ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
درباره شخصیّت حضرت علامه طباطبایی سخن بسیار گفته شد و جای سخنان فراوانی هم هست ویژگی این بزرگوار این بود که خود را شناخت اگر کسی خود را بشناسد رسالت خود را هم میشناسد برای این بزرگوار ثابت شد که از علمای نامدار دین است (اولاً) از ورّاث بیچون و چرای انبیاست (ثانیاً) وظیفه انبیا در درجه اُولیٰ اثاره «دفائن العقول» است (ثالثاً) گفت من شایسته این کارم (رابعاً) دست به تألیف زد (خامساً) عقل جامعه را بیدار کرد (سادساً) به جامعه عقلانیّت بخشید کسی نمیتوانست به او بگوید که تو وارث انیبا نیستی کسی نمیتوانست به او بگوید رسالت انبیا «یثیروا لهم دفائن العقول»[1] نیست کسی نمیتوانست بگوید این کار از تو ساخته نیست او گفت من وارثم مورِّث من کارش اثاره دفائن عقول است تکرار گذشتهها, میراثبری انبیا نیست دور زدن در مدار نقل, تنها ارثِ انبیا نیست.
علامه طباطبایی چندین رسالهٴ عمیق فکری که درسی است تألیف کردند شما این رسالةالولایه را به کسی که رسائل خوانده, کفایه خوانده, مکاسب خوانده اینها را هم دارد درس میگوید بدهید اگر توانست بفهمد! اینگونه از رسالهها را ایشان آنجا نوشتند بعد دیدند «کز آب خُرد ماهی خُرد خیزد» فرمود برای من آذربایجان کم است اقیانوس قم را میطلبم در شرح حال خود فرمود این دورانی که من در تبریز بودم خسارت بود با اینکه این رسالهها رسالههای عادی نیست این گوی و این میدان کسی بیاید رسالةالولایه ایشان را خوب بفهمد آن رسالههای دیگر ایشان را خوب بفهمد این رسالههای عمیق علمی را در شادآباد تبریز مرقوم فرمودند, با این حال فرمودند این چند سال دوران خسارت عمر من است. قبل از المیزان, تفسیر قیّم البیان فی موافقة الحدیث و القرآن را مرقوم فرمودند تا روشن بشود که روایات با قرآن هماهنگ است قرآن سایهافکن روایات است اینها همآوایند, هماهنگاند از یک جا هستند و به یک جا دعوت کردند.
وقتی وارد قم شدند شاگردانی را تربیت کردند شهید مطهّری بود شهید بهشتی بود دیگر بزرگان بودند برخی اساتید فعلیِ محضرند اینها با سؤال این دریا را شکوفا کردند ایشان المیزان را در قم مرقوم فرمودند برای او کاملاً ثابت شد که من وارثم کار مورِّث من «یثیروا لهم دفائن العقول» است آن گنجینههای عقلی جامعه را شناسایی کردن, معدنشناس بودن, کند و کاو کردن, در درونِ درون دلها راه یافتن و آن را بیرون آوردن و به جامعه گفتن که شما این طور هستید این کار من است از یک سوی قرآن را شروع کرد از سوی دیگر فلسفه را شروع کرد تقریباً یک سیزدهم قرآن درباره تعبّدیات است دوازده, سیزدهمش درباره عقلیات است شما میبینید مطالب بسیار عمیق فلسفی را ایشان بدون نام بردن در تفسیر سورهٴ مبارکهٴ انبیاء و مانند آن مطرح کردند در جمع شما کسانی هستند که اصول فلسفه را خوب خوانده باشند شما این جلد پنجم اصول فلسفه را دیدید آن بحث توحید را دیدهاید بحث برهان تمانع را دیدهاید آن شهید بزرگوار شهید مطهری به چه زحمت افتاد که برهان تمانع را به برهان تنازع دو مبدأ برگرداند با اینکه او از شاگردان بنام ایشان بود اگر آن پاورقیها را دیده باشید اشکالی که ایشان در برهان تمانع دارد این است که چه عیب دارد که دو خدا باشد هر دو مطابق با «ما هو الواقع» کار کنند چون نه جهل دارند نه عجز دارند نه بخل دارند و واقع را میشناسند, مطابق با «ما هو الواقع» نظام عالَم را بیافرینند و اداره کنند لذا برهان تمانع را به برهان تنازع و براهین دیگر برگرداندند و این اشکال را هم جدّی گرفتند غافل از اینکه ما غیر از خدا واقعی نداریم که دو خدا مطابق با «ما هو الواقع» کار کنند این بزرگوار تصور کردند دو خدا مثل دو پیغمبرند که مطابق با «ما هو الواقع, ما هو فی نفس الأمر, ما هو المِلاک» کار کنند مِلاک و نفسالأمر و واقعی نیست خداست و عدم محض اگر دو خدایند صفات آنها عین ذات آنهاست دو علم هست, دو علم اگر بخواهند عالَم بیافرینند و بسازند ﴿لَفَسَدَتا﴾ در بیان نورانی سالار شهیدان(سلام الله علیه) در دعای عرفه برای اینکه روشن بشود که این «کان», «کان» تامّه است نه «کان» ناقصه فرمود: «لَوْ کانَ فیهِما الِهَةٌ اِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتا»[2] نه اینکه فساد با اصلِ عالَم هماهنگ است یعنی عالَم هست و فاسد است این فساد به «کان» تامّه برمیگردد نتیجهاش «لیس» تامّه است یعنی «ینعدما» این بیان نورانی حسین بن علی یعنی «تَفَطَّرَتا» مفسّر ﴿لَفَسَدَتا﴾[3] است این برایش ثابت شد که من این سِمت را دارم که گنجینههای درون مردم را بیدار کنم
جنگ جهانی دوم و اثرات آن بر علامه طباطبایی
جریان جنگ جهانی دوم سهم تعیینکنندهای در شکوفایی علامه طباطبایی و هجرت ایشان از آذربایجان به قم داشت مستحضرید این جنگ جهانی گرچه آفتی بود ولی شرّ بالعرض بود جنگ جهانی اول در تفسیرهای مصر سهم تعیینکننده داشت این کتاب المنار یک کتاب قوی است و مطالب فراوانی دارد منتها متأسفانه او از ولایت محروم است از توسّل محروم است از شفاعت محروم است تفکّر وهابیّت دارد این المنار محصول زمان جنگ جهانی اول است اگر زمان جنگ نباشد تألیف یک تألیف عادی است جنگ جهانی دوم دو نیرو را خوب ساخت امام را برای حکومت و ولایت فقیه ساخت, سیدناالاستاد را برای فلسفه و تفسیر ساخت یکی را برای سیاست و حکومت ساخت یکی را برای فرهنگ و فلسفه و تفسیر ساخت اگر جنگ جهانی نبود اگر سرریز افکار ماتریالیستی نبود اگر هجوم تفکّر کمونیستی نبود اگر باز بودنِ دهن تقی ارانیها نبود اشکالات به دست همه نبود تا ایشان ضرورتی احساس کنند به این پاسخ بدهند اینها شرّ بالعرض است خود امام(رضوان الله تعالی علیه) آن کشفالأسرار را چرا نوشت و چه وقت نوشت, اشکالها درست است که بد است و باطل ولی ما شرّ بالذّات در عالَم نداریم این شرّ بالعرض است بنابراین علامه طباطبایی آمد گفت من وارثم باید فراموششدهها را به یاد مردم بیاورم با طهارت زندگی کرد مانند سیّدعلی قاضی به سر برد.
برخی بندگی شان از زندگی جداست
این نکته را بارها شنیدید که ما متأسفانه بندگیمان از زندگیمان جداست اما قاضیها بندگیشان در زندگی بود الآن اگر یک جعبه میوه به ما بدهند ما دو حرف داریم میگوییم این چیست میگویند میوه است میگوییم چه کسی داد میگویند فلان باغبان همین! ولی مرحوم آقای قاضی و امثال قاضی هرگز این طور حرف نمیزدند میگفتند این چیست این میوه است این را چه کسی آورد میگویند باغبان, چه کسی داد خدا, ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾[4] که در قرآن است همین مضمون را گفتند در تعقیبات نماز بخوانید[5] برای اینکه بندگی ما در زندگی ما باشد بسیاری از ماها اسلامی حرف میزنیم و قارونی فکر میکنیم چه دانشگاهیِ ما چه حوزوی ما میگوید ما خودمان چهل سال زحمت کشیدیم به اینجا رسیدیم مگر قارون غیر از این میگفت قارون که از قوم فرعون نبود نظیر هامان نبود ﴿إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسَی﴾ او از این گروه بود منتها ﴿فَبَغَی عَلَیْهِمْ﴾[6] این گفت: ﴿إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی﴾[7] من خودم زحمت کشیدم پیدا کردم حالا روشن شد که بسیاری از ماها اسلامی حرف میزنیم و قارونی فکر میکنیم لذا کمتر به جایی میرسیم آن که موحّد است میگوید این را من از فلان استاد شنیدم استادی که خدا او را گویا کرد بر اساس ﴿أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیْءٍ﴾,[8] این میشود موحّد.
زندگی موحدانه علامه
مرحوم علامه طباطبایی در همه حالات موحّدانه زندگی کرد و خوب هم نشان داد این توحیدِ او در قلم و رفتار و گفتار و بیان و بنان او جلوه داشت گفت من کار دیگر هم باید بکنم چون انبیا که فقط اندیشههای حوزه و دانشگاه را شکوفا نکردند این «العقول» که جمع است هم جمع عقل نظری است که اندیشهمند است هم جمع عقل عملی است که انگیزهدار است و انسان هرگز با اندیشهٴ محض به جایی نمیرسد کم نیستند عالِمان بیعمل اگر اندیشه به نصاب برسد ولی انگیزه تولیتی نداشته باشد میشود عالِم بیعمل که کم نیست! اگر کسی اثاره دفائن عقول را به عهده دارد هم باید عقل نظر را شکوفا کند هم باید عقل عملی را شکوفا کند پیامبران مخصوصاً وجود مبارک رسول گرامی(علیهم الصلاة و علیهم السلام) آمدند هر دو را شکوفا کنند آنکه در سورهٴ شوری آمده ﴿قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾ یعنی تمام این بحثها برای آن است که شما در مسیر مِهر و دوستی و مودّت با خاندان من زندگی کنید در مسیر وِلای اهل بیت و ارادت به خاندان عصمت و طهارت.
اگر کسی بگوید تمام زندگیام برای حسین است به حسین قسم درست گفته است!
الآن در محرم سالار شهیدان حسین بن علی بن ابی طالب هستیم که اگر کسی بگوید تمام زندگیام برای حسین است به حسین بن علی قسم درست گفته است! اگر این کشور, کشور حسین بن علی نبود ما از یک طرف گرفتار بنلادن و گرفتار القاعده و اینها بودیم از یک طرف هم این متّحدین ریخته بودند هر روز اینجا انفجار بود در تمام عملیاتهای دفاع مقدس از خط اول تا خط آخر همهاش یا حسین, یا حسین هرگز نام مرز پرگهر نبود این کشور را حسین بن علی اداره کرد اگر شهادت نباشد عشق حسینی نباشد کسی حاضر نیست کشته بشود الآن ما در کنار سفره و مائده و مأدبه این بزرگوار نشستیم وگرنه اینجا هم مثل افغانستان میشد اینجا هم مثل عراق میشد این شیوخ بیعقل خلیج فارس که کشورهایشان وجبی است در کنار هر کدام از این وجب, یک پایگاه نظامی است مگر اینها به ما که در میدان مین زندگی میکنیم مهلت میدهند؟! این شرق ما را نگاه کنید چه کسانی دارند, غرب ما را نگاه کنید چه کسانی دارند, جنوب ما را نگاه کنید چه کسانی دارند این ترکیه پیمان نظامی بسته با آمریکا و اسرائیل که اعدا عدوّ ما هستند ما در میدان مین هستیم اما در کمال امنیّت, حالا روشن شد تمام زندگیمان برای حسین است؟! این سرمایه ماست این ذخیره ماست.
نقش علامه طباطبایی در احیاء محبت اهل بیت
سیدناالاستاد علامه این راه عشق و محبّت و علاقه به خاندان عصمت و طهارت را آنچنان احیا کرد که عملاً فرمود: ﴿إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾ حَسنهٴ رسمی ما مسلمانهاست در جلسه درسشان فرمود حسنه رسمی مملکت اگر گفتند حسنه, همین ولایت اهل بیت است چرا, برای اینکه در این آیه که دارد ﴿قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾ بعد بلافاصله فرمود: ﴿وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً﴾[9] این قدر متیقّن در مقام تخاطب است این قدر متیقّن مصداق است حسنه یعنی مودّت اهل بیت اگر وِداد هست که بالاتر از محبّت است انسان برای او سر میدهد جان میدهد این بزرگوار آمده هم بحث مودّت و محبّت را احیا کند به عنوان اِثاره دفائن عقل عمل که عقل «ما عُبِد به الرحمن و اکتسب به الجِنان»[10] هم آن اندیشهها را اِثاره کند به عنوان فلسفه و حکمت و برهان و امثال ذلک. حداکثر بهره را هم سیدناالاستاد امام از جنگ جهانی دوم و مشروطه بردند نظام را عوض کردند و هم حداکثر بهره علمی, فرهنگی و فلسفی و تفسیر را سیدناالاستاد علامه طباطبایی بردند قرآن را عرضه کردند یک کتاب رسمی کردند درس رسمی کردند فلسفه را درس رسمی کردند آن دینی که به ما گفته «اطلبوا العلم ولو بالصین»[11] آن دینی که گفته «طلب العلم فریضة»[12] گفته چه چیزی بخوان یا نگفته؟! همین طور گفته برو درس بخوان یا گفته چه چیزی بخوان؟ گفتند چه چیزی بخوان از وجود مبارک رسول گرامی اسلام(علیه و علی آله الاف التحیّة و الثناء) رسیده است با «إنّما» که حصر است «إنّما العلم ثلاثة آیة محکمة أو فریضة عادلة أو سنّة قائمة»[13] ما متأسفانه در حوزهها گفتیم «آیةٌ محکمة» فقه و اصول, «سنّة قائمة» فقه و اصول, «فریضة عادلة» فقه و اصول شده این وضع اما علامه گفت «آیة محکمة» تفسیر و فلسفه, «فریضةٌ عادلة» فقه و اصول, «سنّةٌ قائمة» اخلاق و حقوق این شده وارث لذا به هر جا که بنگری نام علامه طباطبایی است یا درس او را خواندند یا کتاب او را استفاده کردند حدود نیم قرن است که از اصول فلسفه میگذرد هنوز تازه است حدود نیم قرن است که از المیزان میگذرد هنوز میدرخشد آنها که اهل این کارند میدانند که این حرف میدرخشد این مثل استخر نیست خیلی از مراجع ما, علمای ما حشرشان با انبیا و اولیا مثل استخر پر آباند از آن استاد از آن استاد, از این کتاب از آن کتاب گرفتند و عالِم شدند و مرجع شدند و فقیه شدند و حکیم شدند و مفسّر اما او چشمه است چشمه با استخر فرق میکند چشمه از خود میجوشد شما کتابهای کتابخانه مرحوم علامه را نگاه کنید بسیار کم است خیلی کم کتاب داشتند اگر کسی اثاره دفائن عقول کار اوست اول باید دفینههای عقلی خود را شکوفا و اثاره کند بیشتر مواقع ما میدیدیم دارد فکر میکند گاهی هم به کتاب مراجعه میکرد او که اهل گوش است کمتر به جایی میرسد او که اهل چشم است کمتر به جایی میرسد او که ﴿کَانَ لَهُ قَلْبٌ﴾[14] به جایی میرسد بعد از قلب ﴿أَلْقَی السَّمْعَ وَهُوَ شَهِیدٌ﴾[15] به جایی میرسد بالأخره یا چشمه یا استخر این هم چشمه بود هم استخر اساتید خوبی هم داشت خودش هم شرح حال خودش را بیان کرده بعضی از مراجع قم(رضوان الله تعالی علیهم) از مشایخ ما بودند بارها به من میفرمودند این آقای طباطبایی انسان کامل است بعد میفرمودند همه این حرفها که دارد برای خودش است چون من اساتید ایشان را در نجف میشناسم هیچ کدام به این اندازه نبودند بارها میگفت, میگفت اساتید آقای طباطبایی را من در نجف میشناسم چون با هم نجف بودند هیچ کدام از آنها به این اندازه و بالندگی نبودند این کلمه «انسان کامل است» را بارها میگفتند, این میشود آقای طباطبایی.
بنابراین اگر درباره این بزرگوار هر چه تلاش و کوشش بشود درست است ادامه راه او مثل ادامه راه امام هر کدام در بخش خاصّ خودشان سودمند است.
بنازیم دستی که انگور چید
مریزاد پایی که در هم فشرد
برو زاهدا خُرده بر ما مگیر
که کار خدایی نه کاری است خرد[16]
آفرین و درود بر کسی که این را خرید و ساخت و تقدیم کرد چون همه اینها به بارگاه امام علی(علیه أفضل صلوات المصلّین) وابسته است این علی که گفت: «أَیْنَ الْعُقُولُ الْمُسْتَصْبِحَةُ بِمَصَابِیحِ الْهُدَی»[17] فریاد میزد فرمود آنهایی که پیامبر اثاره کرد عقل آنها را شکوفا کرد آنها کجایند این بیان نورانی حضرت است در نهجالبلاغه نفرمود زاهدان کجایند عابدان کجایند آنها را در بخشهای مختصری از سخنان نورانیشان دارد اما از خردمداران و خردورزان و عقلای قوم یاد میکند «أَیْنَ الْعُقُولُ الْمُسْتَصْبِحَةُ بِمَصَابِیحِ الْهُدَی» دانشمندان عقلمدار کجایند تا بگویم «سلونی قبل أن تَفقدونی»[18] این راه همچنان باز است. امیدواریم ذات اقدس الهی روح مطهّر علامه طباطبایی را با انبیا و اولیا محشور بفرماید به همه شما بزرگواران سعادت و سیادت دنیا و آخرت مرحمت بفرماید!
[1] . نهجالبلاغه, خطبه 1.
[2] . اقبال الأعمال, ص342.
[3] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 22.
[4] . سورهٴ نحل, آیهٴ 53.
[5] . مصباح المتهجّد, ص63, 75, 102, 111 و 217.
[6] . سورهٴ قصص, آیهٴ 76.
[7] . سورهٴ قصص, آیهٴ 78.
[8] . سورهٴ فصلت, آیهٴ 21.
[9] . سورهٴ شوری, آیهٴ 23.
[10] . الکافی, ج1, ص11.
[11] . روضة الواعظین, ج1, ص11.
[12] . الکافی, ج1, ص30; کنزالفوائد, ج2, ص107.
[13] . الکافی, ج1, ص32.
[14] . سورهٴ ق, آیهٴ 37.
[15] . سورهٴ ق, آیهٴ 37.
[16] . دیوان حافظ, اشعار منتسب, شماره 6.
[17] . نهجالبلاغه, خطبه 144.
[18] . نهجالبلاغه, خطبه 189.
منبع ۵۹۸