ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
نشغل من عکاسیه
«عباس امیری» بازیگر قدیمی و پیشکسوت سینمای ایران است، که در سریال پرطرفدار رستگاران در نقش عموصمصامی بازی میکند، او با سریال میرزاکوچکخان جنگلی در سال 67، خود را به عنوان یک بازیگر، مطرح کرد. او در طی این سالها در فیلمها و سریالهای زیادی بازی کرد، پیش از «رستگاران» در سریال «یوسف پیامبر» در نقش «آنخ ماهو» ایفای نقش کرد، او در شهر رشت زندگی میکند و هرگاه که به کاری دعوت شود از گیلان خارج میشود، گفتگوی ما با «عباس امیری» در لوکیشن سریال رستگاران و در خانه «پرویز شایسته» صورت گرفت، حرفهای این بازیگر قدیمی خواندنی است
نسل جدید بازیگران
من برای همه جوانان تازهوارد به عرصه بازیگری، آرزوی موفقیت میکنم. به هر حال این عزیزان کسانی هستند که باید کمکم جایگزین پیشکسوتان این عرصه شوند و به نوعی سرمایه هنر این کشور محسوب میشوند. به نظرم باید کمی از غرور و خودخواهی پرهیز کنند و فکر نکنند که اگر از یک کار آنها استقبال شد دیگر کار تمام است. توصیه میکنم که در بازیگری تواضع داشته باشند و به پیشکسوتانشان احترام بگذارند و از تجربیات آنها در راه پیشرفت خودشان استفاده کنند و در مقابل مردم سر تعظیم فرود آورند.
آنخ ماهو؛ نقطه عطف
خب من با سریال کوچک جنگلی شروع کردم که آن کار به نوعی اوج محسوب میشد. بعد از آن هم فیلم عروس را داشتم که آن هم بسیار خوب بود، همچنین سریال امام علی(ع) که با استقبال خوبی روبهرو شد، ولی به نظر خودم اوج کار من و نقطه عطف کارنامه بازیگریام نقش آنخ ماهو در سریال یوسف پیامبر(ع) بود.
نقش منفی را دوست دارم
به شخصه نقش منفی را خیلی بیشتر از نقش مثبت دوست دارم به دلیل اینکه نقش مثبت این اجازه را به بازیگر میدهد که کمی خلاقیت به خرج دهد ولی بازیگر باید نقش منفی را قدرتمندانهتر بازی کند به دلیل اینکه اینگونه نقشها جای بازی بیشتری دارند. خب نقش آنخماهو هم در گروه نقشهای منفی بود که بحمدا... با استقبال خوبی مواجه شد و با اینکه نقشم در مقابل شخصیت اصلی داستان قرار داشت به لحاظ اینکه خوب اجرا شد مورد توجه مردم قرار گرفت که از این بابت خوشحالم.
باید عاشق باشید
تا عشق نباشد بازیگری هم وجود ندارد. به این معنا که اگر تو عاشق بازیگری نباشی نمیتوانی بازیگر خوبی باشی، در درجه اول یک بازیگر عاشق است، حداقل من این طور هستم. بازیگری یکی از سختترین مشاغل دنیاست و اگر عاشق نباشید نمیتوانید آن را ادامه دهید.شما لیلی و مجنون را در نظر بگیرید؛ مجنون همه مشکلات را به خاطر لیلی تحمل کرده است اگر نه برای مجنون زن که کم نبوده است (خنده). بازیگر هم همین طور است و به خاطر علاقه و عشقی که به بازیگری دارد این حرفه را دنبال میکند و در مجموع در هر زمینهای که اگر عشق نباشد آن کار معنا ندارد.
سنگسار در تاجیکستان!
سریال یوسف پیامبر(ع) به نظرم از هر نظر کار بینظیری بود و زمانی که ما کار میکردیم واقعا احساس خستگی نمیکردیم و با آرامش کامل جلو میرفتیم و پیشبینی هم میکردیم که با استقبال خوبی مواجه شود که شکرخدا هم شد و در مجموع سریال یوسف برای من یک افتخار و یک موفقیت محسوب میشود. خاطرات زیادی از این سریال دارم یادم هست به مناسبت پخش سریال به همراه عوامل به تاجیکستان دعوت شده بودیم، یک روز به بازار رفته بودیم برای خرید که مردم با دیدن ما آنجا جمع شدند، مقداری اطراف ما شلوغ شد که پلیس مجبور به دخالت شد و در آخر ما را تا هتل اسکورت کردند. همچنین در همین سفر به من گفتند که در یکی از شهرهای تاجیکستان مردم به قدری از دست شما ناراحت هستند که اگر شما را ببینند سنگسارتان میکنند و آنجا بود که من متوجه شدم توانستهام به یاری خدا نقش را به خوبی ایفا کنم.
جوانان تسخیر کردند
متاسفانه در حال حاضر امثال من و هم سن و سالهای من در سینما جایگاهی ندارند و تقریبا جوانان سینما را تسخیر کردهاند و اگر هم کاری در سینما به من پیشنهاد شود در حد دو، سه سکانس است که این برای من راضیکننده نیست.
شما فیلم «جایی در دوردست» را که من به خاطر بازی در این فیلم نامزد دریافت سیمرغ هم شده بودم را در نظر بگیرید. در این فیلم هم جوانان حضور داشتند و هم ما بودیم و فیلم خوبی هم از آب درآمد. شما سینمای دنیا را اگر مشاهده کنید میبینید که بازیگران جوان در مقابل بازیگران قوی و سن و سالدار بازی میکنند و نقشها هم قابل بحث است. ولی این نقشها قابل بحث و تامل نیست و من هم ترجیح میدهم از بازی در اینگونه نقشها اجتناب کنم.
کار در تهران، زندگی در رشت
بعد از پخش سریال کوچک جنگلی و فیلم عروس که هر دو موفق بودند و با استقبال زیادی مواجه شدند خیلی از دوستان، به من اصرار کردند که با توجه به موقعیتی که کسب کرده بودم برای زندگی به تهران بیایم، اگر به تهران میآمدم شاید موقعیت کاری بهتری پیدا میکردم اما من ترجیح دادم که آب و هوای خوب شمال را از دست ندهم و در رشت زندگی کنم و فقط برای کار به تهران بیایم.
چهار فرزند
همسر بسیار خوبی دارم که همیشه مشوق من بوده و دوریهای من را تحمل کرده است. سه دختر دارم که به آلمان مهاجرت کردهاند و در آنجا زندگی میکنند، یک پسر دارم که همین جا در کنار خودم هست و یک شرکت تاسیس کرده است.
مختارنامه
بازی در مختارنامه را خیلی وقت پیش به پایان رساندم و قبل از اینکه بازیام در یوسف پیامبر(ع) آغاز شود کارم در مختارنامه تمام شده بود، باور کنید الان نام شخصیتی را که بازی کردم را به یاد ندارم اما شخصیتی را که من بازی کردم از اشخاص بانفوذ شهر کوفه بوده که سه سکانس بازی داشتم البته این سه سکانس، قدرتمند و جاندار بود. به هرحال کار کردن در کار بزرگی مثل مختارنامه و همکاری با کارگردانی مثل آقای میرباقری یک امتیاز محسوب میشود.
عکاسی؛ شغل من
قبل از اینکه بازیگر شوم، عکاس بودم و اتفاقا عکاس خوبی هم بودم. زمانی که تازه دستگاه فتوکپی وارد بازار ایران شده بود یکی از دوستان به من پیشنهاد دادند که به تهران بیایم و دوره تعمیرات دستگاههای فتوکپی را ببینم و مشغول این کار شوم ولی به خاطر عشق و علاقه به بازیگری نپذیرفتم، اگر این کار را قبول میکردم الان وضعم خیلی فرق میکرد.
صرفهجویی
بدون صرفهجویی واقعا زندگی کردن سخت میشود. وقتی میشنوم که فلان بازیگر در بیمارستان فوت کرده و هزینه بیمارستان نداشته است، بسیار متاثر میشوم. مگر بازیگر زمانی درآمد نداشته است؟ چرا باید اینگونه باشد به نظرم هر انسانی در هر موقعیتی باید دوراندیش باشد و به فکر آینده باشد. همسر من اهل صرفهجویی است و من مقدار زیادی از موفقیتم را مدیون او هستم. در کل انسان همیشه باید به فکر فردا باشد.
به گفته مولا علی(ع) آنچه که بر علم فایق آید، تجربه است. تجربه چیز دیگری است و مسلما کسی که تجربه دارد خالی از علم نیست. حالا ممکن است تحصیلات من مربوط به بازیگری نباشد ولی سالها کار کردهام، تجربه کسب کردهام ولی در مجموع اگر هر دو در کنار هم باشد، بهتر است.
امیری از زبان عباس امیری
سال 1332 متولد شدم و حدود 50 سال است که در رشت ساکن هستم. بازیگری را از تئاترهای این شهر شروع کردم. با سریال کوچک جنگلی وارد بازیگری حرفهای شدم، در این سریال نقش حاجاحمد کسمایی را برعهده داشتم، بعد از این سریال فعالیتم را با آقای افخمی ادامه دادم و در فیلم سینمایی «عروس» بازی کردم. همچنین در سریال امام علی(ع) نقش ابوموسی اشعری را ایفا کردم.
دریا و تفریح
رابطهام با دریا خیلی خوب است اگر دریا با من خوب باشد!(خنده)
وقتی به شمال میروم سعی میکنم که کمک حال همسرم باشم و وقتی به خانه میروم سعی میکنم خودم را در اختیار خانواده بگذارم و متعلق به خانواده باشم. البته دوستانم را هم میبینم ولی بیشتر وقتم را در اختیار خانواده میگذارم.
ابوموسی اشعری
سریال امام علی(ع) از آن دست کارها بود که هر بازیگری آرزو داشت در آن حضور داشته باشد، من هم از این قاعده مستثنا نبودم. در ابتدا قرار بود که من نقش ابوسفیان را بازی کنم که سر قرارداد به توافق نرسیدیم. بعد از مدتی آقای مقدم (سیروس) تماس گرفتند و نقش ابوموسی اشعری را به من پیشنهاد دادند و من هم پذیرفتم و به نظرم این نقش هم از جمله نقشهای ماندگار این سریال بود. این نقش از پیچیدگیهای بسیار زیادی برخوردار بود و به نوعی، چند بعدی بود.
حاجاحمد کسمایی
این باعث خوشحالی من است که اولین حضور حرفهایام در تلویزیون مصادف بود با یک کار حرفهای به نام کوچک جنگلی، که من در این سریال یکی از نقشهای اصلی را برعهده داشتم. البته در زمان آقای تقوایی بنا بود نقش حاجاحمد کسمایی را فرد دیگری بازی کند و آقای مجلل که بنا بود نقش میرزا را بازی کنند من را برای یک نقش دیگر انتخاب کرده بودند ولی آقای زرگر تهیهکننده وقت سریال، من را برای نقش حاجاحمد کسمایی در نظر داشتند، به هر حال وقتی به اتاق گریم رفتیم، دیدیم که شباهت عجیبی بین من و حاجاحمد کسمایی وجود دارد؛ درست مثل اینکه سیبی را از وسط نصف کرده باشند! شکر خدا، توانستم در این نقش موفق باشم و آقای افخمی هم در مصاحبههای مختلف از بازی من به عنوان بهترین بازی در آن سریال یاد کردند.
البته با توجه به اینکه این نقش اولین حضور من در مقابل دوربین بود و بیتجربه به حساب میآمدم، کمی کار برایم سخت بود ولی من به لحاظ علاقهمندی که به بازیگری داشتم، پیگیری زیادی در مورد این نقش انجام دادم و در موردش تحقیق کردم. یادم میآید که آن زمان بازیگران حرفهای که از تهران آمده بودند به این دلیل که شناختی روی من نداشتند به یک چشم دیگر به من نگاه میکردند ولی وقتی من شروع به بازی کردم، باور کنید که همه متعجب مانده بودند و از فردای آن روز دیدگاهها نسبت به من فرق کرد.
تربیت شده تئاتر هستم
بین هنرهای نمایشی تئاتر را ترجیح میدهم چون تئاتر پایه و اساس هنرهای نمایشی است و تئاتر است که ما را ساخته و ما را تربیت کرده است. اگر کار تئاتر نمیکردم، شاید امروز از عهده این نقشهای سخت به خوبی بر نمیآمدم. در معنای واقعی، تئاتر یک عشق است ولی متاسفانه امروز تئاتر از نظر مادی جوابگوی هزینه زندگی بازیگر نیست و در کنار این موضوع، متاسفانه به این هنر، مخصوصا در شهرستانها اهمیت داده نمیشود. یعنی اگر من بخواهم به خرج خودم هم یک تئاتر را در رشت روی صحنه ببرم، متاسفانه امکانات اولیه هم در اختیار ما قرار داده نمیشود.
با غرور کاری ندارم
همیشه سعی کردهام غرور را از خودم دور کنم و با آن کاری نداشته باشم و متواضع باشم. با مردم خوب رفتار کنم و سعی کردهام برای خانوادهام بازیگر نباشم و در خدمت خانوادهام باشم و برای فرزندانم پدری خوب و برای همسرم؛ شوهر خوبی باشم. در این سه دهه که به بازیگری مشغولم، یاد گرفتهام که همیشه یک انسان خوب باشم.
هنر انتها ندارد
به نظرم کار بازیگری کاری نیست که بگوییم انتها و پایان دارد. در هنر هر چه جلو میروید میبینید که هنوز خیلی راه مانده است و هنوز اول راه هستید. به نظر من هنر دریایی است که من شاید قطرهای از این دریا باشم و به نظرم باید هنر را با دید وسیعی نگاه کرد. وقتی با این دید به این موضوع توجه میکنید میبینید که هنوز اول راه هستید!
صمصامی نزدیک به خودم است
نقش صمصامی در رستگاران نقش خوب و بسیار شیرینی است و تقریبا مثبتترین کاراکتر در این سریال، صمصامی است. من نقش کسی را بازی میکنم که وکیل آقای شایسته است و علاوه بر این دوست او اما شایسته با او رو راست نیست. به هر حال این نقش با نقشهای دیگری که بازی کردهام متفاوت است و این برایم خیلی خوشایند است که وقتی بیننده این نقش را با نقشم در سریال یوسف پیامبر(ع) مقایسه کند، هیچ شباهتی بین این دو پیدا نخواهد کرد.