ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
اشاره:
... و این گفتار از آنجا که است که رفتار تشویق آمیز، یکى از شیوه هاى نیک در معاشرت و برخورد با دیگران است.
اغـلب یا همه افراد، به لحاظ برخوردارى از غریزه حب نفس ، دوست دارند که مورد توجه و عـنـایـت قـرار بـگـیـرند. توجه به این نیاز، در حدى که به افراط کشیده نشود و آثار سـوء نـداشـتـه بـاشـد، عـامـلى در جـهـت تـغـیـیـر رفـتـار یـا ایـجـاد انـگـیـزه عمل در انسانهاست .
وقـتـى کـسـى را مـورد تـشـویـق قـرار مىدهیم و به خاطر داشتن صفتى یا انجام کارى مى سـتـایـیـم ، در واقـع حـس خـود دوسـتـى او را ارضـاء کـردهایـم. این کار هم جاذبه و محبت مىآفریند، هم، نیت و انگیزه پدید مىآورد یا تقویت مىکند.
هـمـچنان که از لفظ تشویق نیز بر مىآید، به معناى بر سر شوق آوردن و راغب ساختن در مـاهـیـت تـشـویـق نـهـفـتـه است. این کار، نیازمند شناخت ما از روحیات و خصلتهاى روانى اشـخاص به معناى عام، و از ویژگیهاى روحى فرد مورد تشویق به طور خاص است.
در تـشـویـق، بـاید لفظ، شیوه و برخوردى استفاده کرد که در درون شخص، شوق و نیت و عـلاقـه ایـجـاد کـنـد و ایـن مـحـرک درونـى، او را بـه تلاش بیرونى وادار کند، نه اینکه صرفا یک تحریک بیرونى باشد.
بـعـضـى خـصـلت تـشـویـق دیـگـران را نـدارنـد و بـه دلیـل خـودخـواهـى، غـرور، حـسـد یـا هـر عـامـل دیـگر، هرگز زبان به ستایش و تمجید از خـوبیهاى دیگران نمىگشایند و گفتن یک کلمه تشویق آمیز، برایشان بسیار سنگین است، هرچند خودشان پیوسته دوستدار آنند که مورد تشویق دیگران قرار بگیرند.
بـرخـى هـم بـه گـونـهاى تـربـیـت شدهاند که براحتى زبان به تعریف از دیگران و خـوبـیـهایشان مىگشایند و نه تنها تشویق خوبان برایشان سنگین نیست، بلکه از این کار، لذت هم مىبرند. و... چقدر تفاوت میان این دو گونه افراد است!
داشـتـن زبـان و لحـن تـشـویـق آمـیـز، مـوهـبـتـى خـدایـى اسـت. نـشـان کـمـال روحى و همت بلند و علاقه به بالندگى و رشد انسانهاست. تشویق، در نیکان و نیکوکاران، زمینه بیشتر براى عمل صالح پدید مىآورد و نسبت به بدان و بدیها، اثر غـیـر مـسـتقیم باز دارندگى دارد. اگر در جامعهاى میان نیک و بد فرقى گذاشته نشود و بـه شـایـسـتـگـان فـرزانـه و فـداکـار و فـرومـایگان تبهکار به یک چشم نگاه کنند، این عامل سقوط اخلاقى و ارزشى جامعه است؛ صالحان مأیوس و دلسرد مىشوند و فاسدان جرأت و گستاخى مىیابند. این مضمون کلام حضرت على علیه السلام است که در عهد نـامـهاى بـه مـالک اشـتر نخعى نوشت، و او را به این ارزش گذارى و بها دادن به نیکان صالح فرمان داد:
«لا یـَکـونَـن مِـن المُـحـسـنِ وَ المُـسـیـىء عِـنـدَک بـمَـنـزِلَةٍ سَـواء، فَـانّ فى ذلک تَـزهـیـداً لِاَهلِ الأِحسانِ فِى الأِحسان وَ تَدریباً لِاَهلِ الإسائَة».
اى مالک... هرگز نیکو کار و بدکار نزد تو یکسان و در یک جایگاه نباشند، چرا که در این کار، بى رغبتى نیکاکاران در نیکوکارى است، و ورزیدگى و شوق بدکاران براى بدى است.
تـفـاوت گـذاشـتـن مـیـان نیک و بد در نوع برخورد و احترام و توجه، نه تنها با عدالت مـنـافـاتـى ندارد، بلکه سوق دادن جامعه به سوى صلاحیتهاست و ارج نهادن به نیکیها و نـیـکـان اسـت. ایـن تـفـاوت افـکـار بـه خـاطـر تـفـاوت عـمـل دیـگـران، هـم در مـحـیـط خـانـه و مـیـان فـرزنـدان قابل عمل است، هم در محیط درسى و میان دانش آموزان و دانشجویان. هم نسبت به کارمندان، سربازان، خدمتگزاران و اقشار مختلف دیگر.
آداب معاشرت - جواد محدثی