در انتظار یار
در انتظار یار

در انتظار یار

ویژه نامه شهادت امام سجاد ( ع )


 شهادت امام سجاد   شاهد کربلا  را به امام زمان و رهبر عزیز  امام   خامنه ای و همه شیعیان تسلیت عرض میکنم


                                                 التماس دعا


                              الهم عجل لویک فرج


پیامک (اس ام اس) شهادت امام سجاد(ع)


                                 پیامک (اس ام اس) شهادت امام سجاد(ع)

 - ای سرور عابدان عالم، امشب که شب رحلت توست، به درگاهت می آیم تا بر جوانی ام دعا کنی، تا در لطافت و غلظت و رقت و نورانیت تو شناور شوم و ذوب شوم در زلال نگاهت.

- ای امام سجده کننده بر تربت کربلا، عروجت بر جاده های گل آذین بسته آسمان و رها شدنت از بی مهری های اهل زمین بر قلب های ما تسلیت باد.
- امروز روز پر کشیدنِ مردی است که در سالیان دراز، غم عظیم عاشورا را لابه لای بغض های مناجات، به آسمان هدیه کرده است .
- صحیفه سبز تو، نجوای انوار تابناکی است که تا بی نهایت، شربت آرام بخش روح عطشناک آدمی است . دعاهایت را در این فصل سرد، بدرقه جوانی ام کن.
- امشب اشک های داغ ِ روی گونه هایم، در کنار تپش های ملتهب قلبم، نظاره گر پر کشیدن سجده دارترین عنصر هستی است . ای امام زمزمه های عاشقانه شب، سفرت پرباران!
- ای امام عابدان شب زنده دار، غم فراق علقمه و عاشورا، چگونه بر پیکر تب دارت نهیب می زد، آن زمان که در ابتدای اسارتت، زخم های گلگون قدم هایت را به شمارش نشستی؟
- در کوچه پس کوچه های جوانی ام، نجوای دعای توست که می جوشد و میل رویش را در تمام وجودم ایجاد می کند. برای سبز شدن و جوانه زدن، لابه لای صحیفه ات آشیانه می کنم.
-شهادت بزرگ مرد مناجات، سید سجده کننده آل طه، امام عابدان و عارفان، بر همه جوانان جوینده راه سبز وصال تسلیت باد!
- تسلیت باد سالروز شهادت امامِ لحظه های مناجات سبز صحیفه عشق و عرفان!
- غم فراق امام کاروان اسرای کربلا، نگین آرامش قلب اهل حرم، بر همگان به ویژه جوانان دلداده کوی دوست تسلیت باد!

منبع:گلبرگ۱۱۵



چهل داستان و چهل حدیث از امام زین العابدین علیه السّلام


چهل داستان و چهل حدیث از امام زین العابدین علیه السّلام

پیش گفتار


به نام هستى بخش جهان آفرین
شکر و سپاس بى نهایت ، خداوند بزرگ را که ما را از امّت مرحومه قرار داد؛ و به صراط مستقیم ، ولایت حبْل اللّه - یعنى ؛ اهل بیت عصمت و طهارت صلوات اللّه علیهم اءجمعین - هدایت نمود.
بهترین تحیّت و درود بر روان پاک پیامبر عالى قدر اسلام و بر اهل بیت گرامى او باد، مخصوصا چهارمین خلیفه بر حقّش ، امام علىّبن الحسین حضرت سجّاد علیه السّلام .
و لعن و نفرین بر دشمنان و مخالفان اهل بیت رسالت ، که در حقیقت دشمنان خدا و رسول و قرآن خواهند بود.
نوشتارى که در اختیار شما خواننده محترم قرار دارد برگزیده و گرفته شده است از زندگى سراسر آموزنده ، چهارمین پیشواى بشریّت و ستاره فروزنده آسمان ولایت ، آن انسان کامل و مجاهد عابد و نستوه که لقب زین العابدین و نیز سیّد السّاجدین را به خود اختصاص داده است .
و حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله ، در عظمت و جلالت آن امام همام ضمن بشارت بر ولادتش ؛ و این که چهارمین خلیفه و حجّت بر حقّ مى باشد، فرمود: هنگامى که نطفه اش توسّط فرزندم حسین علیه السّلام منعقد گردد همانند ماه خواهد بود و وجودش بیان گر و هدایت گر بشر مى باشد، هر که از او - در اءبعاد مختلف زندگى - تبعیّت نماید سعادتمند و اهل نجات است .
و در روز قیامت به واسطه شفاعت و رهبرى آن امام ، وارد بهشت خواهد شد و از نعمت هاى جاوید الهى بهره مند مى گردد.
آیات شریفه قرآن ، احادیث قدسیّه و روایات متعددى در منقبت و عظمت آن امام مظلوم ، با سندهاى مختلف وارد شده است .
و این مختصر ذرّه اى از قطره اقیانوس بى کران فضائل و مناقب و کرامات آن امام والا مقام مى باشد، که برگزیده و گلچینى است از ده ها کتاب معتبر " 1 ".، در جهت هاى مختلف : عقیدتى ، سیاسى ، عبادى ، اقتصادى ، فرهنگى ، اجتماعى ، اخلاقى ، تربیتى و... خواهد بود.
به امید آن که این ذرّه دلنشین و لذّت بخش مورد استفاده و إ فاده عموم علاقمندان ، مخصوصا جوانان عزیز قرار گیرد.
و ذخیره اى باشد ((لِیَوْمٍ لایَنْفَعُ مالٌ وَلابَنُونَ إ لاّ مَنْ اءتىَ اللّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ
لی وَلِوادَیَّ ولِمَنْ لَه عَلیَّ حَقّ)) ، انشاء اللّه تعالى .
مؤ لّف

در مدح چهارمین امام علیه السّلام



از میهن بانوى ایران سر زد از خاک عرب
آفتابى کز جمالش شد عیان آیات ربّ

حجّت حقّ، رحمت مطلق ، علىّ بن الحسین
درّة التّاج شرف ، ماه عجم ، شاه عرب

حَبّذا شاهى که محکوم شد از او کاخ کمال
فرّخا ماهى که روشن شد از او مهد ادب

زینت پرهیزکاران بود در زهد و عفاف
زان خدا سجّاد و زین العابدین دادش لقب

آن شنیدستم که در عهد ولى عهدى هشام
رهسپار کعبه شد، با مردم شام و حلب

خواست تا بوسد حجر را، گشت مانع ، ازدحام
شد ز جمعیّت برون ، کاساید از رنج و تعب

دید ناگه صف ز هم بشکست ، ماهى شد پدید
کافتاب از پرتو صبح جمالش در عجب

ماه گرد کعبه مى گردید و خلقى گرد ماه
سنگ را از بوسه اى سیراب کرد از لعل لب

چون هشام ، آن عزّت و قدر و جمال و جاه دید
از شرار آتش کین حسد شد ملتهب

زان میان یک تن از او پرسید کاین شه زاده کیست
کاین چنین بر دامن مطلوب زد دست طلب

کرد در پاسخ تجاهل ، گفت نشناسم که کیست
زان تجاهل ها که بر اعجاز احمد بولهب

چون فرزدق آن سخندان توانا از هشام
این سخن بشنید، شد آشفته از خشم و غضب

گفت گر نامش ندانى با تو گویم نام او
گر بپرسى خاک بطحا را وجب اندر وجب

از زمین و آسمان و آفتاب و مشترى
زهره و پروین و ماه و کهکشان و ذوذنب

مروه و بیت و صفا و زمزم و رکن و مقام
مى شناسندش نکونام و نسب اصل و حَسَب

میوه بستان زهرا، قرّة العین حسین
آن که شد پیدایش او آفرینش را سبب

کوکب صبح هدایت ، آن که نور طلعتش
کرد محو از ساحت دین ، ظلمت جهل و شغب " 2 ".

مختصر حالات ششمین معصوم ، چهارمین اختر امامت


آن حضرت روز جمعه یا پنج شنبه ، 15 جمادى الثّانى یا 23 شعبان ، سال 36 یا 38 هجرى " 3 ".، در شهر مدینه منوّره تولّد یافت .
نام : علىّ " 4 ". صلوات اللّه و سلامه علیه .
کنیه : ابوالحسن ، ابومحمّد، ابوالقاسم و... .
لقب : سجّاد، زین العابدین ، زین الصّالحین ، سیّد العابدین ، سیّد السّاجدین ، ذو الثّفنات ، ابن الخیرتَیْن ، مجتهد، عابد، زاهد، خاشع ، بکّاء، امین و... .
نقش انگشتر: حضرت داراى سه انگشتر بود، که نقش هر کدام به ترتیب عبارتند از: للّه للّه ((وَما تَوْفیقى إ لاّ بِاللّه )) ، ((الْحَمْدُ لِلّهِ العَلِیِّ)) ، ((إ نَّ اللّهَ بالِغُ اءَمْرِهِ)) و ((الْعِزَّةُ لِلّهِ)) .
دربان : ابو خالد کابلى ، ابو جبلة ، یحیى بن امّ طویل .
پدر: امام ابو عبداللّه الحسین ، سیّد الشّهداء علیه الصّلاة والسّلام .
مادر: معروف به شهربانو، شاهزاده ایرانى ، دختر یزدجرد - که آخرین پادشاه فارس بود - مى باشد؛ و در زمان عُمَر به اسارت مسلمین در آمد و امام علىّ علیه السّلام از فروش او مانع شد و فرمود:
او شریف زاده است ، آزادش بگذارید تا از مسلمین هر که را بخواهد با او ازدواج نماید و مهریه اش از بیت المال پرداخت شود.
پس با انتخاب خود، امام حسین علیه السّلام را براى همسرى خویش ‍ برگزید که پس از ازدواج با او، امام سجّاد علیه السّلام از ایشان تولّد یافت .
حضرت در صحرا و صحنه کربلاء حضور داشت و مصائب سخت و دلخراشى را متحمّل شد، که عُمْر آن حضرت را در آن لحظات ، بین 22 تا 24 سال گفته اند؛ و نسل شجره مبارکه بنى الزّهراء توسّط امام سجّاد علیه السّلام تکثیر و منتشر گردید.
آن حضرت پس از شهادت پدر بزرگوارش امام حسین علیه السّلام مبارزات گوناگونى علیه دستگاه حکومتى بنى امیّه داشت و به شیوه هاى مختلفى در فرصت هاى مناسب ، در هوشیارى بخشیدن جامعه نسبت به دستگاه ظالم لحظه اى سکوت و آرامش نداشت ، از طریق سخنرانى ، تشکیل جلسات دعا و مناجات ، گریه و اظهار مظلومیّت و تظلّم و... .
آن حضرت یکى از چهار نفر گریه کننده گان عالم به شمار آمده ، که پس از جریان دلخراش کربلاء مرتّب در هر فرصت مناسبى بر مظلومیّت پدرش ‍ امام حسین علیه السّلام و یاران باوفایش مى گریست ، و جنایات دستگاه بنى امیّه را افشاء مى کرد.
مدّت عمر: آن حضرت مدّت دو سال و چند ماه در حیات جدّش امام امیرالمؤ منین علیه السّلام ، و حدود دوازده سال در حیات عمویش امام مجتبى علیه السّلام ، و 23 یا 24 سال نیز با پدرش ، و حدود 35 سال امامت و رهبریّت جامعه اسلامى را بر عهده داشت که جمعا عمر آن حضرت را حدود 57 سال گفته اند.
مدّت امامت : آن حضرت روز دهم محرّم الحرام ، سال 61 هجرى پس از شهادت پدر بزرگوارش ، در سنین 23 یا 24 سالگى به منصب امامت و خلافت نایل آمد و تا 12 یا 25 محرّم سال 94 یا 95، امامتش به طول انجامید که جمعا حدود 35 سال امامت و رهبریّت را بر عهده داشته است .
شهادت : حضرت روز شنبه ، دوازدهم یا بیست و پنجم محرّم ، سال 94 یا 95 هجرى قمرى " 5 ".، توسّط هشام بن عبدالملک مروان به وسیله زهر، مسموم و به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
محلّ دفن : پیکر مطهّر و مقدّس آن بزرگوار در قبرستان بقیع کنار عمویش ‍ امام حسن مجتبى علیهماالسّلام دفن گردید.
تعداد فرزندان : مرحوم سیّد محسن امین تعداد پانزده پسر و چهار دختر براى حضرتش نام برده است .
خلفاى هم عصر آن حضرت : یزید بن معاویه بن ابى سفیان ، فرزندش ‍ معاویة بن یزید، مروان بن حکم ، عبدالملک بن مروان ، ولید ابن عبدالملک .
نماز آن حضرت : دو رکعت است ، که در هر رکعت پس از قرائت سوره حمد، صد مرتبه آیة الکرسى یا سوره توحید خوانده مى شود، و بعد از سلام نماز، تسبیحات حضرت زهراء علیهاالسّلام گفته شود؛ و پس از آن حوایج مشروعه خود را از درگاه خداوند منّان تقاضا و درخواست نماید " 6 ".
فرخنده میلاد امام چهارم علیه السّلام

حجّت حقّ، آیت مطلق ، علىّ بن الحسین
مظهر شمس الضّحى و زاده طاها و یاسین

گوهر بحر امامت ، آن که مى بودش صدف
دخت کسرى ، شاه بانو، بانوى ایران زمین

پنجم شعبان چو طالع شد به امر پروردگار
شهر یثرب نورافشان گشت از آن ماه جبین

مهر رخسارش عیان گشتى چو از شاه زنان
ماه و خورشیدِ فلک آمد ز نورش خوشه چین

چیره بر ابلیس دون گردید چون گاه نماز
این ندا آمد ز رحمان اَنْتَ زین العابدین

صاحب دعوت چو جدّش خاتم پیغمبران
وارث بابش علىّ در خطبه هاى آتشین

خدیو دین که بغضش باعث نار سقر آمد
ولىّ حقّ که حُبّش موجب ماء معین آمد

جهان را شهریار و خلق آن را سیّد و سرور
خدا را حجّت و ختم رسل را جانشین آمد

مُعین انبیاء از ابتدا تا انتها بودى
امین اولیا از اوّلین تا آخرین آمد

چو جدّش مصطفى فرمانده ارض و سماء گشتى
چو بابش مرتضى شاهنشه دنیا و دین آمد

مطیع امر و فرمانش قضا همچون قدر آمد
غلام حلقه بر گوشش فلک همچون زمین آمد

بهر عیدى نمود آزاد، یک سر بندگان خود
غلامان و کنیزان را چنین یار و معین آمد

چو باشد مادر نیک اختر وى دختر کسرى
سزد ایران زمین را فخر بر چرخ برین آمد

فرزندى از دو بهترین انسانها


در احادیث و روایات مختلف آمده است :
هنگامى که لشکر اسلام بر شهرهاى فارس هجوم آورد و پیروز شد غنیمت هاى بسیارى از آن جمله ، دختر یزدگرد را به دست آورد و آن ها را به شهر مدینه طیبّه آوردند.
همین که آن غنائم جنگى را داخل مسجد بردند، جمعیّت انبوهى گرد آمده بود؛ و در این میان زیبائى دختر یزدگرد توجّه همگان را به خود جلب کرده بود.
پس چون چشم این دختر به عمر بن خطّاب افتاد صورت خود را از او پوشاند و گفت : اى کاش چنین روزى براى هرمز نمى بود، که دخترش این چنین در نوجوانى اسیر شود.
سپس از طرف امام علىّ علیه السّلام به او پیشنهاد داده شد که هر یک از مردان و جوانان حاضر را که مایل است براى ازدواج انتخاب کند، و مهریه و صداق او از بیت المال تاءمین و پرداخت گردد.
دختر که خود را جهانشاه معرّفى کرده بود و امام علىّ امیرالمؤ منین علیه السّلام او را شهربانو نامید، نگاهى به اطراف خود کرد و پس از آن که افراد حاضر را مورد نظر قرار داد؛ از بین تمامى آنان ، حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام را برگزید؛ و سپس جلو آمد و دست خود را بر شانه آن حضرت نهاد.
در همین حال مولاى متّقیان علىّ علیه السّلام جلو آمد و حسین علیه السّلام را مورد خطاب قرار داد و فرمود: از او محافظت کن و به او نیکى نما، که به همین زودى بهترین خلق خدا بعد از تو، از این دختر به دنیا مى آید.
و چون از وى سؤ ال کردند که به چه علّت ، امام حسین علیه السّلام را به عنوان همسر خویش انتخاب نمود؟
در پاسخ گفت : پیش از آن که لشکر اسلام بر ما هجوم آورد، من حضرت محمّد، رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله را در خواب دیدم که به همراه فرزندش حسین علیه السّلام وارد منزل ما شد و مرا به ازدواج حسین علیه السّلام درآورد.
وقتى از خواب بیدار شدم ، عشق و علاقه به او تمام وجودم را فرا گرفته بود و به غیر از او به چیز دیگرى نمى اندیشیدم .
و چون شب دوّم فرا رسید، در خواب دیدم که حضرت فاطمه زهراء علیهاالسّلام ، به منزل ما آمد و دین اسلام را بر من عرضه نمود و من نیز اسلام را پذیرفتم و در عالم خواب توسّط حضرت زهراء مسلمان شدم .
سپس حضرت زهراء علیهاالسّلام به من فرمود: به همین زودى لشکر اسلام بر فارس غالب و پیروز خواهد شد و تو را به عنوان اسیر مى برند؛ و پس از آن به وصال فرزندم حسین خواهى رسید و کسى نمى تواند نسبت به تو تجاوز و قصد سوئى کند.
مادر امام سجّاد زین العابدین علیه السّلام افزود: سخن و پیش گوئى حضرت فاطمه زهراء علیهاالسّلام به واقعیّت پیوست و من صحیح و سالم به وصال خود رسیدم و به همسرى و ازدواج امام حسین علیه السّلام درآمدم .
و پس از گذشت مدّتى سیّد السّاجدین ، امام زین العابدین سلام اللّه علیه در شهر مدینه منوّره دیده به جهان گشود و جهانى را به نور وجود مقدّس خود روشنائى بخشید.
و آن حضرت همانند دیگر ائمّه اطهار صلوات اللّه علیهم اجمعین در حالتى به دنیا قدم نهاد که پاک و پاکیزه و ختنه شده بود؛ و پس از تولّد، شهادت بر یگانگى خداوند و رسالت جدّش رسول خدا و امامت و خلافت امیرالمؤ منین علىّ و دیگر اوصیاء صلوات اللّه علیهم اجمعین داد.
و حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله نسبت به این نوزاد فرمود: ((ابن الخِیرتَین )) یعنى ؛ پدر این نوزاد، امام حسین علیه السّلام بهترین خلق خدا و مادرش ، شهربانو بهترین زن از زنان عجم مى باشد " 7 ".

از آدم تا سجّاد علیه السّلام


مرحوم حضینى و دیگر بزرگان آورده اند:
شخصى به نام عسکر - غلام امام محمّد جواد علیه السّلام - به نقل از پدرش حکایت کند:
روزى به محضر شریف حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیه السّلام شرف حضور یافتم و عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! چطور در بین اهل بیت رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله فقط امام چهارم ، حضرت علىّ بن الحسین علیهماالسّلام به عنوان ((سیّد العابدین )) معروف و مشهور گشته است ؟
امام رضا علیه السّلام در جواب فرمود: خداوند متعال در قرآن تصریح نموده است که بعضى از پیغمبران را بر بعضى از ایشان فضیلت و برترى داده است ؛ و ما اهل بیت رسالت نیز همانند انبیاء عظام صلوات اللّه علیهم مى باشیم .
و سپس افزود: و امّا در رابطه با جدّم ، علىّ بن الحسین علیهماالسّلام ، که سؤ ال کردى :
همانا پدرم از پدران بزرگوارش علیهم السّلام بیان فرموده است : روزى امام علىّ بن الحسین علیهماالسّلام مشغول نماز بود، که ناگاه شیطان به صورت یک افعى بسیار هولناکى ، با چشم هاى سرخ از درون زمین آشکار شد و خود را به محراب عبادت آن حضرت نزدیک کرد " 8 ".
ولیکن امام سجّاد علیه السّلام کمترین حسّاسیّتى در برابر آن موجود وحشتناک نشان نداد و ارتباط خود را با پروردگار متعال خود قطع نکرد.
افعى دهان خود را نزدیک انگشتان پاى آن حضرت آورد و آتشى از دهانش ‍ خارج ساخت که بسیار وحشتناک بود، ولى حضرت با آرامش خاطر و خیالى آسوده به نماز خود ادامه مى داد و توجّهى به آن نداشت .
در همین حال که شیطان با آن حالت ترسناک مشغول اذیّت و آزار بود، ناگهان تیرى سوزاننده از سمت آسمان آمد و به آن ملعون اصابت کرد.
هنگامى که تیر به او خورد، فریادى کشید و به همان حالت و شکل اوّلیّه خود بازگشت و کنار امام سجّاد، زین العابدین علیه السّلام ایستاد واظهارداشت :
شما سیّد و سرور عبادت کنندگان هستى ؛ و چنین نامى تنها زیبنده و شایسته شما مى باشد.
و سپس در ادامه کلام خود افزود: من شیطان هستم ؛ و تمام عبادت کنندگان را از زمان حضرت آدم تا کنون فریب و بازى داده ام و کسى را از تو قوى تر و پارساتر نیافته ام .
و پس از آن شیطان از نزد امام سجّاد علیه السّلام خارج شد و حضرت بدون آن که به او توجّهى داشته باشد، به نماز و نیایش خود با پروردگار متعال خویش ادامه داد " 9 ".

اظهار نعمت و شکر توفیق


یکى از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام و از راویان حدیث که به نام زهرى معروف است ، حکایت کند:
روزى به همراه آن حضرت ، نزد عبدالملک مروان رفتیم ؛ عبدالملک ، احترام شایانى نسبت به حضرت سجّاد علیه السّلام به جا آورد؛ و چون چشمش به آثار سجود در چهره و پیشانى مبارک امام زین العابدین علیه السّلام افتاد، گفت :
اى ابو محمّد! خود را بسیار در زحمت عبادت انداخته اى ، با این که خداوند متعال تمام خوبى ها را به تو داده است و تو نزدیک ترین فرد به رسول اللّه مى باشى ، تو داراى علم و کمالى هستى که دیگران از داشتن آن محروم مى باشند!
امام سجّاد علیه السّلام فرمود: آنچه از فضل پروردگار و توفیقات الهى براى من گفتى ، نیاز به شکر و سپاس دارد.
و آن گاه فرمود: پیغمبر خدا صلّى اللّه علیه و آله با این که تمام خطاهاى گذشته و آینده اش بخشیده شده بود، آن قدر نماز مى خواند که پاهاى مبارکش ورم مى کرد، به قدرى روزه مى گرفت که دهانش خشک مى گشت و مى فرمود: آیا نباید بنده اى شکرگزار باشم .
و سپس حضرت در ادامه سخنانش افزود: حمد خداوندى را، که ما را بر دیگران برترى بخشید و به ما پاداش خیر عطا نمود، و در دنیا و آخرت حمد و سپاس ، تنها مخصوص اوست .
به خدا سوگند! چنانچه اعضاء و جوارحم قطعه قطعه گردد و در اثر عبادت نفسم قطع شود، یک صدم شکر یکى از نعمت هاى خداوند را هم انجام نداده ام .
چگونه مى توان نعمت هاى الهى را برشمرد؟! و چگونه توان شکر نعمتى از نعمت هایش را خواهیم داشت ؟!
نه به خدا قسم ! خداوند هرگز مرا غافل از شکر نعمت هایش نبیند.
و چنانچه عائله ام و دیگر خویشان و سائر مردم حقّى بر من نمى داشتند، به جز عبادت و ستایش و مناجات با خداوند سبحان ، کار دیگرى انجام نمى دادم و سخنى به جز تسبیح و ذکر خداى متعال نمى گفتم تا آن که نفسم قطع شود.
زهرى مى گوید: سپس امام علیه السّلام به گریه افتاد و عبدالملک نیز گریان شد و گفت : چقدر فرق است بین کسى که آخرت را طلب کرده و براى آن جدیّت و کوشش مى نماید و بین آن کسى که دنیا را طلب کرده است و باکى ندارد که از کجا و چگونه به دست مى آورد، پس چنین افرادى در آخرت سهمى و نجاتى برایشان نخواهد بود " 10 ".

ادّعاى رهبرى و گواهى سنگ


امام محمّد باقر علیه السّلام حکایت نماید:
مدّتى پس از آن که امام حسین علیه السّلام به شهادت رسید، روزى محمّد بن حنفیّه به حضرت سجّاد، امام زین العابدین علیه السّلام گفت : اى برادرزاده ! تو خوب مى دانى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، وصایاى امامت را به پدر من امیرالمؤ منین علىّ علیه السّلام تحویل داد و او نیز این امانت الهى را به برادرم امام حسن مجتبى علیه السّلام سپرد و پس از آن هم به امام حسین علیه السّلام داده شد و او در صحراى سوزان کربلاء به شهادت رسید.
و مى دانى که پدرت وصیّتى درباره امامت نکرده است ، و چون تو جوانى بیش نیستى ؛ پس با من که عموى تو و هم ردیف پدرت مى باشم ؛ و همچنین از تو بزرگ تر و با تجربه هستم و من عموى تو و هم ردیف پدرت مى باشم و من بزرگ و با تجربه ام .
بنابر این در امر امامت و رهبرى جامعه اسلامى با من نزاع نکن ؛ زیرا که آن حقّ من خواهد بود.
امام سجّاد علیه السّلام در مقابل او چنین اظهار داشت : اى عمو! رعایت تقواى الهى کن و از خدا بترس و در آنچه حقّ تو نیست ادعّا نکن ، من تو را موعظه مى کنم که مبادا در ردیف بى خردان باشى .
همانا پدرم امام حسین علیه السّلام پیش از آن که عازم عراق گردد، با من عهد نمود و وصایاى امامت را به من سپرد و این سلاح حضرت رسول است ، که نزد من موجود مى باشد.
بنابراین ، آنچه را استحقاق ندارى مدّعى آن مباش که برایت بسى خطرناک است و مرگ زودرس ، تو را فرا مى گیرد؛ پس بدان که خداوند متعال وصایت و امامت را تنها در ذریّه امام حسین علیه السّلام قرار داده است .
و چنانچه مایل باشى ، نزد حجرالا سود برویم و از آن شهادت طلبیده و آن را حاکم قرار دهیم .
امام باقر علیه السّلام فرمود: چون محمّد حنفیّه به همراه آن حضرت کنار حجرالا سود آمدند، امام زین العابدین علیه السّلام به محمّد حنفیّه خطاب نمود: تو از خدا بخواه و او را بخوان که این سنگ به سخن آید.
پس محمّد حنفیّه هر چه دعا کرد، اثرى ظاهر نگشت ، و بعد از آن امام سجّاد علیه السّلام فرمود: اینک نوبت من است ؛ چون اگر حقّ با تو مى بود جواب مى شنیدیم .
محمّد حنفیّه گفت : اکنون تو از خدا بخواه که این سنگ شهادت دهد.
سپس امام سجّاد علیه السّلام دعائى را زمزمه نمود و سنگ را مخاطب قرار داد و فرمود: تو را قسم مى دهم به آن کسى که میثاق پیغمبران ودیگر اوصیاء را در تو قرار داد، شهادت دهى که امامت و وصایت پس از پدرم امام حسین علیه السّلام حقّ کدام یک از ما دو نفر مى باشد.
ناگهان سنگ به حرکت درآمد، به طورى که نزدیک بود از جاى خود بیرون آید؛ و آن گاه با زبانى فصیح به عربى چنین گفت : خداوندا! من شهادت مى دهم که وصایت و امامت بعد از حسین ابن علىّ، حقّ پسرش علىّ بن الحسین خواهد بود.
و محمّد بن حنفیّه با مشاهده این چنین معجزه اى ، حقّ را پذیرفت و امامت و ولایت امام سجّاد علیه السّلام را قبول کرد و از او در تمام مسائل و امور اطاعت نمود " 11 ".

رهائى از زن مخالف


حضرت ابوجعفر امام محمّد باقر علیه السّلام حکایت فرماید:
روزى از روزها مردى - از آنایان - به محضر پدرم امام زین العابدین علیه السّلام وارد شد و به آن حضرت عرضه داشت : یاابن رسول اللّه ! همسرت - که از خانواده شیبانى ها است - امام علىّ بن ابى طالب علیه السّلام را دشنام و ناسزا مى گوید و با خوارج هم عقیده است .
او این عقیده را از شما پنهان مى دارد، چنانچه مایل باشید خود را مخفى نمائید تا من با او سخن گویم و متوجّه شوید که چگونه است .
لذا پدرم ، امام زین العابدین علیه السّلام این پیشنهاد را پذیرفت و فرداى آن روز به عنوان این که همانند همیشه از خانه خارج مى گشت ، حرکت کرد و در گوشه اى استراحت نمود.
پس آن مرد آمد و با همسر آن حضرت مشغول صحبت شد و پیرامون امیرالمؤ منین علىّ علیه السّلام مطالبى را مطرح کرد، و زن از روى دشمنى و خباثتى که داشت ، مشغول دشنام گفتن و توهین به آن حضرت شد؛ و پدرم امام سجّاد علیه السّلام سخنانى که بین آن ها ردّ وبدل مى گردید، به طور کامل مى شنید؛ و با این که آن زن بسیار مورد علاقه پدرم بود، چون متوجّه شد که از مخالفین و نواصب است او را طلاق داده و رهایش ‍ ساخت " 12 ".

هدایت گران پس از غروب خورشید


یکى از اصحاب به نام کنگر ابو خالد کابلى حکایت کند:
روزى در محضر پر فیض امام سجّاد زین العابدین علیه السّلام شرفیاب شدم و از آن حضرت سؤ ال کردم چه کسانى پس از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله واجب الا طاعه هستند؟
حضرت فرمود: اى کنگر! کسانى نسبت به امور دین و مردم اولى الا مر بوده ؛ و فرمایشاتشان لازم الا جراء مى باشد که از طرف خداوند به عنوان امام و خلیفه معرّفى شده باشند.
و اوّلین آن ها پس از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، امیرالمؤ منین ، علىّ بن ابى طالب و سپس حسن و آن گاه حسین علیهم السّلام ؛ و بعد از ایشان ولایت و رهبرى جامعه به من محوّل گردیده است .
کنگر گوید: پرسیدم که روایتى از حضرت امیر علىّبن ابى طالب علیه السّلام وارد شده است که فرمود: هیچ گاه زمین خالى از حجّت نمى ماند، آیا حجّت خدا بعد از شما کیست ؟
حضرت فرمود: پسرم ، که نامش در تورات باقر مى باشد، او شکافنده تمام علوم و فنون است ؛ و بعد از او فرزندش ، جعفر حجّت خدا خواهد بود که نام او در آسمان ها، صادق مى باشد.
گفتم : یاابن رسول اللّه ! با این که همه شما صادق و راستگو هستید، چطور فقط او عنوان صادق را به خود گرفته است .
حضرت در جواب فرمود: همانا پدرم امام حسین از پدرش امیرالمؤ منین علیهماالسّلام نقل نمود، که پیغمر خدا فرموده است : هرگاه فرزندم جعفر بن محمّد تولّد یافت او را صادق لقب دهید.
چون که پنجمین فرزندش نیز به نام جعفر است ؛ و با تمام جراءت و جسارت ادّعاى امامت خواهد نمود و در پیشگاه خداوند او به عنوان جعفر کذّاب و مفترى على اللّه مى باشد، زیرا به برادر خود حسادت مى ورزد و چیزى را که اهلیّت ندارد ادّعا مى کند.
بعد از آن امام سجّاد علیه السّلام بسیار گریست و آن گاه اظهار داشت : به روشنى مى بینم که جعفر کذّاب ، هم دست طاغوت زمانش شده و از روى طمع و حسادت ، منکر - دوازدهمین - حجّت خدا مى گردد.
گفتم : اى سرور! این که مى گویند دوازدهمین حجّت خدا غیبت مى نماید، آیا حقیقت دارد؟ و آیا امکان پذیر است ؟
حضرت فرمود: آرى ، سوگند به خداوند، که این مطلب در کتابى نزد ما موجود است ؛ و تمام جریانات و وقایعى که بر ما و بعد از ما ودر زمان غیبت رخ مى دهد، همه آن ها در آن کتاب موجود مى باشد " 13 ".




آیا شهربانو مادر حضرت سجاد (ع) هست یا نه؟


پاسخ: معروف این است که مادر حضرت امام سجاد (ع) شهربانو دختر یزدگرد ساسانی است، در منابع و کتب روائی مانند ارشاد شیخ مفید[1]، کتاب کافی مرحوم کلینی[2]و بصائر الدرجات محمد بن حسن صفار قمی[3]و عیون اخبار الرضا[4] و کشف الغمه[5]و بحار الانوار[6]روایاتی دال بر این مطلب نقل شده است.
پی نوشتها:
[1]-الإرشاد ج : 2 ص : 137(الإمام بعد الحسین بن علی ع ابنه أبو محمد علی بن الحسین زین العابدین ص و کان یکنی أیضا أبا الحسن و أمه شاه زنان بنت یزدجرد بن شهریار بن کسری و یقال إن اسمها شهربانو)
[2]-کافی ج1 ص 466 و 467.
[3]-بصائر الدرجات ص 335.
[4]-عیون‏أخبارالرضا(ع) ج : 1 ص : 41
[5]-کشف‏الغمة ج : 2 ص : 105
[6]-الخرائج و الجرائح و الکافی‏ و الخرائج و الجرائح و بصائر الدرجات و إعلام الوری و... به نقل از بحارالأنوار ج : 46 ص 8 الی 14.
منبع: پایگاه حوزه



آیا در واقعهء کربلا، امام چهارم(علیه السلام) حضور داشتند؟ اگر حضور داشتند، چرا با آن همه بی رحمی دشمن ایشان را به شهادت نرساند؟


پاسخ: امام چهارم (علیه السلام)در کربلا حضور داشتند, منتها چون اراده و مشیّت الهی تعلق گرفته بود او زنده بماند وخلیفهء الهی روی زمین باشد و سکّان کشتی طوفان زده را در دست بگیرد, مدّتی در کربلا و ایّام اسارت بیمار بودند.بیماری موجب شد برخی از قاتلان و سفله گان و دشمنان اهل بیت , از حضرت دفاع کنند و مانع کسانی از جمله شمربن ذی الجوشن شوند که تصمیم به کشتن آن سرور گرفته بود.
در بعضی مقاتل در روایات آمده است که وقتی شمر وارد خیمهء امام سجّاد شد و او را دید تکیه داده است ,شمشیر کشید تا او را بکشد. حمید بن مسلم , یکی از افسران لشکر عمر سعد, مانع کشتن حضرت شد و گفت :سبحان الله ! این شخص مریض این و همین مرض او را خواهد کشت و دیگر نیاز به کشتن ندارد.
برخی گفته اند: عمر بن سعد جلوی خیمه آمد, زن ها شیون کردند و گریستند. به همین دلیل به لشکریان دستورداد کسی وارد خیمه نشده و متعرض امام سجاد(علیه السلام)نشود و آن چه از خیمه ها غارت کردند برگردانند.
بسیاری از مقتل نویسان معتقدند زینب دختر شجاع علی (علیه السلام)وقتی متوجه شد شمر در صدد قتل امام (علیه السلام)برآمده ,خود را سپر جان حضرت نمود و فرمود: به خدا! نخواهم گذاشت او را بکشید, مگر این که اوّل مرا بکشید.(1)
همان طور که ملاحظه شد, خداوند اراده کرد با خواست و ارادهء دیگران از کشته شدن امام جلوگیری کند, چنان که در قرآن آمده است : اگر خداوند متعال مردم را به دفاع از هم نگمارد, زمین تباه خواهد شد (و لولا دفع اللّه الناس بعضهم ببعضٍ لفسدت الاءرض ).(2)
پی نوشتها:
1.در کربلا چه گذشت ؟ ترجمه نفس المهموم , تألیف محدث قمی , ص 4(علیه السلام)9ـ 480
2.بقره (2 آیه 251
www. eporsesh.com


چرا امام سجاد(علیه السلام) در کربلا در معرکه جنگ حضور نداشتند ؟مگر بیماری ایشان چقدر مهلک بود؟


پاسخ: حضرت امام سجاد (علیه السلام) در کربلا بیمار بود و پرستار آن حضرت زینب کبرى (علیها السلام) بود.(1) روز عاشورا وقتى که همه یاران و خویشان امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسیدند و امام کسى از یاران و خویشان را ندید، حضرت امام سجاد وقتى این صحنه را دید با اینکه بیمار بود، شمشیر برداشت واز خیمه خارج شد در حالى که قدرت حمل شمشیر هم نداشت. ام کلثوم پشت سر او از خیمه خارج شد و صدا زد: عزیزم برگرد. امام سجاد(علیه السلام) در جواب عمه اش گفت: عمه ام بگذار از فرزند رسول خدا دفاع کنم. در این حال امام حسین(علیه السلام) فرمود: اى ام کلثوم او را بگیر و نگذار بجنگد تا کره زمین از نسل آل پیامبر خالى نماند.(2)
این روایت مى رساند که بیمارى آن حضرت بیمارى سختى بوده و با آن بیمارى نمى توانست بجنگد و این هم حکمت خدا بود که در آن روزها آن حضرت بیمار باشد تا در معرکه حاضر نشود و کشته نشود. چون باید بماند او امام است و کره زمین بدون امام نمى ماند.
اگر امام سجاد در معرکه جنگ حاضر مى شد کشته مى شد. ولى اگر در معرکه نبود کشته نمى شد. کسى که در معرکه نبود کشته نمى شد بخصوص آنکه بیمار هم باشد. امام سجاد(علیه السلام) در خیمه ها بود. پس از انکه خیمه ها آتش گرفت و همه چیز غارت شد، آن حضرت توان فرار نداشت و او را بنحوى از آتش نجات دادند. او به رو افتاده بود، توان نشستن نداشت و بسیار گرسنه و تشنه بود. زنان و دختران به حال او گریه مى کردند و در عین حال او هم به حال آنان گریه میکرد.(3) وقتى نیروهاى شمر خیمه ها را گرفتند، امام سجاد در بستر بیمارى بود. یکى از یاران شمر پیشنهاد کرد که این بیمار را هم بکشیم ولى دیگران قبول نکردند.(4)
بنابراین، بیمارى امام سجاد بسیار شدید بود و با آن حال نمى توانست در معرکه حضور بیابد و اصل بیمارى هم مصلحت و حکمت خدا بود.
پی نوشتها:
(1)بحارالانوار، ج 45، ص 1 باب 37، چاپ ایران
(2) همان، ص 46
(3)همان، ص 61
(4) همان






داستانهایی از کودکی امام سجاد (علیه السلام)



کودکی در سفر

عبدالله مبارک در یکی از سالهایی که به سفر حج می رفت ، در میان راه ، کودک هفت یا هشت ساله ای را بدون توشه و مرکب دید . بر او سلام کرد و گفت : «با چه کسی بیابانها را پیموده ای ؟» . گفت : «با خدای متعال ». سخن کودک که نشانه ی نیکی مقام او بود ، در نظر عبدالله جالب بود . سپس درباره ی زاد و توشه اش پرسید. کودک پاسخ داد : «توشه ام تقوا و مرکبم ، پاهایم و مقصدم پیشگاه مولاست » . تعجب عبدالله بیشتر شد و بزرگی مقام و عظمت معنوی او بر وی آشکار گشت و بر آن شد که از نسب وی سئوال کند ، لذا از آن کودک پرسید : «از چه طایفه ای ؟» گفت : «از خاندان مطلب». از او خواست توضیح بیشتری بدهد. گفت : «هاشمی هستم » از او خواست تا بیشتر خود را معرفی کند. گفت : «از خاندان علی (ع) و فاطمه (س) هستم».
عبدالله که علاوه بر آگاهی یافتن به نسب آن کودک ، شاهد ادب و فن بیان آن کودک نیز بود ، از این رو در موردی شعری از او خواست . فورا شعری سرود : «ما آب دهندگان بر سر حوض کوثریم و وارد شوندگان به آن را سیراب می کنیم . هر کس رستگار شد ، به وسیله ما رستگار شد ، و هر کس توشه ای دوستی با ما باشد ، زیانی نمی بیند . هر کس ما را مسرور کند ، از ما مسرور خواهد شد ، و کسی که با ما بدی کند ، برای او بدی است و هر کس حق ما را غصب کند ، وعده گاه او روز قیامت است ». عبدالله از او جدا شد و دیگر او را ندید تا در مکه ، او را با حالتی غیر از وضع میان راه مشاهده کرد . او را دید که نشسته است و اطراف او عده ای جمع شده اند و از او سئوال می کنند. وقتی تحقیق کرد ، فهمید او امام زین العابدین (ع) است .(1)

معرفی جانشینان

وقتی علی (ع) در مسجد کوفه ضربت خورد ، امام حسن را به امامت معرفی کرد ، فرزندانش را به گواهی گرفت و به امام حسین (ع) فرمود : «تو پس از برادرت ، به امامت قیام می کنی.» بعد هم دست امام سجاد را که سه ساله بود ، گرفت و گفت : «تو را نیز رسول خدا (ص) امر می کند که برای بعد از خود ، فرزندت محمد باقر (ع) را به امامت برگزینی . سلام من و رسول خدا (ص) را به او برسان .» (2)

شوخی

صحابی بزرگ پیامبر (ص) جابر بن عبدالله انصاری می گوید : در خدمت رسول خدا (ص) نشسته بودم ، در حالی که امام حسین (ع) نیز در دامن آن حضرت بود و با او شوخی می کرد . فرمود : «ای جابر ، از این پسرم فرزندی به نام علی به دنیا می آید. وقتی که روز قیامت شود ، منادی ندا می دهد : «سرور عابدان از جا برخیزد. پسر او از جا بر می خیزد. بعد از او نیز پسری به نام محمد (ص) متولد می شود که تو ای جابر ، اگر او را درک کردی ، سلام مرا به او برسان .» (3)

جانشین

زهری می گوید در خدمت حضرت حسین (ع) بودم. ناگهان امام سجاد (ع) که خردسال بود ، وارد شد. امام حسین (ع) او را به سینه چسبانید و پیشانی اش را بوسید. من رو به امام حسین (ع) کرده عرض کردم : «یابن رسول الله ! پناه بر خدا ، اگر دستمان به تو نرسید ، به چه کسی مراجعه می کنیم ؟». امام حسین (ع) فرمود : «به این پسرم مراجعه کنید ، که او امام و پدر دیگر امامان است ». (4)

کناسه کوفه

ابوحمزه ثمالی می گوید : سالی یک بار در موسم حج ، خدمت امام سجاد (ع) می رسیدم . سالی خدمت آن حضرت رسیدم ، در حالی که کودکی را بر روی زانویش نشانده بود . وقتی من وارد شدم ، کودک از جا برخاست و می خواست از در خانه بیرون برود ، که پایش به در خورد و بر زمین افتاد و خون از صورت مبارکش جاری شد. امام سجاد (ع) با عجله جلو رفت و خون از سر و صورت او پاک کرد و فرمود : «تو را به خدا می سپارم و پناه به خدا ، از آن که تو را در کناسه به دار آویزند.»
ابوحمزه می گوید : عرض کردم : «کدام کناسه؟». فرمود : «کناسه کوفه . اگر تو پس از من زنده بمانی ، خواهی دید که این پسرم در ناحیه ی کوفه کشته اند و بعد از دفن قبر او را شکافته ، بدنش را در کناسه کوفه به دار می آویزند و بعد او را می سوزانند ». گفت : «فدایت شوم ، نام این پسر بچه چیست ؟ امام (ع) فرمود : «نام او زید است ».

شکافنده علوم

جابر به در خانه امام زین العابدین (ع) آمد و در آنجا امام باقر (ع) را در میان جمعی از نوجوانان بنی هاشم دید.
با خود گفت راه رفتن او ، مانند رسول خدا (ص) است و از نامش پرسید . گفت : «من محمد بن علی بن الحسین هستم». جابرگریست و گفت : «به خدا قسم ، تو شکافنده ی علوم هستی . پدر و مادرم فدایت ، نزدیک بیا» . جلو آمد . جابر پیراهن او را باز کرد و سینه اش را بوسید و گونه اش را بر آن نهاد و گفت : «از طرف جدت رسول خدا (ص) به تو سلام می گویم . او به من امر کرده که با تو چنین کنم . جدت به من فرموده امید است زنده بمانی ، تا وقتی که فرزندی از فرزندانم را ملاقات کنی که نامش ، نام من است ، دانشها را می شکافد ، شکافتنی ، و تو باقی می مانی تا وقتی که بینا شوی و سپس بینایی ات بازخواهد گشت ». (5)
سپس جابر به امام باقر (ع) عرض کرد : «از پدرت برای من اجازه ی ورود بگیر». امام باقر (ع) وارد شد و به پدر خود خبر داد که پیرمردی بر در خانه ایستاده و با من چنین و چنان کرد . امام سجاد (ع) فرمود : «او جابر انصاری است ». سپس فرمود : «آیا از میان بچه ها ، فقط با تو چنین کرد ؟» . فرمود : «بله » فرمود : «او قصد بدی ندارد ، اما آنچنان تو را معرفی کرده ، دشمنان را آماده ی قتل تو ساخته است ». سپس جابر به حضور امام سجاد (ع) رسید . (6)

پی نوشت :

1. زندگانی امام زین العابدین ، عبدالرزاق مقرم ، ترجمه ی حبیب روحانی ، ص 357 (به نقل از : من لا یحضره الفقیه ، ص 148) .
2. بحار الانوار ، ج 46، ص 91 .
3. همان ، ص63 (به نقل از : بصائر الدرجات ، ص108).
4. در حاشیه کتاب مقرم که جابر دو مرتبه نابینا شد ، اول قبل از واقعه کربلا ، لذا با امام حسین در کربلا حاضر نشد . بعد خدا منت نهاد و شفایش داد ، و دیگری در سال 77 هجری که 94 ساله بود و در مدینه ، در حال نابینایی از دنیا بشاره المصطفی ، ص80 ).
5. تحلیلی از زندگانی امام سجاد ، (به نقل از: وسیله الآمال فی مناقب الآمال ، ص7).
6. همان ، ص 173 (به نقل از : وسیله الآمال فی مناقب الآمال ، ص 7.)

منبع: حکایات کودکی معصومین علیهم السلام

استراتژی امام سجاد(ع)



امام سجاد(ع) در عصر عاشورا و پس از شهادت پدرش حسین بن علی( ع ) به مقام امامت نایل آمد. آن حضرت(ع) از آن پس تا زمان شهادت، در مدت 34 سال حضوری ویژه داشت که با دوره های سه امام پیش از خود متفاوت بود.
برای تجزیه و تحلیل مواضع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هر یک از امامان، شناخت و آگاهی از شرایط و مقتضیات عصر آنان ضروری است؛ چه اینکه بدون این شناخت، تجزیه و تحلیل مواضع و خط مشی آن، نمی تواند بایسته و مطابق واقع باشد. ناکامی کسانی که نمی توانند میان جنگ و صلح، قیام و سکوت، و انتقاد و تقیه امامان(ع) رابطه ای مستحکم و منطقی جستجو کنند، معلول بی توجهی به واقعیتها و عینیتهایی است که نقش تعیین کننده ای در خط مشی سیاسی و اجتماعی رهبران دارد. در صورتی که زمینه ها شناخته شود، تعارضی در برنامه‏ى امامان معصوم(ع ) دیده نخواهد شد. در یک دید کلی، موضع گیری امامان بر چهار قسم است:
1. برخی عَلم مبارزه به دست گرفتند و پیکار کردند؛
2. برخی مبارزات منفی و پنهانی داشته و از تاکتیهای مختلفی بهره مند بردند؛(1)
3. برخی بخش بزرگی از عمر خود را در حبس به سر بردند؛
4. برخی به گونه ای با مسائل سیاسی همراه شدند که حتی به مقام ولایت عهدی نیز رسیدند، بدون آنکه در آن مسائل دخالت مستقیم کنند.
امام سجاد(ع) با مشکلات و واقعیتهایی روبه رو گردید که می بایست با خط مشی صحیح، از یک سو حماسه‏ى حسینی را در سینه ها زنده نگه دارد و توطئه‏ى تحریف کنندگان را خنثی کند و از سوی دیگر، به بازسازی و ترمیم تشکیلات علوی و شیعی که آسیبهای کلی دیده بود بپردازد و مبانی اسلام و تشیع و تفکر ناب محمدی(ص) و علوی(ع) را استحکام بخشیده و تبیین کند. از این رو، اقدامات امام سجاد(ع) را در ابعاد فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و عبادی بررسی می کنیم.

1-4. فعالیتهای فرهنگی

بحث از علم امام سجاد (ع) و سروری او بر عالمان، محدثان و فقیهان زمان خود، آگاهی امام از اسرار پنهان هستی و ارتباط مردم با سرچشمه زلال حکمت و علم الهی، از مباحث بسیار مهمی به شمار می آید که رسالت ما در این نوشتار، جز آن است. در بینش وسیعی، امام کسی است که در عقل، علم، ایمان و کردار ارزشی، سرآمد همه‏ى خلق باشد. علم او چون دانش پیامبران، برگرفته از علم خداست، نه علوم بشری.(2)
در تفکر اسلامی، فلسفه وجودی پیامبران، بر دو اصل تعلیم و تربیت استوار است و در اندیشه‏ى شیعی، فلسفه‏ى وجودی امام نیز همان گونه است؛ زیرا امامت معصوم، تداوم بخش رسالت پیامبر(ص) است. مانع و سد راه تحقق آن دو اصل و رسالت امام، ناهمگونی تعالیم و رهنمودهای عقیدتی، سیاسی و اجتماعی آنان با پندارها، عملکردها و خواهشهای حاکمان زمانشان بود. زمامداران، با احساس خطر از آن تعالیم، با دست یازیدن به شیوه های گوناگون ارعاب و تهدید، وعد و وعید، زندان و شکنجه و قتل و غارت ایشان و پیروانشان و محدود کردن حوزه‏ى فعالیت آنان، مانع بسط و گسترش فرهنگ اسلامی و شیعی می شدند.
حتی گاه تلاشهای علمی و فرهنگی آن بزرگواران، به صورت تعالیم سری در می آمد یا در قالب دیگر عرضه می شد و شیعیان در بیان و انتقال آن، به تقیه امر می شدند.
در طول تاریخ تشیع و در عصر امامان شیعه، به رغم مشکلات و موانع فراوان، هیچ گاه امامان و شیعیانشان تعلیم و تربیت را به طور کلی رها نکرده و کنار نزدند. آنان همچون باران رحمتی بودند که هر چند اندک، لب تشنه‏ى امت را به آبی گوارا سیراب می کردند.
امام سجاد(ع)، مسجد پیامبر(ص) را به مدرسه خویش ساخت و مباحث علمی و حوزه‏ى درسی در موضوعهای فقه، تفسیر، حدیث، فلسفه، کلام، عرفان و اخلاق دایر کرد. آن حضرت هر روز جمعه، جلسه‏ى سخنرانی عمومی برگزار می فرمود و به پند و اندرز مردم، ترغیب به زهد در دنیا، و شوق به آخرت و انتقال معارف می پرداخت. عبدالله محض گوید: مادرم فاطمه همواره مرا به حضور در جلسات دایی ام امام سجاد(ع) تشویق می کرد و در هر جلسه ای که می رفتم، بر خداترسی و علمم افزوده می شد.(3)
عالمان و دانشمندان، همواره در مقابل امام زانوی ادب زده و از کوثر علم الهی و می نوشیدند و هیچ گاه حضرت را رها نمی کردند. حتی هنگام عزیمت برای مراسم حج، حدود هزار عالم با امام همراه شدند تا از بوستان علوم او ثمری بچینند.(4)
آن حضرت، شاگردان بسیاری تربیت کرد که برخی از آنان، از بزرگان و سرآمدان دانشمندان اسلامی شدند. آقای باقر شریف قرشی، تعداد 461 تن از آنان را نام برده است که هر یک دارای برکاتی بوده اند. آنان با متخصصان در علوم مختلف و صاحبان آثاری بوده اند، یا مناصب مهم سیاسی و اجتماعی و نقشهای کلیدی در تاریخ تشیع داشته اند. برخی نیز سلسله جنبان قیامهایی بوده اند و تعدادی از آنان نیز به شهادت رسیدند.(5)
موضوعهایی که امام(ع) به تعلیم و نشر آن اهتمام داشت عبارت اند از:
یک، مفهوم امامت: تعریف امامت و تبیین مقام و جایگاه امام در میان امت و نفی پذیرفتن ولایت غیر امام معصوم، با بیان زیر:
الف) امام، عالم به حلال و حرام و امین بر دین خداست. هر کس تولای او را بپذیرد، هدایت یافته و هر کس رو بگرداند، گمراه خواهد شد.
ب) اهل بیت(ع) علت اصلی سکون و امنیت اهل زمین، و حجت خدا بر مردم و ترازوی عدل الهی هستند.
ج) تبیین ضرورت عقلی و شرعی اطاعت و پیروی از امام معصوم، و آن را شرط قبولی عبادت دانستن.
اصل امامت و مفهوم ولایت و خلافت، از موضوعهایی است که در بسیاری از دعاها به ان توجه، و مرجعیت اهل بیت(ع) و جایگاه فرزندان پیامبر(ص) برای مردم تبیین شده است:
دو، مبارزه با فساد اخلاقی؛ گسترش فساد و فحشا میان همه‏ى طبقات جامعه حتی فقیهان، امام را بر آن داشت تا هم زمان، در دو جبهه‏ى مبارزه با ظلم و فساد بجنگد و با سلاح دعا، مظاهر فساد را نشانه رود.
سه، توجه به خدا؛ پیروی از قرآن و سنت و نیز تقویت ایمان مردم و آشتی دادن امت با امام و اهل بیت(ع) بسیار چاره ساز بود و امام(ع) مبارزات مثبت و آشکاری با مظاهر فساد و فحشا انجام می داد.
چهار، مبارزه با قصاصین؛ قصه پردازان، ابزار دست حاکمان بودند و سیاستهای دیکته شده آنها با هنرمندی و هنرنمایی بر مردم تحمیل و به آنان تلقین می کردند. از این رو، امام سجاد(ع) پرده از چهره ایشان برداشت و خطر آنان را گوشزد کرد.
پنج، گسترش اعتقاد به اصول اسلامی؛ امام در قالب دعا، مضامین بلد توحیدی را تعلیم می فرمود. مباحث توحیدی و ترک شرک و بت پرستی در دعاهای صحیفه سجادیه هویدا است.
امت، در دوره‏ى اسلامی، در جاهلیت جدیدی به سر می برد. جاهلیت نخستین به سر آمده بود. پیامبر(ص) در آغاز ظهور اسلام، جاهلیت را زنده به گور کرد، اما چیزی نگذشت که حاکمان اموی، دوباره سنتهای جاهلی را زنده کردند. در جاهلیت جدید، فقد مظاهر شرک تغییر یافته بود و بتهای سنگی و چوبی، جای خود را به حاکمان و خلفا داده بودند. امام توجه به توحید صفاتی را ترغیب می کرد تا مردم بدانند رزق و روزی، مرگ و زندگی و قضا و قدر، تنها به دست خداست، تا دل از حاکمان کنده و دست از ایشان بشویند.
حرکت علمی و فرهنگی حضرت در تأسیس مدرسه تفسیر، حدیث و فقه ادامه ‏یافت تا فرزندش امام باقر(ع) آن را پی گرفت و رسمیت بخشید.
شش، مباحث علمی، در صحنه‏ى فعالیتهای فرهنگی، امام به آوردگاه ارباب مذاهب رفته و با استدلالهای قوی، کید آنان را در هم می شکست.(6)
هفت، مقابله با مدعیان عقل گرایی؛ امام در جبهه های مختلف اعتقادی، یک تنه به مقابله‏ى مدعیان نقل گرایی و با متمسکان به ظاهر کتاب خدا رفته و خانه های عنکبوتی سست بنیان تفکری آنان را فرو می ریخت.
سه گرایش اسلامی در اواخر نیمه اول قرن اول هجری پا به عرصه اندیشه گذاشت؛ عدلیه، معتزله و اشاعره، و به مرور از دل مکتبها، گروه ها و نحله های دیگری بیرون آمد.(7) درباره‏ى علل و عوامل و چگونگی شکل گیری آنها بحثی نخواهیم داشت؛ آنچه در این مورد اهمیت دارد، بخش مهمی از تعالیم امام سجاد(ع) در موضوع خداشناسی و توحید است.(8)
امام در تبیین چگونگی خداشناسی می فرماید: شناخت خدا چون شناخت اشیا نیست که انسان آنها را درک و مشاهده کند، ماهیتشان را بفهمد و بتواند آنها را تصور کند؛ و احاطه بر خدا ناممکن است پس سبحانک لا تحس و لا تجس و لا تمس.(9)
بحث از این مقوله خارج از موضوع است و با اشاره ای کوتاه از آن می گذریم. امام می فرماید: باید برای خداشناسی، از خدا توفیق شناختش را بخواهیم و برای رسیدن به خدا، باید به خود او متوسل شویم.(10)
هشت، صحیفه سجادیه؛ مهم ترین میراث فرهنگی امام سجاد(ع) صحیفه سجادیه می باشد که همان قرآن صاعد، و مجموعه‏ى ادعیه ای است که همه معارف الهی و آنچه مورد نیاز سالک الی الله است در آن گرد آمده و سرچشمه‏ى فیض، مشعل هدایت، مدرسه اخلاق و تهذیب به شمار می آید که همواره دست نیاز انسان به سوی آن بلند است.(11)
رساله حقوق امام سجاد(ع) کتاب قانون اسلام است و در تمام شئونات و همه مناسبات و تعاملات انسان با خویشتن، با خدا، با دیگران و با محیط اطراف آن، قوانینی وضع و حقوق متقابلی تعریف کرده است.
افزون بر آن، دیوان شعری منسوب به امام سجاد(9) به جا مانده و روایات بسیاری نیز از شاگردان امام(ع) در موضوعهای مختلف در مجامع رواج گرایی درج گردیده است.

عصر فقاهت

گفته شد که سیاست امویان اقتضا میکرد مردم را به نادانی سوق دهند و آنان پایه های حکومت خود را بر جهل استوار کرده بودند و آگاه شدن مردم، ستونهای نظام حکومتشان به لرزه در می آورد. امام سجاد(ع) یکی از ارکان مهم و زیربنایی را، بالا بردن سطح علمی مردم و جامعه می دانست و به دنبال توسعه فرهنگی و علمی، جهاد فرهنگی را پی ریخت و خود طلایه دار آن بود و مدرسه‏ى اهل بیت(ع) را تأسیس کرد. پس از آن، مدرسه‏ى تابعین در مدینه راه اندازی شد و شخصیتهایی نظیر سعید بن مسیب، عروة بن زبیر، قاسم بن محمد بن ابی بکر، ابوبکر بن عبدالرحمان بن حارث، سلیمان بن یسار، عبیدالله بن عتبة بن مسعود و خارجة بن زید، متولیان آن بودند که به «فقهای سبعه» شهرت یافتند. لازم به ‏یادآوری است که برخی از این دانشمندان، افتخار شاگردی امام سجاد(ع) را دارا بودند.(12)
اهداف و رسالتهای مدرسه تابعین، ترویج معارف اسلامی بود، اما مدرسه ای در برابر مدرسه اهل بیت(ع) به شمار می رفت و از حمایتهای دولتی نیز برخودار می گشت. امویان با پشتیبانی مادی و معنوی، آنان را برای مبارزه با نهضت علمی اهل بیت(ع) تقویت می کردند. و با بزرگ نمایی، می خواستند جلوه‏ى امام سجاد(ع) را تحت الشعاع قرار داده و او را از حالت بلامنازع بودن خارج کنند. آن عصر را عصر فقاهت و عصر فقها نامیدند و شاعران را برای تبلیغات به نفع آنان و عالمیان درباری به کار گرفتند.(13) از آنجایی که جوشش فیض الهی و حکمت خداوندی از گفتار و کردار امام سجاد(ع) زینت پارسایان جاری بود، همه‏ى معارضان و فقیهان بر ساخته را به زانو در افکند و زبانشان را به اعتراف بر عظمت امام سجاد(ع) گشود و حضرت را «سید الفقهاء وافقه الفقهاء» نامیدند.(14) سخن بسیاری از فقیهان آن عصر چنین بود: « ما رأینا أفقه من علی بن الحسین(ع) ؛(15) در میان فقیهان، داناتر و فقیه تر از علی بن الحسین(ع) نیافتیم».
برخی از شمار فقیهان آن دوران عبارت اند از: ابوحازم، محمد بن شهاب زهری، سفیان عینیه، نافع بن جبیر، سالم بن عبدالله و آن چند تن که نامشان گذشت. شگفتا که بسیاری از این فقها، یکی پس از دیگری با فاصله‏ى اندکی از دنیا رفتند و در سال 95 ق، را که سال وفات بسیاری از آنان بود، «سنة الفقهاء» نامیده اند.(16)

2-4. فعالیتهای اجتماعی

امام سجاد(ع) در طول مدت پربار امامت خویش، برای اصلاح امت و پیراستن و پالایش جامعه و مردم از مظاهر فساد و فحشا و فقر، و نیز دفع تبعیضها و محرومتیهای گوناگونی که از سوی حاکمان اموی بر همه‏ى مردم و در مواردی بر ضد شیعیان اعمال شده بود، اهتمام ورزید. پیش از این گفته شد که جامعه از شکل جامعه اسلامی، به نظام قبیلگی جاهلی تغییر کرده بود و دوران جاهلیت جدیدی را می گذراند.
امام زین العابدین(ع) در کنار فعالیتهای فرهنگی و سیاسی، کارهایی انجام دادند که در قالب فعالیت اجتماعی قابل طرح است. البته همه اقدامات آن امام(ع) برای رسیدن به اهداف مشترکی بود، اما شکل و قالب آن متفاوت می نمود.

یک، سوق دادن جامعه به سوی اهداف بالا و والای معنوی

مهم ترین هدفی که امام سجاد(ع) با ابزار گوناگون فرهنگی و اجتماعی تعقیب می کرد، به کارگیری شیوه های تربیتی برای هدایت و رهنمون شدن مردم به تعالیم دینی بود.
امام(ع) درد مردم را خوب شناخته و درصدد درمان آن بود. آلودگی به مظاهر فسق و فجور، جز با تقویت ایمان و پرورش تقوا درمان نمی پذیرد. آن حضرت مردم را با دعا، ذکر، مناجات، گریه، تضرع، عبادت و خداترسی، آهسته آهسته به درون دژ و پناهگاه خدا می برد و دلها و چشمهایشان را از آلودگی به فساد و فحشا می شست. ایشان با احترام و بزرگواری با کودکان و نوجوانان برخورد می کرد و آنان را که کمتر به آلودگی ها آمیخته بودند، تحت تعلیم و تربیت خود گرفته و می فرمود: شما، بزرگان آینده هستید.(17) جذبه‏ى امام چنان قوی بود که اگر کسی یک بار دل به او می سپرد، دیگر نمی توانست آن را بازستاند و مجذوب نیک خلقی و نیک رفتاری او نشود.(18)
گفته شد پس از حادثه کربلا و سیاستهای امویان، مردم از اهل بیت(ع) فاصله گرفتند و امام یاورانی نداشت و شرایط به گونه ای بود که امام تشخیص داد باید شیعه را بازسازی کند که لازمه‏ى آن شیعه سازی بود. به عبارت دیگر، آن حضرت باید مردم را با اصول اسلام و معارف دینی و مبانی تشیع آشنا می کرد تا تشیع را پذیرا شوند؛ زیرا تنها تکیه گاه های مذهبی و اعتقادات قوی دینی می تواند نجات دهد.

دو، ویژگی ممتاز امام سجاد(ع)

از ویژگی های ممتاز امام سجاد(ع)، اخلاق نیکو بود. او مظهر عفو خدا بود و به سادگی از مجرمان می گذشت. مردم تحت تأثیر تبلیغات امویان، از او عیب جویی کرده و زبان به بدگویی و درشت گویی زده و خاطر حضرت را می رنجاندند، اما هر بار ملایمت و بردباری و برخورد محبت آمیز او رامی دیدند و از کرده‏ى خود شرمگین می شدند.(19)

سه رسیدگی به تهیدستان و بینوایان

بسیاری از خانواده های محروم و نیازمند مدینه، از لطف و بخشش مردی ناشناس و در تاریکی شب بهره مند می شدند و هرگز او را نشناختند، مگر زمانی که علی بن الحسین(ع) درگذشت و انتظار محرومان بی پاسخ ماند؛ آنگاه بینوایان دانستند آن ناشناس درد آشنا، همو بوده است.(20)

چهار، آزاد سازی بردگان

امام سجاد(ع) به آزاد سازی بردگان و مستخدمان اهتمام زیاد داشت؛ چنانکه در روایات آمده است که حضرت هزار بنده را در راه خدا آزاد کرد.(21) امام(ع) بردگان را می خرید و آنان را تحت پوشش خویش قرار می داد. آنان از نزدیک با امام پرهیزگاران آشنا شده و از گفتار و رفتار آن حضرت تأثیر می پذیرفتند. هنگامی که برده ای آزاد می شد، در حقیقت انسانی آزاده، آگاه، دانش آموخته، شیعه و مرید اهل بیت(ع) از مرکز علم و اخلاق فارغ التحصیل شده بود. جذبه‏ى امام به حدی بود که برخی از بردگان، بندگی در خدمت امام را بر آزادی ترجیح می دادند. امام زین العابدین(ع) افزون بر آنکه خود تلاش می کوشید بردگان را خریداری کرده و پس از مدتی آزاد سازد، دیگران را به این امر مهم ترغیب می کرد و می فرمود:
هیچ مؤمنی بنده‏ى مؤمنی را آزاد نمی کند، مگر اینکه خداوند به جای هر عضوی از اعضای آن بنده، عضوی از اعضای او را از آتش دوزخ ایمن می سازد.(22)

3-4. فعالیتهای سیاسی - عبادی

در این قسمت، فعالیتهای امام سجاد(ع) را در این دو بعد مورد بررسی قرار می دهیم:

الف) فعالیتهای عبادی

بخشی از عبادتهای که جنبه سیاسی زیادی دارد، مورد توجه امام سجاد(ع) بوده است. اهتمام آن حضرت در مورد مراسم باشکوه حج از آن شمار قلمداد می شود. امام سجاد(ع) بیست بار سفر حج را پیاده برگزار کردند و در طول مدت 34 ساله امامت خود، همواره به این عبادت توجه داشتند. حج، کنگره عظیم مسلمانان بود که همه ساله در مکه برگزارمی شد. حضور امام سجاد(ع) در میان مردمان، بهترین فرصت برای رساندن پیام اسلام و اعلان مواضع شیعیان در قبال ظالمان و ستمگران بود.
گفته شد که بسیاری از فقیهان و بزرگان، امام را در سفر حج همراهی می کردند. از همه طبقات جامعه، کارگزاران، فقیهان، محدثان، اشراف، رجال مذهبی، سیاسی و اجتماعی و عموم مردم و گاهی اوقات شخص خلیفه در آن شرکت می کردند. امام سجاد(ع) با دعا و موعظه و سلوک فردی، جمعیت را به حقیقت و روح حج توجه داده، برائت عملی را که تجسم حج ناب بود، به نمایش می گذاشت. گزارش ملاقات هشام بن عبدالملک با امام سجاد(ع) و شعر حماسی فرزدق در مدح آن حضرت(ع) مشهور است و این بی اعتنایی امام به امویان، نمونه ای از اعلان برائت به شمار می آید.
امام سجاد(ع) در نمازهای جمعه شرکت می کرد و نماز را به جماعت می خواند. این حرکت، گرچه در ظاهر به معنای همراهی با حاکم و زمامدار است و شرکت نکردن در آن، به معنای به رسمیت نشناختن حکومت تلقی می شد، اما امام در آن شرکت می کرد؛ زیرا خطر عدم حضور بیشتر بود و بهانه ای به دست دشمن می داد. از دوره معاویه، با سوء استفاده از اصولی نظیر اصل لزوم جماعت و اصل شقّ عصای مسلمانان (خلاف ورزیدن جماعتی از اسلام) و نظایر آن، هر شخصی را که با نظام حکومتی و جریان حاکم در جامعه هم گام نمی دیدند، با استناد به اصول طرد کرده، یا به کیفر می رساندند. نماز جمعه به دلیل بعد سیاسی آن، اهمیت زیادی داشت و حضور در آن مهم می نمود. کناره گیری امام(ع) از این گردهمایی عبادی - سیاسی کافی بود تا وی را عامل تفرقه و اختلاف معرفی کنند و یا او را منکر نماز و تارک معروف بشناسانند. همچنین پیامدهایی که آن تهمتها و تبلیغات داشت، به ضرر امام و شیعیان بود. امام با شرکت در نماز جمعه، آنان را خلع سلاح کرد، اما پس از اقامه نماز جمعه، آن را از تکلیف نماز ظهر کافی نمی دانست و نماز ظهر را نیز می خواند. در حقیقت با این عمل، نامشروع بودن آن و عدم صلاحیت امام جمعه را مطرح می کرد و از این نماز عبادی - سیاسی نیز به شیوه ای مطلوب بهره می جست.
یکی دیگر از کارهای عبادی امام، در قالب ذکر صلوات بر پیامبر(ص) و خاندان او بود. گفته شد که سیاست امویان، بر ترور شخصیت اهل بیت(ع) و متروک کردن و منزوی داشتن پیامبر(ص)، اهل بیت(ع) و سنت نبوی بود. امام سجاد(ع) در مقابله با این سیاست دشمن، با ذکر صلوات به زنده نگه داشتن نام و یاد پیامبر و خاندانش پرداخت؛ از این رو، تقریبا همه و یا بیشتر دعاهای صحیفه، در بردارنده‏ى ذکر صلوات است.

ب ) فعالیتهای سیاسی

- بیان مرجعیت، تبیین جایگاه امامت و تصریح به نقش سیاسی امامان شیعه
نمونه های فراوانی در این خصوص در مآخذ تاریخی و به ویژه در ضمن دعاهای صحیفه سجادیه ‏یافت می شود. نکات اساسی و کلیدی در تبیین و تفهیم معارف سیاسی شیعی عبارت است از:
- الهی بودن منصب امامت؛
- نصب و تعیین امام از سوی خداوند( به عبارت دیگر، امامت منصوص)؛
- عصمت امامان و دوربودن آنان از گناه خطا؛
- معرفی کردن امامان به عنوان نگاهبانان دین؛
- اختصاص داشتن اهل بیت(ع) به فرزندان حضرت زهرا(س) و نقش محوری دادن به آنان؛
- خلافت و جانشینی خداوند بر زمین را از آن امامان دانستن....(23)
زنده نگه داشتن نهضت عاشوراامویان با توجیهات و تفسیرهای گوناگون، درصدد تحریف و به فراموشی سپردن واقعه عاشورا بودند و امام سجاد(ع) از روشهایی برای احیای آن استفاده کرد و پیروزی امام سجاد(ع) در این زمینه، در جور خفقان آن روز چشمگیر است.
روشهای احساسی و عاطفی؛ گریه مداوم و پیوسته امام سجاد(ع) در طول دوران امامت آن حضرت بر سیدالشهداء، یک روش مطلوب برای بیان مظلومیت اهل بیت(ع) بود. وی با عزاداری بر سالار شهیدان عواطف و احساسات مردم را نیز برای شناخت حقایق آماده می کرد و خاطره‏ى حماسه ها، شجاعتها، رنجها و مظلومیتهای آن امام را به ‏یادآوری همیشگی از روز عاشورا زنده نگه می داشت و همواره زیارت امام حسین(ع) را توصیه می کرد. او نخستین کسی است که بر تربت سیدالشهدا(ع) سجده کرد و شیعیان را به آن ترغیب نمود.
- روشهای سیاسی؛ امام در مدت اسارت خویش پس از حادثه کربلا، در چند مقطع شجاعانه دست به اقداماتی زد که در نوع خود درخور اهمیت است. وی در کوفه و شام، در حضور عبیدالله بن زیاد و یزید، با پاسخهای صریح و سخنرانی عمومی و افشاگرانه و پرده برداری از جنایتها و ددمنشی های امویان و معرفی خاندان عصمت و بیان حقانیت راه و مرام امام حسین(ع) و ارشاد و هدایت مردم گمراه و فریب خورده، به بیداری وجدان عمومی پرداخت.
آن حضرت(ع) از هر موقعیتی، برای یادآوری جنایات یزید در کربلا و حماسه ایثار و شجاعت و شهادت شهیدان کربلا و پدرش امام حسین(ع) استفاده می کرد و نمی گذاشت تحریف و تغییری در آن ایجاد گردد یا به فراموشی سپرده شود. البته نقش حضرت زینب(س) را نیز نباید از نظر دور داشت که در این زمینه بسیار تعیین کننده بود.
اهتمام به امر به معروف و نهی از منکردر روایات آمده است که همه فرایض به سبب امر به معروف و نهی از منکر اقامه خواهد شد. امام سجاد(ع) می فرماید: کسی که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کند، نظیر کسی است که کتاب خدا را پشت سر افکند، مگر آنکه انسان در تقیه ویژه به سر برد و از پنهان داشتن عقاید و برنامه های خود ناگزیر باشد. نیز آن حضرت فرمودند: منظور از تقیه ویژه آن است که انسان از سوی ستمگری ستیزه جو و سرکش تهدید شود.(24)
افشاگری بر ضد امویان و زمامداران ناصالحتاریخ، گواه آن است که امام سجاد(ع) در هر زمان و مکانی که فرصتی دست می داد، از جنایات اموی پرده برمی داشت و اعمال ناشایست آنان را نکوهش می کرد و از ابراز تنفر از امویان باکی نداشت.
نافع بن جبیر در مدح معاویه گفت: معاویه کسی بود که از روی بردباری سکوت می کرد و از روی دانش سخن می گفت، ولی امام سجاد(ع) فرمود: نافع دروغ می گوید، معاویه کسی بود که قدرت و انحصار طلبی او را ساکت می کرد و سرمستی و شادمانی او را به سخن می آورد.(25)
براساس گزارشی، امام سجاد(ع) در گفتگو با شخصی به نام منهال، درباره‏ى جنایاتی که بر اهل بیت(ع) رفته بود، چنین گفتند:
با ما خاندان پیامبر(ص) چونان بنی اسرائیل در نظام فرعونیان رفتار شد؛ مردانمان را کشتند و زنانمان را باقی گذاشتند. با اینکه عرب بر عجم فخر می فروشد و قریش بر عرب فخرفروشی می کند به اینکه محمد(ص) از آنان است، ما که فرزندان پیامبریم، مورد غضب و قهر و ستم آنان قرار گرفته ایم؛ ما را کشتند و آواره کردند انا لله و انا الیه رجعون.(26)
مقابله با حاکمان و نهی از تبعیت از ظالمانامام سجاد(ع) اطاعت و فرمانبرداری از ظالم را، به منزله بی دینی شمرده و می فرماید:
کسی که لا اله الا الله (شعار توحید) بگوید، ادعا و اعتراف او به ملکوت آسمان بار نمی یابد، مگر زمانی که سخن خود را با عمل شایسته کامل گرداند و کسی که در برابر ظالم سر فرود آورد، بی دین است.(27)
- ترغیب و تشویق به مبارزه، جهاد و شهادت امام سجاد(ع) سیمای شیعه حقیقی را این گونه ترسیم کرده است:
شیعه راستین ماکسی است که در راه اهداف و برنامه های ما جهاد و تلاش کند و با کسانی که بر ما ستم می کنند، درگیر شود و ظلم آنان را دفع کند، تا اینکه خداوند حق را از ستم پیشگان بازگیرد.(28)
آن حضرت به نقل از پیامبر(ص) درباره جهاد و شهادت فرمودند:
هیچ گاه نزد خداوند محبوب تر از دو گام نیست: قدمی که در جهاد پیش نهاده شود و صفی از صفهای جهاد در راه خدا را پر کند، و قدمی که در راه صله رحم برداشته شود و... و هیچ قطره ای نزد خداوند محبوب تر از دو قطره نیست: قطره خونی که در راه خدا ریخته شود، و قطره اشکی که در ظلمت شب از بیم خدا از دیده فروغلطد.(29)
تاکتیهای سیاسی امام در ادامه مبارزات سیاسی برای حفظ شیعیان از خطر دشمنان، راهکارهای مناسبی طرح و اعمال فرمودند که برخی از آنها بدین قرار است:
سفارش به بردباری و تشویق به رازداری؛ این دو موضوع، دو اصل اساسی در مبارزه تلقی می شد و البته شیعیان این دو ناحیه آسیب پذیر بودند و بر اثر هجوم مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، و نیز سختی و تنگناهایی که حاکمان برای آنان ایجاد می کردند، کم تحمل، کم صبر و ناشکیبا می شدند و شکوه و شکایت به امام می بردند. حضرت می فرمود:
به خدا سوگند، دوست داشتم گوشت و دست و بازوهایم را می دادم، تا دو ویژگی بی صبری و راز نداری در میان شیعه از بین می رفت.(30)
معلوم می شود خطاهایی از سوی شیعیان صورت گرفته بود که امام این گونه اظهار نگرانی کرده و آنان را سرزنش کرده است.
سفارش به مبارزه پنهانی (پوششی) با ستمگران؛ یکی از اصول مهم در همه مبارزه ها، اصل مخفی کاری است. امام سجاد(ع) در این باره فرمودند:
حق امام بر مردم این است که در نهان و آشکار از او پیروی کنند و فرمانبردار او باشند و کلامش را بزرگ شمارند، ولی حق سطان این است که در ظاهر حکمش را مخالفت نکنند.(31)
رهنمود امام(ع) در حقیقت ترسیم یک استراتژی است، نه‏ یک سیاست اصولی(32) شیعیان به دلیل عدم توان کافی برای مبارزه علنی و مسلحانه، به دستور امام شیوه تقیه را پیش گرفتند و فرمان اطاعت ظاهری از سلطان، به معنای تعطیل کردن جهاد نیست و به گواهی تاریخ، در تاریخ پرافتخار تشیع، هرگز مشعل جهاد خاموش نشد و خط سرخ شهادت، همواره پررهرو بوده وهست.

پی نوشت :

1- توضیح این مطلب ضروری است که موضع گیری سیاسی، و اقدامات سیاسی لزوما مبارزات مسلحانه و نزاع داغ و تند بر سر تصاحب حکومت نیست. در قاموس اهل بیت(ع) اقدام سیاسی گاه به همان شکل است که گذشت و زمانی در قالب رهبری فکری و اقدام فرهنگی، ارشاد، تبیین افکار اصیل، و روشن کردن محدوده‏ى معارف اسلامی و گسترش آشنایی با قوانین حاکم بر روابط فردی و اجتماعی.
2- «ییحیی خذ الکتب بقوة و ءاتینه الحکم صبیا»؛(مریم، 21) ای یحیی کتاب(وحی) را با قدرت(و جدیت ) دریافت کن، ما به او [یحیی] حکم نبوت را به هنگامی که خردسال بود عطا کردیم. «یرفع الله الذین ءامنوا منکم و الذین أوتوا العلم درجت »( مجادله، 11) خداوند از میان انسانها، کسانی را که دارای ایمان هستند و نیز آنان را که علم و دانش عطا شده اند، برتری می بخشد. ر.ک:(مریم، 29).
در این باره، روایتی از امام سجاد(ع) است که حضرت درباره‏ى الهی بودن علم امامان و پهنه‏ى گسترده آن می فرماید: «محمد(ص) به راستی امین خداوند در زمین بود و چون به ملاقات حق شتافت، اهل بیت او، وارثان وی و امینان خدا در زمین شدند. علم منایا و بلایا، [علم به سرنوشت و مقدرات انسانها] نسب عرب، طهارت مولد آنان، نام شیعیان و نام پدران ایشان نزد ماست. ما برگزیدگان خدا و اوصیای پیامبریم و از هر فرد دیگر به قرآن دین سزاوارتریم. در مراتب عالی علم قرار دادیم و علوم همه‏ى انبیا نزد ما به ودیعت نهاده شده است». صفار قمی، بصائر الدرجات، ص 120.
3- شریف قرشی، باقر، حیاة الامام زین العابدین(ع)، ج 2، ص 264. نقل از: أعیان الشیعه.
4- همان.
5- همان، ص 257-331.
6- الامام زین العابدین(ع) ص 260؛ الحیاة السیاسیة للامام السجاد(ع) ص 41، نمونه ای در برخورد امام با اهل رأی و قیاس این گونه است: حضرت فرمود: ان دین الله تعالی لا یصاب بالعقول الناقصة، و الآراء الباطلة، والمقاییس الفاسدة، و لا یصاب الا بالتسلیم، فمن سلم لنا سلم، و من اقتدی بنا هدی، و من کان یعمل بالقیاس و الرأی هلک و من وجد فی نفسه شیئا مما تقوله، أو نفض به حرجاً کفر بالذی انزل السبع المثانی و القران العظیم و هو لا یعلم. دین خدا با عقلهای ناقص و اندیشه های باطل و قیاسهای پوچ دست نایافتنی است و جز با تسلیم (و تعبد و بندگی) به دست نمی آید. هر کس تسلیم ما شد، سالم می ماند و هر که به ما اقتدا کرد، راه‏ یافت. (در مقابل) هر کس در عمل به قیاس و رأی رو آورد، هلاک شد و هر کسی که درباره‏ى آنچه ما می گوییم، شک و تردید کند یا عیب و ایرادی بگیرد به آن(خداوندی) که سبع مثانی و قرآن عظیم را نازل کرده، کفر ورزیده است، در حالی که خودش نمی داند [که کفر ورزیده است].
7- نظیر مشبّهه، مقدّره، مفوّضه، مجسّمه و...
8- قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، مناجات دوازدهم، ص 229، امام(ع) چنین نجوا می کند:... و عجزت العقول عن ادراک کنه جمالک. و انحسرت الابصار دون النظر الی وجهک، و لم تجعل للخلق طریقا الی معرفتک الا بالعجز عن معرفتک: خردها از ادراک کنه جمالت درماندند، و دیده ها در برابر نگاه به جلوه‏ى جمال تو تار شدند. برای مردم راهی به شناخت تو مقرر نشده، مگر به درماندگی از معرفت تو.
9- همان، بخشی از دعای کوفه.
10- همان، مناجات هشتم، ص 224.
11- برگرفته: از مقدمه شهید صدر بر صحیفه سجادیه.
12- حیاة الامام زین العابدین(ع) ج 2، ص 414.
13- مثل اینکه اگر گفتند: هفت دریای علم که سخنشان ( عین علم است) و خارج از علم نیست کدام اند؟ بگو: آنان عبیدالله، عروة، قاسم، سعید، ابوبکر، سلیمان و خارجه هستند. همان، ص 415.
14- امام سجاد(ع) جمال نیایشگران، ص 196.
15- ابن جوزی، عبدالرحمان، تذکرة الخواص، ص 241.
16- تاریخ الطبری، ج 5، ص 262.
17- قبلاً در ضمیمه آمده بود.
18- فرزدق در قصیده خود گوید: نرم خویی است که کسی از او هراسان و بیمناک شده است، دو چیز زینت اوست خلق نیکو و خوی پسندیده. زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص 113؛ امام سجاد(ع) جمال نیایشگران، ص 83.
19- ر.ک: امام سجاد(ع) جمال نیایشگران، ص 72. هشام بن اسماعیل، در زمان ولایتش بر مدینه امام جساد(ع) بسیار می آزرد. هنگامی که عزل شد منادیان ولید در مدینه ندا دادند:«بر هر کس در زمان فرمانروایی هشام، ظلمی رفته و یا حقی از او ضایع شده است، می تواند حق خود را بازستاند». هشام بیش از همه از امام بیم داشت. زیرا می دانست که با حضرت چگونه رفتار کرده است اما برخلاف تصور او( و شاید دیگران) زمانی که امام(ع) در برابر او قرار گرفت، بر او سلام کرد و به ‏یاران خود سفارش کرد که متعرض او - که اکنون ضعیف و ناتوان است - نشوند. الارشاد....، ج 2، ص 146؛ تذکرة الخواص، ص 295.
20- کشف الغمه...، ج 2، ص 266.
21- همان، ص 279.
22- دعائم الاسلام، ج 2، ص 301.
23- برای نمونه، امام(ع) مجموعه‏ى این مباحث و اندکی بیش از آن را در دعای روز عرفه چنین ذکر می کند: « رب صل علی أطائب اهل ببته الذین اخترتهم لامرک» خداوندا بر پاکان از اهل بیت او، همانان که برای قیام به امر خود انتخابشان کردی درود فرست - «و جعلتهم خزنة علمک» و آنان را که خزانه دار علم خود قرار دادی ( به قرار دادن تکوینی). «و حفظه دینک» و آنان را حافظان دین خود قرار دادی (و لازمه آن این است که امین و به تمام دین عالم باشند).- « و خلفاءک فی أرضک» و آنان را جانشینان خویش در زمین قرار دادی- «و حججک علی عبادک » و آنان را حجتهای خود بر بندگانت تعیین کردی،- «و طهرتم من الرجس و الدنس تطهیرا بارادتک» (آنان را به اراده تکوینی) از هر پلیدی و بدی طهارت [وعصمت علمی و عملی] دادی، - «و جعلتهم الوسیلة الیک و المسلک الی جنتک » و آنان وسیله [برای جلب رضایت خدا] و راهی به سوی بهشت خود قرار دادی. « اللهم انک ایدت دینک فی کل اوان بامام اقمته علما لعبادک و منارا فی بلادک » خداوندا، تو همواره دین خود را در هر زمانی به وجود امامی تأیید می کنی؛ امامی که نشانه های هدایت مردم و چراغ روشنی بخش در زمین توست -«بعد ان وصلت حبله بحبلک و جعلته الذریعة الی رضوانک » - «وافترضت طاعته» و اطاعت او را بر همه واجب گرداندی. «و حذرت معصیته» و نافرمانی از او را بیم دادی، -«و امرت بامتثال اوامره و بالانتهاء عند نهیه» به اطاعت فرمانهایش و باز ایستادن از نواهی او فرمان دادی، «و الا یتقدمه متقدم، و لا یتاخر عنه متاخر» و بر پیشی نجستن بر او و واپس نماندن از حضرتش دستور دادی. امام سجاد(ع) صحیفه کامله‏ى سجادیه، ترجمه حسین انصاریان، دعای روز عرفه، دعای 47، ص 259-261( با اندکی تصرف).
24- کشف الغمه، ج 2 ص 299؛ تذکرة الخواص، ص 294.
25- همان، ص 304.
26- شوشتری، قاضی نور الله، احقاق الحق، ج 12، ص 121.
27- مفید، محمد بن محمد بن نعمان، امالی المفید، ص 109؛ بحارالانوار، ج 78، ص 152.
28- قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة لذوی القربی، ص 276.
29- امالی مفید، ص 5؛ بحارالانوار، ج 78، ص 152.
30- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 3، ص 314.
31- احقاق الحق، ج 12، ص 117.

منبع:برگرفته از تاریخ تشیع(1)

چهل حدیث و چهل داستان از زندگانی امام زین العابدین - ویژه تلفن همراه

چهل حدیث و چهل داستان از زندگانی امام زین العابدین - ویژه تلفن همراه
نوشتارى که در اختیار شما خواننده محترم قرار دارد برگزیده و گرفته شده است از زندگى سراسر آموزنده ، چهارمین پیشواى بشریّت و ستاره فروزنده آسمان ولایت ، آن انسان کامل و مجاهد عابد و نستوه که لقب زین العابدین و نیز سیّد السّاجدین را به خود اختصاص داده است .
آیات شریفه قرآن ، احادیث قدسیّه و روایات متعددى در منقبت وعظمت آن امام مظلوم ، با سندهاى مختلف وارد شده است .
آن حضرت روز جمعه یا پنج شنبه ، 15 جمادى الثّانى یا 23 شعبان ، سال 36 یا 38 هجرى  میلاد با سعادت آن حضرت طبق تاریخ شمسى به ترتیب بالا چنین است : 21 آذرماه ، سال 35، یا 6 بهمن ماه ، سال 37..، در شهر مدینه منوّره تولّد یافت .
نام :علىّ نام و لقب مبارک آن حضرت به عنوان امام علىّ،زین العابدین(ع) به عددحروف ابجدکبیر چنین مى باشد: 110، 235.. صلوات اللّه و سلامه علیه .
کنیه : ابوالحسن ، ابومحمّد، ابوالقاسم و... .
لقب : سجّاد، زین العابدین ، زین الصّالحین ، سیّد العابدین ، سیّد السّاجدین ،...
پدر: امام ابو عبداللّه الحسین ، سیّد الشّهداء علیه الصّلاة والسّلام .
مادر: معروف به شهربانو، شاهزاده ایرانى ، دختر یزدجرد، که آخرین پادشاه فارس بود
شهادت : حضرت روز شنبه ، دوازدهم یا بیست و پنجم محرّم ، سال 94 یا 95 هجرى قمرى تاریخ شهادت آن حضرت به تاریخ شمسى به ترتیب بالا چنین مى شود: 29 مهرماه یا 12 آبان ، سال 91 یا سال 92..، توسّط هشام بن عبدالملک مروان به وسیله زهر، مسموم و به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
محلّ دفن : پیکر مطهّر و مقدّس آن بزرگواردرقبرستان بقیع کنارعمویش ‍امام حسن مجتبى(ع)دفن گردید.
دریافت فایل برنامه ( 0.14 مگابایت ) ( 778 بار دانلود شده )
http://www.rasekhoon.net/Software/Download-1377.aspx
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد