در انتظار یار
در انتظار یار

در انتظار یار

گرشاسب وارد می شود


                            


پرونده ای برای بازی کامپیوتری گرشاسب/ گر شاسپ نشان می دهد که بازی سازان ایرانی می توانند بازی های بهتری هم بسازند


بازی های کوچک  با ایده های ناب وخلاقانه





زیادند.خیلی ها ، ترجیح می دهند برای بازی کردن به سراغ چیزی بروند که جمع و جور باشد ولی ایده خاصی داشته باشد؛ مثل Braid . این خلاقیت ها برای بهترشدن بازی ها لازمند اما واقعیت این است که بازی های کوچک هیچ وقت نمی توانند صنعت بازی را جلو بررند .بازی Limbo هر چقدر از نظر هنر و ایده عالی باشد؛ اما باز هم بزرگ ترین اتفاق دنیای بازی ها در سال 2010 «ندای وظیفه : عملیات سری» است . بازی های بزرگ و پرهزینه ای هستند که صنعت را جلو می برند، پول های کلان جا به جا می کنند و خیلی ها را به عشق بازی ساز شدن تحریک به ورود به این رقابت می کنند.
بازی گرشاسپ، همان بازی بزرگی است که صنعت بازی سازی کشور ما را یک قدم جلو برده است.منتشر شدن بازی گرشاسپ اتفاق بسیار مهمی در تاریخ بازی سازی کشورمان است؛ از آن اتفاق هایی که بعدا وقتی می خواهند تاریخ بازی سازی درایران را بنویسند احتمالا باعث می شود تاریخ را به دو دوره زمانی پیش از گرشاسپ و پس از گرشاسپ تقسیم کنند.

 بله درست شنیدید بازی های ایرانی دیگر از مرز شوخی بودن گذشته اند وآنقدر جدی و مصم هستند که درنمایشگاه گیمز کام آلمان و برای دوسال پیاپی از آنها تقدیر می شوند . آن هم چه  کسانی؛ همان هایی که سر و صدای خودشان و بازی هایشان گوش عالم و آدم را کر می کند.


گرشاسپ یک بازی جاندار است که مرزهای بازیسازی ایرانی را گسترده تر کرده. دیگر بازی ها مجبورند از این به بعد گرشاسپ را مرز کیفیت اصلی خود قرار بدهند و بازی های به مراتب بهتری را روانه بازار کنند. ساخته شدن این بازی را می توان به فال نیک گرفت.و این مسیر باید ادامه پیدا کند تا ما هم دیگر صنعت بازی های کامپیوتری داشته باشیم دراینجا به ویژگی های این بازی پرداخته ایم و قصه تولید پر زحمت این بازی را مرور می کنیم:
 

بگذارید پیش از اینکه تاریخ نویس ها درسال های آینده دست به بررسی این اتفاق بزنند، خودمان ببنیم گرشاسپ چه خصوصیاتی دارد که آن را از دیگر بازی متفاوت می کند.

 

طراحی مفهومی


اولین چیزی که در بازی گرشاسپ می بینید ، طراحی مفهومی عالی و طراحی شخصیت و محیط بی نظیر است.از نظر هنری بدون اغراق می شود گفت گرشاسپ با بازی های بزرگ دنیا رقابت می کند. از چهره وظاهر نقش اول بازی بگیرید تا طراحی محیط ها ، همه زیبا و قابل توجه هستند .اما شاید از یک لحاظ طراحی هنری گرشاسپ ارزشی بسیار بیشتر از بازی های مشابه خارجی داشته باشد . زیرا گروه هنری هیچ گونه مرجع و نمونه ای برای الگو برداری نداشته است، مثلا در کدام کتاب در مورد شکل ظاهری «اشموغ» ها صحبت شده ؟ برای اولین بار است که ما یک مرجع بصری خوب از دیوها وموجودات افسانه ای کهن پارسی درایم که می تواند یک الگوی خوب برای آینده باشد.همان طور که دیگر سخت است «الف»ها و «اورک»ها را به شکلی به جز ظاهرشان در«ارباب حلقه ها» تصور کرد، تصورهیتاسپ واشموغ ها به شکلی دیگر سخت خواهد بود.
همیچنین طراحی انیمشین حرکات و چند ضرب های گرشاسپ یکی از مهم ترین نقاط قوت این بازی است که  تا پایان کار خسته کننده نمی شوند. از حالا به بعد کار انیماتورهایی که درصنعت بازی کارمی کنند مشکل تر شده است زیرا دیگر هیچ چیزی کمتر از گرشاسپ را نمی توانیم قبول کنیم.


طراحی بازی


مهم ترین مشکل بازی های ایرانی تا به امروز چیزی است به نام «طراحی بازی» نقش شخصی به نام «طراحی بازی» دربین بازی سازهای ما کاملا نادیده گرفته می شود. بسیاری از استودیوهای بازی ساز تشکیل شده از یک سری برنامه نویس و گرافیست که بازی زیاد کرده اند و می خواهند بازی بسازند. به همین خاطر بیشتر بازی های ما دچار مشکلات بنیادی در زمینه مکانیک های پایه بازی هستند.دربازی گرشاسپ برای اولین بار درتاریخ بازی های ایرانی یک تیم طراح بازی فعالیت کرده که نتیجه این فعالیت ، روند بازی بسیار خوب و روان است . طراحان بازی کاملا از نقاط قوت و ضعف سبکی که  انتخاب کرده اند مطلع بوده و مراحلی ساخته اند که می شود آنها را بازی کرد و لذت  برد. راه های مخفی، چند ضرب ها، غول آخرها و میان پرده ها همه سرجایشان هستند.امیدوارم از حالا به بعد گروه های بازی سازی به اهمیت «گیم دیزاینر» پی ببرند و بفهمند که طراحی بازی همان قدر اطلاعات لازم دارد که اسکریپت نویسی برای یک موتور پایه.


 طراحی فنی

گروه های بازی سازی که دغدغه پیشرفت و جریان سازی دارند، هیچ وقت از نرم افزارهای آماده استفاده نمی کنند.بخشی از این پیشرفت مربوط به ابزارهاست. گروه بازی سازی گرشاسپ یک سری ویرایشگر و میان افزار بسیار قدرتمند نوشته اند که بدون نیاز به موتورهای پایه آماده می توانند محصول بسیار خوبی بیرون بدهند.این ابزارها همه توسط برنامه نویس های گروه نوشته شده اند و به همین دلیل همه چیزشان شناخته شده است. در همین راستا پس از تمام شدن ساخت گرشاسپ1، گروه بازی سازی طی یک سری کلاس آموزش بازی سازی و برنامه نویسی، تجربیات خودشان را با دیگر علاقه مندان تقسیم کرده اند. به این می گویند موج سازی و دغدغه پیشرفت. بعید نیست که در یکی دو سال آینده ، ویرایشگر مرحله «ایران ویج» به همراه یک موتور پایه کاملا داخلی، جزء یکی از موتورهای پایه آماده معروف دنیا قرار بگیرد که استودیوهای بازی ساز دیگر برای ساخت بازی آن را بخرند.


کار گروهی


درنهایت باید یاد آوری کنم که هیچ کدام از دستاوردهای بالا به دست نمی آمدند مگر با کار گروهی منظم و مدیریت شده. همان قدر که از راه دور با اعضای شرکت فن افزار آشنا هستم می دانم کار گروهی و همکاری حرف اول را در این شرکت می زند. اعضای گروه همیشه سعی می کنند در زمینه تخصصی شان آخرین اطلاعات را داشته باشند. شاید بد نباشد که مدیر پروژه هم مانند برنامه نویس ها تجربیات خودش را در زمینه مدیریت و برنامه  ریزی ساخت بازی در اختیار بازی سازهای دیگر قرار بدهد.
گرشاسپ حتما در بازارهای بین المللی هم می تواند موفقیت زیادی کسب کند .منتظر این موفقیت ها باشید. امیدوارم شماره های بعدی گرشاسپ هم بتواند همین طور صنعت بازی ما را تکان بدهد. و بازی سازهای دیگر هم بفهمند برای رقابت باید تلاش بیشتری داشته باشند.
 

اما گرشاسب کیست؟

 

 

 

طبق چیزی که در کهن ترین متن های پهلوی به ما رسیده است (مثلا دراوستا،  یسنا 9بند 10) «ثریته» که از فرزندان جمشید (اولین پادشاه) است و اولین پزشک تاریخ (معادل آسکلیپوس در یونان) به حساب می آید، از نیک خواه ترین مردم بود و خداوند به او دو پسر داد: یکی اورواخشیه که زاهد و قانونگذار بوده و دیگری گرشاسپ که دلیر و نام آور بود.درمتون بعدی می خوانیم که جمشید وقتی گناه می کند و فر (عنایت ایزدی) او از بین می رود و از ضحاک شکست می خورد، در حین فرار با دختر پادشاه زابل ازدواج می کند و ثریته (یا درمتون بعدی: اثرط) از این ازدواج به وجود می آید.  بعدها گرشاسپ به یاری فریدون می رود و زرین پاشنه، وزیر ضحاک را می کشد و او را شکست می دهد(اوستا، آبان یشت بند 27)، طبق داستان، ضحاک زنده می ماند و درکوه البرز به بند کشیده می شود. تا در آخر الزمان ضحاک  از بند فرار می کند.


درآن وقت گرشاسپ که دراین مدت (به خاطر یک بی احترامی به آتش) اسیر دیوبوشاسب (دیو تنبلی) شده و به خواب رفته ، از خواب بیدار می شود و به یاری سوشیانت (موعود دین زرتشتی) می آید و ضحاک را می کشد (اوستا ، فروردین یشت ، بندهای 61 و136) گرشاسب با چنین پیش زمینه دینی _ اسطوره ای قهرمان ملی ایرانیان باستان بوده و در زمان های دور، مردم به جای رستم، قصه های گرشاسپ را برای بچه هایشان تعریف می کردند. اعمال پهلوانانه ای که در این قصه ها به گرشاسپ نسبت داده می شود (کشتن اژدهای شاخدار، کشتن پرنده کمک که بسیار بزرگ بود و مردم را اذیت می کرد و رام کردن باد که به خواست دیو تطوفان آسایش مردم را سلب کرده بود) به نوعی نشان دهنده جهان بینی مردمان قدیم و طرز تلقی آنها از عجایب و شگفتی های خلقت است . اما از این طرز فکر بامزه تر ، ماجرایی است که برسر داستان گرشاسپ آمده.


در اوستا، لقب های گرشاسپ اینهاست: گیسوبلند، دارنده گرز و «تئیرمناو» یعنی نرمنش و مرد صفت. همین صفت آخر است که به مرور زمان تبدیل به اسم «نریمان» شده که در افسانه های بعدی، پسر گرشاسپ است . در مورد نام خانوادگی گرشاسپ هم همین طور شده. اسم خانواده و «سام» به معنای سیاه مو بوده.
خود این اسم خانوادگی هم بعدها به پهلوان دیگری تبدیل شده که پسرنریمان است و جد رستم. درواقع از یک پهلوان ،سه پهلوان زاده شده و داستان ها بین این سه نفر قسمت شد؛ مثلا الان سام به داشتن گرز و کشتن اژدها شهرت دارد.داستان گرشاسپ در قدیم بسیار مشهور و معروف بوده. اسدی طوسی که معاصر فردوسی است ، درست همان زمانی که شاعر بزرگ «شاهنامه » را سرود، «گرشاسپنامه» را به شعر در آورده است. از همان داستان سر و کله نریمان و سام پیدا شده.

منبع: همشهری جوان شماره 285
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد