در انتظار یار
در انتظار یار

در انتظار یار

آیا انتقاد از رهبری ممکن است؟

مقدمه:

انتهای هفته قبل پس از دیدار جمع زیادی از نخبگان،دارندگان مدال های طلای المپیادهای جهانی،کشوری،نفرات برتر کنکرر و جشنواره های علمی  

 

 

 

آیت الله خامنه ای

 

پژوهشی با رهبر معظم انقلاب دیدار داشتند.خبر ابتدایی آنرا که به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر ایشان بود خواندم.نکته قابل توجه برای من وجود داشتن  مباحثی از ایشان درباره امکان انتقاد به رهبری و اشکلات ایشان به صدا و سیما بود.حدس زدم این بخش از سخنان باید در پاسخ به مباحث مطرح شده توسط یکی از مهمانان بیان شده باشد. پس از  گذشت چند ساعت در سایت دفتر نشر و حفظ آثار مقام معظم رهبری گزارش مبسوطی از این دیدار ارائه شد.

 یکی از نکات قابل ذکر در این دیدار سخن گفتن یکی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف بود.لحن و موضوع مطرح شده از طرف این دانشجو با سایر سخنان این دیدار کاملا متفاوت بود.

ما که نگفتیم از ما کسى انتقاد نکند؛ ما که حرفى نداریم. من از انتقاد استقبال می‌کنم؛ از انتقاد استقبال می‌کنم. البته انتقاد هم می‌کنند...

او که نه از روی کاغذ می خواند و نه طرح قبلی برای سخن گفتنش وجود داشت مباحث سیاسی اخیر بویژه بعد از انتخابات را پیش کشید. در پاسخ به این انتقادات نیز رهبری به صورت کامل در مقام پاسخگویی و تبیین برآمدند و اگرچه برخی از افراد حاضر در جلسه از این پرسش ها چندان خشنود نشدند اما ایشان با دعوت این افراد به آرامش با روی گشاده پاسخ دادند.حال در ابتدا به شرح ما وقع و در ادامه به حکمتها و پندهای سیاسی این امر اشاره می گردد:

برای رعایت امانت علی رغم مطول شدن بحث عین گزارش سایت  دفتر  حفظ و نشر آثار رهبری را درباره سخنان این دانشجو و پاسخ مقام معظم رهبری ارائه می گردد:

در آن دیدار چه گذشت؟

پس از آخرین نفری که برای مطرح کردن دیدگاه‌های خود نوبت داشت، حاضران منتظر صحبت‌های رهبر انقلاب بودند که ایشان از مجری برنامه می‌پرسند: «از دوستانی که قرار بوده صحبت کنند، کسی باقی مانده؟»

مجری می‌گوید: «اگر شما اجازه بدهید، همه‌ی جمع هزار نفره‌ای که این‌جا هستند، دوست دارند صحبت کنند...» همه می‌خندند.

آیت الله خامنه ای

در این میان چند تن از دانشجویان از میان جمعیت، خواستار فرصتی برای بیان صحبت‌هایشان شدند. این حرکت با واکنش برخی برگزارکنندگان مراسم روبرو شد که آن‌‌ها را دعوت به نشستن می‌کردند، اما رهبر با اشاره به یکی از همان جوانها گفتند: «آن آقایی که ایستاده بودند و نشاندن‌شان! شما بفرمائید...»

دانشجوی جوان بلند شد و شروع کرد به حرف زدن. صدایش از آن‌جا به گوش رهبر نمی‌رسید؛ پشت تریبون آمد و پس از معرفی خود، سخنانش را آغاز کرد. حرف‌هایش نسبت به سخنران‌های قبلی رنگ و بوی دیگری داشت. ابتدا از عملکرد صدا و سیما پیرامون حوادث اخیر انتقاد کرد و با بیان مثالی از رهبر پرسید:

«آیا صدا و سیمای ما تصویر درستی از کشور و جهان ارائه می‌دهد یا تصویری غیرواقعی و کاریکاتورگونه؟

آیا صداو سیما به عقاید مختلف اجازه‌ی دفاع از خودشان را می‌دهد؟ عقایدی که به‌خصوص در همین رسانه مورد نقد و یا حتی حمله قرار می‌گیرد؟

آیا صدا سیمای ما نقل‌قولی که از افراد می‌کند و یا رویدادهایی که روایت می‌کند، وفادارانه و منصفانه است؟»

بخش دوم سخنان وی موضوع نقد رهبری بود. «من شاید چهار-‌پنج سال است که به صورت جدی‌تر روزنامه می‌خوانم و مجلات را مطالعه می‌کنم. این مدت واقعاً به یاد نمی‌آورم که مطلبی را با عنوان نقد رهبری خوانده باشم ... نقد رهبری را هم به شکل عمومی می‌شود مطرح کرد و هم به صورت خاص در مجلس خبرگان. من احساس می‌کنم اگر چنین نشود، این شرایط منجر به نفاق و کینه می‌شود؛ مثلاً یک چیزی که در ابتدا یک انتقاد ساده است، چون بستر مناسبی برای بیان پیدا نمی‌کند، ممکن است جنبه‌ی مغرضانه به خود بگیرد و کم‌کم بی‌انصافی هایی پیدا شود.»

سخنانش طولانی شده بود. از آقا خواست تا باز هم ادامه دهد و پاسخ شنید: «من موافقم که شما ادامه بدهید. وقت از اول هم تمام شده بود، ولی شما ادامه بدهید...»

در انتقاد از بى‌انصافىِ یک دستگاه یا یک کس، خود ما باید دچار بى‌انصافى نشویم؛ به این توجه کنیم

تشکر کرد و این‌بار صحبت‌هایش را با انتقاد از چگونگی برخورد نیروی انتظامی با تجمعات پس از انتخابات ادامه داد:

«اگر مقداری روش‌های اقناعی‌تر داشتیم و از خشونت به جز در موارد ضرورت استفاده نمی‌کردیم، نظام ما بقای بهتری نداشت؟ آیا مردم متحدتری نداشتیم؟ چون وحدت واقعی به نظر من بیش از این‌که با نصیحت حاصل شود نتیجه‌ی رفتار مردم با حکومت و رفتار حکومت با مردم است و رفتار مردم با همدیگر است.»

پس از اتمام صحبت‌های او چند نفر به اعتراض بلند شدند تا نوبت برای حرف زدن بگیرند. یکی‌ از آن‌ها گفت: «همین حرف‌های ایشان نشان می‌دهد فضای نقد وجود دارد. ما هم می‌خواستیم حرف بزنیم اما به ما اجازه ندادند و فرصت نشد...»

دیدار نخبگان با آقا

آقا در جواب اعتراضات گفتند: «این را به حساب کم بودن وقت‌ها بگذارید و تحمل بفرمائید. ان‌شاءالله خدای متعال شرح صدر خواهد داد به همه‌ی‌ ما که درست بفهمیم، درست ببینیم و درست بیان کنیم.»

حالا دیگر نوبت میزبان بود. جمعیت، بی‌صبرانه منتظر سخنان و یا به عبارت بهتر، واکنش آقا بودند.

رهبر انقلاب در لابه‌لای سخنان خود به برخی از سؤالات و شبهه‌های مطرح شده در جلسه پاسخ دادند: «بنده توى جلساتِ دانشجوئى، دانشگاهى که این‌جا هستند، گاهى که ببینم حالا بعضى‌ها روى ملاحظه، روى احترام، روى هرچه، بعضى از این حرف‌ها را که خیال می‌کنند من خوشم نمى‌آید، نمی‌زنند؛ از نگفتنش ناراحت می‌شوم؛ از گفتنش مطلقاً ناراحت نمی‌شوم. اى کاش مجال بود تا گفته می‌شد، تا آن‌وقت انسان می‌توانست آن برگ‌هاى بر روى هم گذاشته‌ى کتاب حرف را، باز کند تا خیلى از حقائق روشن بشود. آینده، البته این کارها خواهد شد.»

آقا از صدا و سیما گفتند و گفتند که ایشان هم به بخشی از عملکرد این دستگاه انتقاد دارند اما مثل همیشه انصاف را یکی از شروط نقد سالم عنوان کردند: «در انتقاد از بى‌انصافىِ یک دستگاه یا یک کس، خود ما باید دچار بى‌انصافى نشویم؛ به این توجه کنیم.»

رهبر انقلاب نسبت به صدا و سیما دو انتقاد عمده را وارد دانستند و گفتند: «خیال نکنید آن حرف‌هائى که صدا و سیما می‌زند، این، همه‌ى حرف‌هاست؛ نه، خیلى مطلب هست. "یک سینه حرف موج زند در دهان ما". این‌جور نیست که هر چه که انسان احساس می‌کند، این را گفته باشد یا بتواند بگوید. خیلى حرف‌هاى زیادى هست. شما جوان‌ها الحمدللَّه باهوشید، بااستعدادید، به‌تدریج خیلى از حقائق براى شماها روشن خواهد شد.»

آقا با اشاره به این سوال که «آیا صدا و سیما  وضعیت واقعى کشور را نشان می‌دهد؟» پاسخ گفتند «نه، ناقص نشان می‌دهد. خیلى پیشرفت‌هاى برجسته و بزرگ هست که صدا و سیما نشان نمی‌دهد. دلیلش هم این است که شما مجموعه‌ى مرتبط با حوادث گوناگون، از خیلى از حقائق کشور و پیشرفت‌هاى کشور مطلع نیستید؛ نقص صدا و سیماى ماست. والّا اگر صدا و سیما می‌توانست همان‌جور که تلویزیون فلان کشور غربى با یک سابقه و تجربه‌ى فراوان و با استفاده‌هاى هنرى دروغ‌هاى خودش را راست جلوه می‌دهد، واقعیات موجود کشور را درست منعکس کند، شما بدانید امروز امید نسل جوان، دلبستگى نسل جوان به کشورش، به دینش، به نظام جمهورى اسلامى‌اش، به‌مراتب بیشتر از حالا بود.»

من شاید چهار-‌پنج سال است که به صورت جدی‌تر روزنامه می‌خوانم و مجلات را مطالعه می‌کنم. این مدت واقعاً به یاد نمی‌آورم که مطلبی را با عنوان نقد رهبری خوانده باشم ...

و اما انتقاد دوم که درباره انتخابات بود: «شما خیال نکنید که حالا بنده چون رئیس صدا و سیما را انتخاب می‌کنم، همه‌ى برنامه‌هاى صدا و سیما را مى‌آورند، دانه‌دانه بنده نگاه کنم، امضاء کنم. نخیر، از خیلى از برنامه‌هاى صدا و سیما بنده راضى هم نیستم؛ از جمله، من راضى نبودم که از ماه اسفند، بلکه زودتر از اسفند، بعضى از سفرهاى تبلیغاتى و حرف‌هائى که زده شد و تظاهراتى که می‌شد و مجادلاتى که انجام می‌گرفت، از تلویزیون پخش شود، که متأسفانه تو تلویزیون پخش شد.»

اواخر سخنرانی انتظار کسانی که می‌خواستند بدانند، واکنش آقا به سخنان آن جوان دانشجو درباره «انتقاد از رهبری» چیست به سر آمد و ایشان گفتند:

"ما که نگفتیم از ما کسى انتقاد نکند؛ ما که حرفى نداریم. من از انتقاد استقبال می‌کنم؛ از انتقاد استقبال می‌کنم. البته انتقاد هم می‌کنند. دیگر حالا جاى توضیحش نیست؛ انتقاد هم هست، فراوان هست، کم هم نیست؛ بنده هم می‌گیرم، دریافت می‌کنم و انتقادها را می‌فهمم."

درس ها و حکمت  های سیاسی:

اگرچه برخی رسانه ای غربی و محافل سیاسی  وابسته به آنان و هم چنین برخی دوستان غیر مطلع بر عدم امکان پرسشگری،نقد و یا دادن مشاوره از منظرهای دیگر به  رهبری  تاکید دارند اما سیره عملی رهبران نظام اسلامی بر پایه اندیشه سیاسی در اسلام و احادیث و سنن نبوی و ائمه اطهار قرار می گیرد.این گفتگو که ذکر آن در بالا رفت نه یک تعارف سیاسی و یا شکل فرمالیته از برخورد در نظام اسلامی که مبتنی بر یکی از اصول اندیشه سیاسی در اسلام است و ریشه در مواریث اسلامی و شیعی ما دارد.

 اگرمفهوم نقد،بازخورد و خود انتقادی از مفاهیم جدید اندیشه سیاسی غرب است اما در اندیشه سیاسی در اسلام یکی از این گزاره های مهم  و تاریخی که از زمان رسول اکرم (ص) آغاز شد " نصیحه الائمه المسلمین" است که به چرخش اطلاعاتی در سیستم،بهینگی در تصمیم و انتقاد درون سیستمی و دلسوزانه اشاره دارد. «نصیحت زمامداران جامعه اسلامی» در اندیشه سیاسی و اجتماعی  متفکران مسلمان سابقه‏ای طولانی دارد و دانشمندان فراوانی در ارائه شیوه حکومت‏داری قلم زده‏اند؛ مثل جاحظ در «التاج» و «المحاسن و الاضداد» و امام محمد غزالی در «نصیحة الملوک» و ابوبکر بن محمد طرطوشی در «سراج الملوک» و خواجه نظام الملک در «سیر الملوک یا سیاست نامه» و محقق سبزواری در «روضة الانوار».

«النصیحة لائمة المسلمین» یک تعبیر ریشه دار و پرسابقه است که در روایات متعددی به چشم می‏خورد. سرچشمه این عنوان پیامبر اکرم(ص) است که در حجة الوداع ضمن سخنرانی در مسجد خیف آن را مطرح فرمودند و پس از آن در بیانات ائمه  به عنوان یکی از مسئولیت‏های امت اسلامی مورد تأکید قرار گرفت.

یکی از احادیثی  که به این مساله اشاره می کند به شرح زیر است:

... عن ابی عبدالله(ع):

ان رسول الله(ص) خطب الناس فی مسجد الخیف فقال: ...ثلاث لا یغل علیه من قلب امری مسلم: اخلاص العمل لله و النصیحة لائمة المسلمین و اللزوم لجماعتهم؛ همانا رسول خدا مردم را در مسجد خیف خطاب قرارداد و فرمود:سه خصلت است که دل هیچ فرد مسلمانی با آن خیانت نکند: خالص کردن عمل برای خدا نصیحت پیشوایان مسلمین و همراه بودن با جماعت». (اصول کافی جلد 1 صفحه 403)

اما حق من بر شما این است که به بیعت وفا کنید و نصیحت در نهان و آشکارا و اجابت فرمان هنگام خواندن من و اطاعت هنگام امر

امام علی (ع) در خطبه 34 نهج البلاغه سه حق را پس از بیعت با امام بر گردن امت می داند: و اما حقی علیکم: فالوفاء بالبیعة و النصیحة فی المشهد و المغیب و الاجابة حین أدعوکم و الطاعة حین امرکم اما حق من بر شما این است که به بیعت وفا کنید و نصیحت در نهان و آشکارا و اجابت فرمان هنگام خواندن من و اطاعت هنگام امر».

در این فراز مهم از نهج البلاغه علاوه بر ولایت پذیری و وفای به بیعت لزوم نصیحت خیرخواهانه به امام  نیز از حقوق مهم ولایت دانسته می شود..پس ما توامان با دو مفهوم اطاعت و نصیحت در قبال امام مسلمین روبرو هستیم.

اگرچه درباره واژه نصیحت امروزه معانی مختلفی متصور است اما  در اصل  در لسان عرب ،نصیحت خیرخواهی است یعنی هر گفتار یا عملی که در آن خیر نصیحت شونده  منظور شده باشد. ریشه این واژه در کاربرد زبان عربی از «نصحت العسل» به معنای تصفیه و خالص کردن عسل گرفته شده است.

مناسبت این ماده با کاری که ناصح انجام می‏دهد از آن جهت است که ناصح نیز کلام و عمل خود را از غش و ناخالصی پاک می‏کند. و هیچ انگیزه‏ای جز خیرخواهی در لوح جان خود باقی نمی‏گذارد.

برخی از دانشمندان اشتقاق این واژه را از «نصحت الثوب» به معنای دوختن لباس دانسته‏اند به این مناسبت که خیاط با کار خود مواضع فرسوده جامه را که در معرض پاره شدن قرار گرفته ترمیم می‏کند و از پیشرفت آن جلوگیری می‏نماید. ناصح نیز با نصیحت خویش به ترمیم نقاط ضعف و کاستی های منصوح می‏پردازد از این رو نقش ناصح در اصلاح افراد نقش خیاطی است که لباس کهنه به دست او جلوه تازه‏ای پیدا می‏کند و نواقص آن برطرف می‏گردد.(به نقل از نصیحت ائمه مسلمین / محمد سروش محلاتی).

پس می بینیم که نصیحت صرفا هدف مرتبط با خیر عمومی و مصلحت فردی دارد و برای خدا خالص شده است.پس هر گونه غرض ورزی و شبهه ای را نمی توان جزو نصیحت دانست از طرف دیگر ترمیم نقاط ضعف و بر طرف کردن کاستی ها هدف نصیحت است.

بر این اساس نصیحت دلسوزانه و خالصانه علاوه بر اطاعت از وظایف افراد نسبت به حاکم جامعه اسلامی است.در واقع بر پایه این اصل است که رهبر جامعه اسلامی نقدهای واقعی و دلسوزانه را می شنود و در صورت صحت آن به بهبود و تغییر رویه و در غیر این صورت در مقام تبیین و توضیح و تنویر برخواهد آمد. 

سید حسین زرهانی

گروه جامعه و سیاست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد