در انتظار یار
در انتظار یار

در انتظار یار

اعتقاد به شَفاعت، شرک است؟

  

 

 
 

در این مقاله آیات ، مورد بررسی قرار می گیرد... 

آیات 96 تا 163 سوره اعراف ( صفحه 247)  

 

تمامی آیات هشت‌گانه 96 تا 103 سوره یوسف (ع) از صفحه 247 ، پایان داستان یوسف (ع) می‌باشند.

 

پس از آن‌که یوسف (ع) خود را به برادران معرّفی نمود و پیراهن خویش را به ‌آن ها داد تا مایه بینایی یعقوب (ع) شود، برادران، درحالی‌که از خوشحالی، در پوست خود نمی‌گنجیدند، همراه‌کاروان، از مصر حرکت‌کردند.

 

بعد از چندین ‌شبانه‌روز، کاروان، به ‌کنعان رسید و فرزندان یعقوب (ع) وارد شهر شدند و با سرعت، به‌سراغ خانه ی پدر رفتند و «پیراهن را بر صورت او افکندند. یعقوب (ع) ناگهان، احساس‌کرد چشمش روشن شده و همه‌جا را می‌بیند» و دنیا با تمام زیبایی‌هایش، بار دیگر، در برابر چشم او قرارگرفته‌است.

 

 براداران و اطرافیان، اشک شوق و شادی می‌ریختند. این‌ معجزه ی شگفت‌انگیز، برادران را سخت در فکر فرو برد. لحظه‌ای، به‌ گذشته ی تاریک خود اندیشیدند، گذشته‌ای پُر از خطا، گناه، اشتباه و تنگ‌نظری.  

 

 

 

به ادامه مطلب بروید ...

آنان، هنگامی‌که به اشتباه خود پی‌بردند، فوراً به فکر اصلاح و جبران افتادند و دست‌به‌دامن پدر شدند و «گفتند: پدر جان، از خدا بخواه ‌که ‌گناهان و خطاهای ما را ببخشد. چرا که ما گناهکار بودیم». پیرمرد بزرگوار که روحی همچون ‌اقیانوس، وسیع و پر‌ظرفیّت داشت، بی ‌آن ‌که آن ها را ملامت و سرزنش‌کند، به‌آنان «وعده دادکه من، به‌زودی، برای شما از پروردگار، طلب‌آمرزش می‌کنم» و امیدوارم او توبه شما را بپذیرد و ازگناهانتان صرف‌نظرکند. «چرا که اوآمرزنده و مهربان است».

 

 پس از بیناشدن یعقوب پیر، وِلوِله‌ای درکنعان افتاد. خانواده‌ای‌که سال ها، لباس غم و اندوه را از تن بیرون نکرده‌بود، غرق در سُرور و شادی شد. اکنون، طبق توصیه یوسف (ع) باید این‌خانواده، به‌سوی مصر حرکت‌کند. مقدّمات سفر، از هر نظر، فراهم‌گشت و کاروان حرکت‌ کرد. «هنگامی‌ که به مصر رسیدند و بر یوسف وارد شدند، یوسف، پدر و مادرش را در آغوش‌ گرفت و آنان را بزرگ‌داشت».

 

از دو آیه 97 و 98 ، استفاده می‌شود که تقاضای استغفار از دیگری، نه‌تنها، منافاتی با توحید ندارد، بلکه راهی است برای رسیدن به لطف پروردگار. وگرنه، چگونه ممکن بود یعقوب پیامبر، تقاضای فرزندان را در مورد استغفار برای آنان، بپذیرد و به توسّل‌ آن ها پاسخ مثبت دهد. 

 

 

 

درحقیقت، این ‌دو آیه، پاسخی است به برداشت غلط فرقه‌ای از اهل تسنّن، به‌نام فرقه وهّابیّه، از برخی ازآیات قرآن.  

آنان، ظاهر برخی از آیات را مستمسک قرار داده و به شیعه می‌تازند که: شما که معتقد به شفاعت امامانتان هستید، این اعتقاد به شفاعت، در واقع،‌ نوعی شرک و پرستش غیرخداست و خداوند،آن ‌را در قرآن، مورد نکوهش قرار داده‌است.

 

 رییس این‌ فرقه، بر اساس همین ‌برداشت غلط از آیات قرآن، شیعه را مشرک معرّفی ‌کرده و فتوا به حلال‌بودن تصرّف اموال و ریختن خونشان داده‌است. او می‌گوید:‌ خدا در قرآن، به مردم اعلام ‌کرده‌ که هرکس بین خود و خدا واسطه‌هایی قرار داده و ازآن ها درخواست شفاعت نماید، با این‌عمل، درحقیقت، آن ‌واسطه‌ها را پرستش‌کرده و به‌وسیله آن ها، شرک به خدا آورده‌است... 

هرکس، درباره ی زنده یا مرده‌ای معتقد باشدکه او آدمی را به خدا نزدیک می‌سازد یا می‌تواند در نزد خدا، برای برآوردن حاجتی از حوایج دنیا شفاعت نماید، چنین‌کسی، به‌طور مسلّم،‌ مشرک است. چرا که غیر خدا را شریک خدا قرار داده و اعتقادی ناروا در دل‌گرفته‌است؛ همانند اعتقادی‌ که مشرکان، درباره بت‌ها داشته‌اند. و لذا بر اثر این‌اعتقاد شرک‌آمیز، مال و خونش حلال است و باید مالش به‌غارت برود و خونش نیز ریخته‌شود!!

 

 بر اثر همین‌فتوای شیطانی،‌ فرقه وهّابیّه، چه جنایت‌ها درباره شیعیان مرتکب شده و قتل و غارت‌ها کرده‌اند.

 بنابر نقل، بین سال‌های 1216 تا 1225 ، در ظرف ده ‌سال، چندین‌بار، عراق را مورد هجوم وحشیانه خود قرار دادند. 

از جمله، در سال 1216 ، ابتدا، به نجف حمله بردند، ولی بر اثر مقاومت اهل نجف، نتوانستند داخل شهر شوند. لذا رو به کربلا بردند. صبح روز عید غدیرکه اهل‌کربلا برای زیارت به نجف رفته‌بودند و شهر، تعطیل و خلوت بود؛ دیوار شهر را شکافتند و هم چون ‌درندگانی خونخوار، به داخل شهر ریخته و دست به تخریب اماکن مقدّس زدند!  

با اسب‌ها و مرکب‌های خود، وارد صحن مطهّر امام حسین(ع) شدند و سپس، داخل حرم رفته و ضریح را ازجا کندند و صندوق روی قبر را شکستند و هرچه اشیای قیمتی وگرانبها بود، بردند!  

جمعیّتی را در داخل حرم و صحن مطهّرکشتند و نزدیک به پنج‌هزار نفر از اهالی شهر را از مرد و زن وکودک، به ‌قتل رساندند. بعد، به مکّه و مدینه رفتند و آن‌جا هم به بهانه مبارزه با شرک و تحکیم اساس توحید، به تخریب اماکن مقدّس پرداختند!  

بُقعه‌هایی‌که در اطراف ‌کعبه و بالای قبرهای بزرگان دین بود، از بین بردند و هم چنین، در مدینه، قُبّه‌های مبارک قبور ائمّه بقیع(ع) و سایر بزرگان اسلامی را  ویران نمودند و تنها، به‌کعبه و قبّه منوّر رسول‌اکرم(ص) از ترس خشم عمومی مسلمانان، تعرّضی نکردند. 

 

 

 

به‌هرحال، ما شیعیان، در پاسخ این‌برداشت غلط‌ آنان می‌گوییم:  

 آن‌چه از نظر قرآن، شرک حساب می‌شود، عبادت و پرستش غیرخداست،‌ نه اعتقاد به شفاعت.  

درحالی‌که ما شیعه امامیّه:  

       اوّلاً: امامان خود را عبادت نمی‌کنیم و عبادت را مخصوص ذات اقدس حق می‌دانیم.  

       ثانیاً: منصب شفاعت را ما به آن ها نداده‌ایم. بلکه با ادلّه محکم و استوارِ برگرفته از عقل و روایات، معتقدیم‌که خداوند آگاه و توانا، آن‌مقرّبان درگاه خود را واسطه‌های فیض خود و بندگانش قرار داده و از ما خواسته‌است ‌که در دنیا وآخرت، دست‌ به‌ دامانشان بزنیم تا به سعادت جاودان نایل‌گردیم. 

 

در همین ‌جا نیز این ‌دو آیه، نشان می‌دهندکه فرزندان یعقوب(ع) از پدر، این‌پیامبر بزرگ خدا، درخواست شفاعت کرده‌اند و خدا هم به‌گونه تأیید، آن‌ را نقل می‌کند و حضرت یعقوب‌(ع) نیز شفاعت‌کرده و نفرموده‌ که این شرک است.

 

پس، توسّل و درخواست شفاعت از اولیای خدا، با اعتقاد به این‌که آن ها از جانب خدا، اجازه حلّ مشکلات و برآوردن حاجات را دارند، نه‌تنها، شرک نیست، بلکه عین توحید است و مورد تأیید الهی نیز می‌باشد. و ما با افتخار تمام بر اساس این‌اعتقاد توحیدیِ برگرفته ازآیات قرآن و بیانات معصومان(ع) سر برآستان اقدس ولایت امام امیرالمۆمنین، علی(ع) و اهل بیت رسول(ع) نهاده‌ایم. 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد عباسی پنج‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1391 ساعت 22:30 http://kanon-orangi.ir

سلام و عرض ارادت
امر اجرا شد
اگه زحمت نیست مارو با نام کانون سردار شهید محمود اورنگی لینک کنید .
التماس دعا
تبادل یادتون نره( یا علی)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد