ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
/a>/b>
من آن نورم که در شبهاى تاریک چراغ رهنماى کاروانم
در این دریا منم آن ناخدایى که کشتى را به ساحل مىرسانم
روایت شده که امام حسین علیه السلام فرمود: «خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شدم در حالی که ابى بن کعب هم آنجا بود. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: مرحبا به تو، اى اباعبدالله، اى زینت آسمانها و زمین. ابى گفت: چگونه او زینت آسمانها و زمین است در صورتى که کسى غیر از تو چنین نیست؟ حضرت فرمود: اى ابى، قسم به کسى که مرا به حق به نبوت مبعوث کرد، حسین بن على در آسمان بزرگتر از روى زمین است، و همانا بر طرف راست عرش الهى نوشته شده است که او چراغ هدایت و کشتى نجات است.»(1)
یکى از برکات فردى حضرت سیدالشهدا علیه السلام این است که او «چراغ هدایت» و «کشتى نجات» است. اگر چه همه پیامبران و امامان علیه السلام چراغها و انوار هدایت و کشتیهاى نجات و رهایىاند، چنان که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «انما مثل اهل بیتى فیکم کمثل سفینة نوح من دخلها نجا، و من تخلف عنها هلک.» (2)
همانا خانداون و اهلبیت من در میان شما مانند کتشى نوح است که هر کس داخل آن شود نجات پیدا کرده و هر کس که از آن تخلف کند هلاک خواهد شد.
اما کشتى نجات حسین علیه السلام حرکتش بر امواج توفنده و گسترده دریا، سریعتر و لنگر انداختن و پهلو گرفتن آن بر ساحلهاى نجات آسانتر بوده و دایره بهرهورى و استفاده از نور مشعل وجود حسین علیهالسلام وسیعتر است.
در آن زمانى که امواج بلند و سهمگین فساد و گناه بر پیکره نیمه جان جامعه اسلامى، و جان و دل مسلمانان، تازیانه مرگ مىزد و گرداب حوادث و توطئهها و پلیدیها، خفتگان در بستر غفلت را بىرحمانه به قعر تاریکى و تباهى مىکشید، این حسین بود که با قیام و نهضت الهى خود و شهادت و اسارت اهلبیت خویش، گرفتاران در این اوضاع خطرناک را از دریاى پر تلاطم ساخته شده به دست فتنهگر «بنى امیه» نجات بخشید و با کشتى رهایى خود، این خفتگان و غافلان و گرفتاران را به ساحل نجات رهنمون نمود.
آرى، حسین علیه السلام «مصباح الهدى» است تا در این ظلمتکده خاک، دلیل و راهنماى راه باشد؛ و «سفینة النجاة» است تا در اقیانوس متلاطم فتنهها و ضلالتها، غرق شدگان را که کشتى شکسته بودند فریادرس باشد.
اى که مصباح هدایت هستى و فلک نجات از چه با این اشکها ایجاد طوفان مىکنى؟
زنده در قبر دل ما بدن کشته تو است جان مایى و ترا قبر حقیقت دل ماست
از جمله احادیث نبوى که در واقع بیانگر تأثیرپذیرى معنوى مردم از وجود مبارک سیدالشهداء علیه السلام مىباشد، حدیثى است که فرمود:
«ان للحسین محبة مکنونة فى قلوب المؤمنین.»(3)؛ در کانون دلهاى مؤمنین، محبتى نهفته و ویژه نسبت به حسین وجود دارد.
کیست که نام حسین علیه السلام را بشنود و فردى از افراد بشر یا تنى از اولاد انسان باشد و حالت انقلاب و انکسار و دلباختگى براى او فراهم نشود؟ محبت حسین علیه السلام دلها را به التهاب درآورده و جگرها را گداخته و مذاب مىسازد، و شورش دل و آتش درون را به ریزش قطرات اشک از دیدگان، آشکارا و عیان مىکند.
در کجاى دنیا دیده مىشود که شیعه و دوستدار حسین در آنجا باشد و اقامه عزاى حسینى نکند. کیست که پس از دادن عزیزترین محبوب و مطلوب خود به اندک فاصله و مختصر وقت و گذشتن کمتر زمانى، آن مصیبت را فراموش نکند؛ جز مصیبت حسین علیه السلام که با این همه طول زمان و گذشتن قرنها، روز به روز این مصیبت تازهتر و شور و شرارهاش بیشتر و بلندتر مىگردد. آیا نه این، جذبه عشق و علاقه و تأثیر محبت و فرط دلبستگى و دلباختگى علاقهمندان نسبت به آن امام محبوب است؟
و اى بسا، نامحرمان در برابر عظمت و جلالت حسینى تسلیم شده و به تواضع و تکریم در مقابل نام مبارک حسین و جلال و مقام او، قد خویش به تعظیم و تسلیم خم نموده و به دین و آیین حسینى گراییده و از اکسیر محبت او مس خود را طلاى ناب و زر خالص مىگردانند.
به راستى، سنت الهى چنین بوده که محبت امامى که مسیر تاریخ را عوض کرده و دین الهى را نجات مىبخشد به گونهاى خاص در دل و جان مسلمین و مؤمنین قرار گیرد، حتى کسانى که مقابل حسین علیهالسلام قرار گرفتند به قول فرزدق: «دلهایشان با او بود، اگر چه بر اثر دنیا پرستى شمشیرهایشان بر روى او کشیده شد.» چه رسد به مؤمنینى که عشق و محبت او با گل آنان سرشته شده است.
حتى محبت حسین علیه السلام در دل و جان رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز ریشه دوانیده بود، به طورى که مىفرمود: «هر گاه که به فرزندم حسین مىنگرم، گرسنگى و اندوه از وجودم رخت بر مىبندد.»(4) و نیز مىفرمود: «بار خدایا، من حسین را دوست دارم و آنان که دوستدار او هستند نیز دوست دارم.»(5)
راه حسین علیه السلام راه دل است، و هرگاه عاشقى به دل توجه کند او را پیدا مىکند. لذا در برخى روایات وارد است که: «قبر او در دلهاى دوستداران اوست.»
سلام از دور و از نزدیک بهر او بود یکسان بلى قبر شریف او دل اهل یقین باشد
آرى، دل مؤمن جایگاه تابش نور پر فروغ و احیاگر حسین است. و هرگاه عشق و محبت فراتر از آفاق ظاهرى و مادى باشد، رنگ ابدیت به خود مىگیرد، زیرا پیوند این محبت در حریم حب خدا بوده است و بقاى آن به بقاى فیض ذات سرمدى، جاودانه است، که گفتهاند:
یکى دیگر از برکات فردى سیدالشهدا علیه السلام که از ارزش معنوى بسیارى برخوردار است، این است که نُه امام معصوم علیه السلام بعد از او از فرزندان گرامى آن حضرت مىباشند، و نسل امامان به برکت وجود او ادامه یافت. چنانکه از امام باقر و امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند: «خداوند عوض قتل امام حسین علیه السلام چهار ویژگى به آن حضرت عطا فرموده است:
اول: امامت را در ذریه او قرار داده است،
دوم: شفا را در تربت آن جناب قرار داده،
سوم: کنار و زیر قبه ایشان دعا مستجاب مىباشد،
چهارم: ایام زیارت کنندگان ایشان از عمرشان حساب نمىشود.»(6)
از طرفى در روایات بر این امر تصریح شده که على بن الحسین علیه السلام بعد از پدر به امامت رسیده است. چنانکه عبدالله بن عتبه روایت کرده: خدمت امام حسین علیه السلام بودم که پسر کوچکترش «على» وارد شد. (یعنى حضرت سجاد علیه السلام که از على اکبر کوچکتر بوده است. و این واقعه قبل از تولد على اصغر مىباشد). تا آنجا که مىگوید: عرض کردم: اگر آن امرى که از آن به خدا پناه مىبرم اتفاق افتاد، به چه کسى رجوع کنیم؟ (یعنى امام بعد از شما کیست؟) فرمود: به این پسرم: على، او امام و پدر امامان است ...»(7)
بارى، استمرار خط مستقیم و هدایتگر امامت به برکت وجود مقدس سیدالشهدا علیه السلام است، و این از بزرگترین برکتهاى فردى و معنوى آن حضرت است .
یکى دیگر از آثار و برکات فردى سیدالشهداء علیه السلام که در نزد شیعیان اهمیت و جایگاهى خاص دارد شفاعت در آخرت است .
شفاعت از ماده «شفع» به معنى ضمیمه کردن چیزى به همانند اوست، و از اینجا روشن مىشود که باید نوعى شباهت و همانندى در میان آن دو بوده باشد، هر چند تفاوتهایى نیز در میان آنها دیده شود. به همین دلیل، شفاعت به مفهوم قرآنى آن بدین معنى است که: انسان گنهکار به خاطر پارهاى از جنبههاى مثبت (مانند ایمان یا انجام بعضى از اعمال شایسته) شباهتى با اولیاى الهى پیدا کند و آنها با عنایت و کمکهاى خود ، او را به سوى کمال سوق دهند و از پیشگاه خدا تقاضاى عفو کند. و به تعبیر دیگر حقیقت شفاعت، قرار گرفتن موجودى قویتر و برتر، در کنار موجودى ضعیفتر، و یارى رساندن به او براى پیمودن مراتب کمال است .
شفاعت در جوامع انسانى غالباً همان پارتى بازى و استفاده از رابطه است. اما شفاعت مورد نظر در قرآن کریم و روایات اسلامى، متوجه شایستگىهاى افراد است نه روابط شخصى بین شفاعت کننده و شفاعت شونده.
شفاعت اقسامى دارد که برخى از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهى وجود ندارد، ولى برخى صحیح و عادلانه است و وجود دارد. شفاعت غلط بر هم زننده قانون و ضد آن است، ولى شفاعت صحیح حافظ و تأیید کننده قانون است. شفاعت غلط آن است که کسى بخواهد از راه پارتىبازى جلوى اجراى قانون را بگیرد. برحسب چنین تصوراتى از شفاعت، مجرم بر خلاف خواست قانونگذار و بر خلاف هدف قوانین اقدام مىکند و از راه توسل به پارتى بر اراده قانونگذار و هدف قانون چیره مىگردد. اینگونه شفاعت، در دنیا ظلم است و در آخرت غیر ممکن. ایرادهایى که بر شفاعت مىشود بر همین قسم از شفاعت وارد است، و این همان است که قرآن کریم آن را نفى فرموده است .
شفاعت صحیح، نوعى دیگر از شفاعت است که در آن نه استثنا و تبعیض وجود دارد و نه نقض قوانین و نه مستلزم غلبه بر اراده قانونگذار است. قرآن این نوع شفاعت را صریحاً تأکید کرده است که این نیز بر دو قسم است:
1- شفاعت «رهبرى» یا شفاعت «عمل».
2- شفاعت «مغفرت» یا شفاعت «فضل».
نوع اول شامل نجات از عذاب و نیل به حسنات و حتى بالا رفتن درجات مىباشد، و نوع دوم شفاعتى است که تأثیر آن در از بین بردن عذاب و در مغفرت گناهان است، و حداکثر ممکن است سبب وصول به حسنات و ثوابها هم بشود ولى بالا برنده درجه شخص نخواهد بود.
با توجه به آنچه به طور اجمال در خصوص شفاعت گفته شد، لازم به ذکر است که یکى از شفاعت کنندگان از اهلبیت، حضرت سیدالشهدا علیه السلام است، ولى آن حضرت شفیع کسانى است که از مکتب او هدایت یافتهاند، نه شفیع کسانى که مکتبش را وسیله گمراهى ساختهاند.
قرآن و مکتب حسینى ریسمانهایى هستند که قدرت دارند بشر را از چاه نگونبختى به اوج سعادت بالا برند: یکى «حبل من الله» و دومى «حبل من الناس» است؛ ولى اگر کسى از این دو حبل الهى سوء استفاده نمود، جرم از ریسمان نیست، علت این است که او در سر، سوداى بالا رفتن نداشته است، و البته چنین مردمى به وسیله قرآن و مکتب حسینى به قعر دوزخ برده مىشوند.(8)
شفاعت به معنى وسیع کلمه، در هر سه عالم (دنیا، برزخ و آخرت) صورت مىپذیرد، هر چند محل اصلى شفاعت و آثار مهم آن در قیامت و براى نجات از عذاب دوزخ است، از این رو سیدالشهداء هم در دنیا، هم در برزخ و هم در آخرت شفیع دوستداران و شیعیان حقیقىاش بوده و خواهد بود.
چنانکه در روایتى از امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است: «براى ما شفاعت است و براى دوستان ما نیز شفاعت است.»(9) و در روایتى دیگر آمده است: «شافعان امامان هستند و دوستان مؤمنانند.»(10)
و معلوم است که امام حسین علیه السلام یکى از امامان معصوم بوده که در قیامت و محشر کبرى از شیعیان و دوستانش شفاعت مىکند. به طورى که یکى از روایان گوید: روایتى از قول ابى عبدالله الحسین علیه السلام به من رسیده بود که آقا فرموده است: «هر کس پس از مرگ من، مرا زیارت کند، پس از مرگش من هم او را زیارت مىنمایم.» این روایت در ذهن من بود، تا این که شبى در عالم واقع ابى عبدالله الحسین علیه السلام را دیدم، گفتم: آقا این روایت درست است و از شماست؟ «قال: نعم، و لو کان فى النار اخرجته منها»؛ فرمود: آرى، هر چند در آتش باشد او را بیرون مىآورم. عرض کردم: آیا از این به بعد این روایت را بدون واسطه از خود شما نقل نمایم؟ فرمود: آرى. (11)
به محشر که کسى نیست غمخوار کس شفیع محبان، حسین است و بس
ترا ز باب حسینى برند جانب جنت ترا که عاشق اویى، ترا که شیعه اویى*
یکى دیگر از آثار و برکات فردى سیدالشهدا علیه السلام که در سراى دیگر ظهور کرده و جلوهنمایى مىکند، بهشتى شدن دوستداران و حتى دوستان و دوستداران آن حضرت است. چنان که حذیفة بن یمان گوید:رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که دست حسین بن على علیه السلام را در دست خود گرفته بود و مىفرمود:
«یاایها الناس، هذا الحسین بن على فاعرفوه، فو الذى بیده، انه لفى الجنة، و محبه فى الجنة، و محبى محبیه فى الجنة.»(12)
اى مردم، این حسین بن على است، او را بشناسید؛ سوگند به آن خدایى که جانم به دست اوست، به راستى او در بهشت است، و دوستدار او نیز در بهشت است، و دوستدار دوستدار او نیز در بهشت مىباشد.
و از امام موسى بن جعفر علیه السلام روایت شده که فرمود:
«رسول خدا صلی الله علیه و آله دست حسن و حسین علیه السلام را گرفت و فرمود:
«هر کس این دو پسر و پدر و مادر آنان را دوست داشته باشد، روز قیامت در درجه من با من خواهد بود.»(13)
و نیز رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آگاه باشید، همانا حسین علیه السلام درى از درهاى بهشت است، هر کس با او دشمنى کند خدا بوى بهشت را بر او حرام مىکند.»(14)
و معلوم است که این مقام عظیم تنها با محبت ظاهرى حاصل نمىشود، بلکه مقصود، محبت خاصى است که مخصوص کسانى مىباشد که در درجات بالاى ایمان هستند. اگر چه دوستى و محبت امامان معصوم و امام حسین علیه السلام ثمر بخش است ولى احراز مقام والاى معیت با رسول خدا صلی الله علیه و آله در بهشت برین، محبتى فراتر از ظاهر مىطلبد.
1- فرائدالسمطین، جوینى خراسانى، ج 2، ص 155.
2- فرائدالسمطین، جوینى خراسانى، ج 2، ص 246.
3- حماسه حسینى، استاد شهید مطهرى، ج 3، ص 247.
4- بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 43، ص 309.
5- بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 43، ص 281.
6- وسائل الشیعه، شیخ حر عاملى، ج 10، ص 329.
7- اثبات الهداة، شیخ حر عاملى، ج 5، ص 215.
8- اقتباس از کتاب عدل الهى، استاد شهید مطهرى، ص 241تا 246.
9- خصال، شیخ صدوق، ص 624.
10- المحاسن، ابى جعفر برقى، ج 1، ص 293.
11- نقل از کتاب قیام حسینى، آیت الله شهید دستغیب، ص 105.
* ـ بیتى از نگارنده .
12- بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 43، ص 262.
13- منتخب کامل الزیارات، ابن قولویه، ص 32.
14- سفینة البحار، محدث قمى، ج 1، ص 257.
منبع:کتاب آثار و برکات سیدالشهدا، علیرضا رجالى تهرانى.