در انتظار یار
در انتظار یار

در انتظار یار

ای پسر مادرم! نزدیک بود مرا بکشند ...

 

         روایت مظلومیت امیرالمؤمنین علیه‌السلام و شباهت ایشان به حضرت هارون

حضرت هارون (علی‌نبیّنا‌و‌آله‌و‌علیه‌السلام) پس از این که نتوانست در مقابل بت‌پرستی بنی‌اسرائیل، کاری صورت دهد، در برابر برادرش موسای کلیم این جمله را به زبان آورد که: ”قَالَ بْنَ اُمِّ اِنَّ الْقَوْم اِسْتَضْعَفُونِی وَ کَادُوا یَقْتُلُونَنِی“ (1) ای پسر مادر این قوم مرا خفیف گرفته و نزدیک بود که مرا بکشند. حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) هم وقتی مردم او را رها کرده و سراغ دیگران رفتند، به سوی مزار پیامبر آمد و عرض کرد: ”قَالَ بْنَ اُمّ! اِنَّ الْقَوْم اِسْتَضْعَفُونِی وَ کَادُوا یَقْتُلُونَنِی“ (2) ای پسر مادرم! این قوم مرا ضعیف گرفته و نزدیک بود من را بکشند.  زیرا پیغمبر (صلوات‌الله‌علیه) به حضرت علی (علیه‌السلام) فرموده بود: ”اَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَه هَارُونَ مِنْ مُوسَی“ (3)  منزلت تو، نسبت به من، مثل منزلت هارون، نسبت به موسی است.

امیرالمؤمنین هم عبارت هارون را تکرار کرد و گفت: ”ای پسر مادرم، نزدیک بود من را بکشند.“ آن‌ها ریسمان به گردنم انداخته و من را برای گرفتن بیعت، با خود بردند. اگر بروی آن‌ها شمشیر می‌کشیدم، دیگر اسمی از اسلام باقی نمی‌ماند. زیرا مردم به جان هم افتاده و هم‌دیگر را از بین می‌بردند. ”فًصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذَی وَ فِی الْحَلْقِ شَجَی‌“ (4)  شکیبایی به خرج دادم در حالی که خار در چشمم داشته و استخوانی گلو گیرم شده بود. خار در چشم، استخوان هم در گلو! تاریخ، همواره تکرار خواهد شد. 
 

مگر امروزه این چنین نیست؟!

 

1 . سوره مبارکه اعراف, آیه 150
2 . سوره مبارکه اعراف, آیه 150.
3 . محمد باقر,  مجلسی, بحار الانوار, ج 5, ص 69.
4 . امام علی (علیه السلام), نهج البلاغه, ترجمه دشتی, خط 3 (شقشقیه), ص 44.



منبع : دولت کریمه | استاد آقاتهرانی