در انتظار یار
در انتظار یار

در انتظار یار

شهیدی که دیر آمد و زود رفت



دانشجو بود و جوان ، آمده بود خط ، داشتم موقعیت منطقه را برایش می گفتم که برگشت و گفت : « ببخشید ، حمام کجاست ؟ » گفتم : حمام را می خواهی چه کار ؟ گفت : می خواهم غسل شهادت کنم . با لبخند گفتم : دیر اومدی زود هم می خوای بری . باشه ! آن گوشه را می بینی آنجا حمام صحرایی است . بعدش دوباره بیا اینجا . دقایقی بعد آمد . لباس تمیز بسیجی به تن داشت و یک چفیه خوشگل به گردن . چند قدم مانده بود که به من برسد یک گلوله توپ زیر پایش فرود آمد و . . .


راوی : حاج حسین یکتا

 

دردسر

 

 

اگه تو خیابون ها یا یکی از پارک های لندن یک دختر خانم عریان ببینی ، 

 

 عکس العملت چیه؟ 

 

** تو همچین موقعیتی چون امر به معروف از طرف من فایده ای نداره و نمی تونم جلوی رواج 

 منکرات رو بگیرم ، اول از همه سعی می کنم خودمو از مسیرش دور کنم و بهش نگاه نکنم . 

 بعدش از خدا می خواهم که کمکم کنه تا به نفسم مسلط بشم و  

حتی  تو تصور و رویا هم بهش فکر نکنم . ** 

 

این جواب شهید محمد جواد تندگویان در مصاحبه ی اعزام به خارج از کشور بود . هر سال بانک ملی  

200 نفر از قبول شده های دانشگاه تهران رو با دقت زیاد به عنوان سهمیه انتخاب می کرد و تو مرحله ی بعد ، 

 یه آزمون اختصاصی می گرفت و از بینشون 7 نفر رو برای اعزام به انگلستان انتخاب می کرد . اسم جواد جزو  

200 نفر و بعد هم به عنوان نفر سوم تو هفت نفر اعلام شد . آخرین مرحله ی اعزام مصاحبه بود و سوالی که  ازش پرسیده بودن و جوابش رو دیدید . 

 

 

 

زیر برگه ی مصاحبه اش نوشته بودن :  

" نامبرده به علت تعصبات مذهبی شدید ، صلاحیت اعزام به خارج از کشور را ندارد و حتی وجودش در میان  

سهمیه 200 نفری بانک نیز خالی از دردسر  نیست ! " 

 

 

 

در محضر حضرت امام خمینی (ره) : 

علم و تخصص بدون تهذیب و تربیت ، 

 بلایی است که امروز بشر مبتلای به آن است  

و می رود تا عالم را به آتش کشد.