در انتظار یار
در انتظار یار

در انتظار یار

شیعه، انتظار، وظایف منتظران

 

 

ابراهیم شفیعى سروستانىعظمت وجودى و ابعاد مختلف شخصیت حضرت صاحب‏الامر، علیه‏السّلام، باعث شده است که در طول هزار و اندى سال که از غیبت کبرى مى‏گذرد، هر گروه از مردم بسته به گرایش‏هاى خاص اعتقادى، اجتماعى و فرهنگى که داشته‏اند، از دیدگاهى خاص به تحلیل شخصیت و تعیین جایگاه آن حضرت در عالم هستى بپردازند و هر گروه تنها درک و تصور خود از این موضوع را تصور درست و مطابق با واقع از شخصیت آن یگانه هستى تلقّى کنند

در این میان جمعى از اصحاب سیر و سلوک و رهروان طریق عرفان و معنا با طرح موضوع خلیفةاللَّه و انسان کامل و پرداختن به نقش حجت الهى در عالم هستى، تنها به جنبه فرا طبیعى آن وجود مقدس توجه کرده و از سایر جنبه‏ها غفلت ورزیدند.


گروهى دیگر از اصحاب شریعت توجه خود را تنها معطوف به جنبه طبیعى آن وجود مقدس ساخته و ضمن مطرح کردن نقشى که آن حضرت به عنوان امام و پیشواى مردم به عهده دارند هیچ‏گونه مسؤولیتى را در زمان غیبت متوجه مردم ندیدند و تنها تکلیف مردم را این دانستند که براى فرج آن حضرت دعا کنند تا خود بیایند و امور مردم را اصلاح کنند.
عده‏اى هم ضمن توجّه به جنبه فراطبیعى و طبیعى وجود مقدس حضرت حجّت، علیه‏السّلام، تمام همّ و غمّ خود را متوجّه ملاقات با آن حضرت ساخته و تنها وظیفه خود را این دانستند که با توسل به آن حضرت به شرف ملاقات با آن ذات اقدس نائل شوند.

اما در این میان گروهى با در نظر گرفتن همه ابعادى که بدان‏ها اشاره شد، به طرح معناى درست انتظار پرداخته و درصدد تعیین وظیفه و نقش مردم در دوران غیبت برآمدند. در این دیدگاه، هم مسأله خلافت الهى انسان کامل مطرح است، هم به جایگاه و نقش مردم در قبال آن حضرت توجّه شده و هم وظیفه‏اى که مردم در دعا براى حفظ آن وجود مقدّس و تعجیل در ظهورش دارند از نظر دور داشته نشده است.

شاید بتوان امام راحل امت، قدس‏سره، را به عنوان درخشان‏ترین چهره از گروه اخیر ذکر کرد. ایشان با صراحت به نقد و بررسى برداشت‏هاى مختلفى که از مسأله انتظار فرج وجود دارد، پرداخته و دیدگاه خاص خود را در این زمینه چنین مطرح ساختند:

البته این پر کردن دنیا را از عدالت، این را ما نمى‏توانیم بکنیم، اگر مى‏توانستیم مى‏کردیم. اما، چون نمى‏توانیم بکنیم ایشان باید بیایند. ... اما ما باید فراهم کنیم کار را، فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم، کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم براى آمدن حضرت، علیه‏السّلام، ...

2ایشان در جایى دیگر نیز درباره مفهوم »انتظار فرج« مى‏فرمایند:
انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند. و مقدمات ظهور ان‏شاءاللَّه تهیه شود.
3براى شناخت جایگاه و مفهوم انتظار در تفکر شیعى برخى از روایاتى را که در این زمینه وارد شده است مورد بررسى قرار مى‏دهیم تا روشن شود که:
1. آیا انتظار ضرورت دارد؟
2. فضیلت آن چیست؟
3. چه وظایفى در عصر غیبت بر عهده منتظران است؟
4. انتظار چه آثارى دارد؟

1. ضرورت انتظار

در تفکّر شیعى، انتظار موعود، به عنوان یک اصل مسلّم اعتقادى مطرح بوده و در بسیارى از روایات بر ضرورت انتظار قائم آل محمد، علیهم‏السلام، تصریح شده است، که از جمله مى‏توان به روایات زیر اشاره کرد:

1. محمد بن ابراهیم نعمانى در کتاب الغیبة روایت کرده است که روزى امام صادق، علیه‏السّلام، خطاب به اصحاب خود فرمودند:

آیا شما را خبر ندهم به آنچه خداى، صاحب عزت و جلال، هیچ عملى را جز به آن از بندگان نمى‏پذیرد؟ گفتم: چرا. فرمود: گواهى دادن به اینکه هیچ شایسته پرستشى جز خداوند نیست و اینکه محمد [صلّى‏اللّه‏علیه‏وآله] بنده و فرستاده او است، و اقرار کردن به آنچه خداوند به آن امر فرموده، و ولایت ما، و بیزارى از دشمنانمان - یعنى خصوص امامان - و تسلیم شدن به آنان، و پرهیزکارى و تلاش و مجاهدت و اطمینان و انتظار قائم، علیه‏السّلام.

42. ثقة الاسلام کلینى در کتاب الکافى روایت مى‏کند که روزى مردى بر حضرت ابوجعفر امام باقر، علیه‏السّلام، وارد شد و صفحه‏اى در دست داشت؛ حضرت باقر، علیه‏السّلام، به او فرمود:

این نوشته مناظره کننده‏اى است که پرسش دارد از دینى که عمل در آن مورد قبول است. آن مرد عرض کرد: رحمت خداوند بر تو باد همین را خواسته‏ام. پس حضرت ابوجعفر باقر، علیه‏السّلام، فرمود: گواهى دادن به اینکه خدا یکى است و هیچ شریکى براى او وجود ندارد، و این که محمد بنده و رسول او است، و این که اقرار کنى به آنچه از سوى خداوند آمده، و ولایت ما خاندان و بیزارى از دشمنان ما، و تسلیم به امر ما، و پرهیزکارى و فروتنى، و انتظار قائم ما، که ما را دولتى است که هر وقت خداوند بخواهد آن را خواهد آورد.

53. شیخ صدوق در کتاب کمال‏الدین از »عبدالعظیم حسنى« روایت مى‏کند که:
روزى بر آقایم محمدبن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین‏بن‏ابى‏طالب، علیهم السلام، وارد شدم و مى‏خواستم که درباره قائم از آن حضرت سؤال کنم که آیا همان مهدى است یا غیر او پس خود آن حضرت آغاز سخن کرد و به من فرمود:
اى ابوالقاسم! بدرستى که قائم از ماست و او است مهدى که واجب است در [زمان] غیبتش انتظار کشیده شود و در [زمان] ظهورش اطاعت گردد، و او سومین [امام] از فرزندان من است.

6روایات یاد شده و بسیارى روایات دیگر - که در این مجال فرصت طرح آنها نیست - همگى بر لزوم انتظار حضرت قائم در دوران غیبت دلالت مى‏کند، امّا حال باید دید که انتظار که این همه بر آن تأکید شده و یکى از شرایط اساسى اعتقاد اسلامى شمرده مى‏شود - چه فضیلتى دارد و در کلام معصومین، علیهم‏السلام، از چه جایگاهى برخوردار است.

2. فضیلت انتظار

در روایات اسلامى آنچنان مقام و منزلتى براى منتظران موعود برشمرده شده که گاه انسان را به تعجب وا مى‏دارد که چگونه ممکن است عملى که شاید در ظاهر ساده جلوه کند از چنین فضیلتى برخوردار باشد. البته توجه به فلسفه انتظار و وظایفى که براى منتظران واقعى آن حضرت بر شمرده شده، سرّ این فضیلت را روشن مى‏سازد.
در اینجا به پاره‏اى از فضائلى که براى منتظران قدوم، حضرت بقیةالله‏الأعظم بر شمرده شده، اشاره مى‏کنیم:

1. از پیامبر گرامى اسلام، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، روایت شده است که فرمودند:
برترین عبادت‏ها انتظار فرج است.
72. همچنین از آن حضرت روایت شده است که:
برترین جهاد امت من انتظار فرج است.

83. مرحوم مجلسى در کتاب بحارالانوار از امیرالمؤمنین، علیه‏السّلام، نقل مى‏کند که آن حضرت فرمودند:
منتظر فرج باشید و از رحمت خداوند ناامید نشوید. بدرستى که خوشایندترین اعمال نزد خداوند، صاحب عزّت و جلال، انتظار فرج است.

94. شیخ صدوق در کتاب کمال‏الدین از امام صادق، علیه‏السّلام، روایت کرده که آن حضرت به نقل از پدران بزرگوارشان - که بر آنها درود باد - فرمود:
منتظر امر (حکومت) ما، بسان آن است که در راه خدا به خون خود غلتیده باشد.
105. در همان کتاب به نقل از امام صادق، علیه‏السّلام، روایت دیگرى به این شرح در فضیلت منتظران وارد شده است:
خوشا به حال شیعیان قائم ما که در زمان غیبتش چشم به راه ظهور او هستند و در هنگام ظهورش فرمانبردار او، آنان اولیاء خدا هستند، همان‏ها که نه ترسى برایشان هست و نه اندوهگین شوند.
11
6. در روایت دیگرى مرحوم مجلسى از امام صادق، علیه‏السّلام، نقل مى‏کند که:
هر کس از شما بمیرد در حالى که منتظر این امر باشد همانند کسى است که با حضرت قائم، علیه‏السّلام، در خیمه‏اش بوده باشد. سپس حضرت چند لحظه‏اى درنگ کرده، آنگاه فرمود: نه، بلکه مانند کسى است که در خدمت آن حضرت شمشیر بزند. سپس فرمود: نه، به‏خدا همچون کسى است که در پیشگاه رسول خدا، صلّى‏اللّه‏علیه‏وآله، شهید شده باشد.12

چرا این همه فضیلت؟
با مشاهده روایات یاد شده ممکن است براى بسیارى این پرسش پیش آید که چرا انتظار از چنین فضیلت برجسته‏اى برخودار است؟ براى رسیدن به پاسخ مناسبى براى این پرسش چند نکته اساسى را باید مورد توجه قرار داد:
1. انتظار حلقه اتصال شیعه با امام معصوم: چنانکه مى‏دانید »ولایت« و »امامت« رکن اساسى مکتب تشیع است و اعتقاد به ضرورت وجود حجت خدا و امام معصوم در هر عصر و زمان از مهمترین نقاط تمایز این مکتب از سایر مکتب‏هاست. از دیدگاه شیعه پذیرش ولایت معصومین، علیهم‏السلام، و به طور کلى تسلیم در برابر امام و حجت عصر، سرآمد همه فضیلت‏ها و شرط اساسى قبولى همه اعمال عبادى است. با توجه به این نکات درمى‏یابیم که »انتظار« در زمان غیبت و عدم حضور ظاهرى امام در جامعه به نوعى اعلام پذیرش ولایت و امامت آخرین امام از سلسله امامان شیعه است و همین انتظار موجب مى‏شود که ارتباط شیعیان با امامشان، اگر چه به صورت ارتباط قلبى و معنوى، حفظ شود و آنها در همه اعصار از فیض وجود امامشان برخوردار باشند.

بنابراین اگر »انتظار« را از مکتب شیعه بگیریم تفاوت چندانى میان این مکتب و دیگر مکاتب باقى نخواهد ماند؛ البته انتظار به همان مفهوم درست آن؛ یعنى امید به ظهور و قیام عدالت‏گستر دوازدهمین امام معصوم از خاندان پیامبر اکرم، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله؛ همو که در حال حاضر حجت خدا، واسطه فیض الهى، زنده و شاهد و ناظر اعمال شیعیان خود و فریادرس آنها در گرفتارى‏ها و ناملایمات است.

2. انتظار، معیار ارزش انسان‏ها: آرزوها و آمال انسان‏ها معیار خوبى براى سنجش میزان رشد، کمال و تعالى آنهاست؛ تا آنجا که برخى مى‏گویند: »بگو چه آرزویى دارى تا بگویم کیستى«. آرزوهاى بلند، متعالى و ارزشمند حکایت از کمال روح و رشد شخصیت انسان‏ها و بلنداى همت آنها مى‏کند. به عکس آرزوهاى خرد، حقیر و بى‏ارزش نشان از بى‏همتى و رشدنیافتگى افراد دارد.

آرزوها انسان را به حرکت وامى‏دارد و به طور طبیعى هر چه همت، بلندتر و آرزو، ارزشمندتر باشد حرکت و تلاش انسان نیز از ارزش بیشترى برخوردار خواهد بود.
امام على، علیه‏السلام، در همین زمینه مى‏فرماید:
ارزش مرد به اندازه همت اوست.

13پس از این مقدمه مى‏توان گفت که چون انسان منتظربرترین و ارزشمندترین آمال و آرزوهاى ممکن را داراست، به طور طبیعى از بهترین و والاترین ارزش‏ها نیز برخوردار است.

توضیح اینکه آرزوى نهایى انسان منتظر، حاکمیت نهایى دین خدا و مذهب اهل‏بیت، علیهم‏السلام، بر سراسر جهان، استقرار حکومت صالحان و مستضعفان در سراسر گیتى، کوتاه شدن دست ظالمان و مستکبران از گوشه گوشه جهان، برقرارى نظام قسط و عدالت بر پهنه زمین و گسترش امنیت و رفاه در جاى جاى کره خاک است؛ یعنى آرزویى که از ابتداى تاریخ تاکنون و در زمان هیچ پیامبرى محقق نشده است. قطعاً چنین آرزوى بلندى از ارزش و فضیلتى وصف‏ناپذیر برخوردار است. البته به شرط آنکه »منتظر« به تناسب آرزوى بلند خود از تلاش و کوشش براى تحقق هر چه زودتر این آرزو کوتاهى نکند.

3. انتظار عامل پویایى و سازندگى فرد و اجتماع: چنانکه از مطالب بعدى و در بحث از وظایف منتظران روشن خواهد شد، انتظار نقش مهمى در سازندگى، پویایى و اصلاح فرد و جامعه در زمان غیبت دارد، و اگر انسان منتظر به وظایفى که براى او برشمرده شده عمل کند به الگوى مطلوب انسان دیندار دست مى‏یابد و از جایگاه و مرتبه والایى برخوردار مى‏شود. به عبارت دیگر انسان منتظر با رعایت همه شرایط انتظار به همان شأن و منزلتى که مورد انتظار دین اسلام است، رسیده و به بالاترین نقطه کمال نائل مى‏شود.

با توجه به نکات بالا به رمز فضائل بى‏شمارى که براى منتظران برشمرده شد واقف مى‏شویم و بدرستى درمى‏یابیم که چرا انسان منتظر از نظر اسلام از چنین مقام و مرتبه بلندى برخوردار است.

3. وظایف منتظران

در مورد وظایف و تکالیف شیعیان در دوران غیبت سخن‏هاى بسیارى گفته شده است و حتى در بعضى از کتاب‏ها، از جمله کتاب مکیال‏المکارم فى فوائد الدعاء للقائم تا هشتاد وظیفه براى منتظران قدوم خاتم اوصیاء حضرت بقیةاللّه، ارواحنا له الفداء، بر شمرده شده است.
14اما، از آنجا که تبیین همه وظایفى که شیعیان در عصر غیبت بر عهده دارند در این محدوده نمى‏گنجد، به تعدادى از مهمترین این وظایف اشاره مى‏کنیم:

1 - 3. شناخت حجت خدا و امام عصر، علیه‏السّلام
اولین و مهمترین وظیفه‏اى که هر شیعه منتظر بر عهده دارد کسب معرفت نسبت به وجود مقدس امام و حجت زمان خویش است. این موضوع تا بدان درجه از اهمیت قرار دارد که در روایات بسیارى که به طریق شیعه و اهل سنّت از پیامبر گرامى اسلام، صلّى‏اللّه‏علیه‏وآله، و ائمه معصومین، علیهم السلام، نقل شده، آمده است:
هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به‏مرگ جاهلى مرده است.

15و در روایت دیگرى که مرحوم کلینى از امام محمد باقر، علیه‏السلام، نقل مى‏کند آمده است:
هر کس در حالى که امامى نداشته باشد بمیرد، مردنش مردن جاهلیت است و هر آنکه در حال شناختن امامش بمیرد پیش‏افتادن و یا تأخیر این امر [دولت آل محمد، علیهم‏السّلام] او را زیان نرساند و هر کس بمیرد در حالى که امامش را شناخته همچون کسى است که در خیمه قائم [علیه‏السّلام] با آن حضرت باشد.

16توجه به مفاد دعاهایى که خواندن آنها در عصر غیبت مورد تأکید قرار گرفته است، نیز ما را به اهمیت موضوع شناخت حجت خدا رهنمون مى‏سازد؛ چنانکه در یکى از دعاهاى معروف و معتبرى که شیخ صدوق آن را در کتاب کمال‏الدین نقل کرده، مى‏خوانیم:
بار الها! خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانى پیغمبرت را نخواهم شناخت. بارالها! پیغمبرت را به من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانى حجت تو را نخواهم شناخت. بارالها! حجت خود را به من بشناسان که اگر حجتت را به من نشناسانى از دینم گمراه مى‏گردم. خداوندا! مرا به مرگ جاهلیت نمیران و دلم را [از حق] پس از آنکه هدایتم فرمودى منحرف مگردان...

17امام صادق، علیه‏السلام، در مورد کمترین حد معرفت امام مى‏فرماید:
کمترین حد معرفت به امام آن است که [بدانى] امام مساوى با پیامبر، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، است مگر در درجه نبوت. امام، وارث پیامبر است و همانا اطاعت از او اطاعت از خدا و رسول خداست و باید در هر امرى تسلیم او بود و به سخن و فرمان او عمل کرد...

18مؤلف کتاب ارزشمند مکیال‏المکارم مراد و مقصود از »معرفت امام« را، که در روایت‏هاى یادشده بر آنها تأکید شده است، چنین توضیح مى‏دهند:
بدون تردید مقصود از شناختى که امامان ما - که درودها و سلام‏هاى خداوند برایشان باد - تحصیل آن را نسبت به امام زمانمان امر فرموده‏اند، این است که ما آن حضرت را آنچنانکه هست بشناسیم؛ به گونه‏اى که این شناخت سبب در امان ماندن ما از شبهه‏هاى ملحدان و مایه نجاتمان از اعمال گمراه کننده مدعیان دروغین باشد، و این چنین شناختى جز به دو امر حاصل نمى‏گردد: اول، شناختن شخص امام، علیه‏السّلام، به نام و نسب، و دوم، شناخت صفات و ویژگى‏هاى او و به دست آوردن این دو شناخت از اهم واجبات است.

19البته امر دومى که در کلام یادشده بدان اشاره شده، در عصر ما از اهمیت بیشترى برخوردار بوده و در واقع این نوع شناخت است که مى‏تواند در زندگى فردى و اجتماعى منتظران منشأ اثر و تحول باشد؛ زیرا اگر کسى بحقیقت به صفات و ویژگى‏هاى امام عصر، علیه‏السّلام، و نقش و جایگاه آن حضرت در عالم هستى و فقر و نیاز خود نسبت به او واقف شود، هرگز از یاد و نام آن حضرت غافل نمى‏شود.

نکته‏اى که در اینجا باید در نظر داشت این است که شناخت امام زمان، علیه‏السلام، از شناخت دیگر امامان معصوم، علیهم‏السلام، جدا نیست و اگر کسى به طور کلى به شأن و جایگاه ائمه هدى واقف شد، صفات و ویژگى‏هاى آنها را شناخت و به مسؤولیت خود در برابر آنها پى برد، قطعاً نسبت به امام عصر، علیه‏السلام، نیز به شناختى شایسته مى‏رسد.

بهترین راه براى پى بردن به مراتب و مقامات بلند امامان معصوم شیعه به طور کلى و امام عصر، علیه‏السلام، به طور خاص، مطالعه و تأمل در کتاب‏هایى است که در این زمینه نگاشته شده است که از جمله مى‏توان به کتاب‏هاى زیر اشاره کرد: الکافى، محمدبن یعقوب کلینى (ج1، کتاب الحجة)، کتاب الغیبة، محمد بن ابراهیم نعمانى، کتاب الغیبة، ابوجعفر محمدبن الحسن معروف به شیخ طوسى، کمال‏الدین و تمام‏النعمة، محمدبن على بن الحسین معروف به شیخ طوسى، بحارالانوار، مولى محمدباقر مجلسى (ج51، 52 و 53). بحمدالله همه این کتاب‏ها به فارسى ترجمه شده و در دسترس همگان است.

خواندن زیارت »جامعه کبیره« و تأمل و تدبّر در اوصافى که در این زیارت براى ائمه معصومین، علیهم‏السلام، نقل شده نیز در حصول معرفت نسبت به مقام و جایگاه امام در عالم هستى بسیار مؤثر است.

البته باید توجه داشت که شناخت و معرفت حقیقى نسبت به حجت خدا تنها با مطالعه کتاب حاصل نمى‏شود و در این راه باید از عنایات حضرت حق نیز مدد جوییم و - همچنانکه در دعایى که پیش از این بدان اشاره کردیم، ملاحظه شد - از درگاه الهى نیز توفیق شناخت حجتش را درخواست کنیم، تا بدین وسیله از گمراهى و سرگردانى نجات یابیم. این موضوع را از روایتى که مرحوم کلینى از »محمد بن حکیم« نقل کرده، مى‏توان استفاده کرد. در این روایت آمده است:
از ابى‏عبداللّه (امام جعفر صادق)، علیه‏السّلام، پرسیدم: معرفت ساخته کیست؟ فرمود: از ساخته‏هاى خداوند است و براى بندگان نقشى در حصول معرفت نیست.

20شاید بتوان گفت که شناخت نشانه‏ها و علائم ظهور نیز یکى از فروع شناخت امام عصر، علیه‏السلام، است؛ زیرا شناخت دقیق نشانه‏ها و علائم ظهور موجب مى‏گردد که انسان فریب مدعیان دروغین مهدویت را نخورد و در دام شیّادانى که ادعاى »مهدى« بودن دارند نیفتد.

توضیح اینکه براى ظهور منجى آخرالزمان نشانه‏ها و علائم حتمى و تردیدناپذیرى برشمرده شده که با مشاهده آنها مى‏توان به حقانیت آن منجى و اینکه او واقعاً همان امام منتظر؛ یعنى امام مهدى، علیه‏السلام، است پى برد.
بنابراین بر همه منتظران لازم است که پس از شناخت کامل امام عصر، علیه‏السلام، به مطالعه و شناسایى علائم و نشانه‏هاى ظهور نیز بپردازند.

براى آشنایى با نشانه‏هاى ظهور نیز علاوه بر کتاب‏هایى که در بالا بدانها اشاره شد مى‏توان به کتاب‏هاى زیر مراجعه کرد: نوائب‏الدهور فى علائم‏الظهور، سیدحسن میرجهانى، عصر ظهور، على کورانى، روزگار رهایى، کامل سلیمان، ترجمه على‏اکبر مهدى‏پور و نشانه‏هاى ظهور او، محمد خادمى شیرازى.


2 - 3. پیراستگى از بدى‏ها و آراستگى به خوبى‏ها
وظیفه مهم دیگرى که هر شیعه منتظر بر عهده دارد پیراستن خود از خصایص ناپسند و آراستن خود به اخلاق نیکو است، چنانکه در روایتى که از امام صادق، علیه‏السّلام، نقل شده، آمده است:
هر کس دوست مى‏دارد از یاران حضرت قائم، علیه‏السّلام، باشد باید که منتظر باشد و در این حال به پرهیزکارى و اخلاق نیکو رفتار نماید، در حالى که منتظر است، پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم، علیه‏السّلام، به پاخیزد، پاداش او همچون پاداش کسى خواهد بود که آن حضرت را درک کرده است، پس کوشش کنید و در انتظار بمانید، گوارا باد بر شما [این اجر] اى گروه مشمول رحمت خداوند!21

امام عصر، علیه‏السلام، نیز با توجه به ناگهانى بودن امر ظهور همه شیعیان را در زمان غیبت به انجام اعمال پسندیده و دورى از اعمال ناپسند فراخوانده، مى‏فرماید:
پس هر یک از شما باید آنچه را که موجب دوستى ما مى‏شود، پیشه خود سازد و از هر آنچه موجب خشم و ناخشنودى ما مى‏گردد، دورى گزیند؛ زیرا فرمان ما به یکباره و ناگهانى فرامى‏رسد و در آن زمان توبه و بازگشت براى کسى سودى ندارد و پشیمانى از گناه کسى را از کیفر ما نجات نمى‏بخشد.

22موضوع تهذیب نفس و دورى گزیدن از گناهان و اعمال ناشایست، به عنوان یکى از وظایف منتظران در عصر غیبت، از چنان اهمیتى برخوردار است که در توقیع شریفى که از ناحیه23مقدسه حضرت صاحب‏الامر به مرحوم شیخ مفید، رضى اللّه عنه، صادر گردیده، اعمال ناشایست و گناهانى که از شیعیان آن حضرت سر مى‏زند، یکى از اسباب و یا تنها سبب طولانى شدن غیبت و دورى شیعیان از لقاى آن بدر منیر شمرده شده است:
... پس تنها چیزى که ما را از آنان (شیعیان) پوشیده مى‏دارد، همانا چیزهاى ناشایستى است که از ایشان به ما مى‏رسد و خوشایند ما نیست و از آنان انتظار نمى‏رود.

24باید توجه داشت که ما تنها زمانى مى‏توانیم خود را منتظر امام عدالت‏گستر و پیرو او بدانیم که در زندگى فردى و اجتماعى خود، راه و روش مورد نظر او را اجرا کنیم. چنانکه در نامه امیرالمؤمنین على، علیه‏السلام، خطاب به عثمان‏بن حنیف، فرماندار بصره آمده است:
آگاه باش که هر پیروى را پیشوایى است که پى وى را پوید و از نور دانش او روشنى جوید، بدان که پیشواى شما بسنده کرده است از دنیاى خود به دو جامه فرسوده و دو قرصه نان را خوردنى خویش نموده. بدانید که شما چنین نتوانید کرد. لیکن مرا یارى کنید به پارسایى و کوشیدن و پاکدامنى و درستى ورزیدن.

25برخى منابع که با مطالعه آنها مى‏توان به الگوى مطلوب براى اخلاق و رفتار مورد نظر ائمه معصومین، علیهم‏السلام، دست یافت عبارتند از:
1. دعاى »مکارم‏الاخلاق« امام سجاد، علیه‏السلام؛ این دعاى شریف که در صحیفه سجادیه (دعاى بیستم) و در پایان کتاب مفاتیح‏الجنان، شیخ عباس قمى آمده، یکى از بهترین منابع براى شناخت فضایل و رذایل اخلاقى است.

2. دعاى امام زمان، علیه‏السلام؛ این دعا در مفاتیح‏الجنان نقل شده و با جمله »أَللَّهفمَّ ارْزفقْنا تَوْفیقَ الطَّاعَةف...« آغاز مى‏شود. دعاى یادشده که از امام زمان، علیه‏السلام، نقل شده از جمله دعاهایى است که مى‏تواند به ما تصویرى روشن از شیعه منتظر ارایه دهد و ما را با انتظارات امام از شیعیانش آشنا کند.
انسان با مداومت بر خواندن این دعاها و سعى و تلاش در به کار بستن آنچه در آنها آمده است، مى‏تواند به وضعیت

 ماهنامه موعود شماره 28

پى‏نوشت‏ها:
َّ 1. صحیفه نور (مجموعه رهنمودهاى امام خمینى، قدس‏سره)، ج 20، ص 198 - 199.
2. همان، ج 7، ص 255.
3. النعمانى، محمد بن ابراهیم، کتاب‏الغیبة، ص200، ح16.
4. الکلینى، محمد بن یعقوب، الکافى، ج2، ص22، ح13.
5. الصدوق، ابوجعفر محمدبن على‏بن‏الحسین، کمال‏الدین و تمام‏النعمة، ج2، ص377، ح1.
6. همان، ج2، ص287، ح2.
7. الحرّانى، ابومحمد الحسن بن على بن الحسین بن شعبة، تحف‏العقول عن آل الرسول، ص37.
8. المجلسى، المولى، محمدباقر، بحارالانوار، ج52، ص123، ح7.
9. الصدوق، ابوجعفر محمدبن على بن الحسین، همان، ج2، ص645، ح6.
10. همان، ج2، ص357، ح54.
11. المجلسى، المولى، محمدباقر، همان، ص126، ح18.
12. نهج‏البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، کلمات قصار 47، ص369.
13. ر. ک: الموسوى الاصفهانى، میرزامحمدتقى، مکیال‏المکارم فى‏فوائد الدعاءللقائم، ج2، ص104 به بعد.
14. المجلسى، المولى‏محمدباقر، همان، ج8، ص368 و ج32، ص321 و 333؛ همچنین ر.ک: القندوزى، حافظ سلیمان بن ابراهیم، ینابیع‏المودة، ج3، ص372.
15. الکلینى، محمدبن‏یعقوب، همان، ج1، ص371، ح5.
16. الصدوق، ابوجعفرمحمدبن‏على‏بن‏الحسین، همان، ج2، ص512.
17. البحرانى، السیدهاشم الحسینى، البرهان فى تفسیر القرآن، ج2، ص34، ح3.
18. الموسوى الاصفهانى، میرزامحمدتقى، همان، ج2، ص107.
19. الکلینى، محمدبن‏یعقوب، همان، ج1، ص194، ح1.
20. النعمانى، محمد بن ابراهیم، همان، ص200، ح16.
21. المجلسى، المولى محمد باقر، همان، ج52، ص176.
22. »توقیع« در لغت به معناى نشان گذاشتن، امضاء کردن حاکم بر نامه و فرمان، جواب مختصر که کاتب در نوشته به پرسش‏ها مى‏دهد، دستخط فرمانروا و نوشتن عبارتى در ذیل مراسله آمده است. و در اصطلاح علم حدیث به معناى پاسخ پرسش‏ها، یا اطلاعیه‏هایى است که به صورت کتبى از طرف امام براى آگاهى شیعیان فرستاده شده است. چنانکه توقیعاتى از حضرت امام على‏النقى و امام حسن عسکرى، علیهماالسلام، نقل شده است. امّا معمولاً توقیع به نامه‏هاى حضرت حجةبن الحسن امام زمان، عجّل‏اللَّه‏تعالى‏فرجه، گفته مى‏شود که توسط چهار تن نایبان خاص ایشان در زمان غیبت صغرى به دست شیعیان مى‏رسیده است. (ر.ک: رکنى، محمدمهدى، نشانى از امام غایب، عجّل‏اللَّه‏تعالى‏فرجه، بازنگرى و تحلیل توقیعات).
23. المجلسى، المولى محمد باقر، همان، ج53، ص177.
24. نهج‏البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، نامه 45، ص317.
25. سوره‏ال عمران (3)، آیه 200.
26. النعمانى، محمدبن‏ابراهیم، همان، ص199، همچنین ر.ک: البحرانى، السیدهاشم الحسینى، البرهان فى تفسیر القرآن، ج1، ص334، ح4.
27. البحرانى، السید هاشم الحسینى، همان، ج1، ص334، ح2.
28. ر. ک: همان.
29. ابن طاووس، على‏بن موسى، مصباح‏الزائر، ص455؛ المجلسى، مولى محمدباقر، همان، ج102، ص111.
30. همان.
31. همان، ج53، ص177.
32. النعمانى، محمدبن‏ابراهیم، همان، ص320، ح10.
33. الکلینى، محمدبن‏یعقوب، همان، ج6، ص535، ح1.
34 »مرابطه« چنانکه فقها در کتاب جهاد گفته‏اند، این است که شخص مؤمن براى جلوگیرى از هجوم و نفوذ مشرکان و کافران در مرزهاى کشور اسلامى و یا هر موضعى که از آن احتمال بروز حمله‏اى علیه مسلمانان مى‏رود، به حال آماده باش و در کمین به سر برد.(ر.ک: النجفى، محمد حسن، جواهر الکلام فى شرح شرائع الاسلام، ج21، ص39.)این عمل در زمان غیبت امام معصوم، علیه‏السّلام، مستحب بوده و فضیلت‏هاى بسیارى براى آن بر شمرده شده است، چنانکه در روایتى که به طریق اهل سنت از رسول گرامى اسلام، صلّى‏اللّه‏علیه‏وآله، نقل شده آمده است:
رفباطف یَوْمف وَ لَیْلَةف خَیْرٌ مفنْ صفیامف شَهْرف وَ قفیامفهف، وَ إفنْ ماتَ مفرابفطاً جَرَى عَلَیْهف عَمَلفهف وَ أَجْرى عَلَیْهف رفزْقفهف وَ اَمفنَ مفنَ الففتَّانف.
یک شبانه روز مرابطه (مرزدارى) در راه خدا از اینکه شخص یک ماه روزها روزه باشد و شب‏ها به عبادت قیام نماید ثوابش بیشتر است. پس هر گاه در این راه بمیرد عملى که انجام مى‏داده بر او جریان خواهد یافت، و روزیش بر او جارى خواهد شد و از فرشته‏اى که در قبر مرده‏ها را امتحان مى‏کند ایمن خواهد ماند. (البرهان، علاءالدین على‏المتقى، کنزالعمّال فى سنن الأقوال و الأفعال، ج4، ص284، ح10509)
اما در مورد اینکه حداقل و حداکثر زمان مرابطه چه اندازه است باید گفت که: حداقل زمان مرابطه سه روز و حداکثر آن چهل روز است؛ زیرا اگر از این مقدار بیشتر شود دیگر بر آن صدق مرابطه نکرده و جهاد شمرده مى‏شود و شخص هم از ثواب جهادکنندگان برخوردار مى‏شود. (ر. ک: النجفى، محمد حسن، همان، ج21، ص42-41)
35. الکلینى، محمدبن‏یعقوب، همان، ج8، ص381، ح576.
36. المجلسى، المولى محمدباقر، مراةالعقول فى شرح أخبار آل‏الرسول، ج26، ص582.
37. النجفى، الشیخ محمدحسن، همان، ج21، ص43.
38. ابن بطوطه، سفرنامه، ج1، ص272 به نقل از حکیمى، محمد، در فجر ساحل، ص 55.
39. صحیفه نور (مجموعه رهنمودهاى امام خمینى)، ج7، ص255.
40. الحرّ العاملى، محمد بن الحسن، وسائل‏الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، ج18، ص95، ح20.
41. الصدوق، ابوجعفر محمدبن على بن الحسین، همان، ج2، ص483، ح4.
42. همان؛ الطوسى، محمدبن الحسن، کتاب الغیبة، ص176.
42. الصدوق، محمد بن على بن الحسین، همان، ص 384.
43. الطوسى، محمدبن الحسن، مصباح‏المتهجّد، ص328.
44. الکفعمى، ابراهیم بن على، المصباح، ص421.
45. النعمانى، محمد بن ابراهیم، همان، ص245، ح46.
46. نورى، حسین، نجم‏الثاقب، ص523.
47. الصافى الگلپایگانى، لطف‏الله، منتخب‏الاثر فى الإمام الثانى عشر (علیه‏السلام)، ص506 و 508.
48. »حجّت« در لغت به معناى دلیل، برهان و راهنماست. به عبارت دیگر »آنچه را که به آن دعوى یا مطلبى را ثابت کنند« حجت گویند. (ر.ک: الفیّومى، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ص 121؛ ابن‏منظور، لسان‏العرب، ج 3، ص 53؛ الجوزى الشرتونى اللبنانى، سعید، أقرب الموارد فى فصح العربیة والشوارد، ج 1، ص 164؛ جفر، خلیل، فرهنگ لاروس، ترجمه سید حمید طیبیان، ج 1، ص 808؛ عمید، حسن، فرهنگ عمید، ج 1، ص 779). راغب اصفهانى نیز حجت را این گونه معنا کرده است: »راهنمایى آشکار به راه مستقیم و آنچه که به آن مى‏توان به درستى یکى از دو نقیض پى برد« (الراغب الإصفهانى، ابوالقاسم الحسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن فى غریب القرآن، ص 107).
49. سوره انعام (6)، آیه 158.
50. ر.ک: البحرانى، السید هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، ج 3، ص 121 - 123؛ مؤسسه المعارف الاسلامیة، معجم أحادیث الإمام المهدى، علیه‏السلام، ج 5، ص 100 - 109.
51. الصدوق، همان، ص 18.
52. همان، ص 357، ح 54.
53. قمى، شیخ عباس، مفاتیح‏الجنان.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد