در انتظار یار
در انتظار یار

در انتظار یار

بشارت ظهور


رسول خدا(ص) فرمود: «چون به معراج رفتم، بر ساق عرش با نور این نوشته دیدم: لا اله الّا الله محمّد رسول الله، اَیَّدتهُ بِعلیٍّ و نَصَرتهُ بِعلیٍّ ثمَّ بعدهُ الحسنُ و الحسینُ؛ ... تأیید کردم و یاری دادم او را به علی و پس از او حسن و حسین و دیدم علی و علی و علی سه بار و دیدم محمّد و محمّد دو بار و جعفر و موسی و حسن و حجّت، دوازده اسمی که با نور بر عرش نوشته بود»


در وحی و معراج حسن بن سلیمان در کتاب «المختصر» از کتاب «معراجِ» شیخ صالح ابومحمّد حسن به سند خود از شیخ صدوق روایت می‌کند که ابن عبّاس گفت: پیغمبر(ص) فرمود: «وقتی خداوند مرا به معراج برد، صدایی شنیدم که می‌گفت: ای محمّد، گفتم: ای خدای با عظمت لبیک، لبیک. آنگاه به من وحی شد که: ای محمّد، فرشتگان عالم در خصوص چه موضوعی اختلاف کردند؟ گفتم: پروردگارا اطّلاع ندارم. فرمود: ای محمّد، آیا کسی را از میان مردم به عنوان وزیر و برادر و جانشین خود تاکنون برگزیده ای؟ عرض کردم: خداوندا چه کسی را انتخاب کنم؟ تو خود چنین کسی را برای من انتخاب فرما. وحی آمد که ای محمّد، من از میان تمام مردم، علیّ بن ابی طالب(ع) را برای تو برگزیدم. عرض کردم: خدایا، پسر عمویم را؟ وحی آمد که: ای محمّد، علی وارث تو و بعد از تو نیز وارث علم تو است و در روز رستاخیز، لوای حمد به دست اوست و هم او صاحب حوض کوثر است که هر کدام از مؤمنین امّت تو وارد بهشت شود، از دست او آب کوثر بنوشد. آنگاه خداوند وحی فرستاد که: من به ذات مقدّس خودم قسم خورده‌ام که دشمن تو و اهل بیت تو و دودمان پاک سرشت تو از آن حوض آب نخواهند نوشید. ای محمّد، تمام امّت تو را به بهشت در آورم؛ مگر آنها که نخواهند. عرض کردم: خدایا، آیا کسی هست که نخواهد وارد بهشت شود؟ خدا وحی فرستاد که: آری. عرض کردم: چگونه نمی‌خواهد؟ وحی آمد که: ای محمّد، تو را از میان بندگانم برگزیدم و برای تو جانشینی انتخاب کردم و او را نسبت به تو به منزلة هارون نسبت به موسی قرار دادم با این فرق که بعد از تو دیگر پیامبری نخواهد بود. محبّت او را به دل تو انداختم و او را پدر فرزندان تو قرار دادم. حقّی که او بعد از تو به امّت تو دارد، مثل حقّی است که تو در زمان حیات بر آنها داری. هر کس منکر حق او شد، حق تو را انکار نموده و هر کس از دوستی او سر باز زند، نمی خواهد داخل بهشت شود. من فوراً (به خاک) افتادم و خدا را بر این نعمت‌ها که به من داده است، سجدة شکر کردم. در آن وقت صدایی شنیدم که می‌گفت: ای محمّد، سربردار و هر چه می‌خواهی از من بخواه تا به تو عطا فرمایم. عرض کردم: الهی بعد از من تمام امّت مرا از دوستان علیّ بن ابی طالب قرار بده تا فردای قیامت همه کنار حوض نزد من آیند. وحی شد: ای محمّد، پیش از آنکه من بندگانم را بیافرینم، قضای من در میان آنها جاری گشته و گذشته است تا هر کس را که راه انحراف بپیماید، هلاک گردانم و هر کس به راه راست برود، هدایت کنم. علم تو را بعد از تو به علیّ بن ابی طالب داده‌ام و او را وزیر تو گردانیدم و او بعد از تو جانشین توست بر کسان و امّتت. این امری واجب بوده که از علم من گذشته است و کسی که از وی در خشم باشد و او را دشمن بدارد و خلافت بلافصل او را انکار کند، داخل بهشت نخواهد شد. هر کس از وی در خشم باشد، تو را به خشم آورده و هر کس تو را به خشم آورد، مرا به خشم آورده و هر کس او را دشمن بدارد، تو را دشمن داشته و هر کس تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است. هر کس او را دوست بدارد، تو را دوست داشته و هر کس تو را دوست بدارد، مرا دوست داشته است. این فضیلت را برای او قرار دادم و به تو عطا کردم که یازده مهدی را که همه از دودمان تو و از فاطمه، دوشیزة پاکیزه می‌باشند، از صلب او بیرون آورم. آخرین آنها کسی است که عیسی بن مریم پشت سر او نماز گزارد. او زمین را پر از عدل و داد کند؛ چنان که پر از ظلم و ستم شده باشد. به وسیلة او مردم را از سراشیب سقوط نجات دهم و به شاهراه هدایت راهنمایی کنم و کور و بیمار را شفا دهم. عرض کردم: الهی اینها در چه وقت روی می‌دهد؟ خداوند وحی فرستاد که: این در وقتی است که علم از میان برداشته شود و جهل و نادانی آشکار گردد. قاریان قرآن بسیار باشند؛ ولی علم و عمل کم و مرگ ناگهانی افزون باشد. فقهای هدایت پیشه، اندک و فقیهان ضلالت کیش و خائن زیاد باشند و امّت تو قبرستان های خود را مسجد کنند و قرآن‌ها را زینت دهند و مساجد را طلاکاری کنند و ظلم و فساد بسیار شود و کارهای زشت آشکار گردد و امّت تو را به ارتکاب آن دستور دهند و از راهنمایی مردم به کردار نیک باز دارند. مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا کنند و امراء کافر و سران آنان زناکار و دستیاران آنها ستمگر و صاحب‌نظران آنها فاسق باشند و به هنگامی که سه خسف (فرورفتگی) در زمین روی دهد: یک خسف در مشرق و یک خسف در مغرب و یک خسف در جزیرة العرب و شهر بصره به دست شخصی از دودمان تو که پیروان او همچون ملخ می‌باشند، ویران شود و قیام مردی از اولاد حسن بن علی و آمدن دجّال که در مشرق از ناحیة «سیستان» خروج می‌کند و آمدن سفیانی. عرض کردم: خدایا چه فتنه ها که بعد از من پدید می‌آید. خدا وحی فرستاد و از بلای بنی امیه و فتنة فرزندان عمویم (بنی عبّاس) و آنچه تا روز قیامت واقع می‌شود، خبر داد. من هم بعد از فرود آمدن به زمین، آنها را در وصیت خود به پسر عمویم اطّلاع دادم و رسالت خود را ایفا نمودم، فَلِلّّه الحمدُ علی ذلک کما حمده النّبیون و کما حمده کل شیء قبل و ما هو خالقه الی یوم القیامه.

رسول خدا(ص) فرمود: «چون به معراج رفتم، بر ساق عرش با نور این نوشته دیدم: لا اله الّا الله محمّد رسول الله، اَیَّدتهُ بِعلیٍّ و نَصَرتهُ بِعلیٍّ ثمَّ بعدهُ الحسنُ و الحسینُ؛ ... تأیید کردم و یاری دادم او را به علی و پس از او حسن و حسین و دیدم علی و علی و علی سه بار و دیدم محمّد و محمّد دو بار و جعفر و موسی و حسن و حجّت، دوازده اسمی که با نور بر عرش نوشته بود».

بشارت ظهور در اخبار معراجیه در منابع اهل‌سنّت:

شیخ الاسلام حموئی شافعی در «فرائد السّمطین»1 و موفّق بن احمد خوارزمی حنفی در کتاب «مقتل ‏الحسین‏(ع)»2 نقل می‏کنند از ابی‏سلمی که شترچران رسول خدا(ص) بود که: از رسول خدا(ص) شنیدم که می‏فرمود: «در شب معراج از خدای جلیل خطاب آمد:... یا محمّد، من توجّه کردم به زمین توجّهی کامل و تو را از اهل زمین اختیار کردم. نامی از نام‌های خود را برای تو مشتق کردم. من یاد نمی‏شوم مگر آنکه تو نیز با من یاد شوی؛ منم محمود و تویی محمّد. بار دوم به زمین نظر کردم و علی‏ را برگزیدم و نامی از نام‌های خود برای او مشتق کردم؛ منم اعلی و اوست علی. یا محمّد، من تو را و علی، فاطمه و حسن، حسین و امامان از فرزندان حسین را از شبح نور آفریدم و ولایت ‏شما را بر اهل آسمان‌ها و زمین عرضه کردم. هر که قبول کرد، نزد من از مؤمنین است و هر که انکار نمود، نزد من از کفّار است. ای محمّد، اگر بنده‏ای از بندگان من مرا عبادت کند تا از کار بیفتد یا مانند مشک خشکی گردد، اگر در حال انکار ولایت ‏شما نزد من آید، او را نمی‏آمرزم تا اقرار به ولایت ‏شما کند. ای محمّد، آیا می خواهی اوصیای خود را ببینی؟ گفتم: آری. بار خدایا. خطاب آمد: به طرف راست عرش بنگر. من به طرف راست عرش خدا نگاه کردم، ناگاه دیدم: علی، فاطمه، حسن، حسین، علیّ بن الحسین، محمّد بن علی باقر، جعفر بن محمّد صادق، موسی بن جعفر کاظم، علیّ بن موسی ‏الرّضا، محمّد بن علی جواد، علی بن محمّد هادی، حسن بن علی عسکری و مهدی در دریایی از نور ایستاده و نماز می‏خوانند و مهدی در وسط آنها مانند ستارة درخشانی بود. خداوند فرمود: «ای محمّد، اینها حجّت‌ها هستند و مهدی منتقم عترت توست. به عزّت و جلال خودم قسم، او حجّتی است که ولایتش بر اولیای من واجب است و او انتقام گیرنده از دشمنان من است».

ماهنامه موعود شماره 127


پی‌نوشت‌ها:
1. فرائد السمطین، ج 2، ص‏319، حدیث 571.
2. مقتل الحسین، ج 1، فصل سابع فی فضائل الحسن، و الحسین، ص‏96.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد