مطالبی ویژه ولادت امام رضا در ادامه مطلب
باور مهدوی در کلام رضوی (علیه السلام)
مژده به ظهور امام مهدی(عج) از همان سالهای آغازین ظهور اسلام آغاز شد و پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله) در هر فرصت و مناسبتی که پیش می آمد مردم را به ظهور عدالت گستر موعود در آخرالزمان بشارت می دادند تا آنجا که امروز ما با صدها روایت که از طریق شیعه و اهل سنت از آن حضرت نقل شده مواجهه ایم .1
این سیر پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و اله) در میان اهل بیت طاهرین او (علیه السلام) استمرار یافت و هر یک از ایشان نیز در عصر خود تلاش کردند که باور مهدوی و فرهنگ انتظار را در میان امت اسلامی زنده و پویا نگهدارند و بدین طریق پیروان خود را در برابر هجوم مصائب ، رنجها ، دردها و بلاهای گوناگونی که از سوی حاکمان جور بر آنها روا داشته می شد ، صبر و پایداری بخشند .
حرکت رو به گسترش معارف مهدوی در زمان امام باقر و امام صادق (علیهاالسلام) به اوج خود رسید و آن دو امام بزرگوار نیز تلاش فراوانی برای توسعه و تعمیق اندیشه مهدوی و فرهنگ انتظار در میان شیعیان نمودند و با به جا گذاردن صدها روایت در این زمینه ، این اندیشه و فرهنگ را تازگی و طراوت بیشتری بخشیدند .2
پس از این دو امام و پیش از امام حسن عسکری (علیه السلام) امامی که بیش از همه بر مواریث شیعی در زمینه باور مهدوی و فرهنگ انتظار افزود و گنجینه های گرانبهایی برای امت اسلام به یادگار گذاشت امام رضا (علیه السلام) است .
که روایت از امام رضا (علیه السلام) در زمینه باور مهدوی و فرهنگ انتظار نقل شده که هر یک از آنها ما را با بعدی از ابعاد بیکران شخصیت امام مهدی (عج) و قیام رهایی بخش و عدالت گستر آن حضرت آگاه می سازد .
1. خالی نبودن زمین از حجت های الهی
امام رضا (علیه السلام) در مواضع متعددی با تأکید بر اینکه زمین هیچگاه از حجت الهی و امام به حق خالی نمی ماند به طور غیر مستقیم موضوع امامت را تثبیت می کردند .
از جمله آن حضرت در پاسخ « سلیمان الجعفری » یا « سلیمان بن جعفر الحمیری » که می پرسد :
آیا زمین از حجت خدا خالی می ماند ؟
می فرماید:
اگر زمین [به اندازه] یک چشم برهم زدن از حجت خالی بماند ، ساکنانش را در خود می بلعد . 3
مضمون این روایت از سوی تعدادی دیگر از راویان با تغییرات جزیی در عبارت ، نقل شده است .4
براساس این روایت تا آستانه قیامت زمین از امامی که حجت خداست خالی نخواهد ماند ، هر چند که در مقاطعی از تاریخ این حجت الهی بنابر ضرورتهایی در غیبت به سر برد .
2. نام و نسب امام مهدی(علیه السلام)
با توجه به لزوم شناخت امام دوازدهم و لزوم جلوگیری از حیرت و سرگردانی شیعه در شناسایی منجی موعود ، امام رضا(علیه السلام) در احادیث متعددی ، گاه به نقل از پدران و اجداد طاهرینش تا رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله) و گاه بدون نقل از ایشان به معرفی سلسله نسب آن امام می پرداختند .
از جمله در یکی از روایتهایی که امام رضا (علیه السلام) به واسطه پدران بزرگوار خود از رسول گرام اسلام (صلی الله علیه و اله) نقل می کنند ، چنین آمده است :
من سرور آفریده های خدای عزّوجلّ هستم ؛ من از جبرئیل ، میکائیل ، اسرافیل ، حاملان عرش ، همه فرشتگان مقرب خدا ، و پیامبران مرسل خدا برترم ؛ من صاحب شفاعت و حوض شریف [ کوثر] هستم . من و علی دو پدر این امتیم ؛ هر کس که ما را شناخت خدای عزّوجلّ را شناخته است و هر که ما را انکار کند ، خدای عزّوجلّ را منکر شده است . دو سبط این امت و دو سید جوانان اهل بهشت ، حسن و حسین ، از [ فرزندان ] علی اند و از نسل حسین نه امامند که پیروی از آنان پیروی از من و نافرمانی از آنها نافرمانی از من است . نهمین نفر از این امامان ، قائم (برپا دارنده) و مهدی آنان است.5
آن حضرت در روایت دیگری می فرماید :
آن جانشین صالح از فرزان ابو محمد حسن بن علی است و او صاحب الزمان و مهدی است.6
در روایت دیگری امام رضا(علیه السلام) پس از آنکه « دعبل » در پیشگاه آن حضرت قصیده معروف خود را در وصف اهل بیت می خواند و در آن از قیام آخرین امام یاد می کند ، می فرماید :
ای دعبل ! امام پس از من فرزندم محمد و پس از محمد فرزندش علی و پس از علی فرزندش حسن و پس از حسن فرزندش حجت قائم است . همو که در غیبتش انتظار کشیده می شود و در ظهورش اطاعت می گردد . اگر از [ عمر ] دنیا یک روز بیشتر باقی نمانده باشد خداوند عزّوجلّ آن روز را آن قدر طولانی می کند تا او قیام کند و زمین را از عدل و داد پر کند همچنانکه از جور و ستم پر شده بود.7
در این زمینه احادیث دیگری نیز از آن حضرت نقل شده که در این مجال فرصت پرداختن به همه آنها نیست .8
3. صفات و ویژگی های امام مهدی (عج)
امام هشتم شیعیان (علیه السلام) در موارد متعددی به توصیف ویژگیهای ظاهری و جسمی امام مهدی(عج) پرداخته اند تا باب هرگونه شبهه و اشتباه را بر مردم ببندند .
از جمله آن حضرت در پاسخ « ریان بن صلت » که می پرسد :
آیا صاحب این امر [ حکومت اهل بیت(علیه السلام)] شمایید؟
می فرماید:
من صاحب این امر هستم ، اما آنکه زمین را پر از عدل می کند همچنانکه پر از جور شده بود ، من نیستم . و چگونه من با این ناتوانی جسمی که می بینی می توانم او باشم . به درستی که قائم کسی است که به هنگام قیامش در سن پیرمردان و با چهره جوانان ظاهر می شود . او از چنان قوت بدنی برخوردار است که اگر دستش را به سمت بزرگ ترین درختی که بر روی زمین وجود دارد دراز کند آن را از ریشه برمی کند و اگر در بین کوهها فریاد کشد ، صخره ها متلاشی می شوند . عصای موسی و خاتم سلیمان ، که بر آنها درود باد ، با اوست و او چهارمین فرزند من است . خداوند او را تا زمانی که بخواهد در پوشش خود غایب می سازد ، سپس او را آشکار می سازد تا زمین را به وسیله او از قسط و عدل آکنده سازد آنچنانکه [ پیش از آن] از جور و ستم پر شده بود.9
همچنین آن حضرت در پاسخ « ابی صلت هروی » که می پرسد:
نشانه های قائم شما به هنگام ظهور چیست ؟
می فرماید :
نشانه او این است که سن پیران و چهره جوانان دارد ، تا آنجا که وقتی کسی او را مشاهده می کند گمان می برد که چهل سال یا کمتر سن دارد . به درستی که از نشانه های او این است که گذر شب و روز او را پیر و سالخورده نمی سازد تا زمانی که اجل او فرا رسد. 10
آن حضرت در روایت دیگری به توصیف جمال نورانی امام دوازدهم پرداخته ، می فرماید :
پدر و مادرم به فدای او که همنام جدّم ، شبیه من و شبیه موسی بن عمران است . بر او نوارهای نورانی است که از پرتو نور قدس روشنایی می گیرد. 11
ابراهیم شفیعی سروستانی
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
1 . ر.ک: مؤسسة المعارف الإسلامیة، معجم أحادیث الإمام المهدی علیه السلام، ج1 و 2. در این کتاب 560 حدیث که از طریق شیعه و اهل سنت از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و اله) نقل شده جمع آوری شده است که البته این رقم بدون احتساب احادیث مشابه است.
2 . ر.ک: همان، ج 3و4. مجموعه روایاتی که در این کتاب از امام باقر و امام صادق(علیها السلام) نقل شده، بدون در نظر گرفتن احادیث مشابه، افزون بر 450 روایت است.
3 .ابو جعفر محمد بن الحسن بن فروّخ الصفّار القمی، بصائر الدرجات، ص489، ح8.
4 . ر.ک: همان، ص 489-488، ح4، 6 و 7؛ محمدبن یعقوب الکلینی، الکافی، ج1، ص179، ح11؛ محمدبن علی بن الحسین بن بابویه (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج1، ص272، ح1.
5 . محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص261؛ عزیز اللّه العطاردی، همان، ص221، ح385.
6 . محمدباقر المجلسی، بحارالانوار، ج51 ص43، ح31.
7 . ر.ک: عزیزاللّه العطاردی، همان، ص220، ح384، ص221، ح386.
8 . محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (شیخ صدوق)، همان، ج2، ص372.
9 . همان، ص376، ح7.
10 . همان، ص652، ح12.
11 . همان، ص370.
بررسی روایتی پیرامون امام رضا (علیه السلام) و پذیرفتن خلافت
در بعضى از روایات گفته شده که مأمون ، ابتدا به امام رضا علیه السلام پیشنهاد کرد که خلافت را به امام واگذار کند ؛ اگر چنین روایاتى صحت دارد ، چرا امام رضا علیه السلام از قبول خلافت - که حق مسلم او بود - خوددارى کرد؟وقتى امام رضا علیه السلام به خراسان آمد ، مأمون در ملاقات با وى گفت : « چنین صلاح دیدم که از خلافت کناره گیرى کنم و آن را به تو بسپارم و با تو بیعت کنم ». امام علیه السلام پیشنهاد او را نپذیرفت . مأمون گفت : « باید خلافت را بپذیرى ». امام فرمود: «هیچ گاه چنین کارى را نخواهم کرد ». مأمون پس از تلاش چند روزه و پس از آن که از قبول خلافت توسط امام رضا علیه السلام ناامید شد ، گفت : « اگر خلافت را نمى پذیرى و نمى خواهى با تو بیعت کنم ، پس ولیعهد من باش تا پس از من ، خلافت به تو برسد ».
امام علیه السلام فرمود : « به خدا سوگند ! من خوب مى دانم که مقصود تو چیست ». مأمون گفت : « من چه مقصودى دارم »؟ امام علیه السلام فرمود : « مقصود تو آن است که مردم بگویند على بن موسى الرضا در طوس به سر مى برد و به دنیا تمایل یافته است و دنیا از او روى گردانده ؛ آیا نمى بینید که به طمع خلافت ، چگونه ولایتعهدى را پذیرفته است »؟ مأمون خشمگین شد و گفت : « برخورد تو را هیچ گاه نپسندیده ام . به خدا سوگند ! اگر ولایتعهدى را پذیرفتى ، چه بهتر ؛ وگرنه تو را به این کار مجبور خواهم کرد و اگر پذیرفتى ، در امان هستى و در غیر این صورت ، گردنت را خواهم زد ».(1)
هدف مأمون در دادن ولایتعهدی به امام
نقشه مأمون ، این بود که به مردم نشان دهد که امام رضا علیه السلام ، اهل زهد و تقوا نیست ؛ بلکه تظاهر به زهد و تقوا مى کند و وقتى که مقدمات رسیدن به دنیا و حکومت فراهم شود ، رو به دنیا مى آورد . مأمون مى خواست امام را بدنام کند تا انقلابى ها از پیروى از او دست بکشند .(2)مأمون ، امام رضا علیه السلام را از مدینه ، به اجبار به خراسان آورد و پیشنهاد خلافت و ولایتعهدى ، ظاهرسازى بود . او شیفته خلافت بود و امکان نداشت که از آن ، دست بردارد و آن را به امام رضا علیه السلام بسپارد. نه تنها مأمون ، بلکه هیچ کدام از خلفاى عباسى ، نمى خواستند خلافت را به علویان برگردانند . مأمون از وجود امام رضا علیه السلام ، مى ترسید ؛ چون او نهضت علویان حسینى را رهبرى مى کرد و خطرى که مأمون را تهدید مى کرد ، همین نهضت بود و براى این که از این نهضت در امان باشد ، به اجبار ، رهبر نهضت ، امام رضا علیه السلام را نزد خود آورد .
در تاریخ ، چنین آمده است :
« مردم خراسان در پى خشک سالى و بى آبى ، از امام رضا علیه السلام درخواست خواندن نماز « استسقاء » کردند . امام رضا علیه السلام درخواست آنان را پذیرفت و باران آمد . پس از این عمل ، یکى از یاران مأمون به مأمون گفت : « اى امیرمؤمنان ! آیا مى خواهى تاریخ خلفا را با انتقال آن از بنى عباس به علویان ، دگرگون سازى ؟ بدان که تو با این کار ، خود و خاندانت را به نابودى مى کشانى . تو ساحر و ساحرزاده را نزد خود آوردى و او را مشهور همگان کردى . او گمنام بود ؛ حالا معروف است . او خوار بود ؛ تو او را عزت بخشیدى . او فراموش شده بود ؛ تو او را در خاطره ها زنده کردى . بارانى که در پى دعاى او آمده ، همه را شاد کرده است و من هراس دارم که مبادا این مرد ، خلافت را از بنى عباس به خاندان على علیه السلام منتقل کند ». مأمون گفت: « این مرد ، مخفیانه مردم را به سوى خود دعوت مى کرد ؛ ما خواستیم او را ولیعهد خود بکنیم تا دعوت براى ما باشد . او باید بداند که سلطنت و خلافت ، از آن ماست و فریب خوردگان هم باید بدانند که هیچ کس نخواهد توانست خلافت را به دست آورد . خلافت ، متعلق به ماست و او را هیچ حقى در آن نیست . ما ترسیدیم که اگر او را به حال خود رها کنیم ، شکافى در دستگاه حکومتى ما ایجاد بکند که نتوانیم آن را ترمیم کنیم ؛ اکنون تو مى بینى که درباره او چه کرده ایم . ما باید کارى بکنیم که اندک اندک ، از منزلت او بکاهیم و در میان مردم ، او را به گونه اى معرفى بکنیم که شایستگى خلافت از او سلب شود و پس از آن ، تدبیرى در پیش بگیریم که شر این آفت حکومت را از سر برداریم .(3)
همان طورى که ملاحظه مى کنید ، مأمون انگیزه خود از ولایت عهدى امام رضا علیه السلام را روشن مى کند ؛ ولى مأمون از نصب اجبارى امام رضا علیه السلام به ولایتعهدى ، نتیجه اى نگرفت ؛ بلکه نتیجه این نصب اجبارى ، عکس خواسته مأمون شد و مأمون از این نتیجه ، به هراس افتاد و در پایان کار ، امام رضا علیه السلام را به قتل رسانید .
بنابراین ، مأمون نه در آوردن اجبارى امام رضا علیه السلام از مدینه به خراسان ، صادق بود ، نه در پیشنهاد خلافت و نه در پیشنهاد ولایت عهدى ؛ بلکه قصد او این بود که امام رضا علیه السلام ، همواره تحت کنترل او باشد تا نهضت علویان حسینى ، کارساز نباشد و خلافت عباسى از نهضت علویان حسینى - که امام رضا علیه السلام رهبر آن است - در امان باشد .
حمید حسینعلى پور
تنظیم : گروه دین و اندیشه تبیان
1. محمدتقى مدرس ،امامان شیعه و جنبش هاى مکتبى ، ترجمه حمیدرضا آژیر ، بنیاد پژوهش هاى آستان قدس رضوى ، ص 261 ، به نقل از بحارالانوار ، ج 49 ، ص 129.
2. همان.
3. همان ، ص 262 ، به نقل از بحارالانوار ، ج 49 ، ص 144.
اخلاق معاشرت امام رضا(علیه السلام)
نمونههایی از سیره اخلاقی امام رضا (علیه السلام) که میتواند برای همگان به صورت یک «الگو» باشد را در اینجا بیان می کنیم.
درباره اوصاف اخلاقی ایشان، ابراهیم بن عباس چنین گفت:
«هرگز ندیدم امام رضا علیه السلام به کسی یک کلمه جفا کند، و ندیدم که سخن شخصی را قطع کند تا سخن او به آخر می رسید، و ندیدم که حاجتمندی را در حد امکان، رد نماید.
مروری به این نمونهها، سندی بر تجسّم آن فضایل را در شخصیت علی بن موسی الرضا نشان میدهد:
احترام به کرامت انسان
در نگاه مکتب، انسان شرافت خاص دارد. حرمت نهادن به جایگاه والای انسان در سیره اولیای الهی جایگاه خاص دارد. نمونههایی از سیره حضرت رضا علیه السلام که این جایگاه را نشان میدهد:مردی از اهالی بلخ میگوید: در سفر امام رضا به خراسان همراهش بودم. روزی سفره غذا طلبید و همه خدمتکاران و غلامان را بر سر سفره نشاند. گفتم: جانم به فدایت، کاش برای اینان سفرهای جداگانه قرار میدادی! فرمود: دست بردار! خدا یکی است، پدر و مادر همه نیز یکی است، پاداش قیامت هم بسته به اعمال است.(1)
شبی کسی مهمان حضرت رضا علیه السلام بود و مشغول صحبت بودند که چراغ، خراب و خاموش شد. آن مرد دست دراز کرد که چراغ را درست کند، حضرت نگذاشت و خودش به اصلاح چراغ پرداخت، سپس فرمود: ما قومی هستیم که از مهمان خود کار نمی کشیم.(2)
روزی در مجلس حضرت رضا علیه السلام که جمع بسیاری بودند و از حلال و حرام و مسائل دیگر میپرسیدند، مردی وارد شد و خود را از دوستان آن حضرت و پدرانش معرفی کرد و اظهار داشت که در بازگشت از حج، نفقه و پولش را گم کرده است و درخواست کمک کرد. پس از رفتن مردم و خلوت شدن مجلس، حضرت به اندرون رفت و پس از مدتی پشت درآمد و دستش را از بالای در بیرون آورد و پرسید: آن مرد خراسانی کجاست؟ گفت: من همینجایم. حضرت دویست دینار به او داد. پس از رفتن وی، یکی از حاضران پرسید:
ای پسر پیامبر! با آنکه هدیه شما زیاد بود، چرا خود را از او پنهان داشتید؟ فرمود: از ترس اینکه مبادا خفّت و خواری سؤال را در چهرهاش ببینم!(3)
و اینگونه آبروی اشخاص را نزد دیگران حفظ میکرد تا آسیبی به شخصیت و کرامت آنان وارد نشود.
ابراهیم بن عباس نقل میکند: هرگز ندیدم حضرت رضا علیه السلام در کلامش به احدی جفا کند. هیچ وقت سخن کسی را قطع نمیکرد، تا او از کلام خود فارغ شود. هرگز پیش همنشینان پای خود را دراز نمیکرد، تکیه نمیداد، غلامان و خدمتکاران را ناسزا نمیگفت.(4)
گاهی هر سه روز یک بار ختم قرآن میکرد و میفرمود: اگر بخواهم میتوانم در مدّتی کمتر ختم کنم، ولی از هیچ آیهای نمیگذرم مگر اینکه میاندیشم کجا و درباره چه چیزی نازل شده است.(5)
نماز شب و نماز شفع و وتر و نافله صبح را هیچ وقت چه در سفر و در چه در حضر ترک نمیکرد.(6)
اخلاق معاشرت
شیوه برخورد مناسب با مردم و داشتن حسن خلق و ادب و احترام و تواضع، از نقاط قوّت و الهام بخش در زندگی معصومین است. در اینجا نمونههایی سازنده و تربیتی از سلوک آن حضرت با دیگران آورده ایم:ابراهیم بن عباس میگوید: هرگز ندیدم که حضرت در گفتارش به کسی جفا کند یا حرف کسی را قطع نماید. در حدّ توان حاجت نیازمند را بر میآورد، خنده بلند و صدادار نمیکرد بلکه لبخند میزد، کار نیک و صدقه پنهانی بخصوص در شبهای تاریک زیاد انجام میداد.(7)
روزی وارد حمام شد. یکی از مردم که آن حضرت را نمیشناخت، از او خواست که بر او کیسه بکشد. حضرت رضا علیه السلام نیز پذیرفت و مشغول کیسه کشیدن او شد. مردم آن شخص را متوجه ساختند که این مرد، علی بن موسی الرضا علیه السلام است. شروع کرد به عذرخواهی. اما حضرت کار خود را ادامه میداد و او را دلداری میداد تا ناراحت نباشد.(8)
بر کار خادمان خویش نظارت داشت و اگر خلافی میدید، مشفقانه تذکّر میداد. روزی یکی از غلامان میوهای را ناقص خورد و به دور انداخت. حضرت فرمود: سبحان الله! اگر شما از آن بینیازید، کسانی هستند که به آن محتاجند. آن را به کسی بدهید که نیازمند آن است.(9)
یک بار هم هنگام غروب، در میان غلامانش که کار میکردند، سیاه پوستی را دید که به کار مشغول است. پرسید: او کیست؟ گفتند: ما را کمک میکند، ما هم در آخر کار چیزی به او میدهیم. پرسید: ایا اجرت و مزد او را معین کردهاید؟ گفتند: نه، هرچه بدهیم راضی میشود. حضرت با عتاب و عصبانیت فرمود: بارها گفتهام وقتی کسی را به کار میگیرید، قبل مزد و اجرت او را معین کنید و اگر چنین نکنید، سه برابر حقش هم به او بدهید، خیال میکند که کم دادهاید.(10)
اخلاق والای آن حضرت سرشار از بزرگواری و کرامت بود. میفرمود: ما خاندان «عفو» را از آل یعقوب به ارث بردهایم، «شکر» را از آل داود و «صبر» را از آل ایوب.(11)
یکی از هاشمیان به نام علی بن عبدالله، خیلی دوست داشت خدمت حضرت برسد و به حضورش سلام عرض کند. اما هیبت و عظمت آن حضرت، سبب میشد اقدام نکند. یک بار حضرت رضا علیه السلام مختصر کسالتی داشت و مردم به عیادتش میرفتند. به علی بن عبدالله گفتند: اگر قصد دیدار و تشرّف داری، اکنون فرصت مناسبی است. وی به عیادت آن حضرت رفت. امام رضا علیه السلام خیلی به او احترام و ملاطفت کرد و خوشحالش نمود. چند وقت پس از آن، علی بن عبدالله مریض شد، حضرت رضا علیه السلام به عیادت او رفت و آن قدر نشست تا افرادی که در خانه او بودند خارج شدند.(12) و این نهایت ادب و لطف و تکریم او را میرساند.
روزی مأمون به آن حضرت گفت: من فضیلت و علم و پارسایی و عبادت تو را میدانم و تو را به خلافت شایستهتر میشناسم. حضرت فرمود: افتخارم بندگی در آستان خداست، با زهد و پارسایی امید نجات از شرّ دنیا را دارم و با پرهیز از حرامها به کامیابی و فوز اخروی امید وارم و با تواضع در دنیا، امید به رفعت و بزرگی نزد خداوند دارم.(13)
خادم او یاسر نقل میکند: وقتی حضرت رضا علیه السلام تنها بود (و دور از برنامههای حکومتی و تشریفات) همه همراهان و اطرافیان را از کوچک و بزرگ، دور خود جمع میکرد، با آنان حرف میزد و با ایشان انس میگرفت و همدم آنان میشد و هنگام غذا نیز همه آنان را از کوچک و بزرگ، حتی کار پردازخانه و حجامت کننده و... را هم صدا میکرد و با خودش سر سفره مینشاند و باهم غذا میخوردند.(14)
به مهمان خویش بسیار عنایت داشت و خدمت میکرد. یکی از اصحابش به نام محمد بن عبیدالله قمی میگوید:
در خدمت حضرت بودم، بسیار تشنهام بود، ولی نمیخواستم که از آن حضرت آب بطلبم. حضرت خودش آب طلبید و کمی نوشید و به من هم داد و فرمود: ای محمد! بنوش، آب خنک و گوارایی است.(15)
جواد محدثی
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
1. بحارالانوار، ج 49، ص 101.
2. همان، ص 102.
3. همان، ص 101.
4. همان، ص 90.
5. همان، ج 89، ص 204.
6. همان، ج 49، ص 94.
7. عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 184.
8. مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 325.
9. بحارالانوار، ج 49، ص 102.
10. همان، ص 106.
11. مسند الرضا، ج 1، ص 46.
12. همان، ص 47.
13. مناقب، ج 4، ص 362.
14. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 159؛ مسند الرضا، ج 1، ص 84.
15. بحارالانوار، ج 49، ص 31.
روایاتی از امام رضا(علیه السلام) به دست آمده که درباره غیبت و نهان زیستی امام مهدی(ع) ، فضیلت انتظار و چشم به راه بودن امام مهدی(عج) و ظهور امام مهدی(عج) و پیامدهای آن است که به توسعه و تعمیق اندیشه مهدوی و فرهنگ انتظار در میان شیعیان کمک می کند که به توضیح آن ها می پردازیم :
1. غیبت و نهان زیستی امام مهدی(عج)
امام رضا(علیه السلام) نیز چون دیگر اجداد طاهرینش موضوع غیبت آخرین حجت حق را پیش بینی و شیعیان را برای برخورد با این پدیده آماده نموده است . در یکی از روایاتی که « حسن بن علی بن فضال » از آن حضرت نقل کرده ، در این زمینه چنین می خوانیم :گویا شیعیان را می بینم که به هنگام فقدان سومین فرزند من ،1 مانند گوسفندانی که به دنبال چوپان خود می گردند سرگردانند و او را نمی یابند . گفتم : چرا این گونه است ، ای پسر رسول خدا ؟ فرمود : زیرا امامشان از آنها غایب شده است . پرسیدم : چرا ؟ فرمود : برای اینکه به هنگام قیامش با شمشیر ، بیعت هیچکس بر گردنش نباشد .2
آن حضرت در روایت دیگری به نقل از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرمایند :
پدرم به فدای فرزند بهترین کنیزان ، فرزند آن (کنیز) اهل نوبه 3 که دهانی خوشبو و رحمی نیک نژاد دارد . او رانده شده (دور افتاده) ، بی خانمان و کسی است که انتقام خون پدر و جدش گرفته نشده و صاحب غیبت است . گفته می شود : او مرده یا هلاک شده است ، در چه سرزمینی سیر می کند ؟ 4
همچنین امام هشتم شیعیان (ع) در زمینه غیبت آخرین امام ، به نقل از پدران بزرگوار خود از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) چنین روایت می کند:
سوگند به آنکه مرا به حق به عنوان بشارت دهنده برگزید ، [ امام ] قائم از فرزندان من ، براساس پیمانی که ازجانب من برعهده اوست ، از دیده ها پنهان می شود تا آنجا که بیش تر مردم می گویند : خدا نیازی به خاندان محمد ندارد. و گروهی دیگر در ولادت او شک می کنند . پس هر کس زمان او را دریابد بایستی به دین او درآویزد و به واسطه شک خود برای شیطان راهی به سوی خود باز نسازد ، تا شیطان او را از آئین من زائل و از دین من بیرون نکند . همچنانکه پیش از این پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد . به درستی که خداوند عزّوجلّ شیطان را سرپرست (ولیّ) کسانی که ایمان ندارند ، قرار داده است . 5
2. فضیلت انتظار و چشم به راه بودن امام مهدی(عج)
موضوع دیگری که در زمینه باور مهدوی در کلام امام رضا(علیه السلام) یافت می شود ، موضوع « انتظار فرج » یا چشم به راه گشایش بودن است . آن حضرت در روایات متعددی به موضوع فضیلت انتظار فرج اشاره کرده اند . از جمله در روایتی خطاب به « حسن بن جهم » که از ایشان در مورد « فرج » می پرسد ، می فرماید :آیا می دانی که انتظار فرج [ جزیی ] از فرج است ؟ گفتم : نمی دانم مگر اینکه شما به من بیاموزید . فرمود : آری انتظار فرج ، جزیی از فرج است . 6
در روایت دیگری نیز می فرماید :
" ما أحسن الصبر و انتظار الفرج أما سمعت قول العبد الصالح ": « و ارتقبوا إنّی معکم رقیب » [ سوره هود /93] ، « وانتظروا إنّی معکم من المنتظرین»[ سوره اعراف ، آیه 71] " فعلیکم بالصبر إنّما یجی ء الفرج علی الیأس و قدکان الذین من قبلکم أصبر منکم..." 7
چه نیکوست صبر و انتظار فرج ، آیا سخن بنده صالح خدا [ شعیب ] را نشنیدی که فرمود : « و انتظار برید که من [هم] با شما منتظرم » و « پس منتظر باشید که من [هم] با شما از منتظرانم » ، بر شما باد به صبر و بردباری ؛ چرا گشایش بعد از ناامیدی فرا می رسد و به تحقیق کسانی که پیش از شما بودند از شما بردبارتر بودند .
و بالاخره در روایت بسیار زیبایی فضیلت انتظار را این گونه بیان می کنند:
... آیا هیچ یک از شما خوش ندارد که در خانه خود بماند ، نفقه خانواده اش را بپردازد و چشم به راه امر ما باشد ؟ پس اگر در چنین حالی از دنیا برود مانند کسی است که به همراه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در [نبرد] بدر به شهادت رسیده است . و اگر هم مرگ به سراغ او نیاید مانند کسی است که به همراه قائم ما و در خیمه او باشد . 8
3. ظهور امام مهدی(عج)
موضوع دیگری که در روایات رضوی به آن پرداخته شده ، موضوع ظهور امام مهدی و آثار و پیامدهای آن است . از جمله در روایتی که « حسین بن خالد » آن را نقل می کند آن حضرت در پاسخ این پرسش که :
ای فرزند رسول خدا ! قائم شما اهل بیت کیست ؟
می فرماید: چهارمین از فرزندان من ، فرزند سرور کنیزان ، کسی است که خداوند به واسطه وی زمین را از هر ستمی پاک و از هر ظلمی پیراسته می سازد و او کسی است که مردم در ولادتش شک می کنند و او کسی است که پیش از خروجش غیبت می کند و آنگاه که خروج کند زمین به نورش [نور پروردگارش] روشن گردد و در میان مردم میزان عدالت را برقرار کند و هیچکس به دیگری ستم نکند و او کسی است که زمین برای او درهم پیچیده می شود و سایه ای برای او نباشد و او کسی است که از آسمان ندا کننده ای او را به نام ندا کند و به وی دعوت نماید به گونه ای که همه اهل زمین آن ندا را بشنوند ، می گوید : « آگاه باشید که حجت خدا در کنار خانه خدا ظهور کرده است پس او را پیروی کنید که حق با او و در اوست » و این همان سخن خدای تعالی است که فرمود: « اگر بخواهیم از آسمان برایشان آیتی نازل می کنیم که در برابر آن به خضوع سر فرود آورند ». [سوره شعرا /9]
4. دعا به امام مهدی(عج)
میان امام رضا(علیه السلام) و امام مهدی(ع) آنچنان پیوند قلبی وجود داشته که آن حضرت از سال ها پیش از تولد نسل چهارم خود با بیان های متعدد و متفاوت او را دعا کرده و نصرت و یاریش را از خداوند طلب کرده است . در یکی از این دعاها چنین می خوانیم :خداوندا ! [امور] بنده و جانشین ات را اصلاح کن ، آنچنانکه [امور] پیامبران و رسولات را اصلاح کردی ؛ او را با فرشتگانت در برگیر و با روح القدس از جانب خودت یاری کن ؛ در پشت سر و پیش روی نگهبانانی قرار ده که او را از بدی در امان دارند ؛ بیم و نگرانی او را تبدیل به امنیت و آرامش کن تا تنها تو را بپرستد و کسی را برای تو شریک نگیرد ؛ هیچ یک از آفریدگانت را بر ولیّ ات مسلط مساز ؛ اجازه جهاد با دشمان تو و دشمنان خودش را به او عطا کن و مرا از یاران او قرار ده ؛ چرا که تو بر همه چیز توانایی. 10
ابراهیم شفیعی سروستانی
تهیه و تنظیم : گروه دین و اندیشه تبیان
1.ظاهرا در اینجا از سوی راوی یا کسانی که از او نقل کرده اند اشتباهی رخ داده است؛ چرا که امام مهدی(عج) چهارمین فرزند امام رضا(علیه السلام) محسوب می شود نه سومین فرزند.
2. محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (شیخ صدوق)، ص480، ح4.
3.«نوبه» ولایتی از بلاد سودان از اقلیم اول، به جنوبی مصر بر کنار رود نیل... هم اکنون نیمی از سرزمین نوبه جزو مملکت مصر و نیم دیگر جزو سودان است (علی اکبر دهخدا، لغتنامه، ج14، ص20158-20157). مراد از کنیز اهل نوبه (نوبیّه) مادر امام جواد(علیه السلام) است.
4.محمد بن یعقوب الکلینی، همان، ج1، ص323-322، ح14؛ محمدباقر المجلسی، همان، ج50، 21، ح7.
5.محمدبن علی بن الحسین (شیخ صدوق)، همان، ج1، ص51.
6.ابو جعفر محمدبن الحسن (شیخ طوسی)، کتاب الغیبة، ص276؛ محمدباقر المجلسی، همان، ج52، ص130، ح29.
7.عبداللّه بن جعفر الحمیری، قرب الاسناد، ص224، به نقل از: عزیزاللّه العطاردی، همان، ص217، ح373.
8.محمدبن یعقوب الکلینی، همان، ج4، ص260، ح34.
9.محمدبن علی بن الحسین (شیخ صدوق)، همان، ج2، ص372، ح5.
10.ابوجعفر محمدبن الحسن (شیخ طوسی)، مصباح المتهجّد، ص326. به نقل از: معجم أحادیث الإمام المهدی(ع)، ح4، ص171.
آثار و برکات زیارت امام رضا (ع)
1 ـ عبادت و نیایش
امام خمینی مینویسد: فرموده ائمه علیهمالسلام که: «عبادت ما عبادت احرار است که فقط برای حب خداست، نه طمع به بهشت یا ترس از جهنم است» از مقامات معمولی و اول درجه ولایت است. از برای آنها در عبادات حالاتی است که به فهم ما و شما نمیگنجد.(6)2 ـ انس به قرآن و تأمل در آن
اصولاً پیوند میان قرآن و عترت پیوندی عمیق، جاودانه و پایدار است که حدیث شریف ثقلین بدان شهادت داده است. شیخ صدوق از یکی از معاصران حضرت چنین نقل کرده است: همه کلام حضرت و جوابها و مثالهایش برگرفته از قرآن بود، هر سه روز یک بار قرآن را ختم میکرد و میفرمود: اگر بخواهم در کمتر از سه روز هم میتوانم آن را ختم نمایم اما هرگز به آیهای نمیرسم مگر اینکه در معنای آن و اینکه درباره چه چیزی و در چه وقتی نازل گشته، میاندیشم.(11)3 ـ اطاعت از ولی امر
اساسا تمامی ائمه اطهار علیهمالسلام تا قبل از رسیدن به مقام امامت مطیعترین فرد نسبت به ولی امر خویش بودهاند. امام کاظم علیهالسلام فرمودهاند: «علی، پسرم، بزرگترین فرزندم است و سخنانم را شنواتر و دستوراتم را مطیعتر است».(13)4 ـ علم و دانش
شیخ طبرسی (از علما و دانشمندان قرن ششم) نقل میکند که: .. امام کاظم علیهالسلام همواره به فرزندان خویش میفرمود: این برادر شما، علی بن موسی، عالم آل محمد است، پس از وی در مورد ادیان خود بپرسید و آنچه به شما تعلیم میدهند را حفظ کنید، چرا که از پدرم (امام صادق علیهالسلام ) چندین بار شنیدم که میفرمود: عالم آل محمد در صلب توست و ای کاش او را درک میکردم.(15)5 ـ امر به معروف و نهی از منکر
طبق تصریح آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهمالسلام امر به معروف و نهی از منکر از اهمیت ویژهای برخوردار است و اصولاً سایر واجبات به واسطه آن دو برپا میگردند.6 ـ هشیاری سیاسی و سازش ناپذیری
ائمه علیهمالسلام نه فقط خود با دستگاههای ظالم و دولتهای جائر و دربارهای فاسد مبارزه کردهاند بلکه مسلمانان را به جهاد بر ضد آنها دعوت نمودهاند، بیش از پنجاه روایت در وسائل الشیعه و مستدرک و دیگر کتب هست که «از سلاطین و دستگاه ظلمه کنارهگیری کنید و به دهان مداح آنها خاک بریزید، هر کس یک مداد به آنها بدهد یا آب در دواتشان بریزد چنین و چنان میشود ..» خلاصه دستور دادهاند که با آنها به هیچ وجه همکاری نشود و قطع رابطه بشود.(27)7 ـ تواضع و فروتنی
مرحوم شیخ صدوق به نقل از یکی از معاصران حضرت رضا علیهالسلام مینویسد:8 ـ احترام و محبت به دیگران
مرحوم اِربلی (از دانشمندان قرن هفتم) در خبری که نقل نموده است از قول یکی از معاصران امام رضا علیهالسلامپوزش
در پایان، از محضر نورانی امام رئوف و مهربان حضرت رضا علیهالسلام پوزش میطلبیم؛ چرا که بیان یک ویژگی از ویژگیهای خدایی ایشان از عهده کسی ساخته نیست.پاورقیها:
(1) بحارالانوار 5 : 261.
(2) همان 18: 382.
(3)
بصائر الدرجات: 23.
(4) بحارالانوار 43: 12 به بعد.
(5) ولایت
فقیه: 67، قطع جیبی
(6) شرح چهل حدیث: 57.
(7) جهاد اکبر: 287، قطع
جیبی.
(8) عیون اخبار الرضا علیهالسلام 2: 184، بحارالانوار 49: 90.
(9)
عیون اخبار الرضا علیهالسلام 2: 180.
(10) همان 2: 28.
(11)
امالی صدوق: 525، عیون اخبار الرضا علیهالسلام 2: 180، اعلام الوری 2: 63،
بحارالانوار 49: 90.
(12) مسند الرضا علیهالسلام 1: 294 به بعد.
(13)
بحارالانوار 49: 19.
(14) ولایت فقیه: 92.
(15) اعلام الوری 2:
64، کشف الغُمّه 2: 317، حلیة الابرار 2: 302، اثبات الهداة 6: 28، احقاق
الحق 12: 354، بحارالانوار 49: 100.
(16) همان.
(17) همان.
(18)
عیون اخبار الرضا علیهالسلام 1: 179، بحارالانوار 49، 179.
(19) عیون
اخبار الرضا علیهالسلام 1: 154، بحارالانوار 49، 174.
(20) نهج
البلاغة نامه 47.
(21) غررالحکم 4: 518.
(22) عیون اخبار الرضا
علیهالسلام 2: 237.
(23) کافی 5: 59.
(24) عیون اخبار الرضا
علیهالسلام 2: 179.
(25) بقره/256.
(26) وصیتنامه الهی ـ سیاسی،
صحیفه نور 21: 195.
(27) ولایت فقیه: 207.
(28) صحیفه نور 2: 166.
(29)
کافی 1: 487.
(30) همان 8: 257.
(31) پیام مقام معظم رهبری (در
زمان ریاست جمهوری) به نخستین کنگره جهان حضرت رضا علیهالسلام : 10.
(32)
عیون اخبار الرضا علیهالسلام 2: 180، اعلام الوری 2: 63، کشف الغمه 2:
316، بحارالانوار 49: 90.
(33) مناقب 4: 362، بحارالانوار 49: 99.
(34)
کافی 6: 283.
(35) بحارالانوار 49: 101.
(36) کشف الغمه 2: 316،
بحارالانوار 49: 90.
(37) تُحَف العقول: 326.
(38) همان.