باز هم نیامدی مهربانم !!!
تا کی از شما دور باشیم ای امام غریبم ؟
الان چند روزیه مردم ایران دارن واستون تزئینات می کنن
و به عشق شما شهر رو چراغونی می کنن
آخه چه جشنی وقتی محبوبمون تو غربت و غیبت هستش ؟
آقا جونم ، من که خیلی سیاه تر از این حرفام که بخوام برای
ظهور شما دعا کنم ولی دارم قسمتون میدم که
تو رو جون عمه ی بزرگوارتون و مادر عظیم الشانتان ظهور کنید
آقا جان زندگی بدون شما صفا نداره . . . .
آقا تو رو خدا ، . . . . .

دیگه باید باهاتون عشق بازی کرد
الان وقته لاو با مهربون ترین مخلوق خداس ،
کسی که خوبی ندیده از ما ولی همیشه هوامون رو داره
و واسمون دعا می کنه . . .
به خدا ، آقا جون همه ما به این رسیدیدم که مردم
این دنیا لیاقت محبت کردن و عشق ما رو ندارن ،
ولی نمیدونم چرا بازم نمیایم طرف شما ؟
کجایی آنکه آماده شده ای براى ریشه کن ساختن ستمگران ؟
کجایی آنکه چشم براهت هستند براى راست کردن نادرستیها و کجیها ؟
کجایی آن مایه امید براى از بین بردن ستم و تجاوز ؟
کجایی درهم شکننده شوکت زورگویان ؟
کجایی ویران کننده بناهاى شرک و دو روئى ؟
کجایی ای نابود کننده اهل فسق و گناه و طغیان ؟
کجایی ای پاره کننده دامهاى دروغ و بهتان ؟
کجایی ای نابود کننده سرکشان و متمردان ؟
و کجایی ای . . . ؟؟؟

بازم تو نوشتن کم آوردم و اشکام قطره قطره روی صفحه کلید کامپیوتر چکید . . .
آقا جونم خلاصه خیلی دلم واستون تنگ شده ، خیلی ،
فقط خودت میدونی چقدر
ولی هر وقت نا امید میشم و خیلی دل تنگ شما میشم این جمله منو آروم میکنه که
