در انتظار یار
در انتظار یار

در انتظار یار

امام حسین ( ع )

 

التماس دعا ...

همه ما بر اساس حدیث نبوی "ان الحسین مصباح الهدی و السفینه النجات"، امام حسین علیه السلام را کشتی نجات می دانیم و البته امام صادق علیه السلام تاکید دارند که " کلنا سفاین النجات و لکن سفینه الحسین الاسرع " (همه ائمه کشتی های نجات هستند ولی کشتی حسین(ع) از همه سریع تر است) حال این کشتی نجات به چه معنی است؟ برخی تعبیر بر این دارند که کشتی نجات همانند کشتی حضرت نوح (ع) است، هرکسی که سوار بر آن شود نجات یافته است و هر کس از آن جا بماند اهل عذاب. این تعبیر شاید تا حدی درست باشد و قطعا هرکسی که به تبعیت از امام مظلوم همه امورش را خدایی کند و تا پایان عمر جز رضایت معبود نطلبد و عمل نکند، بدون شک اهل نجات است.

افرادی که با امر دریا نوردی آشنا هستند، شاید بهتر منظور از کشتی نجات را بفهمند، کشتی نجات کشتی است که پس از یک حادثه مثل غرق شدن یک کشتی مسافری و یا طوفان، به دریا می آید، شروع به تجسس کرده و به دنبال غرق شدگان می گردد، حتی اگر در شب حادثه رخ داده باشد، با انداختن نور به دریا به دنبال زنده ها می گردد تا آنها را نجات دهد، اگر کسی صدا بزند و کمک بخواهد قطعا به سمت او می رود و حتی اگر دست یا پای کسی تکان بخورد، کشتی نجات به امید این که زنده ای را یافته است به سمت او می رود تا نجاتش دهد.

این تعبیر قطعا به وجود مبارک امام حسین(ع) نزدیک تر است. امری که با نگاهی به نجات یافتگان مکتبش آن را به خوبی می توان درک کرد. مگر "زهیر بن قین" عثمانی مسلک نبود که سعی می کرد، کاروان خود را از کاروان امام (ع) دور کند، اما خصلت های خوب و فطرت پاک او بود که پالسی برای کشتی نجات ارسال شود که او هنوز زنده است و در عصر آلوده یزید که همه را میرانده بودند، او هنوز نفس می کشد، لذا خود امام به دنبالش می فرستد که به سپاه بیا و زهیری که حاضر نبود چشمش در چشم امام بیفتد، خطبه ای را در شب عاشورا ایراد می کند که هنوز هم درس عبرتی برای همه عشاق الحسین ا ست.

یا داستان حر که همگی آن را می دانیم و تکرار آن باعث طولانی شدن نگاره می گردد و یا وهب مسیحی که با با یک ندای امام حسین (ع) چگونه معنای عمیق و صحیح دین را از کسانی که سالها حافظ و قاری قرآن بوده اند و مقابل امام صف کشیده اند، بهتر می فهمد.

اما باید یادمان باشد کشتی نجات از کنار هیچ کس بی تفاوت نمی گذرد الا دو گروه. گروه اول کسانی که مرده اند و گروه دوم کسانی که خود را به مردن زده اند. در این دنیا که به قول امیرالمومنین "پیرزنی است که هزاران داماد را در حجله به نیستی کشانده"، اگر نمرده ایم و هنوز به خاطر برخی خصلت های خوبمان نفسی در آلودگی های دنیا می کشیم و هنوز نقطه های سفیدی در صفحه دلمان پیدا می شود، باید که خود را به مردن هم نزنیم. گوشمان و چشممان و مهم تر از همه دلمان را بر روی تلنگرهای بیدار کننده نبندیم. یادمان باشد کشتی نجات به دنبال زنده ها می گردد، فقط کافی است خودمان را به مردن نزنیم.


کلام امام حسین علیه السّلام در روز عاشورا
چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۴۰
مرحوم علامه طهرانی می نویسد: حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام هیچ در روز عاشورا و نه قبل از آن دعا بر خلاصى و نجات ننمودند، بلکه چون طایفه فرشتگان و أجانین براى نصرت آمده بودند حضرت به آنها دعاى خیر نمودند و از آنها استمدادى نطلبیدند. تمام توکّل خود را به خداى خود داشته و امور را یکسره به ید با قدرت او سپردند و در این صورت خدا با آن حضرت بود، دیگر چه باک داشتند از قتل و عطش و ذبح و اسارت و غیرها!
به گزارش در انتظار یار  به نقل از افکار نیوز، از حضرت على بن الحسین علیهما السّلام روایت است که: وقتى که در روز عاشوراء لشگر آماده شدند حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام دستانشان را به سوى آسمان بلند کردند و عرضه داشتند: خداوندا تو پشت و پناه من هستى در هر گرفتارى و امید من در هر تنگنائى و تو فقط براى من مى‏مانى در هر حادثه‏اى که بر من فرود آید از جهت اعتماد و دلگرمى.

چه بسیار از گرفتاری ها که قلب انسان را به ناتوانى مى‏افکند و چاره را از انسان سلب مى‏نماید و دوست را نسبت به انسان بى‏توجّه و بى‏اعتناء مى‏سازد و دشمن را به شماتت و سرزنش مى‏اندازد، به پیشگاه تو آوردم و شکایت به سوى تو نمودم زیرا جز تو کسى را براى حلّ آنها نیافتم و تو آنها را باز نمودى و رفع گرفتارى و شدائد کردى. پس فقط تو صاحب اختیار و ولىّ هر نعمتى هستى و صاحب هر امر خیر و نیکو تو مى‏باشى و نهایت هر میل و آرزو تو هستى.

این دعا را آن حضرت اوّل صبح عاشورا هنگام تسویه صفوف و تعیین میمنه و میسره و قلب انشاء کردند. و امّا آخرین دعاى آن حضرت نیز معلوم است که در آخرین لحظات حیات در حال آرامش و سکون صورت بر روى خاک نهاده مى‏گفت: إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ. [اى خداى من، من راضى به قضاء و حکم تو هستم و تسلیم امر و اراده تو مى‏باشم. هیچ معبودى جز تو نمى‏باشد اى پناه هر پناه جوئى.]

کلام امام حسین علیه السّلام در روز عاشورا
علامه طهرانی کلام امام حسین علیه السّلام در روز عاشورا را چنین بیان می کند: صبح عاشورا حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام بر شترى بلند بر نشست و قرآنى را باز نموده برفراز سر گذاشت و به میان دو صف آمد و با صداى بلند ندا در داد که: میان من و شما کتاب خدا شاهد و حاضر است و جدّ من رسول خدا ناظر است؛ و به بانگى بلند به طورى که همگى از لشگریان بشنوند. ندا در داد: اى مردم! گفتار مرا بشنوید! و در کشتن من شتاب مورزید، تا اینکه من شما را موعظه ‏اى کنم و پندى دهم به آنچه گفتن آن و تذکّر آن حقّى است ثابت براى شما بر عهده من و بر ذمّه من! و تا اینکه راه عذر خود را از آمدنم به سوى شما برایتان شرح دهم!

اگر شما عذر مرا پذیرفتید و گفتار مرا تصدیق نمودید و خودتان به من انصاف دادید! (یعنى از در عدالت و انصاف و راه آن وارد شدید!) این براى سعادت شما بهتر است؛ و دیگر از براى شما حجّتى براى کشتن من، و راهى براى أخذ و دستگیرى من نخواهد ماند! و اگر شما عذر مرا نپذیرفتید؛ و با انصاف با من عمل ننمودید؛ و حجّت مرا کافى ندانستید؛ پس در آن هنگام، رأى خود و همراهان و شریکان خود را روى هم انباشته و گرد آورید؛ تا آن که کار شما، و نظر و تدبیر شما، و عاقبت امر شما، بر شما پوشیده نماند؛ سپس بدون، هیچ مهلتى به من بپردازید؛ و کار خودتان را درباره من یکسره نمائید!

بدانید که حقّاً صاحب اختیار و ولىّ من خداست که قرآن کریم را بفرستاد؛ و او صاحب اختیارى مردمان صالح را مى‏نماید.
امّا بعد، نسب مرا بیاد آرید! و ببینید من که مى ‏باشم؟! و سپس به خود و به نفوستان بازگشت کنید؛ و آن را سرزنش کنید، نظر کنید که: آیا مصلحت شما هست که مرا بکشید؟! و حرمت مرا پاره کنید؟! آیا من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟! و پسر وصىّ او، و پسر عموى او، و اولین از مؤمنین که رسول خدا را به تمام آن چه را که از جانب خدا آورده بود، تصدیق نمود؛ نیستم؟! آیا حمزه سیّدالشّهداء عموى من نیست؟! عموى پدرم نیست؟! آیا جعفر که در بهشت، با دو بال خود در پرواز است، عموى من نیست؟!

آیا به شما نرسیده است که: رسول خدا صلّى الله علیه و آله فرمود، درباره من و برادرم که: این دو، دو سیّد و سرور و سالار جوانان اهل بهشتند؟!

پس اگر گفتارم را تصدیق کردید و این گفتار حقّ است، سوگند به خدا از وقتى که دانستم که خداوند گوینده دروغ را مبغوض دارد؛ سخن از روى تعمّد به دروغ نگفته ‏ام و اگر گفتارم را تکذیب کردید، اینک در میان شما از اصحاب رسول خدا هستند کسانى که اگر از آنها بپرسید، به شما بگویند.

بپرسید از: جابر بن عبدالله انصارىّ، و أبوسعید خدرىّ، و سهل بن سعد ساعدىّ، و زید بن أرقم، و أنس بن مالک، آنها به شما خبر مى‏دهند که: این کلام را از رسول الله شنیده‏اند، درباره من و برادرم!

آیا در این مطالب، حاجز و رادعى براى شما از ریختن خون من پیدا نمى‏شود؟!

حسین علیه السّلام گفت: اگر در این شکّ دارید؛ آیا در این هم شکّ دارید که: من پسر دختر پیغمبر شما هستم؟! سوگند به خدا: در میان مشرق و مغرب عالم پسر دختر پیغمبرى در میان شما و در میان غیر شما، جز من کسى نیست! اى واى بر شما! آیا شما به خونخواهى کشته ‏اى را که از شما کشته ‏ام، از من مطالبه خون او را مى ‏کنید؟! و یا مالى را که از شما برده ‏ام؟! و یا به تلافى و قصاص جراحتى را که وارد کرده ‏ام؟!

همه لشگر، سکوت کردند؛ و هیچ پاسخى ندادند.

حسین علیه السّلام ندا کرد: اى شبث بن ربعىّ! و اى حجّار بن أبجر! و اى قیس بن أشعث! و اى یزید بن حارث! آیا شما به من نامه ننوشتید که: اینک میوه‏ ها رسیده است؛ و بستان ها سرسبز شده است؛ اگر بیائى، به سوى لشگرى آماده براى نصرتت مى ‏آیى؛ که از هر جهت تجهیزاتش تمام و کامل است! پس بیا به سوى ما!

قیس بن أشعث گفت: ما نمى‏دانیم: چه مى‏گوئى؟! ولیکن تو بر حکم پسران عمویت (بنى‏امیّه) تنازل کن! و ایشان براى تو غیر از آنچه را که دوست داشته باشى؛ انجام نمى ‏دهند!

در این حال حسین علیه السّلام گفت: نه! سوگند به خدا که همچون مردمان ذلیل، دست ذلّت به شما نمى‏دهم؛ و مانند بردگان بار ظلم و ستم شما را به دوش نمى‏کشم!

وپس از این ندا کرد: اى بندگان خدا! من پناه مى‏برم به پروردگارم و پروردگار شما از اینکه مرا سنگباران کنید! من پناه مى‏برم به پروردگارم و پروردگار شما از هر متکبّرى که به روز پاداش و حساب ایمان ندارد!

در این حال حضرت از آن شتر بلند بالا پیاده شد و امر کرد که عقبة بن سمعان او را عقال و دست بند زند؛ در این وقت عمر بن سعد فریاد زد: اى دُرید، آن پرچم را نزدیک کن سپس تیرش را در چله کمان گذارد و به سمت خیام سیّد الشّهداء پرتاب کرد و گفت: اى مردم شاهد باشید که من اوّلین نفرى بودم از این لشکر که به سمت خیمه‏هاى حسین تیر پرتاب نمودم، پس از او سایرین شروع به تیر باران خیمه‏ها نمودند.


گریه کردن برای امام حسین(ع)چه ثوابی دارد؟
چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۰۸:۳۷
همیشه زبان، مترجم عقل بوده ولی ترجمان عشق، چشم است. آنجا که اشکی از روی احساس و درد و سوز می‎ریزد، عشق حضور دارد، ولی آنجا که زبان با گردش منظم خود جمله‎های منطقی می‎سازد عقل حاضر است.
به گزارش در انتظار یار  به نقل از افکار نیوز، اجر و مزد گریه برای آن حضرت بسیار عظیم و بزرگ است و خداوند خود ضامن آن می‎باشد. گریه برای آن حضرت سختی‎های زمان احتضار را از بین می‎برد.

امام سجّاد(ع) می‌فرمایند: "هر مؤمنی که چشمانش برای کشته شدن حسین(ع) گریان شود به طوری که اشک بر گونه‏‌هایش سرازیر گردد، خداوند به سبب آن، او را در غرفه‏‌های بهشتی جای دهد که روزگاران درازی را در آن‌ها به سر برد۱".

امام صادق علیه‌السّلام به مسمع بن عبدالملک فرمودند: "آیا مصائب آن جناب (امام حسین علیه‌السّلام) را یاد می‎کنی؟ عرض کرد: بلی والله مصائب ایشان را یاد کرده و گریه می‎کنم. حضرت فرمودند: آگاه باش که خواهی دید در وقت مردن پدران مرا که به ملک‌الموت وصیت تو را می‎کنند که سبب روشنی چشم تو باشد. همچنین فرمودند: ای مسمع گریه بر احوالات حسین (ع) سبب می‎شود که ملک الموت بر تو مهربان‎تر از مادر گردد.

گریه بر حضرت اباعبدالله الحسین (ع) باعث راحتی در قبر، فرحناک و شادان شدن مرده، شادان و پوشیده بودن او در هنگام خروج از قبر است در حالی که او مسرور است، فرشتگان الهی به او بشارت بهشت و ثواب الهی را می‎دهند. اجر و مزد هر قطره آن این است که شخص همیشه در بهشت منزل کند۲".

امام رضا(ع): "بر کسی چون حسین باید که گریندگان بگریند؛ زیرا که گریستن بر او گناهان بزرگ را می‏‌زداید. حضرت سپس فرمود: چون ماه محرّم می‏‌رسید کسی پدرم را خندان نمی‏‌دید. غم و اندوه بر او چیره بود تا آن‌که ۱۰ روز می‏‌گذشت. روز دهم روز سوگواری و اندوه و گریه او بود و می‏‌فرمود: این روزی است که حسین علیه‏‌السلام در آن کشته شد۳".

منبع:

۱- ثواب الأعمال: ۱۰۸ / ۱ منتخب میزان‌الحکمة: ۳۸۰

۲- بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۸۹ و کامل الزیارات باب۳۲، ص۱۰۱

۳- وسائل‌الشیعه: ۱۰ / ۳۹۴ / ۸ منتخب میزان‌الحکمة: ۳۸


نگاهی به عزاداری امام حسین(ع)
حماسه کربلا، بزرگ‌ترین و دلخراش‌ترین واقعه تاریخ است که پس از گذشت بیش از ۱۴۰۰ سال هنوز هم زنده مانده و پس از ۱۴ قرن به یاد آن واقعه اشک‌ها ریخته می‌شود و مراسم حزن و عزاداری به پا است.
مراسم عزاداری امام حسین(ع) نخستین بار در روز یازدهم محرم سال ۶۱ هجری در کنار اجساد مطهر شهیدان توسط اهل بیت‏ علیه السلام برگزار شد.

پس از آن هنگام ورود کاروان اسیران به کوفه، امام زین‌‏العابدین و حضرت زینب و ام‏ کلثوم علیهم السلام برای مردم کوفه که برای تماشا آمده بودند، سخنرانی کردند. در پی این سخنرانی‌ها صدای ضجه و گریه از خانه‏‌ها و مردم کوفه بلند شد. که به نوعی عزاداری برای شهدا و افشاگری امویان بود.

پس از ورود کاروان اسراء به شام و خطابه خوانی امام سجاد(ع) در شام، یزید به اهل بیت امام حسین اجازه داد که عزاداری کنند و اهل ‏بیت ‏به مدت سه روز به طور رسمی در شام عزاداری کردند. (۱) در پی آن خطابه و این عزاداری‌ها، انقلاب بزرگ فکری در شام پدید آمد و اکثر قریب به اتفاق مردم نسبت ‏به دستگاه حاکمه بدبین شدند.

عزاداری بعدی در مدینه برپا شد. پس از ورود اهل بیت به مدینه عزای عمومی بر پا شد و تمامی مردم مدینه ناله و ضجه کردند. پس از آن حلقه‏‌های عزاداری توسط اشخاص و افراد سرشناس بر پا شد. از جمله کسانی که در مدینه‏ مجلس‏ عزاداری بر پا کرد، حضرت زینب سلام الله علیها بود. این عزاداری مدینه را در آستانه انفجار و حرکت عمومی قرار داد و عمر بن سعد جریان را به یزید گزارش داد و اعلام کرد که " تحقیقا وجود زینب کبری(س) در مدینه اندیشه‏‌ها را تحریک می‏‌کند، زیرا او سخنور دانا و باهوش است. خود و کسانی که با او همراهی می‏‌کنند، در نظر دارند برای خونخواهی حسین قیام کنند." (۲) تا این که حضرت زینب به شام یا مصر تبعید و رحلت فرمود.

پس از شهادت امام حسین(ع) ائمه خود اقامه عزاداری می‏‌کردند و شیعیان را به اقامه عزا و گریه و عزاداری تشویق می‌نمودند.

نگاهی به عزاداری امام حسین(ع) در تاریخ

عزاداری برای امام حسین(ع) و شهدای کربلا، نخست در ایام محرم و ایام زیارتی امام حسین(ع) در کربلا و جاهای دیگر برگزار می‏‌شد چون پانزدهم شعبان، روزعرفه، شب عید فطر و اول ماه رجب و غیره. (۳) اما از آغاز قرن سوم عزاداری وضعیت دیگری یافت که در تحقیق حاضر به تبیین آن می‏‌پردازیم.

در قرن سوم و چهارم و پنجم و همزمان با تشکیل دولت‌های آل‏‌بویه در عراق و حمدانیون در سوریه و فاطمیون در مصر مذهب شیعه گسترش یافت و مراسم عزاداری توسعه یافت و در بسیاری از شهرها روز عاشورا عزا و تعطیل عمومی اعلام شد.

در محرم سال ۲۵۲ - معزالدوله دیلمی دستور داد که مغازه‏‌ها بسته و تعطیل عمومی اعلام گردد و مردم عزاداری کنند و مردم با حالت عزا و ماتم در خیابان‌ها حرکت کردند. (۴) اینگونه بود که عزای عمومی در میان شیعیان به صورت یک سنت در آمد. در این دوره، اشعار در قالب قصیده سروده می‏‌شد. ستم‌های بنی‏‌امیه و بنی‏‌عباس در آن ذکر و مقام و منزلت اهل بیت علیه السلام ‏بیان می‏‌گردید. مردم در عزاداری‌ها و شعراء در قصیده‏‌ها بیشترین توجه را به ولایت اهل بیت علیه السلام داشتند. و کتب مقتل در این زمان تالیف گردید.

عزاداری در زمان بنی عباس و مغول

پس از انقراض سلسله بنی‏‌عباس در بغداد و سلطه مغول‌ها بر بخش عظیمی از کشورهای اسلامی شکل و محتوای روضه به تدریج تغییر یافت. این تغییر شاید بدان جهت‏ بود که سلاطین بنی‏‌عباس خود را خلیفه پیامبر می‏‌دانستند و مدعی حکومت‏ بر مسلمین از جانب اسلام بودند و اطاعت ‏خود را بر مردم واجب شرعی می‏‌دانستند. مذاهب اهل سنت را، مذهب رسمی و قانونی و شرعی دانسته و از آن‌ها به طور کامل حمایت می‏‌کردند. پیروی از مذهب شیعه ممنوع و در ادارات دولتی و مراجع قضایی رسمی نبود.

در مقابل این اندیشه، اندیشه تشیع بود که حکومت را حق اختصاصی و الهی ائمه می‏‌دانستند شرایط و اندیشه‏‌های بسیار والا برای حاکم اسلامی قایل بودند. براساس این دو اندیشه به طور طبیعی درگیری بین تشیع و حکومت پدید آمد. در مراسم عزاداری این اختلاف نظر و جهت‏‌گیری سیاسی مطرح می‏‌شد و قطعا حکومت‌ها از برگزاری مراسم وحشت داشتند. از این رو مراسم روضه از سیاست جدا نبود.

عزاداری در دوران اخیر

در دوران‌های اخیرعزاداری از نظر کمیت و کیفیت رشد کرده، در سالگرد رحلت پیامبر(ص) و امامان معصوم و حضرت زهرا علیهم السلام و.... مراسم عزاداری بر پا می‏‌شود. که از جمله برخی از مشخصات مراسم عزاداری دوران جدید می‌توان به دقت تاریخی، تاریخ تحلیلی، بیان اهداف امام حسین(ع)، توام شدن روضه با سیاست و تشکیل هیات‌های عزاداری اشاره کرد.

بدون شک قیام امام حسین(ع) و شهادت ایشان تلاش‌های برادر، پدر و جدش را در گذشته بارور و زمینه تلاش برای آیندگان فراهم ساخت و سنت عزاداری عاشورا زمینه پاسداری از اندیشه شیعه را در آینده فراهم کرد به طوری که نوحه خوانی و عزاداری را هیچ کسی نمی‏‌تواند منع کند و در سایه و پوشش عزاداری می‏‌توان مفهوم عترت و اهداف امام حسین(ع) را تشریع کرد.

منبع:

۱- تاریخ طبری، ج‏۴، ص‏۳۵۳.

۲- ثورة الحسین فی الوجدان الشعبی، ص‏۲۶۵.

۳- همان.

۴- کامل، ج‏۸، ص‏۵۴۹

و برگرفته از سایت آوینی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد