ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
قدر "علی" را بدان!
گفتند: "برای شبهای قدر، مطلبی بنویس! " اینگونه شروع کردم:
"سالهاست، موش سفید روز و گربهی سیاه شب، مدام موش و گربه بازی درمیآورند، دنبال هم میدوند، تو جا میمانی، دل میرود، سیاهی میآورد، فراموشی خانه میکند، ... ، حالا یک فرصت دوباره، یک ... "
اما ... ،
تشنهی "علی (علیهالسلام) ".
دلم، گواهی به او میدهد. قسمت امسال شبهای قدر دلم، فقط و فقط دم زدن از علی (علیهالسلام) است، هر چند با زبانی ناقص. بیایید نیت کنیم تا با او باشیم. هم نفس با دردها و رنجهایش. همسفر نان و خرمای شبهایش . بیایید کاری کنیم تا شب قدرهای بچه شیعههایی مثل ما، همچون یک کاسهی شیر، سفید و بی کینه، مرهمی باشد بر دل خستهیاش. حالا، آزاد و رها، سفر میکنیم به برخی زوایای زندگی نورانی آن حضرت باشد که موثر افتد. آمین.
خداوند همه چیز به علی داده بود، حتی بیشتر از انبیاء. کدام نبی در کعبه متولد شد و سه روز مهمان خدا بود؟ کدام پیامبر همسری مثل فاطمه(علیهاالسلام) داشت؟ کدام رسول دو پسر داشت که هر دو حجت خدا بودند؟ خداوند تمام نعمتهایش را بر علی تمام کرده بود. علی همه چیز داشت. بهترین همسر تاریخ، فرزندانی که سروران جوانان اهل بهشت بودند. مال و ثروت و اموال وقفی داشت، جاهل نبود میگفت هر سوال دارید بپرسید تا جواب دهم. شجاع و مبارز بود. اصالت خانوادگی داشت. پس چه دردی داشت که این همه مشتاق مرگ بود و استخوان در گلو داشت؟
علی "غیرت " داشت. "شرف" داشت. "درد دین" داشت. ناهمواریهای جامعه را میدید، ولی حق صحبت نداشت .
علی اسلام را برای اسلام میخواست، بقیه برای مال و قدرت. اگر اسلام برچیده میشد، بقیه رنگ عوض میکردند و باکی از برچیده شدن اسلام نداشتند، ولی علی، دلش، جانش، تمام وجودش، برای اسلام میسوخت. علی جوّ زمان خود را به شب تاریک تشبیه میکرد. شب تاریکی که مردم نمیتوانند حق را تشخیص دهند .
راه دین برای مردم تاریک شده بود. برای کمتر کسی تفاوت علی و خلفای زمان علی معلوم بود. الان که هزار سال گذشته معلوم شده است که حق با کیست و باطل کیست. علی زاهد بود، ولی تزهد و ریاکاری نداشت. مردم، عوام بودند و مقدس مآب. علی، صبور بود و استخوان در گلو .
اسلام به علی اجازه نمیداد که جام زهر بنوشد و خود را راحت کند. باید ذره ذره در 25 سال آب میشد، تا "علی" ایجاد شود. "علی عالی اعلا"
- چرا علی (علیهالسلام) خانه نشین شد؟ فقط یک علت داشت: ریاکاری و زاهد نمایی مردم زمان علی، خلفا را زاهدتر از علی میدانستند. چون علی ظاهر و باطنش یکی بود. چون علی بر اسب سوار میشد، نمیگفت اسب آدم را متکبر میکند. چون علی لباس مندرس نمیپوشید، آدمی نبود که کفشش را زیر سرش بگذارد و گوشهی مسجد بخوابد. او، رهگذر کیسه به دوش کوچههای اخلاص بود. او اسب بی ریای کودکان یتیم بود، هم بازی دل خستگیها و مرهم رنجهای امت. علی احتیاجی به ظاهرسازی نداشت. علی همه چیز داشت: هزاران فضیلت و شجاعت و خساوت و علم.
... با همهی اینها، علی خانهنشین شد، از دست همانانی که مدعی اسلام بودند، اما به قول حافظ : "چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند." اینگونه است که حق و باطل با هم قاطی میشود. اینگونه است که باید صبر کرد و دم نزد، تا کیان اسلام به خطر نیفتد.
در زمان علی، تظاهر به اسلام میشد. حق و باطل با هم آمیخته شده بود. در آن زمان صبر لازم بود، تا درختی که قصد ریشه دواندن دارد، آبیاری شود. ولی در زمان امام حسین (علیهالسلام)، ظاهرسازی و دم از مسلمانی معنی نداشت. یزید، علنا تظاهر به کفر میکرد. در این شرایط که باطل، واضح و مبرهن است، نیازی به صبر نیست. برای همین امام حسین جنگید، با زن و فرزند و یاران اندک. در زمان یزید، تنها چیزی که "کفر" را نشان میداد، خون مظلوم بود .
علی مرد مبارزه و پیکار بود، از مرگ هراسی نداشت، ولی محکوم بود به سکوت. باید صبر میکرد، تا اسلام نوپا، جان بگیرد و کمی بیشتر در دلها نفوذ کند. این صبر، برای علی سخت است. برای همین اشتیاقش به مرگ، از اشتیاق نوزاد به پستان مادر بیشتر است. برای علی صبر، سختتر از مبارزه بود. علی درد داشت. دردی که با نسخهی حکیم درمان نمیشد. ظاهرش خوب بود، اما آب خوش از گلویش پائین نمیرفت. چرا؟ چون "باب علم" بود و میدید سوالی ازش نمیشود . چون ذرهای میان حق و باطل تردید نداشت و میدید مردم به گمراهی و پریشانی افتادهاند و به سمت جهنم میروند.
مدام غصه میخورد. خواب شب از سرش پریده بود. بیقرار بود و مشتاق مرگ . انگار با مرگ راحت میشد از این زمانهی سیاه. برای همین در مسجد کوفه، بعد از ضربت ابن ملجم ملعون، یک "آخ" هم نگفت. گفت: "فزت برب الکعبه" . خدایا ! راحت شدم از دست این مردمی که مرا نمیشناختند و قدرم را نمیدانستند .
علی(علیهالسلام) اول مظلوم است، ولی مظلومیت علی از ضعف نیست، علی به خاطر چیز دیگری مظلوم است. علی از"جهل"، مظلوم است. جهلِ سیاهِ خانمان براندازی که نه مختص همان دوره، بلکه همنشین روز به روز تاریخ انسانهاست .
کسی که یک تنه درِ خیبر را از جا کند، دری که چهل تن عرب باید او را جا به جا میکردند، چگونه مظلوم است؟ کسی که پوزهی عمربن عبدود را که نامش رعشه بر اندامها میانداخت، به خاک مالید، چگونه مظلوم است؟ کسی که در مقابل شمشیر برهنهی جاهلان ابتدای اسلام در بستر پیامبر خوابید، چگونه مظلوم است؟
مردم، گاهی جاهل میشوند و عوام را بر خواص ترجیح میدهند. حتی گاهی آنقدر فریب میخورند که حاضرند جانشان را هم فدا کنند. مردم آن زمان را با پول بیت المال فریب ندادند، عوام فریبی کردند و آنقدر بر مُهر دل سیاهشان کوبیدند تا "علی" را ندیدند .
معاویه از جنگ با علی میترسید. از مردمی که حامی علی هستند میترسید. با ترفندی خواست عیار مردم را بسنجد. یک حدیث از پیامبر(صلی الله علیه و آله) جعل کرد و گفت: «ای مردم از پیامبر شنیدم که هر وقت خواستید "کدو" بخورید، رو به قبله بایستید، "بسم الله" بگویید، سرش را ببرید و بعد بخورید. همه مردم سراپا گوش بودند. معاویه در دل به حماقت مردم میخندید. ناگهان پیرمردی بلند شد تا سوالی بپرسد. معاویه به خود لرزید. نکند مردم به جعلی بودن این حدیث پی ببرند! پیرمرد گفت: "حدیث پیامبر بر سر چشم . حالا تکلیف کدوهایی که خوردهایم چه میشود؟» !!!
معاویه اینها را که دید به خودش جرات داد تا با قرآن سر نیزه، به جنگ با قرآن برود .
برای این مردم، مهم نیست دل علی خون میشود، برایشان مهم نیست بدن حسین(علیهالسلام) تکه تکه میشود، برایشان مهم است که نکند خدای ناکرده، ورقهای قرآن روی زمین بیفتد و بی احترامی شود !!!
همین شد که قرآن مهجور ماند و منزوی. همین است که در قفسههای سعودی، مرغوبترین قرآنها را داریم، ولی بیشترین جنایتها را همین وهّابیها انجام میدهند. همین شد که ...
خدایا ! به حق علی(علیهالسلام) ،
تا قبل از شب قدر سال آینده، ظهور قرآن ناطق را برسان که پریشانیم و مضطر
خدایا !
حق و باطل را به ما بنما !
کاری کن تا شیعه ی واقعی علی باشیم !
نکند ناخواسته جزء جاهلان تاریخ باشیم و با این حماقت، ادعای طرفداری از علی را داشته باشیم !
خدایا ! دستمان را بگیر .
گروه دین و اندیشه تبیان
نوشته: سرور حاجی سعید، (با الهام از خطبه "شقشقیه " – نهج البلاغه
از زمان تولد تا کنون مظلومم!
پاره ای از سخنان امام مظلوم علی علیه السلام که در مواضع گوناگون و به مناسبتهای مختلف ابراز داشته است:
ـ امـام عـلـى عـلـیـه السلام از آن زمان که خداوند محمد صلى اللّه علیه و آله را مبعوث کرد روى خوشى و آسایش را ندیدم ، خدا را شکر به خدا سوگند در کوچکى در بیم و وحشت به سر مى بردم و در بزرگى در جهاد و مبارزه .
ـ از همان زمان که پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله رحلت کرد هنوز مظلومم .
ـ هیچ کس به اندازه من سختى ندیده است .
ـ من فکر مى کردم که والى بر مردم ستم مى کند اما اکنون مردم بر والى ستم روا مى دارند.
ـ در نامه اش به معاویه ـ : و گفتى که مرا چون شتر مهار شده مى راندند تا بیعت کنم به خدا قسم که خواسته اى نکوهش کنى اما (درواقع ) ستوده اى و خواسته اى (به پندارت ) مرا رسوا سازى لکن خـودت رسـوا شـدى مـظـلـوم بـودن براى مسلمان عیب و عار نیست تاآن گاه که در دین خود گرفتار شک و تردید و در یقین خود دودل نباشد.
ـ از هـمـان زمـان که مادرم مرا زاده مظلوم بوده ام تا آن جا که وقتى عقیل چشم درد مى گرفت مـى گـفت تا به چشم على دارو نچکانده اید به چشم من نباید بچکانید و آنها هم به چشم من دارو مى ریختند در حالى که چشم درد نداشتم .
ـ به آن حضرت گفته شد تو به این امر (خلافت ) حریصى ، فرمود: به خدا قسم که شما آزمندترید و دورتر (نالایقتر) و من سزاوارترم و نزدیکتر (لایقتر و شایسته تر یا در خویشاوندى با پیامبر نزدیکتر) هـمـانـا حق خود را طلب کردم و شما مانع رسیدن من به آن مى شوید خدایا! من در برابر قریش و یـاوران قـریش از تو یارى مى طلبم ، زیرا آنان پیوند خویشاوندى مرا بریدند،منزلت والاى مرا خرد شمردند و براى ستیز با من بر سر امرى (خلافت ) که از آن من است همداستان شدند.
ابـن ابـى الـحـدید مى نویسد: اخبارى همانند این گفتار از آن حضرت علیه السلام به تواتر رسیده است از جمله :.
ـ از زمانى که خداوند جان پیامبر خود را ستاند تا روزگار این مردم همواره مظلوم بوده ام .
ـ بـار خدایا! قریش را خوار و ذلیل گردان که آنان مرا از حقم محروم کردند و امر مرا (خلافت ) را به زور از من ستاندند.
ـ خـدا قـریـش را کـیـفر دهد که حق مرا به ستم گرفتند و حکومت فرزند مادرم را از من غصب کردند.
ـ شـنید کسى فریاد مى زند: به من ستم شده است ! حضرت فرمود: بیا تا با هم فریاد زنیم ، زیرا که من نیز همواره مظلوم بوده ام .
ـ او مى داند که جایگاه من نسبت به آن (خلافت ) همچون محور آسیابم نسبت به سنگ آسیا.
ـ میراث خود را به تاراج رفته مى بینم .
ـ آن دو ظرفهاى ما را واژگون کردند و مردم را بر گرده ما سوار نمودند.
ـ مـا را حـقى است که اگر بدهند آن را مى گیریم و اگر ندهند بر پشت شتر مى نشینیم هر چند شب به درازا کشد.
ـ همواره از من به بخل ستانده اند و از آنچه مستحق و مستوجب آن هستم محروم بوده ام .
ـ امام على علیه السلام در نامه اش به عقیل : قریش را بگذار تا در گمراهى بتازند آنان در جنگ با مـن هـمـداسـتـان شدند چنان که پیش از من در جنگ با پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله همصدا گشتند خدا قریش را کیفر دهد که پیوند خویشى مرا برید و حکومتى را که از آن فرزند مادرم بود از من ربود.
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
میزان الحکمه، ج1
سؤال تمام ملائکه در مورد علی علیه السلام
ابن عباس می گوید که: شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله که می فرمود: چونکه مرا به آسمانها سیر شبانه دادند به هیچ ملکی از ملائکه برخورد نکردم، مگر اینکه از من درباره علی بن ابی طالب علیه السلام سؤال می کردند تا جایی که من گمان کردم اسم علی علیه السلام از اسم من مشهورتر است
پس آنگاه که به آسمان چهارم رسیدم، ملک الموت را دیدم که به من گفت: ای محمد! هیچ خلقی از خدا نیست مگر اینکه قبض روحش بدست من می باشد، بجز تو و حضرت علی علیه السلام، چون خداوند متعال خود قبض روح شما را خواهد کرد. پس چون به زیر عرش الهی رسیدم حضرت علی علیه السلام را دیدم که در زیر عرش الهی ایستاده بود.
پس من گفتم: ای علی از من سبقت گرفتی؟
جبرئیل به من گفت: ای محمد! کیست آن کسی که با او این چنین صحبت می کنی؟ گفتم: این برادرم علی بن ابی طالب علیه السلام است.
جبرئیل به من گفت: ای محمد! این علی علیه السلام نیست بلکه ملکی از ملائکه خداوند متعال می باشد که خداوند متعال آن را به صورت علی علیه السلام خلق کرده است.
پس ما ملائکه ای که مقرب درگاه الهی هستیم هر وقت مشتاق دیدار حضرت علی علیه السلام می شویم این ملک را زیارت می کنیم، بخاطر بزرگی و کرامتی که حضرت علی علیه السلام در پیشگاه خداوند دارد.1
متن روایت
عن ابن عباس، قال: سمعت رسول الله(ص) یقول: لمّا أسری بی إلی السماء ما مررت بملإ من الملائکة إلا سألونی عن علی بن أبی طالب علیه السلام حتی ظننت أن اسم علی فی السماء أشهر من اسمی. فلما بلغت السماء الرابعة نظرت إلی ملک الموت، فقال لی: یا محمد؛ ما خلق الله خلقا إلا أقبض روحه بیدی ما خلا أنت و علی علیه السلام فإن الله جل جلاله یقبض أرواحکما بقدرته.
فلما صرت تحت العرش نظرت فإذا أنا بعلی بن أبی طالب علیه السلام واقفا تحت عرش ربی، فقلت: یا علی سبقتنی؟ فقال لی جبرئیل علیه السلام: یا محمد؛ من هذا الذی یکلمک؟ قلت: هذا أخی علی بن أبی طالب علیه السلام. قال لی: یا محمد؛ لیس هذا علیاً و لکنه ملک من ملائکة الرحمن خلقه الله علی صورة علی بن أبی طالب علیه السلام فنحن الملائکة المقربون کلما اشتقنا إلی وجه علی بن أبی طالب علیه السلام زرنا هذا الملک لکرامة علی بن أبی طالب علیه السلام علی الله سبحانه.
سند روایت:
شیخ جلیل القدر، محمد بن احمد شاذان قمی در کتاب «مئة منقبة» طریق خود را نسبت به این روایت چنین بیان می کند(2) «حدثنا أبوالقاسم جعفر بن محمد بن مسرور اللحام(3)قال: حدثنی الحسین ابن محمد، قال: حدثنی أحمد بن علویه المعروف بابن الاسود الکاتب
الاصبهانی(4) قال: حدثنی إبراهیم بن محمد، قال: حدثنی عبد الله بن صالح، قال: حدثنی جریر بن عبدالحمید، عن مجاهد، عن ابن عباس».
علامة کراجکی رحمة الله در کتاب کنز الفوائد در مورد این روایت می فرماید: «این روایتی است که اصحاب حدیث بر نقل آن اتفاق دارند.»
با توجه به این که روایت نیز از نظر سندی نیز قابل اعتماد می باشد.
1. کنز الفوائد، ج2،ص142؛ مأة منقبة، ص33؛ بحار، ج18، ص300 و ج26، ص305؛ مدینة المعاجز، ج2، ص 311،ح 574؛ الشیعه فی أحادیث الفریقین،ص 179،ح 224.
2. و طریق علامة کراجکی در کتاب «کنزالفوائد» نیز چنین می باشد.
3. او یکی از مشایخ شیخ صدوق رحمه الله است و از «حسین بن محمد بن عامر» نیز نقل روایت می کند. (نقلاً عن هامش مئة منقبة).
4. او که به یک ادیب، شاعر، کاتب و راوی حدیث مشهور بود، قصیده ای در 830 بیت به نام «الألفیة و المحبرة» در مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام سرود که وقتی این قصیده بر أبی حاتم سجستانی عرضه شد، گفت: «ای اهل بصره، به خدا قسم شاعر اصفهانی در این قصیده در احکام و زیادی فایده اش بر شما غلبه و برتری پیدا کرد». وفاتش به سال 312 یا 320 ق می باشد. (ر.ک: الکنی و الالقاب 1/212؛ الذریعه 2/298 رقم 1197).
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
برگرفته از: امام علی علیه السلام در آینه معراج، زکی زاده رنانی، علیرضا
على از زبان على
ـ امـام عـلـى عـلیه السلام یاران رازدار محمد صلى اللّه علیه و آله مى دانند که من حتى لحظه اى دسـت رد بـه سـیـنـه خـدا و پـیـامـبـر او نزدم در جاهایى با جان خود پیامبر را یارى رساندم که دلیران مى گریزند و گامها واپس مى رود این شجاعت و مردانگى را خداوند به من ارزانى داشت
ـ (هیچ گاه ) دروغ نگفته ام و (از پیامبر) دروغ به من گفته نشده است , و گمراه نشده ام و کسى هم به واسطه من گماره نگشته است .
ـ هـرگاه از پیامبر خدا مى پرسیدم به من پاسخ مى داد و چون خاموش مى ماندم با من آغاز سخن مى کرد.
ـ در تـفـسیر آیه “همانا تو بیم دهنده هستى و هر قومى را راهنمایى است “ ـ : بیم دهنده پیامبر خداست و راهنما من هستم .
ـ پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله مرا براى داورى به میان مردم یمن فرستاد عرض کردم اى پیامبر خدا! مرا که جوان هستم و ازدانش قضا و داورى ناآگاه , مى فرستى ؟
پیامبر دست به سینه من زد و گـفت : خدایا! قلب او را هدایت کن و زبانش را استوار گردان ازآن پس , من در داورى میان دو نفر هرگز دچار شک و تردید نگشتم تا اکنون که در این جا نشسته ام ؟
ـ پـیـامـبـر خـدا صـلى اللّه علیه و آله فرمود : اى على ! اگر تو نبودى بعد از من مؤمنان شناخته نمى شدند.
ـ پـسـر نـابـغه گفته است که من مردى بسیار بازیگوش و شوخ و بذله گویم و دست و پنجه نرم مى کنم و بازى مى کنم هیهات ! ترس از مرگ و یاد قیامت و حسابرسى (آخرت ) مرا از این کارها باز مى دارد.
ـ در خطبه اى که روز دوم خلافتش ایراد فرمود ـ : همانا من یکى از شما هستم آنچه براى شماست براى من نیز هست و آنچه برشماست بر من نیز هست .
ـ گـمـراه نـشـدم وکـسـى را گـمـراه نکردم آنچه به من سفارش شد از یاد نبردم من از طرف پـروردگار خود بینه اى دارم که آن را براى پیامبرش روشن ساخت و براى من تبیین نمود من در راه هستم (بیراهه نمى روم ).
ـ بـیعت شما با من بى اندیشه نبود و کار من و شما یکسان نیست من شما را براى خدا مى خواهم و شـما مرا براى خودتان مى خواهید اى مردم ! مرا به خاطر خود یارى رسانید به خدا سوگند که داد ستمدیده را بستانم و به مهارى سخت ستمگر را بکشانم تااو را به آبشخور حق درآورم هر چند خود نخواهد.
ـ بـه خدا سوگند که اگر شب را بر روى اشترخار تا صبح بیدار مانم و مرا در کند و زنجیرها کت بسته بکشند خوشتر دارم از اینکه در روز رستاخیز خدا و پیامبرش را به عنوان ستمکار دیدار کنم .
بـه خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر آسمانهاى آنهاست به من دهند تا با گرفتن پوست جوى از دهان مورچه اى خدا رانافرمانى کنم چنین نخواهم کرد.
ـ هـمـانا من در میان شما همچون چراغ در تاریکى هستم که هر کس به حریم آن درآید از نور آن روشنایى گیرد.
ـ مـى فـرمـود ـ : خـداى عـزوجل را آیه اى (نشانه اى ) بزرگتر از من نیست و براى خدا “نبا”ى “عظیم “ تر (خبرى بزرگتر) از من نه .
ـ از آن زمان که خدا را شناختم او را انکار نکردم .
ـ از آن زمان که حق به من نموده شد در آن تردید نکردم .
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
منبع: میزان الحکمه، ج 1
سلام آقا خواهش میکنم وظیفمونه... واسه شما درست دانلود شد؟ یه بنده خدایی میگفت دانلود نمیشه؟
هوالحق
سلام دوست عزیزم
مثل همیشه وب زیبا و دلنشینی دارید.
من تو وبای زیادی میرم ولی مال شما یه چیز دیگست...
اگـــــــــــــر باران چشمانت فرو ریخت
کویر قلب ما را هم دعا کن.
یا حق.[لبخند]