ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
فرا رسیدن ایام سوگواری مولا علی ( ع ) را تسلیت عرض میکنم
در شبهای عزیز قدر بنده حقیر را هم دعا کنید
ذکر مصیبت حضرت علی (ع)
حضرت علی (ع) در بیانات امام خمینی (ره)
جلوه ای از مبارزه امام علی (علیه السّلام) با طاغوت ها
احتیاج دارد اسلام به اینکه فدا بدهیم برای این اسلام. از صدر اسلام تا حالا چه نفوس طیبه ای فدایی شدند. حضرت امیر که جنگ کرد و در صفین هجده ماه با معاویه جنگ کرد و چه قدرها بیشتر از ده هزار نفر کشته دادند و کشتند خیلی بیشتر. معاویه یک مردی بود که می گفت که من مسلمانم و من خلیفه پیغمبر باید باشم و نماز جماعت می خواند و امام جمعه بود و همه این کارها را او انجام می داد همه این ظواهر را انجام می داد؛ معاویه ظواهر را خوب حفظ می کرد مثل یزید نبود که ظواهرش هم ناجور بود ظواهر را حفظ می کرد و اظهار اسلام هم می کرد.شمه ای از حکومت عدل علی (علیه السّلام)
یک قصه هم مال حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ است. قاضی ای که خود حضرت امیر نصبش کرده بود به قضاوت ؛ قاضی دادگستری اش بود یک شخصی رفت یک شخص یهودی رفت ادعا کرد به حضرت امیر سر یک زرهی ؛ و قاضی طلب کرد حضرت امیر را. حضرت امیر رفتند با یهودی نشستند دوتایی آنجا. حتی (درباره) آدابش هم حضرت به او هی گفت که تو به من زیاد احترام نکن فرق نداریم ما با هم. نشستند با هم محاکمه کردند؛ قاضی حضرت امیر را محکوم کرد که باید بدهی این را؛ شما در تمام حکومتهای دنیا (حضرت امام بوده آن وقت آن وقت خلیفه بود سلطان بود قاضی ای که خودش نصب کرده بود خواست او را که بیا به محکمه قضا؛ رفتند. یهودی بود آن شخص غ طرفش ؛ با هم نشستند در محضر قاضی. قاضی بر خلاف حضرت امیر رای داد؛ محکوم کرد حضرت امیر را) شما در تمام این حکومت های دیپلماسی حکومتهای عرض می کنم دموکراسی پیدا بکنید یک حکومت اینطوری ؛ آن وقت بگویید که دیکتاتوری است. بله شما خیال کردید که حکومت اسلام این حکومتی است که در حجاز هست ! حکومت حجاز به اسلام مربوط نیست. اینها هم یک دیکتاتورهایی هستند که با صورت می خواهند بگویند اسلام. یا آنی که حالا در پاکستان ـ این نظامی ـ آمده سرش نمی شود اسلام چیست (2).گوشه هایی از زندگی علی (علیه السّلام)
آن هم حضرت امیر با سلطنت ـ جسارت است که من سلطنت به ایشان بگویم ـ با خلافت چندین مملکتی که ایران یکی از آنها این یک همچو دامنه ای آن وقت داشته سلطنت)حجاز یکی از آنها نمی دانم عراق یکی از آنها اردن یکی از آنها مصر یکی از آنها (بوده ایشان با این دامنه سلطنت زندگی خودش را ببینیم که آیا این غمخوار ملت است یا اینهایی که اینها می گویند مقایسه بکنید و زندگی شان را در تاریخ ببینید. آنی که نقل می کنند یک پوستی ایشان داشته است یک پوست گوسفندی داشته شبها خودش و عیالش رویش می خوابیده اند؛ روز هم این را می گذاشتند آنجا برای شترشان علف می ریختند. این زندگی حضرت امیر! در عمرش شاید یک را ـ به حسب نقل ـ مهر می کرده آنجایی که توی)صندوقچه (دفعه یک نان سیری نخورده باشد. آن وضع خوراک حضرت امیر که در آن جو بوده است مهر می کرده است که مبادا اینها باز کنند و یک چیز دیگر توی آن بریزند یک چربی یک چیزی که این مثلا به)نان (آن داخل این بکند مهر می کرده)خورشتی (واسطه ترحمی که فرزندانش می خواستند به پدر بکنند و زینب مثلا می خواسته به پدر بکند که دست نخورده باشد؛ این خوراک حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ بود.در آرزوی ایجاد حکومت عدل علی (علیه السّلام)
شما خبرنگارها در این مدتها ملاحظه کردید که ملت ما از مرکز تا هر جا که چشم انداز باشد شهرستانهای بزرگ و کوچک دهکده ها قرا قصبات همه با هم یک فکر و یک نظر و با اراده مصمم از ما می خواهند که رژیم سلطنتی که یک رژیم پوسیده غیر عقلایی است غیر عقلی است و رژیم سلطنت محمدرضاخان همه مردم گفتند که اینها باید سراغ کارشان بروند؛ و همه مردم یکدل و یک جهت جمهوری اسلامی را می خواهند.سیره حکومتی امام علی (علیه السّلام)
اگر فرض کنید یک نفر مثل حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ حکومت داشته باشد در یک مملکتی سیره او را وقتی که اهل این مملکت ببینند که زندگی خودش چی هست چه جور اعاشه می کند با دار و دسته خودش چه جور رفتار می کند اولاد خودش چه جور هستند زندگی اولاد خودش چه جور هستند اصحاب خودش چطور هستند قوم و خویشهای خودش چطور هستند بستگان نزدیکان خودش چطور هستند وقتی توده مردم نگاه کردند که رئیس مملکتشان وضع خوراک و پوشاکش از خود آنها کمتر است وقتی که می آید نماز جمعه می خواهد بخواند چون یک پیراهن دارد شسته و تر پوشیده است به حسب تاریخ بالای منبر وقتی خطبه می خواند دامنش را اینطور می کند که خشک بشود یک پیراهن دارد وقتی که دو تا پیراهن کرباس می خرد خوبش را می دهد به قنبر به حسب تاریخ و بدش را خودش تنش می کند وقتی آستینش بلند است آستینش را از اینجا پاره می کند دیگر لب آستین باید چه بشود و چه بشود ندارد وقتی مردم دیدند یک همچو موجودی... بر سرتاسر کشورهای زیاد در مقابل کشور ایران حکومت دارد یعنی ایران جز حکومت او مصر جز حکومت او حجاز جز حکومت او عراق جز حکومت او یمن و امثال ذلک همه جز حکومت اوست ولی وقتی که زندگی اش را می بینند می گویند ببینید یک همچو زندگی می کند یک همچو موجودی که آن سعه مملکتش هست خودش وقتی یک قاضی را تعیین کرده است به حسب تاریخ وقتی که دعوا مابین خودش و یک نفر یهودی واقع می شود قاضی احضار می کند نمی گوید من حاکم ام حاکم یک همچو جایی تو هم نوکر منی قاضی من هستی منصوب از قبل من هستی این را نمی گوید می آید می نشیند مقابل قاضی وقتی قاضی می گوید که یا ابالحسن می گوید این حرف را نزن نسبت به من با او فرق نگذار تو قاضی هستی نباید فرق بکند وقتی هم حکم بر ضدش می دهد قبول می کند.پی نوشتها:
1 ـ صحیفه امام ـ ج 4 ـ صفحه 151 و 152
2 ـ صحیفه امام ـ ج 4 ـ صفحه 198
3 ـ صحیفه امام ـ ج 4 ـ صفحه 221
4 ـ صحیفه امام ـ ج 6 ـ صفحه 57
5 ـ صحیفه امام ـ ج 7 ـ صفحه 258