در انتظار یار
در انتظار یار

در انتظار یار

درد دل عاشقانه در دعای ندبه

درد دل عاشقانه در دعای ندبه (3)
 


نویسنده: علی اصغر همتیان



 
هل من معین فاطیل معه العویل و البکاء
هل من جزوع فاساعد جزعه اذا خلا
هل قذیت عین فساعدتها عینی علی القذی
هل الیک یا ابن احمد سبیل فتلقی
هل یتصل یومنا منک بعده فنحظی

ترجمه
آیا کسی هست که مرا یاری کند و با من هم ناله شود
تا اینکه مدتی طولانی با او ناله و گریه سر دهم؟
آیا ناله کننده و بیتابی هست که در فغان و فریاد هنگام تنهاییش - او را یاری کنم؟
آیا چشمی هست که بس اشک ریخته گویا خار در آن فرو رفته تا چشم من در ناراحتی و اشک با او هم دردی نماید؟
ای فرزند احمد! آیا راهی برای دیدار و ملاقات تو وجود دارد؟
آیا روز جدایی ما به فردای وصال می رسد که به دیدار جمالت بهره مند شویم؟

فراخوانی مشتاقان امام زمان (عج)

در این فراز همان حالت بی تابی و دل تنگی از درد فراق و دوری از محبوب ادامه دارد. امام (ع) آه و سوز دل خویش را با استفاده از کلمه پرسشی «هل» بیان می کند و آن را پنج مرتبه تکرار می نماید تا مانند کلمه «عزیز» پنج مرتبه تکرار شود. امام با این واژه ها خبر از بیتابی و ناآرامی درون خود می دهد و می خواهد که سوز دل را بوسیله اشک های چشمش خاموش نماید، پس از آنان که در این راه مانند او واله و شیدای محبوب هستند یاری خواسته و آنان را به همراهی و هم آوازی دعوت کرده تا عاشقانه و با دلی سوخته مدت های طولانی به گریه و زاری در فراق یار بپردازند.
پس عرض می کند: «آیا کسی هست که مرا یاری کند و با من هم ناله شود تا اینکه مدتی طولانی با او ناله و گریه سر دهم؟» هل من معین فاطیل معه العویل (1) والبکاء.
از وظایف منتظران درعصر غیبت یارگیری و نیروسازی برای دفاع و حمایت از او و زمینه سازی برای تشکیل حکومت جهانی آن حضرت است؛ همان کاری که توسط حضرت امام خمینی (قدس سره) از سال 1342 شروع و در سال 1357 هـ ش با عزم راسخ و وحدت کلمه ملت ایران، با عنوان انقلاب اسلامی با پیروزی به پایان رسید و مردم ایران تحت رهبری ولی فقیه زمان خود، استکبار را از کشور بیرون کردند و طاغوت را شکست دادند.
در ادامه این جملات نورانی، دلداده امام زمان (عج) سالکان طریق ولایت و چشم به راهان یوسف گم گشته زهرا(ع) را دعوت می کند که بیایند در محفلی نورانی دور هم جمع شده و گریه و زاری کرده و ناله دلسوزانه برای دوری او سر دهند و بی قراری کنند و به آن رونق بخشند: «آیا ناله کننده و بیتابی هست که در فغان و فریاد - هنگام تنهاییش - او را یاری کنم؟» هل من جزوع فاساعد جزعه اذا خلا.
این عبارات انسان را به یاد دل دردمند مولا علی (ع) می اندازد که می فرمود: «صبرت و فی العین قذی و فی الحلق شبحی: در مصائب وارده صبر کردم بدانگونه که گویا خاشاک در چشمم فرو رفته و در گلو استخوانی مانده است» درد فراق، دلداده یوسف زهرا (ع) را چنان بی تاب می کند که گویی افرادی در کویر، دچار طوفان شن شده اند و چشمانشان را شن و خاشاک کویر پر کرده و نمی توانند گام به پیش بردارند، لذا با فریاد و ناله همدیگر را صدا زده و از یکدیگر کمک می طلبند.
دلداده امام عصر (عج) هم با چنین حالی به دوستانش عرض می کند: «آیا چشمی هست که بس اشک ریخته گویا خار در آن فرو رفته تا چشم من در ناراحتی و اشک با او همدردی نماید؟» هل قذیت عین فساعدتها عینی علی القذی.
آری مشتاقان امام (عج) خود را در اندوه عظیم و مصیبت جانکاه دوری از او و مصائبی که امامشان را احاطه کرده، چنان می بینند که گویی خار و خاشاک چشمانشان را به گونه ای پر کرده که بسن و باز کردن برایشان سخت و درد آور است و تنها همدلی و همراهی دوستان می تواند ادامه حیات را برایشان ممکن سازد. همین که ببینند کسانی مثل آنها در غم فراق بی تاب و بی قرارند خود را تنها ندیده، امیدوار می شوند که بالاخره این همه ناله و فریاد را فریادرسی خواهد بود و روزی را مشاهده خواهند کرد که این فراق و جدایی به وصل و دیدار مبدّل خواهد شد.
آنچه از این پرسش ها و تعابیر بر می آید این است که:
اوّلاً: حضرت اشاره می کند که آیا کسی هست؟ یعنی ای کاش! کسانی مثل من عمق مصیبت فراق را درک می کردند و ای کاش در جامعه کسانی بودند که شناختشان نسبت به آن، مانند من بود!
ثانیاً: همه افراد نمی توانند به طور کامل به دردها و مصیبت های غیبت واقف باشند این غیبت آن قدر عظیم است که همگان قدرت فهم ابعاد آن را ندارند و این نکته ای است که امام (ع) را رنج می دهد. شبیه این است که انسان از واقعه مهم و خطرناکی که قرار است اتفاق بیافتد مطلع است، اما هر چه توضیح می دهد، کسی به اهمیت آن واقف نمی شود، این حالت چقدر برای انسان مطلع، سخت است.
پس از اینکه این عاشق و شیدا برای آرامش و تسکین دردهای خود به گریستن پناه جست و از دیگران هم برای گریستن در غم فراق محبوب یاری خواست، متوجه می شود که این ناله و فغان هم نمی تواند شفای سینه پردرد او باشد. اینجاست که سخن را از غیبت به خطاب می کشد و خود حضرت را مورد خطاب قرار می دهد و از خود او دیدارش را طلب می کند. آرزوی دیدار می نماید، از دوری شکایت نموده و بی صبرانه تمام شدن دوران غیبت و پایان فراق را درخواست می نماید؛ لذا عرض می کند: «ای فرزند احمد! آیا راهی برای دیدار و ملاقات تو وجود دارد؟ آیا روز جدایی ما به فردای وصال می رسد که به دیدار جمالت بهره مند شویم؟»؛ هل الیک یا ابن احمد سبیل فتلقی هل یتصل یومنا منک بغده فنحظی.
می دانیم یکی از نام های مبارک پیامبر اکرم (ص) احمد است که در قرآن کریم هم به آن اشاره شده است. آنجا که از زبان حضرت مسیح (ع) آمده که بنی اسرائیل را مورد خطاب قرار داده فرمود: «یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدی من التوریه و مبشرا برسول یاتی من بعدی اسمه احمد: ای بنی اسرائیل! من رسول خدا بسوی شما هستم و حقانیت کتاب تورات را که قبل از من بوده تصدیق می کنم و نیز شما را مژده می دهم که بعد از من رسولی خواهد آمد که نامش (در انجیل من) احمد است».(2)
در عالم بالا، مقربان و فرشتگان الهی، او را به نام احمد می خوانند، همان گونه که در روی زمین با نام مبارک محمّد (ص) می خوانند.
انتخاب این نام در اینجا دارای پیامی است و آن اینکه تو فرزند آن شخصّیت آسمانی که از افق اعلا بود هستی. شخصیتی که سوخته دلان و عاشقان به او نظر داشتند و از محضر پر فیضش بهره مند می شدند و تو هم فرزند همان بزرگوار هستی. آیا ما می توانیم راهی بسوی تو داشته باشیم؟ آیا می شود محضرت را درک کنیم؟ آیا ممکن است که طلعت دل آرای تو را ببینم؟ آیا این دوران مهجوری و فراق در روزگار ما به وصال پایان می یابد؟ امروز روز فراق و جدایی از محبوب است. امروز دوره غیبت و محرومیت از فیض حضور بقیه الله (عج) و فردا روز دیدار و ایام ظهور آن خورشید است. آری او خواهد آمد و ظهور خواهد نمود. ولی ما با اشک، آه و ناله می خواهیم این فیض دیدار در زمان ما صورت پذیرد تا ما هم از دیدن رخسار دل ربای او بهره مند شویم.
متی نرد منا هلک الرویه فنروی
متی نتتفع من عذب مائک فقد طال الصدی
متی نغادیک و نراوحک فنقر عینا
متی ترانا و نراک و قد نشرت لواء النصر تری
ترجمه
کی شود به چشمه های سیراب کننده ات برسیم و سیراب شویم؟
کی شود که از آب زلال گوارایت سیراب شویم که سوز عطش ما طولانی شده است؟
کی باشد که روز و شب، بامداد و پسین به حضورت شرفیاب شده و شب و روز خود را با تو بگذارنیم و چشم خود را روشن سازیم؟
کی باشد که تو ما را ببینی و ما تو را ببینیم، در حالی که پرچم ظفر و پیروزی را برافراشته ای؟

سوز عطش و چشمه آب!

دوری از امام زمان (عج) و دوری از مجموعه معارفی که در نزد آن بزرگوار است - که در واقع آب حیات معنوی ما باید از آنجا تأمین شود - آن چنان انسانهای مشتاق حقیقت و معنویت را در فشار تشنگی قرار داده که خواننده دعای ندبه با عجز و ناله و اشک و آه، آرزوی سیراب شدن از سر چشمه های آب گوارا و زلال وجود آن حضرت می کند روزی را آرزو می کند که به محضر مبارک و نورانی او برسد و بقیّه عمر را در خدمت او بسر برد؛ لذا با کلمه «متی» آن حضرت را خطاب قرار داده عرض می کند: «کی شود به چشمه های سیراب کننده ات برسیم و سیراب شویم؟ کی شود که از آب زلال گوارایت سیراب شویم که سوز عطش ما طولانی شده است؟»؛ متی نرد مناهلک الرویه فنروی متی ننتفع من عذب مائک فقد طال الصدی(3).
در این جملات تعابیری مانند «چشمه های سیراب کننده»، «عطش» و «سیراب شدن» به کار برده شده است. گرچه این تعابیر حضرت را به صاحب چشمه های سیراب کننده و مشتاقانش را به انسانهای تشنه معرفی نموده، اما با دقت در آنها نشان می دهد: اگر آن عزیز نباشد که مشتاقانش را سیراب کند، هیچ چشمه ای از چشمه های آب دنیا، نمی تواند آنها را سیراب کند.
اگر دریای موّاج علوم و معارف الهی حضرت، مردم را سیراب نکند، علوم امروزی نمی تواند عطش فهم را فرو نشاند.
آری دریای لطف و رحمت او (ارواحنا فداه) بی کران است، هر کس بخواهد می تواند از آن سیراب شود و جهل او مبدّل به آگاهی، و ضعف و ناتوانیش به قدرت و توانمندی تبدیل شود. چه شربتی گواراتر و شیرین تر از شربت وصال و لقاء امام (عج) است، مگر نه این است که تمام نعمت ها و عنایات الهی به واسطه وجود او اعطا می شود!؟ آیا دیدن کسی که عالم به خاطر وجود او و اجداد طاهرش آفریده شده و فیض رحمت الهی از طریق او به موجودات عالم می رسد، با لذّات مادی و معنوی قابل مقایسه است؟ آیا دوری از این وجود پر برکت و با عظمت عین تشنگی و فقر نیست؟
پس جا دارد که شب و روز، هر بامداد و شامگاه از درد تشنگی دیدار و دوری او بنالیم و بسوزیم و ازحضرت بخواهیم که ما را با دیدن رخسار و درک ظهور سیراب نماید. و فقر ما را به غنا تبدیل نماید.
لحظه دیدار آنچنان شیرین و لذّت بخش است که ارزش آن را دارد که کسی سالها در جستجوی یار باشد و از دوری او بی تابی کند و خود را به زحمت و شب زنده داری وا دارد و ملامتی بر او نیست.
عاشق روی یار لذت دیدار و بودن در کنار او را با هیچ چیز دیگر قابل مقایسه نمی داند.
در ادامه دعا امام از معشوقش عاجزانه زمان وصال و دیدار را سؤال می کند: «کی باشد که روز و شب، بامداد و پسین به حضورت شرفیاب شده و شب و روز خود را با تو بگذرانیم و چشم خود را روشن سازیم؟ کی باشد که تو ما را ببینی و ما تو را ببینیم، در حالی که پرچم ظفر و پیروزی را بر افراشته ای؟»؛ متی نغادیک و نراوحک فنقر عینا متی ترانا و نراک و قد نشرت لواء النصر تری.
نکته قابل توجه این که تمام این جملات مربوط به زمان ظهور است، نه اینکه مراد کسی که در عصر غیبت به دیدار او نائل شده باشد؛ اگر چه این نیز خود فیضی عظیم است؛ و ما در دعا می خوانیم او را با ظهورش ببینیم و او هم ما را ببیند، آن هم در حالی که پرچم پیروزی را بر افراشته است.
ونکته دیگر قابل دریافت اینکه، می توان روز و شب به حضور امام زمان (عج) مشرف شد، و می توان از چشمه فیوضاتش سیراب گردید، می توان چشمان را به جمالش روشن ساخت و همه اینها را می توان تصور کرد که هستند و باشند اما نه به این صورت، بلکه در پرتو کردار و گفتاری که مرضی آن حضرت باشد.
اگر انسان مسیر مورد نظر آن حضرت را طی کند، باید مطمئن باشد گویی شب و روز خدمت آن حضرت است و از فیض دیدارش بهره مند می شود.

پی نوشت ها :

1- العویل: گریه و زاری که با صدای بلند باشد.
2- سوره صف، آیه 6.
3- الصدی: شدت عطش و در این عبارت دعا منظور شدت عطش دیدار امام زمان (عج) است. الصدی: شدّه العطش، کتاب العین، ج 4، ص 297.

منبع: همتیان، علی اصغر؛ (1390)، شرح فراق: شرحی نو بر دعای ندبه، تهران: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج)، چاپ سوم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد