربیت کرد و علوم بى شمارى را به آنها تعلیم داد که در بخشهاى بعدى به آنها اشاره مى شود. در اینجا به یک مسئله تاریخى اشاره مى کنیم:

بنیانگذاران علوم اسلامى

با ممنوعیت نقل و تدوین حدیث توسط خلفا و ادامه آن تا زمان عمربن عبدالعزیز، این بحث مطرح مى شود که اولین کسى که کتاب حدیثى و فقهى نوشت، چه کسى بود؟
در این بخش، اهل سنت (با اینکه خلفاى آنان نقل و تدوین حدیث را ممنوع کرده بودند) تلاش دارند که خود را جلودار حدیث و فقه جلوه دهند. جلال الدین سیوطى که اصرار دارد پایه گذاران علوم اسلامى را جمعى از اهل تسنن معرفى کند، مى گوید: «نخستین کسى که در فقه کتاب نوشت، ابوحنیفه بود.»
و برخى از خودیها نیز نوشته اند که: «نخستین کسى که به امر عمر بن عبدالعزیز احادیث را جمع کرد، محمد بن مسلم بن شهاب زهرى بود.»
فعلاً به این نکته کارى نداریم که امثال زهرى روایات تحریف شده را جمع آورى نموده و از روایاتى که به نحوى به نفع اهل بیت علیهم السلام و شیعه بوده، خود دارى کرده است؛ اما این نکته را مى خواهیم روشن کنیم که پایه گذار تمام علوم، امامان شیعه و شیعیان بوده اند؛ هر چند دستگاه استبداد حاکم مانع از انتشار و مطرح شدن آن گشته است. شواهد فراوانى نیز بر این ادعا وجود دارد:

الف. اعترافات ابن ابى الحدید

ابن ابى الحدید با صراحت مى گوید که تمام علوم ریشه اش به امیرمؤمنان علیه السلام بر مى گردد؛ براى اینکه در علم کلام، بزرگ معتزله واصل بن عطاء است که شاگرد ابى هاشم عبدالله بن محمد حنفیه بوده و ابوهاشم شاگرد پدرش، و پدرش (محمد حنفیه) شاگر پدرش على علیه السلام بوده است. اما اشعریها، در علم کلام منتسب به ابى الحسن على بن [اسماعیل بن] ابى بشرالاشعرى هستند و او شاگرد ابوعلى جبائى است و ابوعلى خود یکى از بزرگان معتزله است. پس اشعریها سرانجام به معتزله مى رسند و چنان که گفته شد، معتزله نیز معلم معلمشان على بن ابى طالب علیهماالسلام است.
امامیه و زیدیه نیز در کلام هر چه دارند، از على علیه السلام دارند. اما در علم فقه، تمام فقهاى عالم اسلام (مذاهب اربعه) عیال و جیره خوار على علیه السلام هستند؛ چرا که شاگردان ابوحنیفه همچون ابى یوسف و محمد، فقه را از او گرفته اند و شافعى نیز شاگرد محمد بن حسن بوده و فقهش به ابوحنیفه بر مى گردد و اما احمد حنبل که شاگرد شافعى است، او هم به ابوحنیفه بر مى گردد و ابوحنیفه شاگرد جعفر بن محمد علیهماالسلام است و جعفر (امام صادق علیه السلام ) از پدرش محمد (امام باقر علیه السلام ) علوم را فرا گرفته و سرانجام امر به على علیه السلام ختم مى شود. اما مالک شاگرد ربیعة الرأى و او شاگرد عَکرَمه، شاگرد عبدالله بن عباس و او نیز شاگرد على علیه السلام بوده و مى توان از طریق شافعى او را شاگرد على علیه السلام تلقى کرد.
و اما فقه شیعه که برگشت به على علیه السلام دارد، روشن است و علوم صحابه از عمر و عبد الله بن عباس... همه به على علیه السلام بر مى گردد.
علم تفسیر نیز مستقیماً از او و یا شاگردش عبدالله بن عباس گرفته شده است.
و علوم طریقت [و عرفان] نیز به او ختم مى شود؛ چرا که ارباب این فن در تمام بلاد اسلامى خود را به او منتسب مى دانند و به این مسئله، شبلى، جنید بغدادى، سرى مقطى، ابو یزید بسطامى، ابو محفوظ معروف کرخى، و... اعتراف کرده اند.
علم نحو و ادبیات را همه مى دانند که از ابداعات حضرت امیر علیه السلام است. ابى الاسود دُوئلى از آن حضرت، اصولش را آموخت و ما اضافه کنیم که خلیل بن احمد، پایه گذار علم «عروض»، معاذ بن مسلم بن ابى سارة کوفى، پایه گذار علم «صرف» و ابو عبداللّه محمد بن عمران کاتب خراسانى (مرزبانى) یکى از پیشتازان علم بلاغت، از شیعیان و سرانجام از شاگردان على علیه السلام هستند.

ب. تدوین علوم

در بخش تدوین حدیث و علوم نیز شیعیان پیش قدم اند؛ چرا که اولین کسى که احادیث رسول خدا صلى الله علیه و آله را جمع آورى کرد، امیرمؤمنان على علیه السلام بود. پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله احادیثى را املا کرد و على علیه السلام آنها را نوشت و به صورت یک کتاب تدوین شده در آورد که تمام حلال و حرام و احکام و سنن در آن جمع شده بود و از آن به نام «صحیفة الجامعة» یاد مى شود و کتاب دیگرى به نام «صحیفة و کتاب الفرائض» دارد که بخارى از آن حدیث نقل کرده و صدوق و شیخ طوسى و کلینى آن را در کتابهاى خویش آورده اند.
و همین طور ابورافع کتابى دارد به نام «السنن و الاحکام و القضایا» و سلمان فارسى کتابى دارد به نام «حدیث الجاثلیق رومى» و ابوذر کتابى دارد به نام «خطبه» و همین طور عبداللّه بن عباس کتابى در ثبت قضاوتهاى امیرمؤمنان علیه السلام و کتابى در تفسیر دارد.
و ابو رافع قبطى کتابى به نام «السنن و الاحکام و القضایا» و واضح بن نباتة نویسنده عهد نامه مالک اشتر و وصیّت على علیه السلام به محمد پسرش مى باشد. ربیعة بن سمیع کتابى در زکات حیوانات و عبیداللّه بن ابى رافع مدنى، کتابى در «قضایاى امیرالمؤمنین علیه السلام » دارد و همین طور میثم تمار و زید بن وهب و سلیم بن قیس کتابهایى داشته اند و در زمان امام سجاد علیه السلام نیز کتاب «صحیفه سجادیه» و رساله حقوق و کتابهایى توسط جابر بن یزید، زیاد بن منذر و... تدوین شده است.
آیا با این وضع، مى توان ابوحنیفه را که در سال 100 هجرى متولد شده (یعنى شش سال بعد از شهادت امام سجاد علیه السلام ) و 43 سال بعد از ولادت امام باقر علیه السلام (در سال 150) از دنیا رفته است، بنیانگذار فقه دانست، با اینکه تمامى کتبى را که نام بردیم، قبل از به دنیا آمدن ابوحنیفه تدوین شده است؟

جهاد علمى امام باقر علیه السلام

برگردیم به بحث اصلى خویش که حضرت باقر علیه السلام از فرصت پیش آمده بیشترین بهره را برد و جهاد علمى خویش را آغاز کرد. جهاد علمى حضرت در سه بخش قابل تبیین است:

الف. تشویق به فراگیرى علوم

پایه و اساس هر عمل و فعالیت و کارى، اندیشه سازى و سالم سازى فکر است. اگر بخواهد در جامعه، علم رواج پیدا کند، در گام اول باید درباره اهمیت فراگیرى دانش، ارزش و عظمت علما، مراد از فراگیرى علم، و آفات آن و... اندیشه سازى شود.
حضرت باقر علیه السلام این گام اول را به خوبى با بیان احادیث برداشته و سخنان گهر بار و نورانى فراوانى در این زمینه بیان کرده است.
در مورد تشویق به فراگیرى علم فرمود: «اَلْکَمالُ کُلُّ الْکَمالِ التَّفَقُّهُ فِى الدّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النّائِبَةِ وَ تَقْدیرُ الْمَعیشَةِ؛ کمال تمام کمال [در سه چیز]: فهمیدن دین، بردبارى بر سختیها و اندازه گیرى معیشت است.»
آن حضرت درباره روش فراگیرى علوم از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل فرمود: «اَلْعِلْمُ خَزائِنُ وَ مِفْتاحُهَا السُّؤالُ فَاسْئَلُوا یَرْحَمُکُمُ اللّه ُ فَاِنَّهُ یُؤْجَرُ فیهِ اَرْبَعَةٌ السّائِلُ وَ الْمُعَلِّمُ وَ الْمُسْتَمِعُ وَالْمُجیبُ لَهُمْ؛ علم گنجینه هایى است و کلید آن پرسش است. پس سؤال کنید! خدا شما را مورد رحمتش قرار دهد؛ زیرا پرسش باعث مى شود چهار کس اجر برد: پرسشگر، معلم، شنونده و کسى که جواب مى دهد.»
و در مورد جایگاه با ارزش علما و دانشمندان فرمود: «عالِمٌ یُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ اَفْضَلُ مِنْ اَلْفِ عابِدٍ؛ عالمى که از علمش بهره برده شود، برتر از هزار عابد است.»
و فرمود: «وَاللّه ِ لَمَوْتُ عالِمٍ اَحَبُّ اِلى اِبْلیسَ مِنْ مَوْتِ سَبْعینَ عابِداً؛ به خدا سوگند! مرگ یک عالم در نزد شیطان، محبوب تر از مرگ هفتاد عابد است.»
و درباره شرایط فراگیرى علم و اخلاص و دنیاگریزى عالم فرمود: «اِنَّ الْفَقیهَ حَقَّ الْفَقیهِ الزّاهِدُ فِى الدُّنْیا الرّاغِبُ فِى الْآخِرَةِ الْمُتَمَسِّکُ بِسُنَّةِ النَّبِىِّ؛ فقیه حقیقى، فقیهى است که زاهد [و گریزان از] دنیا باشد و مشتاق آخرت، و پیرو سنت نبى صلى الله علیه و آله .»
