در انتظار یار
در انتظار یار

در انتظار یار

ویژه نامه ولادت امام جواد ( ع )

                                     میلاد تقى نهم امام است امروز
                                 در کشور جود، بار عام است امروز
                                        تبریک فرشتگان به درگاه رضا
                              هم در صلوات است و سلام است امروز
    


کرامات و مناقب امام جواد علیه السلام




در زندگی امامان معصوم(ع) مواردی خارق العاده در کتاب های حدیثی نقل شده است که علما و متکلمان شیعی از آن ها تحت عنوان «کرامات، معجزات، مناقب و نشانه»های امامت یاد کردند. چنان که شیخ مفید ره، در کتاب گران قدر «الارشاد» تحت عنوان «طرف من الاخبار عن مناقب ابی جعفر علیه السلام و دلایله و معجزاته» این موارد را نقل کرده است. در این میان، موارد خارق العاده و کرامات بیشتری از امامان متأخر به ویژه امام جواد(ع) و امام هادی(ع) در کتاب های حدیثی روایت شده است. به گونه ای که بیش از ١٥ کرامت از امام جواد(ع) در کتاب ها نقل شده است.
این در حالی است که در کتاب «مسندالجواد» علامه عطاردی تنها ٢٥٠ حدیث از امام جواد(ع) روایت شده است. استاد عطاردی در اقدامی ارزشمند و کم نظیر، طی چندین مجلد، روایات و اخباری که از هر یک از امامان نقل شده است را با عنوان «مسندالامام...» جمع آوری و منتشر کرده است.

تفاوت کرامت و معجزه

در کتاب های کلامی کم و بیش به تفاوت کرامت و معجزه اشاره و گفته شده است که معجزه در مفهوم خاص به انجام عملی خارق العاده از سوی پیامبر برای اثبات نبوت و صدق رسالت به کار می رود. در حقیقت معجزه دلیل تصدیق ارتباط پیامبر با خدا و عالم غیب است. اما کرامت عملی غیرعادی است که انجام دهنده آن را برای اثبات ادعای نبوت یا امامت به کار نمی برد. به همین خاطر شیعه برای اثبات امامت ائمه(ع) به تصریح امام پیشین و مانند آن استناد می کند و از طریق پاسخ گویی امام به پرسش های دینی، برخورداری پاسخ دهنده را از علم الهی(علم لدنی) که از آن در ادبیات روایی به «محدث» بودن تعبیر شده، می آزماید. هر چند متکلمان برای امور خارق العاده ای که گاه از امامان سرزده نیز، واژه «معجزه» را به کار برده اند. نکته دیگر این که واژه کرامات هم به برخی کارهای خارق العاده اولیای الهی اطلاق شده است اما تفاوتی که بین کرامات امامان(ع) با کرامت بزرگان زهد و تقوا ذکر شده، آن است که گفته اند، کرامات ائمه(ع) با اذن خدا در اختیار آنان است و هرگاه اراده کنند می توانند کرامتی را از خود بروز دهند، اما ظهور کرامات از سوی عارفان حقیقی و اولیا و ابرار به طور اتفاقی و در مواقع خاص اتفاق می افتد.

اعجاز علمی امام جواد(ع)

با آن که امام جواد(ع) در امر امامت بی رقیب بود (چون امام رضا(ع) فرزند دیگری نداشت) و امام رضا(ع) هم به جانشینی فرزندش امام جواد(ع) تصریح کرده و کوشیده بود استبعاد و شگفتی شیعیان را نسبت به امامت جوادالائمه از طریق تمسک به آیات اعطای نبوت به عیسی(ع) در خردسالی برطرف و زمینه باور شیعیان را به امامت ایشان فراهم کند، با این همه پس از شهادت حضرت ثامن الحجج(ع) جمعی از بزرگان شیعه در بغداد گردهم آمدند و درباره امامت امام جواد(ع) به مشورت پرداختند. این گردهمایی نشان می داد که پذیرش امامت امام محمدتقی در سن ٧ یا ٨ سالگی، برای برخی از شیعیان دشوار بوده است.
در نتیجه همین شک و تردیدها بود که گروهی را به سوی «واقفیه» سوق داد و علمای شیعه را به سفربه مدینه و پرس وسوال از امام جواد(ع) واداشت. کتاب کافی از علی بن ابراهیم از پدرش نقل می کند که گفت: گروهی از شیعیان از شهرهای دور آمدند و از امام جواد(ع) اجازه تشرف گرفتند و خدمت آن حضرت رسیدند و در یک مجلس صدها مسئله از او پرسیدند و حضرت به آن ها جواب گفت و در آن زمان ١٠ ساله بود. (کافی ج ٢ ص ٤٢٠-٤١٩) پس از این پرسش و پاسخ ها بود که شیعیان متحیر به اطمینان قلبی و به این باور رسیدند که امام کسی نیست جز جوادالائمه(ع). راوی می گوید: خدمت ابی جعفر امام محمدتقی(ع) رسیدم و درباره موضوعاتی با اومناظره کردم سپس فرمود: ای ابا علی! (کنیه راوی) شک و تردید از میان رفت. پدرم جز من فرزندی ندارد. (کافی ج ٢ ص ١٠٤) هم چنین کلینی در کتاب خود «کافی» روایتی را نقل کرده است که روزی عموی امام رضا(ع) علی بن جعفر(ع) در مسجدالنبی(ص) درس می داد و احادیثی را که از برادرش امام کاظم(ع) شنیده بود، برای شاگردان روایت می کرد. در این حال امام جواد(ع) به مسجدالنبی(ص) وارد شد. عموی امام رضا(ع) که سن و سالی از او گذشته بود تا چشمش به امام جواد(ع) افتاد، بی درنگ از جا بلند و بدون آن که کفش و عبای خود را بپوشد به سمت ورودی مسجد رفت و دست امام جواد(ع) را بوسید و به آن حضرت ادای احترام کرد. امام به او فرمود: ای عمو! بنشین. خدایت رحمت کند، او گفت: آقای من! چگونه من بنشینم و تو ایستاده باشی؟! هنگامی که علی بن جعفر به محلی که درس می داد برگشت، اصحاب و شاگردانش او را سرزنش کردند که چرا با این که او عموی پدر امام جواد(ع) است و بسیار بزرگ تر از او از نظر سن، با این حال چنین نسبت به امام رفتار کرده است؟ او در پاسخ ریش خود را در دست گرفت و به آنان عتاب آلود، گفت: خاموش باشید اگر خدای عز و جل این ریش سفید را سزاوار(امامت) ندانست و این کودک را سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد، آیا من باید فضیلت او را انکار کنم؟! پناه بر خدا از سخن شما... (همان جا ص٧-١٠٦)
شیخ مفید هم در «ارشاد» از خوشحالی و مسرت مأمون از علم و دانش امام(ع) درخردسالی سخن گفته و نوشته است به همین خاطر تصمیم گرفت دخترش ام الفضل را به همسری آن حضرت در آورد. اما عباسی ها بر تصمیم او خرده گرفتند و بهانه آوردند که امام(ع) هنوز خردسال است و به سرحد معرفت و کمال نرسیده است. این جا بود که قرار شد جلسه مناظره ای بین امام(ع) و قاضی القضاة مأمون، یحیی بن اکثم در دربار برگزار شود. این مناظره برپا شد و یحیی چنان از پاسخ دقیق امام متعجب شد که هاج و واج ماند و از شرمندگی عرق سراسر صورتش را فرا گرفت و آثار درماندگی در او آشکار شد و زبانش به لکنت افتاد، چنان که حاضران متوجه درماندگی او شدند و شکست او و عظمت امام (ع) را به چشم خود مشاهده کردند.

امام (ع) از دل مردم آگاه است

هنگامی که مراسم عروسی انجام شد، شخصی به نام محمدبن علی هاشمی نقل کرده است که من بامداد روز بعد نخستین کسی بودم که برای تهنیت خدمت امام رسیدم و چون در آن شب دوایی خورده بودم به شدت تشنه بودم و نمی خواستم از امام آب طلب کنم.
امام(ع) به چهره من نگاه کرد و گفت: به گمانم تشنه ای؟ گفتم: آری، دستور داد آب بیاورند، با خودم گفتم: اکنون آبی مسموم می آورند به این خاطر اندوهگین شدم. در این حال خدمتکار آب آورد. حضرت که گویی فکر مرا خوانده بود، با حالتی متبسم و خندان به صورتم نگاه کرد و فرمود: ای غلام آب را به من بده، آن را گرفت و آشامید، سپس به من داد. من هم آشامیدم. باز تشنه شدم و دوست نداشتم آب بخواهم، امام این مرتبه هم مانند بار اول رفتار کرد.
راوی می گوید: محمدبن علی هاشمی به من گفت: گمان می کنم امام جواد(ع) چنان که شیعیان درباره او اعتقاد دارند از دل مردم آگاه است. (کافی ج٢ ص ٤١٩ و ارشاد ص ٦٣١)

نامه های بی آدرس

داود جعفری می گوید: حضور امام جواد(ع) شرفیاب شدم و سه نامه بی آدرس همراه من بود که بر من مشتبه شده بود و نمی دانستم به چه شخصی آن ها را برسانم. به همین خاطر ناراحت بودم. حضرت یکی از آن ها را برداشت و فرمود: این نامه زیاد بن شبیب است. دومی را برداشت و فرمود: این نامه فلانی است. من مات و مبهوت شدم حضرت لبخندی زد و صاحب نامه سوم را هم فرمود. آن گاه ٣٠٠ دینار به من داد و امر کرد آن را به یکی از پسرعموهایش بدهم و فرمود: آگاه باش که او به تو خواهد گفت: مرا به پیشه وری راهنمایی کن تا با این پول از او کالایی بخرم، تو او را راهنمایی کن. داود جعفری می گوید: من دینارها را نزد او بردم و او از من خواست تا پیشه وری را به او معرفی کنم تا از او کالا بخرد و چنان شد که امام فرموده بود. داود جعفری نیز نقل کرده است، ساربانی از من تقاضا کرده بود، به آن حضرت بگویم او را نزد خود به کاری بگمارد.
من خدمت حضرت رفتم تا درباره او با امام صحبت کنم دیدم غذا می خورد و جماعتی نزد امام هستند، فرصت نشد با آن حضرت سخن بگویم. حضرت فرمود: ای اباهاشم! بیا غذا بخور و پیش من غذا گذاشت. آن گاه بدون آن که من بپرسم فرمود: ای غلام! ساربانی را که ابوهاشم آورده نزد خود نگه دار.
کرامات و مناقب اهل بیت(ع) بسیار بیشتر از آن چیزی است که در کتاب ها نقل شده است. این موارد تنها گوشه هایی را از جایگاه رفیع آنان بازگو می کند، جایگاهی که به درستی در زیارت جامعه کبیره تبیین شده است. امام هادی(ع) در زیارت جامعه شأن امام(ع) در عالم هستی را در جمله جمله آن بیان کرده است. آن جایی که فرموده است: بکم فتح ا... و بکم یختم، بکم ینزل الغیث و یکشف الهم...
همین عظمت علمی و جایگاه رفیع بود که بنا به روایات نتوانستند امام را تحمل کنند و آن حضرت را در زمان معتصم عباسی به شهادت رساندند. بدون شک تأمل در کرامات می تواند شناخت ما را نسبت به ائمه(ع) عمیق تر و عواطف و احساس ما را به آنان بیشتر کند و اگر این کار با تحلیل و تحقیق همراه شود، زوایای جدیدی از زندگی امامان را برای ما روشن خواهد کرد و تصویر کامل تری از امام در ذهن ما ترسیم خواهد شد.
منبع: روزنامه خراسانکنیه ها و القاب امام جواد (ع)
نویسنده:محمّدرضا جواهرى


کنیه هاوالقاب هریک ازامامان علیهم السلام یادآورفضایل واوصاف برجسته آنان است وسیمای تابناک این الگوهای بزرگ «جامع» و «جهانی» و «جاویدان» را نشان می دهد. به اعتقاد شیعیان امامان همگی نوری واحدند ولی باتوجه به شرایط و ضرورت های زمان و مکان هر کدام در چند ویژگی شهرت یافته اند. داستان راستان زندگانی هر امام یک اساسنامه مدونی است که برای لحظه لحظه زندگی پیروان آنان درس وپیام دارد و خورشیدسان پرتومی افکند و راه می نماید.
در این میان زندگانی امام هشتم امام رضاعلیه السلام 1 برای ما ایرانیان به سبب همجواری با آن حضرت اهمیتی دو چندان دارد. همچنین زندگانی امام نهم امام جوادعلیه السلام تنها فرزند امام رضا علیه السلام که در مکتب رضوی تربیت شد و رشد یافت و به فرمان خدا و پیامبر خدا و از جانب امام رضا علیه السلام برای امامت پس از خویش نصب گردید نیز برای ایرانیان از اهمیت بالایی برخوردار است و سزاوار درنگ و اندیشیدن فراوان می باشد.

مفهوم کنیه ولقب

کنیه اسمی است غیر از نام اصلی شخص که در اول آن لفظ اب (پدر) یاام (مادر) یاابن (پسر) یابنت (دختر) باشد و برای تعظیم و تکریم است 2. لقب نیزنامی غیرنام نخستین واصلی است که شخصی به آن مشهور گردد و برذم یا مدح دلالت کند3. البته لقب های امامان همواره بیانگرصفات زیبا و پسندیده الهی و یادآور فضیلت ها و امتیازات آنان است.

نام امام نهم

نام آن حضرت محمد بود. امام رضاعلیه السلام همان گونه که در صحیفه فاطمیه کتاب الهام شده از جانب خدای متعال به زهرای مرضیه سلام الله علیها ثبت گردیده و در اختیار امام قرار داشت نخستین و آخرین فرزند خویش را محمد نامیدند4. جابربن عبدالله انصاری در محضر امام باقر علیه السلام و یاران ایشان گزارش روشنی از مشاهده اسامی امامان علیهم السلام در صحیفه فاطمیه حضرت زهرا سلام الله علیها ارائه نموده است که در آن نام محمدبن علی برای امام نهم شیعیان ثبت شده است 5.

کنیه های امام

برای امام جواد علیه السلام چهار کنیه وجود داشته است. آن حضرت با عنایت به اینکه تنها فرزند امام رضا علیه السلام بوده اند کنیه «ابن الرضا» 6 و با توجه به نام تنها فرزند پسرشان امام علی نقی علیه السلام کنیه «ابوعلی» و در پرتو بندگی خدا کنیه «ابوعبدالله» داشته اند7 اما کنیه مشهور آن حضرت «ابوجعفر» بوده است. ابوجعفر در صحیفه فاطمیه الهی که در اختیار امامان بوده و اکنون در نزد امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد ثبت است 8. این کنیه به قدری مشهور شده و به کار رفته که جایگزین نام اصلی آن حضرت گردیده است. امام جوادعلیه السلام در پیوند و ارتباط باکنیه جد خویش باقرالعلوم علیه السلام «ابوجعفر» نامیده شدند و چون پس از امام پنجم به این کنیه آراسته شدند به ابو جعفر ثانی معروف گردیده اند9. امام رضاعلیه السلام همواره از فرزندشان با کنیه ابوجعفر یاد نموده و حتی در کودکی و خرد سالی فرزند خویش به وی احترام می گذاشته وبه جای نام وی کنیه مقدس جد خویش رابرای ایشان به کار برده اند. محمدبن ابی عباد گفته است: ماکان علیه السلام یذکر محمدا ابنه الا بکنیته ویقول: کتب الی ابوجعفر و کنت اکتب الی ابی جعفر «وهوصبی بالمدینه فیخاطبه بالتعظیم و ترد کتب ابی جعفر علیه السلام فی نهایه البلاغه والحسن فسمعته یقول: ابوجعفر وصیی وخلیفتی فی اهلی من بعدی 10. امام رضاعلیه السلام هیچگاه نام فرزندش محمد را جز با کنیه نمی برد و می گفت: ابوجعفر برای من نامه ای نوشته است ! و من به ابوجعفر نامه نوشته ام در حالی که او هنوز کودکی در مدینه بود امام او را با تعظیم و کمال احترام خطاب می نمود و متن نامه های ابوجعفر در نهایت بلاغت و نیکی به امام می رسید. شنیدم امام رضاعلیه السلام می فرمود: ابوجعفر پس از من وصی و جانشین من در میان خاندانم است. این گونه مناسبات و روابط امام رضاعلیه السلام با فرزند خردسال خویش گذشته از اینکه برای فراهم سازی زمینه امامت آن حضرت بوده است روش درست و مطلوب ارتباطات پدر و فرزندان را نیز آموزش می دهد. احترام گذاشتن پدر به فرزند احترام به دیگران رابه فرزند می آموزد و به وی شخصیت می دهد و او را برای پذیرش مسئولیت های بزرگ آماده می نماید.
هریک از چهار کنیه ای که برای امام نهم ذکر شد روشنگر یک ویژگی و فضیلت آن امام همام می باشد.

القاب امام

لقب هایی که برای امام نهم تنها فرزند امام رضاعلیه السلام در تاریخ زندگانی آن حضرت به کار رفته است گویای فضایل و اوصاف الهی این امام است و امتیازات این اسوه عالی رانشان می دهد.
تقی جواد منتجب مرتضی مختار متوکل متقی زکی قانع نجیب و عالم یازده لقب برای امام نهم است که ابعاد شخصیت بزرگ الهی آن حضرت را آشکار می نماید11.
«جواد» و «تقی» مهم ترین و مشهورترین القاب امام نهم است. البته در میان ایرانیان بیشتر لقب جواد رایج است و آن حضرت با عنوان «جوادالائمه» شناخته می شوند. جود و بخشش و سخاوتمندی فوق العاده امام عامل اشتهار آن حضرت به جواد بوده است. شیخ صدوق دروجه تسمیه «تقی» نوشته است: سمی محمدبن علی الثانی «التقی» لانه اتقی الله عزوجل فوقاه شر المامون لمادخل علیه باللیل سکران فضر به بسیفه حتی ظن انه قدقتله فوقاه الله شره 12.
محمدبن علی ثانی «تقی» نامیده شد برای اینکه او از خدای عزوجل ترسید و تقوای الهی داشت پس خداوند او را از شر مامون نگاهداشت در وقتی که مامون در حال مستی شبی بر آن حضرت وارد شد و آن قدر آن حضرت را با شمشیر زد که گمان کرد امام رابه قتل رسانده است پس خداوند او را از شر مامون نگاهداشت.
شیخ مفید در بیان لقب های امام نوشته است: کان منعوتا بالمنتجب والمرتضی 13. امام موصوف به منتجب و مرتضی بود. این دولقب و همچنین لقب مختار وجود شرط اساس امامت در امام نهم را گزارش می کند. به اعتقاد شیعه شرط اساسی امامت «نصب الهی» است. این سه لقب همین برگزیدگی ونصب وتعیین این امام از جانب خدای متعال را نشان می دهد. لقب «نجیب» نیز علاوه بر بیان همین انتخاب الهی و برگزیدگی خوش رفتاری و خوش کرداری و برتری اخلاقی امام را آشکار می نماید.
لقب «زکی» هم گذشته از برگزیدگی امام پاکی و پاکیزگی و طهارت باطنی و در یک کلمه «عصمت» رابیان می کند. قناعت صفت ارزشمند و فضیلت بزرگ رفتاری امام نهم است که در لقب «قانع» برای آن حضرت نهفته است. «عالم» لقب ویژه و ممتازی است که تحقق شرط دیگرامامت راکه «اعلمیت» است در امام نهم نشان می دهد.
گرچه امام جوادعلیه السلام فرزند امام رضاعلیه السلام درسن پایین به امامت رسید ولی همانند سایر امامان علیهم السلام از امتیاز اعلمیت برخوردار بود و با داشتن علم لدنی در جایگاه بی نظیر علمی در عصر خویش قرار داشت. پادشاهان بنی عباس کوشش کردند با وادار نمودن دانشمندان و افراد عادی به طرح سخت ترین پرسش ها از امام جوادعلیه السلام شخصیت علمی آن حضرت را متزلزل نمایند ولی امام به زیبایی تمام پرسش های پیچیده معاصران را پاسخ داد و این نقشه منحرفان را خنثی نمود و در همین مناظرات و گفتگوهای علمی بود که برتری علمی امام بیشتر آشکار گردید14.

پی نوشت ها:

1 ـ شیخ مفید الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد ترجمه هاشم رسولی محلاتی انتشارات علمیه اسلامیه تهران چاپ
دوم ج 2 ص. 263
2 ـ علی اکبرد هخدا لغت نامه موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران چاپ دوم از دوره جدید ج 12 ص 18653 حسن عمید فرهنگ فارسی عمید امیرکبیر تهران چاپ اول 1362 ص. 990
3 ـ دهخدا لغت نامه ج 13 ص 19739 فرهنگ فارسی عمید ص. 1030
4 ـ علامه مجلسی بحارالانوار موسسه الوفا و دار احیا التراث العربی بیروت چاپ سوم 1403 ه ق 1983 م ج 50 ص. 10
5 ـ شیخ صدوق عیون اخبار الرضاعلیه السلام ترجمه غفاری و مستفید دارالکتب الاسلامیه تهران چاپ اول 1380 ج 1 ص 76 و ص. 77
6 ـ شیخ مفید ارشاد ج 2 ص 294 ابوجعفرکلینی رازی اصول کافی ج 1 ص 494 علامه مجلسی بحارالانوار ج 50 ص. 3
7 ـ ابن شهرآشوب مناقب آل ابی طالب ج 4 ص 379 علامه مجلسی بحارالانوار ج 50 ص 16 سبط ابن الجوزی تذکره الخواص موسسه اهل البیت بیروت چاپ اول 1401 ه ق 1981 م ص. 321
8 ـ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا علیه السلام ج 1 ص 76 و ص. 77
9 ـ ابوالفتح اربلی کشف الغمه فی معرفه الائمه دارالکتاب الاسلامی بیروت چاپ اول 1401 ه ق 1981 م ج 3 ص 133 علی محمدعلی دخیل ائمتنا دارالمرتضی بیروت چاپ ششم 1402 ه ق 1982 م ج 2 ص 161 محمود بن وهب بغدادی حنفی جوهره الکلام ص. 147
10 ـ شیخ صدوق عیون اخبار الرضاعلیه السلام ج 2 ص. 586
11 ـ ابن شهرآشوب مناقب آل ابی طالب ج 4 ص 379 علامه مجلسی بحارالانوار ج 50 ص 16 علی محمدعلی دخیل ائمتنا ج 2 ص. 161
12 ـ شیخ صدوق معانی الاخبار انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم چاپ اول 1361 ه ش ص 65 علامه مجلسی بحارالانوار ج 50 ص 16 محدث قمی منتهی الامال فی تواریخ النبی والال کتابفروشی علمیه اسلامیه تهران 1371 ه ق 1331 ه ش ج 2 ص. 217
13 ـ شیخ مفید ارشاد ج 2 ص. 284
14 ـ شبط ابن الجوزی تذکره الخواص ص 321 علی محمدعلی دخیل ائمتنا ج 2 ص. 187

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی

نقش امام جواد (ع) در نظام ولایی
نویسنده: خلیل منصوری


مفهوم امامت در بینش و نگرش قرآنی

برای این که نقش امام جواد(ع) به روشنی در نظام ولایی و جایگاه ایشان چنان که هست نمایان و آثار امامت وی به درستی آشکار شود می بایست نخست جایگاه امامت در فرهنگ قرآنی و شیعی دانسته شود. از این رو پیش از ورود به مسئله ضروری است تا این مفهوم بازخوانی شود.
امام در بینش و نگرش قرآنی و فرهنگ شیعی از جایگاه بس بلندی برخوردار است. امام خلیفه الله و انسان معصوم کاملی است که خود راه کمال را پیموده و به عنوان راهنما و مدیر و مدبر نه تنها در خدمت انسان و بلکه هستی است تا هر کسی را به مقام و جایگاه لایق و شایسته خویش برساند.
امام و امامت را می توان از ابعاد مختلف کلامی و عرفانی و سیاسی و اجتماعی و در نظام ها و مدل های مختلف بررسی و جایگاه آن را شناسایی و معرفی کرد ولی آن چه درباره امام و امامت در مفهوم قرآنی بیان شده آن است که امام به عنوان خلیفه و جانشین خدا بر هستی است که به ولایت و ربوبیت طولی، همه موجودات آفرینش را به سوی کمال، هدایت و رهنمون می گرداند.
از آن جایی که همه هستی حتی فرشتگان به انسان کامل و معصوم سجده کرده اند و او را به عنوان خلیفه الهی طوعا یا کرها اطاعت می کنند، امام و خلیفه کسی است که مدیریت ماسوی الله را به ولایت و خلافت الهی، به عهده گرفته است. از این رو حتی شیطان رانده شده از درگاه خداوند نیز ناخواسته و علی رغم میل و گرایش خویش، مجبور است تا تحت ولایت ایشان باشد.
در بینش قرآنی و فرهنگ شیعی، جهان هستی با مرکزیت زمین هرگز از خلیفه الهی خالی نیست. خلیفه الهی هم حجت کامل خداوند بر خلق است تا دانسته شود که هر کسی از هر جایی می تواند به کمال مطلق (خدا) برسد؛ زیرا انسان خاکی از پست ترین عنصر خلق شده و توانسته است با روح دمیده در او به مقام و جایگاه خلافت الهی دست یابد و همگان به او سجده برده و از وی اطاعت کنند و مسخر او گردند. بنابراین کسی را نرسد که مدعی شود که این ظرفیت و امکان برای وی فراهم نبوده است تا سیر کمالی خویش را طی کند. از این رو امام معصوم نه تنها حجت بر انسان هاست تا به پیروی از این اسوه به سوی کمال تلاش کنند بلکه حجت و اسوه همه ماسوی الله می باشد تا هر موجود و آفریده ای با بهره گیری از خلیفه الهی به مقام لایق و شایسته خویش رسد.
این گونه است که نقش امام در نظام هستی به عنوان خلیفه الهی نقش حجت است که دلیل کامل و راهی به سوی کمال است.
نقش دیگری که برای امام در بینش و نگرش قرآنی و فرهنگ شیعی تعریف می شود این است که وی به عنوان ربوبیت طولی هر کسی را چنان که شایسته است به سوی کمال می برد و پرورش و تربیت او را به عهده می گیرد. از این رو آسمان ها و زمین و هر آن چه در آن است به ربوبیت طولی امام، کرها او طوعا به سوی خداوند می روند و پرورش می یابند.
در نظام انسانی نقش امام در حوزه تبیین و روشنگری چون نقش پیامبران است و آنان هستند که آموزه های وحیانی را برای مردمان تبیین و روشن می کنند.
آنان در حوزه اجتماعی و سیاسی نظام ولایی، مدیریت اجتماعی و سیاسی جامعه را به عنوان انسان کامل در اختیار دارند و چه قایم و یا قاعد باشند مردمان را به سوی جامعه کامل و عدالت محور رهنمون می سازند.
به هر حال امام در اصطلاح کلامی با آن که دارای معانی متعددی است ولی به یقین می توان گفت امام کسی است که ریاست عمومی در امور دین و دنیا را به عهده دارد.
امامت به معنای ریاست عمومی فردی خاص بر امور دین و دنیای مردم در دنیا بالاصاله یا به جانشینی از پیامبر است، زیرا امامت دارای شئونی همچون رهبری سیاسی و زعامت اجتماعی و مرجعیت دینی و تبیین وتفسیر وحی و ولایت باطنی و معنوی است که از این جهت امام، حجت خدا در زمان، ولی الله، انسان کامل حامل معنویت کلی انسانیت و قطب است و چون امامت، دارای شئون والایی است، شیعه آن را همانند نبوت به نص و امر الهی و از اصول دین (مذهب) می داند، در حالی که در دیدگاه اهل سنت از فروع دین شمرده شده و از این جهت از افعال مکلفان به شمار می آید. در اصطلاح مدیریت، رهبری از وظایف مدیر است که دیگران را به کوشش مشتاقانه جهت هدف هایی معین ترغیب می کند یا آنها را جهت کسب هدف مشترک تحت تاثیر قرار می دهد.

ضرورت وجود امام (ع)

وجود امام در هر عصر و زمان و در هر جامعه ای برای هدایت انسانها به سوی کمال و برقراری نظم در جامعه ضرورت دارد: «انما انت منذر و لکل قوم هاد» (رعد7.، 13) روایات تفسیری این آیه نیز این حقیقت را تایید می کند که امامی زنده تا روز قیامت در میان انسانها حضور دارد؛ همچنین براساس روایاتی درباره سوره قدر، در شب قدر هر سال تا روز قیامت، فرشتگان بر امام آن زمان نازل می شوند و این سوره دلیل روشنی بر وجود امام در همه زمانهاست.
گروهی از مفسران، از آیه 119 توبه9. که به مؤمنان فرمان همراهی با صادقان می دهد: «یاایهاالذین امنوا اتقوا الله وکونوا مع الصادقین» استفاده کرده اند که باید در هر عصری صادقانی باشند تا مردم برای پیمودن راه پرهیزکاری با آنان باشند. روایات، مقصود از صادقان را امامان دانسته است. افزون بر آیات، از روایات فراوانی نیز استفاده می شود که زمین هیچ گاه از حجت الهی تهی نخواهد بود و هرگاه از حجت الهی تهی باشد اهلش را فرو خواهد برد.
به هرحال امامت در بینش و نگرش قرآنی از چنین جایگاهی برخوردار می باشد. بر این پایه می بایست به نقش و جایگاه امام جواد(ع) توجه کرد.

تفاوت امامان همانند تفاوت پیامبران

در آیات قرآنی آمده است که نمی بایست میان پیامبران قایل به تفرقه شد و ارزش و جایگاه بلند آنان را نادیده گرفت.
در بینش قرآنی همه پیامبران، انسان های کاملی بودند که به مقامات عالی انسانیت دست یافته و توانسته اند خود را به جایی برسانند که لایق ماموریت از سوی خداوند باشند. با این همه در میان آنها تفاوت های محسوس و ملموسی است؛ چنان قرآن به صراحت بیان می کند که ما برخی از پیامبران را بر برخی دیگر فضیلت و برتری داده ایم. این بدان معنا نیست که آنان از صد درجه به عنوان نهایت چیزی کم داشته باشند بلکه همه آنان مرتبه نهایی صد را در اختیار داشته و به آن مقام رسیده اند ولی برخی دیگر از این هم فراتر رفته و با تلاش و عزم خویش به جایگاه بسیار برتری دست یافته اند. از این رو برخی از پیامبران حتی به عنوان پیامبران اولوالعزم معرفی می شوند و باز در میان ایشان برخی از آنان برتر از دیگری می باشند با آن که همگان نور واحد هستند.
در میان امامان به عنوان خلفای خداوند در روی زمین همین مسئله وجود دارد. با این که همه آن ها نور واحد هستند ولی در میان آن ها تفاوت هایی می باشد که نمی توان آن را نادیده گرفت ولی این مسئله به معنای آن نیست که آنان نقش خویش را در امامت به درستی ایفا نکرده اند و یا بود و نبود آنان در نظام امامی و پذیرش آن ها اثری ندارد آنگونه که برخی گفته اند و مدعی شده اند که مثلا امامت امام جواد(ع) چه نقش و تأثیری در کلیت جریان امامت شیعی و یا زندگی دیروز شیعیان و یا امروز آنان ایفا می کند؟
بی گمان بازخوانی مقام امامت روشن می سازد که حتی اگر مسئله ربوبیت طولی ایشان بر هستی نباشد و یا خلافت الهی آنان و یا امور دیگر نادیده گرفته شود آنان همانند پیامبران بوده اند که تفاوت هائی در میان ایشان ثابت است.
در میان پیامبران اولوالعزم حضرت عیسی(ع) با آن که پیامبری بزرگ است ولی اگر به خوبی دقت شود دانسته می شود که آن حضرت نسبت به تورات موسی(ع) کاری انجام نداده است و تنها پاره ای از احکام تشدیدی و مجازاتی را از دوش بنی اسرائیل برداشته و یا برخی از باورهای نادرست آنان را بازسازی کرده است. از این رو با آن که از پیامبران اولوالعزم است ولی در حوزه احکام تغییرات ملموس و زیادی ایجاد نکرده است و شریعت موسوی را با تغییراتی که از انگشتان دست تجاوز نمی کند بازسازی و تأیید نموده است. با این وجود این بدان معنا نیست که نقش حضرت عیسی را در نظام خلافت الهی و یا نظام شریعت نادیده بگیریم.
در میان امامان(ع) نیز تفاوت فرصت و قدرت ها به خوبی نمایان است. بی گمان حضرت امیرمؤمنان(ع) یا امام حسین(ع) در نظام ولایی نقش جدی و سازنده تری داشته و به عنوان امامان برجسته، خودنمایی می کنند ولی این چنین نقشی را نمی توان در امام حسن مجتبی(ع) یا امام حسن عسکری(ع) یافت. با این همه آنان نیز همان کاری را که مأموریت داشته اند به انجام رسانده اند و در نظام ولایی همانند نظام پیامبری و خلافت الهی به وظیفه خویش چنان که بایسته و شایسته بوده عمل کرده و چیزی را فروگذار نکرده اند.
با چشم پوشی از نقش امامان(ع) در نظام هستی و ربوبیت طولی ایشان، توجه به کارکردهای نظام ولایی و نقش امام جواد(ع) در این حوزه به روشنی معلوم می کند که امام جواد(ع) چگونه توانسته نقش و جایگاه خود را به عنوان امام و ولی امر مردم به خوبی ایفا کند.
به سخن دیگر به نظر می رسد باتوجه به کارکردهای نظام ولایی و انتظارات دین و خدا از امام و انتظارات مردم از امام، حضرت جواد(ع) توانسته است در نظام ولایی نقش خود را به درستی ایفا کند. وی در زمانی مأموریت می یابد تا به عنوان امام و ولی امر مسلمانان نقش خود را به عهده گیرد که نظام خلافت مأمون، امام رضا(ع) را تنها به جرم این که نظام خلافت سلطنتی را مخدوش و از مشروعیت انداخته و نظام ولایی قرآنی و نبوی را تثبیت کرده به قتل می رساند.
شکست مفتضحانه مأمون و خلافت سلطنتی از امام رضا(ع) و نظام ولایی موجب شد تا دشمن در اندیشه شود تا نگذارد این شکست ادامه یابد و قدرت در دست امام جواد(ع) تثبیت شود.

نزاعهای فکری در دوره امام جواد(ع)

امام جواد(ع) در زمانی به امامت می رسد که کودکی خردسال است. در این زمان اندیشه های فلسفی یونانی و قدرت مسیحیت و افکار و اندیشه های آنان در دربار و جامعه نفوذ کرده و دوره ای است که نزاع های فلسفی به شکل نزاع های کلامی معتزلی و اشعری رنگ و رویی دینی گرفته است. از سوی دیگر فقیهان قدرتمند به وسیله مذاهب ساخته شده از اصول ظاهری و عقلی و قیاسی، توانسته اند برای خود در جامعه جایگاه و قدرتی کسب کنند. در این دوران است که فقه های چندگانه اهل سنت می خواهد خود را تثبیت کند و به شکل سازمان یافته همانند فقه شیعی درآید.
در این دوره عقل گرایی معتزلی با تشویق مأمون تقویت شده و تعبد و نگرش های شهودی عقب نشینی کرده است. عقل گرایی معتزلی در کنار قیاس گرایی حنفی تعبد در دین و احکام را سست می کند. زمانی است که خردورزی، حوزه تعبد را به کناری می راند و تقلید به عنوان امری باطل، رانده می شود. قیاس گرایی معتزلی این امکان را به دستگاه خلافت سلطنتی می دهد تا در مواردی که نص و دلیلی وجود ندارد کارهای خویش را با قیاس پیش برد و حکم شرعی را بسازد. دستگاه خلافت این گونه توانست بسیاری از موضوعات مستحدث را حل و فصل کند. قیاس گرایی حنفی دستگاه فقه دولتی را سامان می بخشد و عقل گرایی معتزلی دستگاه مشروعیت نظام خلافت سلطنتی را توجیه عقلانی می کند و ضرورت و بقای دولت را به این شکل تثبیت می کند.
این گونه است که دو نظام فلسفی عقل گرای معتزلی و نظام فقهی قیاس گرای حنفی به کمک خلافت سلطنتی می آید و به آن مشروعیت سیاسی به مفهوم جدید آن بخشیده و آن را تثبیت می کند و به دستگاه قضایی و حقوقی آن شکل شرعی و مشروعیت دینی می دهد.
امام جواد(ع) در این دوره خود معجزه جاودانه ای است همانند حضرت عیسی(ع) که توانسته بسیاری از مسایل و شبهات را حل کند و این فراتر از بیانات و کلمات و آثار دیگری است که به جا گذاشته است. به این معنا که آن حضرت در زمانی به امامت در نظام ولایی می رسد که خردسال بوده است. در این جاست که همانند حضرت عیسی(ع) با علمای عصر خویش مواجه می شود و نظام فقهی قیاس گرای حنفی را که نقش بازسازی کنندأ نظام حقوقی نظام خلافت سلطنتی را به عهده داشت به چالش می کشد. مباحثی که آن حضرت در جلسات متعدد خویش بیان می کند نظام فقهی دولت را فرو می پاشاند که خود عاملی برای سستی و فروپاشی نظام خلافت عباسی می شود به گونه ای که بعدها تنها به نام آنان کسانی دیگر حکومت می کنند و نظام خلافت سلطنتی تنها عروسک خیمه شب بازی برخی از قدرت ها می شود.
مباحث ایشان هم چنین نظام فکری اعتزالی را فرومی پاشد و با بحث هایی که درباره اختیار و تفویض بیان می کند نشان می دهد که تفکر خردگرایی صرف اعتزالی که می کوشد تعبد را از دین اسلام بیرون راند و آن را از حیز اعتبار بیاندازد، تفکری ناقص و نارساست که نمی تواند خود را اثبات کند چه برسد که بخواهد مشروعیت نظام خلافت سلطنتی را تثبیت کرده و آن را توجیه کند.

مقابله امام با اعتزالیون و قیاس گرایان

امام جواد(ع) در مدت کوتاه امامت خود، توانست از همان خردسالی با نظام تفکری اعتزالی و نظام فقهی قیاس گرای حنفی که خلافت سلطنتی را تثبیت می کرد در افتد و همانند پدر بزرگوار خویش امام رضا(ع) آن را با شکست دوباره مواجه سازد.
این گونه است که امام جواد توانست افزون بر مدیریت و ربوبیت طولی خویش به عنوان خلیفه الله و انسان کامل، در حوزه نظام امامت و ولایت به تبیین احکام الهی و آموزه های قرآنی به عنوان وظیفه اصلی و تبیین نظام ولایی به عنوان نظام کامل قرآنی در حوزه سیاسی بپردازد.
شکست های پیاپی نظام خلافت سلطنت در حوزه های تفکری و فقهی موجب شد تا این نظام نقش و تأثیر امام جواد(ع) را در ایجاد تردید در میان دانشمندان و فقیهان درک کند. از این رو برای رهایی از ادامه روند تلاش های امام، او را به شهادت می رساند.
به هر حال به نظر می رسد که بازخوانی نقش و جایگاه امامت در منظومه تفکری قرآن و شیعه می تواند به درستی و روشنی جایگاه هر یک از امامان(ع) و نقش آنان را در زندگی گذشته و امروز ما بنمایاند بسیاری از شبهات و پرسش ها با بازخوانی این نقش و جایگاه روشن می شود. تلاش این نوشتار بر این بود که با بهره گیری از روش تحلیل و بازخوانی آیات و روایات، نقش امام جواد(ع) به عنوان یکی از انوار روشن امامت در نظام ولایی شناسایی و معرفی شود. هرچند که معلوم است این بازخوانی به جهت سرعت آهنگ مقالات کوتاه، شدنی نیست و تنها توانسته است روشی نو در اختیار پژوهشگران قرار دهد.
منبع: باشگاه اندیشه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد