ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
گفتگوی اختصاصی با شهاب حسینی و همسرش |
|
من و زندگیام بوده است. من در زندگی، سختیهای زیادی را تحمل میکنم تا بتوانم یک فرد موفق به جامعه تحویل دهم، اگر در آینده، «محمد امین» در جامعه، انسان موفقی باشد، احساس میکنم که این سالهای عمرم بیهوده تلف نشده و ثمره خوبی داشته است،
گفتگوی اختصاصی با شهاب حسینی و همسرش
دو ماه پیش بود که متوجه شدیم شهاب حسینی یکی از بازیگران بااستعداد و توانای سینما و تلویزیون ایران، در محله خوش آب و هوای لواسان، در پاساژ هدیش یک کافیشاپ شیک به نام «کافه هنر» افتتاح کرده است، به بهانه گزارش از این کافیشاپ و چاپ آن در مجله آشپزی خانوادهسبز، به آنجا رفتیم و از شهاب حسینی یک گفتگو درباره کافیشاپ و همچنین یک تصویر زیبا که جلوی او یک لیوان بستنی قرار داشت، گرفتیم و قرار شد آن را در آشپزی خانوادهسبز چاپ کنیم، اما وقتی آقای شجاعیمهر این تصویر را دید، گفت؛ از شهاب بخواهید که با اعضای خانوادهاش مقابل دوربین خانوادهسبز قرار بگیرد. موضوع با شهاب در میان گذاشته شد و او هم از ما دعوت کرد به کافیشاپش در منطقه لواسان که در شمال شرق تهران واقع است، برویم. شهاب مثل همیشه با آغوش باز پذیرای ما شد، برادرش مهدی، همسر و پسر بانمکش «محمد امین» هم بودند. حال آنچه میخوانید، گپ و گفت دو ساعته هرمز شجاعیمهر با شهاب حسینی است.
آرامش زوجهای ایرانی
خانواده سبز: برای اینکه زوجهای ایرانی به یک آرامش عاشقانه برسند، چه کار باید انجام دهند؟
حسینی: ابتدا به خدا توکل داشته باشند، احترام به یکدیگر، در نظر گرفتن این حقیقت که در بهترین شکل ممکن با 50 درصد توافق میتوانند زندگی خوبی داشته باشند، احترام به هویت طرفین، از دست ندادن امید در زندگی، تلاش برای رسیدن به هدف مشترک در زندگی و در کنار آن تلاش برای رسیدن به اهداف شخصی، اینها از جمله عواملی است که میتواند آرامش را به زندگی زوجها تزریق کند.
شما برای زندگی راحت به «آرامش» نیاز دارید و این آرامش، شما را به ثبات در زندگی و موفقیت در آینده نزدیک میکند، چه بهتر که او خانوادههای ایرانی بین زوجها، آرامش برقرار شود تا موفقیت هم به دنبال خود داشته باشد.
محرم
خانوادهسبز: از ماه محرم بگو و اینکه چه درسهایی در این ماه گرفتی؟
حسینی: محرم هر سال خاطره است، مدتهاست به خاطر دوری از محله سابق زندگیام نتوانستم در مراسم عزاداری که خاطرات کودکی و نوجوانی را برای من تداعی میکرد، شرکت کنم. این خاطرات هیچ وقت از یاد نمیرود. محرم درسهای زیادی برای انسانها دارد، مثل گذشت، تحمل و... که نمونه یک اسلام کامل است، چون اگر به معنای تسلیم بودن کلمه اسلام بیندیشیم، یک تسلیم واقعی در برابر خواست خداست برای رسیدن به هدف متعالی – یک کار ابراهیموار، با تفاوت اینکه ابراهیم فرزندش را قربانی نکرد، اما امام حسین(ع)، خود و خانوادهاش قربانی شدند.
تهران شهر عجیبی شده
خانوادهسبز: نقل مکان از تهران، چرا؟
حسینی: تا حالا فکر میکردم فقط در فیلمهاست که طرف ناراحتی عصبی دارد یا مبتلا به یک آلرژی روحی است و دکتر میگوید که دریا و مسافرت برایت خوب است یا زندگی در یک جای آرام بهت کمک میکند ولی خودم کمکم به این نتیجه رسیدم. تهران شهر عجیبی شده که نگرانکننده است. وقتی در تهران بودم صبح که از خانه بیرون میآمدم، تا فرمان اتومبیل را میپیچاندم در ترافیک بودم و وقتی به محل کار میرسیدم ترافیک به قدری روی ذهنم تاثیر میگذاشت که ممکن بود دو، سه تا سلام را درست جواب ندهم که همینها باعث سوءتفاهم میشد. بنابراین تصمیم گرفتم جای آرامتری برای زندگی انتخاب کنم، به همین خاطر به اینجا آمدم.
موفقیت خانواده
خانوادهسبز: نظر تو درباره یک خانواده موفق چیست؟
حسینی: هرانسانی باید حریم و حد و حدود خودش را در مورد هرمسئلهای مشخص کند. خانواده یک اصول و قواعد و یک سری مسئولیتها و دغدغههایی دارد که شما برای پردازش به این دغدغهها ممکن است از 24 ساعت، حتی وقت هم کم بیاورید البته در شرایطی که انسان تعهدی ندارد این مسائل کمتر است و میشه گفت وقتی که آدم متعهد به جایی نیست اختیار زندگیاش بیشتر دست خود اوست، و این شرایط سخت است. اما اگر انسان بتواند از پس مسئولیتی که بر عهده دارد بر بیاید، این شرایط سخت، دلچسب میشود. مثل کاشت، داشت و برداشت میماند. آدم باید پای هر محصولی که میخواهد به دست بیاورد زحمت بکشد. امیدوارم محصول زندگی خانوادگی ما که پسرم «محمد امین» است بتواند آدم خوبی برای جامعهاش باشد که من بعدها فکر نکنم که زندگیام را باختهام. من بخش زیادی از موفقیتهای کاری خودم را مرهون برکت وجود خانواده میدانم و چه بسا خیلیهایش اصلا روزی من نبوده است، شاید روزی همسر یا پسرم بوده است که من در این میان تنها وسیله بودهام. به هرحال خانواده مسئله تاییدشدهای است که در تاریخ بشری بوده، هست و همیشه خواهد بود.
خوشبختی در قناعت است
خانوادهسبز: از خانواده خوشبخت برای ما بگو؟
حسینی: به نظر نباید بگوییم خانواده خوشبخت یا زوج خوشبخت، بلکه باید بگوییم خانواده موفق و زوج موفق. خوشبختی یک بار بیدغدغهای با خود به همراه دارد که انگار این آدمها هیچ غصهای در زندگی ندارند، در حالی که باری که کلمه موفقیت دارد، خالی از ترس و استرس و غصه خوردن برای رسیدن به اهداف زندگی نیست. به موفقیت رسیدن در هر عرصهای سخت است. به نظرم خوشبختی در گروی داشتن موفقیت در زندگی است. خوشبختی چیزی بیرون از آدمها نیست، فکر میکنم که احترام به فردیت متقابل بین اعضای خانواده و بعد از آن به جامعه باعث میشود که انسانها اعتماد بهنفس پیدا کنند و کمکم به موفقیت برسند و در غالب آن موفقیت، خودشان را انسانهای خوشبختی ببینند. خوشبختی در قلب و مغز انسان و در تعریف انسان از جهان آفرینش است، به قول حضرت علی(ع): خوشبختی در قناعت است. «قناعت نه به معنای خساست بلکه قناعت به موقعیتی که در آن به سر میبری.»
فراموش نکنیم کی هستیم
خانوادهسبز: فکر میکنی که الگوی کسی شده باشی؟
حسینی: خودم به دنبال یک الگوی رفتاری-شخصیتی هستم و اصلا در خود نمیبینم که بخواهم الگوی کسی باشم، ولی پدر من یک بیت شعر را آویزه گوشم کرده است: «افتادگی آموز اگر طالب فیضی»، کلیدی که خودم ازش استفاده کردهام این است که هیچ وقت نباید فراموش کنیم کی هستیم؟ از کجا آمدیم؟ و داریم چه کار میکنیم؟ همین! و بقیهاش را هم بسپاریم، دست خدا و خرد جامعه، چون این محبوبیت صرفا مختص یک هنرمند نیست. به هرحال خدا به همه ما یک نعمت اختصاصی داده است که مال خودمان است و باید بگردیم آن جوهر وجودی خودمان را پیدا کنیم و هر کسی که این جوهر وجودی را پیدا کرد جای خود را در جامعه پیدا کرده است.
شهاب دیروز و امروز
خانوادهسبز: تفاوت شهاب حسینی امروز و دیروز؟
حسینی: فکر میکنم شهاب حسینی 20 ساله با شهاب حسینی 36 ساله یک تفاوت خوب و یک تفاوت بد دارد. اولین تفاوت این است که در جوانی به مسائل ساده نگاه میکردم که البته زندگی لذتبخشتر و بهتر به نظر میرسید. تفاوت دیگر این است که آن خامی و بیتجربگی در وجودم کمرنگتر شده و در واقع احساس میکنم که به یک ثبات در زندگی نزدیکتر شدهام که فکر میکنم تغییر مثبتی در زندگیام است. اما باید اشاره داشته باشم که هر چه از زندگی میگذرد نگاه تو به زندگی پیچیدهتر میشود و دیگر لذت دوران جوانی را نمیتوانی احساس کنی.
نسل ما نسل موفقی بود
خانوادهسبز: تفاوتهای نسل دیروز و نسل امروز؟
حسینی: کودکی و نوجوانی ما زمانی شکل گرفت که کشور ما با دست خالی در حال جنگ بود و نمیدانستیم که این جنگ چند سال به طول خواهد انجامید و باید برای بزرگ شدن عجله میکردیم. این عجله باعث شد تا کودکی، مستقیما به دوران جوانی متصل شود، به همین دلیل، نسل ما در سنین کودکی و جوانی تجربههایی را کسب کردند که باعث شد از لحاظ فکری و تجربی بزرگتر از سن واقعیشان به نظر برسند. نسل ما آرزو دارد نسل امروز به شکوفایی برسد. حالا اگر نسل فعلی به شکوفایی و پویایی رسید، نشاندهنده این است که نسل ما بیهوده وقت صرف نکرده است.
محمد امین زیباترین هدیه خدا به من
خانوادهسبز: و پسر گلت محمد امین، از او برایمان بیشتر بگو؟
حسینی: پسر شش سالهای دارم که در روز تولد خودم در سال 1382 متولد شد. عاشق «بت من» و «اسپایدر من» است و تقریبا به جز این دو در مورد مسئله دیگری فکر نمیکند(خنده). محمد امین قشنگ ترین هدیه خدا به من و زندگیام بوده است. من در زندگی، سختیهای زیادی را تحمل میکنم تا بتوانم یک فرد موفق به جامعه تحویل دهم، اگر در آینده، «محمد امین» در جامعه، انسان موفقی باشد، احساس میکنم که این سالهای عمرم بیهوده تلف نشده و ثمره خوبی داشته است، ولی اگر خدایی ناکرده اینگونه نشد احساس میکنم که در قسمتی از زندگیام شکست خوردهام. همیشه در روابطم با محمد امین سعی میکنم که کودکی خودم را به یاد بیاورم و یادم باشد که من هم روزی کودک بودم. وقتی این موضوع یادم میرود رابطهام با محمد امین دچار مشکل میشود. امیدوارم وقتی او بزرگتر شد برایش یک دوست خوب باشم تا یک پدر خوب.
گذشته پرافتخار
خانوادهسبز: چه شد که به هنر رو آوردی؟
حسینی: در شبکه دو و در برنامهای به نام «جمعهها» با ملکمطیعی آشنا شدم که آن زمان در رادیو جوان، وی نمایشهای رادیویی را کارگردانی میکرد و توسط او به نمایشهای رادیویی دعوت شدم، «آن زمان رادیو برای من یک موقعیت کاری بود که برایم پیش آمده بود، اما من به آن زمان افتخار میکنم و گذشتهام را نفی نمیکنم، چون آنها تکهپازلهای بودند که آینده مرا شکل دادند. حتی به آن زمانی که به شهرستانها میرفتم و روی صحنهها و در کنار بچهها کار طنز میکردم، آن هم برای شادی و خنده مردم، افتخار میکنم.» باید اشاره کنم: «من هنوز هم یک دانشآموزم اگر تحصیل در رشتههای دیگر تا 40 سالگی به پایان برسد، اما در رشته هنر، انسان تا پایان هم دانشآموز باقی میماند، به نظر من یک هنرمند کارنامه پایانیاش را با مرگش میگیرد، چون تا زمانی که زنده است چیزهایی که نمیداند، صدها برابر چیزهایی است که میداند.»
همه در حال آموختن هستیم
خانوادهسبز: نظرت در مورد سوپراستار چیست؟
حسینی: من واژه سوپراستار را در سینما فقط یک تیتر تجاری و تبلیغاتی میدانم، این خاصیتی نیست که به یک نفر اضافه شود، شما به کسی «سوپراستار» میگویید که وقتی به کارنامه زندگی شخصی و هنری او نگاه میکنید، ببینید که آن فرد، هم خوب بازی میکند، هم خودش انسان خوبی است، کارهای عامالمنفعه زیادی انجام میدهد، خوش برخورد است، آدم سالمی است و به طور کلی وجودش برای جامعه یک نعمت است. من به واژه هنرمند اعتقاد دارم نه سوپراستار، ما انسانها همه در حال آموختن هستیم، آن هم وقتی که همه مردم کار ما را تایید کنند، تازه به ما میگویند؛ هنرمند!
خدا دستم را گرفت
خانوادهسبز: به آرزوهایت رسیدی؟
حسینی: من 11 سال است که وارد حیطه هنر شدم و در عمر هنری یک فرد این مدت، زمان زیادی نیست. تازه اگر شما 30 سال کار هنری کرده باشید، میتوان به شما گفت؛ یک عمر فعالیت هنری...
یادم میآید که 12 سال پیش به چه کنم چه کنم افتاده بودم، نمیدانستم چه کار باید کنم و از تنها کسی که کمک خواستم، خداوند بود، هر آنچه که آرزو داشتم را خداوند به من داد و حالا وظیفه من این است که از این امانتی که خداوند داده است، درست نگهداری کنم. حال که به گذشتهام نگاه میکنم، میبینم که بعضی مواقع اشتباهاتی انجام دادم و به همین خاطر میگویم که تو امانتدار خوبی نبودی.
درباره الی
خانوادهسبز: «درباره الی» یکی از آخرین فیلمهای «شهاب حسینی» بود که کلی جوایز ایرانی و خارجی را درو کرد، نظرت چیست؟
حسینی: به نظر من دلیل اصلی موفقیت «درباره الی» حوصله، تمرکز و انرژی است که اگر برای هر کار دیگری، هم این میزان وقت هزینه میشد، آن کار مورد توجه قرار میگرفت. یکی دیگر از دلایل موفقیت این فیلم، درایت کارگردان بود، در واقع او میدانست که چه میخواهد و در واقع فیلم در ذهن اصغر فرهادی ساخته شده بود و اینگونه نبود که بخواهد سر صحنه تازه تصمیم بگیرد که مثلا باید چه کاری انجام دهد که فیلم بهتر شود. یادم میآید برای اولین بار که فیلمنامه را خواندم با خودم گفتم؛ این که خیلی ساده است، دیالوگهایش روزمره است، احساسم این بود که فیلم یک برش از زندگی واقعی ماست و حالا درک میکنم این برش زندگی چقدر مهم بوده و ما خبر نداشتیم، اینکه ما چقدر میتوانیم کارهای ناپسند انجام دهیم و خودمان هم خبر نداریم که حتی یک رفتار و دیالوگ کوچک ما چقدر میتواند در قضاوت دیگران موثر باشد.
مشکل بازیگری
خانوادهسبز: و مشکلات دنیای بازیگری؟
حسینی: میخواهم از خودم بگویم، بزرگترین مشکل «شهاب حسینی»، نداشتن درک درست از موقعیتی است که در آن قرار میگیرد. بگذارید برای شما واضحتر بگویم؛ نقش مثل «لباس» است، مهم نیست که چه مارکی بر تن میکنید، مهم این است لباسی که پوشیدهاید، شما را برازنده نشان میدهد یا نه؟ شهاب حسینی باید ابتدا به درک درستی از خودش برسد تا بتواند از کارش هم درک درستی داشته باشد. من بازیگر، باید ابتدا کاری انجام دهم که مرا برازنده نشان دهد و مناسب خودم باشد، این یکی از مشکلات اساسی جامعه بازیگری است. حال که صحبت به اینجا رسید، جا دارد به نکتهای اشاره داشته باشم، شاید در ابتدا دغدغه دیده شدن در من وجود داشت، چون انسان تا شناخته نشود، نمیتواند اعتماد کسی را جلب کند و دیگران نمیتوانند روی او نظر درستی بدهند، اما دیده شدن به هر قیمتی خوب نیست، دیده شدن در جایی که بتوانم مسئولیت خودم را خوب انجام دهم، نه این که صرفا دیده شوم، بازیگر زمانی میتواند به درستی دیده شود، که بتواند خوب فکر کند، زمانی میتواند درست فکر کند که بتواند نسبت به خود و اطرافش شناخت خوبی داشته باشد. بنابراین اگر من بازیگر به این دو شناخت رسیده باشم، میتوانم درست فکر کنم که جامعه در حال حاضر به چه چیزی بیشتر احتیاج دارد و چه چیزی برایش بهتر است.
شهاب خانواده
خانوادهسبز: تفاوتهای شهاب بازیگر با شهاب حسینی؟
حسینی: صبح زمانی که از منزل خارج میشوم، تا زمانی که به محل کارم میرسم، شهاب حسینی هستم و از زمانی که روی صندلی گریم مینشینم کمکم خودم را از فضای اطراف جدا میکنم، زمانی که میخواهم جلوی دوربین بروم، از خودم فاصله میگیرم و به شخصیتی که باید آن را بازی کنم، نزدیک میشوم و پس از پایان کار دوباره به خودم باز میگردم، وقتی هم دوباره به خانه بر میگردم، برای همسرم، همسر، برای فرزندم، پدر و برای مادرم یک فرزند هستم.
از لابهلای حرفها
* تا قبل از اینکه در سال گذشته جایزه سیمرغ جشنواره فجر را بگیرم، آزادانه میچرخیدم و انگیزههای مختلف را دنبال میکردم، اما الان بیشتر در انتخابهایم دقت میکنم.
* به شخصه در دنیای بازیگری همیشه سعی کردهام که به روح نقش نزدیک شوم.
* به طور حتم میدانید که در چه جامعهای زندگی میکنیم، در ایران همه چیز بیشتر از آنکه رسمی و ضوابطی باشد، رفاقتی و روابطی است، در سینما هم وضع به همین شکل است، چون جامعه سینما یک جامعه کوچک است و از آنجا که در قالب یک هدف بزرگتر مطرح میشود، اعضای آن باید یکدیگر را برای رشد و بهتر شدن و پیشرفت کمک کنند.
* فعالیت در سینما واقعا حد و مرز ندارد، خیلیها بازیگرند، اما به طراحی صحنه هم علاقه دارند و زمانی که وارد آن حرفه میشوند، موفق هم میشوند، یکی هم مثل من به کارگردانی علاقهمند است، شاید روزی پشت دوربین رفتم. در هنر، برای من ایستگاه آخری وجود ندارد.
* محبوبیت از شهرت بهتر است و این را به خوبی از برخورد مردم در کوچه و خیابان میتوان متوجه شد.
* تقریبا لذت شخصی از هنر بازیگری امکان ندارد، چون در دل جمع اتفاق میافتد و محصولش هم جمعی دیده میشود و مثل ساز یا تابلوی نقاشی نیست که شما بروید در یک گوشه برای خودتان ساز بزنید یا نقاشی بکشید.
* اگر بازیگر نمیشدم مثل برادرم؛ مهدی موسیقی را ادامه میدادم.
* به مدیر برنامه تا جایی اعتقاد دارم که به من نگوید در کدام فیلم بازی کنم یا نکنم.
* سینما در هنریترین شکلش هم، تجاری است و در تجاریترین حالتش هنری است.
* به شخصه سینمای معناگرا را دوست دارم.
* تنهایی یک نوع گنج و یک نوع هویت است، انسان تنها به دنیا میآید و تنها هم از دنیا میرود، حتی همه اگر در کنار یکدیگر زندگی کنیم، باز هم تنهاییم.
وااااااای گل خدا عاشق شده !!!!!!!!!!!
بدو بیا ببین چی شده !!![تعجب][قلب]