ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
همه انبیا معصوم بودند اما درباره بعضى از انبیا تعبیراتى به کار رفته که در عینحال که با عصمتشان منافات ندارد اما نشانهاى هست از یک نکته منفى.
حضرت آدم علىنبینا وآلهوعلیهالسلام به عقیده ما مسلمانها بهویژه شیعیان، صفىالله بود و معصوم و خطایى که مخالف عصمت باشد از او سر نزد، ولى یک امرى که به تعبیر قرآن عصیان نامیده شد نسبت به حضرت آدم داده شده که از آن شجره منهیه تناول کرد.
حالا آن درخت چى بود چه خصوصیتى داشت خیلى گفتوگوها در این زمینه شده و در حقیقت یک رازى است.
به هرحال شیطان آمد پیش حضرت آدم و حوا و مطالبى گفت که باعث شد آنها مرتکب ترک اولى بشوند که در قرآن عصیان نامیده شده و «عصىآدم ربه و...». البته باز تأکید مىکنم که این عصیان مخالف عصمت نیست.
قرآن هم در وصف شیطان مىفرماید: «یعدهم و یُمَنیهم»(نساء/120) کار شیطان این است به مردم وعده مىدهد و آرزو در دلشان ایجاد مىکند اما وعدههاى شیطان همهاش فریب است.
جریان این بود که شیطان آمد پیش حضرت آدم گفت مىدانید چرا خدا گفته از این درخت نخورید براى این که اگر از این درخت بخورید فرشته مىشوید و عمر جاودانى پیدا مىکنید؛ بعد هم قسم خورد که من خیرخواه شما هستم.
حضرت آدم و حوا هم که تا به حال قسم دروغ نشنیده بودند غفلت کردند از آن نهى الهى و باز به احترام اسم خدا حرف او را باور کردند و از آن درخت خوردند.
درباره این ماجرا سخن بسیار است و من به آن مسائلش کار ندارم. این نکته را مىخواهم بیان کنم که شیطان کارش را از کجا شروع کرد؟ با یک دروغ و از همینجا شما میتوانید ماهیت شیطان و شیطنت را درک کنید که اصلاً کار شیطان چیست. تمام کارهاى شیطانى محورش دروغ است.
یک داستان قرآنی دیگر را نقل کنم. روز قیامت وقتى حساب همه خلایق رسیده مىشود، شیطان و پیروانش در جهنم جایگزین مىشوند در اینجا مىافتند به جان هم. او مىگوید تقصیر تو بود. آن مىگوید تقصیر تو بود. مستضعفان و ضعفاى جوامع به بزرگترها مىگویند که تقصیر شما بود، شما ما را گمراه کردید و به دنبال خودتان کشاندید. آنها مىگویند ما که زورى نداشتیم مىخواستید خودتان نیایید. بالاخره جنگ و دعوا مىشود توى جهنم. آخر سر مىآیند مىگویند همه تقصیرها گردن شیطان است. او بود که همه ما را فریب داد. هم بزرگترها را و هم کوچکترها را. مىافتند به جان شیطان که تو بودى همه ما را گمراه کردى و تو باید بیشتر از همه ما عذاب بشوى.
شیطان هم با اینها بحث مىکند مىگوید من چه زورى داشتم؟ کارى که من مىکردم این بود که مىگفتم بیایید، شما هم مىآمدید! یک وعده دروغى مىدادم بعدش هم تخلف مىکردم. از من ساخته نبود به وعدهام وفا کنم. شما مىدیدید که وعدههاى من دروغ است باز هم فریب من را مىخوردید تقصیر خودتان بود؛ «فلاتلومونى و لوموا انفسکم»(ابراهیم/22) پس مرا ملامت مکنید، خودتان را ملامت کنید.
قرآن هم در وصف شیطان مىفرماید: «یعدهم و یُمَنیهم»(نساء/120) کار شیطان این است به مردم وعده مىدهد و آرزو در دلشان ایجاد مىکند اما وعدههاى شیطان همهاش فریب است. یک مثل کوچک بزنم. همه ما دوران جوانى را گذراندهایم. براى ما زیاد پیش آمده که گاهى یک صحنهاى را دیدهایم خیال کردیم خیلى لذتبخش است، خیلى فوقالعاده است. فکر کردیم که اگر آن خواستهاى که نسبت آن موضوع داریم برآورده بشود دیگر غرق در لذت خواهیم شد.
حضرت آدم و حوا هم که تا به حال قسم دروغ نشنیده بودند غفلت کردند از آن نهى الهى و باز به احترام اسم خدا حرف او را باور کردند و از آن درخت خوردند.
منظرهاى را مىبینند، صدایى مىشنوند، حرفى مىشنوند آرزو مىکنند که آن برایشان تحقق پیدا کند. وقتى مىرسند بهش مىبینند نه، خبرى نبود. گاهى هم پشیمان مىشوند. این همان وعده شیطان است و تخلفش. مىگوید اگر بیایید دنبال من خیلى لذتها و سعادتها نصیبتان مىشود، تجربه مىکنند مىبینند دروغ است فردایش دوباره فریب مىخورند. به دنبال شیطان راه مىافتند مىدوند با سر، یکهو سرشان میخورد به سنگ و مىشکافد باز هم به هوش نمىآیند فردا دوباره همین آش است و همین کاسه. این داستان شیطان است و گمراه کردن انسانها.
برگرفته از سخنان آیت الله مصباح یزدی
تنظیم برای تبیان: شکوری