مقالات در ادامه مطلب
سیره اخلاقی امام رضا علیه السلام
نویسنده: طاهره بهرهمند
اخلاق فردی:
ادب اخلاق، یکی از عناصر مهم شخصیت انسان است، و کاشف کیفیت
ذات، و درون اوست. امام رضا علیهالسلام به اخلاق عالی و ممتاز، آراسته
بودند، و بدین سبب دوستی عام و خاص را، به خود جلب کردند، همچنین انسانیت
آن حضرت، یگانه و بیمانند بود، و در حقیقت تجلی روح نبوت، و مصداق رسالتی
بود که خود آن حضرت، یکی از نگهبانان و امانتداران و وارثان اسرار آن به
شمار میرفت. از ابراهیم بن عباس صولی (1) نقل شده، که گفته است:
من ابوالحسن الرضا علیه السلام را هرگز ندیدم در سخن گفتن، با کسی درشتی کنند.
من ابوالحسن الرضا علیه السلام را هرگز ندیدم سخن کسی را پیش از فراغ از آن، قطع کند.
هرگز درخواست کسی را ،که قادر به انجام دادن آن بود، رد نفرمودند.
هرگز پاهای خود را، جلو همنشین، دراز نمیکردند.
هرگز در برابر همنشین تکیه نمیکردند.
هرگز او را ندیدم،که غلامان و بردگان خود را بد گویند.
هرگز او را ندیدم، که آب دهان بیندازند.
هرگز او را ندیدم، که قهقهه بزند، بلکه خندهاش تبسم بود.
تا آنجاکه میگوید: هر که بگوید در فضلیت، کسی را مانند او دیده، از او باور نکنید.(2)
زهدامام
علی بن موسی الرضا علیه السلام جامع تمام فضائل بودند، به طوری که تمام
صفات عالی در ایشان جمع شده بود. خصایص شریف امام رضا علیه السلام قسمتی از
صفات جدش، بزرگترین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود که از میان
پیامبران ممتاز بودند. ایشان درباره زهد به نقل از پدرانشان میفرمودند
زاهد آن است که حلال دنیا را از ترس حساب و کتاب و حرام دنیا را از ترس
عقاب ترک میکند.(3)
محمد بن عباد (4) درباره رفتار زاهدانه آن حضرت
میگوید: پوشش ابوالحسن علیه السلام در طول تابستان همواره یک بوریا بود.
ایشان در طول زمستان با همه عظمت و وقاری که داشتند پوششی ساده داشتند و به
دور از هر گونه علامتگذاری و یا این که رنگ مخصوصی داشته باشد همیشه لباس
زبر به تن میکردند مگر آن که میخواستند پیش مردم و به دیدن آنها بروند
که در آن وقت بهترین لباس خود را میپوشیدند.(5)
امام میفرمودند: لباس
مظهر خارجی انسان است نمیتوان نسبت به آن بیتوجه بود حرمت مومن ایجاب
میکند که انسان در ملاقات با او، شئون خود و وی را رعایت کند و مقید باشد
که پاکیزه و خوش لباس باشد.(6)
از دلائلی که امام رضا علیه السلام نزد
مردم، لباس خوب میپوشیدند این بود که اگر ظاهر انسان تمیز و پاکیزه باشد،
دیگران از دیدن این فرد لذت میبرند و تحت تاثیر وی قرار میگیرند. هم چنان
که از دیدن یک انسان کثیف و آلوده حالشان دگرگون میشود، ایشان لباس زیبا و
پاکیزه میپوشیدند تا مردم با دیدن ایشان درس نظم و پاکیزگی را در کنار
ساده زیستی بیاموزند و از طرفی نشان دهند که مومن از مال حلال در حدّ شأنش
میتواند از امکانات این دنیا استفاده کند. همچنین نقل شده: در محیط خانه
امام رضا علیهالسلام آثاری از زندگی اشرافی وجود نداشت از زیور و زینت
استفاده نمیکردند، مگر این که خود را به عود هندی خام بخور میدادند.
گوشهگیری
از دنیا و ساده زیستی برجستهترین صفات امام رضا علیه السلام بود. تمام
راویان متفق القولند که وقتی آن حضرت ولیعهد مامون شدند هیچ توجهی به جنبه
قدرت و عظمت آن نداشتند. نقل شده زمانی که امام رضا علیه السلام مجبور به
پذیرفتن ولایت عهدی شدند، چون روز عید فرا رسید مامون برای خواندن نماز از
امام علیه السلام دعوت به عمل آورده ایشان با سادهترین پوشش و با لباسی که
مخصوص نماز عید بود حاضر شدند، این لباس عبارت بود از دو قطیفه روی لباس و
عمامه سفیدی از کتان که به سربسته بود که یک طرف آن را به سینه و طرف
دیگرش را میان دو شانه انداخته بودند عصایی به دست داشتند، در حالی که کفش
برپا نداشتند چون همراهان ایشان این وضعیت را دیدند آنان هم چون امام راه
افتادند.(7)
نمونه دیگری از اخلاق امام رضا علیه السلام این بود که در
دوران ولایت عهدی وتصدی بالاترین مقام در دولت اسلامی به هیچ یک از
غلامانشان دستور نمی دادند که کارهای ایشان راانجام دهند.
روایت شده که
وقتی ایشان به حمام نیاز داشتند از این که به کسی دستور بدهند حمام را
برای ایشان آماده کنند، تنفر داشتند و خود کارهای شخصی خویش را انجام
میدادند. همچنین ایشان جهت همدردی با مردم به حمام عمومی شهر میرفتند و
از نزدیک با مردم معاشرت داشتند.(8)
عبادت عبادت، فروتنی در مقابل
خداوند است. انسان کامل به هر اندازه به خدا نزدیکتر باشد به همان اندازه
خشوع و بندگیاش در مقابل خدا بیشتر میگردد، چنین کسانی هدفشان در عبادت
فقط سپاس نعمتهای خداوند و نظرشان به قرب پیشگاه ابدیت میباشد این
بزرگترین امتیازات مردان الهی در ارتباط با خداست، محور اصلی زندگی آنها
خدای تعالی و عشق به خداست، شدت توجه به خدا موجب شده بود که آنها لحظهای
از حق غافل نشوند، به طوری که اگر گاهی حالت غفلت در خواب یا بیداری به
آنها دست میداد آن را برای خود گناه به حساب میآوردند.(9)
به همین
دلیل همواره آنان را میبینیم که در وادی شکر الهی اظهار عجز میکنند و با
این همه از خوف الهی لابه میکنند و این نشان دهنده تواضع و فروتنی آنها در
مقابل ذات احدیت است.
پرهیزگاری و تقوای امام رضا علیه السلام طوری
بود که نه تنها مردم، بلکه دشمنان نیز به آن اعتراف میکردند، ایشان همه
فکر و اندیشهشان، حفظ دین خدا و اجرای وظایف الهی بود و نجات خود و مردم
را در تقوا، پرهیزگاری و عبادت کردن میدانستند. چیزهایی که در دنیا وجود
داشت، سبب نشد که ایشان از وظیفه خود دور بیفتد، ایشان به دنیا علاقه
نداشتند و نسبت به آن بیرغبت بودند، زهد و عبادتشان بینظیر بود، همیشه
سعی داشتند مردم را به تقوا و عبادت و پرستش خداوند دعوت نمایند (10) چنان
که به برادرشان زید فرمودند: «ای زید از خدا بترس، آن چه که ما به آن
رسیدهایم به وسیله همین تقواست هر کس که تقوا داشته باشد و خدا را مراقب
خود نداند از ما نیست و ما از او نیستیم.»(11)
منابع تاریخی، امام رضا
علیه اسلام را پرهیزگاری میدانند که مکرر به زیارت خانه خدا و انجام مناسک
حج و عمره میرفتند، ایشان به زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله علاقه
فراوانی داشتند، بالای قبر پیامبر صلی الله علیه و آله میرفتند و خودشان
را به قبر شریف میچسبانیدند، در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله شش
یا هشت رکعت نماز میخواندند در رکوع یا سجده سبحان الله سه بار یا بیشتر
میگفتند، زمانی که نمازشان تمام میشد به سجده میرفتند آن قدر سجده را
طولانی میکردند که عرق ایشان روی ریگهای مسجد میریخت، صورت مبارکشان را
روی زمین یا خاک مسجد میگذاشتند، دائماً در حال عبادت بودند و به عبادت
عشق میورزیدند و برای عبادت خداوند انواع رنجها را تحمل میکردند.(12)
امام
رضا علیه السلام همچون پدر و اجداد پاکشان همواره قبل از هر چیز بنده خالص
خداوند بودند، و همه چیز را در بندگی خدا دنبال میکردند در پرتو همین
بندگی بود که به ارزشهای والای انسانی و مقامهای بلند معنوی دست یافتند.
عبادت، راز و نیاز، مناجات و سجدههای طولانیشان نشان میدهد که ایشان
دلداده خداست رابطه تنگاتنگ عاشقانه با ذات پاک خداوند داشتند. یکی از
همراهان این بزرگوار در سفر خراسان میگوید: به روستایی رسیدیم، آن حضرت به
نماز ایستادند، و سجدههای طولانی به جای آوردند، او میگوید: شنیدم امام
در سجده میگفتند:
«خدایا اگر تو را اطاعت کنم حمد و سپاس مخصوص تو است
و اگر نافرمانی کنم حجت و عذری برایم نخواهد بود، من و دیگران در احساس تو
شریکی نداریم اگر نیکی به من رسد از جانب تو است. ای خدای بزرگوار! مردان و
زنان با ایمان را در مشرق و مغرب در هر کجا هستند بیامرز.»(13)
با
توجه به مضمون دعاهای ائمه میبینیم دعای امامان ابتدا برای دیگران به خصوص
مومنان بود بعداً برای خودشان دعا میکردند این نشاندهنده آن است که آنها
چقدر به فکر دیگران بودند و در حق مردم مهربانی میکردند.
در مورد
امام رضا علیه السلام باید گفت ایشان، اسوه کامل عبودیت بودند و در این راه
به حدی رسیده بودند که ایشان را عاشق عبادت میدانستند. آن حضرت بسیاری از
روزها را روزه داشتند و بسیاری از شبها بیدار بودند. به طوری که در زمان
ایشان و نه بعد از آن، کسی به این درجه نرسید حتی زاهدترین افراد.
نکته
مهم دیگر این که امام رضا علیه السلام بسیاری از اوقات شبانه روز به درس و
بحث مشغول بودند، فقه و علوم محمدی را به شاگردانشان درس میدادند زیرا
ایشان درس را نمونهای از ذکر و عبادت میدانستند و زمانی که از درس دادن
فارغ میشدند به ذکر گفتن خدا میپرداختند.(14)
اباصلت میگوید: من در
سرخس به خانهای که حضرت را تحت نظر گرفته بودند رفتم، از نگهبان اجازه
گرفتم او گفت: حالا موقع رسیدن به حضور ایشان نیست. گفتم: چرا؟ گفت: امام
(علیه السلام) در هر شبانه روز هزار رکعت نماز میخواند و از نماز، یک ساعت
پیش از ظهر و نزدیک غروب فارغ میشوند و همه اوقاتشان در جای نماز نشسته و
مشغول مناجات خدا میشود. اباصلت به نگهبان میگوید در همین موقع اجازه
بگیر. اتفاقا اجازه گرفتند من در همان حال که ایشان انتظار نماز را داشتند
به حضورش شرفیاب شدم.(15)
اهمیت امام به نماز در سیره عملی ایشان کاملا
مشهود است. نقل شده است روزی ایشان با بزرگان ادیان مختلف مناظره داشتند و
سخنان زیادی بین امام (علیه السلام) و حاضران رد و بدل میشد، جمعیت زیادی
در آن مجلس حاضر بودند. زمانی که ظهر شد امام فرمودند: وقت نماز است. یکی
از حاضران که عمران نام داشت گفت: سرورم سخنانمان را قطع نکن که دلم آزرده
میشود شاید اگر سخنانتان را ادامه دهی مسلمان شوم . ایشان فرمودند نماز
میخوانیم و برمیگردیم امام برخاستند و نماز خواندند. (16)
از دیگر
ویژگیهای آن حضرت این بود که هر دعایی را که شروع میکردند صلوات بر محمد و
آل او میفرستادند در نماز یا غیر نماز بسیار صلوات میفرستادند، شبها
موقعی که میخواستند بخوابند قرآن تلاوت میکردند، موقعی که به آیهای
میرسیدند که در آن از بهشت و دوزخ سخن میگفتند گریه میکردند و
میفرمودند: «پناه میبرم به خدا از آتش دوزخ»، آن حضرت هر سه روز یک بار
تمام قرآن را تلاوت میکردند و میفرمودند:
«اگر خواسته باشم قرآن را
در کمتر از سه روز تمام کنم میتوانم ولی هیچ آیه را نخواندم مگر این که در
معنی آن آیه فکر کنم، و درباره این که آن آیه در چه موضوع و در چه وقت
نازل شده، از این رو هر سه روز قرآن را تلاوت میکنم.»(17)
ایشان هر
دعایی که میکردند خیلی زود به اجابت میرسید، نقل شده که به مأمون خبر
داده بودند که امام رضا علیه السلام مجالس علمی مربوط به دین و مذهب تشکیل
دادهاند و این کار باعث شده مردم به مقام علمی ایشان پی ببرند. مامون فردی
را مامور کرد که نگذارد مردم در این مجالس شرکت کنند، امام را نزد خود
خواند و نسبت به ایشان بیاحترامی و پرخاشگری کرد. ایشان از نزد مامون با
ناراحتی بیرون آمدند و در حالی که لبهای خود را تکان میدادند و میگفتند:
به خدا سوگند او را نفرین میکنم که یاری خداوند از او برداشته شود. موقعی
که به خانه رسیدند دو رکعت نماز به جا آوردند. اباصلت میگوید: امام هنوز
نمازشان را تمام نکرده بودند که زلزلهای در شهر اتفاق افتاد، فریادهای
زیادی شنیده میشد و گرد و غبار زیادی از زمین بلند شد. اباصلت اضافه کرد
من از جایم حرکت نکردم تا امام (علیه السلام) سلام نماز را گفتند. بعد از
آن بالای پشتبام رفتم و بیرون را نگاه کردم و جز سرهای شکسته چیزی ندیدم
بعد از مدتی مأمون و لشکرش در حالی که سرشان شکسته بود را دیدم که با کمال
خفت و خواری از شهر بیرون شدند.(18)
از اباصلت هروی نقل شده است که
روزی امام در منزل خود نشسته بودند، فرستاده هارون الرشید وارد شد و به
ایشان چنین گفت: خلیفه شما را به حضور میطلبد. امام رضا علیه السلام
برخاستند و
فرمودند: ای اباصلت او مرا جز برای امر ناگواری احضار نکرده
است ولی به خدا سوگند نخواهد توانست آنچه را ناپسند میدارم در حق من
انجام دهد زیرا دعای جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله را همراه خود دارم
که موجب حفظ جان من خواهد شد. ایشان وارد قصر هارون الرشید میشوند چون
نگاه حضرت به هارون افتاد همان دعا را خواندند و در مقابل او ایستادند.
هارون الرشید به امام چنین گفت: ای ابوالحسن، دستور دادهایم یکصد هزار
درهم به شما بپردازند تا شما نیازهای خانواده خود را برآورده کنید. چون علی
ابن موسی علیه السلام از آن مجلس بیرون رفتند هارون چنین گفت: من خواهان
چیز دیگری بودم و پروردگار چیز دیگری اراده کرد و آن چه خدا بخواهد همان
شود.(19)
فردی به نام رجاء بن ابی ضحاک (20) در مورد عبادت و مناجات
امام رضا علیه السلام چنین میگوید: مامون مرا نزد امام علیه السلام به
مدینه فرستاد که ایشان را از مدینه به خراسان نزد وی ببرد، مامون سفارش
کرده بود که مواظب امام باشد. مسیر راه بصره، اهواز، فارس، خراسان بود و
خیلی سفارش شده بودند که شبانه روز از ایشان جدا نشوند وی میگوید من همیشه
کنار امام بودم و کسی را با تقواتر نسبت به خدای متعال مثل او ندیده بودم،
ذکر خدا همیشه بر لبانشان جاری بود، همیشه خداترس و پارسا بود، موقعی که
وقت نماز میشد در سجدهگاه خود مینشست و سبحان الله، لااله الا الله و
ذکرهای دیگر میگفتند و بعد از نماز اطرافیان را نصیحت میکردند. (21) رجاء
ابن ابی ضحاک اضافه میکند وقتی ایشان را نزد مامون بردم از من درباره
احوالات امام پرسید من آنچه را دیده بودم برای او گفتم از رفتار و اعمال
ایشان، رفتن و ماندنشان، همه آنچه که اتفاق افتاده بود. مامون گفت: ای پسر
ضحاک این مرد بهترین خلق خدا روی زمین است، از همهی مردم دانشش و عبادتش
بیشتر میباشد آنچه که از ایشان دیدی نزد کس دیگر نگو تا بزرگواری او بر
کسی آشکار نشود مگر از زبان خود من.(22)
سخاوت از اصول
اخلاقی که در زندگی همهی امامان فراوان دیده شده است جود و سخاوت است.
سخاوت در مقابل بخل قرار دارد، یعنی انسان از امکانات مادی و معنوی که در
اختیارش وجود دارد فقط خودش استفاده نکند بلکه با بخشش به دیگران قسمتی از
مشکلات آنها را حل کند و دیگران را از نعمتهایی که خداوند به او داده، چه
نعمت مادی و چه نعمتهای معنوی مانند علم برخوردار کند.(23)
سخاوت از
«سخاء» گرفته شده است و «سخا النار و یسخوها»، یعنی این که اگر خاکستر آتش
را از آتش پاک کنیم، بهتر میسوزد و روشناییاش بیشتر میشود، بنابراین
تعریف سخاوت که از همین ریشه است موجب روشنایی و گرم کردن کانون
خانوادههای بینوایان میشود.(24)
شاید بهترین تعریف درباره سخاوت بیان امام رضا علیه السلام باشد که فرمودند:
«السخی
یاکل من طعام الناس لیاکلوا من طعامه و البخیل لایاکل من طعام الناس لئلا
یاکلوا من طعامه»؛ انسان سخاوتمند از غذای دیگران میخورد تا از غذای او
بخورند، ولی انسان بخیل از غذای دیگران نمیخورد تا از غذای او
نخورند.»(25)
در بررسی سیره امام رضا علیه السلام ویژگی بذل و بخشش
بسیار به چشم میخورد. ایشان بسیار صدقه پنهانی میدادند و اموال خویش را
بین نیازمندان تقسیم مینمودند. روایت شده که ایشان یک سال تمام ثروت خود
را در روز عرفه بین نیازمندان تقسیم کردند. فردی به ایشان گفت: این گونه
بخشش، ضرر است. حضرت فرمودند: این گونه بخشش ضرر و زیان نیست بلکه غنیمت
است، هرگز چیزی را که به وسیله آن طلب اجر و کرامت میکنید، غرامت و ضرر به
شما نیاور.(26)
گزارش شده هر وقت سفره غذا را برای امام پهن میکردند
کاسهای نزدیک ایشان قرار میدادند، ایشان از هر نوع غذا مقداری را
برمیداشتند و در آن کاسه میریختند و دستور میدادند آن را بین فقرا تقسیم
کنند. بعداً میفرمودند:
"فلا اقتحم العقبه(27)؛ باز هم به عقبه تکلیف تن در نداد ."
و
میفرمودند: خداوند میداند که همه مردم قدرت این را ندارند که بنده آزاد
کنند برای آنها راه دیگری قرار داده، و آن غذا دادن به فقرا است.(28)
شیوه
امام علیه السلام در بخشش طوری بود که حتی کسی که مورد جود امام رضا علیه
السلام قرار میگرفت، ذرهای احساس شرمندگی نکند. نقل شده که ایشان در
مجلسی با یاران خود مشغول صحبت کردن بودند، جمعیت زیادی در آن مجلس حضور
داشتند که ناگهان مردی بلند قامت و گندمگون وارد مجلس شد و به حضرت سلام
کرد و گفت: من مردی از دوستان پدران و نیاکان شما هستم. از حج برمیگشتم که
خرجی خود را گم کردم، اگر شما به من کمک نمائید تا به وطنم برسم پولی که
شما به من میدهی، از طرفتان صدقه خواهم داد. حضرت فرمودند: بنشین. بعد از
مدتی که جمعیت پراکنده شدند و جز عدهی کمی باقی نماندند امام به اتاقشان
میروند و بعد از مدت کمی بازگشتند و دستشان را از بالای در بیرون آوردند و
پرسیدند آن مرد کجاست؟ مرد جواب داد من در حضور شما هستم. ایشان فرمودند:
این دویست اشرفی را بگیر و خرج کن، لزومی ندارد که از طرف من صدقه بدهی از
نزد من خارج شو تا ترا نبینم و تو نیز مرا نبینی. بعد از رفتن آن مرد، فردی
که در آنجا حضور داشت به امام رضا علیه السلام عرض کرد: شما نسبت به این
شخص احسان و بخشش نمودید. علت این که فرمودید تا شما او را نبینید و او شما
را نبیند چیست؟ ایشان فرمودند: از ترس این که مبادا شرمندگی در صورت او
ببینم آیا از رسول خدا صلی الله علیه و آله) شنیدهاید که فرمودند: حسنه
مخفیانه با هزار حج برابر است.(29) این عمل امام (علیه السلام) ما را متوجه
مطلبی میکند و آن این که اگر انسان وقتی چیزی به بینوایی یا سائلی میدهد
بخشش نیست بلکه شکر نعمتی است که خداوند به او داده است. انسان تا موقعی
که حقوق واجبش را نپرداخته در خطر بزرگی قرار دارد بخشش امام به خاطر دوستی
کردن با دیگران نیست بلکه به خاطر شکر کردن نعمتهای خداوند است که به
ایشان داده است.
همچنین نقل شده است شخصی به حضرت علی ابن موسی الرضا
علیه السلام گفت: به قدر جوانمردی خودتان به من عطا و بخشش کنید. ایشان
فرمودند: این اندازه برای من مقدور نخواهد شد. او گفت: پس به اندازه مروت
من عطا کن. حضرت فرمودند: این مقدار ممکن میشود پس از این جریان به غلام
خودشان دستور دادند تا مبلغ 200 اشرفی به او بدهند.(30)
علاوه بر
نیازمندان، سخاوت امام رضا علیه السلام شامل حال شاعران و دوستداران تواضع
امام رضا چنان زیاد بود که زمانی که برای آن حضرت غذا میآوردند.
ایشان
غلامان و خادمان و حتی دربان و نگهبان را بر سر سفره مینشاندند و با آنها
غذا میخوردند. همچنین نقل شده زمانی که آن حضرت تنها میشدند همه خادمان و
غلامان خوشان را از کوچک و بزرگ جمع میکردند و با آنان سخن میگفتند و با
آنها انس میگرفتند به طوری که غلامان آن حضرت هیچ ترسی از ارباب و مولای
خود نداشتند.(31)
تواضع امام به اندازهای بود که بعضی مواقع مردم
ایشان را نمیشناختند و از افراد معمولی تمییز نمیدادند. نقل شده است که
روزی ایشان وارد حمامی میشوند مردی آن جا بود که ایشان را نمیشناخت به
امام میگوید بیا مرا مشت و مال بده. حضرت شروع به مالیدن دست و پای او
کردند زمانی که ایشان را شناخت عذر خواهی کرد ولی امام او را دلداری
دادند.(32)
ادب و تواضع امام رضا علیه السلام نسبت به دیگران به
اندازهای بود که اگر فردی بر امام وارد میشد ایشان به خاطر احترام گذاشتن
به آن فرد از جایشان برمیخاستند و او را در مناسبتترین مکانها جا
میدادند.(33)
صبر و مقاومت یکی از اصول مشترک در زندگانی
امامان که همواره در زندگی آنها مشاهده گردیده صبر و مقاومت است. این
بزرگواران الگوی بزرگ صبر و قهرمان مقاومت بودند.
در بررسی زندگی امام
رضا علیه السلام میبینیم که ایشان نیز همچون دیگر امامان نمونه کامل این
صفت اخلاقی بودند. شاید بتوان از موقعیتهای دشواری که ایشان با آن رو به
رو شدند زمانی که مأمون این بزرگوار را به خراسان دعوت کرد نام برد.
ایشان
برای وداع خانه خدا به مکه رفتند لحظه جدایی آن حضرت از فرزندش ابی جعفر
محمد بن علی جواد (علیه السلام) بود که ایشان با دلی استوار و مطمئن به قضا
و قدر الهی این مصیبت را تحمل کردند شکیبایی و بردباری آن حضرت در دوره
خلافت مامون در برابر سیاستها مرموز و پشت پرده او به ویژه جریان
ولایتعهدی درجه صبر و تحمل آن حضرت را برای ما آشکار میکند.(34)
امام
رضا علیه السلام در دوران زندگیشان و زندانی بودن پدر بزرگوارشان مکرر سعه
صدر از خود نشان میدادند و مراقب اهل و عیال پدر ارجمندشان بودند. ایشان
اهل حلم و شکیبایی بودند. در برابر افرادی که با ایشان ستیزه و نزاع داشتند
حلم و صبر میورزیدند. در برابر دهن کجیهای دیگران سعی میکردند سکوت
کنند. افرادی بودند که نسبت به ایشان بیاحترامی میکردند. اما این بزرگوار
در برابر آنها خاموشی را انتخاب میکردند.(35)
اخلاق اجتماعی امام رضا علیه السلام:
رفتار امام رضا علیه السلام با خانواده
سراسر
مدت سی و پنج سال امامت امام موسی کاظم علیه السلام با حوادث و فراز و
نشیبهای سیاسی آمیخته بود. بیشتر زندگانی ایشان در زندانهای هارون الرشید
سپری شد. امام رضا علیه السلام در تمامی مدتی که امام کاظم علیه السلام
زندانی بودند دستیار و پشتوانه استوار پدر در حوادث سیاسی فرهنگی بودند.
شریک غمها و رنجهای پدرشان بودند هرگز در برابر قدرتطلبان هوس باز،
خودشان را تسلیم نکردند. ایشان راه پدر را ادامه دادند و مردم را به شدت از
یاری رساندن و کمک به خلفای طاغوتی دور میکردند. چون امام کاظم علیه
السلام بیشتر عمر شریفشان در زندانها سپری شد، امام رضا علیهالسلام به
عنوان فرزند ارشد مسئول نگهداری خانواده ایشان بودند، ایشان در این مدت
طوری از خانوادهشان مراقبت کردند، که اجازه ندادند کسی به آنها بیاحترامی
کند، نهایت احترام را به آنها میگذاشتند و خطرات دشمنان را از آنان دور
میکردند.
علاقه حضرت به خانوادهشان در محبتی که به امام جواد علیه
السلام داشتند نیز قابل ملاحظه است. قبل از تولد امام جواد علیه السلام
فردی به امام رضا علیه السلام میگوید شما کودکان را دوست دارید پس از
خداوند بخواهید که پسری به شما عطا کند. حضرت فرمودند: خداوند پسری به من
خواهد داد که وارث من میشود هنگامی که اباجعفر علیه السلام متولد شدند،
حضرت در طول شب گهواره ایشان را حرکت میدادند و با او بازی میکردند. امام
فرزندشان را آن قدر دوست میداشتند که شب را نمیخوابیدند و گهواره امام
جواد علیه السلام را حرکت میدادند. به ایشان عرض شد آیا مردم با پسرانشان
چنین رفتار میکنند؟ حضرت فرمودند: این پسر مانند عامه مردم نیست به دنیا
آمدن و رشد نمودن او مانند ولادت پدران پاکش است.(36)
رفتار امام با
فرزندشان امام جواد علیه السلام آن قدر محبت آمیز و توام با احترام بود که
ایشان را به نام صدا نمیزدند بلکه بیشتر با کنیه مورد خطاب قرارش
میدادند. به عنوان مثال میفرمودند: «ابوجعفر برای من نوشته است و من برای
ابوجعفر نوشتم.»(37) به این ترتیب میخواست ایشان را احترام و تمجید کنند.
نمونه دیگر علاقه و وابستگی امام رضا علیه السلام، محبتی بود که به حضرت معصومه علیه السلام داشتند.
رفتار امام رضا علیه السلام با مردم امامان
با مردم نشست و برخاست داشتند و در تعاملات اجتماعی به نیکوترین صورت با
آنان برخورد مینمودند. این سیره چنان نیکو بود که با الگو قرار دادن آنان
ما میتوانیم روش صحیح برخورد اسلامی با افراد گوناگون را بیاموزیم.
با بررسی آِیات در مییابیم برخورد با انسانهای مختلف باید هماهنگ و متناسب با روحیه آنها باشد خداوند عزوجل در قرآن فرموده است:
"محمد
رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم"(38)؛ محمد فرستاده
خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سخت و شدید و در میان خود
مهربانند.
در آیه دیگری چنین فرموده:
"یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم"(39)؛ ای پیامبر با کافران و مجاهدان جهاد کن و بر آنها سخت بگیر.
از
این آیات چنین نتیجهگیری میشود که برخورد قرآن و اسلام با انسانهای
مختلف فرق میکند. در بعضی جاها دستور به برخورد نیک و پر محبت میدهد، «با
مردم سخن نیک بگویید»(40) و در جای دیگر دستور به برخورد میانه میدهد:
«محمد فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و
در میان خود مهربانند.»(41)
امام رضا علیه السلام به عنوان اسوه کانون
مهر و عاطفه نسبت به بندگان خدا بود. در زیارت آمده است: السلام علی الامام
الرئوف؛ (سلام بر امام و پیشوای با رافت و مهربان) این لقبی است که از طرف
خداوند به ایشان داده شده است. ایشان بیشترین محبت و مهربانی را نسبت به
مردم و اهل خانه و خدمت گزارانشان داشتند. در روزی که ایشان مسموم شدند و
در آن روز به شهادت رسیدند بعد از این که نماز ظهر را خواندند به فردی که
نزدیکشان بود فرمودند: مردم (منظور اهل خانواده کارکنان و خدمتگزارانشان
بودند) غذا خوردهاند؟ آن فرد جواب داد: آقای من در چنین وضعیتی کسی
میتواند غذا بخورد؟ در این لحظه که امام علیه السلام متوجه میشوند کسی
غذا نخورده، مینشینند و دستور آوردن سفرهای را میدهند همه را سر سفره
دعوت میکنند و آنها را یکی یکی مورد محبت قرار میدهند.(42)
ایشان در
جایی که مربوط به شخص خودشان بود بزرگترین گذشتها، عالیترین ایثارها و
بیشترین محبت را نسبت به دیگران داشتند. رفتار عملی امام رضا علیه السلام
نشانه انسانی کامل و نمونه است که هیچ علاقهای به دنیا و ظواهر آن ندارد.
اگر
فردی حتی کوچکترین خدمتی برای امام رضا علیه السلام انجام میداد، ایشان
نهایت تشکر و قدردانی را به جا میآوردند و حتما خدمت آن فرد را جبران
مینمودند. آن حضرت به مستضعفان و گرفتاران توجه خاصی میکردند، اگر آنها
گرفتاری و ناراحتی داشتند، سعی میکردند مشکل آنان را حل کنند. زیاد بودند
افرادی که در سایه یاری رسانیهای امام علیه السلام به خیری دست یافتند.
پی نوشت :
:1- از اصحاب رضا علیه السلام بود.
2- محمدباقر مجلسی، المکتبة الاسلامیه، تهران، 1371، ص 90 -91، علی بن عیسی، الاربلی، کشف الغمه، ج 3، ص 156 – 157.
3- ابن بابویه، صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السلام، علی اکبر غفاری، ج 1، ص 628.
4- از یاران و معاصران امام رضا علیه السلام بود.
5 - علی بن عیسی الاربلی، کشف الغمه، ج 3، ص 157.
6 -ر.ک باقر شریف، قرشی، پژوهشی دقیق در زندگی علی بن موسی الرضا، سیدمحمد صالحی، تهران، دارالکتب اسلامیه، 1382، ص 59-60.
7 - ر.ک محمدبن محمد، مفید ارشاد، هاشم رسولی محلاتی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، 1378، ج 2، ص 372 – 373.
8- ر.ک باقر شریف، قرشی، پژوهشی دقیق در زندگی امام رضا علیه السلام ، ج 1، ص 57.
9 - ر.ک سیدهاشم ، رسولی محلاتی، مجموعه آثار نخستین کنگره جهانی حضرت رضا، ناشر کنگره امام رضا، ص 425- 426.
10 - ابن بابویه، صدوق عیون اخبارالرضا، علی اکبر غفاری، ج 2، ص 435.
11- ابن بابویه، صدوق، عیون اخبارالرضا، علی اکبر غفاری، ج2، ص 573.
12 - همان، ج 2، ص 421.
13 - محمدباقر مجلسی، بحارالنوار، ج 49، ص 92-93 .
14- ر.ک. حسین عمادزاده، مجموعه زندگانی چهارده معصوم ، ص 1064.
15- ر.ک. ابن بابویه، صدوق، عیون اخبار الرضا، علی اکبر غفاری، ج2، ص 431-432.
16 - ر. ک . محمدتقی، مدرسی، امامان و جنبشهای مکتبی، حمیدرضا آژیر، چاپ اول 1367، مشهد، آستان قدس رضوی، ص 281.
17- ر.ک . ابن بابویه، صدوق، عیون اخبار الرضا، علی اکبر غفاری، ج 2، ص 420 .
18- ر. ک. ابن بابویه، صدوق، عیون اخبار الرضا، علی اکبر غفاری، ج 2، ص 402.
19 - ر.ک. محمدتقی، مدرس، امامان و جنبشهای مکتبی، ص 248.
20 - گماشته ودایی مامون .
21- ر.ک. ابن بابویه صدوق، عیون اخبارالرضا، علی اکبر غفاری، ج 2، ص 421 .
22-ر.ک. ابن بابویه صدوق، عیون اخبارالرضا، علی اکبر غفاری، ج2، ص 421.
23- ر.ک. محمد محمدی اشتهاردی، اصول اخلاقی امامان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ص 53.
24- ر.ک. همان، ص 54.
25- ر.ک. محمدباقر مجلسی، بحارالنوار، ج 49، ص 102.
26- ر.ک. محمد امین، سیره معصومان، حجتی کرمانی، سروش، 1374، ص150.
27- سوره بلد، آیه 11.
28- ر.ک. مجلسی، محمدباقر، بحارالنوار، ج 49، ص97، حسین عمادزاده، چهارده معصوم، ص 1065
29- ر.ک. مجلسی، محمدباقر، بحارالنوار، ج 49، ص101 -100.
30- ر.ک. مجلسی، محمدباقر، بحارالنوار، ج 49، ص100.
31 - محمد امین، سیره معصومان، علی حجتی کرمانی، ص 149.
32- محمدباقر، مجلسی، بحارالانوار، ج 49 ، ص 99، محمدجواد، فضل الله، تحلیل از زندگی امام رضا علیهالسلام، ص 43.
33 - محمدجواد فضل الله، تحلیلی از زندگانی اما م رضا علیه السلام، ص 45.
34 - ابن بابویه، صدوق، عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 526.
35 - عمادالدین حسین، اصفهانی مشهور به عمادزاده، مجموعه زندگانی 14 معصوم، ص 1064.
36- محمدباقر، بهبهانی، جواد الائمه، ترجمه ابراهیم سلطانی نسب صیام، اول ذیقعده، 1381، ص 17.
37- باقر شریف، قرشی، پژوهشی دقیق در زندگانی امام رضا علیه السلام، 1382، ج1، ص 51، ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 596.
38- سوره فتح، آیه 29.
39- سوره توبه، آیه 73.
40- سوره بقره، آیه 83.
41- سوره فتح، آیه 29.
42- ابن بابویه، صدوق، عیون اخبارالرضا، علی اکبر غفاری، ج 2، ص 498.
منبع: سیره اخلاقی و سیاسی امام رضا علیه السلامچهل حکمت رضوى
نظم اشعار از على باقرزاده (بقا)
1 ـ مِن اَخلاقِ الاَنبیاء التَّنّظُّف
نظافت موجب پاکى جسم است نظافت مایـه آرام جـان است
امـام هشتمین فرمود بـا خلق نظـافت شیـوه پیغمبران است
2 ـ صاحِبُ النّعمَةِ یَجِبُ ان یُوَسِّعَ عَلى عِیالِهِ
توانگر را بوَد واجب که بخشد زن و فـرزند را از مال دنیـا
دهـد وسـعت به امر زندگانى بـه شـکر نعـمت حى ّ تـوانا
3 ـ مَن لَم یَشکُرِ المُنعِمَ مِن المَخلوقین لَم یَشکُر اللهَ عزّوجلّ
شـنیده ام که علـى بن موسـى کاظم خدیو طوس، بفـرمـود نکته اى زیبـا
کسى که نیکویى خلق را نداشت سپاس نکـرده است سپـاس خداى بـى همتـا
4 ـ الایمانُ اداءُ الفرائضِ و اجتِنابُ المَحارِم
فرمود رضــ ا امام هشتم: انجام فرائــ ض است ایمان
دورى ز محرّمات و زشتى پرهیز ز ناصواب و عصیان
5 ـ لَم یَخُنکَ الاَمین، وَ لکِن ائتَمَنتَ الخائِنَ
کسى که بیـم ندارد ز کردگار علیم وِرا به خدمت خلق خدا مکن تعیین
امین نکرده خیانت، تو از ره غفلت امین شمـرده خیـانت شعار بدآیین
6 ـ الصَّمتُ بابٌ مِن ابوابِ الحِکمة
زبـان تو گـر تحـت فرمان نباشد خموشـى گزیـن، تا نیفتى به ذلـّت
على بن موسـى الرضا راست پندى : سکوت است بابـى ز ابواب حکمت
7 ـ الاَخُ الاَکبرُ بِمنزِلةِ الاَب
برادر چو دانا و شد و آزموده وِرا با پـدر مـى شمارش برابر
بگفتـا امـام بحق، نور مطلق به جاى پـدر هست، مهتر برادر
8 ـ صدیقُ کُلِّ امْرِئٍ عَقلُهُ و عَدُوُّه جَهلُهُ
بــ ه نزدیـک نـادان بـوَد تـار گیتى ز دانـش بکـن گـیتـى تـار روشـن
بفرمود فرزنـد موســ ى بـن جعفـر: تو را عقل یار است و جهل است دشمن
9 ـ التَّوَدُّدُ الى النّاسِ نِصْفُ العَقلِ
همیشـه در پـى تیـمـار بینـوایان باش کمک به خلق، ز کردار خـالق احـد است
امام راست در این رهگذر، کلامى نغـز: که در معاشرت خلق، نیمى از خرد است
10 ـ التَوَکُلُ اَن لاتَخافَ اَحداً اِلاّ اللهَ
بزن بـر لطـف حق دست توکل کـه لطف ایـزدى باشد تو را بس
توکـل آن بـوَد کـاندر دو عالم به غیر حق نـترسى از دگر کس
11 ـ اَفْضَلُ ما توصَلُ به الرَّحِمِ کفُّ الاَذى عَنْها
فرمـود رضـا ولـى ّ مـطـلق گنجینـه علم و فضل و احسـان
بهتر صلـه رحـم به گیتى است خـوددارى از گـزنـد ایشـان
12 ـ اَحسَنُ النّاسِ مَعاشاً مَن حَسُنَ معاشُ غیرِهِ فى معاشِه
بهتـرین رهـرو به راه زندگـى است آن که همچـون شمع روشنگـر بـوَد
مردمـان در پرتـوش راحـت زینـد زندگـى در خـدمتش بـهتـر بــ وَد
13 ـ العَقلُ حِباءٌ مِنَ اللهِ و الادَبُ کُلْفَة
رضـا سبـط پاک رسـول امین که نتـوان سـر از خدمتش تافتن
بگفتا: خرد بخشش ایـزدى است ادب را به کوشش تـوان یافـتن
14 ـ لَیسَ لِبَخیلٍ راحةٌ و لا لِحَسودٍ لَذّةٌ
بخل رنج است و حسادت محنت است از ولـى ّ آمـوز درس عبـرتـــى
راحتـى در بخــ ل نتـوان یـافـتن در حسـد هـرگـز نیـابـى لذّتــ ى
15 ـ مَا الْتَقَتْ فِئَتانِ قَطُّ اِلاّ نُصِرَ اَعظَمُهُما عَفواً
عفــ و آییـن بزرگـــان باشـــد بـخشش آییـنـه دورانـدیـش اسـت
دو گـروهـى که به جنگنـد و ستیـز نصرت آن راست که عفوش بیش است
16 ـ عَونُک لِلضَّعیفِ اَفضَلُ مِنَ الصَدَقَة
سخنـى دارم از امـام همام کـه مفید است بهر هر طبقه
دستگیرى ز ناتوان و ضعیف به یقین، بهتر است از صدقه
17 ـ المُؤمِن اِذا اَحسَنَ استَبشَرَ وَ اِذا اَساءَ استَغفَرَ
گر ز بخت بد به کس بد کرده اى هان، مشـو نومیـد از درگاه ربّ
مـؤمن ار نیکى کنـد شادان شود ور کند بد، مى کنـد بخشش طلـب
18 ـ المُسلِمُ الّذى سَلِمَ المُسلِمون مِن لِسانه وَ یَده
شـنو پند فرزند موسـى بن جعفر امـام بحـق، مـاه بـرج امـامت
کسـى هسـت مُسلم که باشند مردم ز دست و زبانش به امن و سلامت
19 ـ لَیسَ مِنّا مَن لَم یأمَن جارُهُ بَوائِقَه
به همـسایه نیکى کن اى نیکمرد که همـسایه را بر تو حقها بوَد
از آن کس که همسایه ایمن نبُود بـفرمود مـولا: نـه از ما بوَد
20 ـ التواضُعُ ان تُعطى النّاس مِن نَفسِک ما تُحبّ ان یُعطوک مِثلَه
چنان سـر کن اى دوست با نیک و بد که باشـد ز تـو نیک و بد در امـان
تـواضع چـنان کن به خـلق خـداى که خواهـى کنـد خلق با تو چنـان
21 ـ مِن علاماتِ الفقیهِ الحُکم و العِلم و الصَّمت
بصیـر بـاش به احکـام دین حق که خداى از آن فقیه که دانا به حـکم اوست رضاست
نشـانـه هـاى فقـاهـت به نزد پـیر خرد قضـاوت بحـق و دانـش و سکوت بجاست
22 ـ الصَّفح الجمیلُ العفوُ مِن غیرِ عِتاب
عفو چون کرده اى خطاب مکن کار بـى جا و نـاصـواب مکن
وه چه نیکوسـت، عفـو بى منّت عفو کـردى اگـر، عتـاب مکن
23 ـ لایَأبَى الکرامَةَ الاّ الحِمارَ
بشـنـو کـلـام نـغـز فـرزنـد پیمبر گفتـار او روشـنـگـر شبهاى تار است
جز مردم احـمـق نتـابـد رخ ز احسان هر کس کند احسان مردم ردّ، حمار است
24 ـ السّخى ّ یأکُل مِن طَعامِ الناس لِیأکُلوا مِن طَعامِه
سخـى مى خورد نان ز خوان کسان که مردم به رغبت ز خوانش خورند
بخیــ ل از سـر بخـل نان کسـى نیـارد خـورد تا که نانش خورنـد
25 ـ السّخى ُّ قریبٌ مِن اللهِ، قریبٌ مِن الجنّة، قریبٌ مِن الناسِ
سخـاوتمنـد هرگز نیست تنهـا که تنـهایى نصیب دیگران است
سخـى باشد قریـب رحمت حق به نزدیک بهشت و مردمان است
26 ـ صدیقُ الجاهِلِ فى التَّعَب
به نـادان مکـن دوستى ، چون تـو را گـدازد ز کـزدار خـود روز و شب
بگفتـا علــ ى بن موسـى الـرضـا رفاقـت به نـادان غـم اسـت و تعب
27 ـ اَفضَلُ العَقلِ معرفَةُ الاِنسانِ بِربّه
ز خـاطر مـبر شـکـر یزدان پـاک که شـکـر نعـَم نعمـت افزون کنـد
بهین دانش اى دوست، آن دانشى است که ات رهـبرى سوى بـى چـون کند
28 ـ مَن رَضى َ بالیَسیرِ مِنَ الحَلال خفّت مَؤونتهُ
رضـا بـاش بر داده کردگـار کـه خشنـودى از حق بوَد بندگى
اگر شـاد گـردى به اندک حلال سبـک بـگـذرى از پل زندگـى
29 ـ مَن رَضى بالقَلیل مِن الرِزقِ قُبِلَ منه الیسیرُ مِنَ العمَل
کلامـى شنـو از شهنشاه طـوس ولـى ّ خـداونـد و سبـط رسـول
چون بر رزق اندک رضایى ، خداى کنـد طـاعـت انـدکـت را قبول
30 ـ الصَّمتُ یَکسبُ المحبّةَ و هو دلیلٌ على کُلِّ خیرٍ
ز حسن خموشى و اوصاف آن چنین گفت شاه خراسان، رضا
خموشـى به بار آورَد دوستـى شـود رهگشـاى همه خوبهـا
31 ـ مَن حاسَبَ نَفسَه رَبِحَ و مَن غَفَلَ عَنها خَسِرَ
تواى که دیده فرو بسته اى ز کرده خویش همیشـه زشتـى احـوال دیگران بینـى
حساب نفس بداندیش کن که سـود برى شوى چو غافل از اعمال خود زیان بینى
32 ـ مَنِ اعتَبَرَ اَبصَرَ وَ مَن اَبصَرَ فَهِمَ و مَن فَهِمَ علِِمَ
امام راسـت کلامـى که مرد بـاتدبیر هزار نکتـه از آن یک کلام مى خـواند
کسى که عبرت گیرد بسـى شـود بینا کسـى که بینــ ا گردد بفهمـد و داند
33 ـ افضَلُ المالِ ما وُقى َ به العِرضُ
توانـگر را بگـو امروز کـن ایثار سیم و زر که فردا سیـم و زر در اختیـار دیگـران باشد
بهین مـال آن بوَد کان موجب حفظ شرف گردد اگر در راه دیگر صرف شد، حاصل زیان باشد
34 ـ المُؤمِنُ اِذا غَضِبَ لَم یُخرِجهُ غَضَبُهُ مِن حَقّ
سخنـى بشنـو از امـام غریـب تا شـود علم و دانشـت افـزون
مـرد مـؤمن اگر به خشـم شود نـرود از طریـق حـق بیـرون
35 ـ المُؤمِنُ اِذا قَدرَ لَم یَأخُذُ اَکثَرَ مِن حَقّه
نکـته اى بشنـو ز فرزند رسـول آن که مـردم را امـام و پیشواست
گـر که قـدرت دست مؤمن اوفتاد بیشتر از حـقّ خود هرگز نخواست
36 ـ النّظَرُ الى ذرّیّةِ محمّدٍ عبادَةٌ
بکـن عادت به کردار بزرگـان که نتوان کرد آسان ترک عـادت
نظر کـردن به فرزنـد پیمبـر بوَد در پیش مرد حق، عبادت
37 ـ اِنّما الحِمیَةُ مِن الشَّى ءِ الاِقلالُ مِنهُ
شنـو از علـى بن موسى الرضـا کلامى که افزادیت عقـل و هـوش
چو پرهیز خواهـى کنى از خوراک به کـم خوردن خوردنیهـا بکـوش
38 ـ لایَعدمُ العُقوبَةَ مَن اَدرَعَ بالبَغى ِ
گو به آن کس که ظلـم کرد فزون کـه عقـوبـت نـبـوده نشمـارد
گـر بخـواهـد زیَـد به آرامـش کیـفـر روزگـار نــ گــ ذارد
39 ـ لاتَطلُبوا الهُدى فى غَیرِ القُرآنِ فَتَضِلّوا
بـگـفـتـا رضـا، ماه برج ولایت هدایـت مجـوییـد از غیـر قـرآن
بـجـز راه قـرآن مـپـویید راهى کـه گـمراهى آخر بوَد حاصـل آن
40 ـ مِن عَلامةِ ایمانِ المُؤمِنِ، کِتمانُ السِّر و الصَّبرُ فى البأساء و الضرّاء و مُداراة النّاس
از عـلامـات مرد حق باشد رازدارى و صـبر بر سختى
با مـدارا بـه مردمان پویـد راه آزادگـى و خـوشبـختى
منبع: www.imamreza.net
باور مهدوی در کلام رضوی
مژده به ظهور امام مهدی(ع) از همان سالهای آغازین ظهور
اسلام آغاز شد و پیامبر گرامی اسلام(ص) در هر فرصت و مناسبتی که پیش میآمد
مردم را به ظهور عدالتگستر موعود در آخرالزمان بشارت میدادند و آنها را
از نسل و تبار، تولد وغیبت، ویژگیهای ظاهری، نشانههای ظهور، شاخصههای
قیام رهاییبخش و مؤلفههای حکومت جهانی آن حضرت آگاه میساختند. تا آنجا
که امروز ما با صدها روایت که از طریق شیعه و اهل سنت از آن حضرت نقل شده
مواجههایم.1
این سیره پس از رحلت نبی مکرم اسلام(ص) در میان اهل بیت
طاهرین او(ع) استمرار یافت و هر یک از ایشان نیز در عصر خود تلاش کردند که
باور مهدوی و فرهنگ انتظار را در میان امت اسلامی زنده و پویا نگهدارند و
بدین طریق پیروان خود را در برابر هجوم مصائب، رنجها، دردها و بلاهای
گوناگونی که از سوی حاکمان جور بر آنها روا داشته میشد، صبر و پایداری
بخشند.
حرکت رو به گسترش معارف مهدوی در زمان امام باقر و امام صادق(ع)
به اوج خود رسید و آن دو امام بزرگوار ضمن تبیین، تشریح، پالایش و پیرایش
آموزههای اسلامی در زمینههای مختلف اعتقادی، اخلاقی و فقهی و تحکیم
پایههای ایمانی پیروان خود، تلاش فراوانی برای توسعه و تعمیق اندیشه مهدوی
و فرهنگ انتظار در میان شیعیان نمودند و با به جا گذاردن صدها روایت در
این زمینه، این اندیشه و فرهنگ را تازگی و طراوت بیشتری بخشیدند.2
پس
از این دو امام و پیش از امام حسن عسکری(ع) امامی که بیش از همه بر مواریث
شیعی در زمینه باور مهدوی و فرهنگ انتظار افزود و گنجینههای گرانبهایی
برای امت اسلام به یادگار گذاشت امام رضا(ع) است.
براساس پژوهش مؤلف
محترم مسند الإمام رضا(ع)3 و تتبع پژوهشگران ارجمند مجموعه ارزشمند معجم
أحادیث الإمام المهدی(ع)4 افزون بر 30 روایت از امام رضا(ع) در زمینه باور
مهدوی و فرهنگ انتظار نقل شده که هر یک از آنها ما را با بعدی از ابعاد
بیکران شخصیت امام مهدی(ع) و قیام رهاییبخش و عدالتگستر آن حضرت آگاه
میسازد.
1. خالی نبودن زمین از حجتهای الهی
امام
رضا(ع) در مواضع متعددی با تأکید بر اینکه زمین هیچگاه از حجت الهی و امام
به حق خالی نمیماند به طور غیر مستقیم موضوع امامت را تثبیت میکردند.
از جمله آن حضرت در پاسخ «سلیمان الجعفری» یا «سلیمان بن جعفر الحمیری» که میپرسد:
تخلو الأرض من حجةاللّه؟
آیا زمین از حجت خدا خالی میماند؟
میفرماید:
لوخلت الأرض طرفة عین من حجة لساخت بأهلها.5
اگر زمین [به اندازه] یک چشم برهم زدن از حجت خالی بماند، ساکنانش را در خود میبرد.
مضمون این روایت از سوی تعدادی دیگر از راویان با تغییرات جزیی در عبارت، نقل شده است.6
براساس
این روایت تا آستانه قیامت زمین از امامی که حجت خداست خالی نخواهد ماند،
هر چند که در مقاطعی از تاریخ این حجت الهی بنابر ضرورتهایی در غیبت به سر
برد.
2. نام و نسب امام مهدی(ع)
با
توجه به لزوم شناخت امام دوازدهم و لزوم جلوگیری از حیرت و سرگردانی شیعه
در شناسایی منجی موعود، امام رضا(ع) در احادیث متعددی، گاه به نقل از پدران
و اجداد طاهرینش تا رسول گرامی اسلام(ص) و گاه بدون نقل از ایشان به معرفی
سلسله نسب آن امام میپرداختند.
از جمله در یکی از روایتهایی که امام رضا(ع) به واسطه پدران بزرگوار خود از رسول گرام اسلام(ص) نقل میکنند، چنین آمده است:
أنا
سیّد من خلق اللّه، عزّوجلّ، وأنا خیر من جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و
حملة العرش و جمیع ملائکة اللّه المقربین و أنبیاءاللّه المرسلین، و أنا
صاحب الشفاعة والحوض الشریف و أنا و علیّ أبوا هذه الأمّة من عرفنا فقد عرف
اللّه عزّوجلّ و من أنکرنا فقد أنکر اللّه، عزّوجلّ، و من علیّ سبطا
أمّتی و سیداشباب أهل الجنّة، الحسن والحسین و من ولد الحسین تسعة أئمّة،
طاعتهم طاعتی و معصیتهم معصیتی، تاسعهم قائمهم و مهدیّهم.7
من سرور
آفریدههای خدای عزّوجلّ هستم؛ من از جبرئیل، میکائیل، اسرافیل، حاملان
عرش، همه فرشتگان مقرب خدا، و پیامبران مرسل خدا برترم؛ من صاحب شفاعت و
حوض شریف [ کوثر [هستم. من و علی دو پدر این امتیم؛ هر کس که ما را شناخت
خدای عزّوجلّ را شناخته است و هر که ما را انکار کند، خدای عزّوجلّ را منکر
شده است. دو سبط این امت و دو سید جوانان اهل بهشت، حسن و حسین، از [
فرزندان ] علیاند و از نسل حسین نه امامند که پیروی از آنان پیروی از من و
نافرمانی از آنها نافرمانی از من است. نهمین نفر از این امامان، قائم
(برپا دارنده) و مهدی آنان است.
آن حضرت در روایت دیگری میفرماید:
الخلف الصالح من ولد أبی محمد الحسن بن علی و هو صاحب الزمان و هوالمهدی.8
آن جانشین صالح از فرزان ابومحمد حسن بن علی است و او صاحب الزمان و مهدی است.
در
روایت دیگری امام رضا(ع) پس از آنکه «دعبل» در پیشگاه آن حضرت قصیده معروف
خود را در وصف اهل بیت میخواند و در آن از قیام آخرین امام یاد میکند،
میفرماید:
یا دعبل الإمام بعدی محمد ابنی و بعد محمد ابنه علیّ و بعد
علی ابنه الحسن و بعدالحسن ابنه الحجة القائم المنتظر فی غیبته، المطاع فی
ظهوره لولم یبق من الدنیا إلاّ یوم واحد لطوّل اللّه عزّوجلّ ذلک الیوم
حتّی یخرج فیملاء الأرض عدلاً کما ملئت جورا.9
ای دعبل! امام پس از من
فرزندم محمد و پس از محمد فرزندش علی و پس از علی فرزندش حسن و پس از حسن
فرزندش حجت قائم است. همو که در غیبتش انتظار کشیده میشود و در ظهورش
اطاعت میگردد. اگر از [ عمر [دنیا یک روز بیشتر باقی نمانده باشد خداوند
عزّوجلّ آن روز را آن قدر طولانی میکند تا او قیام کند و زمین را از عدل و
داد پر کند همچنانکه از جور و ستم پر شده بود.
در این زمینه احادیث دیگری نیز از آن حضرت نقل شده که در این مجال فرصت پرداختن به همه آنها نیست.10
3. صفات و ویژگیهای امام مهدی(ع)
امام
هشتم شیعیان(ع) در موارد متعددی به توصیف ویژگیهای ظاهری و جسمی امام
مهدی(ع) پرداختهاند تا باب هرگونه شبهه و اشتباه را بر مردم ببندند.
از جمله آن حضرت در پاسخ «ریان بن صلت» که میپرسد:
أنت صاحب هذا الأمر؟
آیا صاحب این امر [ حکومت اهل بیت(ع) [ شمایید؟
میفرماید:
أنا
صاحب هذا الأمر ولکنّی لست بالذی أملؤها عدلاً کما ملئت جورا، و کیف أکون
ذلک علی ماتری من ضعف بدنی و إنّ القائم هوالذی إذا خرج کان من سنّ الشیوخ و
منظر الشبّان، قویّا فی بدنه حتّی لومدّ یده إلی أعظم شجرة علی وجه الأرض
لقلعها ولو صاح بین الجبال لتدکدکت صخورها یکون معه عصا موسی و خاتم سلیمان
علیهماالسلام، ذاک الرابع من ولدی یغیّبه اللّه فی ستره ما شاء، ثم یظهره
فیملوء [به] الأرض قسطا و عدلاً. کما ملئت جورا و ظلما.11
من صاحب این
امر هستم، اما آنکه زمین را پر از عدل میکند همچنانکه پر از جور شده بود،
من نیستم. و چگونه من با این ناتوانی جسمی که میبینی میتوانم او باشم.
به درستی که قائم کسی است که به هنگام قیامش در سن پیرمردان و با چهره
جوانان ظاهر میشود. او از چنان قوت بدنی برخوردار است که اگر دستش را به
سمت بزرگترین درختی که بر روی وجود دارد دراز کند آن را از ریشه برمیکند و
اگر در بین کوهها فریاد کشد، صخرهها متلاشی میشوند. عصای موسی و خاتم
سلیمان، که بر آنها درود باد، با اوست و او چهارمین فرزند من است. خداوند
او را تا زمانی که بخواهد در پوشش خود غایب میسازد، سپس او را آشکار
میسازد تا زمین را به وسیله او از قسط و عدل آکنده سازد آنچنانکه ]پیش از
آن ] از جور و ستم پر شده بود.
همچنین آن حضرت در پاسخ «ابی صلت هروی» که میپرسد:
ما علامات القائم منکم إذا خرج؟
نشانههای قائم شما به هنگام ظهور چیست؟
میفرماید:
علامته
أن یکون شیخ السنّ، شاب المنظر، حتّی أنّ الناظر إلیه لیحسبه ابن أربعین
سنة أو دونها و إنّ من علاماته أن لایهرم بمرور الأیّام واللیالی، حتّی
یأیته أجله.12
نشانه او این است که سن پیران و چهره جوانان دارد، تا
آنجا که وقتی کسی او را مشاهده میکند گمان میبرد که چهل سال یا کمتر سن
دارد. به درستی که از نشانههای او این است که گذر شب و روز او را پیر و
سالخورده نمیسازد تا زمانی که اجل او فرا رسد.
آن حضرت در روایت دیگری به توصیف جمال نورانی امام دوازدهم پرداخته، میفرماید:
بأبی
و أمّی سمیّ جدّی، صلیاللّه علیه و آله، و شبیهی و شبیه موسی بن عمران،
علیهالسلام، علیه جیوب النور یتوقّد من شعاع ضیاء القدس.13
پدر و
مادرم به فدای او که همنام جدّم، شبیه من و شبیه موسی بن عمران است. بر او
نوارهای نورانی است که از پرتو نور قدس روشنایی میگیرد.
4. غیبت و نهان زیستی امام مهدی(ع)
امام
رضا(ع) نیز چون دیگر اجداد طاهرینش موضوع غیبت آخرین حجت حق را پیشبینی و
شیعیان را برای برخورد با این پدیده آماده نموده است. در یکی از روایاتی
که «حسن بن علی بن فضال» از آن حضرت نقل کرده، در این زمینه چنین
میخوانیم:
کأنّی بالشیعة عند فقدهم الثالث من ولدی کالنعم یطلبون
المرعی فلا یجدونه. قلت له: ولم ذاک یا ابن رسولاللّه؟ قال: لأنّ إمامهم
یغیب عنهم، فقلت: ولم؟ قال: لئلاّ یکون لأحد فی عنقه بیعة إذا قام
بالسیف.14
گویا شیعیان را میبینم که به هنگام فقدان سومین فرزند من،15
مانند گوسفندانی که به دنبال چوپان خود میگردند سرگردانند و او را
نمییابند. گفتم: چرا اینگونه است، ای پسر رسول خدا؟ فرمود: زیرا امامشان
از آنها غایب شده است. پرسیدم: چرا؟ فرمود: برای اینکه به هنگام قیامش با
شمشیر، بیعت هیچکس بر گردنش نباشد.
آن حضرت در روایت دیگری به نقل از رسول گرامی اسلام(ص) میفرمایند:
بأبی
ابن خیرة الإماء ابن النوبیّة الطیّبة الفم، المنتجبة الرحم... و هوالطرید
الشرید الموتور بأبیه و جدّه، صاحب الغیبة یقال مات أوهلک، أیّ واد سلک؟16
پدرم به فدای فرزند بهترین کنیزان، فرزند آن ]کنیز [ اهل نوبه17 که
دهانی خوشبو و رحمی نیکنژاد دارد. او رانده شده (دور افتاده)، بیخانمان و
کسی است که انتقام خون پدر و جدش گرفته نشده و صاحب غیبت است. گفته
میشود: او مرده یا هلاک شده است، در چه سرزمینی سیر میکند؟
همچنین امام هشتم شیعیان(ع) در زمینه غیبت آخرین امام، به نقل از پدران بزرگوار خود از رسول اکرم(ص) چنین روایت میکند:
والذی
بعثنی بالحقّ بشیرا لیغیبنّ القائم من ولدی بعهد معهود إلیه منّی حتّی
یقول أکثر الناس: ما للّه فی آل محمد حاجة، و یشکّ آخرون فی ولادته. فمن
أدرک زمانه فلیتمسّک بدینه ولا یجعل للشیطان إلیه سبیلاً بشکّه فیزیله عن
ملّتی و یخرجه عن دینی، فقد أخرج أبویکم من الجنّة من قبل، و إنّ اللّه
عزّوجلّ جعل الشیاطین أولیاء الذین لایؤمنون.18
سوگند به آنکه مرا به
حق به عنوان بشارت دهنده برگزید، [ امام ] قائم از فرزندان من، براساس
پیمانی که ازجانب من برعهده اوست، از دیدهها پنهان میشود تا آنجا که
بیشتر مردم میگویند: خدا نیازی به خاندان محمد ندارد. و گروهی دیگر در
ولادت او شک میکنند. پس هر کس زمان او را دریابد بایستی به دین او درآویزد
و به واسطه شک خود برای شیطان راهی به سوی خود باز نسازد، تا شیطان او را
از آئین من زائل و از دین من بیرون نکند. همچنانکه پیش از این پدر و مادر
شما را از بهشت بیرون کرد. به درستی که خداوند عزّوجلّ شیطان را سرپرست
(ولیّ) کسانی که ایمان ندارند، قرار داده است.
5. فضیلت انتظار و چشم به راه بودن امام مهدی(ع)
موضوع
دیگری که در زمینه باور مهدوی در کلام امام رضا(ع) یافت میشود، موضوع
«انتظار فرج» یا چشم به راه گشایش بودن است. آن حضرت در روایات متعددی به
موضوع فضیلت انتظار فرج اشاره کردهاند. از جمله در روایتی خطاب به «حسن بن
جهم» که از ایشان در مورد «فرج» میپرسد، میفرماید:
أولست تعلم أنّ انتظار الفرج من الفرج؟ قلت: لا أدری إلاّ أن تعلّمنی. فقال: نعم إنتظار الفرج من الفرج.19
آیا
میدانی که انتظار فرج [ جزیی ] از فرج است؟ گفتم: نمیدانم مگر اینکه شما
به من بیاموزید. فرمود: آری انتظار فرج، جزیی از فرج است.
در روایت دیگری نیز میفرماید:
ما
أحسن الصبر و انتظار الفرج أما سمعت قول العبد الصالح: «و ارتقبوا إنّی
معکم رقیب»20 «وانتظروا إنّی معکم من المنتظرین»21 فعلیکم بالصبر إنّما
یجیء الفرج علی الیأس و قدکان الذین من قبلکم أصبر منکم...22.
چه
نیکوست صبر و انتظار فرج، آیا سخن بنده صالح خدا [ شعیب ] را نشنیدی که
فرمود: «و انتظار برید که من [ هم ] با شما منتظرم» و «پس منتظر باشید که
من [هم] با شما از منتظرانم»، بر شما باد به صبر و بردباری؛ چرا گشایش بعد
از ناامیدی فرا میرسد و به تحقیق کسانی که پیش از شما بودند از شما
بردبارتر بودند.
و بالاخره در روایت بسیار زیبایی فضیلت انتظار را اینگونه بیان میکنند:
...
أما یرضی أحدکم أن یکون فی بیته ینفق علی عیاله ینتظر أمرنا فإن أدرکه کان
کمن شهد مع رسول اللّه، صلیاللّه علیه و آله، بدرا، و إن لم یدرکه کان
کمن کان مع قائمنا فی فسطاطه...23.
... آیا هیچیک از شما خوش ندارد که
در خانه خود بماند، نفقه خانوادهاش را بپردازد و چشم به راه امر ما باشد؟
پس اگر در چنین حالی از دنیا برود مانند کسی است که به همراه رسول خدا(ص)
در [نبرد] بدر به شهادت رسیده است. و اگر هم مرگ به سراغ او نیاید مانند
کسی است که به همراه قائم ما و در خیمه او باشد.
6. ظهور امام مهدی(ع)
موضوع
دیگری که در روایات رضوی به آن پرداخته شده، موضوع ظهور امام مهدی و آثار و
پیامدهای آن است. از جمله در روایتی که «حسین بن خالد» آن را نقل میکند
آن حضرت در پاسخ این پرسش که:
یا ابن رسول اللّه و من القائم منکم أهل البیت؟
ای فرزند رسول خدا! قائم شما اهل بیت کیست؟
میفرماید:
قال
الرابع من ولدی ابن سیّدة الإماء، یطهّر اللّه به الأرض من کلّ جور و
یقدّسها من کلّ ظلم، [و هو] الذی یشکّ الناس فی ولادته و هو صاحب الغیبة
قبل خروجه. فإذا خرج أشرقت الأرض بنوره [بنور ربّها] و وضع میزان العدل بین
الناس فلایظلم أحد أحدا، و هوالذی تطوی له الأرض ولایکون له ظلّ و هوالذی
ینادی مناد من السماء یسمعه جمیع أهل الأرض بالدّعاء إلیه یقول: ألا إنّ
حجةاللّه قد ظهر عند بیتاللّه فاتّبعوا فإنّ الحقّ معه و فیه و هو قول
اللّه عزّوجلّ: «إن نشأ ننزّل علیهم من السماء آیة فظلّت أعناقهم لها
خاضعین»24.25
چهارمین از فرزندان من، فرزند سرور کنیزان، کسی است که
خداوند به واسطه وی زمین را از هر ستمی پاک و از هر ظلمی پیراسته میسازد و
او کسی است که مردم در ولادتش شک میکنند و او کسی است که پیش از خروجش
غیبت میکند و آنگاه که خروج کند زمین به نورش [نور پروردگارش] روشن گردد و
در میان مردم میزان عدالت را برقرار کند و هیچکس به دیگری ستم نکند واو
کسی است که زمین برای او درهم پیچیده میشود و سایهای برای او نباشد و او
کسی است که از آسمان ندا کنندهای او را به نام ندا کند و به وی دعوت نماید
به گونهای که همه اهل زمین آن ندا را بشنوند، میگوید: «آگاه باشید که
حجت خدا در کنار خانه خدا ظهور کرده است پس او را پیروی کنید که حق با او و
در اوست» و این همان سخن خدای تعالی است که فرمود: «اگر بخواهیم از آسمان
برایشان آیتی نازل میکنیم که در برابر آن به خضوع سر فرود آورند».
7. دعا به امام مهدی(ع)
میان
امام رضا(ع) و امام مهدی(ع) آنچنان پیوند قلبی وجود داشته که آن حضرت از
سالها پیش از تولد نسل چهارم خود با بیانهای متعدد و متفاوت او را دعا کرده
و نصرت و یاریش را از خداوند طلب کرده است. در یکی از این دعاها چنین
میخوانیم:
أللّهمّ أصلح عبدک و خلیفتک بما أصلحت به أنبیائک و رسلک و
حفّه بملائکتک و أیّده بروح القدس من عندک و اسلکه من بین یدیه و من خلفه
رصدا یحفظونه من کلّ سوء و أبدله من بعد خوفه أمنا یعبدک لایشرک بک شیئا
ولاتجعل لأحد من خلقک علی ولیّک سلطانا وائذن له فی جهاد عدوّک و عدوّه
واجعلنی من أنصاره إنّک علی کلّ شیء قدیر.26
خداوندا! [امور] بنده و
جانشینات را اصلاح کن، آنچنانکه [امور] پیامبران و رسولات را اصلاح کردی؛
او را با فرشتگانت دربر گیر و با روحالقدس از جانب خودت یاری کن؛ در پشت
سر و پیش روی نگهبانانی قرار ده که او را از بدی درامان دارند؛ بیم و
نگرانی او را تبدیل به امنیت و آرامش کن تا تنها تو را بپرستد و کسی را
برای تو شریک نگیرد؛ هیچیک از آفریدگانت را بر ولیّات مسلط مساز؛ اجازه
جهاد با دشمان تو و دشمنان خودش را به او عطا کن و مرا از یاران او قرار
ده؛ چرا که تو بر همه چیز توانایی.
پی نوشتها:
1
.ر.ک: مؤسسة المعارف الإسلامیة، معجم أحادیث الإمام المهدی علیهالسلام،
ج1 و 2. در این کتاب 560 حدیث که از طریق شیعه و اهل سنت از پیامبر گرامی
اسلام(ص) نقل شده جمعآوری شده است که البته این رقم بدون احتساب احادیث
مشابه است.
2 .ر.ک: همان، ج 3و4. مجموعه روایاتی که در این کتاب از
امام باقر و امام صادق(ع) نقل شده، بدون در نظر گرفتن احادیث مشابه، افزون
بر 450 روایت است.
3 .ر.ک: عزیزاللّه العطاردی الخبوشانی، مسند الإمام الرضا(ع)، ج1، ص228-216.
4 .ر.ک: معجم أحادیث الإمام المهدی، علیهالسلام، ج4، ص179-153.
5 .ابو جعفر محمد بن الحسن بن فروّخ الصفّار القمی، بصائر الدرجات، ص489، ح8.
6
.ر.ک: همان، ص 489-488، ح4، 6 و 7؛ محمدبن یعقوب الکلینی، الکافی، ج1،
ص179، ح11؛ محمدبن علی بن الحسین بن بابویه (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا،
ج1، ص272، ح1.
7 .محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص261؛ عزیز اللّه العطاردی، همان، ص221، ح385.
8 .محمدباقر المجلسی، بحارالانوار، ج51 ص43، ح31.
9 .ر.ک: عزیزاللّه العطاردی، همان، ص220، ح384، ص221، ح386.
10.محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (شیخ صدوق)، همان، ج2، ص372.
11.همان، ص376، ح7.
12.همان، ص652، ح12.
13.همان، ص370.
14.همان، ص480، ح4.
15.ظاهرا
در اینجا از سوی راوی یا کسانی که از او نقل کردهاند اشتباهی رخ داده
است؛ چرا که امام مهدی(ع) چهارمین فرزند امام رضا(ع) محسوب میشود نه سومین
فرزند.
16.محمد بن یعقوب الکلینی، همان، ج1، ص323-322، ح14؛ محمدباقر المجلسی، همان، ج50، 21، ح7.
17.«نوبه»
ولایتی از بلاد سودان از اقلیم اول، به جنوبی مصر بر کنار رود نیل... هم
اکنون نیمی از سرزمین نوبه جزو مملکت مصر و نیم دیگر جزو سودان است (علی
اکبر دهخدا، لغتنامه، ج14، ص20158-20157). مراد از کنیز اهل نوبه (نوبیّه)
مادر امام جواد(ع) است.
18.محمدبن علی بن الحسین (شیخ صدوق)، همان، ج1، ص51.
19.ابو جعفر محمدبن الحسن (شیخ طوسی)، کتاب الغیبة، ص276؛ محمدباقر المجلسی، همان، ج52، ص130، ح29.
20.سوره هود(11)، آیه 93.
21.سوره اعراف(7)، آیه 71.
22.عبداللّه بن جعفر الحمیری، قربالاسناد، ص224، به نقل از: عزیزاللّه العطاردی، همان، ص217، ح373.
23.محمدبن یعقوب الکلینی، همان، ج4، ص260، ح34.
24.سوره شعرا(26)، آیه 4.
25.محمدبن علی بن الحسین (شیخ صدوق)، همان، ج2، ص372، ح5.
26.ابوجعفر محمدبن الحسن (شیخ طوسی)، مصباح المتهجّد، ص326. به نقل از: معجم أحادیث الإمام المهدی(ع)، ح4، ص171
منبع: پایگاه آستان قدس رضوی
برکات حضور امام رضا علیه السلام در ایران
بی شک باید حضور امام رضا (علیه السلام) را در نیشابور نقطه عطفی در تاریخ تشیّع این منطقه (و به دنبال آن در ایران) بشمار آورد.
علی رغم همه ی محدودیت هایی که مامون برای جلوگیری از فعالیت امام رضا (ع)
و ارتباط شیعیان با امام (ع) به وجود آورده بود، بارزترین موضوعی که در
سیره امام رضا(علیه السلام) از مدینه تا مرو، به ویژه در نیشابور مشهود
است، تلاش حضرت برای معرفی جایگاه معصومین(علیهم السلام) در این فرصت می
باشد.امام رضا(علیه السلام) از لحظه حرکت از مدینه تا مرو همیشه از روش های
گوناگون برای شناساندن شیعه بهره برد. رجاء بن ابی الضحاک که مأمور آوردن
امام به مرو بود، می گوید: امام در هیچ شهری از شهرها فرود نمی آمد، مگر
این که مردم به سراغ او می آمدند و مسایل دینی و اعتقادی خویش را از او می
پرسیدند.
امام در طول مسیر، احادیث را از طریق پدرانش به حضرت علی و
پیامبر (سلام الله علیهم اجمعین ) می رساند که این بهترین روش برای معرفی
مکتب تشیّع و خنثی کننده ی توطئه هایی بود که شیعه را خارج از دین می شمرد.
نمونه ی برجسته آن، حدیث سلسله الذهب بود...
حضور امام در مناظرات یکی
دیگر از کارهایی بود که در پی آن، مکتب شیعه به درستی معرفی شد و استدلال
مخالفان باطل گشت. مأمون برای محکوم کردن امام در جلسه های مناظره با
بزرگان ادیان دیگر به تشکیل چنین جلسه هایی دست یازیده بود. با این حال،
امام از همه ی آنها سربلند بیرون آمد. پس از استقبال مردم از این جلسه ها،
مأمون دستور داد مردم را از در خانه ی امام دور کنند تا مبادا شیعه ی واقعی
به مردم معرفی شود.[1]
همچنین مجموعه نامه هایی که امام برای توضیح
مبانی تشیع به افراد گوناگون می نوشتند، در این زمینه نقش داشت. نامه های
ایشان در تبیین جایگاه اهلبیت در کتاب خدا و سنّت پیامبر(صلی الله علیه
وآله)، مسایل اختلافی با اهل سنّت مانند: ایمان آوردن ابوطالب، توضیح مصداق
شیعه واقعی، مراد از اولوالامر در قرآن، در گسترش فکر شیعی و استحکام پایه
های اعتقادی در ایران بسیار اثر داشت.[2]
...ورودامام رضا (علیه
السلام) به خراسان، حرکت گروهی سادات و شیعیان را به ایران درپی داشت.
علویان از موقعیت به وجود آمده برای امام رضا (علیه السلام) در حکومت
مأموناستفاده کردند و به صورت گروهی راهی ایران شدند...
حاکم فارس از
سوی مامون دستور یافت که از ورود آنانجلوگیری کند. رهبری کاروان با احمد بن
موسی (علیه السلام) (شاهچراغ) و محمد بنموسی (علیه السلام) بود. آنان پس
از درگیری با لشکر فارس، به یاران خود دستور دادندلباس مبدل بپوشند و در
اطراف پراکنده شوند تا از گزند حکومت مأمون در امان باشند.به همین دلیل
گفته می شود بیشتر امامزادگانی که در شهرهای گوناگون ایران مدفونشده اند،
جزء همان قافله هستند.[3]مردم ایران چون به سادات و آل رسول عشق میورزیدند،
به این گروه پناه دادند و آنان را یاری کردند. حضور آنان در میان
عاشقاناهلبیت پیامبر[4]به گسترش تشیع اعتقادی انجامید...
دیگر از برکات
وجود آن حضرت به وجود آمدن حوزه ی درسی بود که "عده ای از اصحاب و محدثان و
فقها دور امام (ع) حلقه زدند و از محضر مبارک ایشان بهره گرفتند. شیخ طوسی
اصحاب حضرت رضا (ع) را 317 نفر ضبط کرده است[5]پس از رحلت امام این حوزه
به فعالیت خود ادامه داد و شیخ طوسی[6]خود در این حوزه پرورش یافت و در 408
ق به بغداد هجرت نمود."[7]
پی نوشت :
[1]عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق، جهان، 1378ق، ج2، ص170.
[2]تاریخ تشیع در ایران، رسول جعفریان، صص 158-157 .
[3]شبهای پیشاور، سلطان الواعظین شیرازی، ج1، ص130.
[4]پیروان شیعه سیاسی.
[5]رجال، 366.
[6]م460 ق.
[7]دائرة المعارف تشیع، ج6، ص574.
منبع:پایگاه حوزه
سلام
ایشاله