نگاهی به وضعیت حدیث در دوران امام هادی (علیه السّلام)
همانطور که میدانیم،باب صدور حدیث در اهل سنت با رحلت حضرت رسول اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) بسته شد و پس از آن،نوبت جمع و تدوین حدیث فرا رسید که متأسفانه با فرمان منع کتابت حدیث،مدتی نه چندان کوتاه میان صدور حدیث و کتابت و نگهداری آن از نسیان و جعل و تحریف،فاصله افتاد که این امر،معضلات و مشکلات بسیار زیادی برای فقها و محدثان اهل سنت به وجود آورد، و آنها را در سیلعظیم احادیث مجعول، اسرائیلیات و احادیث ضعیف السند گرفتار کرده است.
اما حرکت تکاملی شیعه با سیر تقریباً بیبرنامۀاهل سنت ـ لا اقل در بحث حدیث در قرون اول ـ تفاوت ماهوی دارد.
شیعیان
نه تنها اعتباری برای فرمان منع کتابت حدیث قائل نبودند،بلکه نسبت به
کتابت و حفظ سنت نبوی از هیچ کوششی فروگذار نکردند. به عنوان نمونه
میتوان به تلاشهای امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) و یارانش در کتابت
سنت نبوی اشاره کرد که خوشبختانه برخی از این مکتوبات در لابهلای میراث
حدیثی شیعه،ثبت و ضبط شده و به دست ما رسیده است.
از طرف دیگر،حضور
امامان معصوم (علیهم السّلام) در میان شیعیان ـ به عنوان منابع صدور حدیث
شیعه پس از رحلت پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) ـ که بیش از دو قرن به
طول انجامید باعث شد که میراث حدیثی شیعه فقط به احادیث صادره از پیامبر
اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) محدود نشود و توسعه و تکامل جدی پیدا کند.
دانشمندان از اصحاب ائمه (علیهم السّلام)،با استفاده از آموزههای آسمانی
اهل بیت (علیهم السّلام) در زمینههای مختلف فقهی، اعتقادی، فکری
و...،پایههای علمی خود را تقویت کرده و زمینههای ماندگار شدن اندیشههای
شیعی را در فراز و نشیب روزگار فراهم کردند.
واضح است که امامان معصوم
(علیهم السّلام) نیز شرایط یکسانی نداشتند. برخی از آنان ـ همچون صادقین
(علیهما السّلام) ـ توانستند با استفاده از کشمکشهای میان آل امیّه و آل
عباس و آزادی نسبی زمان خودشان،در گسترش و تکامل معارف اسلام ناب،گامهای
پر ارزشی بردارند و برخی ـ همچون عسگریین (علیهما السّلام) ـ حتی از
ارتباط با بستگان خود نیز محروم و دائماً در زندان و تبعید به سر
میبردند،لذا فرصت چندانی برای عرضۀزلال معرفت به تشنگان حقیقت به دست
نیاوردند.
دورۀامام هادی (علیهالسّلام)،آغاز دورۀدیگری از حبس آشکار
امامان شیعه است. ظاهرسازیهای مأمون و معتصم نسبت به امام رضا و امام
جواد (علیهماالسّلام) پایان یافته است و متوکل،پرده از چهرۀحقیقی خلافت
عباسی برمیدارد و این معنا از القاب دو امام بزرگ (امام هادی
(علیهالسّلام) صاحب العسگر و امام حسن عسکری (علیهالسّلام)) هویداست.
پیداست
که با حبس یا تبعید امام (علیهالسّلام) (تنها منبع صدور حدیث شیعه در آن
زمان)، از سوی دستگاه خلافت،وضعیت حدیث به کلی تغییر میکند. کلاسهای درس و
بحث و مناظره،به حالت تعطیل درآمده و ارتباط شاگردان مکتب اهل بیت
(علیهمالسّلام) با تنها معلم مورد اعتمادشان قطع میشود. پرسشهای
اعتقادی، فقهی، حدیثی و رجالی اصحاب،بیجواب مانده و شناختن سره از ناسره ـ
با توجه به عدم تدوین قواعد علم الحدیث در آن زمان ـ مشکل میشود و سیل
احادیث جعلیِ دشمنان و معاندان از یک طرف و غالیان و دشمنان دوستنما از
طرف دیگر،عرصه را بر جویندگان حقیقی معارف اهل بیت تنگ میکند. از طرف دیگر
تعقیب و شنکنجۀدوستداران اهل بیت (علیهمالسّلام) و یاران باوفای ائمه
(علیهالسّلام) باعث متواری شدن آنها و قطع ارتباطشان با این منابع آسمانی
گشته و عرصۀفعالیتهای شیعیان محدودتر میگردد. تنها به عنوان یک
نمونه،میتوان از متواری شدن حضرت عبدالعظیم الحسنی (علیهالسّلام)،نام
برد که به علت تحت تعقیب بودن از سوی دستگاه خلافت عباسی،مجبور به ترک وطن
شده و راهی دیار غربت در سرزمین ری گردید.
با این تنگ ناها و فشارها
است که رکود نسبی در این زمان بر فعالیتهای علمی و خصوصاً فعالیتهای
حدیثیِ شیعه،سایه میافکند و آن پویایی و حرکتی که در دورههای قبل وجود
داشت از میان رفته و همه چیز جای خود را به سکون و آرامشی مرگبار میدهد.
با وجود این تنگ ناها و فشارها، امام (علیهالسّلام) و یاران باوفایش
از حرکت باز نایستاده و از کوچکترین فرصتها برای دوام نهضت علمی ـ
فرهنگی خود،استفاده میکنند. با تلاشهای خستگی ناپذیر امام و یاران جان بر
کف اوست که میراث شیعه از فنا و نابودی نجات یافته و به دست نسلهای بعدی
میرسد. نسلهایی که گامهای متین و استواری در حفظ و نگهداری این میراث
عظیم برداشتند و جوامع اولیۀحدیث شیعه را تدوین کردند.
ما در این مجال
کوتاه،به بررسی رهنمودها، دیدگاهها و اقدامات امام هادی (علیهالسّلام)
در حفظ، اشاعه و تصفیۀحدیث شیعه و نیز مشکلات امام در این زمینه،خواهیم
پرداخت؛ امید است که بتوانیم حق مطلب را ادا کنیم.
نگرش علم الحدیثی امام هادی (علیهالسّلام)
در بررسی سخنان معصومین (علیهمالسّلام)،به موارد زیادی برخورد میکنیم که مستقیم یا غیر مستقیم به قواعد علم الحدیث مربوط میشود. در سخنان امام هادی (علیهالسّلام) نیز چنین مواردی اگر چه بسیار اندک یافت میشود. نکاتی از قبیل شرایط راوی، ملاکهای شناخت ثقات، ملاکهای نقد حدیث، عرضه روایات و جرح و تعدیل راویان و... از جمله قواعد علم الحدیثی است کهاز سخنان امام هادی (علیهالسّلام) میتوان برداشت کرد و ما در صفحات آتی به این نمونهها خواهیم پرداخت. اما نکتهای که باید در اینجا مورد توجه قرار گیرد این است که احادیث حاوی قواعد علم الحدیثی،در سخنان امام هادی (علیهالسّلام) بسیار کمتر است. حال،این سؤال پیش میآید که علل کمبود اینگونه احادیث در سخنان امام هادی (علیهالسّلام) چیست؟ آیا امام (علیهالسّلام) اهتمامی به این قواعد نداشتند و آنها را دست و پاگیر میدانستند؟ آیا مسایل مهمتری در آن زمان وجود داشت که امام هادی (علیهالسّلام) پرداختن به آنها را مهمتر میدانستند؟ اگر نه،پس چه علت یا عللی باعث عدم توجه جدی امام (علیهالسّلام) به این مسأله گردیده است؟علل قلّت آراء علم الحدیثی امام هادی (علیهالسّلام)
واقعیت،این است که علت قلّت آراء علم الحدیثی امام هادی (علیهالسّلام)،ناشی از دست و پا گیر دانستن این قواعد از سوی امام و عدم اهتمام ایشان به این امر نیست. دلیل این ادعا وجود احادیثی محدود از آن حضرت،پیرامون جرح و تعدیل راویان و دیگر علوم حدیثی است که در صفحات بعد با تفصیل بیشتری از آن سخن خواهیم گفت. بنابراین امام هادی (علیهالسّلام) وجود این قواعد را لازم و ضروری میدانستند و به آن اهمیت میدادند. اما در اینکه چرا با وجود این اهتمام،عملاً در سخنان آن حضرت این قواعد کمتر بیان شده است؛ دلایل متعددی را میتوان ذکر کرد که ذیلاً به ذکر چند مورد از این دلایل میپردازیم:1) فشارها و تضییقات سیاسی و اجتماعی
الف) وضعیت سیاسی دوران امام هادی (علیهالسّلام)2) اهتمام به حل مشکلات و بحرانهای فکری جامعۀتشیع
در دوران زندگی امام هادی (علیهالسّلام)،یک سری مسایل و مشکلات فکری نیز جامعۀتشیع را تهدید میکرد؛ مسایلی از قبیل پیدایش فرقههای متعدد کلامی، فعالیت شدید غلات و... که مسؤولیت مبارزه با آنها و پاسخگویی به شبهاتی که پیروان این فرقهها مطرح میکردند،همه و همه با امام هادی (علیهالسّلام) بود که در رأس جامعه،تشیع قرار داشتند؛ لذا پرداختن به این گونه مسایل که در نوع خود در آن زمان بسیار مهمتر از سایر مسایل بود،مانع آن شد که امام به مسایل دیگر از قبیل مسایل علم الحدیثی روی بیاورند.3) قلّت نسبی روایات امام هادی (علیهالسّلام)
یکی دیگر از عواملی که باعث شده است تا احادیث امام هادی (علیهالسّلام) در حوزۀعلوم حدیث محدود شود این است که در مقایسه با سایر ائمه (علیهمالسّلام)،مجموع روایات آنحضرت بسیار اندک است؛ به عنوان مثال از امام صادق (علیهالسّلام) بیش از دوازده هزار روایت در کتب روایی آمده است؛ در کتاب موسوعةالامامالصادق (علیهالسّلام) تالیف سید محمد کاظم قزوینی،11624 روایت از آن امام،درباره موضوعات مختلف آمده است. اما مجموع روایات امام هادی (علیهالسّلام) در کتب روایی شیعه به 500 روایت نمیرسد و در مسند الامام الهادی (علیهالسّلام) کمتر از 400 روایت از ایشان آمده است. لذا از آنجا که کل روایات وارده از امام هادی (علیهالسّلام) در مقایسه با سایر ائمه خصوصاً صادقین (علیهماالسّلام) بسیار کم است؛ لذا به طریق اولی روایات وارده از آن امام در حوزه علوم حدیث نیز بسیار کم خواهد بود.آرای علم الحدیثی امام هادی (علیهالسّلام)
گفتیم که در میان احادیث وارده از امام هادی (علیهالسّلام)،روایاتی هست که بیانگر برخی از قواعد علم الحدیث میباشد و از آنجا که شناخت این روایات میتواند راهگشای محققین در این زمینه باشد،لذا در این بخش آرای علم الحدیثی امام هادی (علیهالسّلام) را بیان خواهیم کرد.1ـ شرایط راوی
روی الکشی عن ابی محمد جبرئیل بن احمد الفاریابی قال: حدثنی موسی بن جعفر بن وهب قال: حدثنی ابوالحسن احمد بن حاتم بن ماهویه قال: کتبت الیه ـ یعنی اباالحسن الثالثـ اسأله عمن آخذ معالم دینی؟ ـ و کتب اخوه ایضاً بذلک. ـ فکتب الیهما: فهمت ما ذکرتما فاعتمدا فی دینکما علی کبیر فی حبنا و کل کثیر التقدم فی امرنا فانهم کافو کما إن شاء الله تعالی.2ـ شرایط عمل به حدیث و دعوت به عرضۀحدیث به معصومین (ع)
1ـ محمد بن عیسی قال: أقرانی داود بن فرقد الفارسی کتابه الی ابیالحسن الثالث (علیهالسّلام) وجوابه بخطه فقال نسألک عن العلم المنقول الینا عن آبائک و اجدادک قد اختلفوا علینا فیه کیف العمل به علی اختلافه؟ اذا نرد الیک فقد اختلف فیه. فکتب ـ و قرأتهـ ما علمتم انه قولنا فالزموه و ما لم تعلموا فردوه الینا.3ـ پرهیز از غرائب
نکته دیگری که از روایت فوق میتوان برداشت کرد، پرهیز از احادیث غریب است؛ بدین معنی که هر حدیثی که صدور آن از معصوم مشهور باشد،بدان میتوان عمل کرد؛ ولی هر حدیثی که در نزد علمای حدیث،غریب باشد عمل به آن ابتداءً جایز نیست و باید به معصوم عرضه شود.4ـ رعایت شرایط نقد حدیث
محمد بن الحسین عن محمد بن اسماعیل عن حمزة بن بزیع عن علی السائی عن ابیالحسن (علیهالسّلام) انه کتب الیه فی رسالة و لا تقل لما بلغک عنا او نسب الینا: هذا باطل و ان کنت تعرف خلافه فانک لا تدری لِمَ قلنا و علی ای وجهٍ وصفة؟5ـ پرهیز از قیاس در برداشت از روایات
السندی بن محمد عن صفوان بن یحیی عن محمد بن حکیم عن ابیالحسن (علیهالسّلام) قال: قلت له: تفقهنا فی الدین و روّینا و ربّما وَرَدَ علینا رجلٌ قد ابتلی بشیءٍ صغیرٍ الذی ما عندنا فیه بعینه شیءٍ و عندنا ما هو یشبه مثله، أفَنُفْتِیهِ بما یشبِهَهُ؟ قال: لا و مالکم و القیاس فی ذلک هلک من هلک بالقیاس... .اقدامات امام هادی (علیهالسّلام) در زمینۀعلوم حدیث
اقدامات امام هادی (علیهالسّلام) در حوزۀعلوم حدیث را میتوان در سه بخش عمده بیان کرد:1ـ تصحیح، تأیید و ردّ احادیث یا مجموعههای حدیثی
الصدوق قال: حدثنی أبی قال: حدثنا سعد بن عبدالله عن یعقوب بن یزید عن بعض اصحابنا قال: دخلت علی ابیالحسن علی بن محمد العسکری (علیهالسّلام) یوم الأربعاء و هو یحتجم فقلت له: ان اهل المحرمین یروون رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) انه قال: من احتجم یوم الأربعاء فاصابه بیاض فلا یلو من الا نفسه فقال: کذبوا انما یصیب ذلک من حملته امه فی طمث.2ـ جرح وتعدیل راویان توسط امام هادی (علیهالسّلام)
روایاتی از امام هادی (علیهالسّلام)،در منابع حدیثی نقل شده است که در آنها برخی از روات حدیث تعدیل و یا احیاناً جرح و ذم شدهاند. البته این روایات آنگونه که نقل قولهای رجالی دلالت میکند،صراحتاً به تعدیل و جرح دلالت ندارند؛ بلکه مضمون کلام امام به گونهای است که میتوان از آن به عنوان مدح یا قدح برای راوی استفاده کرد.1ـ یونس بن عبدالرحمن
در صفحات قبل گفتیم که ابوهاشم جعفری کتاب یوم و لیله از یونس را به امام عرضه داشت و ایشان پس از رویت کتاب و ورق زدن آن فرمودند: این دین من و دین پدرانم است و همۀآن حق است.2ـ علی بن جعفر
قال الکشی: وجدت بخط جبرئیل بن احمد عن موسی بن جعفر عن ابراهیم بن محمد انه قال: کتبت الی ابیالحسن (علیهالسّلام): جعلت فداک قبلنا اشیاء یحکی عن فارس و الخلاف بینه و بین علی بن جعفر حتی صار یبرأ بعضهم من بعض، فان رایت ان تَمنّ علی بما عندک فیهما و ایهما یتولی حوائج قبلک حتی لا اعدوه الی غیره فقد احتجت الی ذلک فعلت ان شاء الله؟3ـ ابن علی راشد، عیسی بن جعفر و ابن بند
الکشی قال: حدثنی محمد بن قولویه قال: حدثنا سعد بن عبدالله قال: حدثنا احمد بن هلال عن محمد بن الفرج قال: کتبت الی ابیالحسن (علیهالسّلام) اسأله عن ابی علی بن راشد و عن عیسی بن جعفر بن عاصم و ابن بند؟ فکتبت الی: ذکرت ابن راشد رحمه الله فانه عاش سعیداً و مات شهیداً و دعا لابن بند و العاصمی.4ـ ایوب بن نوح
المجلسی عن الطوسی انه قال: من المحمودین ایوب بن نوح بن دراج ذکر عمرو بن سعید المدائنی و کان فطحیاً قال: کنت عند ابیالحسن العسکری (علیهالسّلام) بصریا اذ دخل ایوب بن نوح و وقف قدّامه فامره بشیء، ثم انصرف و التفتَ الیّ ابوالحسن (علیهالسّلام) و قال: یا عمرو إن احببت أن تنظر الی رجل من اهل الجنه فانظر الی هذا.1ـ علی بن حسکة قمی
الکشی قال: حدثنی الحسین بن الحسن بن بندار القمی قال: حدثنا سهل بن زیاد الآدمی قال: کتبت بعض اصحابنا الی ابیالحسن العسکری (علیهالسّلام) جعلت فداک یا سیدی ان علی بن حسکه یدعی انه من اولیائک و انک انت الاول القدیم و انه بابک و نبیک امرته أن یدعو الی ذلک و یزعم ان الصلاة و الزکاة و الحج و الصوم کل ذلک معرفتک و معرفة من کان فی مثل حال ابن حسکه فیما یدعی من البابیة و النبوة، فهو موص کامل سقط عنه الاستعباد بالصلاة و الصوم و الحج و ذکر جمیع شرائع الدین ان معنی ذلک کله ما ثبت لک و مال الناس الیه کثیراً فان رأیت ان تمن علی موالیک بجواب فی ذلک تنجیهم من الهلکه؟2ـ ابن بابای قمی و فَهریّ
قال الکشی: قال سعد: حدثنی العبیدی قال: کتب الیّ العسکری ابتداءً منه: ابرأ الی الله من الفهریّ و الحسن بن محمد بن بابا القمی، فابرأ منهما فانی محذرک و جمیع موالی و انی العنهما علیهما لعنه الله مستاکلین باکلان بنا الناس فتانین موذبین آذاهما الله ارسلهما فی للعنه و ارسلهما فی الفتنه رکسا یزعم ابن بابا انی بعثته نبیاً و انه باب علیه لعنة الله سخر منه الشیطان فأقواه، فلعن الله من قبل منه ذلک. یا محمد ان قدرت أن تخدش راسه بالحجر فافعل فانه قد آذانی آذاه الله فی الدنیا و الآخرة.3ـ فارس بن حاتم قزوینی
قال الکشی: وجدت بخط جبرئیل بن احمد حدثنی موسی قال: کتب عروة الی ابیالحسن (علیهالسّلام) فی أمر فارس بن حاتم فکتب: کذبوه و اهتکوه أبعده الله و أخزاه فهو کاذب فی جمیع ما یدعی و یصف و لکن صونوا انفسکم عن الخوض و الکلام فی ذلک و توقوا مشاورته و لا تجعلوا له السبیل الی طلب الشر کفانا الله مؤنته و مؤنة من کان مثله.4ـ قاسم یقطینی
الکشی عن سعد قال: حدثنی سهل بن زیاد الآدمی عن محمد بن عیسی قال: کتب الی ابوالحسن العسکری ابتداءً منه: لعن الله القاسم الیقطینی و لعن الله علی بن حسکه القمی ان شیطاناً یترائی للقاسم فیوحی الیه زخرف القول غروراً.3ـ تألیف یا املاء مجموعههای روایی توسط امام هادی (ع)
از دیگر اقدامات امام هادی (علیهالسّلام)،در علوم حدیث میتوان از تالیف و یا املاء مجموعههای روایی نام برد که در این زمینه سه اثر از امام هادی (علیهالسّلام) در لابهلای میراث حدیثی شیعه به جا مانده است که در اینجا به بیان مختصر هر یک از آنها میپردازیم.گذشت
«بُرَیحه عباسی»، که از سوی خلیفه به امامت جماعت مکه و مدینه منصوب شده بود، از امام هادی علیهالسلام نزد متوکل، بدگویی کرد و برایش نوشت: «اگر نیاز به مکه و مدینه داری، علی بن محمد را از این دو شهر بیرون کن؛ زیرا او مردم را به سوی خود خوانده و گروه زیادی از او پیروی کردهاند».
بر اثر بدگوییهای پی در پی بریحه، متوکل، امام علیهالسلام را از مدینه به سامرا تبعید کرد. در مسیر انتقال حضرت به سامرا، بریحه نیز ایشان را همراهی کرد و با گستاخی تمام، به امام گفت: تو خود میدانی که عامل تبعید تو من بودم، اکنون اگر نزد متوکل از من شکایت کنی، به اموالت در مدینه آسیب رسانده و دوستدارانت را میکشم...». امام نگاهی به او کرد و فرمود: «نزدیکترین راه برای شکایت از تو این بود که شب گذشته شکایتت را نزد خدا بردم و چنین شکایتی را نزد غیر او از بندگانش نخواهم برد». بریحه با شنیدن این سخن به وحشت افتاد و با التماس و زاری، از امام تقاضای بخشش کرد. امام علیهالسلام با وجود رنجهایی که به سبب بدگوییهای او متحمل میشد، از او گذشتند و وی را بخشیدند.
خوشه چینان معرفت
شناسایی و جذب افراد با استعداد و تربیت آنان بر اساس اصول اسلامی و مجهزساختن آنها به انواع دانشهای مورد نیاز جامعه، از رسالتهای مهم امامان معصوم علیهمالسلام بود و محدودیتهای اعمال شده از سوی حکومتهای وقت، هرچند انجام این رسالت را در حد مطلوب، با مشکلاتی مواجه ساخت و بسیاری را از دستیابی به این سرچشمههای زلال دانش و معرفت، محروم کرد، ولی موجب تعطیل شدن آن نشد. بر اساس نوشته شیخ طوسی،تعداد دست پروردگان پیشوای دهم و کسانی که از آن حضرت، در زمینههای مختلف علوم اسلامی، روایت نقل کردهاند، بیش از 185 نفر میباشد که در میان آنان، میتوان چهرههای برجسته علمی و فقهی چون «ایوب بن نوح»، «حسن بن علی ناصر»، «عبدالعظیم حسنی» و «عثمان بن سعید» را نام برد.
آماده سازی مردم برای دوران غیبت
«تقدیر الهی این بود که امام هادی علیهالسلام ، نوه گران مایه خویش را نبیند، چرا که ولادت حضرت مهدی علیهالسلام ، حدود یک سال بعد از شهادت حضرت هادی علیهالسلام رخ داد؛ اما آن حضرت، به دلیل آگاهی از نزدیک شدن وعده خدا درباره ولادت امام مهدی علیهالسلام ، جوّ فکری، فرهنگی و اجتماعی جامعه خویش را برای میلاد نور آماده و مقدمات آن را فراهم میساخت. از این رو، امام هادی علیهالسلام ، به تدریج، از حضورش در میان مردم میکاهد تا مردم را رفته رفته برای دوران غیبت امام علیهالسلام ، آماده سازد و به همین دلیل است که حضرت، در بغداد و مرکز کشور پهناور اسلامی، برای خویش نمایندگانی برگزید تا واسطه پیوند میان امام علیهالسلام و دوستداران اهلبیت علیهمالسلام باشند».
بشارت ظهور مهدی علیهالسلام
امام هادی علیهالسلام ، با بیان سخنانی خیلی روشن، امامان بعداز خود را ذکر کرده و فرمودند: «امامِ پس از من، فرزندم حسن علیهالسلام و پس از او، پسرش قائم (عج) است؛ همو که زمین را از عدل و داد لبریز میسازد، همانگونه که در آستانه ظهورش، از ستم و بیداد لبریز است». و با این بیان، هرگونه شبهه و تردیدی را از دلهای حق جویان زدودند.
دانشگاه امام شناسی
یکی از یادگارهای امام هادی علیهالسلام ، «زیارت جامعه» است. امام علیهالسلام دراین زیارت، به توصیف جایگاه امام و در واقع، به امامشناسی برای تمامی دوست داران اهل بیت علیهمالسلام پرداخته و آنها را با مقام آن بزرگواران آشنا میسازد. یکی از ویژگیهای این زیارتنامه، عمومی بودن آن است؛ بدین معنا که میتوان آن را در تمامی زیارتهای مربوط به دوازده امام خواند و بهرهمند شد. در فرازی از این زیارت پرمحتوا میخوانیم: «هر انسان شریفی، در برابر شرافت شما، سر فرود آورد و هر گردنْفرازی، به فرمان شما درآید و فروتن گردد... نام شما در ردیف نامهای دیگران است و پیکرتان با سایر پیکرها،... چه شیرین است نامهای شما و چه گرامی است جانهایتان و چه بزرگ و والاست مقام شما...».
تنها خدا
یکی از یاران امام هادی علیهالسلام ، که به سبب ارادت به ایشان، از سوی متوکل، خلیفه وقت، مورد بیمهری واقع شده و حقوق و مزایای او را قطع کرده بودند، نزد امام علیهالسلام رفت و از وضع معیشتی خود، به امام علیهالسلام شکایت کرد و از حضرت خواست تا نزد خلیفه، وساطت وی را بکند. امام علیهالسلام به او فرمود: «اگر خدا بخواهد، بینیاز خواهی شد». همان شب، فرستادگان متوکل به سراغ او آمده و از وی خواستند تا نزد خلیفه برود. پس از ورود این مرد به کاخ خلیفه، متوکل با رویی گشاده او را مورد توجه قرار داده و دستور داد تا حقوق وی را دو برابر کنند. مرد، خوشحال نزد امام علیهالسلام حاضر شد و پس از سپاسگزاری، باشگفتی از امام پرسید که چگونه با این که نزد خلیفه نرفتهاید، مشکل من حل شده است؟ امام علیهالسلام پاسخ دادند: «خداوند متعال میداند که ما در کارهای خود، جز به او رجوع نمیکنیم و در سختی، جز به او توکل نداریم؛ لذا تمامی خواستههای ما را برآورده میسازد...». آن مرد فهمید که از برکت دعای حضرت، گرفتاری او برطرف گردیده است.
بهرهای از نور
ستایش دانشمندان دین
دانشمندان دین، در روزگار غیبت امام زمان(عج)، نقش بسیار حساس و مهمی دارند؛ از این رو، حضرت امام هادی علیهالسلام ، در ستایش از این گروه فرمودند: «اگر پس از غیبت حضرت قائم علیهالسلام ، دانشمندانی نبودند که به سوی او دعوت کنند و روش او را برای خواستاران، بیان و با برهان و دلیل، از دین او دفاع کنند و بندگان ضعیف را از چنگ ابلیسان و دام مخالفان اهلبیت علیهمالسلام و ازدرگاه حقْ رانده شدگان، نجات دهند، تمام مردم، از حق روی گردان میشدند و حقیقت ایمان، برایشان روشن نمیشد، اما دانشمندان دین، مهار دل شیعیان ضعیف را در دست دارند، همان گونه که کشتیبان، سّکّان کشتی را به دست دارد. آنان نزد خداوند متعال، برتر و گرامیترین هستند...».
روزها را شوم ندانیم
امام هادی علیهالسلام ، همچون پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله ، در مبارزه با عادتها و سنتهای باطل جاهلی، تلاش فراوان داشت؛ داستان زیر، نمونهای است از این تلاشها: یکی از اصحاب ایشان به نام «حسن بن مسعود» میگوید: روزی انگشتم زخم برداشت و در راه، با مرکبْ سواری بر خورد کردم و شانهام آسیب دید و پس ازآن، وارد جمعیتی شدم و لباسهایم پاره گشت. همین که خدمت ابوالحسن، امام هادی علیهالسلام ، رسیدم، گفتم: خداوند مرا از شر این روز آسوده بدارد، چه روز شومی است! حضرت، از شنیدن این سخن، ناراحت شده و سخنانی فرمودند که دانستم اندیشهام باطل و نادرست است. ایشان در بخشی از این نصیحتها به من فرمودند: «ای حسن! روزگار را چه گناهی است که چون به سزای کردار خویش میرسید، آن را شوم میشمارید؟... به راه خطا مرو و روزها را مؤثر در احکام الهی ندان و نقشی به عهده آنها مگذار!».
سفارش به پاکیزگی
امام هادی علیهالسلام ، مسلمانان را به پاکیزگی و آراستگی فرا خوانده و میفرمود: «خداوند، زیبایی و آراستگی را دوست میدارد، آلودگی و آشفتگی را برای مومن نمیپسندد و خداوند دوست دارد اثر نعمت خود را بر بندهاش ببیند و او باید جلوههای نعمتهای خداوند را نشان دهد». به حضرت عرض کردند: چگونه اثر نعمت را ظاهر کند؟ حضرت فرمود: «لباس خود را پاکیزه نگه دارد، خود را خوشبو کند، خانهاش را نیکو بدارد و حیاط آن را جارو کند، حتی روشن کردن چراغ، پیش از غروب خورشید، فقر و تهی دستی را از بین میبرد و روزی را افزون میکند».
ارزش کرامت
ارزشهای انسانی، گوهرهای نابی را میمانند، که جوینده آن، در واقع به دنبال دُرّ و یاقوت است و اگر بتواند با تلاشهای خود، به آن برسد، سرمایهای اندوخته که کسی را چنین سرمایه گرانْسنگی به دست نیامده است. امام هادی علیهالسلام ، در سرزنش کسانی که این ارزشها را سبک شمرده و کرامت را درک نمیکنند، فرمودند: «هر که ارزش بزرگواری را نداند، شایسته خواری و خفت است». و باید دانست که چنین انسانی، قابل اعتماد نمیباشد و به فرموده امام هادی علیهالسلام : «هر که قدر خود نداند، از شرّ او ایمن نباش».
پاسداشت نعمتها
نگهداری و تلاش در حفظ و افزایش دارایی، مهمتر از به دست آوردن آن است. انسانِ برخوردار از نعمتها و هدایای خداوند نیز، با توجه به این نکته، لازم است نخست راه حفظ و افزایش نعمت را بشناسد و سپس جویای خود آن باشد. در این راستا، حضرت امام هادی علیهالسلام ، دو راهْکار اساسی را بدین شرح بیان فرمودند: «نعمتها را با نیک رفتاری در حق آنها پایدار دارید و با سپاس گزاری از نعمتها، در پی افزایش آنها باشید». و در مقابل فرمودند: «کفران نعمتها، نشانه سرمستی و باعث تغییر و از بین رفتن آنهاست».
زیان جدال و حسدورزی
مجادله، برتری جویی و اصرار بیجا بر گفتههای خویش، زیانهای فراوانی در پی خواهد داشت که در کلامی نورانی از امام هادی علیهالسلام چنین بیان شده است: «جدال، دوستیهای قدیمی را از بین میبرد و کینههای استوار، بر جای مینهد و کمترین چیز در جدال، برتری جویی است و برتری جویی، اساس جدایی است». آن امام بزرگوار، همچنین به زیانهای خوی ناپسند دیگری به نام «حسد» اشاره کرده و فرمودند: «تو را از حسد پرهیز میدهم که [زیان] آن در تو آشکار شود و در دشمن تو کارگر نیفتد». بر اساس فرمایش امام هادی علیهالسلام شخص حسود، زیانهای روحی و جسمی را تنها نصیب خودش میکنند.
مبارزه با تنبلی
تنبلی و کوتاهی در انجام کار، موجب بازماندن انسان از رسیدن به هدفهایش میگردد و این ایستایی نیز، اندوه و تأسّف را در پی خواهد داشت. در این میان، یکی از راههای پیشگیری از سهلانگاری و کوتاهی در انجام برنامهها، اراده و تصمیمگیری محکم و عملی میباشد. امام علی النقی علیهالسلام در اینباره، چنین سفارش فرمودند: «افسوسِ کوتاهی در انجام کار را با تصمیم قاطع، جبران کن».
شکر نعمت، برتر از نعمت
حضرت امام هادی علیهالسلام ، درباره آثار سپاسگزاری و برتری آن، برخودِ نعمتی که باعث سپاسگزاری شده است، فرمودند: «شکرگزاری نعمت، نیکوتر است از نعمتی که باعث شکر شده؛ زیرا نعمتْ کالای دنیاست و شکرِ نعمت، کالای دنیا و آخرت».
براین اساس، کسی که سپاس نعمت الهی را به جای میآورد، ضمن این که گامی در جهت افزایش نعمتهای خداوند برداشته، قدمی نیز در افزایش اندوختههای آخرت خویش برداشته و باعث کسب ثواب و پاداش شده است.
پارسایی
هادی مسلمانان، اما دهم، حضرت علی النقی علیهالسلام ، درباره پارسایی و پرهیزگاری و دوری از آنچه ناخشنودی حضرت حق را در پی خواهد داشت، فرمودند: «هر که از خداوند بپرهیز، از او بپرهیزند و هر که خدا را فرمان برد، اطاعت شود و هر که مطیع خداست، از خشم مخلوق باکی ندارد و هر که خداوند را به خشم آورد، باید یقین کند که به خشم بندگان او گرفتار میشود».
و به راستی چه سعادتمند خواهد بود کسی که نعمت زندگی را صرف بندگی کند و تمام کوشش او، کسب خشنودی حضرت حق باشد.
خداوند؛ برتر از توصیف
شناخت خداوند، در بالاترین درجه آن، از آنِ بندگان برگزیده او و انسانهای کاملی است که در خاندان وحی و اعجاز و کرامت رشد یافتهاند. حضرت امام هادی علیهالسلام ، در وصف خداوند فرمودند: «به راستی، خداوند وصف نشود، جز بدانچه خود را وصف کرده است؛ کجا وصف شود آن که حواس، از درکش عاجزند و اوهام، بدو نرسند و تصورات، به کُنه او پی نبرند و در دیدهها نگنجد. در نزدیکیاش، دور است و در دوریاش، نزدیک؛ چگونگی را پدید آورده، بیآن که گفته شود خود او چگونه است و مکان را آفریده، بیآن که خود مکانی داشته باشد. او از چگونگی و مکان برکنار است، یکتا و یگانه است، شکوه و ابهتاش بزرگ و نامهایش پاک است».
یکی از آفتهای دانشپژوهی
جویای دانش، تا زمانی که ندانستههای خود را بیشتر از دانستههایش بداند، درک کرده و به این حقیقت رسیده باشد که هر آن چه آموخته، قطرهای از اقیانوس دانش است، در مسیر رشد و بالندگی قرار گرفته است؛ ولی اگر توجه به آموختهها کرده و آن را بسیار انگارد، دچار آفت علمی شده و از پیشرفتهای بعدی، باز میماند. امام هادی علیهالسلام در تبیین این آفت، میفرمایند: «خودبینی، انسان را از دانشجویی باز میدارد و به تکبر و خودخواهی جاهلانه فرا میخواند».
منبع: ماهنامه گلبرگ
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
کتابشناسی امام هادی علیهالسلام
1. ارفع، سیدکاظم، امام علی النقی علیهالسلام ، فیض کاشانی، تهران، 1370.
2. رفیعی، علی، تحلیلی از تاریخ دوران دهمین خورشید امامت، امام هادی علیهالسلام ، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1370.
3. سازمان تبلیغات اسلامی، امام هادی علیهالسلام ، ترجمه: واحد تدوین و ترجمه، تهران، 1368.
4. سحاب، ابوالقاسم، زندگانی حضرت امام علی النقی علیهالسلام ، اسلامیه، تهران، 1375ق.
5. شریف قرشی، باقر، زندگانی امام علی الهادی علیهالسلام ، ترجمه: سید حسن اسلامی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1371.
6. شیرازی، رضا، دهمین ستاره (داستان زندگی امام هادی علیهالسلام )، پیام آزادی، تهران، 1373.
7. عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، زندگانی پیشوای دهم، امام هادی، نسل جوان، قم، 1357.
8. عمادزاده، حسین، زندگانی حضرت امام علی النقی الهادی علیهالسلام ، شرکت سهامی طبع کتاب، تهران، 1341.
9. کمپانی، فضل اللّه، حضرت امام علی النقی علیهالسلام ، مفید، تهران، 1360.
10. گروه نویسندگان، پیشوای دهم، حضرت امامعلیبنمحمدالهادی علیهالسلام ، موسسه در راهحق، قم، 1371.
11. گروه نویسندگان، تحلیلی از زندگانی امام علی النقی علیهالسلام ، موسسه احیا و نشر میراث اسلامی، قم، 1359
12. مدرسی، سیدمحمدتقی، زندگی و سیمای حضرت امام هادی علیهالسلام ، ترجمه: محمد صادق شریعت، انصارالحسین، تهران، 1370.
13. نجفی، محمدجواد، ستارگان درخشان، اسلامیه، تهران، ج 12، 1361.
شعبده باز گستاخ و معجزه امام
شعبده بازی از هند نزد متوکل آمد، تردستی های عجیبی از خود نشان داد که متوکل حیران گردید، متوکل که از هر فرصتی می خواست بر ضد امام هادی (ع) استفاده کند، و با پف کردن ، نور خورشید خدا را خاموش نماید، به شعبده باز گفت : اگر طوری کنی در مجلسی عمومی ، حضرت هادی (ع) را شرمنده کنی ، هزار اشرفی به تو جایزه می دهم . شعبده باز گفت : سفره غذا را پهن کن و قدری نان تازه نازک در سفره بگذار، و مراکنار آن حضرت بنشان ، به تو قول می دهم که حضرت هادی (ع) را نزد حاضران ، سرافکنده و شرمنده سازم .
متوکل مغرور، سفره ای با غذاهای رنگارنگ گسترد، و عده ای از رجال را دعوت کرد، از جمله امام هادی (ع) را ناگزیر کنار آن سفره آورد. مهمانان مشغول خوردن غذا شدند، مقداری نان دراز کرد تا بردارد، هماندم شعبده باز کاری کرد که نان به جانب دیگر پرید، امام هادی (ع) دست به طرف نان دیگر دراز کرد، باز آن نان به سوی دیگر پرید، و حاضران خندیدند، این حادثه چند بار تکرار شد و موجب خنده حاضران گردید.
امام هادی (ع) به توطئه زیر پرده ، آگاه شد، خشمگین گردید، در آنجا متکائی بود که صورت شیر در پارچه آن کشیده بودند، امام هادی (ع) بر همان صورت دست نهاد و فرمود: قم فخذ هذا: بر خیز و این شعبده باز را بگیر همان صورت به شکل شیری در آمد و به شعبده باز حمله کرد و او را بلعید، سپس به جای اولش ، به همان صورت و نقش شیر در پارچه متکاباز گشت .
متوکل در آن مجلس ، آنچنان ترسید و وحشت زده شد که بی هوش شده و از رو بر زمین افتاد، و حاضران در مجلس از ترس گریختند. بعد متوکل به دست و پای امام هادی (ع) افتاد و عاجزانه درخواست کرد که کاری کنید آن شعبده باز برگردد، امام هادی (ع) به او فرمود: این کار نشدنی است، آیا تو دشمنان خدا را می خواهی بر اولیاء خدا مسلط کنی؟
و دیگر آن شعبده باز دیده نشد.
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
منبع: داستانهای شنیدنی از چهارده معصوم(علیهم السلام)/ محمد محمدی اشتهاردی
فروغى از دانش امام هادى (ع)
سال 212 هجرى است و «صریا» غرق نور و شادى است. تقدیر دستاندرکار آفرینش معجزه خلقت است و جهان در انتظار یکى اززیباترین چهرههاى ملکوتى بوستان محمدى(ص) شگفتن گل چهارمینعلى(ع) را در جمع خویش جشن گرفته و بر استمرار کوثر فاطمىقامت نماز و تکبیر بسته است.
«سمانه مغربیه»، مادر عارفش، خوشحال و خندان و پدر بزرگوارش«جوادالائمه(ع») بر این نعمتبزرگ شکر گزار و شادان است. اوامام «علىالنقى» است که باید در سن هشتسالگى، پس از پدر،سکاندار کشتى نجات انسانها از گردابهاى گمراهى گردد و امت رابه ساحل عدالت و پاکى رهنمون شود. سرفصلهاى زندگى و درخششخورشیدگونش در روزنه بیان و قلم نمىگنجد؛ زیرا امام ظهور اسماعظم الهى و تجلى شکوهمند و تام تمامى اسماى الهى است؛ امامىتوان از راه آثار و برکات پرتوى از آفاق وجودى و گسترهروحىاش را دریافت. این نوشتار به بخشى از جلوههاى امامهادى(ع) مىپردازد.
الف- زیارت جامعه
یکى از آثار ماندگار وارزشمند امامهادى(ع) زیارت جامعه است کهخود متقنترین متن شناخت امامت راستین است. صحت صدور و ارزشسندى آن چنان است که مرحوم مجلسى مىنویسد:«انما بسطت الکلام فىشرح تلک الزیاره قلیلا و ان لم استوف حقهاحذرا من الاطاله لانها اصحالزیارات سندا و اعمها موردا و افصحهالفظا و ابلغها معنى و اعلاها شانا» اینکه درباره زیارت جامعهسخن اندکى به درازا کشید اگرچه حق آن را نیز ادا نکردمبدین خاطر است که این زیارت صحیحترین آنهااز جهتسند وفراگیرترین آنها نسبتبه ائمهعلیهم السلام است و در مقایسه بادیگر زیارتها از فصاحت و بلاغت و منزلتبیشترى برخوردار است.
این زیارت را مرحوم صدوق در کتاب «من لایحضره الفقیه» و شیخطوسى درکتاب تهذیب الاحکام از موسى بن عبدالله نخعى چنین نقلمىکند: از امام علىالنقى(ع) خواستم مرا زیارتى با بلاغت و کاملتعلیم دهد که به وسیله آن بتوانم هریک از ائمه را زیارت کنم.
حضرت فرمود: چون به درگاه رسیدى در حالى که غسل کردهاى بایستو شهادتین را بگو و چون داخل شدى و قبر را دیدى توقف کن وسىمرتبه الله اکبر بگو. سپس اندکى راه برو با گامهاى کوتاه وبا آرامش و وقار؛ دوباره بایست و سى مرتبه الله اکبر بگو. پسبه قبرمطهر نزدیک شود و چهل مرتبه تکبیربگو. اهمیت این زیارترا هنگامى مىتوان دریافت که بدانیم در آن زمان عدهاى از«غلات» معصومانعلیهم السلام را تا حد خدایى بالابرده، گروهى راتحت پرچم ضلالتخویش گرد آورده بودند. امام(ع) با سخنان خودمرز افراط و تفریط را مشخص کرد و دوستداران واقعى خویش را ازانحراف و تمایل به سوى افکار و آراى باطل دور داشت. نام چندتناز غلوکنندگان چنین است:
1- على بن حسکه قمى
2- قاسم یقطینى
3- حسن بن محمدبن باباى قمى
4- محمدبن نصیر
از نامه بعضى از اصحاب امام(ع) به وى و جواب حضرت، مىتوان بهعقاید این گروه دستیافت. در آن نامه آمده است:
«ان على ابن حسکه یدعى انه من اولیائک و انک انت الاول القدیمو انه بابک و نبیک امرته ان یدعو الى ذالک ...» على بن حسکه معتقد است تو خدایى و او پیامبرى است که از جانب شما ماموریتیافته مردم را به آن دعوت کند. او بسیارى را به سوى خود جذبکرده است. اگر منت نهى و جوابى را در این باره مرقوم دارىآنان را از هلاکت نجات دادهاى.
امام در پاسخ نوشت: ابن حسکه دروغ گفته است. لعنتخدا براوباد من او را در شمار دوستان خود نمىدانم....
سوگند به خدا، خداوند محمد(ص) و پیامبران پیش از او را جز بهآیین یکتاپرستى و نماز و زکات و حج و ولایت نفرستاده است.
محمد(ص) تنها به خداى یکتاى بىشریک دعوت کرده است و ماجانشینان او نیز بندگان خداییم و به او شرک نمىورزیم؛ در صورتاطاعت از خدا مورد رحمت او قرار گرفته، چنانچه از فرمانشسرپیچى کنیم عقوبت و عذاب خواهیم شد. ما حجتى برخداوند نداریمو خدا برما و تمامى مخلوقاتش حجت دارد. من از کسى که اینسخنان را به زبان آورد بیزارى جسته، به خدا پناه مىبرم. شمانیز از آنان دورى کنید. و آنان را در تنگنا قرار دهید. چنانچهبه یکى از این افراد دسترسى پیدا کردید، سرش را با سنگبشکنید. بدین جهت امام(ع) در آداب خواندن زیارت مزبور فرمود:
صدمرتبه تکبیر
«اشهد ان لااله الاالله، وحده لاشریک له، کما شهدالله لنفسه...
و اشهدان محمدا عبده المنتجب و رسوله المرتضى.» در فرازىدیگر مىفرماید:
«السلام على الدعاه الىالله و الادلاء على مرضاهاللهوالمستقرین فى امرالله و التامین فى محبه الله و المخلصین فىتوحیدالله.» سلام بر ائمه که دعوت کنندگان به سوى خدا وراهنمایان برخشنودى خدایند. همانها که ثابت قدمان در اجراىفرمان الهى و کامل در عشق ومحبتخدا و صاحبان مقام اخلاص درتوحید خداوندند. در این زیارت اوج معنوى و جامعیت ائمهعلیهمالسلام در ابعاد مختلف، با بلاغت اعجاب انگیز که هر سخن شناس وآشناى با ادبیات عرب آن را در مىیابد، این امر خود مىتواندبیانگر صدور این جملات از سوى امام معصوم(ع) باشد بیان شدهاست. در این زیارت در باره فضایل و خصوصیات اخلاقى و اجتماعىامامان معصومعلیهم السلام مىخوانیم:
«کلامکم نور و امرکم رشد و وصیتکم التقوى، و فعلکم الخیر،وعادتکم الاحسان، و سجیتکم الکرم، و شانکم الحق و الصدق والرفقو قولکم حکم و حتم، و راءیکم علم و حلم و حزم.» سخن شما نوربخش دلها و فرمان شما هدایت است. سفارش شما تقوا و کار شماخیر و نیکى است. عادت شما نیکى و فطرت شما کرم و بخشش است.
حالت و منزلتشما حق و راستى و مدارا و محبت است و سخن شمادستور لازم الاجراست؛ و اندیشه شما دانش و بردبارى و عاقبتاندیشى است.
این زیارت امامت را رمز و راز فلسفه سیاسى اسلام مىداند؛ دولتحق و پاینده اهلبیتعلیهم السلام را فرا روى انسانها قرار مىدهدو به همه مومنان یاد آورى مىکند که حق مسلم و حکومت عدل الهىاز آن اهلبیت عصمت و طهارت است. «ودعائم الاخیار و ساسهالعباد و ارکان البلاد؛» ائمهعلیهم السلام آقاى نیکان وتکیهگاه آنها و خلفاى الهى و تدبیرکنندگان امور بندگان وستونهاى محکم شهرهایند. مرحوم مجلسى مىفرماید:
«وساسهالعباد» جمع «السائس اى ملوک العباد و خلفاء اللهعلیهم» ساسه جمع «سائس» به معناى پادشاه بندگان و خلفاىالهى برآنان است.
این زیارت به شیعیان مىآموزد که آمادگى خویش را حفظ کنید تاآن زمان که دولت اهلبیتعلیهم السلام بر قرار شود: «و نصرتىلکم معده حتى یحیى الله تعالى دینه بکم و یردکم فىایامه ویظهرکم لعدله و یمکنکم فى ارضه» سرانجام حدیثبرائت و ولایترا به عنوان شعارى جاوید، مطرح مىکند تا شیعیان آن را درامتداد حرکت تاریخى خویش همراه داشته باشند و بتوانند اصالتمکتبى و دینى خویش را در طرد التقاط، نامردمىها و باطلگرایانحفظ کنند:
«فمعکم معکم لامع غیرکم»؛ همگام با شما بوده و خواهم بود. نهبا دشمنان شما. زیباییهاى این زیارت بسیار است و ساحلش دوردستمىنماید. بضاعت و مجال اندک ما را از پیشروى فزونتر در اینعرصه باز مىدارد. پس ناگزیربه همین مقدار بسنده مىکنیم.
امام هادى(ع) و آثار فقهى
هرگاه فقه شیعه در مجامع علمى و جهانى مجال طرح یافته،جلوههایى به یاد ماندنى و زیبا پدید آورده است. این برخاستهاز همان منطق مستحکم و استدلالهاى عمیق مبتنى بر وحى است که ازرسول گرامى اسلام به اهلبیت عصمت و طهارتعلیهم السلام رسید. درزمان معاصر نیز دیدیم که مفتى مصر «شیخ شلتوت» پس از مقایسهفقه مذاهب چهارگانه با فقه جعفرى چنین گفت: «وانى لا انسىحینماکنت اشتغل بتدریس فقه المذاهب الاسلامیه و حینما کنت تجولالاراء فى ذهنى کانت آراء علماء الشیعه فقط تجلب نظرى و ربماکنت ارجح نظرهم لما فیه من قوه الاستدلال و المنطق الصحیح.»فراموش نمىکنم هنگامىکه به تدریس فقه مذاهب اسلامى اشتغالداشتم، در این میان فقط آراى علماى شیعه نظرم را جلب مىکرد وچه بسا نظر آنان را به خاطر اینکه از استدلال قوى و منطق صحیحبرخوردار بود، ترجیح مىدادم.
این منطق در گفتار فقهى حضرت هادى(ع) بسیار به چشم مىخورد؛ براى مثال زمانى فردى مسیحى با زنى مسلمان زنا کرد و حریم عفتاسلامى را خدشه دار ساخت. او را نزد متوکل آوردند. یحیى ابن اکثمگفت: اسلام آوردن او، کفر و عملش را از میان برده، در نتیجهحدى بر او جارى نمىشود. برخى از فقها گفتند: مى بایست سه بار بر او حد جارى شود. دستهاى دیگر از فقها بگونهاى دیگر فتوادادند. متوکل ناچار با امامهادى(ع) مساله را در میان نهاد.
امام پاسخ داد: باید آنقدر شلاق بخورد تا بمیرد.
یحیى ابن اکثم و دیگر فقها اعتراض کردند و خواستار ارائه مدرکشدند. متوکل از امام(ع) مدرک طلبید. حضرت در جواب آیه 84 و 85سوره غافر را یادآور شد: «چون شدت قدرت و قهرما را دیدند،گفتند: ما به خداى یکتا ایمان آوردیم و به همه بتهایى که شریکخدا گرفتیم کافر شدیم؛ اما ایمانشان، پس از دیدن مرگ و مشاهدهعذاب ما، بر آنها سودى نبخشید. سنتخدا در میان بندگان چنینحکمفرما بوده است: و آنجا کافران زیانکار شدهاند.
امام با این آیه یادآورى کرد: چنان که ایمان مشرکان پس ازنزول عذاب سودمند نیست، اسلام این مسیحى نیز حد الهى را از اوساقط نمىکند. متوکل پاسخ امام(ع) را پسندید و دستور داد آن رااجرا کنند.
درود و سلام و صلوات خدا بر امام هادى(ع) آن هنگام که در سال212 هجرى خورشید وجودش تجلى کرد و آن زمان که با عزمى آهنین ورنج غربت و تبعید را برگزید و آن روز که پس از 33 سال دوران شکوهنمد امامت در سال 254 هجرى به شهادت رسید.
عباس کوثرى
ماهنامه کوثر شماره 30
چهل حدیث هادوی
1. یگانگی خدا
لَمْ یزَلَِ اللهَ وَحْدَهُ لاشیء معه ثُمَّ خَلَقَ الاشیاء بدیعاً و اختار لِنَفْسِهِ اَحْسَنَ الاَسماءِ؛ 1خداوند از ازل تنها بود و چیزی با او نبود. سپس اشیا را به صورت نو ظهور آفرید و برای خودش بهترین نامها را برگزید.
2. فروتنی
عن الامام الهادی(ع):التواضع اَن تعطی الناس ما تُحِبُّ ان تُعطاهُ؛2
فروتنی آن است که با مردم چنان رفتار کنی که دوست داری با تو چنان باشند.
3. نقد پذیری
لبعض موالیه: عاتِبْ فلاناً و قل له ان الله اذا اراد بِعَبْدٍ خیراً اذا عُوتِبَ قَبِلَ 3امام هادی(ع) به یکی از دوستانش فرمود: فلانی را توبیخ کن و به او بگو: خداوند چون خیر بندهای خواهد، هر گاه توبیخ شود، بپذیرد (و در صد جبران نقص براید).
4. جایگاه اجابت دعا
اِنَّ للهِِ بقاعاً یحِبُّ اَن یدْعی فیها فَیستَجیبَ لِمَن دَعاهُ و الحَیرُ منها؛4همانا برای خداوند بقعههای است که دوست دارد در آنها به درگاه او دعا شود و دعای دعا کننده را به اجابت برساند، و حائر حسین(ع) یکی از آنهاست.
5. دنیا جایگاه آزمایش
ان الله جَعَلَ الدنیا دار بلوی و الآخره دار عقبی، و جَعَلَ بَلْوَی الدنیا لِثوابِ الاخرهِ سَبَباً و ثوابَ الاخرهِ مِنْ بَلْوی الدنیا عِوَضاً 5همانا که خداوند دنیا را سرای امتحان و آزمایش، و آخرت را سرای رسیدگی، و بلای دنیا را وسیله ثواب آخرت، و ثواب آخرت را عوض بلای دنیا قرار داده است.
6. ستمکار بردبار
اِنَّ الظالِمَ الحالِِمَ یکادُ اَنْ یعضی علیه بِحِلْمِهِ، و انَّ المُحِقَّ السَّفیه یکادُ ان یطْفِیءَ نُورَ حَقِّهِ بِسَفهِهِ 6به راستی ستمکار بردبار، بسا که به وسیله حلم و بردباری خود از ستمش گذشت شود و حقدار نابخرد، بسا که به سفاهت خود نور حق خویش را خاموش کند.
7. انسان بیشخصیت
مَنْ هانَتْ علیه نَفْسَهُ فلاتَأمَنْ شَرَّهُ 7کسی که خود را پس شمارد، از شر او در امان مباش.
8. حکمت ناپذیری دل فاسد
اَلْحِکْمَهُ لا تَنْجَعُ فی الطّباع الفاسِدَهِ 8حکمت، اثری در دلهای فاسد نمیگذارد.
9. خدا ترسی
مَنْ اتَّقی الله یتَّقی، وَ مَنْ اطاعَ لله یطاع، و من اطاعَ الخالق لم یبال سَخَطَ المَخْلُوقین، و مَنْ اَسْخَطَ الخالقفَلییقَنَ ان یحِلَّ به سَخَطَ المَخلوقین؛9
هر کسی از خدا بترسد، مردم از او بترسند، هر که خدا را اطاعت کند، از او اطاعت کنند، و هرکه مطیع آفریدگار باشد، باکی از خشم آفریدگار ندارد، و هر که خالق را به خشم آورد، باید یقین کند که به خشم مخلوق دچار میشود.
10. اطاعت خیرخواه
مَنْ جَمَعَ لَکَ وَدَّهُ وَ رایهُ فَاجْمَعْ له طاعَتَکَ؛10هر که دوستی و نظر نهاییاش را برای تو همه جانبه گرداند، طاعتت را برای او همه جانبه گردان.
11. اوصاف پروردگار
اِنَّ اللهَ لا یوصَفُ اِلاَّ بِما وَصَفَ به نَفْسَهُ وَ اَنّی یوصَفُ الذَّی تَعجِزُ الحَواسُُّ اَنْ تُدْرِکَهُ وَ الاَوْهامُ اَنْ تَنالُهُ وَ الخَطَراتِ اَنْ تَحُدَّهُ وَ الاَبْصارُ عَنِ الاحاطَهِ بِه نَای فی قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِی نَایهِ، کَیفَ الکَیفَ بِغَیر اَنْ یقال: کَیفَ، وَ اینَ اْلاینَ بِلا أن یقالَ: اینَ هُو، مُنْقَطِعُ الکَیفِیهِ وَ الاینیهِ الواحِدُ الاَحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ و تَقَدَّسَتْ اسْماؤُهُ؛ 11به راستی که خدا جز بدانچه خودش را وصف کرده است، وصف نشود. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجز است، و تصورات به کنه او پی نبرند، و در دیدهها نگنجد، او با همه نزدیکیاش دور است و با همه دوریاش نزدیک، کیفیت و چگونگی را پدید آورده، بدون اینکه خود کیفیت و چگونگی داشته باشد. مکان را آفریده، بدون این که خود مکانی داشته باشد. او از چگونگی و مکان برکنار است، یکتای یکتاست، شکوهش بزرگ و نامهایش پاکیزه است.
12. رذایل اخلاقی
اَلْحَسَدُ ماحِقُ الحَسَناتِ، وَ الزَّهْوُ جالِبُ المَقتِ، وَالعُجْبُ صارِفُ عَنْ طَلَبَ الِْعِلْمِ داعٍ اِلی الغَمْطِ وَ الجَهْلِ، وَ البُخْلُ اَذَمُّ اْلاَخْلاقِ وَ الَّطَمَعُ سَجیهٌ سَیئَهٌ؛12حسد نیکوییها را نابود سازد، و فخر فروشی دشمنی آورد، و خودپسندی مانع از طلب دانش است و به سوی خواری و جهل فرامیخواند، و بخل ناپسندیدهترین خلق و خوی است، و طمع خصلتی ناروا و ناشایست است.
13. خدا، آری. روزگار، نه.
روزی یکی از یاران امام هادی(ع) که بر اثر تصادف با حیوانی صدمه دیده بود، بر آن حضرت وارد شد و با اشاره به زخمهایی که برداشته بود، به روزگار بد میگفت. آن حضرت، خطاب به او سخنی به این مضمون فرمودند: روزگار را ملامت نکن؛ زیرا همه حوادث عالم به دست خداوند است و روزگار هیچ نقشی در پیدایش امور ندارد و غیر خداوند به گونه مستقل در زندگی مردم مؤثر نیستند و نیز فرمودند: «لاتَعُدْ و لاتَجْعَل للایام صنعاً فی حکم الله؛ یعنی برای روزگار اثر و نقشی در حکم خداوند، به حساب نیاور و قرار مده.».آن شخص با شنیدن سخنان امام، به واقعیت امر، آگاه شد و توبه کرد.13
14. نتیجه بی اعتنایی به مکر خدا
من اَمِنَ مَکرَ الله و الْیمَ اَخْذِهِ، تَکَبَّرَ حَتی یحِلَّ به قضاؤه و نافَذَ اَمْرُهُ، وَ مَنْ کان علی بینَهِ مِنْ رَبَّهِ هانَتْ علیه مَصائِبُ الدنیا و لو قُرِضَ و نُشِرَ؛14هر که از مکر خدا و مؤاخذه دردناکش آسوده باشد، تکبر پیشه کند تا قضای خدا و امر نافذش او را فراگیرد، و هر که بر طریق خدا پرستی محکم و استوار باشد، مصائب دنیا بر وی سبک آید؛ اگر چه (بدنش) قیچی شود و ریز ریز گردد.
15. تقیه
لو قلتُ اِنَّ تارِکَ التَّقیهِ کتارک الصَّلاهِ لَکُنْتُ صادقاً؛15
اگر بگویم: هر کس تقیه را ترک کند، مانند کسی است که نماز را ترک کرده، هر آینه راست گفتهام.
16. شکرگزار و شکر
اَلشَّاکِرُ اَسْعَدُ بِالشُّکْرِ مِنْهُ بِالنِّعْمَهِ الَّتِی اَوْجَبَتِ الشُّکْرَ لِاَنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ وَ الشُّکْرَ نِعَِمٌ وَ عُقْبی؛16شخص شکرگزار به سبب شکر، سعادتمندتر است تا به سبب نعمتی که باعث شکر شده است؛ زیرا نعمت کالای دنیاست و شکرگزاری، نعمت دنیا و آخرت است.
17. دنیا جایگاه سود و زیان
اَلدُّنْیا سُوقٌ رَبِحَ فیها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَروُنَ؛ 17دنیا بازاری است که گروهی در آن سود برند و دستهای زیان بینند.
18. پرهیز از تملق
قال ابوالحسن الثالثُ(ع) لِرَجُلٍ و قَدْ اَکْثَرَ مِنْ اِفْراطِ الثَّناءِ علیه اَقْبِلْ علی شَأنِکَ، فَاِنَّ کَثْرَهَ المَلَقِ یهْجُمُ علی الظِّنَّهِ و اذا حَلَلْتَ مِنْ اَخِیکَ فی مَحَلِّ الثَّقَهِ، فَاعْدِلْ عَنِ المَلَقِ الی حُسْنِ النِّیهِ؛18
امام هادی(ع) به کسی که در ستایش از ایشان افراط کرده بود، فرمودند: از این کار خودداری کن؛ زیرا تملّق بسیار، بدگمانی به بار میآورد هنگامی که در نزد برادر مؤمنت مورد اعتماد و وثوق هستی، از تملق او دست بردار و حسن نیت نشان بده.
19. جایگاه حسن ظن و سوءظن
اذا کان زَمانٌ العَدْلُ فیه اَغْلَبُ مِنَ الجَوْرِ فَحَرامٌ اَنْ تَظُنَّ بِاَحَدٍ سُوءاً حتی یعْلَمَ ذلک منه، و اذا کان زمانٌ الجَوْرُ اَغْلَبُ فیه من العدل فلیس لِاَحَدٍ اَنْ یظُنَّ بِاَحَدٍ خیراً مالم یعْلَمْ ذلِکَ مِنْهُ؛19هر گاه در زمانهای عدل بیش از ظلم رایج باشد، بدگمانی به دیگری حرام است، مگر آنکه (آدمی) بدی از کسی ببیند. و هر گاه در زمانی ظلم بیش از عدل باشد، نباید به کسی خوشبین باشد، مگر اینکه به نیکی او یقین کند.
20. زیباتر از زیبایی
خَیرٌ مِنْ الخیر فاعِلُهُ، و اَجْمَلُ من الجمیل قائِلُهُ، و اَرْجَحُ من العلم حامِلُهُ، وَ شَرٌّ مِنَ الشَرِّ جالِبُه، وَ اَهُوَلَ مِنَ الهَوْلِ راکِبُهُ؛20بهتر از نیکی، نیکوکاری است، و زیباتر از زیبایی، گوینده آن است، و برتر از علم، حامل آن است، و بدتر از بدی، عامل آن است، و وحشتناکتر از وحشت، آورنده آن است.
21. توقع بیجا
لاتَطْلُبِ الصَّفا مِمَّنُ کَدَرْتَ علیه، وَلاَ الْوَفَاء لِمَنْ غَدَرْتَ به، و لا النُّصحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّکَ الیه، فَاِنَّها قَلْبُ غَیرِکَ کَقَلْبِکَ له؛21از کسی که بر او خشم گرفتهای، صفا و صمیمیت مخواه، و از کسی که به وی خیانت کردهای، وفا طلب نکن، و از کسی که به او بدبین شدهای، انتظار خیرخواهی نداشته باش که دل دیگران برای تو همچون دل تو برای آنهاست.
22. برداشت خوب از نعمتها
اَلْقُوا النِّعَمَ بِحُسْنِ مُجاوَرَتِها وَ التَمِسُوا الزِّیادَهَ فیها بِالشُّکْرِ علیها، وَاعْلَمُوا اَنَّ النَّفْسَ اَقْبَلُ شَیءٍ لِما اُعْطِِیتْ وَ اَمْنَعَ شَیءٍ لِما مُنِعَتْ؛22نعمتها را با برداشت خوب از آنها به دیگران ارائه دهید و با شکرگزاری افزون کنید، و بدانید که نفس آدمی روآورندهترین چیز است به آنچه به آن بدهی، و باز دارندهترین چیز است، از آنچه آن را بازداری.
23. خشم بر زیردستان
اَلْغَضََبُ علی مَنْ تَمْلِکُ لَوْمٌ؛ 23خشم به زیردستان از پستی است.
24. عاق والدین
اَلْعُقُوقُ ثُکْلُ مَنْ لَمْ یثْکَلْ؛ 24نافرمانی(فرزند از پدر و مادر) مصیبت مصیبت نادیدگان است.
25. تأثیر صله رحم در طول عمر
اِنَّ الرَّجُلَ لَیکُونَ قَدْ بَقِی مِنْ ثَلاثون سَنَهً فَیکُونَ وُصُولاً لِقَرابَته وُصُولاً لِرَحِمِهِ، فَیجْعَلُها الله ثَلاثه و ثلاثین سَنَهً، وَ إنَّهُ لَیکُونَ قَد بَقِی مِنْ أََجْلِهِِ ثَلاثٌ و ثلاثون سَنَهً فیکون عاقّاً لِقَرابَتِهِ قاطِعاً لِرَحِمِهِ، فَیجْعَلُها الله ثلاثَ سنینَ؛25چه بسا شخصی که مدت عمرش سی سال مقدّر شده باشد، اما به خاطر صله رحم و پیوند با خویشاوندانش، خداوند عمرش را به 33سال برساند، و چه بسا کسی که مدت عمرش 33سال مقدر شده باشد، ولی به سبب آزردن خویشاوندان و قطع رحمش، خداوند عمرش را به سه سال برساند.
26. نتیجه عاق والدین
اَلعُقُوقُ یعَقِّبُ القِلَّهَ اِلَی الذِّلَّه؛26نارضایتی پدر و مادر، کمی روزی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت میکشاند.
27. بیطاقتی در مصیبت
اَلْمُصِِیبَهُ للِصّابِرِ واحِدَهٌ وَ لِلْجازِعِ اِثْنَتانِ؛27مصیبت برای صابر یکی است و برای کسی که بیطاقتی میکند، دوتاست.
28. همراهان دنیا و آخرت
اَلَنَّاسُ فی الدنیا بالاموالِ و فیالاخره بالاعمال؛ 28میزان ارزیابی مردم در دنیا با اموالشان و در آخرت با اعمالشان است.
29. شوخی بیهوده
اَلْهَزْلُ فُکاهَهُ السُّفَهاءِ وَصَناعَهُ الْجُهّالِ؛29مسخرگی، تفریح سفیهان و هنر جاهلان است.
30. زمان جان دادن
اَذُکُرُ مَصْرَعَکَ بَینَ یدَی اَهْلِکَ و لا طَبِیبٌ یمْنَعُکَ و لا حَبیبٌ ینْفَعُکَ؛30وقت جان دادنت را نزد خانوادهات یاد کن که در آن هنگام طبیبی نیست که جلوی مرگت را بگیرد و نه دوستی که به تو نفع رساند.
31. نتیجه جدال
اَلمِراءُ یفْسِدُ الصَّداقَهَ القَدِیمَهَ وَ یحِلِّلُ العُقْدَهَ الوَثیقَهَ وَ اَقَلُّ ما فیه اَنْ تَکُونَ فیها الْمُغالَبَهُُ وَ الْمُغالَبَهُ اُسُّ اَسْبابِ القَطِیعَهِ؛31جدال، دوستی قدیمی را تباه میکند و پیوند اعتماد را میگشاید و کمترین چیزی که در آن است، غلبه بر دیگری است که آن هم سبب جدایی است.
32. درک لذت در کاستی
اَلسَّهَرُ اَلَذُّ لِلْمَنامِ وَ الجُوعُ یزِیدُ فی طِیبِ الطَّعامِ؛32شب بیداری، خواب را لذت بخشتر، و گرسنگی گوارایی غذا را زیاد میکند.
33. اسیر زبان
راکِبُ الحَروُنِ اَسیرُ نَفْسِهِ، وَ الجاهِلُ اَسِیرُ لِسانِهِ؛33کسی که بر اسب سرکش سوار است، اسیر هوای نفس خویش و نادان اسیر زبان خوش است.
34. تصمیم قاطع
اَذْکُرْ حَسَراتِ التَّفْرِیطِ بِاَخْذِ تَقْدیمِ الْحَزْمِ؛34افسوس خوردن کوتاهی در انجام دادن کار را، با تصمیمگیری قاطع جبران کن.
وقت جان دادنت را نزد خانوادهات یاد کن که در آن هنگام طبیبی نیست که جلوی مرگت را بگیرد و نه دوستی که به تو نفع رساند
35. خشم و کینهتوزی
اَلْعِتابُ مِفْتاحُ الثِّقالِ وَ العِتابُ خَیرٌ مِِنَ الحِقدِ؛35سرزنش و تندی کلید کم مهری است، و سرزنش بهتر از کینه توزی است.
36. ظهور مقدّرات
المقادیرُ تُرِیکَ ما لم یخْطُرْ بِبالِکَ؛36
مقدرات چیزهایی را بر تو نمایان میسازد که به فکرت خطور نکرده است.
37. خودخواهان مغضوب
مَنْ رَضِی عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُونَ علیه؛37هر که از خود راضی باشد، خشمگیران بر او زیاد خواهند بود.
38. تباهی فقر
اَلْفَقْرُ شِِرَّهُ النَّفْسِ وَ شِدَّهُ الْقُنُوطِ؛38فقر مایه آزمندی نفس و سبب ناامیدی زیاد است.
39. راه پرستش
لو سَلَکَ النّاسُ وادِیاً وسیعاً لَسَلَکْتُ وادِی رَجُلٍ عَبَدَ اللهَ وَحْدَهُ خالصاً؛ 39اگر مردم به راههای گوناگون روند، من به راه کسی که تنها خدا را خالصانه میپرستد، خواهم رفت.
40. آشکار نکردن برنامهها
اِظْهارُ الشی قبل اَنْ یسْتَحْکِمَ مُفْسِدَهٌ له؛ 40آشکار کردن هر کاری پیش از آنکه به سامان برسد، آفت آن کار است.
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
[۱] . بحارالانوار، ج۵۴، ص۸۳.
[۲] . الکافی، ج۲، ص۱۲۴؛ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۷۳، ح۲۰۴۹۷.
[۳] . وسائل الشیعه، ج۲، ص۱۸؛ مستدرک، ج۴، ص۴۷۴، ح۹۵۷۷.
[۴] . بحارالانوار، ج۹۸، ص۱۱۳.
[۵] . همان، ج۷۵، ص۳۶۵.
[۶] . تحف العقول، ص۲۹۸.
[۷] . بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۰۰.
[۸] . همان، ج۷۵، ص۳۷۰.
[۹] . بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۸۲.
[۱۰] . همان، ج۷۵، ص۳۶۵؛ تحف العقول، ص۴۸۳.
[۱۱] . بحارالانوار، ج۴، ص۳۰۳، باب ۴.
[۱۲] همان، ج۶۹، ص۱۹۹.
[۱۳] . وسائل الشیعه، ج۷، ص۵۰۹؛ بحارالانوار، ج۵۶، ص۳.
[۱۴] . تحف العقول، ص۴۸۳.
[۱۵] . وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۱۱.
[۱۶] . بحارالانوار، ج۷۱، ص۴۱۷.
[۱۷] . همان، ج۷۵، ص۳۶۶.
[۱۸] . همان، ج۷۰، ص۲۹۵.
[۱۹] . همان، ج۷۵، ص۳۷۰، باب ۲۸.
[۲۰] . همان.
[۲۱] . همان.
[۲۲] . همان، ج۷۵، ص۳۷۰، باب۲۸.
[۲۳] . همان.
[۲۴] . مستدرک، ج۱۵، ص۱۹۴؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۹، باب۲۸.
[۲۵] . بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۰۳.
[۲۶] . همان، ج۷۵، ص۳۱۸، باب۲۸.
[۲۷] . مستدرک، ج۲، ص۴۴۵؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۸، باب۲۸.
[۲۸] . بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۸.
[۲۹] . همان، ۳۶۹.
[۳۰] . همان، ص۳۷۰.
[۳۱] . همان، ص۳۶۹.
[۳۲] . همان، ص۳۷۹.
[۳۳] . همان، ص۳۶۹.
[۳۴] . همان، ص۳۷۰.
[۳۵] . همان، ص۳۶۹.
[۳۶] . همان، ص۳۷۹؛ اعلام الدین، ص۳۱۱.
[۳۷] . بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۸.
[۳۸] . همان، ص۳۶۸.
[۳۹] . همان، ج۶۷، ص۱۱۲.
[۴۰] . تحف العقول، ص۴۵۷.