ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
در بخش نخست این بحث از تصمیم جدی و وقفه ناپذیر دنیای غرب برای مقابله با امواج اسلام گرایی که پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران آغاز گشته و ابتدا جهان اسلام را در نوردیده و سپس در کشورهای غربی و اروپایی خیمه زده است سخن گفتیم. همچنین تمام هجمه های فرهنگی غرب علیه تعالیم و ارزش های اسلامی ازجمله “مهدویت” را با انگیزه واژگون جلوه
دادن اسلام و نسبت دادن تروریسم و جنایت های مکرر کشورهای استکباری به ویژه
آمریکا و انگلیس و اسرائیل به این دین الهی توضیح دادیم و این نسبت ها را ـ
که نوعی فرافکنی ابلهانه و غیرقابل پذیرش حتی از جانب اندیشمندان منصف
غربی می باشد ـ از اهداف این قدرت های سیطره جو برای به محاق بردن خورشید
پرفروغ اسلام برشمردیم. اینک ادامه بحث را پی می گیریم.
اهداف و ابزارهای غرب برای مقابله با اسلام را بیان کردیم حالا به روش ها
می پردازیم. یکی از فعالیت های غرب در این زمینه دشمن سازی است. برای مثال
در فیلم “فتنه” که همین اواخر در هلند ساخته شد این موضوع مطرح می شود که
آینده اروپا را مسلمانان تهدید می کنند. این فیلم پانزده دقیقه است که هر
دقیقه از آن به قرنی از اسلام می پردازد و دقیقه پانزدهم آن قرن پانزدهم
اسلام نشان داده می شود. در این فیلم تاکید می شود که اسلام از آغاز به
مثابه فتنه ای شروع می شود و دقیقه پانزده آن واژه “فتنه” می شود “فاین”؛
یعنی “پایان”. مطرح می شود که اسلام خطری برای جهان غرب است و باید همان
طور که کمونیسم را شکست دادیم ایدئولوژی اسلام را هم شکست بدهیم. در مورد
این فیلم دو مسئله وجود دارد: یکی اینکه اینها آیات قرآن را ناجوانمردانه
تحریف می کنند و چنین مطالبی مطرح می کنند و این ناراحت کننده است. اما
مسئله دیگر این است که اتفاقا فیلم فتنه فیلم زیبایی است چون عجز کامل
اینها را نشان می دهد. در روایت داریم “الغیبه جهد العاجز” (غیبت نهایت
ناتوانی فرد ناتوان است)؛ وقتی هیچ کاری از دستش برنمی آید شروع می کند به
غیبت کردن. من گمان می کنم وقتی کسی به مرحله ناسزاگفتن می رسد معلوم می
شود که دیگر کاری از دستش ساخته نیست. این فیلم در عین اینکه با فحاشی هایش
ما را ناراحت می کند اعترافاتی امیدبخش در خود دارد. به عنوان نمونه در
فیلم گفته می شود که در سال 2007 حدود 54 میلیون مسلمان در اروپا زندگی می
کنند که این اتفاق واقعا مهمی است یا مثلا به صراحت مطرح می شود که اسلام
جهان غرب را به خطر انداخته است؛ یعنی اسلام دارد به آنها حمله می کند.
روشن است که این حمله و خطر نظامی نیست پس در آنجا چه اتفاقی دارد می افتد
در غرب گروهی مسلمانان مهاجر که برای مثال از دست امثال صدام به آنجا
گریخته اند و از حقوق عادی خودشان هم محروم اند حدود 5 میلیون مسلمان در
فرانسه که حق رای ندارند توانسته اند برای غرب خطرساز شوند. در زمینه حقوق
اقلیت ها یادآوری این مطلب مهم است که حق رای نداشتن مسلمانان در غرب در
حالی است که پس از انقلاب اسلامی برای اقلیت ها حق رای مطرح شد اگرچه شمار
آنها کمتر از شمار تعیین شده برای یک نماینده بود. حتی از قول آیت الله
جوادی آملی به یاد دارم که گفتند پس از انقلاب گروهی از صابئین اظهار کردند
ما دین داریم و در این زمینه بحث شد که آیا صابئین صاحب دین هستند یا نه و
سرانجام به علت وجود داشتن واژه “صابئین” در قرآن دین آنها پذیرفته شد و
با وجود اندک شماربودن و حتی ناشناس بودن دینشان به آ ها هم حق رای داده
شد. بنابراین من به فیلم فتنه به دو شکل نگاه می کنم: یکی با نگاه منفی که
دارند توهین می کنند و یکی هم نگاه مثبت که نشان می دهد اسلام در آنجا موفق
بوده است.
برای مثال در فیلم پیشگویی های “نوستراداموس” که بعد از انقلاب اسلامی
ساخته شد می بینید که اورسن ولز ـ کارگردان و هنرپیشه معروف ـ چگونه به
صراحت مطرح می کند که مسلمان ها خطر هستند و می گوید که سومین ضدمسیح و
ضدبشر فردی است که از جهان اسلام برمی خیزد و حتی اشعار نوستراداموس هم
تحریف می شود ـ کاری نداریم که این فرد اصلا وجود داشته یا وجود نداشته ـ و
بعد این گونه توضیح می دهد که چرا این ضدمسیح از میان مسلمانان است؛ ثروت
نفتی و افزایش مسلمانان معتقد عامل آن است و به صراحت مطرح می کند که به
این دو دلیل مسلمانان می توانند خطرآفرین باشند. در ابتدای فیلم صحنه اول
سکویی هست و یک صندلی که روی آن سکو قراردارد و صحنه ای که در پایین است و
شخصی روحانی که عکسش هم همه جا هست. این صحنه بسیار شبیه صحنه جماران است و
فضای بعد از انقلاب اسلامی ایران نشان داده می شود. در بعضی جاها مثل فیلم
فتنه به صراحت خطربودن اسلام را مطرح می کنند. در بعضی فیلم ها هم این
تبلیغات منفی غیرمستقیم است مثلا در یکی از نسخه های فیلم جن گیر تیتراژ با
صدای اذان شروع می شود که این اتفاقی نیست.
در بازی های رایانه ای هم این تبلیغات منفی وجود دارد مثلا در بازی معروف
“آی جی آی” جاهایی هست که هم صدا و هم تصویر همراه می شود و پیامی ضداسلامی
را منتقل می کند و به قول “پاولوف” “شرطی شدن” اتفاق می افتد؛ یعنی فرد هر
وقت این صداها را می شوند و این تصاویر را می بیند آن پیام فیلم یا بازی
به او منتقل می شود. در تبلیغات تلویزیونی هم این را داریم؛ مثلا گاهی
تبلیغات روی یک علامت است و این علامت آنقدر تکرار می شود که هر وقت فرد
این علامت را جایی دید یاد آن شرکت و آن محصول بیفتد و این طبیعی است.
اینجا هم به همین شکل عمل کرده اند؛ تصاویری هست که این تصاویر آیات قرآن
است که همراه آن صدای قرائت قرآن نیز شنود می شود؛ مثل این آیه: “و من یعمل
مثقال ذره شرا یره” یا صدای اخبارگوی سیمای جمهوری اسلامی ایران که کنار
هم قراردادن این عوامل بسیار مهم است.
دشمنان اسلام این را فهمیده اند که روند انقلاب اسلامی ایران با وجود همه
مشکلات داخلی معادلاتی را در جهان به هم زده است بنابراین وقتی بحث خطربودن
اسلام را مطرح می کنند حتما باید جلوه هایی از ایران و انقلاب اسلامی در
آن باشد. موارد بسیاری از این دست در بازی ها وجود دارد حتی برای تلقین این
پیام ها نمادهای گوناگون مذهبی در آنها هست مثل نماد شهادت و در مقابلش
نماد صلیب که درون آن قلبی وجود دارد که نماد محبت است. منظورشان این است
که مسیحیت محبت محور است و اسلام خشونت محور؛ در حالی که این طور نیست بلکه
در انجیل حضرت مسیح علیه السلام گفته است: “گمان می کنید که آمده ام تا
صلح را بر زمین بگذارم نی بلکه شمشیر را”. این عبارت به این معنی است که
خدا مثل پزشکی حاذق است که همه روش ها را به کار می برد ولی گاهی می داند
که دیگر باید تیغ جراحی به کار ببرد. امام زمان علیه اسلام هم به همین گونه
است یعنی در کمال محبت و مهربانی است و طبق روایت امام رضا علیه السلام
پدری است مهربان و از مادر به کودکش مهربان تر اما همین امام و پدر مهربان
با سران استکبار و کسانی که پهلوی زن باردار را می شکافند و جنینش را بیرون
می آورند و جلو چشم مادر با آن فوتبال بازی می کنند مسلم است که چه
برخوردی با این رفتار می کند. خداوند به حضرت موسی علیه السلام هم می
فرماید که با فرعون با مهربانی سخن بگو “لعله یتذکر و یخشی”. اما هنگامی که
همین فرعون پس از عناد و در دقت شکست می گوید: مرا ببخش؛ خدا می گوید:
دیگر جای بخشش وجود ندارد. در همین بازی که گفتیم مراحل متفاوت داریم؛
مرحله مبارزه با کسانی که می خواهند کشیش را اذیت کنند و فضاهایی اسلامی
مثل مسجدهای جامع در ایران وجود دارد. قراردادن اینها کنار همدیگر اتفاقی
نیست. یا مثلا در بازی “دلتافورس” که بازی معروفی است و نسخه های متفاوتی
دارد در خیمه های دشمن جعبه هایی هست که روی آنها عبارات “لااله الاالله” و
“محمد رسول الله” نوشته شده است. همچنین وجود نمادی که شبیه نماد قدیمی
آستان قدس رضوی است و شبیه ضریح است که گنبدها مناره ها و پرچم هایی دارد.
نماد شهادت را هم داریم که شبیه شهدایی است که گاهی در بعضی برنامه ها می
بینیم. دشمن فرضی قراردادن اینها و کنار هم قرار گرفتنشان پیامی دارد. بعد
از کنفرانس تل آویو یک بازی به نام “یا مهدی” ساخته شد که فضای بازی محیط
یک پالایشگاه است که افرادی عرب و غیرعرب با لحن بدی الله اکبر و یا مهدی
می گویند. بدین ترتیب مخاطب شما “شرطی” می شود که هر موقع این صدا را شنید
بیاد شلیک کند و الا امتیاز از دست می دهد.
در بازگشت به فیلم پیشگویی های نوسترآداموس؛ مثلا فرض کنید مطر می شود که
“پادشاه وحشت” (سومین ضدمسیح از میان مسلمانان برمی خیزد و می خواهد که او
را به نوعی به نام موعودی که مسلمانان منتظر او هستند جا بزند. همچنین در
فیلم هایی مثل “یونایتد” مطرح می شود که افراد مسلمان با گفتن الله اکبر
مردم را سرمی برند. در این فیلم با صراحت چهره هایی از مسلمانان را نشان می
دهد که برخی از آنها حتی پیشانی بند قرمز دارند و الله اکبر می گویند. در
فیلم حتی صحنه هایی می سازند که مثلا یکی از هواپیماهای یازده سپتامبر قرار
بوده به کاخ سفید بخورد و نشان می دهد که اینها مسلمانان هستند و مهماندار
هواپیما را سرمی برند و خطربودن مسلمانان را با خشونت بسیار نشان می دهد.
بنابراین اینان اولین کاری که می کنند این است که اسلام را خطر جلوه می
دهند. دومین کاری که می کنند مهدویت را خطر جلوه می دهند. خطر جلوه دادن
این دو موضوع هم باز سه جنبه دارد: یکی مثل همان فیلم پیشگویی های
نوستراداموس که به صراحت مسئله مهدویت را مطرح می کند یا بازی “یا مهدی” که
قبلا بیان کردم. سومین هشدار هم درباره مهدویت است که این را در اعتراف
های یکی از کشیشان صهیونیست می توان شنید که به صراحت درباره مهدویت هشدار
می دهد.
این مطلب را “مایکل مور” در فیلم “فارنهایت” به صراحت مطرح می کند که قضیه
یازده سپتامبر دقیقا به همین علت بود. با اینکه طالبان در آمریکا رفت وآمد
می کردند و رژیم طالبان سفیر رسمی به آمریکا می فرستاد و اینها ارتباط
تنگاتنگی داشتند اما فقط به علت اینکه حامد کرزای که شریک نفتی بوش بود او
را بر سر کار آوردند آمریکا برای کسب منفعت چنان سروصدایی به راه می اندازد
و چنان بمباران ذهنی می کند و به تعبیر مقام معظم رهبری شبیخون می زند که
عالم را به مثابه سربازان و یاران خود جمع می کند تا به کشوری بدبخت مثل
افغانستان حمله کند و بدین گونه زمینه ای برای تامین منافع خودش آماده شود؛
همچنین در مورد عراق هم همین طور که این مورد هم در فیلم فارنهایت هست. در
این فیلم با کمال صراحت مطرح می شود که اینها بعد از افغانستان درصدد
ساختن دشمن دیگری بودند. پس درباره عراق این مطرح شد که صدام قدرتی دارد که
می تواند بمباران های میکروبی و شیمیایی کند و تمام جهان را مسموم کند و
از بین ببرد.
یکی از مطالب مهم بحثی است که فردی صهیونیست به نام “جری فالول” مطرح کرده
است. حدود یک سال از مرگ این فرد می گذرد. وی از کسانی بود که در عرصه
همراه کردن مسیحیان با صهیونیست ها بسیار فعال بود و برای به قدرت رسیدن
بوش در دور اول فعالیت بسیار کرد و بر اثر کوشش های او و “پت رابرتسون” بود
که بوش به قدرت رسید. این شخص مصاحبه ای کرده است که در آن مصاحبه از او
پرسیده شده شما که دارید برای بازگشت حضرت عیسی علیه السلام زمینه سازی می
کنید چطور برایتان خوشایند است که با مسیحیان همراه شوید چون از نظر مسیحی
ها شما یهودی هستید و باطلید و آنگاه که مسیح بیاید بساط شما برچیده می شود
و نابود می شوید. چطور این قضیه برای شما قابل تحمل است پاسخ جری فالول
بسیار جالب است که توجه به مدیریت زمان که ما از آن غافل هستیم را نشان می
دهد. یعنی مدیریت امروز و برنامه ریزی برای فردا.
نکته ای که جری فالول بیان می کند همان نکته ای است که به نظر من اختلاف
اساسی مسیحیت و یهودیت است. بدین معنی که مسیحیان اعتقاد دارند که مسیح
آمده است و یهودیان می گویند که هنوز نیامده است. بنابراین عیسی بن مریم
علیه السلام از دیدگاه یهودیان دروغگوست و او مسیح واقعی نبوده است و
مسیحیان هم به طور کلی دروغ می گویند. از نظر مسیحی ها هم یهود کسانی بودند
که حضرت عیسی علیه السلام را به شهادت رساندند و زمانی که حضرت عیسی علیه
السلام بیاید یهودیان یا باید دینشان را تغییر بدهند یا نابود می شوند.
حالا این نکته ای که اوج اختلاف را نشان می دهد جری فالول در مورد آن در
مصاحبه اش می گوید شما راست می گویید ولی ما با هم نقطه اتفاق داریم؛ یعنی
نقطه اختلاف را نقطه اتفاق جلوه می دهد و می گوید من منتظر اولین حضور مسیح
هستم و آنها منتظر دومین حضور او هستند و با واژه های اول و دوم بازی می
کند. اینکه می گوید: “من منتظر اولی هستم” یعنی کسی که اول آمده دروغ گفته
است. کسی که منتظر دومین است؛ یعنی او رفته و بازخواهد گشت. این سخن باید
برای ما درس آموز باشد. ما در جامعه اسلامی نقاط اتفاق بسیاری داریم و گاهی
افرادی نادان فقط روی نقاط اختلاف متمرکز می شوند که البته دشمنان هم در
به وجودآمدن این گونه اختلاف ها دخیل هستند. این به اصطلاح اولین نقطه
اتفاق است که او مطرح می کند. نکته دوم هم مبارزه با تروریسم است. مبارزه
با تروریسم یعنی چه از دید آنان یعنی مبارزه با مسلمانان.
مرحله بعدی خود را منجی معرفی کردن است که این به عوض کردن جای مهره ها و
تقلب در بازی های مهره ای شبیه است و این کاری است که آنها می کنند. یعنی
مظلومان عالم را تروریست ضدمسیحی و ضدبشر معرفی می کنند. حق طلبان عالم
معمولا افرادی تروریست منفور احمق و خشن معرفی می شوند و در مقابل ظالمان و
مستکبران عالم کسانی معرفی می شوند که مظلوم اند و از تروریسم رنج می
کشند. کار بعدیشان هم این است که خود را نیز منجی معرفی می کنند. البته
طبیعی است. وقتی کسی فیلمی می سازد خودش را قهرمان معرفی می کند. در صورتی
که اگر همیشه طرف مقابل متجاوزان و ظالمان باشند و بعد آنها به ویژه در
گستره جهانی با شعارها و برنامه ریزی های خاصی بخواهند نجات بخش باشند ـ
اگر بخواهیم از این گونه فیلم ها مثال بزنیم از حوصله بحث خارج است آن وقت
مشخص خواهد شد که هدف عوض کردن جای مهره هاست که ما این روند را در اصطلاح
جایگزینی می گوییم.
حق رای نداشتن مسلمانان در غرب در حالی اتفاق می افتد که پس از انقلاب
اسلامی در ایران اقلیت های دینی دارای حق رای می باشند!
منبع: www.bashgah.net