و نیز فرمود: «مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِیُباهِىَ بِهِ الْعُلْماءَ اَوْ یُمارِىَ بِهِ السُّفَهاءَ اَوْ یَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النّاسِ اِلَیْهِ فَلْیَتَبَوَّءْ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ، اِنَّ الرِّئاسَةَ لا تَصْلُحُ اِلاّ لاَِهْلِها؛ کسى که علم را براى مباهات و بالیدن نزد علما یا مجادله نزد سفها و یا [راهیابى در دل مردم و] جلب توجه مردم به سوى او، فراگیرد، پس نشیمنگاه خود را آتش قرار دهد. به راستى ریاست جز براى اهلش شایسته نیست.»
و درباره احتیاط و توقف در شبهات فرمود: «اَلْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَةِ خَیْرٌ مِنَ الْاِقْتِحامِ فِى الْهَلَکَةِ وَ تَرْکُکَ حَدیثاً لَمْ تُرْوِهِ خَیْرٌ مِنْ رِوایَتِکَ حَدِیثاً لَمْ تُحْصَهُ؛ توقف در نزد شبهه بهتر از فرو رفتن در هلاکت است. رها کردن حدیثى که روایت آن برایت ثابت نیست [و از همه جهت روشن نیست]، بهتر است از آنکه حدیثى را که بر آن احاطه ندارى، روایت کنى.»
و فرمود: «ما عَلِمْتُمْ فَقُولُوا، وَمالَمْ تَعْلَمُوا فَقُولُوا: اللّه ُ اَعْلَمُ اِنَّ الرَّجُلَ لَیَنْتَزِعُ الآْیَةَ الْقُرْآنَ یَخِرُّ فیها اَبْعَدَ ما بَیْنَ السَّماءِ وَالْاَرْضِ؛ آنچه مى دانید، بگویید و درباره آنچه نمى دانید، بگویید: خدا اعلم است. به راستى مرد آیه اى از قرآن را بیرون مى کشد [و به دلخواه معنى مى کند و بر اثر آن]، به فاصله دورتر از میان آسمان و زمین [سرنگون مى گردد و یا] از معناى حقیقى دور مى افتد.»
اینها هر کدام شاه کلیدى است براى راهنمایى علما که چگونه در نقل روایات و علوم دقت داشته باشند.
آن حضرت درباره لزوم احتیاط کامل فرمود: «حَقُّ اللّه ِ عَلَى الْعِبادِ اَنْ یَقُولُوا ما یَعْلَمُونَ وَیَقِفُوا عِنْدَ ما لا یَعْلَمُونَ؛ حق خدا بر بندگان [عالم] آن است که هر چه مى دانند، بگویند و در آنچه نمى دانند، دست نگه دارند.»

ب. نشر علوم

از نکاتى که حضرت باقر علیه السلام در مرحله اندیشه سازى بدان توجه داشته، توجه به نشر علوم و توسعه آن است. فقط فراگیرى علوم کافى نیست؛ باید در راه نشر آن نیز سعى کرد. در این زمینه، حضرت سخنان نغز و دلکشى دارد که فقط به نمونه هایى اشاره مى شود:
1. «مَنْ عَلَّمَ بابَ هُدىً فَلَهُ اَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَلا یَنْقُصُ اُولئِکَ مِنْ اُجُورِهِمْ شَیْئاً؛ کسى که باب هدایتى را تعلیم دهد، مانند اجر کسى را دارد که به آن عمل کرده است و از پاداش عمل کنندگان کاسته نمى شود.»
2. در جاى دیگر فرمود: «تَذاکُرُ الْعِلْمِ دِراسَةٌ وَالدِّراسَةُ صَلاةٌ حَسَنَةٌ؛ مذاکره علمى، درس [و تعلیم] است و درس، نمازى است نیکو (پذیرفته شده).»
3. و فرمود: «زَکاةُ الْعِلْمِ اَنْ تُعَلِّمَهُ عِبادَ اللّه ِ؛ زکات علم آن است که آن را به بندگان خدا تعلیم دهى.»
4. و فرمود: «رَحِمَ اللّهُ عَبْداً اَحْیا الْعِلْمَ... اَنْ یُذاکِرَ بِهِ اَهْلَ الدِّینِ وَ اَهْلَ الْوَرَعِ؛ خدا رحمت کند بنده اى را که علم را زنده کند... و زنده کردن علم به این است که با اهل دین و افراد با ورع مذاکره کنى.»
به راستى هر یک از نکات پیش گفته، درهاى زیادى را بر روى انسان در فراگیرى علم و ارائه آن باز مى کند. حال اساسى ترین پرسش رخ مى نماید و آن اینکه حالا که متوجه شدیم علم پاداش فراوان و عالم منزلت والایى دارد، علم را از چه کسانى باید بگیریم؟ و براى فراگیرى علوم اسلامى درِ خانه چه کسانى برویم؟ و زانوى ادب در خدمت چه کسانى بزنیم؟ در این بخش نیز امام باقر علیه السلام اندیشه سازى و راهنماییهایى دارد.
اولاً، علوم قرآن را تماماً مختص به اهل بیت علیهم السلام مى داند و مى فرماید: «لَیْسَ عِنْدَ اَحَدٍ مِنَ النّاسِ حَقٌّ وَلا صَوابٌ وَلا اَحَدٌ مِنَ النّاسِ یَقْضى بِقَضاءِ حَقٍّ اِلاّ ما خَرَجَ مِنّا اَهْلَ الْبَیْتِ؛ در نزد هیچ کسى از مردم حق وجود ندارد، و [سخن] صواب و راست پیدا نمى شود و هیچ کسى از مردم به حق قضاوت نمى کند، مگر از ما اهل بیت باشد.»
و در جاى دیگر فرمود: «ما یَسْتَطیعُ اَحَدٌ اَنْ یَدَّعِىَ اَنَّ عِنْدَهُ جَمیعُ الْقُرْآنِ کُلِّهِ ظاهِرِهِ وَ باطِنِهِ غَیْرُ الْاَوْصِیاءِ؛ هیچ کس توان ندارد ادعا کند که جمیع [علوم[ قرآن، ظاهر و باطنش در نزد اوست، جز اوصیاء [پیامبر و امامان معصوم علیه السلام ].»
و آن گاه صریحاً فرمود که اصل قرآن در نزد اهل بیت علیهم السلام است: «اِنَّ الْعِلْمَ الَّذى نَزَلَ مَعَ آدَمَ علیه السلام لَمْ یُرْفَعْ، وَالْعِلْمُ یُتَوارَثُ وَ کانَ عَلِىٌّ علیه السلام عالِمَ هذِهِ الْاُمَّةِ وَ اِنَّهُ لَمْ یُهْلَکْ مِنّا عالِمٌ قَطُّ اِلّا خَلَفَهُ مِنْ اَهْلِهِ مِنْ مِثْلِ عِلْمِهِ اَوْ ما شاءَ اللّهُ؛ به راستى علمى که با آدم علیه السلام نازل شد، برنگشته [و از بین نرفته]، بلکه به ارث گذاشته مى شود و [آن علوم به على علیه السلام رسیده اند و[ على علیه السلام عالم این امّت است و به راستى عالمى از ما از دنیا نمى رود، مگر اینکه کسى جانشین او مى شود که مثل علم او را دارد و یا آنچه که خداوند بخواهد.»
متأسفانه در جامعه اسلامى این اندیشه صحیح جا نیفتاد و الاّ مردم درِ خانه على علیه السلام را رها نمى کردند تا جاى دیگر روند و امام صادق علیه السلام را ترک نمى گفتند تا به دنبال امثال ابوحنیفه بروند.
امام باقر علیه السلام در کنار این اندیشه سازى، مذاهب منحرفى همچون: غلات و مرجئه و... را به شدت مورد انتقاد قرار داد و آنان را به مردم معرفى کرد که جاى تفصیل آن فرصت دیگرى مى طلبد.

ج. تدوین کتب

حضرت در کنار فرهنگ سازى به تدوین کتب پرداخته اند که مواردى ذیلاً ذکر مى شود:
1. تفسیر القرآن، چنان که محمد بن اسحاق بن ندیم در «الفهرست» به آن تصریح نموده، مى گوید: «تفسیر القرآن، کتاب محمد بن على بن الحسین علیهم السلام است که ابى الجارود زیاد بن منذر رئیس جارودیّة از آن حضرت نقل کرده است» و سید حسن صدر مى گوید: «جمعى از ثقات شیعه همچون ابو بصیر، یحیى بن القاسم الاسدى نیز نقل نموده اند و على بن ابراهیم بن هاشم قمى در تفسیر خود آن را از طریق ابى بصیر نقل کرده است.»
2. نسخة احادیث؛ 3. صحیفة احادیث؛ 4. الرسالة الى سعد الاسکاف؛ 5. کتابى که زراره روایت کرده؛ و کتابى دیگر که عبدالمؤمن بن القاسم آن را نقل کرده است.

د. تربیت شاگردان

از مهم ترین انواع جهاد علمى حضرت باقر علیه السلام ، تأسیس دانشگاه علوم اسلامى و تربیت شاگردان فراوان در عرصه هاى مختلف است. تعداد شاگردان آن حضرت را 465 نفر شمرده اند. هنگام صدور دستور عمر بن عبدالعزیز مبنى بر جمع آورى و تدوین حدیث، هر کدام از یاران و شاگردان برجسته حضرت باقر علیه السلام ، هزاران حدیث را حفظ داشتند و با فرصت پیش آمده، به تدوین و جمع آورى احادیث نیز پرداختند که به چند نمونه اشاره مى شود:
1. «محمد بن مسلم» از شاگردان برجسته حضرت باقر علیه السلام در فقه و حدیث است. او اهل کوفه بود و طى چهار سال اقامت در شهر مدینه پیوسته به محضر امام باقر علیه السلام و بعد از او خدمت فرزندش حضرت صادق علیه السلام شرفیاب مى شد و از محضر آن دو امام همام بهره مى برد و خود گفته است: «هر موضوعى که به نظرم مى رسید، از امام باقر علیه السلام مى پرسیدم و جواب مى شنیدم؛ به طورى که سى هزار حدیث از امام پنجم و شانزده هزار حدیث از امام ششم فرا گرفتم.»
علاوه بر حفظ حدیث، محمد بن مسلم کتابى دارد به نام «اربعمأة مسئلة» (چهار صد مسئله) که مجموع پاسخهایى که درباره چهار صد پرسش از امامین همامین علیهماالسلام گرفته است، در آن گرد آورده است.
2. «جابر بن یزید جعفى». او نیز اهل کوفه بود که براى استفاده از محضر حضرت باقر علیه السلام به مدینه هجرت کرد و بهره هاى فراوان برد و اندوخته هاى خود را در قالب کتابهاى ذیل به جامعه اسلامى و بشرى عرضه کرد:
1. کتاب تفسیر؛ 2. کتاب نوادر؛ 3. کتاب جَمَلْ؛ 4. کتاب صفین؛ 5. کتاب نهروان؛ 6. کتاب مَقْتل امیرالمؤمنین علیه السلام ؛ 7. کتاب مقتل الحسین علیه السلام .
3. برد الاسکاف که شاگرد حضرت سجاد و باقر و صادق علیهم السلام بوده است و کتابى دارد.
4. ثابت بن ابى صفیة، معروف به ابوحمزه ثمالى اَزَدى، متوفاى 950 که کتابى در تفسیر و امثال آن دارد.
5. بسام بن عبداللّه صیرفى که داراى کتاب است.
6. حجر بن زائده حضرمى که از محضر امام باقر و صادق علیهماالسلام بهره برده و داراى کتاب است.
7. عبدالمؤمن بن قاسم بن قیس انصارى متوفاى 147 که کتابى دارد.
8. ابان بن تَغلب بن رباح، معروف به ابوسعید البکرى الجریرى، متوفاى 141 ق که کتابى دارد به نام فضائل.
9. زرارة بن اعین.
و از دیگر شاگردان آن حضرت که داراى کتاب بوده اند: سلام بن ابى عمرة الخراسانى، مسعدة بن صدقة، مسمع بن عبدالملک، نضر بن مزاحم المنقرى، عمرو بن ابى المقدام، ظریف بن ناصح، محمد بن الحسن بن ابى سارة، معاذ بن مسلم الهراء الانصارى، وهب بن عبد ربه، کرد بن مسمع، ابى بصیر، ابى عبیده، سلیمان بن داود منقرى، هیثم بن مسروق، عمرو بن خالد، حجاج بن دینار، اسحاق قمى و... .
و چنان که اشاره شد، مجموع شاگردان آن حضرت 465 نفر بوده اند که نام بردن از همه آنها از حوصله یک مقاله خارج است.

هـ . مناظرات حضرت باقر علیه السلام

نوع دیگر از جهاد علمى امامان ما، از جمله باقر العلوم علیه السلام مناظراتى است که با افراد مختلف از مذاهب گوناگون داشته اند و مجموع این مناظرات را مرحوم طبرسى در احتجاج گرد آورده است. به نمونه اى از آنها اشاره مى شود:
ابوبصیر نقل کرده که حضرت باقر علیه السلام به همراه فرزندش امام صادق علیه السلام هنگام خارج شدن از قصر هشام در مقابل قصر با جمعیتى انبوه روبه رو مى شوند. وقتى از وضع آنها مى پرسد، مى گویند: اینها کشیشان و راهبان مسیحى هستند که در مجمع بزرگ سالیانه خود منتظر آمدن اسقف اعظم هستند تا مشکلات علمى آنان را حل کند.
حضرت باقر علیه السلام مى فرماید: همراه فرزندم به صورت ناشناس در آن مجمع شرکت کردم. طولى نکشید اسقف اعظم وارد شد، در حالى که خیلى سال خورده و پیر شده بود. با شکوه و احترام در صدر مجلس نشست. نگاهى به جمعیت انداخت و سیماى باقر العلوم علیه السلام او را جذب کرد. گفت: از ما مسیحیان هستى یا از امت مرحومه [و از مسلمانان] هستى؟ فرمود: از امت مرحومه [و از مسلمانان] هستم. گفت: از دانشمندان آنانى یا افراد نادان؟
فرمود: از افراد نادان آنها نیستم. گفت: اول من سؤال کنم یا شما؟ فرمود: اگر مایلید، شما سؤال کنید.
گفت: شما به چه دلیلى ادعا مى کنید که اهل بهشت غذا مى خورند و مى آشامند، ولى مدفوعى ندارند؟ آیا دلیل و برهانى و نمونه اى براى آن دارید؟ فرمود: بلى، نمونه آن جنین در رحم مادر است که غذا مى خورد و مى نوشد، ولى مدفوعى ندارد. گفت: [عجب] شما گفتى از دانشمندان نیستى!
فرمود: گفتم از نادانها نیستم [و نگفتم از دانشمندان نیستم]. گفت: خبر بده مرا از لحظه اى که نه از شب است و نه از روز. حضرت فرمود: ساعتى از از مهم ترین امتیازات امام باقر علیه السلام که زمان، زمینه آن را فراهم کرد، این است که حضرت بنیانگذار انقلاب فرهنگى و نهضت علمى شیعه و بلکه اسلام شمرده مى شود. هر چند معارف اسلامى و تشیع به دست فرزندش امام صادق علیه السلام انتشار و توسعه یافت و به اوج خود رسید؛ ولى پایه گذارى و تأسیس آن با دست با کفایت امام باقر علیه السلام بود.
طلوع شمس که نه از شب است و نه از روز و در آن لحظه، بیماران شفا مى گیرند. کشیش با عصبانیت گفت: مگر نگفتنى از دانشمندان نیستم!
فرمود: من فقط گفتم از جهال آنان نیستم. گفت: به خدا! پرسش مى کنم که در جواب آن در بمانى.
فرمود: هر چه دارى، بپرس! گفت: خبر بده از دو مردى که با هم متولد شدند و با هم از دنیا رفتند. یکى پنجاه سال و دیگرى 150 سال داشت. فرمود: عزیز و عزیر (یا عزیر و غرره)... .
گفت: به چه دلیل عقیده دارید که نعمتهاى بهشتى بر اثر مصرف کم نمى شود؟ نمونه اى براى آن دارید؟
فرمود: بلى، نمونه روشن آن آتش است که اگر صد چراغ را با آن روشن کنیم، آتش اول به حال خود باقى است... .
بعد از همه سؤالات، با عصبانیت و ناراحتى فریاد کشید: «مردم! دانشمند والامقامى را آورده اید تا مرا رسوا سازید! به خدا سوگند! تا دوازده ماه مرا در میان خود نمى بینید و این را گفت و از مجلس بیرون رفت.
منبع:سایت حوزه
نظرات 2 + ارسال نظر
saeed جمعه 13 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 16:57 http://www.bombekhandeh.com

سلام عالی بود
خوشم اومد
مایلم باهات تبادل لینک کنم از طریق لینک زیر سایتت رو اتوماتیک ثبت کن
http://www.bombekhandeh.com/links
منتظرتم

خدا همین نزدیکی هاست یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 20:12 http://kumail.blogsky.com

سلام

عید قربان رو تبریک میگم

شاد باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد