اهمیت اربعین از کجاست ؟ صرف اینکه چهل روز از شهادت
شهید می گذرد ، چه خصوصیتی دارد ؟ اربعین خصوصیتش به خاطر این است که در
اربعین حسینی یاد شهادت حسین زنده شد و این چیز بسیار مهمی است . شما فرض
کنید اگر این شهادت عظیم در تاریخ اتفاق می افتاد یعنی حسین بن علی و بقیه
شهیدان در کربلا شهید می شدند ، اما بنی امیه موفق می شدند همانطور که خود
حسین را و یاران عزیزش را از صفحه روزگار برافکندند و جسم پاکشان را در زیر
خاک پنهان کردند ، یاد آنها را هم از خاطره نسل بشر در آن روز و روزهای
بعد محو کنند .ببینید در این صورت آیا این شهادت فایده ای برای عالم اسلام
داشت ؟ یا اگر هم برای آن روز یک اثری می گذاشت ، آیا این خاطره در تاریخ
هم ، برای نسلهای بعد هم ، برای گرفتاریها و سیاهی ها و تاریکی ها و
یزیدیهای دوران آینده تاریخ هم اثری روشنگر و افشا کننده داشت ؟ اگر حسین
شهید می شد ، اما مردم آن روز و مردم نسلهای بعد نمی فهمیدند که حسین شهید
شده ، آیا این خاطره چه اثری و چه نقشی می توانست در رشد و سازندگی و هدایت
و برانگیزانندگی ملتها و اجتماعات و تاریخ بگذارد ؟
می بینید که هیچ
اثری نداشت ، بله حسین که شهید می شد ، خود او به اعلی علیین رضوان خدا می
رسید ، شهیدانی که کسی نفهمید و در غربت ، در سکوت ، در خاموشی شهید شدند ،
به اجر خودشان در آخرت رسیدند ، روح آنها فتوح و گشایش را در درگاه رحمت
الهی به دست آورد ، اما آیا چقدر درس شدند ، چقدر اسوه شدند ، درس ، آن
شهیدی می شود که شهادت او و مظلومیت او را نسلهای معاصر و آینده او بدانند و
بشنوند ، درس و اسوه آن شهیدی می شود که خون او بجوشد و در تاریخ سرازیر
بشود ، مظلومیت یک ملت آن وقتی می تواند زخم پیکر ستم کشیده شلاق خورده
ملتها را شفا بدهد و مرهم بگذارد که این مظلومیت فریاد بشود ، این مظلومیت
به گوش انسانهای دیگر برسد ، برای همین است که امروز ابرقدرتها صدا توی صدا
انداختند که صدای ما بلند نشود ، برای همین است که حاضرند پولهای گزاف خرج
کنند تا دنیا نفهمد که جنگ تحمیلی چرا به وجود آمد ، با چه انگیزه ای ، با
دست که ، با تحریک که . آن روز هم دستگاههای استکباری ، حاضر بودند هر چه
دارند خرج کنند به قیمت این که نام و یاد حسین و خون حسین و شهادت عاشورا
مثل درس در مردم آن زمان و ملتهای بعد باقی نماند و شناخته نشود . البته در
اوائل کار درست نمی فهمیدند که چقدر مطلب با عظمت است . هر چه بیشتر گذشت ،
بیشتر فهمیدند .
در اواسط دوران بنی عباس حتی قبر حسین بن علی علیه
السلام را ویران کردند ، آب انداختند ، خواستند از او هیچ اثری باقی نماند .
نقش یاد و خاطره شهیدان و شهادت این است ، شهادت بدون خاطره ، بدون یاد ،
بدون جوشش خون شهید ، اثر خودش را نمی بخشد و اربعین آن روزی است که
برافراشته شدن پرچم پیام شهادت کربلا در آن روز آغاز شد و روز بازماندگان
شهداست . حالا چه در اربعین اول ، خانواده امام حسین علیه السلام به کربلا
آمده باشند و چه نیامده باشند . اما اربعین اول آن روزی است که برای اولین
بار زائران شناخته شده حسین بن علی به کربلا آمدند ؛ جابربن عبدالله انصاری
است و عطیه از اصحاب پیغمبر ، از یاران امیر المومنین و آمدند آن جا و
جابربن عبدالله حتی نابینا بود - آن طور که در نوشته ها و اخبار هست - و
دستش را عطیه گرفت و برد روی قبر حسین بن علی گذاشت و او قبر را لمس کرد و
گریه کرد و با حسین بن علی علیه السلام حرف زد و با آمدن خود و با سخن گفتن
خود خاطره حسین بن علی را زنده کرد و سنت زیارت قبر شهداء را پایه گذاری
کرد . یک چنین روزمهمی است روز اربعین.
حرکت امام حسین(ع) براى اقامهى
حق و عدل بود: «انّما خرجت لطلبالاصلاح فى امّة جدّى ارید ان امر بالمعروف
وانهى عنالمنکر ...»( بحارالانوار، ج 44، ص 329). در زیارت اربعین که یکى
از بهترین زیارات است، مىخوانیم: «و منحالنّصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ
عبادک منالجهالة و حیرةالضّلاله». آن حضرت در بین راه، حدیث معروفى را که
از پیامبر(ص) نقل کردهاند، بیان مىفرمایند: «ایهاالنّاس انّ رسولاللَّه
صلّىاللَّه علیه و اله و سلّم قال: من رأى سلطانا جائرا مستحلّا
لحرماللَّه ناکثا لعهداللَّه مخالفا لسنة رسولاللَّه صلّىاللَّه علیه و
اله و سلم یعمل فى عباداللَّه بالاثم والعدوان فلم یغیّر علیه بفعل و لاقول
کان حقّا علىاللَّه ان یدخله مدخله» (بحارالانوار، ج 44، ص 382).
تمام
آثار و گفتار آن بزرگوار و نیز گفتارى که دربارهى آن بزرگوار از معصومین
رسیده است، این مطلب را روشن مىکند که غرض، اقامهى حق و عدل و دین خدا و
ایجاد حاکمیت شریعت و برهم زدن بنیان ظلم و جور و طغیان بوده است. غرض،
ادامهى راه پیامبر اکرم(ص) و دیگر پیامبران بوده است که: «یا وارث ادم
صفوةاللَّه یا وارث نوح نبىّاللَّه ...»( مفاتیحالجنان، زیارت وارث) و
معلوم است که پیامبران هم براى چه آمدند: «لیقومالنّاس بالقسط». اقامهى
قسط و حق و ایجاد حکومت و نظام اسلامى.
اساساً اهمیت اربعین در آن است
که در این روز، با تدبیر الهى خاندان پیامبر(ص)، یاد نهضت حسینى براى همیشه
جاودانه شد و این کار پایهگذارى گردید. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان
اصلى، در حوادث گوناگون - از قبیل شهادت حسینبنعلى(علیهالسّلام) در
عاشورا - به حفظ یاد و آثار شهادت کمر نبندند، نسلهاى بعد، از دستاورد
شهادت استفادهى زیادى نخواهند برد.
درست است که خداى متعال، شهدا را در
همین دنیا هم زنده نگه مىدارد و شهید به طور قهرى در تاریخ و یاد مردم
ماندگار است؛ اما ابزار طبیعىیى که خداى متعال براى این کار - مثل همهى
کارها - قرار داده است، همین چیزى است که در اختیار و ارادهى ماست. ما
هستیم که با تصمیم درست و بجا، مىتوانیم یاد شهدا و خاطره و فلسفهى شهادت
را احیا کنیم و زنده نگهداریم.
رمز زنده ماندن واقعهى عاشورا
اگر
زینبکبرى(سلاماللَّهعلیها) و امام سجّاد(صلواتاللَّهعلیه) در طول آن
روزهاى اسارت - چه در همان عصر عاشورا در کربلا و چه در روزهاى بعد در راه
شام و کوفه و خود شهر شام وبعد از آن در زیارت کربلا و بعد عزیمت به مدینه
و سپس در طول سالهاى متمادى که این بزرگواران زنده ماندند - مجاهدات و
تبیین و افشاگرى نکرده بودند و حقیقت فلسفهى عاشورا و هدف حسینبنعلى و
ظلم دشمن را بیان نمىکردند، واقعهى عاشورا تا امروز، جوشان و زنده و
مشتعل باقى نمىماند.
چرا امام صادق(علیهالصّلاة والسّلام) - طبق
روایت - فرمودند که هر کس یک بیت شعر دربارهى حادثهى عاشورا بگوید و
کسانى را با آن بیت شعر بگریاند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد کرد؟(1)
چون تمام دستگاههاى تبلیغاتى، براى منزوى کردن و در ظلمت نگهداشتن مسألهى
عاشورا و کلاً مسألهى اهلبیت، تجهیز شده بودند تا نگذارند مردم بفهمند چه
شد و قضیه چه بود. تبلیغ، اینگونه است. آن روزها هم مثل امروز، قدرتهاى
ظالم و ستمگر، حداکثر استفاده را از تبلیغات دروغ و مغرضانه و شیطنتآمیز
مىکردند. در چنین فضایى، مگر ممکن بود قضیهى عاشورا - که با این عظمت در
بیابانى در گوشهیى از دنیاى اسلام اتفاق افتاده - با این تپش و نشاط باقى
بماند؟ یقیناً بدون آن تلاشها، از بین مىرفت.
آنچه این یاد را زنده
کرد، تلاش بازماندگان حسینبنعلى(علیهالسّلام) بود. به همان اندازه که
مجاهدت حسینبنعلى(علیهالسّلام) و یارانش به عنوان صاحبان پرچم، با موانع
برخورد داشت و سخت بود، به همان اندازه نیز مجاهدت زینب (علیهاالسّلام) و
مجاهدت امام سجّاد(علیهالسّلام) و بقیهى بزرگواران، دشوار بود. البته
صحنه آنها، صحنهى نظامى نبود؛ بلکه تبلیغى و فرهنگى بود. ما به این
نکتهها باید توجه کنیم.
درسى که اربعین به ما مىدهد
درسى
که اربعین به ما مىدهد، این است که باید یاد حقیقت و خاطرهى شهادت را در
مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت. شما ببینید از اول انقلاب تا
امروز، تبلیغات علیه انقلاب و امام و اسلام و این ملت، چه قدر پرحجم بوده
است. چه تبلیغات و طوفانى که علیه جنگ به راه نیفتاد جنگى که دفاع و حراست
از اسلام و میهن و حیثیت و شرف مردم بود. ببینید دشمنان علیه شهداى عزیزى
که جانشان - یعنى بزرگترین سرمایهشان - را برداشتند و رفتند در راه خدا
نثار نمودند، چه کردند و مستقیم و غیرمستقیم، با رادیوها و روزنامهها و
مجلهها و کتابهایى که منتشر مىکردند، در ذهن آدمهاى سادهلوح در همه جاى
دنیا، چه تلقینى توانستند بکنند.
حتّى افراد معدودى از آدمهاى سادهدل و
جاهل و نیز انسانهاى موجّه و غیر موجّهى در کشور خودمان هم، در آن فضاى
ملتهب جنگ، گاهى حرفهایى مىزدند که ناشى از ندانستن و عدم احاطه به حقایق
بود. همین چیزها بود که امام عزیز را برمىآشفت و وادار مىکرد که با آن
فریاد ملکوتى ، حقایق را با صراحت بیان کند.
اگر در مقابل این تبلیغات،
تبلیغات حق نبود و نباشد و اگر آگاهى ملت ایران و گویندگان و نویسندگان و
هنرمندان، در خدمت حقیقتى که در این کشور وجود دارد، قرار نگیرد، دشمن در
میدان تبلیغات غالب خواهد شد. میدان تبلیغات، میدان بسیار عظیم و خطرناکى
است. البته، اکثریت قاطع ملت و آحاد مردم ما، به برکت آگاهىِ ناشى از
انقلاب، در مقابل تبلیغات دشمن بیمه هستند و مصونیت پیدا کردهاند. از بس
دشمن دروغ گفت و چیزهایى را که در مقابل چشم مردم بود، به عکس و واژگون
نشان داد و منعکس کرد، اطمینان مردم ما نسبت به گفتهها و بافتهها و
یاوهگوییهاى تبلیغات جهانى ، بکلى سلب شده است.
دستگاه ظالم جبار
یزیدى با تبلیغات خود، حسینبنعلى(ع) را محکوم مىساخت و وانمود مىکرد که
حسینبنعلى(ع) کسى بود که بر ضد دستگاه عدل و حکومت اسلامى و براى دنیا
قیام کرده است!! بعضى هم، این تبلیغات دروغ را باور مىکردند. بعد هم که
حسینبنعلى(علیهالسّلام)، با آن وضع عجیب و با آن شکل فجیع، به وسیلهى
دژخیمان در صحراى کربلا به شهادت رسید، آن را یک غلبه و فتح وانمود
مىکردند! اما تبلیغات صحیح دستگاه امامت، تمام این بافتهها را عوض کرد.
حق، این گونه است.
از بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالى)29/ 06/ 68
منبع : پایگاه مقام معظم رهبری
منتدیات یا حسین
یکی از راههای عمیق و در عین حال ساده و آسان برای شناخت
اسلام و آثار سازنده آن، مطالعه زندگی اصحاب خاص پیامبر(صلی الله علیه
واله) و امامانمعصوم (علیهم السلام) است. آنها که تا آخر عمر در خط پیامبر
وامامان بودند و از جانب آن بزرگوران مورد تایید قرار گرفتند. جابر بن عبد
الله انصاری از افراد نادری است که براستی شاگردفهیم، عارف، پارسا، مجاهد و
وارسته پیامبر(صلی الله علیه واله)بود. وی بیش از90 سال عمر پربرکتخود را
در راه اسلام و گسترش آن صرف کرد وشیرمردی مخلص و نستوه، عابدی وارسته و
عاشق و عالمی پرتلاشبود. جابر پنج امام را درک کرد، از شاگردان و یاران
مخصوص همهآنها بود و در نشر اندیشه آنان، سهمی بزرگ داشت.«جابر بن عبد
الله انصاری» کسی بود که هم اسلام او را پرورشداد و هم او موجب رشد و
گسترش اسلام شد. او در این میدان، گویسبقت از همگنان ربود و چنان درخشید
که وی را از «اصفیا»میدانند.او به دو موضوع، که در مکتب اسلام بسیار مهم و
سرنوشتساز است،اهمیتبسیار میداد: 1- پاسداری و نگهبانی عمیق و جدی از
خط راستین ولایت و رهبریامامان برحق، 2- نقل و نشر احادیث پیامبر و
امامان(علیهم السلام) و گسترشفرهنگ اسلام. او چنان به نشر روایات اهمیت
میداد که در تمامکتب احادیث اسلامی، نام او به عنوان ناقل حدیث و ناشر
فرهنگاهل بیت (علیهم السلام) میدرخشد. پس ضروری است که زندگی این
بزرگوار را مورد مطالعه قرار داده، از آن درس گیریم و درزندگی خود به کار
بندیم.
جابر کیست؟
جابر بن عبد الله انصاری یار
باوفای پیامبر (صلی الله علیه واله)و شیفته حق وپاسدار جان برکف اسلام حدود
پانزده سال قبل از هجرت در مدینه ودر خانوادهای محترم، از خاندان «خزرج»
متولد شد. پدر جابر«عبد الله بن عمرو» از نخستین کسانی است که قبل از
هجرتپیامبر(صلی الله علیه واله)از مکه به مدینه، اسلام را پذیرفت. او تمام
زندگیاشرا وقف گسترش اسلام کرده بود. و بیش از صد سال داشت. در جنگ
بدرشرکت کرد و در جنگ احد به درجه رفیع شهادت دستیافت. نام مادرجابر
«نسیبه» بود و دختر، عقبه بن عدی به شمار میآمد.
جابر در عصر پیامبر
هنگامی
که پدر جابر به شهادت رسید، جابر 9 خواهر داشت. گروهی بر این باروند که
جابر پنج فرزند داشت، سه پسر که عبد الرحمن، محمد و حمید نام داشتند. و دو
دختر که میمونه و ام حبیب خوانده میشدند. به سبب نام پسرهایش، جابر را
ابو عبد الرحمن و ابو محمد و گاه ابو عبد الله میخواندند. جابر در عصر
پیامبر(صلی الله علیه واله)عنصری پاک، مجاهدی مخلص و صحابی رسولخدا (صلی
الله علیه واله)شمرده میشد و همراه پیامبر(صلی الله علیه واله)در 19 غزوه
از بیست و یک غزوه شرکت کرد. امام باقر(علیه السلام) فرمود: از جابر بن عبد
الله انصاری شنیدم که میگفت: از رسول خدا (صلی الله علیه واله)در مورد
سلمان پرسیدم ، فرمود: سلمان دریای علم و معرفت است که نمیتوان به آخر آن
رسید. سلمان دارای علمگذشته و آینده است. خداوند دشمن دارد ، کسی را که
با سلماندشمنی کند و دوست دارد آن را که با سلمان دوستی ورزد. عرض کردم
درباره ابوذر غفاری، مقداد، و عمار یاسر چه میفرمایی؟حضرت پاسخ را تکرار
کرد. از محضر رسول خدا (صلی الله علیه واله)بیرون آمدم، تا این چهار تن
(سلمان، ابوذر، مقداد، عمار یاسر) را دیدار کنم و به آنها بشارت دهم. وقتی
از حضور رسول خدا(صلی الله علیه واله)حرکت کردم ، فرمود: «الی یا جابر و
انت منا، ابغض الله من ابغضک و احب مناحبک» ای جابر، تو از خاندان ما
هستی، خداوند دشمن دارد آن را که با تو دشمنی ورزد و دوست دارد آن را که
با تو دوستیکند.
وصیت مخصوص پیامبر(صلی الله علیه واله)به جابر
از
ویژگیهای جابر بن عبد الله انصاری وصیت پر راز و رمز رسولخدا(صلی الله
علیه واله)به اوست. این امر شگفتانگیز بیانگر مقام ارجمند و شخصیت عظیم
جابر است. رسول خدا (صلی الله علیه واله)به جابر فرمود: «امید آناست که
عمر طولانی کنی تا فرزندی از من را که از نسل حسین(ع)است و محمد نام دارد ،
ببینی که علم دین را میشکافد و تشریح میکند. وقتی او را ملاقات کردی،
سلامم را به وی برسان.
جابر بعد از پیامبر(صلی الله علیه واله)
از
گفتار و روش جابر و قراین بسیار استفاده میشود که جابر بنعبد الله
انصاری ، بعد از رحلت پیامبر(ص)، هیچگاه به راه دیگران نرفت و با کمال
شهامت در خط راستین اسلام پا برجا ماند. و از افراد نادری است که فراز و
نشیبها وی را نلغزاند. ابو زبیر مکی میگوید: جابر را دیدم بر عصایی تکیه
داده، از کوچههایمدینه عبور کرد ، به محل اجتماع مردم مدینه آمد و گفت:
«علی خیر البشر فمن ابی فقد کفر ، معاشر الابصار ادبوا اولادکم علی حب
علی.» علی(علیه السلام)بهترین انسانهاست، پس هرکس منکر این موضوع شود، راه
کفر پیموده است. ای مردم مسلمان مدینه ، فرزندان خود را بر اساس دوستی و
عشق علی(علیه السلام)تربیت کنید ، هر کسمانع از آن شد ، بنگرید که مادرش
چگونه او را زاده است. (اصالتخانوادگی ندارد.) «ابو زبیر» میگوید: از
جابر پرسیدم: علی(علیه السلام)چگونه شخصی بود؟ جابر ابروانش را که روی
چشمانش افتاده بود، بالا زد و گفت: علی(علیه السلام)بهترین افراد بشر در
روی زمین بود. در زمان رسولخدا(صلی الله علیه واله)هرگاه میخواستیم
منافقان را بشناسیم ، معیار ما ارتباط با علی(علیه السلام)بود. یعنی هر که
با علی(علیه السلام)رابطه خوبی نداشت، منافق بود و هر که روابط خوبی با
حضرت داشت، مسلمان حقیقی بود.
ناشر افکار خاندان نبوت
تلاش
بیوقفه از ویژگیهای جابر بود در نشر افکار و فرهنگ امامان(علیهم السلام)
در زمانی که دشمنان برای پوشاندن فرهنگ اهلبیت(علیهم السلام) تلاش
میکردند ، جابر گاه برای دریافت حدیثیاز پیامبر(صلی الله علیه واله)از
مدینه به سوی شام (با وسایل آن زمان) حرکت میکرد. در مورد وثاقت جابر ،
امام باقر(علیه السلام)فرمود: «جابر هرگز دروغ نمیگوید.» در این باره،
تاریخ نویسان گفتهاند: « و کان من المکثرین فی الحدیث، الحافظین للسنن.»
جابر در نقل گفتار و فرهنگ اسلام بسیار کوشا بود و از پاسداران سنتهای
اسلام بهشمار میآمد.
شیعه شیفته
در میان یاران
و اصحاب رسول خدا(ص)، دوستی و محبت امیرمومنانیک امتیاز و برجستگی بشمار
میرفت که «جابر» یکی از نمادهایمودت و دوستی به حضرت علی بود.
«جابر»
، علی(ع)را فرای از پیامبران بهترین خلق خدادانسته، رستگاری را در گرو
دوستی و پیروی امیرمومنان و ائمه پساز او میدانست و از سویی دشمنان علی
را کافر و منتقدان او رامنافق معرفی میکرد.
جابر میگوید: ما منافقان را به بغض و کینه ایشان به علیمیشناختیم.
جابربن
عبدالله، ویژگی علی دوستی و پیروی از او و ائمهجانشین وی را تا پایان عمر
برای خود باقی گذارد و آن را ازتندبادهای تطمیع سیاسی و مالی و تهدیدها
حفظ داشت.
دیدار فاطمه (سلام الله علیها)
جابر
آمد و شد فراوانی با پیامبر داشت و رسول خدا نیز به اینجوان با محبت،
صمیمی و امین اعتماد میورزیدند. این اعتماد بهحدی بود که روزی رسول خدا،
جابر را برای رفتن به منزل فاطمهزهرا (س)، همراه خویش ساخت; جابر این
همراهی را چنین حکایتمیکرد:
«....هنگامی که به در خانه فاطمه(س)رسیدیم، پیامبر دستخودرا روی در نهاد و خطاب به دختر خود فرمود:
السلام علیکم .
علیک السلام، ای رسول الله!
وارد شوم؟
بفرمایید، ای رسول الله!
آیا من با همراه خود وارد شوم؟!
ای رسول الله! روپوش(و مقنعهای)که بر سر بنهم، ندارم!
فاطمه! گوشه روانداز خود را بردارو سر خود را با آنبپوشان.
فاطمه زهرا چنین کرد، دوباره رسول خدا فرمود:
السلام علیکم .
علیک السلام، ای رسول خدا!
آیا وارد شوم؟
آری، رسول خدا!
با همراهم وارد شویم؟
آری! شما و همراه شما.
آنگاه پیامبر وارد خانه فاطمه شد، من نیز در پی او داخلمنزل شدم، در آن حال، صورت فاطمه بسیار زرد بود! پیامبراکرم بهفاطمه فرمود:
چرا صورت تو را زرد میبینم؟!
ای رسول الله ! از گرسنگی است!
رسول خدا دستبه دعا بالا برد و فرمود: ای خدای سیرکنندهگرسنه و برطرف کننده گرفتاری، فاطمه، دختر محمد را سیرکن!
در آن هنگام به سیمای زهرا نگریستم، صورت او برافروخته شد وگرسنگیاش برطرف گردید...»
لوح سبز
اعتماد
بسیار پیامبر به جابر او را میان اهل بیت نیز امین ومحرم راز ساخته بود.
به گونهای که فاطمه و علی(ع)جابر را ازخود میدانستند و گاه او را از
اسرار این خاندان، آگاهمیساختند.
جابر پس از آگاهی از تولد امام
حسین(ع) ، راهی منزلفاطمه (ع) شد تا این میلاد را به دختر رسول خدا تبریک و
تهنیتگوید. او پس از ورود ، ولادت دومین فرزند را به حضرت زهرا (س)
تبریک گفت. جابر، جریان ملاقات را چنین شرح میدهد:
«در آن حال، در
دستان فاطمه(س) لوح سبزی را دیدم، گمان بردم که آن زمرد است ، نگاهم به
نوشته سفید بر روی آن افتاد ، مکتوبیکه به نور خورشید شباهت داشت! به حضرت
فاطمه گفتم:
پدر و مادرم فدای شما ای دختر رسول خدا! این لوح چیست؟!
این
لوحی است که پروردگار به رسول و فرستادهاش اهدا کردهاست ، در آن نام
پدرم ، نام همسرم، نام دو پسرم و اسامی اوصیا وجانشینان فرزندم میباشد. آن
را پدرم به من عطا کرده، تا بدانخشنود گردم. آنگاه حضرت فاطمه لوح را به
من داد تا بدان بنگرم.
پس از دریافت لوح و نگاه به نوشته زیبای آن، مکتوبات آن رایادداشت کردم....»
جابر بن عبدالله، در عصر امام باقر(ع)، و در پاسخ به پرسشامام، ماجرای دیدار لوح را به حضرت فرمود و آن نوشته را نیزنشان امام داد.
یاور امام زمان(علیه السلام)
بعضی
از دانشمندان و سیره نویسان، تاویل معنای آیه (ان الذیفرض علیک القرآن
لرادک الی معاد) را به رجعت جابر با امام زمان حضرت مهدی(علیه
السلام)مربوط میدانند. شاید رسول خدا(صلی الله علیه واله)یا یکی از
امامان(علیهم السلام) با خواندن آیه فوق به جابر بشارت داد که ، هنگام ظهور
حضرت مهدی(علیه السلام)زنده میشوی; از یاران نزدیک و مخلصآن حضرت خواهی
بود و در تثبیت و گسترش حکومت جهانی آن حضرتنقش بسزایی بر عهده خواهی
داشت.
نخستین زائر کوی حسینی(علیه السلام)
آنچه
بر شهرت جابر افزود و نام او را جهانی و جاودانه ساخت، این بود که در روز
اربعین سال 61 هجری ، به عنوان «نخستین زیارتکننده مرقد شریف امام
حسین(ع)، به کربلا آمد و به زیارت پرداخت.» پیوند مقدس و مخلصانه با امام
حسین(علیه السلام)به وی رنگحسینی داد و او در کنار امام حسین(علیه
السلام)بر قله رفیع جهان و زمانقرار گرفت; زیرا زیارت او زیارتی معمولی
نبود، بلکه زیارتیسیاسی و انقلابی و پایهگذار شکستن زرق و برق طاغوت
زمان(یزید) و طاغوتهای دیگر بود. این زیارت چون پتکی بر سر یزیدیان و
بردگان زر و زور فرود آمد. گویا خداوند میخواست تا جابر در پرتو نور حسینی
در همه جا حضور یابد و شیوهاش، الگوییبرای مسلمانان راستین گردد.
چگونگی زیارت جابر
«عطیه
عوفی» میگوید: من با جابر بن عبد الله انصاری به زیارت قبر حسین(علیه
السلام)رفتم. وقتی به کربلا رسیدیم ، جابر نزدیک شط فرات رفت، غسل کرد.
قطیفهای به کمر بست و قطیفهای دیگر بر دوش افکند. سپس کیسهایکه همراهش
بود، گشود و از آن آرد «سعد» (ریشه خوشبوی کوفی) برون آورد و خود را خوشبو
کرد. سپس به طرف مرقد شریف امامحسین(علیه السلام)حرکت کرد; در حالی که
مشغول ذکر خدا بود، خود را نزدیک قبور رساند و گفت: مرا به قبر حسین(علیه
السلام)برسان تا آن را لمس کنم. دستش را گرفتم و به قبر رساندم. هنگامی که
دستش به خاک مرقد حسین(علیه السلام)رسید، از شدت اندوه بیهوش شد و به روی
قبر افتاد. من بر وی آب پاشیدم. وقتی به هوش آمد، سه بار گفت: یاحسین!
یاحسین! یاحسین! سپس گفت: «حبیب لا یجیب حبیبه» آیا دوست جواب دوستش را
نمیدهد؟! بعد گفت: چگونه جواب دهی که خون از رگهای گلویت بر سینه و
شانهات فرو ریخته و میان سر و بدنت جداییافتاده است! من گواهی میدهم تو
فرزند بهترین پیامبران و سرور مؤمنان و اسوه تقوا و پرهیزکاری و زاده
هادیان و رهبران، و پنجمین تن از اصحاب کساء ، فرزند بزرگترین نقبا
(علی-علیه السلام-) و فرزند سرور زنانی. چرا چنین نباشی که دست سید
المرسلین تو را پروراند، در دامن پرهیزکاری بودی از پستان ایمان شیر
خوردی، با اسلام از شیر بازگرفتهشدی و در زندگی و هنگام مرگ پاک بودی. قلب
مؤمنان، از فراقت سوخت. آنها شک ندارند که تو زندهای، سلام و خشنودی
خدا بر تو باد. گواهی میدهم داستان تو مانند جریانشهادت حضرت یحیی بن
زکریا بود. (که طاغوت زمان سر از پیکرش جدا کرد.) عطیه عوفی میگوید: سپس
جابر ، به اطراف قبر امامحسین(علیه السلام)متوجه شد و سایر شهیدان کربلا
را چنین زیارت کرد: «درود و سلام بر شما ارواحی که در محور قبر امام
حسین(علیه السلام)جایگزیدید. و شتر خود را در آستان او خوابانیدید. گواهی
میدهم شما نماز را به پا داشتید و زکات را ادا کردید و امر به معروفو
نهی از منکر انجام دادید و با منحرفان و ملحدان جنگیدید. شما خدا را عبادت
کردید تا مرگتان فرا رسید. سوگند به خداییکه محمد(صلی الله علیه واله)را
به راستی فرستاد، ما با شما در آنچه بدان واردشدید، شریک بودیم. عطیه عوفی
میگوید: از او پرسیدم: ما چگونه در جهاد و پیکار آنها (شهیدان کربلا) شرکت
داریم؟ مادر فراز و نشیب همراه آنها نبودیم و شمشیر نکشیدیم; ولی
اینشهیدان جانبازی کردند ، به گونهای که سرهایشان از بدنشان جداشد و
فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه گشتند؟! جابر در پاسخگفت: ای عطیه، از
حبیب خود رسول خدا(صلی الله علیه واله)شنیدم که میگفت: هر کس قومی را
دوستبدارد، با آنها محشور میشود و هر کس عمل قومی را دوست بدارد، در آن
عمل با آنها شریک است. سوگند به خداوندی که محمد(صلی الله علیه واله)را به
راستی فرستاد، نیت من و اصحابم همان نیت امامحسین(علیه السلام)و اصحاب
اوست; نیتی که بر اساس آن به شهادت رسیدند.
ای عطیه : مرا به سوی
خانههای کوفه ببر. چون پارهای راه رفتیم گفت: ای عطیه! گمان ندارم که پس
از این سفر تو را ببینم، آیا میخواهی که تو را وصیّتی کنم؟ دوست بدار
دوستدار آل محمد(ص) را تا هنگامی که دوستشان میدارد و دشمن بدار دشمن آل
محمد(ص) تا هنگامی که دشمنشان میدارد؛ هر چند روزهدار و نمازگزار باشد.
با دوستدار محمّد و آل محمّد(ص) مهربانی کن، چرا که اگر بر اثر گناه
فراوان یک گامش بلغزد ، با محبّت آنان گام دیگرش ثابت میماند (و جبران
میگردد). دوستدار آنان به بهشت و دشمنانشان به دوزخ باز میگردند.
در این نقل چند نکته جای تأمل دارد:
1 . عظمت معرفت جابر؛ و این به خاطر معرفت بالایی بود که نسبت به منزلت اهل بیت محمد(ص) داشت.
2 . داشتن موضع مهم؛ آنجا که جابر، دشمنان امام حسین(ع) را در زمره ملحدان به شمار آورد.
3
. ادب جابر نسبت به ابا عبد الله(ع) ؛ و این نتیجه کمال معرفت وی بود. از
این رو میبینیم که نخست غسل میکند و سپس بدنش را با مشک خوشبو میسازد،
آن گاه در هر گامی خدا را یاد میکند. پس از لمس قبر بیهوش میشود و سپس
سه بار فریاد یا حسین سر میدهد. نیز فرازهای زیارتش نشانگر میزان معرفتی
که نسبت به رسول خدا(ص) و جانشین و نوهاش دارد.
سید بن طاووس نیز از
این زیارت آورده است که : آن گاه روی قبر خم شد و گونهها را به آن سایید و
چهار رکعت نماز گزارد. سپس بر سر قبر علی بن الحسین(ع) آمد و گفت: سلام بر
تو ای مولای من و پسر مولای من! خداوند قاتل تو را بکشد! خداوند آن را که
بر تو ستم کرد بکشد! من با دوستی شما بهخداوند نزدیکی میجویم و از
دشمنانتان نزد خداوند بیزاری میجویم. سپس آن را بوسید و دورکعت نماز به
جای آورد و رو به قبور شهیدان کرد و گفت:
سلام بر ارواح اقامت گزیده در
کنار قبر ابا عبد الله(ع). سلام بر شما ای شیعیان خدا و شیعیان رسول او و
شیعیان امیرمؤمنان و حسن و حسین! سلام بر شما ای پاکیزگان. سلام بر شما ای
هدایتگران. سلام بر شما ای نیکان! سلام بر شما و بر فرشتگانی که پیرامون
قبرهایتان میچرخند. امیدوارم خداوند ما و شما را در جایگاه رحمتش در زیر
عرش جای دهد.
سپس کنار قبر عباس فرزند امیرمؤمنان(ع) آمد و ایستاد و
گفت: سلام بر تو ای ابا القاسم! سلام بر تو ای عباس بن علی! سلام بر تو ای
پسر امیر مؤمنان، گواهی میدهم که تو نصیحت فراوانکردی و امانت را ادا
کردی و با دشمن خود و دشمن برادرت جهاد کردی. درود خداوند برروح پاکت و
خداوند به تو پاداش بهترین برادر را عنایت فرماید.
پس دو رکعت نماز گزارد و به درگاه خداوند دعا کرد و رفت.
عطیه کوفی
مرحوم آیتی مینویسد:
«جابر
بیستم ماه صفر، درست چهل روز بعد از شهادت امام وارد کربلا شد و سنت زیارت
اربعین امام به دست او تأسیس گردید».[آیتی، محمد ابراهیم؛ بررسی تاریخ
عاشورا، تهران، صدوق، 1372ه.ش، هشتم ص 231]
فردی که به همراه جابر در این روز به کربلا آمده «عطیه بن سعد بن جناده عوفی کوفی» است. آیتی، در خصوصی شخصیت وی مینویسد:
«
بسیار شده است که از روی نادانی و بیاطلاعی وی را غلام جابر گفتهاند، در
حالی که او یکی از بزرگترین دانشمندان و مفسران اسلامی است. وی از بزرگان
تابعین و از شاگردان عبدالله بن عباس میباشد. و تفسیری در پنج مجلّد بر
قرآن مجید نوشته و از راویان حدیث محسوب میشود».
دیدار با امام سجاد(علیه السلام) و همراهان آن حضرت
آیا
جابر در روز اربعین کاروان اهل بیت(علیهم السلام) را نیز زیارت کرد؟ در
این باره، چهار نظر وجود دارد: 1- امام سجاد(علیه السلام)و همراهانش در
همان اربعین اول (20 صفر سال61) از شام به کربلا آمد و در همان روز با
جابر ملاقات کردند. 2- این ملاقات، در اربعین دوم همان سال یا در اربعین
سال بعد(سال 62 هجری) تحقق یافت. 3- جابر و همراهان در اربعین اول سال 61
هجری به زیارت قبر امام حسین(علیه السلام)توفیق یافتند، ولی ملاقات اهل بیت
(علیهم السلام) بعد از خروج از کوفه ، در مسیر خود به شام نخست به کربلا
آمدند ، به زیارت پرداختند و سپس به شام رفتند; آنها در این روز که مصادف
با اربعین بود با جابر و همراهانش ملاقات کردند. به نظر میرسد که نظر سوم و
چهارم از بقیه مناسبتر است.
نام جابر بر ضریح امام حسین(علیه السلام)
جالب
توجه اینکه در بالای ضریح مقدس امام حسین(علیه السلام)که به وسیله شیعیان
از هندوستان تهیه شده و 5/5 متر دراز و 5/4 متر پهنا دارد، با آب طلای
خالص آیه نور و پس از آن، این حدیث نبوی نگاشته شده است: «یا جابر زر قبر
الحسین فان زیارته تعدلمئه حجه و ان قبر الحسین بن علی ترعه من ترع الجنه
... و انکربلا ارض الجنه» ای جابر ، قبر حسین(علیه السلام)را زیارت کن;
زیرا پاداش زیارت قبر حسین(علیه السلام)با پاداش انجام دادن صد حج (مستحبی)
برابر است; و در حقیقت قبر حسین بن علی(علیه السلام)گلزاری از گلزارهای
بهشت است... و زمین کربلا ، زمین بهشت به شمار میآید. جابر به سفارش
پیامبر(صلی الله علیه واله)عمل کرد و به عنوان نخستین زائر، در
موقعیتیدشوار، این سنت عظیم را بنیان نهاد.
رحلت جابر
پس
از آنکه جابر، پیام رسول خدا (صلی الله علیه واله)را به امام باقر(علیه
السلام)رساند، امام باقر(علیه السلام)به جابر فرمود: وصیتخود را آماده کن;
زیرا تو در مسیر حرکت به سوی خدایی! قطرات اشک از چشمان جابر سرازیرشد و
به امام باقر(علیه السلام)عرض کرد: آقای من، این خبر را قبل ازشما رسول
خدا(صلی الله علیه واله)به من داد و فرمود: «چند روز پس از دیدار با محمد
بن علی (امام باقر-ع-) از دنیامیروی.» امام باقر(علیه السلام)فرمود: «ای
جابر، سوگند به خدا، خداوند علم گذشته و حال و آینده تا روز قیامت را به من
عنایتفرموده است.» جابر وصیت کرد; آماده سفر شد. و سر انجام در 73یا 74
یا 78 قمری در 94 سالگی در مدینه از دنیا رفت. طبق بعضی از روایات، امام
صادق(علیه السلام) فرمود: جابر، آخرین نفر از اصحاب بود که باقی مانده بود.
ابان بن عثمان ، که در آن وقتحاکم مدینه بود، بر جنازه جابر نمازخواند.
او به فرزندان جابر پیام فرستاده بود وقتی پدرتان از دنیا رفت، او را به
خاک نسپارید تا من بر جنازهاش نماز بخوانم. زیرا حاکمان نماز خواندن بر
جنازه بزرگان را امتیاز و افتخار میدانستند. گرچه جابر بن عبد الله
انصاری، در میدان نبرد با دشمن به شهادت نرسید، ولی با شمشیر قلم و بیان و
در مسیر مبارزه پیوسته با دشمنان بود. او با افشاگریهایش بینی دشمنان
کینهتوز را به خاک مالید و از حریم مقدس امامان معصوم(علیه السلام) دفاع
کرد. بیتردید ، جابر از مصداقهای روشن این سخن رسول خدا (صلی الله علیه
واله) به شمار میرود: « اذا کان یوم القیامه یوزن مداد العلماء مع دماء
الشهداء فیرجح مداد العلماء علی دماء الشهداء» هنگامی که روز قیامت میشود
، مرکب قلم دانشمندان را با خون شهیدان میسنجند; پس مرکب قلم دانشمندان
بر خون شهیدان برتری مییابد.
منبع : حوزه
پاسدار اسلام ش 222
موسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر علیه السلام
موسسه انتشارات امیرکبیر
بزرگداشت اربعین و پرسش هایی درباره این روز
نویسنده:رسول جعفریان
اعمال روز اربعین امام حسین (علیه السلام)
نکاتی درباره ی اربعین
1. عدد چهل
2. اربعین امام حسین (علیه السلام)
3. بازگشت اسیران به مدینه یا کربلا
4. میرزا حسین نوری و اربعین
5. شهید قاضی طباطبائی و اربعین
اعتبار
اربعین امام حسین (علیه السلام) از قدیم الایام میان شیعیان و در تقویم
تاریخی وفاداران به امام حسین (علیه السلام) شناخته شده بوده است. کتاب
مصباح المتهجد شیخ طوسی که حاصل گزینش دقیق و انتخاب معقول شیخ طوسی از
روایات فراوان درباره تقویم مورد نظر شیعه درباره ایام سوگ و شادی و دعا و
روزه و عبادت است ، ذیل ماه «صفر» مینویسد: نخستین روز این ماه (از سال
121)، روز کشته شدن زید بن علی بن الحسین است.
روز سوم این ماه از سال
64 روزی است که مسلم بن عقبه پرده کعبه را آتش زد و به دیوارهای آن سنگ
پرتاب نمود در حالی که به نمایندگی از یزید با عبدالله بن زبیر در نبرد
بود.
روز 20 صفر ـ یعنی اربعین ـ زمانی است که حرم امام حسین (علیه
السلام) یعنی کاروان اسرا ، از شام به مدینه مراجعت کردند. و روزی است که
جابر بن عبدالله بن حرام انصاری ، صحابی رسول خدا (ص) ، از مدینه به
کربلا رسید تا به زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) بشتابد و او نخستین
کسی است از مردمان که قبر آن حضرت را زیارت کرد.
اعمال روز اربعین امام حسین (علیه السلام):
در
این روز زیارت امام حسین (علیه السلام) مستحب است و این زیارت، همانا
خواندن زیارت اربعین است که از امام عسکری (علیه السلام) روایت شده که
فرمود: علامات مؤمن پنج تاست: خواندن 51 رکعت نماز در شبانهروز ـ نمازهای
واجب و نافله و نماز و شب ـ به دست کردن انگشتری دردست راست ، برآمدن
پیشانی از سجده ، و بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحیم در نماز.
شیخ
طوسی سپس متن زیارت اربعین را با سند به نقل از حضرت صادق علیه السلام
آورده است: السلام علی ولی الله و حبیبه ، السلام علی خلیل الله و نجیبه
، السلام علی صفی الله و ابن صفیه...
این مطلبی است که شیخ طوسی ،
عالم فرهیخته و معتبر و معقول شیعه در قرن پنجم درباره اربعین آورده است.
طبعاً بر اساس اعتباری که این روز میان شیعیان داشته است، از همان آغاز
که تاریخش معلوم نیست، شیعیان به حرمت آن، زیارت اربعین میخواندهاند و
اگر می توانستهاند مانند جابر بر مزار امام حسین (علیه السلام) گرد
آمده و آن امام را زیارت میکردند. این سنت تا به امروز درعراق با قوت
برپاست و شاهدیم که میلیونها شیعه عراقی و غیر عراقی در این روز بر مزار
امام حسین (علیه السلام) جمع می شوند.
در اینجا و در ارتباط با اربعین چند نکته را باید توضیح داد.
1. عدد چهل
نخستین
مسألهای که در ارتباط با « اربعین» جلب توجه میکند، تعبیر اربعین در
متون دینی است. ابتدا باید نکتهای را به عنوان مقدمه یادآور شویم:
اصولا
باید توجه داشت که در نگرش صحیح دینی، اعداد نقش خاصی به لحاظ عدد
بودن، در القای معنا و منظوری خاص ندارند؛ به این صورت که کسی نمی تواند
به صرف این که در فلان مورد یا موارد، عدد هفت یا دوازده یا چهل یا هفتاد
به کار رفته ، استنباط و استنتاج خاصی داشته باشد. این یادآوری ، از آن
روست که برخی از فرقههای مذهبی، بویژه آنها که تمایلات «باطنیگری»
داشته یا دارند و گاه و بیگاه خود را به شیعه نیز منسوب می کردهاند ، و
نیز برخی از شبه فیلسوفان متأثر از اندیشههای انحرافی و باطنی و اسماعیلی
، مروج چنین اندیشهای درباره اعداد یا نوع حروف بوده و هستند.
در
واقع، بسیاری از اعدادی که در نقلهای دینی آمده ، می تواند بر اساس یک
محاسبه الهی باشد، اما این که این عدد در موارد دیگری هم کاربرد دارد و
بدون یک مستند دینی میتوان از آن در سایر موارد استفاده کرد، قابل قبول
نیست. بهعنوان نمونه ، در دهها مورد در کتابهای دعا ، عدد صد بکار رفته
که فلان ذکر را صد مرتبه بگویید ، اما این دلیل بر تقدس عدد صد به عنوان صد
نمیشود. همینطور سایر عددها. البته ناخواسته برای مردم عادی، برخی از
این اعداد طی روزگاران ، صورت تقدس به خود گرفته و گاه سوء استفادههایی
هم از آنها میشود.
تنها چیزی که درباره برخی از این اعداد میشود گفت
آن است که آن اعداد معین نشانه کثرت است. به عنوان مثال، درباره هفت
چنین اظهار نظری شده است. بیش از این هر چه گفته شود، نمی توان به عنوان
یک استدلال به آن نظر کرد.
مرحوم اربلی، از علمای بزرگ امامیه ، در
کتاب کشف الغمه فی معرفة الائمة در برابر کسانی که به تقدس عدد دوازده و
بروج دوازده گانه برای اثبات امامت ائمه اطهار(علیه السلام) استناد
کردهاند ، اظهار میدارد ، این مسأله نمیتواند چیزی را ثابت کند؛ چرا که
اگر چنین باشد ، اسماعیلیان یا هفت امامیها ، میتوانند دهها شاهد ـ مثل
هفت آسمان ـ ارائه دهند که عدد هفت مقدس است ، کما این که این کار را
کردهاند.
عدد «اربعین» در متون دینی
یکی از
تعبیرهای رایج عددی، تعبیر اربعین است که در بسیاری از موارد به کار رفته
است. یک نمونه آن که سنّ رسول خدا (صلی الله علیه واله) در زمان مبعوث
شدن، چهل بوده است. گفته شده که عدد چهل در سن انسانها، نشانه بلوغ و رشد
فکری است. گفتنی است که برخی از انبیاء در سنین کودکی به نبوّت
رسیدهاند. از ابن عباس (گویا به نقل از پیامبر (ص)) نقل شده که اگر کسی
چهل ساله شد و خیرش بر شرش غلبه نکرد، آماده رفتن به جهنم باشد. در نقلی
آمده است که ، مردمان طالب دنیایند تا چهل سالشان شود. پس از آن در پی
آخرت خواهند رفت. (مجموعه ورام، ص 35)
در قرآن آمده است «میقات» موسی
با پروردگارش در طی چهل روز حاصلشده است. در نقل است که، حضرت آدم چهل
شبانه روز بر روی کوه صفا در حال سجده بود. (مستدرک وسائل ج 9، ص 329) در
باره بنی اسرائیل هم آمده که برای استجابت دعای خود چهل شبانه روز ناله و
ضجّه می کردند. (مستدرک ج 5،ص 239) در نقلی آمده است که اگر کسی چهل روز
خالص برای خدا باشد، خداوند او را در دنیا زاهد کرده و راه و چاه زندگی را
به او می آموزد و حکمت را در قلب و زبانش جاری میکند. بدین مضمون روایات
فراوانی وجود دارد. چله نشینی صوفیان هم درست یا غلط، از همین بابت بوده
است. علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار در این باره که برگرفتن چهل نشینی
از حدیث مزبور نادرست است، به تفصیل سخن گفته است.
اعتبار حفظ چهل
حدیث که در روایات فراوان دیگر آمده ، سبب تألیف صدها اثر با عنوان
اربعین در انتخاب چهل حدیث و شرح و بسط آنها شده است. در این نقلها آمده
است که اگر کسی از امّت من ، چهل حدیث حفظ کند که در امر دینش از آنها
بهره برد ، خداوند در روز قیامت او را فقیه و عالم محشور خواهد کرد. در نقل
دیگری آمده است که امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمودند: اگر چهل مرد با من
بیعت میکردند ، در برابر دشمنانم میایستادم. (الاحتجاج، ص 84 )
مرحوم
کفعمی نوشته است: زمین از یک قطب، چهار نفر از اوتاد و چهل نفر از
ابدال و هفتاد نفر نجیب، هیچگاه خالی نمیشود. (بحار ج 53، ص 200)
درباره
نطفه هم تصور براین بوده که بعد از چهل روز عَلَقه میشود. همین عدد در
تحولات بعدی علقه به مُضْغه تا تولد در نقلهای کهن بکار رفته است، گویی که
عدد چهل مبدأ یک تحول دانسته شدهاست.
در روایت است که کسی که
شرابخواری کند، نمازش تا چهل روز قبول نمیشود. و نیز در روایت است که کسی
که چهل روز گوشت نخورد، خلقش تند میشود. نیز در روایت است که کسی که چهل
روز طعام حلال بخورد ، خداوند قبلش را نورانی میکند. نیز رسول خدا (صلی
الله علیه واله) فرمود: کسی که لقمه حرامی بخورد ، تا چهل روز دعایش
مستجاب نمیشود. (مستدرک وسائل، ج 5، ص 217)
اینها نمونهای از نقلهایی بود که عدد اربعین در آنها به کار رفته است.
2. اربعین امام حسین (علیه السلام)
باید
دید در کهنترین متون مذهبی ما ، از «اربعین» چگونه یاد شده است. به
عبارت دیگر دلیل برزگداشت اربعین چیست؟ چنان که در آغاز گذشت، مهمترین
نکته درباره اربعین، روایت امام عسکری (علیه السلام) است. حضرت در روایتی
که در منابع مختلف از ایشان نقل شده فرمودهاند: نشانههای مؤمن پنج چیز
است: 1 ـ خواندن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب + 11 نماز شب +
23نوافل) 2 ـ زیارت اربعین 3 ـ انگشتری در دست راست 4 ـ وجود آثار سجده
بر پیشانی 5 ـ بلند خواندن بسم الله در نماز.
این حدیث تنها مدرک
معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که درمنابع دعایی آمده، به اربعین
امام حسین (علیه السلام) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده است.
اما این که منشأ اربعین چیست، باید گفت، در منابع به این روز به دو اعتبار نگریسته شده است.
نخست: روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند.
دوم
: روزی که جابر بن عبدالله انصاری ، صحابی پیامبر خدا (ص) از مدینه به
کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) را زیارت کند.
شیخ مفید (م 413) در«مسار الشیعه» که در ایام موالید و وفیات ائمه اطهار
علیهم السلام است ، اشاره به روز اربعینکرده و نوشته است: این روزی است
که حرم امام حسین (علیه السلام)، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. نیز
روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام حسین (علیه السلام) وارد
کربلا شد.
کهنترین کتاب دعایی مفصل موجود، کتاب «مصباح المتهجّد» شیخ
طوسی از شاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است. شیخ
طوسی پس از یاد از این که روز نخست ماه صفر روز شهادت زید بن علی
بنالحسین (علیه السلام) و روز سوم ماه صفر ، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه
شام در سالهجری است ، مینویسد: بیستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه
کربلا) روزی است که حرم سید ما اباعبدالله الحسین از شام به مدینه مراجعت
کرد و نیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری ، صحابی رسول خدا (ص) از
مدینه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زیارت کند. او نخستین کس از مردمان بود
که امام حسین (علیه السلام) را زیارت کرد. در چنین روزی زیارت آن حضرت
مستحب است و آن زیارت اربعین است. (مصباح المتهجد، ص 787) در همانجا آمده
است که وقت خواندن زیارت اربعین ، هنگامی است که روز بالا آمده است.
در
کتاب «نزهة الزاهد» هم که در قرن ششم هجری تألیف شده ، آمده: در بیستم
این ماه بود که حرم محترم حسین از شام به مدینه آمدند. (نزهةالزاهد، ص
241) همین طور در ترجمه فارسی فتوح ابن اعثم (الفتوح ابن اعثم، تصحیح مجد
طباطبائی، ص) و کتاب مصباح کفعمی که از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم
هجری است این مطلب آمده است. برخی استظهار کردهاند که عبارت شیخ مفید و
شیخطوسی ، بر آن است که روز اربعین ، روزی است که اسرا از شام به مقصد
مدینه خارج شدند نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند. (لؤلؤ و مرجان، ص
154) به هر روی، زیارت اربعین از زیارتهای مورد وثوق امام حسین (علیه
السلام) است که از لحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است.
3. بازگشت اسیران به مدینه یا کربلا
اشاره
کردیم که شیخ طوسی، بیستم صفر یا اربعین را، زمان بازگشت اسرای کربلا از
شام به مدینه دانسته است. باید افزود که نقلی دیگر، اربعین را بازگشت
اسرا از شام را به «کربلا» تعیین کرده است. تا اینجا، از لحاظ منابع کهن،
باید گفت اعتبار سخن نخست بیش از سخن دوم است. با این حال، علامه مجلسی
پس از نقل هر دو اینها، اظهار میدارد: احتمال صحت هر دوی اینها (به لحاظ
زمانی) بعید مینماید. (بحار ج 101، ص 334 ـ 335) ایشان این تردید را در
کتاب دعایی خود «زاد المعاد» هم عنوان کرده است. با این حال، درمتون
بالنسبه قدیمی، مانند «لهوف» و «مثیرالاحزان» آمده است که اربعین، مربوط
به زمان بازگشت اسرا، از شام به کربلاست. اسیران، از راهنمایان خواستند
تا آنها را از کربلا عبور دهند.
باید توجه داشت که این دو کتاب، در
عین حال که مطالب مفیدی دارند ، از جهاتی ، اخبار ضعیف و داستانی هم دارند
که برای شناخت آنها باید با متون کهنتر مقایسه شده و اخبار آنها ارزیابی
شود. این نکته را هم باید افزود که منابعی که پس از لهوف ، به نقل از آن
کتاب این خبر را نقل کردهاند، نباید بهعنوان یک منبع مستند و مستقل،
یاد شوند. کتابهایی مانند «حبیب السیر» که به نقل از آن منابع خبر بازگشت
اسرا را به کربلا آوردهاند، (نفس المهموم ترجمه شعرانی، ص 269)
نمیتوانند مورد استناد قرار گیرند.
در اینجا مناسب است دو نقل را در باره تاریخ ورود اسرا به دمشق یاد کنیم. نخست نقل ابوریحان بیرونی است که نوشته است:
در
نخستین روز ماه صفر ، أدخل رأس الحسین علیه السلام مدینة دمشق ، فوضعه
یزید لعنه الله بین یدیه و نقر ثنایاه بقضیب کان فی یده و هو یقول:
لست من خندف ان لم أنتقم
من بنی أحمد، ما کان فَعَل
لیْتَ أشیاخی ببدرٍ شهدوا
جَزَع الخزرج من وقع الاسل
فأهلّوا و استهلّوا فرحا
ثم قالوا: یا یزید لاتشل
قد قتلنا القرن من أشیاخهم
و عدلناه ببدر ، فاعتدل (الاثار الباقیه، ص 422)
وی
روز اول ماه صفر را روزی می داند که سر امام حسین (علیه السلام) علیه
السلام را وارد دمشق کرده و یزید هم در حالی که اشعار ابن زبعری را می
خواند و بیتی هم بر آن افزوده بود ، با چوبی که در دست داشت بر لبان امام
حسین (علیه السلام) می زد.
دوم سخن عماد الدین طبری (م حوالی 700) در
«کامل بهائی» است که رسیدن اسرا به دمشق را در16 ربیع الاول دانسته ـ یعنی
66 روز پس از عاشورا ـ میداند که طبیعیتر مینماید.
4. میرزا حسین نوری و اربعین
علامه
میرزا حسین نوری از علمای برجسته شیعه، و صاحب کتاب «مستدرک الوسائل» در
کتاب «لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد و ارزیابی برخی از روضهها و
نقلهایی پرداخته که به مرور در جامعه شیعه رواج یافته و به نظر وی از
اساس، نادرست بوده است. ظاهرا وی در دوره اخیر نخستین کسی است که به نقد
این روایت پرداخته و دلایل متعددی در نادرستی آن اقامه کرده است.
ایشان
این عبارت سید بن طاوس در لهوف را نقل کردهاست که اسرا در بازگشت از شام،
از راهنمای خود خواستند تا آنها را به کربلا ببرد؛ و سپس به نقد آن
پرداخته است. (لؤلؤ و مرجان، ص 152)
داستان از این قرار است که سید بن
طاوس در «لهوف» خبر بازگشت اسراء را بهکربلا در اربعین نقل کرده است. در
آنجا منبع این خبر نقل نشده و گفته میشود که وی در این کتاب مشهورات میان
شیعه را که در مجالس سوگواری بوده، درآن مطرح کرده است.
اما همین
سید بن طاوس در «اقبال الاعمال» با اشاره به این که شیخ طوسی در مصباح می
گوید اسرا روز اربعین از شام به سوی مدینه حرکت کردند و خبر نقل شده در
غیر آن که بازگشت آنان را در اربعین به کربلا دانستهاند، در هر دو مورد
تردید میکند. تردید او از این ناحیه است که ابن زیاد مدتی اسراء را در
کوفه نگه داشت. با توجه به این مطلب و زمانی که در این نگه داشته صرف شده و
زمانی که در مسیر رفت به شام و اقامت یک ماهه در آنجا و بازگشت مورد نیاز
است، بعید است که آنان در اربعین به مدینه یا کربلا رسیده باشند. ابن
طاوس میگوید: این که اجازه بازگشت به کربلا به آنها داده باشد، ممکن است،
اما نمیتوانسته در اربعین باشد. در خبر مربوط به بازگشت آنان به کربلا
گفته شده است که همزمان با ورود جابر به کربلا بوده و با او برخورد کرده
اند . ابن طاووس در این که جابر هم روز اربعین به کربلا رسیده باشد، تردید
میکند. (اقبال الاعمال، ج 3، ص 101).
این ممکن است که ابن طاووس لهوف
را در جوانی و اقبال را در دوران بلوغ فکری تألیف کرده باشد. در عین حال
ممکن است دلیل آن این باشد که آن کتاب را برای محافل روضه خوانی و این اثر
را به عنوان یک اثر علمی نوشته باشد. دلیلی ندارد که ما تردید های او را در
آمدن جابر به کربلا در روز اربعین بپذیریم. به نظر می رسد منطقی ترین چیزی
که برای اعتبار اربعین در دست است همین زیارت جابر در نخستین اربعین به
عنوان اولین زائر است.
اما درباره اعتبار اربعین به بازگشت اسرا به
کربلا توجه به این نکته هم اهمیت دارد که شیخ مفید در کتاب مهم خود در باب
زندگی امامان و در بخش خاص به امام حسین (علیه السلام) از کتاب «ارشاد» در
خبر بازگشت اسرا، اصلا اشارهای به این که اسرا به عراق بازگشتند ندارد.
همین طور ابومخنف راوی مهم شیعه هم اشارهای در مقتل الحسین خود به این
مطلب ندارد. در منابع کهن تاریخ کربلا هم مانند انساب الاشراف،
اخبارالطوال، و طبقات الکبری اثری از این خبر دیده نمیشود.
روشن است که حذف عمدی آن معنا ندارد؛ زیرا برای چنینحذف و تحریفی، دلیلی وجود ندارد.
خبر زیارت جابر، درکتاب بشارة المصطفی آمده، اما به ملاقات وی با اسرا اشاره نشده است.
مرحوم
حاج شیخ عباس قمی هم، به تبع استاد خود نوری ، داستان آمدناسرای کربلا
را در اربعین از شام به کربلا نادرست دانسته است. (منتهی الامال، ج 1،صص
817 ـ 818) در دهههای اخیر مرحوم محمد ابراهیم آیتی هم در کتاب بررسی
تاریخ عاشورا بازگشت اسرا را به کربلا انکار کرده است. (بررسی
تاریخعاشورا، صص 148 ـ 149) همین طور آقای مطهری که متأثر از مرحوم آیتی
است. اما این جماعت یک مخالف جدی دارند که شهید قاضی طباطبائی است.
5. شهید قاضی طباطبائی و اربعین
شهید
محراب مرحوم حاج سید محمدعلی قاضی طباطبائی رحمة الله علیه، کتاب مفصلی
با نام «تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سید الشهداء» درباره اربعین
نوشتکه اخیرا هم به شکل تازه و زیبایی چاپ شده است.
هدف ایشان از
نگارش این اثر آن بود تا ثابت کند، آمدن اسرای از شام به کربلا در نخستین
اربعین ، بعید نیست. این کتاب که ضمن نهصد صفحه چاپ شده ، مشتمل بر
تحقیقات حاشیهای فراوانی در باره کربلاست که بسیارمفید و جالب است. اما
به نظر میرسد در اثبات نکته مورد نظر با همه زحمتی که مؤلف محترم کشیده ،
چندان موفّقنبوده است.
ایشان درباره این اشکال که امکان ندارد اسرا
ظرف چهل روز از کربلا به کوفه ، از آنجا به شام و سپس از شام به کربلا
بازگشته باشند ، هفده نمونه از مسافرتها و مسیرها و زمانهایی که برای این
راه در تاریخ آمده را به تفصیل نقل کردهاند. دراین نمونهها آمده است که
مسیر کوفه تا شام و به عکس از یک هفته تا ده دوازده روز طی میشده و بنابر
این، ممکن است که در یک چهل روز، چنین مسیر رفت و برگشتی طی شده باشد.
اگر این سخن بیرونی هم درست باشد که سر امام حسین (علیه السلام) روز اول
صفر وارد دمشق شده، میتوان اظهار کرد که بیست روز بعد، اسرا میتوانستند
در کربلا باشند.
باید به اجمال گفت: بر فرض که طی این مسیر برای یک
کاروان، در چنین زمان کوتاهی، با آن همه زن و بچه ممکن باشد، باید توجه
داشت که آیا اصل این خبر در کتابهای معتبر تاریخ آمده است یا نه. تا آنجا
که میدانیم، نقل این خبر در منابع تاریخی، از قرن هفتم به آن سوی
تجاوز نمیکند. به علاوه، علمای بزرگ شیعه، مانند شیخ مفید و شیخ طوسی،
نه تنها به آن اشاره نکردهاند، بلکه به عکسِ آن تصریح کرده و نوشتهاند:
روز اربعین روزی است که حرم امام حسین (علیه السلام) وارد مدینه شده یا از
شام به سوی مدینه خارج شده است.
آنچه می ماند این است که نخستین زیارت
امام حسین (علیه السلام) در نخستین اربعین، توسط جابر بن عبدالله انصاری
صورت گرفته است و از آن پس ائمه اطهار علیهم السلام که از هر فرصتی برای
رواج زیارت امام حسین (علیه السلام) بهره میگرفتند، آنروز را که نخستین
زیارت در آن انجام شده، به عنوان روزی که زیارت امامحسین (علیه السلام)
در آن مستحب است، اعلام فرمودند.
متن زیارت اربعین هم از سوی حضرت
صادق علیه السلام انشاء شده و با داشتن آن مضامین عالی، شیعیان را از
زیارتآن حضرت در این روز برخوردار میکند.
اهمیت خواندن زیارت اربعین
تا جایی است که از علائم شیعه دانسته شده است، درست آن گونه که بلند
خواندن بسم الله در نماز و خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز در
روایات بیشماری، از علائم شیعه بودن عنوان شده است.
زیارت اربعین در
«مصباح المتهجد» شیخ طوسی و نیز «تهذیب الاحکام» وی به نقل از صفوان بن
مهران جمال آمده است. وی گفت که مولایم صادق (علیه السلام) فرمود: زیارت
اربعین که باید وقت برآمدن روز خوانده شود چنین است..... (مصباح المتهجد، ص
788، تهذیب الاحکام، ج 6،ص 113، اقبال الاعمال، ج 3، ص 101، مزار
مشهدی، ص 514 (تحقیق قیومی)، مزار شهید اول (تحقیقمدرسة الامام المهدی،
قم 1410)، ص 185 ـ 186).
این زیارت، به جهاتی مشابه برخی از زیارات
دیگر است، اما از آن روی که مشتمل بر برخی از تعابیر جالب در زمینه هدف
امام حسین از این قیام است، دارای اهمیت ویژه میباشد. در بخشی از این
زیارت در باره هدف امام حسین(علیه السلام) از این نهضت آمده است:"... و
بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة... و قد توازر
علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الادنی".
خدایا ، امام حسین
(علیه السلام) همه چیزش را برای نجات بندگانت از نابخردی و سرگشتگی و ضلالت
در راه تو داده در حالی که مشتی فریب خورده که انسانیت خود را به دنیای
پست فروختهاند بر ضد وی شوریده آن حضرت را به شهادت رساندند.
دو نکته کوتاه:نخست
آن که برخی از روایاتی که در باب زیارت امام حسین (علیه السلام) در کتاب
کامل الزیارات ابن قولویه آمده، گریه چهل روزه آسمان و زمین و خورشید و
ملائکه را بر امامحسین (علیه السلام) یادآور شده است. (اربعین شهید
قاضی، ص 386)
دوم این که ابن طاووس یک اشکال تاریخی هم نسبت به اربعین
بودن روز بیستم صفر مطرح کرده و آن این که اگر امام حسین (علیه السلام) روز
دهم محرم به شهادت رسیده باشد، اربعین آن حضرت نوزدهم صفر میشود نه
بیستم. در پاسخ گفته شده است، به احتمال ماه محرمی که در دهم آن امام
حسین (علیه السلام) به شهادت رسیده، بیست و نه روز بوده است. اگر ماه
کامل بوده ، باید گفت که روز شهادت را به شمارش نیاورده اند. (بحار
الانوار، ج 98، ص 335).
منبع:سایت تخصصی امام حسین علیه السلام
می دونید چند وقته نیومدید نوباران
سلام