ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
موضوع کرامت : شفاى سکته مغزى در نیمه شعبان | |
تاریخ ثبت کرامت: ۱۳۸۸/۹/۱۶ | |
خلاصه کرامت | |
شفاى سکته مغزى در نیمه شعبان | |
شرح واقعه | |
بر اساس کرامت ثبت شده در دفتر ثبت کرامات مسجد مقدس جمکران |
شناسنامه کرامت
موضوع کرامت: شفاى سکته مغزى در نیمه شعبان
منبع کرامت: دفتر ثبت کرامات مسجد مقدّس جمکران، شماره 285
مشخصات: برادر، ر - ج، اهل مرودشت روستاى زنگى آباد، 37ساله، بنّا
زمان کرامت: نیمه شعبان 1376
مکان کرامت: در محل سکونت
تاریخ ثبت کرامت: 18/8/78
اسناد و مدارک: چهار مورد آزمایش، رادیوگرافى مرکز آموزشى درمانى نمازى.
زیر نظر دکتر تواضع و یوسفى پور، نامهاى از طرف همسایگان شفا یافته جهت تأیید شفا و شهادت به بهبودى ایشان
اظهار نظر پزشکى: گواهى مىشود آقاى ر - ج، که به علت فلج نیمه چپ بدن به اینجانب مراجعه کرده در مورخه دى ماه 1376با شفاى کامل بهبودى یافتهاند.
خلاصه کرامت به نقل از شفا یافته:
براى سومین بار سکته مغزى کردم و از ناحیه دست و صورت و پا از سمت چپ فلج شدم که بعد از مراجعه به دکترهاى مختلف و مأیوس شدن از نتیجه درمان، شب نیمه شعبان بود که حال اضطراب و نگرانى خاصى در من وجود داشت که همان شب در خواب مورد عنایت حضرت ولى عصر علیهالسلام قرار گرفته و بحمداللَّه از بیمارى شفا پیدا کردم.
شرح واقعه از زبان شفا یافته :
اینجانب یکى از ارادتمندان آقا امام زمان علیهالسلام هستم که براى سومین بار، سکته مغزى کردم و از ناحیه دست و صورت و پا از سمت چپ بدن، فلج شدم.
بعد از مراجعه به دکترهاى مختلف، آنها مرا جواب کردند. بعد از مدتها، یک روز قبل از تولد آقا امام زمان علیهالسلام به دستور دکتر، جهت انجام یک سرى آزمایشهاى کلّى از بدنم به اتفاق برادرانم به شیراز رفتیم. در آنجا به مرکز درمانى شهید چمران مراجعه کردیم و براى گرفتن نوبت ام .ار .اى با توجه به اینکه این نوع آزمایش را نوبتهاى دو ماهه و سه ماهه مىدهند، خوشبختانه همان روز براى ما نوبت زدند.
چون از اول صبح، داخل ماشین نشسته بودم، بسیار خسته و بىحال شده بودم. با توافق برادرها قرار شد که نوبت آزمایش ام.ار.اى MRI را به دو روز بعد موکول کنیم، چون فرداى آن روز مصادف با نیمه شعبان تولد آقا امام زمان علیهالسلام بود و آزمایشگاه تعطیل بود. بعد از برگشت به خانه، کم کم این احساس به من دست داد که دیگر توانایى حرکت در من نیست و یأس عجیبى در خود احساس کردم.
خانواده و اقوامى که منتظر آمدن ما بودند، آن روز عصر، همه دلشکسته و گریان بودند، به گونهاى که تا آن روز آنها را در آن حال ندیده بودم.
حالت اضطراب و نگرانى خاصى در من به وجود آمده بود و از خود بىخود شدم، وقتى از پنجره برادرم را مىدیدم که در حال آزینبندى و چراغانى حیاط و کوچه است، حالت غریبى به من دست داد. کسانى که در کنار من بودند، از شدّت گریه، یک به یک اطاق را ترک مىکردند که مبادا به نگرانى من افزوده شود. آن شب حدود ساعت 12شب که همه دوستان و آشنایان به خانههایشان رفته بودند، من و برادرم، طبق معمول هر شب، کنار یکدیگر خوابیدیم و از شدّت خستگى، خیلى زود به خواب رفتیم.
در خواب دیدم: "دیوارى که روبروى من است به صورت درى، آشکار شد و جوانى نورانى از در وارد شد و پایین پاى من ایستاد، بعد به طرف من اشاره کرد و فرمود: بلند شو!
من در جواب عرض کردم: به علت ناراحتى که دارم نمىتوانم حرکت کنم.
ایشان دوباره تکرار کردند: بلند شو!
براى بار سوّم دست مرا گرفت و فرمود: تو صاحب دارى، برخیز!
همانطور که دست مرا گرفته بود، بلند شدم و لحظهاى بعد، خودم را در آغوش برادرم دیدم و دیگر چیزى نفهمیدم".
بحمد اللّه عنایت حضرت ولىعصر علیهالسلام در نیمه شعبان شامل حالم شد و با لطف امام زمان علیهالسلام شفا گرفتم.
دکتر غلام على یوسفى پور، متخصص مغز و اعصاب، پزشک معالج برادر ر.ج در جواب نامه دفتر ثبت کرامات مسجد مقدّس جمکران در مورد شفاى مذکور مىنویسد:
"گواهى مىشود آقاى ر.ج که به علّت فلج نیمه چپ بدن به اینجانب مراجعه مىکرده، با مراجعه به پرونده قبلى ایشان در مورخه دىماه 1376با شفاى کامل بهبودى یافتهاند."
اى طبیب دردمندان خسرو خوبان کجایى
اى شفا بخش دل مجروح بیماران کجایى
ظلم و جور و جهل و کین یکباره عالم را گرفته
ظالمان جولان دهند ای مصلح دوران کجای
افزایش بازدید وبلاگ شما
کاملا رایگان
لینک مطالب وبلاگ خود را کاملا رایگان در وبسایت ما قرار دهید
افزایش بازدید = افزایش رتبه در گوگل
www.manmigam.com