مردم از آن حضرت پرسیدند یا رسولالله این خواب را شما چگونه تعبیر فرمودهاید؟ فرمود: «تعبیر خواب من این است که عجم، هم در دین شما داخل خواهد شد، و هم
در خون و نسب شما یعنی: هم به دین شما ایمان خواهد آورد، و هم با شما ازدواج خواهند کرد و خونش با خون شما مخلوط خواهد شد». مردم با تعجب پرسیدند: یا رسولالله، عجم دین اسلام را خواهد پذیرفت و در خون ما با ما شریک خواهند شد؟! فرمود: «آری. اگر ایمان به ستارة پروین آویخته باشد، مردمانی از عجم بدان دست خواهند یافت.»
ایرانیان در حدیث و تاریخ
استعمال کلمة «ایران» و ایرانی در تاریخ صدر اسلام و نزد مسلمانان آن روز مرسوم و متداول نبوده، و در آن روزگار اعراب و مسلمانان اولیه از ایرانیان، با عناوین مختلفی چون فرس، عجم، موالی، خراسانی و الفاظ دیگری نظیر این کلمات یاد میکردهاند.
یکی از عناوین بارز ایرانیان که از دوران رسول اکرم(ص) و تاریخ صدر اسلام تاکنون در نزد مسلمانان شهرت بسزایی داشته و از مهمترین، و معروفترین عناوین مردم ایران به شمار میرفته است، نام «فارس» میباشد:
1. مرحوم طبرسی در «تفسیر مجمع البیان»، ذیل آیة شریفة: «یا أیّها الّذین آمنوا من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقومٍ یحبّهم و یحبّونه أذلّةً علی المؤمنین أعزّةً علی الکافرین1؛ ای کسانی که ایمان آورده اید هر کس از شما از دین خود برگردد خداوند در آینده جمعیتی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنها نیز متقابلاً خدا را دوست دارند، و در برابر مؤمنان خاضع و متواضع، و در برابر کافران نیرومندند.» چنین روایت کرده است: هنگامی که از رسول خدا(ص) دربارة این آیه سؤال کردند، حضرت دست مبارک خود را بر شانة سلمان زد و فرمود: «این و یاران او و هموطنان او هستند»، سپس فرمود: «اگر دین و در روایت دیگری اگر علم به ستارة پروین بسته باشد و در آسمانها قرار گیرد مردانی از فرزندان فارس آن را در اختیار خواهند گرفت».2
2. در روایت دیگری که مفسّران ذیل آیه شریفة «وإن تتولّوا یستبدل قوماً غیرکم؛3 و اگر شما [ای جمعیت عرب به دین و ایمان] پشت کنید، خداوند مردم دیگری را به جای شما بدل خواهد گرفت»، نقل کردهاند، چنین آمده است: گروهی از یاران رسول خدا(ص) گفتند: یا رسول الله، این مردمی که خداوند آنان را در کتاب خود یاد کرده است چه کسانی هستند؟!
حضرت(ص) دست مبارکش را به پای سلمان که در کنار رسول خدا(ص) نشسته بود، زد و فرمود: «این، قبیلهاش و هموطنانش هستند». سپس فرمود: «قسم به پروردگاری که جان من در قبضة قدرت اوست، اگر «ایمان» به ستارة پروین آویخته باشد، مردانی از مردم «فارس» آن را در اختیار خواهند گرفت».
3. در روایت کوتاه دیگری که دربارة ایرانیان از امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده چنین آمده است:
پیغمبر اکرم(ص) دربارة مردم فارس فرمود: همچنانکه شما (عربها) به خاطر حمایت از دین، آنان را با شمشیر خواهید زد، دنیا منقضی نمیشود و به آخر نمیرسد، مگر اینکه همین ایرانیان به خاطر تازه شدن اسلام و حمایت از قرآن، و پیاده شدن دستورات آسمانی این کتاب الهی، شما را با شمشیر خواهند زد و با شما خواهند جنگید.
4. در نامهای که رسول گرامی اسلام(ص) در دوران بعثت خود به خسرو پرویز ـ پادشاه ایران ـ برای پذیرش اسلام نوشته، و آن را به وسیلة مردی به نام «عبدالله بن حذافه» برای وی ارسال فرموده، چنین آمده است:
«نامهای است از محمّد رسول خدا به سوی کسرای برزگ زمامدار مردم فارس. سلام خدا بر کسی که از هدایت راهنمایان پیروی نماید و به خدا و فرستادة او ایمان بیاورد و به یکتایی خداوند و اینکه شریکی ندارد و اینکه محمّد(ص) بندة خدا و فرستادة اوست گواهی دهد.
من تو را به سوی خداوند تبارک و تعالی دعوت مینمایم که فرستادة خداوند به سوی تمام مردم هستم تا کسانی را که روانی پاک و دلی زنده دارند، انذار کنم و حجّت و بیان خداوند بر کافران ثابت گردد. اسلام بیاور تا سالم بمانی. اگر از پذیرفتن اسلام امتناع ورزی، گناه همة ملت به گردن تو خواهد بود».6
در این نامه، همانگونه که ملاحظه میشود پیامبر اکرم(ص) از پادشاه ایران به عنوان «بزرگ زمامدار مردم فارس» یاد فرموده است.
5. در حدیثی که در رابطه با پیشگوییهای رسول گرامی(ص) پیرامون آیندة ایرانیان حدیثی از آن بزرگوار نقل شده که آن حضرت به مسلمانان مژده داده اند که مردم ایران دین اسلام را خواهند پذیرفت و پس از پذیرفتن اسلام وفادارترین مردم نسبت به آن خواهند بود و در راه گسترش آن بیش از هر ملت دیگر اخلاص و صمیمیت نشان خواهند داد، در آن روایت چنین آمده است: «بهره و نصیب مردم فارس در دین اسلام از همة ملّتهای دیگر بیشتر و بزرگتر است».7
6. در حدیث کوتاه دیگری که در همین رابطه از آن برزگوار نقل شده، نشان میدهد که ایرانیان از اسلام بهرة بیشتری خواهند گرفت. هیچ ملّتی به اندازة آنها از منبع روشنی بخش وحی پرتو نخواهند گرفت، حدیث چنین است: «سعادتمندترین عجمها نسبت به اسلام، اهل فارس هستند».8
در حدیث دیگری که دربارة دینداری ایرانیان و ایمان و اعتقاد راسخ آنان نسبت به دین حنیف اسلام از زبان گهربار آن حضرت بازگو شده، چنین آمده است:
پیامبر بزرگوار به یکی از یاران نزدیک خود به نام «ابو ایوب» که گویا از روی تعصّب عربیت، یکی از ایرانیان را به خاطر اینکه زبانش فارسی بود سرزنش میکرد فرمود: «ای ابوایوب! او را به خاطر اینکه زبانش فارسی است، سرزنش مکن، چه آنکه اگر دین به ستارة پروین بسته باشد، فرزندان فارس و مردم ایران به آن دست خواهند یافت».9
در این روایات چنانکه خوانندگان گرامی ملاحظه نمودند، پیغمبر اکرم(ص)، ایرانیان را به عنوان فارسیان و مردم فارسی زبان یاد نموده، و به علاوه، با بیان آن جملة معروف و تاریخی خود10 از تلاشهای پیگیر و مداومشان کوششهای بیدریغ و پرثمرشان در پیشبرد دین مبین اسلام، و همچنین جانبازیها و فداکاریها و از خود گذشتگیهای ایثارگرانة آنان در راه به ثمر رساندن اهداف آسمانی قرآن، پیشگویی نموده است.
کلمة «عجم» نیز مانند کلمة «فُرس» یکی دیگر از عناوین ایرانیان در تاریخ اسلام است. و تمام محدّثان، مؤلّفان و مورّخان اسلامی این کلمه را چه در زمان گذشته و چه امروز در مورد «ایرانیان» به کار برده، و از آنان به نام «عجم» یاد کردهاند، از این رو لازم است مقداری دربارة آن توضیح دهیم.
کلمة «عجم» کلمهای عربی و به معنای سخن مبهم و نامفهوم است و مقصود از آن، کسی است که غیرعرب باشد، و اعراب این کلمه را در مورد افراد غیرعرب به کار میبرند.
در «لسان العرب» (کتاب لغت) دربارة مادة «عجم» آمده است:
«عجم، به کسی گفته میشود که عرب نباشد و منظور عرب، از کلمة عجم کسانی هستند که عرب زبان نباشند. بنابراین کلمة عجم کلمهای است که تمامی اقوام و ملل مختلف جهان را که غیرعرب باشند در بر میگیرد، و همة دنیای غیرعرب را شامل میشود.
با دقّت و تتبّع بیشتر در ریشة این لغت به خوبی روشن میشود که گرچه اکثر اهل لغت کلماتی چون عجم، عجمه، اعجام، اعاجم، و اعجمی را به معنای ابهام در سخن و نارسایی در بیان و سخن نامفهوم و ناآشنا معنا کرده و کلمة عجم را به طور مطلق در معانی یاد شده به کار برده و در کلیة افراد غیرعرب استعمال نمودهاند، امّا در عین حال از خلال سخنان آنها معلوم میشود که لفظ عجم غیر از معنای اصلی و واقعی آن، که مطلق افراد غیرعرب باشند، از نظر استعمال، معنا و مفهوم دیگری دارد که با معنای اصلی آن به طور کامل موافقت نمیکند.
چنانکه این معنا بر صاحب «مجمع البحرین» و کتاب «المنجد فی اللغـ[» پوشیده و مستور نمانده و هر دوی آنها، آن را تصریح کردهاند.11و12 بنابراین کلمة «عجم» نیز مانند کلمة «فرس» در لغت عرب یکی از عناوین مشهور ایرانیان است.
واژة عجم در قرآن کریم با لفظ اعجمی13 آمده است، ولی مفهومی که این لغت در قرآن شریف دارد با مفهومی که در اصطلاح عرب در مورد ایرانیان به کار میرود، تفاوت بسیار دارد.
زیرا: کلمة اعجمی در اصطلاح قرآن مجید به معنی غیرفصیح و لکنت در زبان است و به کسی گفته میشود که نقصی در بیان او باشد، مثلاً قرآن کریم میفرماید: «و لو جعلناه قرآناً أعجمیّاً لقالوا لو لا فصّلت آیاته أأعجمیٌ و عربیٌ».14
اگر قرآن را غیرفصیح نازل میکردیم و الفاظ و معنایش نمیشد، میگفتند: چرا آیاتش مفصل و روشن نشده است، آیا میشود قرآن اعجمی یعنی: غیر فصیح بوده و پیغمبر عربی و فصیح باشد.15
در آیة دیگری که قرآن کریم موضوع اتّهام مخالفان را به پیغمبر اکرم(ص) مطرح ساخته، در مقام رد گفتار نابخردانة کفار و مشرکان چنین آمده است: «و لقد نعلم أنّهم یقولون إنّما یعلّمه بشرٌ، لسان الّذی یلحدون إلیه أعجمیٌّ و هذا لسانٌ عربیٌّ مبینٌ»16 ما میدانیم که کفار میگویند، این قرآن را بشری به او تعلیم میدهد (اینان توجه ندارند) که زبان یا لغت آن کس که تعلیم قرآن را به او نسبت میدهند، غیر فصیح و غیر عربی است ولی این قرآن زبان فصیح و عربی آشکار است».
اینک به روایاتی چند که دربارة عجم وارد شده و مقصود از آن ایرانیان میباشند، توجه فرمایید:
1. در «سفینةالبحار» مادة عجم مینویسد: عبدالله بن عمر از رسول خدا(ص) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: در عالم رؤیا گوسفندان سیاهی را دیدم که گروه انبوهی گوسفند سفید داخل آنها شدند.
مردم از آن حضرت پرسیدند یا رسولالله این خواب را شما چگونه تعبیر فرمودهاید؟
فرمود: «تعبیر خواب من این است که عجم، هم در دین شما داخل خواهد شد، و هم در خون و نسب شما یعنی: هم به دین شما ایمان خواهد آورد، و هم با شما ازدواج خواهند کرد و خونش با خون شما مخلوط خواهد شد».
مردم با تعجب پرسیدند: یا رسولالله، عجم دین اسلام را خواهد پذیرفت و در خون ما با ما شریک خواهند شد؟! فرمود: «آری. اگر ایمان به ستارة پروین آویخته باشد، مردمانی از عجم بدان دست خواهند یافت.».18
مؤیّد این روایت که منظور از عجم خصوص ایرانیان است همان روایاتی است که قبلاً دربارة فارس یادآور شدیم و دیگر تکرار نمیکنیم.
2. در جلد پنجم «صحیح» ترمذی، در باب «برتری عجم» مینویسد: رسول خدا(ص) سورة جمعه را هنگام نزول، بر اصحاب میخواند تا به این آیة شریفه رسید: «و آخرین منهم لمّا یلحقوا بهم؛19 و دیگرانی که هنوز به ایشان ملحق نشده اند» مردی گفت یا رسول الله، اینها چه کسانی هستند که هنوز به ما ملحق نشدهاند؟ حضرت به او جواب نداد، و راوی گفت: سلمان در میان ما بود، حضرت دست مبارک خویش را بر سلمان نهاد و فرمود: «به خدایی که جان من در دست قدرت اوست اگر ایمان در میان ستارة پروین و در آسمانها باشد، مردانی از این گروه بدان دست خواهند یافت.»20
3. در تفسیر «مجمع البیان» ذیل آیة شریفة «وآخرین منهم لمّا یلحقوا بهم».21 از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمود:
«آنها عجمها و کسانی هستند که به لغت و زبان عرب تکلّم نمیکنند».22
4. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، در ذیل آیة شریفة «و لو کان نزّلناه علی بعض الأعجمین فقرأه علیهم ما کانوا به مؤمنین؛23 اگر قرآن را بر فردی عجم فرو میفرستادیم اینان [یعنی: عربها]، هرگز ایمان نمیآورند. از امام صادق(ع) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: آری، اگر قرآن بر عجم نازل شده بود، عرب بدان ایمان نمیآورد، ولی بر عرب نازل گشت و عجم ایمان آورد و این فضیلت عجم است.24
5. مرحوم شیخ مفید(ره)، در کتاب «اختصاص» مینویسد:
چنین به ما رسیده است که روزی از روزها سلمان فارسی، رضی الله عنه، وارد مسجد رسول خدا(ص) گردید، و اصحاب و یاران پیغمبر اکرم(ص) از او تجلیل کردند و مقدمش را گرامی شمردند و به خاطر بزرگواری، محترم بودن، ریش سفیدی و مکان و منزلتی که نزد رسول خدا(ص) داشت او را در صدر مجلس نشانیدند.
طولی نکشید که عمر بن خطاب وارد شد، و در میان اصحاب، سلمان فارسی را دید که در صدر مجلس نشسته است. نگاهی به سلمان انداخت و گفت: این مرد عجمی که در صدر مجلس نشسته است دیگر چه کسی است؟!25
این سخن به گوش پیغمبر اکرم(ص) رسید، حضرت به منبر رفت و خطبه خواند و فرمود:
«به درستی که مردم از زمان آدم ابوالبشر(ع) تاکنون مانند دانههای شانه به هم پیوسته و مرتبط و یکسانند، و هیچ عربی بر هیچ عجمی و هیچ سرخ پوستی بر هیچ سیاه پوستی فضیلت و برتری ندارد مگر به وسیله تقوی، سلمان دریایی است که به آخر نمیرسد، سلمان گنجی است که تمام نمیشود و فانی نمیگردد، سلمان از ما اهل بیت است».26
به هر حال، در روایات اسلامی اخبار و احادیث بسیاری راجع به ایمان و فضائل عجم و استقبال آنان از دین مبین اسلام آمده است که البته برخی از آنها ویژة ایرانیان است و برخی دیگر شامل غیر ایرانیان هم میشود امّا بیشتر آنها صریح در ایرانیان است، و از این قبیل روایات در کتابهای اهل سنّت هم دیده میشود که ما را مجال ذکر همة آنها در این مجموعة کوتاه نیست و هدف ما در بازگو نمودن اینگونه احادیث تنها بدین منظور است که روشن معمولاً مقصود روایات از عجم، ایرانیان بوده است و اگر بر دیگران هم کلمة عجم اطلاق شده به نحو عموم بوده امّا از ایرانیان (به طور خاص) یاد شده است.
سیّد اسدالله هاشمی شهیدی
ماهنامه موعود شماره 104
پینوشتها:
1. سورة مائده (5)، آیة 54.
2. تفسیر مجمع الیبان، ج 3، ص 208، نور الثقلین، ج 1، ص 642 و ابونعیم در «حلیه»، ج 6، ص 64 حدیث را با عبارت «لو کان العلم منوطاً بالثریا لتناوله رجالٌ من أبناء فارس» نقل کرده است.
3. سورة محمّد(ص) (47)، آیة 38.
4. نورالثقلین، ج 5، ص 46 و بحارالأنوار، ج 67، ص 168.
5. بحارالأنوار، ج 67، ص 174 و قرب الاسناد، ص 52.
6. بحارالأنوار، ج 20، ص 389 و تاریخ بغداد، ج 1، ص 132 و سیرة حلبی و اعیان الشیعه، و کامل التواریخ با مختصری اختلاف.
7. کنزالعمال، ج 12، ص 90، ح 34126.
8. همان، ح 34125.
9. همان، ح 34133.
10. مقصود؛ جملة «لاتنقضی الدنیا حتی یضربوکم علی تأویله» در حدیث سوم میباشد
11. مجمع البحرین، مادة عجم.
12. المنجد، مادة عجم.
13. اعجمی، عجمه، اعجام در اصل لغت به معنای ابهام و عدم فصاحت و لکنت در زبان است و اعجمی به کسی گفته میشود که در بیان او نارسایی باشد، خواه عرب باشد یا غیر عرب و چون عربها از بیان افراد غیرعرب اطلاعات ناقصی داشته اند، از این لحاظ دیگران را عجم خوانده اند.
14. سورة فصلت (41)، آیة 44.
15. راغب در مفردات میگوید «الاعجم من کان فی لسانه عجمه عربیاً کان أو غیر عربی» یعنی: اعجم، به معنای غیر فصیح است و اعجم کسی است که در زبان او لکنت باشد، خواه عرب باشد یا غیرعرب.
16. سورة نحل ()، آیة 103.
17. اقتباس از قاموس قرآن، ج 4، صص 298-297.
18. سفینـ[البحار مادة عجم، ج 2، ص 165.
19. سورة جمعه ()، آیة 3.
20. قاموس قرآن، ج 4، ص 298.
21. سورة جمعة ()، آیة 3.
22. مجمع البیان، ج 9، ص 284.
23. سورة شعراء ()، آیات 199،198.
24. بحارالأنوار، ج 67، ص 174.
25. عبارت عربی متن چنین است: «من هذا العجمی المتصدر فیما بین العرب».
26. اختصاص مفید، ص 341.