در انتظار یار
در انتظار یار

در انتظار یار

رحلت آرام و آسوده موسی ( حتما بخونید )

240 سال از عمر موسی می گذشت، روزی عزرائیل نزد او آمد و گفت: "سلام بر تو ای هم سخن خدا."
موسی جواب سلام او را داد و پرسید: تو کیستی؟
او گفت: فرشته ی مرگ هستم.  

 

 

 

موسی: برای چه به اینجا آمده ای؟
عزرائیل: آمده ام تا روحت را قبض کنم.
موسی: روحم را از کجای بدنم خارج می سازی؟
عزرائیل: از دهانت.
موسی: چرا از دهانم با اینکه من با همین دهانم با خدا گفتگو کرده ام؟
عزرائیل: از دست هایت.
موسی: چرا از دست هایم، با اینکه تورات رابا دست هایم گرفته ام؟  
عزرائیل: از پاهایت.
موسی: چرا از پاهایم، با اینکه با همین پاهایم به کوه طور (برای عبادت) رفته ام؟
عزرائیل: از چشم هایت.
موسی: چرا از چشم هایم، با اینکه همیشه چشمهایم را به سوی امید پروردگار کشیده ام؟
عزرائیل: از گوشهایت.
موسی: چرا از گوش هایم، با اینکه سخن خداوند متعال را با گوش هایم شنیده ام؟
خداوند به عزرائیل وحی کرد: " روح موسی را قبض نکن تا هروقت که خودش بخواهد."


عزرائیل از آن جا رفت و موسی سال ها زندگی کرد تا اینکه روزی «یوشع بن نون» را طلبید و وصیت های خود را به او نمود. سپس به تنهایی به سوی کوه طور رفت. مردی را دید که مشغول کندن قبر است. نزد او رفت و گفت: " آیا می خواهی تو را کمک کنم؟" او گفت: آری. موسی او را کمک کرد. وقتی که کار کندن قبر تمام شد، موسی وارد قبر گردید و در میان آن خوابید تا ببیند اندازه لحد قبر درست است یا نه، در همان لحظه خداوند پرده از جلو چشم او برداشت، موسی مقام خود در بهشت را دید، عرض کرد: " خدایا روحم را به سویت ببر." همان دم عزرائیل روح او را قبض کرد و همان قبر را مرقد موسی قرار داد و آن قبر را پوشاند. آن مرد قبر کن، عزرائیل بود که به آن صورت در آمده بود.

در این وقت منادی حق در آسمان با صدای بلند گفت:
" مات موسی کلیم الله، فای نفسی لاتموت: موسی کلیم خدا مرد، چه کسی است که نمی میرد؟(1)"
مطابق بعضی از روایات، قبر حضرت موسی در کوه طور(واقع در نجف اشرف یا سرزمین سینا) می باشد(2).

 

 پی نوشت:
 1ـ بحارالانوار، ج13، ص365و366
2ـ همان، ص253


 منبع:
 قصه های قرآن، محمد محمدی اشتهاردی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد