یاری رسانی به مسلم بن عقیل (ع)
بر اساس گواهی تـاریـخ و تـصـریـح شـیـخ مـفـیـد و طـبـری ، پـس از آن کـه
مـسـلم بـن عـقیل وارد کوفه شد ، مستقیما به خانه مختار وارد شد ، مختار او
را گرامی داشت و رسما از او اعلام حمایت و پشتیبانی کرد . (13)
مختار به ابن غرق گفت : " هرگاه شنیدی که من قیام کردهام ، بـه مردم بگو :
مختار به خونخواهی شهید مظلوم و مقتـول سرزمین کربلا و فرزند پیامبر خدا -
حسین بن علی (علیهماالسلام) - قیام کرده است . به خدا قسم ، همه قاتلان حسین
را از دم شمشیر خواهم گذراند . "
بلاذری مینویسد : خانـه مختـار محل ورود مسلم بود . (14) اما با ورود
مزوّرانه و غـیـرمـنتظره ابن زیاد به کوفه ، ناگهان اوضاع به هم ریخت و مسلم
صلاح دید از خانه مختار بـه خـانـه هـانـی بـن عـروه ، کـه مرد مقتدر و با
نفوذ شیـعـه در کوفه بـود ، نقل مکان کند .
مختار پس از ورود مسلم ، آرام ننشست و پس از بیعت با مسلم ، به منطقه خطرنیّه
و اطراف کوفه برای جمع آوری افراد و گرفتن بیعت برای مسلم حرکت کرد . اما
با دگرگونی اوضاع کوفه و تسلیم مردم در مقابل ابن زیاد ، دوباره به کوفه
بازگشت .
ابن زیـاد دسـتور داد که دعوت کنندگان امام حسین (علیه السلام) و حامیان
مختار با او بیعت کنند ، وگرنه دستگیـر و اعدام میشوند . ابن اثیر نوشته
است : هنگام دستگیری مسلم و هانی ، مختار در کوفه نبود و او برای جذب نیرو به
اطراف شهر رفته بود و وقتی خبر ناگوار دستگیری مسلم را شـنـیـد ، بـا جمعی
از افراد و یارانش به کوفه آمد . هنگام ورود به شهر ، با نیروهای مسلح ابن
زیاد بـرخـورد کـرد و در پـی یـک گـفت و گوی لفظی شدید ، بین آنان و مختار و
افرادش ، درگیری پـیـش آمـد و فـرمـانـده آن گـروه مـسـلح کـشته شد و افراد
مختار متفرق شدند ؛ زیرا مقاومت را به صـلاح نـدیـدنـد ؛ مـخـتـار از آنـان
خـواست محل را ترک گویند تا ببینند چه پیش خواهد آمد . (15)
ابن زیاد پس از مسلط شدن بر اوضاع و شهادت مسلم و هانی ، به شدت در جست و جوی مختار بـود و برای دستگیری او جایزهای معیّن کرد . (16)
دستگیری مختار توسط ابن زیاد
یکی از دوستان مختار بـه نـام هانی بن جبّه ، نزد عمرو بن حریث ، نماینده ابن
زیاد رفت و ماجرای مخفی شدن مختار را به عمرو اطلاع داد . عمرو به آن شخص
گفت : به مختار بگوید مواظب خود باشد که تحت تعقیب است و در خطر میباشد .
مختار به حمایت عمرو نزد ابن زیاد رفت . وقـتـی چـشـم ابـن زیاد به مختار
افتاد ، فریاد زد : " تو همانی که به یاری پسر عقیل شتافتی ؟ " مختار قسم یاد
کرد که من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو بن حریث به سر بردم ." (17)
ابن زیاد که عصبانی بود ، عصای خود را محکم به صورت مختار کوبید ، به طوری که
از نـاحیه یک چشم صدمه دید . عمرو برخاست و از مختار دفاع کرد و شهادت داد
که او در ماجرا نبوده و بـه وی پناهنده شده است . ابن زیاد کمی آرام گرفت
و گفت : " اگر شهادت عمرو نبود ، گردنت را میزدم . " و دستور داد مختار را به زندان افکندند . همچنان در زندان بود تا امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسید . (18)
آزادی مختار از زندان
مختار ، زائدة بن قدامه را محرمانه نزد شوهر خواهرش ، عبدالله فرزند عمر بن
خطّاب ، به مدینه فرستاد و به او گفت : که ماجرا را به عبدالله بگوید و او از
یزید برایش تقاضای عفو کند .
عبدالله ، شوهر صفیه - خواهر مختار - بود . یزیـد و دیگر امویها برایش
احترام قائل بودند . او نامهای برای یزید فرستاد و برای مختار ، که دامادش
بود ، تقاضای بخشش کرد . یزید هم بلافاصله ، نامهای به ابن زیاد نوشت که به
محض رسیدن این نامه ، مختار را از حبس آزاد کند .
مختار ، که در یک قدمی مرگ بود ، با نامه یزید نجات یافت و ابن زیاد او را
خواست و به او گـوشـزد کـرد : اگر نامه امیرالمؤمنین (یزید) !!! نبود ، تو را
میکشتم . حالا برو و در کوفه نمان . مختار به ابن زیاد گفت : بسیار خوب ، من
برای انجام عمره به مکه میروم و با این بهانه به نزد ابن زبیر آمد .
مختار به ناچار به حجاز رفت ؛ زیرا آنجا از سلطه بنی امیه آزاد بود و به عبدالله بن زبیر ، که خود را حاکم و خلیفه میپنداشت ، رفت .
ابن غرق میگوید : در بین راه عراق به طرف حجاز ، مختار را دیدم که یک چشمش
ناقص شده بـود . عـلت را از او پـرسـیدم . گفت : " چیزی نیست ، این زنازاده (ابن
زیاد) با عصایش چشم مرا مـعـیـوب نمود . " و تاکید کرد (خداوند مرا بکشد ، اگر
او را نکشم . ) مختار همچنین به ابن غرق گفت : " هرگاه شنیدی که من قیام
کردهام ، بـه مردم بگو : مختار به خونخواهی شهید مظلوم و مقتـول سرزمین
کربلا و فرزند پیامبر خدا - حسین بن علی (علیهماالسلام) - قیام کرده است . به
خدا قسم ، همه قاتلان حسین را از دم شمشیر خواهم گذراند ." (19)
بازگشت مختار به کوفه
همزمان با دعوت مختار و تهیه مقدمات قیام ، عبدالله بن زبیر ، سیاستمدار
کارکشتهای به نام عبدالله بن مطیع ، را که سابقه دوستی با مختار داشت ، به
استانداری کوفه منصوب نمود . تـاریـخ ورود اسـتـانـدار جدید بـه کـوفـه ، پنج
شنبه بیست و پنجم رمضان سال 65 ه .ق بود .
مختار پـس از بریدن از ابـن زبـیـر و تماسهایی که با اهل بیت
پیامبر (علیهمالسلام) گرفت ، مکه را به قصد عراق برای هدفی بزرگ ترک کرد ؛ و
به کوفه رفت . (20)
بلاذری نوشته است : مختار با قافلهاش وارد کوفه شد و پیش از ورود به شهر ، کنار رودخانه حیره رفت و غسل کرد ، موهای خود را روغن زد و خود را معطر کرد ، لباسی مناسب پوشید و عـمامهای بر سر نهاد ، شمشیر را حمایل کرد و سوار بر اسب وارد شهر شد . در ابتدای ورود ، بـه مـسـجـد سـکـون - مـرکـز تجمع مردم در محله کنده - رسید . مردم از او استقبال گرمی کردند . مختار مرتب به مردم بشارت فتح و پیروزی میداد . (21)
مختار با رهبران شیعیان و یاران امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و کسانی که در حادثه عاشورا دخالت نداشتند - که آنان را (حسینیّون) میگفتند - ملاقات نمود و آنان را به بیعت و قیام دعوت کرد . (22)
مردم کوفه همگی به صورت نیمه مخفیانه با مختار بیعت کردند . اساس این بیعت و هدف از آن قیام ، خونخواهی شهدای کربلا بود . (23) خبر ورود مختار به کوفه و گرایش عمومی مردم به او بـه گوش ابن مطیع رسید و
قاتلان امام حسین (علیه السلام) همچون شمر بن ذی الجوشن و شبث بن ربعی و زید بن حارث ، که از معاونان استاندار ابن زبیر بودند ، خطر مختار را به او گوشزد نمودند و پیشنهاد دستگیری و حتی قتل مختار را به او دادند .
سرانجام عمال ابن زبیر ، مختار را دستگیر کردند و به زندان انداختند . (24) مختار بـرای دومـیـن بـار بـه زندان افتاد . گوینـد زندانی شدن مختار همزمان با قیام توّابین بود . (25)
مجددا مختار از زندان برای شوهر خواهر خود ، عبدالله بن عمر نامهای نوشت و همانند گذشته ، از زندان آزاد شد ، اما با قید ضمانت .
مختار پس از چند ماه زندانی شدن توسط عمال
ابن زبیر ، خلاصی یافت ، و با یک حرکت حساب شـده مشغول برنامهریزی برای قیام
شد و جمعی از سران شیعه و بقایای توابین از طرف او مامور شدند تا از مردم
بیعت بگیرند .
فلسفه قیام مختار
هـدف مـهـم و اصـلی مـخـتـار از قیامش غیر از خونخواهی امام حسین (علیه
السلام) و شهدای کربلا و دفاع ازاهل بیت پیامبر (علیهم السلام) نبود. برای
اثبات این مطلب و درک فلسفه قیام مختار، به طور خلاصه ، ادلّه ذیل بیان
میشود :
1- مختار در ملاقات با سران شیعه در کوفه ، هدف دعوت و قیام خود را چنین بیان میکرد :
همانا (محمد حنفیّه) فرزند علی ، وصی و جانشین پیامبر ، مرا به عنوان امین و
وزیر و فرمانده بـه سـوی شما فرستاده و به من دستـور داده است تا کـسـانی
که ریختـن خون حسین را حـلال دانـسـتـنـد بـه قتل برسانم و به خـونخـواهـی
اهـل بیتش و دفاع از ضعفا قیام کنم . پس شما نخستین گروهی باشید که به ندای
من پاسخ مثبت میدهید . (26)
2- در مـوضـعـی دیـگـر چـنـیـن گـفـت : " مـن بـرای اقـامـه شـعـار اهـل
بـیـت و زنـده کـردن مـرام آنـان و گـرفـتـن انـتـقـام خـون شـهـیـدان بـه
سـوی شـمـا آمـدهام . " (27)
3- هـنـگـامـی کـه در زنـدان بـود ، مـیگـفـت : " بـه خـدا سـوگـند ، هر
ستمگری را خواهم کشت و دلهای مؤمنان را شاد خواهم کرد و انتقام
خون (فرزندان) پیامبر (صلی الله علیه و آله) را خواهم گرفت و مرگ و زوال دنیا
هم نمیتواند
مانع من شود ." (28)
4- وی نـامـهای مـحـرمـانـه از زنـدان بـرای تـوّابـیـن فـرسـتـاد و ضـمـن
تـجـلیـل از حـرکـت انقلابی آنان ، بشارت داد که " من به زودی به اذن خدا ،
از زندان آزاد خواهم شد و دشمنان شما را از دم تیغ خواهم گذراند و نابودشان
خواهم کرد . " (29)
5- در ملاقات نمایندگان شیعیان عراق با محمد حنفیّه و امام سجاد (علیه
السلام) در حجاز ، آنان اظهار داشتند که مختار ما را به خونخواهی شما دعوت
کرده است . امام و محمد حنفیّه در پاسخ آنان ، اظهار داشتند که ما خواهان این
کاریم و بر مردم واجب است او را یاری دهند . (30)
6- در بـازگـشت سران شیعه از مدینه به کوفه ، مختار در جمع آنان اعلام داشت :
" مرا در جنگ با قاتلان اهل بیت و خونخواهی حسین (علیه السلام) یاری
دهید ." (31)
7- مـخـتار به ابن غرق گفت : " به مردم بگو : هدف مختار و گروهی از مسلمانان ،
که قیام کردهانـد ، خـونخواهی شهید مظلوم و کشته شده کربلا ، حسین سرور
مسلمین و فرزند دختر پیامبر سیّد مرسلین میباشد . (32)
8- در دیـدار مـحـرمـانه سران شیعه با ابراهیم اشتر و دعوت از او برای یاری
مختار ، یزید بن انس اظهار داشت : " ما تو را به کتاب خدا و سنّت پیامبر (صلی
الله علیه و آله) و خونخواهی اهل بیت او و دفاع از ضعفا و مظلومان دعوت
میکنیم . " (33)
9- در نـامـه ابـن حـنـفـیـّه بـه ابراهیم اشتر آمده است : مختار ، امین و
وزیر و منتخب من است و به او دسـتـور دادهام با دشمنانم وارد نبرد شود و
به خونخواهی ما برخیزد ، خود و طایفه و پیروانت او را یاری کنید . (34)
10- مختار در مراسم بیعت مردم کوفه با او گفت : " بیعت میکنید با من بر اساس
کتاب خدا و سنّت پیامبرش و خونخواهی اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و
آله) . " (35)
11- شعار قیام مختار "یا لثارات الحسین" بود . (36)
تصمیم سران کوفه
عـبدالرحمن بن شریح میگوید : جمعی از سران شیعه در خانه سعد بن ابی سعر حنفی ، که از چهرههای برجسته شیعه بود ، جلسهای تشکیل دادند .
عبدالرحمن ، که از بزرگان کوفه بود ، در آن جلسه چنین گفت : " مختار میخواهد
قیام کند . و ما را بـه همکاری و یاری خویش دعوت نموده و ما هم بیعت او را
پذیرفتهایم ، ولی نمیدانیم که واقعا او از طرف ابن حنفیّه ماموریت دارد
یا خودش این چنین تصمیم گرفته است . " او پیشنهاد داد جـمـعـی از سـران
شـیـعـه به حجاز بروند و با اهل بیت پیامبر و بازماندگان امام حسین (علیه
السلام) به ویـژه مـحـمـد حـنـفـیـّه ، دیـدار کـنند تا قضیّه روشن شود . آن
جمع پیشنهاد را پذیرفتند و به حجاز رفتند و به ملاقات محمد حنفیّه رفتند .
مـحـمد عـلت آمـدن آنـان را جویا شد . عبدالرحمن گفت : مـخـتـار ثقفی به کوفه
آمده و مدّعی است که از طرف شما ماموریت دارد و ما را به کتاب خدا و
سـنـّت پـیـامبر و خونخواهی اهل بیت پیامبر و دفاع از مظلومان دعوت کرده
است . میخواستیم نظر شما را بدانیم . اگر چنین باشد ، با همه وجود ، از او
حمایت خواهیم کرد و اگر چنین نباشد ، او را ترک خواهیم نمود .
محمد ، فرزند امیرالمؤمنین (علیه السلام) پس از حمد و ثنای الهی گفت : گفتید
کسی شما را برای خونخواهی ما دعوت کرده است . به خدا سوگند ، دوست دارم خـدا
بـه وسیله هر یک از بندگان خود که بخواهد انتقام خون ما را از دشمنانمان
بگیرد . این نظر من است . (37)
عـلاّمـه مـجـلسی(ره) به نقل از فقیه بزرگوار علامه ابن نما مینویسد : محمد
حنفیّه به سران شـیـعـه گـفـت :
"درباره خونخواهی ما ، برخیزید همه به نزد امام من و امام شما ، علی بن الحـسـین (علیهماالسلام) برویم . آنان همراه محمد حنفیّه خدمت امام سجاد (علیه السلام) شرفیاب شدند و محمد ماجرا را بیان کرد . امام در پاسخ آنان فرمود :
عـمـوجـان ، اگـر کسی به حمایت ما اهل بیت برخیزد ، بر مردم واجب است او را
یاری دهند . من تو را در این امر (قیام به خونخواهی) نماینده خود قرار دادم ؛
هر طور که صلاح دیدی ، اقدام کن .
پـاسـخ صـریـح و قـاطـع امـام ، تـکـلیـف را روشن کرد و سران شیعه شاد شدند و
با خود گفتند : امام و محمد حنفیّه به ما اجازه قیام دادند . (38) آنان به
کوفه بازگشتند و به مـخـتـار بـشـارت دادنـد و او را از مـاجـرا آگـاه
سـاخـتـند و مختار با شادی گفت : " الله اکبر ، مرا ابـواسـحـاق گـویـنـد .
بـرخـیـزیـد و دسـت بـه کـار شـویـد و شـیـعـیـان را آمـاده قـیـام
کنید . " (39)
شـعار یاران مختار ، شهر کوفه را گرفت : " یا منصورُ اَمِت ؛ ای پیروز ، بمیران " و با شعار "یا لثارات الحسین" چهره کوفه منقلب گردید . (40)
شعار "یا منصـور امت" شعار یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله) در جنگ بدر بود . (41) و در قیام زید بن علی بن الحسین (علیهماالسلام) نیز همین شعار داده شد . (42)
شهر کوفه چهره یک شهر جنگی به خود گرفت و این بار در تب خونخواهی امام حسین (علیه السلام) میسوخت و فریاد "یا لثارات الحسین" در شهر جوش و خروش افکند .
بـیـشتـر سـاکـنان عراق را ایرانیان تشکیل میدادند و جمعیّتی عظیم بودند که به آنان "جند الحمراء" یا "لشکر سرخ" میگفتند؛ زیرا نسبت به اعراب سیه چهره ، گونههایی سرخ و سـفـیـد داشـتـنـد و یـا لبـاس سـرخ مـیپـوشـیـدند . عمده لشکر مختار را نیز ایرانیان یا "جند الحـمـراء" تـشـکـیـل مـیدادنـد . (43) ایـنـان بـه دلیـل عـدالت گـستری حکومت حضرت علی(علیه السلام) از طرفداران سرسخت خاندان پیامبر و فرزندان حضرت علی(علیه السلام) به شمار میآمدند .
قصر ابن زیاد به تصرف مختار در آمد ، آنها
شب را آنجا ماندند و صبح روز بعد بزرگان و سران قـبایل و مردم در مسجد و
مقابل قصر تجمع کردند . مختار خود را برای ادای نماز و سخنرانی در مـسجد و
اعلام رسمی پیروزی انقلاب ، مهیّا کرد . (44) ظاهرا آن روز ، جمعه بوده است .
مـخـتـار شـخـصـا نـمـاز را اقـامـه نـمـود و در یک خطبه پرمحتوا و
انقلابی ، اهداف اصلی قیام را تشریح کرد .
فرازی از کلام مختار :
« ای مردم کوفه ، من از جانب اهل بیت پیامبر ماموریت یافتهام تا به خونخواهی
امام مظلوم ، حـسـیـن بن علی(علیهماالسلام) و شهدای کربلا قیام کنم و
انتقام آن عزیزان را بگیرم و تا آخرین نفس ، با شدت هر چه بیشتر ، این هدف
مقدس را تعقیب خواهم کرد . » (45)
مـخـتـار سپس در خطبه دوم نماز ، با تاکید و قسم یاد کردن ، تصمیم خود را در ریشهکن نمودن عمّال ظلم و ستم و قاتلان امام حسین (علیه السلام) اعلام داشت .
در نهایت مختار حکومت خود را تاسیس نمود و
قاتلان شهدای کربلا را به سزای عمل خود رساند .
مزار و زیارت نامه مختار
مزار مختار در کوفه ، از قدیم الایام جزو مشاهد مشرّفه محسوب میشود . قبر مختار در صحن مسلم بـن عـقـیـل ، مـتصل به مسجد اعظم کوفه است . (46) گرچه بنای آن مندرس و قدیمی شـده ، اما بـزرگـان شـیـعـه و مـردم قـدرشـنـاس از زیـارت او غافل نیستند .
علامه شیخ عبدالحسین طهرانی(ره) از شاگردان برجسته صاحب جواهر و وصی مرحوم امیرکبیر ، وقـتـی بـرای تـشـرف بـه عتبات عالیات وارد عراق شده بود ، نسبت به تعمیر و تجدید بنای مزار شریف مختار همت گماشت .
عـلامـه امـیـنـی بـه نـقـل از کـتـاب
مـزار شـهـیـد ، زیـارتنـامـهای جـالب بـرای مـخـتـار نـقـل مـیکـنـد و از
ایـن زیـارتنـامـه ، کـه شـهـیـد آن را نـقـل کـرده اسـت ، معلوم میشود که
قبر مختار از دیرزمان ، مورد علاقه شیعیان و آزادمردان بوده و ابن بطوطه نیز
در سفرنامه خود به آن اشاره کرده است . (47)
سخنی در باب انتقام مختار از دشمنان
مـخـتـار تـصـمـیـم گـرفـت با تمام قوا ، همه مسبّبان حادثه عاشورا را
مجازات کند و آنان را به سزای اعمال ننگین خود برساند. این هدف اصلی مختار
بود و در این کار ، تا حدی موفق گردید . او بـه نـیـروهـایـش دسـتـور داد در
هر مکان و هر زمان ، عاملان حادثه کربلا را یافتند ؛ به جزای اعـمـالشـان
بـرسانند و به هیچ وجه ، به آنان رحم نکنند . این دستور اجرا شد و جمع کثیری
از عـامـلان حـادثـه کـربـلا بـه دسـت عـدالت و انـتـقـام سـپـرده شـدنـد و
بـه جـزای اعمال زشت خود رسیدند .
بـر خـلاف شایعات امویان و بعضی گزافهگوییها ، در نهضت مختار ، فقط قاتلان
امام حسین (علیهالسلام) و عاملان حادثه کربلا کیفر دیدند و در تاریخ حتی
یک مورد تعرض به زنان ، کودکان و افراد بی گناه از سوی او مشاهده نشده است ،
بلکه آنچه از تاریخ به دست میآید این است که مختار و نیروهایش اصول انسانی
و ارزشهای الهی را رعایت میکردند .
دیـنـوری ، مـورخ مـشـهـور ، نـقل میکند که پس از کشته شدن ابن زیاد در جنگ
خازر ، همسر او به اسـارت سـپـاه مـخـتـار درآمـد . ایـن زن اسـیـر نزد
ابـراهـیـم (فـرمـانده لشکر مختار) آمد و گفت : امـوال او را بـه غـارت
بـردهانـد ، ابـراهـیـم گـفـت : چـه مـقـدار از امـوال تـو غارت شده است ؟
گفت : پنجاه هزار درهم . دستور داد یکصدهزار درهم به او دادند و و او را
همراه صد سوار به بصره نزد پدرش رساندند . (48)
البـتـه نـمـیتـوان گـفت تمام آنچه مختار و نیروهایش انجام دادند دقیقاً
منطبق با موازین شرع و اعـتـقادات شیعه بوده است ، اما آنچه مختار نسبت به
عاملان فاجعه کربلا انجام داد ، واکنش قهری دسـتـگـاه آفـریـنـش بـا
سـتمگران ، اجابت نفرین دلهای سوخته خاندان ستمدیده پیامبر (صلی الله علیه و
آله) و جوشش طبیعی احساسات در جامعه مسلمانان بود .
توفیق اعلم ، دانشمند معاصر ، درباره انتقام مختار میگوید : تـنـهـا بـرخـورد
قاطع و خونباری که در تاریخ از ملامت مصون مانده و عذر آن پذیرفته شده
همین کار عادلانه مختار است . (49)
استاد سیدجعفر شهیدی(ره) نیز در این باره میگوید :
«... از نو قتلگاه ، بلکه قتلگاههای دیگری به راه افتاده ، اما این بار
قربانیان ، آن پاکان و عـزیزان خدا نبودند ، دژخیمهایی بودند که دستهایشان
تا مرفق ، در خون آزادگان رنگین شده بود .
امروز وقتی ما داستان کشتار مختار ، پسر ابی عبیده ثقفی را میخوانیم ، اگر
سری به کتابهـای حـقـوقـی زده بـاشـیـم، مـمکن است چنان انتقامی را تا حدی
خشن بدانیم و بگوییم : چرا چنان کردند ؟ یکی را چون گوسفند سر بریدند و یکی
را شکم پاره کردند و دیگری که تیری به فـرزنـدی از فرزندان حسین (علیه
السلام) افکنده و آن جوان که دست را سپر ساخته و تیر ، دست و پیشانی او را
شکافته بود ، همان کیفر دادند ، دیگری را در دیگ روغن جوشان افکندند و دست و
پای آن یکی را بـه زمـیـن دوخـتـنـد و اسـبـان را روی آن گـذراندند ، چنانکه
نوشتهاند ، تنها یکجا دویست و چـهـل و هـشـت تن را ، که در قتل حسین و
یاران او شریک بودند ، طعم اینگونه کیفرها چشاندند ؛ ما ایـن داسـتـانهـا را
مـیخـوانیم و در آن نوعی قساوت میبینیم ، اما باید دانست که قضاوت مردم
سیزده قرن بعد درباره کردار پیشینیان درست نیست .
شمر ، عبیدالله بن زیاد ، عمر سعد ، حفص ـ پسر او ـ خولی ، سنان و دهها تن از
سران لشکر کـوفـه کیفرها دیدند ، اما تاریخ به همین جا بسنده نکرد و این
آخرین انقلاب و آخرین انتقام نبود . » (50)
ایـن ، تـازه عذاب دنیوی آن نابکاران از خدا بی خبر بود و عذاب اخروی ، که
جلوهای کامل از قهر الهی را به نمایش میگذارد ، بسیار افزونتر و کوبندهتر
از اینها است .
«فَسیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَیَّ مُنقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»(51)
و به تعبیر امیرالمؤمنین (علیه السلام):
« یَومُ الْمَظْلُومِ عَلَی الظّالِم اَشَدُّ من یَوْمِ الظّالِم عَلَی الْمَظْلومِ » ؛
روز ستمدیده بر ستمکار سختتر است از، روز ستمکار بر ستمدیده.(52)
پینوشتها:
1- تـاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ج 6، ص 7؛ تاریخ یعقوبی، احمد بن ابی
یـعـقـوب، ج 2، ص 258؛ کـامـل فـی التـاریـخ، ابـن اثـیـر، ج 4، ص 163؛
بـحـار الانـوار، محمدباقر مجلسی ،ج 45، ص 350.
2- مـعجم قبائل العرب، عمر رضا کحاله، ج 1، ص 148- 149؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، ج 8، ص 303.
3- بحارالانوار، ج 45، ص 350؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 171.
4- بـحـارالانـوار، ج 45، ص 345؛ قاموس، محمد بن یعقوب فیروز آبادی، ج 1، ص 257؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج 4، ص 172.
5- بحارالانوار، ج 45، ص 344؛ رجال کشی، ص 127.
6- مروج الذهب، ج 2، ص 315؛ انساب الاشراف، ج 6، ص 375.
7- الغـارات، ابـراهـیـم بـن مـحـمـد ثـقـفـی، ج 2، ص 517؛ کامل ابن اثیر، ج 2، ص 433.
8- انساب الاشراف، ج 6، ص 375؛ بحارالانوار، ج 45، ص 350.
9- همان .
10- مـقـتـل الحـسـیـن، عـبـدالرزاق موسوی مقرم، ص 167؛ حیاة الامام الحسین، باقر شریف القرشی، ج 3، ص 454.
11- الاعلام، خیرالدین الزرکلی، ج 8، ص 70.
12- بحارالانوار، ج 45، ص 352.
13- الارشاد، ص 205؛ تاریخ طبری، ج 5، ص 355.
14- انساب الاشراف، ج 6، ص 376.
15- کامل ابن اثیر، ج 4، ص 169.
16- تـاریـخ طـبـری، ج 5، ص 381؛ کـامـل ابـن اثـیـر، ج 4، ص 36.
17- مقتل الحسین(ع) ، ابی مخنف، ص 268-270.
18- انـسـاب الاشـراف، ج 6، ص 376- 377؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 116؛ مقتل ابی مخنف، ص 271؛ البدایة والنهایة، ج 8، ص 249.
19- کامل ابن اثیر، ج 4، ص 169-170.
20- بحارالانوار، ج 45، ص 356.
21- انساب الاشراف، ج 6، ص 379.
22- مـروج الذهـب، ج 3، ص 74؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 172؛ تاریخ طبری، ج 5، ص 579.
23- تاریخ طبری، ج 5، ص 580؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 172.
24- تـاریـخ طـبـری، ج 5، ص 581 و ج 5، ص 58؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 173.
25- کامل ابن اثیر، ج 4، ص 173.
26- تاریخ طبری، ج 5، ص 580؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 172.
27- البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج 8، ص 270.
28- کامل ابن اثیر، ج 4، ص 173.
29- تاریخ طبری، ج 6، ص 7؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 211.
30- بحارالانوار، ج 45، ص 365.
31- تاریخ طبری، ج 6، ص 15؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 215.
32- همان، ج 4، ص 170.
33- تاریخ طبری، ج 6، ص 15؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 215.
34- انساب الاشراف، ج 6، ص 386؛ تاریخ طبری، ج 6، ص 16؛ بحارالانوار، ج 45، ص 364- 365.
35- تاریخ طبری، ج 6، ص 32؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 226.
36- تاریخ طبری، ج 6، ص 20؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 218-210.
37- تاریخ طبری، ج 6، ص 13؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 214.
38- تنقیح المقال، مامقانی، ج 3، ص 206؛ بحارالانوار، ج 45، ص 365.
39- تاریخ طبری، ج 6، ص 14؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 214 .
40- تاریخ طبری، ج 6، ص 20؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 218.
41- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 265؛ فروع کافی، ج 5، ص 47.
42- مقاتل الطالبیین، ص 93.
43- الاخبار الطّوال، احمد بن داود دینوری، ص 293.
44- تاریخ طبری، ج 6، ص 32.
45- تاریخ طبری، ج 6، ص 32، مصر.
46- تنزیه المختار، ص 14 ـ 13.
47- رحله، ابن بطوطه، ص 232.
48- اخبار الطوال، ص 296.
49- اهل بیت، توفیق اعلم، ص 517 .
50- پس از پنجاه سال پژوهشی تازه پیرامون قیام امام حسین(علیه السلام)، سید جعفر شهیدی، ص 193ـ 194.
51- شعراء، آیه 227.
52- نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، ص 401، قصار 241.
سلام ممنون از وبلاگتون اگر مایلید تبادل لینک کنیم؟