در انتظار یار
در انتظار یار

در انتظار یار

شــــــــــــــــــــــــــــهدا




به مادر قول داده بود حتما برمی گرده ،

وقتی مادر تن بی سر فرزندش را دید

لبخند تلخی زد و گفت :

"پسرم سرش میرفت قولش نمیرفت"