در انتظار یار
در انتظار یار

در انتظار یار

سالروز شهادت کریمه اهل بیت حضرت معصومه ( س )

   

 
کریمه اهل بیت(علیهم السلام) شمس آسمان علم و اجتهاد 

نویسنده:آیت الله عبدالله جوادی آملی   

منبع:روزنامه کیهان 

نزدیک تر از اسم اعظم 

وجود مبارک امام عسکری فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم اقرب الی اسم الله الاعظم من سواد العین الی بیاضها(1). یعنی اگر اسم اعظمی شنیده اید، کلمه طیبه بسم الله الرحمن الرحیم به اسم اعظم، نزدیکتر از سیاهی چشم به سفیدی چشم است. وقتی گفتند نزدیکتر، نظیر دنی فتدلی. فکان قاب قوسین اوادنی(2)، یعنی لفظ رسا نیست. آنقدر این کلمه طیبه به اسم اعظم نزدیک است که در فضای مردمک چشم، سیاهی به سفیدی نزدیک است. این یک سخن کسانی که راهیان این راهند، می گویند: مومن خالص با «بسم الله الرحمن الرحیم» کاری می کند که ذات اقدس اله با «کن» همان کار را انجام می دهد.

یعنی اگر کسی عبد محض خدای سبحان شد، به اذن خدای سبحان چونان عیسای مسیح، هم ازگل به صورت پرنده می سازد به اذن او، و هم در او می دمد به اذن او، و هم آن طائر پر می کشد به اذن او.
تنفخ فیها فتکون طیراً باذنی و اذا تخلق من الطین کهیئه الطیر باذنی، فتنفخ فیها باذنی فتکون طیراً باذنی(3). به اذن خدا، مرده را زنده می کند؛ تحی الموتی باذنی (4). به اذن خدا پرنده می آفریند، باذنی. به اذن خدا کار نفخت فیه من روحی (5) را انجام می دهند. مانند آن. لذا گفتند: بسم الله الرحمن الرحیم از عبد محض، به منزله کن از ذات اقدس اله است. یعنی همان کار را خلیفه خدا به اذن خدا انجام می دهد. این مطلب دوم.
مطلب بعدی آن است که ذات اقدس اله درباره کار این ذوات قدسی نهایت حرمت را رعایت می کند و مهم ترین آیات قرآن را درباره سیره و سنت اهل بیت نازل می کند. راز نزول برجسته ترین آیات درباره کارهای این ذوات مقدس چیست؟ اینها مگر چه کردند و چه می کنند؟

فقط برای خدا یعنی چه؟

در جریان خاتم بخشی وجود مبارک علی بن ابیطالب، یک راز است. همان راز در اطعام یتیم و مسکین و اسیر مطرح است. و همان راز در جریان جنگ خندق مطرح است. همانطوری که آیات قرآنی، یفسر بعضها بعضاً؛ احادیث اهل بیت هم به شرح ایضاً: اعمال آنها هم به شرح ایضاً. یعنی عمل آنها، سیره آنها، مفسر یکدیگر است. چه طور می شود که کسی انگشتر عطا می کند. ولایت الهی نازل می شود، آیه انما ولیکم الله (6) نازل می شود، و همگان را طرد می کند؟! چه طور می شود که کسی سه شب مسکین و یتیم و اسیر را سیر می کند، آن آیات با جلال و شکوه هل اتی نازل می شوند؟! چی داده اند، مهم نیست. چه طور داده اند، مهم است. ما از کجا بفهمیم که این انگشتر فقط برای رضای خدا بود؟ از کجا بفهمیم که اطعام یتیم و مسکین و اسیر فقط برای خدا بود؛ آن را از زبان خود علی صلوات الله و سلامه علیه در جریان جنگ خندق می فهمیم.
در جریان جنگ خندق که آن مدال پرافتخار نبوی به عنوان ضربه علی یوم الخندق تعدل عباده الثقلین(7) درباره حضرت امیر صادر شد، که همه اعمال و عبادات در کنار این برکت تعبیه شد؛ در آنجا اخلاص بود، مثل سایر کارها. اما یک وقت اخلاصی است بدون رهزن و کمین، یک وقت اخلاص است با رهزن و کمین! یک وقت کسی شجاع است، دشمنی را از بین می برد، اما نه دشمنی که عمر بن عبدود باشد! یک وقت یک دشمن قهار و قدری را به خاک می مالد. آن دشمن قهار و قدر، عمربن عبدود نبود؛ آن دشمن دیگری بود که علی بن ابیطالب او را پوزمال کرد، خاک مال کرد، بعد بر عمر مسلط شد. و آن صحنه را همگان شنیده ایم.
آن عمر وقتی به خاک افتاد، آن نقطه حساس و نفس گیر شروع شد. که لحظه ای غفلت از آن حال، ممکن بود آن عمر برخیزد، شمشیر بگیرد و حمله کند؛ یا یاران را طلب کند وعلی(ع) را از پا در بیاورد. همه دیدند علی بن ابیطالب از سینه عمر بن عبدود برخاست و کنار نشست. خود عمر تعجب کرد که چرا برخاستی؟ الان وقت برخاستن نبود! الان مهم ترین لحظه است که باید سر جدا کنی. مگر الان کسی که رقیب را خاک کرد، از صحنه فاصله می گیرد؟
حضرت فرمود: من یک عمر بن عبدود قهار دیگری دارم، او را باید به خاک بمالم، بعد تو را!! من تاکنون جز برای رضای او کاری نکردم. الان که تو خیو و خدو و به صورتم تف انداختی، من غضبناک شدم. اگر گفته شد او خیو، او خدو انداخت بر روی علی، افتخار هر نبی و هر ولی؛ وجود مبارکش عصبانی شد. اگر سر عمر بن عبدود را در آن حال قطع می کرد، این خلطوا عملاً صالحاً و آخرسیئاً (8) بود. این هم برای رضای خدا بود، هم برای تامین نفس و رضای درون!
فرمود: من از سینه توی عمر برخاستم، کنار نشستم، تا این خشمم فرو برود، فرو نشانده شود، و غضب نفسانی رخت بر بندد و غضب الهی ظهور کند و لاغیر، و فقط برای رضای او سرت را جدا کنم. این می شود توحید سره. این می شود عبد محض. این می شود علی لله دین الواصب. فاعبدالله مخلصاً له الدین(9). خالصاً لوجه الله. هم دین واصب، یعنی همه دین. هم دین خالص، یعنی سره دین. کل دین خالصاً لوجه الله بشود، تا شایسته آن حدیث نبوی بشوم که ضربه علی یوم الخندق تعدل عباده الثقلین. وگرنه جنگ بدر که آغاز نبردهای بی امان و نابرابر کفر علیه اسلام بود، خطر در آن روز بیشتر بود. اینکه قرآن از جنگ بدر نام می برد، از روز حنین نام می برد؛ فرمود: خدای سبحان شما را یاری کرد؛ یبدر و انتم اذله (10). و یوم حنین اذ اعجبتکم کثرتکم فلم تغن عنکم کثرتکم شیئاً(11). این مضمون که در جریان جنگ بدر وحنین نازل شده است که در جریان جنگ خندق به این صورت نبود! ولی جائزه یوم خندق حساب دیگری دارد که در روزهای دیگر نبود!
با همان اخلاص، صدیقه کبری صلوات الله علیها ، امام حسن «کریم اهل بیت» (صلوات الله علیه)، حسین بن علی «آلشهید بکربلا» صلوات الله علیه ، اینها یطعمون الطعام، همان جا هم دارند که انما نطعمکم لوجه الله (13). نه چون شما یتیم اید؛ آه شما، عاطفه ما را تحریک کردید! در جنگ خندق ، غضب لله بود؛ نه لله و للنفس. در اطعام سوره هل اتی، آن اکرام لله بود؛ لالله و للعاطفه و لضعف النفس و لرقه النفس و مانند آن. آنجا عواطف حضوری ندارد. آنجا گرایش های نفسانی ظهوری ندارد. اگر چنین شد، آیات مرتب برای کسی نازل می شود که همسایه دیوار به دیوار اسم اعظم است. اگر امام عسکری فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم همسایه دیوار به دیوار اسم اعظم است، آنطوری که سیاهی چشم همسایه تنگاتنگ سفیدی چشم است، اینها با اسم اعظم کار می کنند. این هم یک بخشی از مطالب.

همه در برابر وحی، بی سوادند!

حالا برسیم به اینکه چه طور یک بانو به نام فاطمه معصومه آنچنان می درخشد که همه مراجع با جلال و شکوهی که داشته و دارند، در پیشگاه یک بانو مثل سهایند در برابر شمس!
مستحضرید که هیچ حکیم و متکلم و عارفی از یک سو، و هیچ فقیه و اصولی از سوی دیگر، علوم خود را با وحی انبیاء همتا ندانستند؛ یک. و خود را با انبیاء و اولیاء هم سنگ ندانستند؛ دو. فرمودند: وحی سلطان معارف و علوم است، علوم دیگر بندگان وحی اند. انبیاء و اولیاء و معصومین، امام اند؛ دیگران رعیت و امت اند. به طوری که الان که جهان شاهد هفت میلیارد بشر است، اگر همه این هفت میلیارد در حد مرحوم فارابی و بوعلی و شیخ انصاری و شیخ طوسی باشند، باز صادق است که خدا بفرماید: هو الذی بعث فی الامیین رسولاً (14).
درست است یکی شیخ انصاری است و یکی شیخ طوسی است، اما در برابر وحی امی اند! این سخن نغز حکیم سنائی، همه حکماء و سرایندگان بعدی را وادار کرد که به همین روال سخن بگویند. تا هیچ کس خود را در برابر وحی، در برابر معصوم قرار ندهد. هر کس، هر چه دارد و هرچه هست، ریزه خوار این مائده و این سفره است. آن بزرگوار می گوید:
مصطفی اندر جهان، آنگه کسی گوید که عقل؟! آفتاب اندر سما، آنگه کسی گوید سها (15)؟!
با بود وجود مبارک رسول گرامی علیه و علی آله آلاف التحیه و الثناء، کسی اسم عقل را می برد؟! با بودن آفتاب، کسی اسم سها را می برد؟! «سها» آن ستاره ضعیفی است که در سابق برای اینکه مشخص بشود کی سلیم الباصره است و نیست، می گفتند: اگر شب ستاره سها را ببیند، معلوم می شود چشم او سالم است. جزء ضعیف ترین ستاره هاست. با بود شمس که سخن از سها نیست! آفتاب اندر سما، آنکه کسی گوید سها؟
این که می بینید همه مراجع به منزله سحابند و این بانو به منزله شمس است، برای این است که این وصل به همان اخلاص محض است. وصل به همان انما یریدالله (16) است. وصل به هل اتی است. وصل به انما ولیکم الله است. وصل به آیه مباهله است و مانند آن. مبادا کسی علوم حصولی و مفاهیم را که احیاناً ممکن است در پایان امر از انسان گرفته شود، با صاحبان علومی که می گویند: انی یطرق السماء اعلم منی بطرق الارض (17) قیاس کند!
در بیانات نورانی حضرت امیر(ع) که در نهج البلاغه است، سوگند یاد کرد؛ فرمود: قسم به خدا من اگر بخواهم سرنوشت و آغاز و انجام تک تک شما را می گویم. والله لو شئت ان اخیر کل رجل منکم بمخرجه و مولحه و جمیع شانه لفعلت. ولکنی تخاف ان تکفروا فی برسول الله (18). اینکه همیشه می گوید: سلونی قبل ان تفقدونی، الان پیامش این است که: قبل ان تموتوا از من سؤال کنید. او که نمی میرد که!
یک وقتی است که به اصحابش می گوید: قبل از اینکه من از دست شما بروم از من سؤال کنید. این معنای ظاهری سلونی قبل ان تفقدونی. اما به ما چه خطاب می کند؟ به ما خطاب می کند: قبل از اینکه بمیرید به نهج البلاغه من مراجعه کنید؛ سلونی قبل ان تموتا. این کتاب من به طرق آسمانی اعلم و اعرف از طرق زمین است. قبل از اینکه از بین بروید، از من سؤال کنید. بنابراین، اینها درآن محدوده اند. اما وقتی به زمین آمدند، گرچه زمینی اند، اما آن استثناء سرجایشان محفوظ است.

ریزه خوار سفر کریمه

بیان ذلک این است؛ زیارت جامعه را که همه ما می خوانیم، این یک توضیحی می خواهد. در زیارت جامعه می خوانیم که: قبورکم فی القبور، اسمائکم فی الاسماء، انفسکم فی النفوس (19)، اینها را می خوانیم. این یک توضیحی می خواهد، یعنی چی؟ وجود مبارک رسول گرامی(ص) فرمود: من یک بدنی دارم، مثل شما. جسمی هستم، غذایی می خورم. یاکل و یمشی فی الاسواقی (20) است که می بینید؛ انما انا بشر مثلکم. (21). این مال بدن من است. اما تمام مزیت من در آن استثناء به بعد است؛ الا انه یوحی الی انما الهکم اله واحد (22) و معارف دیگر نسبت به من وحی می شود. شما از این خبری ندارید. شما فقط با بدن من هستید.شما در آن خطبه نورانی حضرت امیر در هنگام تودیع، فرمود: کنت جارا لکم جاورکم بدنی ایاما قلائل (23).
شما چند صباحی همسایه تن علی بودید، علی را که نمی دیدید! من هم با بدنم همسایه شما بودم، نه با جانم. من آن جائی که می گویم: انی یطرق السماء اعلم منی یطرق الارض که همسایه ندارم. من این یاکل و یمشی فی الاسواق را شما دیدید و همسایه او بودید. کنت جارا لکم جاورکم بدنی ایاماً قلائل. نه جاورکم روحی! پس شما با تن علی کار داشتید، نه با جان علی.
حالا برویم به سراغ زیارت جامعه، تا برسیم به سراغ کریمه اهل بیت، تا روشن بشود که چگونه شرف مراجع دراین است که در کنار سفره این ذات مقدسه باشند!
در زیارت جامعه می گوئیم: شما نوری بودید، محدق به عرش. عرشی بودید. و هم اکنون هم آنجا هستید. به نحو تجلی پائین آمدید، نه تجافی! شما مثل قرآن کریم، خدا شما را آویخت، نه انداخت. خدای سبحان باران را نازل کرده، یعنی باران را انداخت. قرآن را نازل کرده، یعنی قرآن را آویخت. او را که نیانداخت!
فرمود: در اول سوره مبارکه زخرف، شما وقتی در خدمت قرآنید؛ حم. والکتاب المبین. انا جعلناه قرآناً عربیاً لعلکم تعقلون. و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم (24). هم اکنون هم لدینا است، هم اکنون علی حکیم است. شما فقط قرآن مبین را دارید که دنباله این حبل مستحکم است. آغاز این حبل مستحکم که علی حکیم است، پیش من است. کسانی که عدل این قرآنند، آنها هم به شرح ایضاً. این چهارده نفر هم با این قرآن آویخته شدند، نه انداخته! با بدن اینها شما سروکار دارید، نه با جان اینها! اینها پیش ما علی حکیم اند، این چهارده نفر. و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم. هم اکنون علی حکیم اند. همیشه بودند و همیشه هستند.
در زیارت جامعه دارد که: کنتم محدقین بنور عرش. آنجا بودید، محدق بودید، محیط بودید، مطیف بودید، عرشی بودید. ذات اقدس اله من الله علینا شما را تنزل داد، نازل کرد، به این عالم آورد. مانند دیگران زیستید، زندگی کردید، یاکل و یمشی فی الاسواق بودید و رحلت کردید و مردید. دربین مردم بودید، با مردم بودید، برای مردم سخن می گفتید، برای مردم امامت می کردید، و رحلت کردید و دفن شدید. انفسکم فی انفس، ارواحکم فی الارواح، آبدانکم فی الأبدان، قبورکم فی القبور (25)؛
اما! اما و صد اما؛ فما احلی اسمائکم. چه قدر نام شما شیرین است! این فما احلی، فما احلی فما احلی، آن مستثنی را نشان می دهد. با ما هستید. از نظر بدن هستید. مراجع ماضین ما در کنار مضجع ملکوتی این کریمه هستند، اما فما احلی اسمها! فما احلی قبرها! فما احلی کنیتها! فما احلی علمها!فما احلی شانها! فما احلی عصمتها! فما احلی عزتها! این کجا، مراجع کجا! این کجا، حکما کجا! این کجا، عرفا کجا! این کجا، علماء کجا!
این استثنائی که در زیارت مبارکه جامعه است، نظیر همان استثنائی است که وجود مبارک رسول گرامی (ص) که همه عالم در آن استثناء غرق است. فرمود: من با شمایم اما الا انه یوحی الی. ما هم به اینها عرض می کنیم: قبورکم فی القبور؛ الآن هم در کنار این مضجع ایم قبرها فی القبور، اما فما احلی قبرها!!

چگونگی پیروزی در جنگ نابرابر انسان و شیطان

سالها قبل وقتی خواستم از حوزه علمیه تهران به قم مشرف بشوم، رفتم خدمت استادمان، مرحوم آقای آشیخ محمدتقی آملی؛ گرچه همه اساتید، حشرشان با انبیاء و اولیای الهی باشد، اما خوب بعضی از اینها یک خصیصه ای داشتند که دیگران، در آنها کمتر دیدیم.
این گذشته از اینکه مرحوم آقای نائینی رضوان الله علیه در تقریظ مکاسب شان که تقریرات شان چاپ شده، فرموده: صفوه المجتهدین العظام، مرحوم آقای نائینی در تقریرات ایشان؛ حالا اینگونه از مقامات علمی در دیگران هم بود و هست. فرمود به اینکه: من یک روز عاشورائی بود، خسته بودم، بعد از زیارت حضرت معصومه(س) رفتم قبرستان شیخان فاتحه خواندم، دیدم این مؤمنین روی قبور نشسته اند- همان حالی که وجود مبارک حضرت امیر در جریان بازگشت از کوفه برایشان پیش آمد- دیدم اینها روی قبور خودشان نشسته اند. منتظر طلب مغفرت و رحمت اند... از آدم کاسب اینها بر نمی آید، کسی که دنبال نخود سیاه و نان و نام است، اینها بر نمی آید.
این را عرض می کنم تا معلوم بشود که وقتی می خواستم ازشان خداحافظی کنم، بروم قم؛ به من چی گفت. دوبار در عالم رویا، دو حادثه برای ایشان پیش آمد. فرمود: من یک وقتی دیدم دشمنی سخت به من حمله کرد و مهاجم. من هیچ چاره نداشتم. دیدم جانم در خطر است. دستش را گاز گرفتم که از دستش نجات پیدا کنم. از شدت درد بیدار شدم، دیدم دستم در دهان خودم است. به من گفتند: آقا! مواظب باش در این عالم هیچ کسی با تو کار ندارد، مگر خودت. اعدا عدوک نفسک التی بین جنبیک(27). کسی کاری با ما ندارد که!
این همه آسمان و زمین را خدا مسخر کرده برای ما.
در سوره مبارکه کهف، اعراف، در بخش های فراوانی ذات اقدس اله فرمود به اینکه: این جنگ نابرابر است، دشمن شما را می بیند، شما او را نمی بینید. انه یراکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم(28). در جنگ نابرابر، وقتی دشمن قدر شما را ببیند، شما او را نبینید، خوب شکست می خورید.
یک رساله ای نوشته ابن طاووس، فرمود: دین به ما یک راه حل نشان داد. که ما می توانیم این جنگ نابرابر را صد و هشتاد درجه به نفع خودمان نابرابر بکنیم. یعنی کاری بکنیم؛ ما او را ببینیم، او ما را نبیند. و آن این است که برویم در قلعه خدا. اگر رفتیم، کلمه لا اله الا الله حصنی شد(29)، اگر ولایت علی بن ابیطالب(ع) حصنی شد(30)، این حصن است، دژ است، دژبان اش خداست. دژبان فرعی اش علی بن ابیطالب است.
خب! آدم وقتی وارد این قلعه شد، دشمن خودش را می بیند، دشمن او را نمی بیند دیگر. آن وقت أنتم ترانه ولا تراکم. فعلا انهم یراکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم. وارد آن قلعه شدید، انکم ترونه
و لا یراکم. این همان است که ان الذین امنوا و اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون(31). شما می بینید، او نمی بیند. این را طرد می کند.
و بار دیگر مرحوم آشیخ محمدتقی آملی رضوان الله علیه گفت که: در عالم رویا دیدم دشمنی به من حمله کرده. من هیچ چاره نداشتم. دست آوردم به چشم او که آسیبی به چشم اش برسانم. از شدت درد بیدار شدم. دیدم دستم در چشم خودم است! آنجا هم به من گفتند: مواظب باش. کسی کاری به تو ندارد. این خودتی. به دنبال چی می گردی؟ می خواهی دین و آخرت را یکجا هدر بدهی؟ دنبال چی می گردی؟
این آشیخ محمدتقی آملی؛ وقتی رفتم ازشان خداحافظی بکنم که من می خواهم بروم قم، اجازه بگیرم. فرمود: برو آنجا که کریمه اهل بیت آنجاست. فرمود: این قبر، یک قبر عادی نیست. بزرگان آنجا دفن اند. مراجع آنجا دفن اند. حکماء، علماء، فقهاء، اصولیون آنجا دفن اند. آنجا قبر دختر موسی بن جعفر است. این قبر منشاء هزارها برکت است.
ببینید این حرف مال چهار هزارسال قبل است. همه انبیاء اینطور بودند. اینها وارثان آن انبیاء هستند. اولین بار ما این فرمایش را از ایشان شنیدیم، بعد دیدیم حرفی است که میرداماد نقل می کند. ایشان فرمودند به اینکه: شاگردان ارسطو؛ ارسطو و افلاطون را وجود مبارک موسای کلیم و انبیای دیگر تربیت کرده اند. همانطوری که حکماء و فقهاء را انبیای قبلی و بعدی تربیت کردند. شاگردان ارسطو هر وقت مطلب عمیق علمی برایشان مشکل می شد، می رفتند کنار قبر ارسطو، آنجا مباحثه می کردند.برایشان حل می شد. اینها جزء موحدان عالم بودند.

منشأ برکات شرق و غرب

بعد ما آمدیم قم. با قبسات مرحوم میرداماد آشنا شدیم. دیدیم، بله. این میرداماد است. در قبسات، در صفحه مشخص، می گوید: امام رازی این حرف را زده. امام رازی هم در کتاب المطالب العالیه گفته. آن هم آدرس اش مشخص است؛ که بنای شاگردان ارسطو این بود؛ هر وقت مطلب علمی برایشان مشکل می شد، می رفتند کنار قبر. از آن قبر برکت می گرفتند.
این را که خود من بارها تجربه کردم؛ کتابهای عمیق؛ حالا یا جواهر بود، یا اسفار؛ به روال عادی، اینجا که مطالعه می کردم؛ همین کتاب را وقتی می بردم در یک شهر دیگری، می دیدم به کندی دارم پیش می روم. این را باور کنید. اینجا انسان بهتر می فهمد، خوشتر می فهمد، عمیق تر می فهمد، در آفتاب است. اینها نه تعارف است، نه مجاز است، نه خدای ناکرده خرافات است! این نور مرتب می آید، این ملائکه مرتب نازل می شوند.
اگر چنانچه ذات اقدس اله به رسولش فرمود: لااقسم بهذاالبلد و انت حل بهذا البلد(32)، الان همین طور است. اعتاب مقدسه این طور است؛ نجف اینطور است، کربلا اینطور است، کاظمین این طور است، سامرا که متأسفانه به این وضع درآمده است؛ بارگاه ملکوتی امام دهم و یازدهم (صلوات الله و سلامه علیهم أجمعین) این طور است. کریمه اهل بیت، مضجع اش اینطور است، اینچنین نیست که انسان فقط بیاید، زیارت بکند، ثواب اخروی ببرد! علم در اینجاست، کرامت در اینجاست، معنویت در اینجاست. حضور اینها منشاء رحمت و برکت است.
و امام عسکری سلام الله علیه فرمورد به اینکه- این روایت از وجود مبارک امام رضا هم نقل شده است- لیست العباده بکثره الصلاه والصیام. مهمترین عبادت؛ انما العباده کثرت التفکر فی امرالله(33) خدا غریق رحمت کند مرحوم آقای شاه آبادی، استاد امام رضوان الله علیه را! این دو تا آیه قرآن را خیلی لطیف معنا کرده در آن رساله شذرات شان. در دو بخش قرآن ذات أقدس اله فرمود: مواظب باشید، فشار جان دادن کار آسانی نیست. یک عده موقع مرگ سیلی می خورند. و الملائکه یضربون وجوهم و أدبارهم (34). این دو جای قرآن است. فرشتگان با سیلی زدن به صورت و با مشت زدن به پشت، جان او را می گیرند.
مرحوم آقای شاه آبادی رضوان الله علیه در آن رساله لطیف شان توجیه کردند این دو تا آیه را. گفتند: فرشتگان دنیا، مأموران الهی اند، مدبران الهی اند، در دنیا مواظب اند. دیدند این آقا عمر را تلف کرده، جا پرکرده، کاری هم انجام نداده، با مشت به پشت اش می زنند، او را از دنیا بیرون می برند؛ این یک. فرشته های مسئول برزخ می بینند. این با دست خالی دارد می آید. به صورتش سیلی می زنند که عمری آنجا گذراندی، آخر چی آوردی اینجا؟ و الملائکه یضربون وجوهم و أدبارهم. اینها را این خاندان به ما گفتند. اینها را این معارف به ما گفتند.
بنابراین اگر می بینید واقع حوزه علمیه قم الآن منشاء برکاتی شد در شرق عالم و غرب عالم؛ یک وقتی گفته می شد: اطلبوا العلم ولو بالصین (35)، این تمثیل بود و نه تعیین. وگرنه چین چیزی نداشت! که الا و لابد باید انسان چینی بشود.امروز به برکت انقلاب و خونهای پاک شهداء، می گویند: اطلبوا العلم ولو بقم. چینی می آید، شرقی می آید، غربی می آید؛ از تاشکند تا واشنگتن شما اینجا طلبه دارید. این خون شهداء، صدور انقلاب، پیام را به مشرق برد، پیام را به مغرب برد، و همه را آورد. اطلبواالعلم ولو بقم. این برکت این بی بی است!! خیلی ها می خواستند انقلاب بکنند، ولی بالاخره از قم باید برخیزد. فرمود: چون تو در این شهری، این شهر محترم است. این شهر می شود بلد امین. لااقسم بهذا البلد و انت حل بهذا البلد. اگر چنانچه این کریمه در اینجا نبود، معلوم نبود قم به این وضع، با این برکاتش، فراوان همراه باشد.بنابراین بهترین فرصت این است که حوزه علمیه، کماکان بهره های فراوان خودش را ببرد. محققان از حداکثر فرصت استفاده بکنند، دین پژوهان به شرح ایضاً. نویسندگان، گویندگان، مبلغان الهی، همه اینها از این مضجع ملکوتی حداکثر بهره را ببرند. تا وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) ظهوری کند و این انقلاب اسلامی به دست صاحب اصلی اش برسد.


تاریخ زندگانی کریمة اهل بیت(س)


 

نویسنده : سید محمدصادق میرقیصری




 
جانِ قم
یک سال بعد از هجرت علی بن موسی الرضا(ع) نامه‌ای خطاب به خواهر گرامی‌اش نوشت و حضرت معصومه(س) پس از دریافت نامه، برای ادای رسالت زینبی و پیام ولایت، به همراه عده‌ای از برادران و برادرزادگان، به طرف خراسان حرکت کرد. اینجا بود که مأمون ملعون با زیرکی تمام از هدف این سفر آگاه شد و مانع شد تا این رسالت زینبی محقق شود. یاران مأمون در شهر ساوه، با کاروان حضرت معصومه(س) درگیر شدند و با ناجوانمردی، بیشتر مردان از جمله تمامی برادران آن حضرت را به شهادت رساندند. حضرت معصومه(س) بر اثر این حادثه از شدّت ناراحتی و بنا به قولی به دلیل مسمومیت به سختی بیمار شد و ادامة سفر برایشان ناممکن گشت و دستور دادند که او را به شهر قم ببرند.3
٭ ٭ ٭
بزرگان شهر قم وقتی از این خبر مطلع شدند، به استقبال آن حضرت شتافتند و در حالی که موسی بن خزرج، بزرگ خاندان اشعری زمام ناقة آن حضرت را به دوش می‌کشید و عدّة فراوانی از مردم، پیاده و سواره، گرداگرد کجاوة حضرت در حرکت بودند، حدوداً در 23 ربیع الاول سال 201 ق. حضرت وارد شهر قم شد. سپس در محلی که امروز «میدان میر» نامیده می‌شود، شتر آن حضرت در جلوی منزل موسی بن خزرج زانو زد و افتخار میزبانی حضرت نصیب او شد. آن بزرگوار به مدت 17 روز در این شهر زندگی کرد و در این مدت، مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود. محلّ عبادت آن حضرت در مدرسة «ستیّه» بود که هم اکنون با نام «بیت النور» محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است. سرانجام در روز دهم ربیع الثانی سال 201 ق. با اندوه فراوان دیده از جهان فرو بست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند. مردم قم با تجلیل فراوان پیکر پاکش را به سوی محلّ فعلی که در آن روزگار بیرون شهر و به بابلان معروف بود، تشییع کردند. پس از دفن حضرت معصومه(س)، موسی بن خزرج سایبانی از بوریا بر فراز قبر شریفش قرار داد تا اینکه حضرت زینب، فرزند امام جواد(ع) به سال 256 ق. اوّلین گنبد را بر مزار قبر شریف عمة بزرگوارش بنا کرد و بدین سان، تربت پاک آن بانوی بزرگوار اسلام، قبله‌گاه قلوب ارادتمندان به اهل بیت و دارالشفای دل‌سوختگان عاشق ولایت و امامت شد.4
٭ ٭ ٭
پس از وفات حضرت معصومه(س) سه تن از دختران موسی مبرقع، پسر امام جواد(ع) به نام‌های امّ محمد، میمونه و بریهیه کنار آن حضرت دفن شدند. محدث قمی از بانوان دیگری نیز نام برده است که در کنار مرقد مطهر حضرت معصومه(س) مدفون هستند مانند: زینب، دختر امام جواد، امّ اسحاق، کنیز محمد بن موسی مبرقع و امّ حبیب، کنیز محمد بن احمد بن موسی مبرقع. بنابراین، در مجموع شش تن از امام زادگان و نوادگان امام جواد(ع) در کنار مرقد مطهر حضرت معصومه(س) دفن شده‌اند و شایسته است آنان که مرقد شریف حضرت معصومه(س) را زیارت می‌کنند از آنها نیز یاد کنند، گرچه با این جمله کوتاه باشد: «السلام علیکنّ یا بنات رسول الله، السلام علیکنّ و رحمـ[ الله و برکاته؛ سلام بر شما ای دختران رسول خدا(س) سلام بر شما و رحمت و برکت خدا بر شما».5
٭ ٭ ٭
نام شریف آن بزرگوار؛ فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، معصومه است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان، حضرت موسی بن جعفر(ع) و مادر مکرّمه‌اش، حضرت نجمه خاتون است. آن بانو، مادر امام هشتم نیز هست. بنابراین حضرت معصومه(س) با حضرت رضا(ع) از یک مادر هستند. ولادت آن حضرت در روز اوّل ذیقعده سال 173 هجری قمری در مدینة منوّره واقع شده است. دیری نپایید که در همان سنین کودکی، با مصیبت شهادت پدر گرامی خود در حبس هارون در شهر بغداد مواجه شد. لذا از آن پس، تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت علی بن موسی الرّضا(ع) قرار گرفت.
در سال 200 ق. در پی اصرار و تهدید مأمون عباسی، سفر تبعیدگونة حضرت رضا(ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون اینکه کسی از بستگانش و اهل بیت خود را همراه ببرند، راهی خراسان شدند.»2
یکی از ویژگی‌های حضرت معصومه(س) این بود که به علوم اسلام و آل محمّد(ص) آگاهی داشت و جزو راویان و محدثان به شمار می‌رفت. اگرچه تمام روایت‌های آن حضرت به دست ما نرسیده است، ولی به برخی احادیثی که از آن حضرت نقل شده، اشاره می‌کنیم:
1. در کتاب ارزشمند «الغدیر»، به نقل از کتاب‌های متعدد اهل سنت، حدیث غدیر از آن بانوی بزرگوار این گونه
نقل شده است: «دختران امام کاظم(ع)، فاطمه (معصومه) و زینب و ام کلثوم گفتند: روایت کرد برای ما فاطمه، دختر امام صادق(ع) و گفت: روایت کرد برای من فاطمه، دختر امام باقر(ع) و او گفت: روایت کرد برای من فاطمه، دختر امام سجاد(ع) و او گفت: روایت کردند برای من فاطمه و سکینه، دختران امام حسین(ع) و آنها گفتند: روایت کرد ما را امّ کلثوم، دختر فاطمة زهرا(س) و او از مادرش فاطمة زهرا(س) دختر پیامبر روایت کرده که آن حضرت فرمود: «آیا فراموش کردید سخن رسول خدا(ص) در روز غدیر خم را که فرمود: هر کس که من مولا و رهبر او هستم، پس علی مولا و رهبر اوست؟ و نیز به علی(ع) فرمود: «نسبت تو به من، مانند نسبت هارون به موسی است».
2. فاطمه [معصومه]، دختر امام کاظم(ع) و او از فاطمه، دختر امام صادق(ع) و او از فاطمه، دختر امام باقر(ع) و او از فاطمه، دختر امام سجاد(ع) و او از فاطمه، دختر امام حسین(ع) و او از زینب، دختر علی(ع) و او از فاطمة زهرا، دختر رسول خدا(ص) روایت کرد که فرمود: «آگاه باشید! کسی که با حبّ آل محمد از دنیا رفت، شهید از دنیا رفته است».6
سالروز شهادت آن بانوی بزرگوار را به امام موعود(ع) و موعودیان گرامی تسلیت عرض می‌کنیم.

پی نوشت ها :
 

1. مهتاب اهل بیت(ع)، به کوشش: سید حسین اسحاقی، ص 3.
2. مهدی مراد حاصل، کریمة اهل بیت، روزنامة همشهری، 9/1/1387، ص 3.
3. ر.ک: کریمة اهل بیت، ص 4؛ مهتاب اهل بیت، ص 18.
4. کریمة اهل بیت(ع)، ص 4
5. مهتاب اهل بیت(ع)، ص 24.
6. همان، صص 32 و 35.
 

ماهنامه موعود شماره 110
مقامات معنوی حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)
نویسنده:علی محامد یزدی
منبع:روزنامه کیهان

عوامل قرب الهی

بدون تردید از عوامل مهم قرب به خدای متعال محبت و دوستی پیامبر اکرم حضرت محمد(ص) و امامان معصوم(ع) و فرزندان و ذراری آن بزرگواران است.این موضوع مستفاد از قرآن و سنت است؛ اما از قرآن، آیات زیادی بر آن دلالت دارد و روشن ترین آیات، این آیه شریفه است که می فرماید: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی»(1)، ای پیامبر! به مردم بگو من از شما درخواست هیچ اجر و مزدی برای رسالتم نمی کنم، جز محبت و دوستی با خویشانم.»
روایات زیادی هم در این زمینه وارد شده است که مضمون آنها این است که پیامبر اکرم و امامان(ع) از مردم خواسته اند که با فرزندان آنان دوستی نمایند. ما یک روایت را در اینجا ذکر می کنیم.از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمودند: «احبوا الله لما یغذوکم من نعمته و احبوا فی لحب الله و احبوا ذریتی لحبی ایاهم(2)؛ خدا را دوست بدارید به خاطر نعمت هایی که به شمار ارزانی داشته است و مرا هم دوست بدارید به جهت دوستی با خدا (چون من پیامبر الهی هستم) و با فرزندان من دوستی نمایید، چون من آنها را دوست دارم.»
از متون بسیاری از زیارات امامان و فرزندان آنها نیز همین مطلب استفاده می شود؛ مثلا در زیارت عاشورا آمده است: «اتقرب الی الله بحبکم و البرائه من اعدائکم؛ تقرب می جویم به خداوند به واسطه دوستی با شما و بیزاری جستن از دشمنان شما(3)».
پیامبر عظیم الشأن و امامان معصوم(ع) و فرزندان بزرگوار آنان واسطه های فیض الهی هستند و خداوند متعال به واسطه آنان بر تمام انسان ها و کل عالم هستی فیض بخشی می کند و هر اندازه ای که انسان به خدا ایمان داشته باشد و به خداوند عشق بورزد، باید به همان نسبت اولیای الهی را دوست بدارد.این محبت و دوستی که از مطالبات خدا و پیامبر و امامان معصوم(ع) است. نصیب کسی می شود که عظمت خدا و پیامبران و سایر اولیای خدا را درک کند و آنان را بیشتر بشناسد؛ زیرا محبت فرع بر معرفت است؛ اگر معرفت نباشد و یا از انسان سلب شود، محبت هم از بین می رود؛ چنان که در زیارت حضرت فاطمه معصومه(ع) آمده است: «و ان لایسلبنا معرفتکم انه ولی قدیر؛ از خدا می خواهم که معرفت شما خانواده را از من سلب نکند(4)».
معرفت و شناخت مقامات معنوی و بلندی شأن اولیای الهی عطیه و اکرامی است از جانب خداوند متعال؛ چنان که در زیارت شریف عاشورا می خوانیم: «فاسئل الله الذی اکرمنی بمعرفتکم و معرفه اولیائکم و رزقنی البرائه من اعدائکم ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخره (5)؛ از آن خدایی مسألت می کنم که مرا به شناخت و اعتقاد به شما خانواده اکرام کرده و بیزاری از دشمنانتان را به من روزی کرده است، اینکه مرا در این دنیا و آخرت با شما قرار دهد.»
به طور مسلم یکی از راه های تحصیل معرفت به اولیا، تأمل و مطالعه در شرح حال و سیره و زندگانی آنان و نیز ذکر مقامات معنوی و فضایل اخلاقی و مناقب، مانند: معجزات و کرامات آنان است.
این نوع معرفت علاوه بر اینکه در اصل محبت و ازدیاد آن اثری مهم دارد، موجب تربیت و الگو گرفتن از آنان نیز می گردد؛ زیرا هیچ کس نمی تواند به ترتیب صحیح و سعادت و کمال برسد، مگر از راه الگو پذیری از کسانی که خود به مقام قرب الهی نایل آمده باشند و از طریق اصلاح خود گذشته و به هدف نهایی رسیده باشند.از جمله این بزرگان سیده جلیله فاطمه معصومه(ع) دختر بزرگوار حضرت امام موسی بن جعفر(ع) است.این بانوی بزرگ در عظمت و بلندای معنویت در حد بانوان بزرگ اسلام است و کسی است که ملقب شده است به «معصومه» که نشان دهنده اوج عظمت و بزرگی است و اخبار و روایات و نیز قراین و شواهد موجود در زندگی ایشان بیان کننده کمالات و فضایل نفسانی و مقامات معنوی برای ایشان است.

نسب فاطمه معصومه(علیهاسلام)

نام آن حضرت «فاطمه» ملقب به «معصومه»، پدر آن بزرگوار امام موسی کاظم(ع) و مادر آن حضرت علیا مکرمه، نجمه خاتون که قبر شریفش در مدینه طیبه است. ایشان و برادرشان حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) از یک مادر بودند.ولادت فاطمه معصومه(ع) در اول ذی قعده بوده است. بنابراین، عمر شریفش 27سال بوده و در سال دویست و یک از هجرت، روز دهم ربیع الثانی در قم از دنیا رفته است. نه تنها حضرت فاطمه، دختر امام موسی(ع) ازدواج نکرده است، بلکه سایر دختران آن حضرت ازدواج نکرده بودند. صاحب «تاریخ قم» نیز به این مطلب اشاره نموده است و درباره دختران رضائیه فرموده است: «چنین به من رسیده که رضائیه دختران خود را شوهر نمی دادند؛ زیرا که هم کفوی برای ایشان نمی یافتند و موسی بن جعفر(ع) را بیست ویک دختر بوده. از این جهت، هیچ یک را به شوهر ندادند.»(6) روشن است که خود این مطلب دلیل و شاهدی است قوی بر عظمت و جلالت بی بی فاطمه معصومه(ع) که همتایی برای ایشان در ازدواج نبوده است.

مقامات معنوی فاطمه معصومه(علیهاسلام)

نمونه بسیار مهم از سلسله زنان به کمال رسیده، سیده جلیله، فاطمه معصومه(ع)، دختر امام موسی کاظم(ع) است که قبر شریفش مزار و مطاف میلیونها مسلمان شیعه می باشد که از اطراف بلاد اسلامی و کشورهای مختلف به زیارت آن حضرت نایل می شوند و از برکات قبر شریفش استفاده می کنند. باید گفت: قلم و بیان و زبان عاجز است که مقام والای آن حضرت را بیان کند.صاحب «ناسخ التواریخ» درباره ایشان می گوید: «حضرت فاطمه معصومه(ع) حضرت ولیه الله تعالی و صفیه خاتون خلق جهان و ناموس خداوند عالمیان، عابده زاهده متقیه عارفه کامله مستوره مخدره معصومه فاطمه، دختر حضرت موسی بن جعفرکاظم(ع) را مقامی و منزلتی متعالی و شأنی رفیع و مکانی عظیم است که خداوند عطایش فرموده است.»
سپس می گوید: «موسی بن جعفر(ع) را به قولی چهار دختر فاطمه نام داشت: کبری و وسطی و صغری و اخری؛ اما مشخص نیست که صاحب ترجمه (شرح حال) کبری است یا صغری و یا وسطی، اما از حیث شأن و مقام جلیل، البته کبری است و مخدره عظمی است؛ چنان که لقب شریف این مخدره معصومه بر این معنی دلالت دارد.(7)
عظمت و جلالت قدر این مکرمه معظمه علاوه بر محدثان و مورخان و سیره نویسان، تمام جهان اسلام را پر کرده است و مطلبی است که جملگی بر آن اتفاق نظر دارند. این جانب در مکه مکرمه و مدینه منوره دیدم مسلمانان عرب زبان وقتی نام مقدس قم را می شنیدند، می گفتند: در آن شهر قبر مطهر حضرت معصومه(ع) است و آرزوی زیارتش را می کردند و شگفت انگیز این بود که نام اصلی ایشان که فاطمه است را نمی بردند، بلکه ایشان را به نام معصومه می شناختند که این خود بر عظمت این بانو دلالت دارد.

دلایل مقامات معنوی فاطمه معصومه(علیهاسلام)

1- محدثه بودن آن حضرت

شکی نیست که نخستین عامل سعادت و کمال انسان و قرب او به خداوند متعال، علم و معرفت به ویژه علم و معرفت به خدای متعال است: زیرا علم و معرفت شرط لازم برای ایمان به خداوند است. امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: «اول الدین معرفته؛(8) نخستین مرتبه در دین، شناخت خداوند است.»
این مقام بزرگ به طور کامل در پیامبران الهی موجود است و بعد در وجود امامان(ع) و فرزندان آنان از جمله، سیده جلیله کریمه اهل بیت، فاطمه معصومه(ع) است که در دامان پدر بزرگواری مانند: امام موسی بن جعفر(ع) تربیت شده است و در سایه برادری، مانند: امام علی بن موسی الرضا(ع) ادامه زندگی داده است و قطعاً معرفت در وجود آن حضرت در حد بسیار بالایی وجود داشته است. افزون بر اصالت خانواده، موضوع محدثه بودن ایشان است که دلیل بزرگی بر مقام معرفت آن حضرت است؛ زیرا محدثه بودن علامت عالم بودن می باشد. گرچه احادیث زیادی در این زمینه در دست نیست، ولی خوشبختانه نمونه ای برای شناخت مقام علم و فضیلت آن حضرت در دست می باشد.
«شیخ صدوق از فاطمه دختر موسی بن جعفر(ع) از یکی از فرزندان امام سجاد به نام عمر از فاطمه دختر امام حسین(ع) از اسما دختر ابی بکر از صفیه دختر عبدالمطلب، عمه پیامبر نقل می کند که گفت: من قابلگی امام حسین(ع) را برعهده داشتم. وقتی او از مادر متولدشد، پیامبر(ص) فرمود: عمه جان! فرزندم را بیاور! و در جواب گفتم: هنوز او را پاکیزه نکرده ام. پیامبر فرمود: ای عمه! آیا تو او را پاکیزه می کنی! نه خداوند او را پاکیزه کرده است.»(9)
از این روایت مقام بلند علمی و فضیلت و معرفت حضرت فاطمه معصومه(ع) به طور روشن استفاده می شود؛ زیرا عنوان محدثه بودن و به خصوص شهرت آن بین اصحاب حدیث، عالمه بودن ایشان را ثابت می کند.بدون مناسبت نخواهدبود که شهر مقدس قم در طول تاریخ همیشه مأوا و مسکن عالمان و فقیهان و محدثان بسیار بزرگی، همانند: اشعریون و ابن قولویه و صدوقین و دیگران بوده است و بخصوص در این زمان که حوزه علمیه با برکت و با عظمت قم در کنار قبر مقدس آن حضرت برقرارگشته و باغبانی همچون مرحوم آیت الله العظمی حائری یزدی و آیت الله العظمی بروجردی و امام خمینی و دیگران داشته است و هم اکنون دنیای اسلام، بلکه جهان ازفیض و نورانیت این حوزه استفاده می کند و علم و دانش از قم بر سایر بلاد می رود و تمام اینها از برکات قبر مطهر کریمه اهل بیت(ع) است و جایگاه فرهنگی قم دراین زمان و زمانهای گذشته، از این بانوی بزرگ توان می گیرد.

2- ایمان و عمل صالح

بدون شک اصلی ترین عامل سعادت و کمال انسان و قرب او به خدای متعال، ایمان محکم به ذات مقدس الهی و عمل خالص و شایسته به دستورهای اوست و در این راستا، بین مردان و زنان فرقی وجود ندارد. خداوند حیات طیبه را مرهون ایمان و عمل صالح دانسته است و در سوره نحل می فرماید: «من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاه طیبه و لنجزینهم باحسن ما کانوا یعملون.» (10)
فاطمه معصومه(ع) از جمله زنانی است که دراین جهت، گوی سبقت را از دیگران ربوده است؛ چرا چنین نباشد که با استعداد ذاتی در تحت تعلیم و تربیت دو امام بزرگوار، یعنی پدر آن حضرت، امام موسی بن جعفر(ع) و برادرش، عالم آل محمد امام رضا(ع) بوده است و از خاندانی است که اصل شجره طیبه هستند. و جمله بلندی که در زیارت آن حضرت آمده است: «فان لک عندالله شأنا من الشأن» شاهد این مدعاست و این شأن و مرتبت عظیم، مرهون ایمان و عمل صالح است.

3- فضیلت زیارت آن حضرت

از دلایل روشن بر مقامات بلند معنوی حضرت فاطمه معصومه(ع) روایاتی است که درفضیلت و اهمیت زیارت آن حضرت رسیده است.
1- شیخ صدوق در کتاب «ثواب الاعمال» و «عیون الاخبارالرضا»(ع) با سند معتبر از امام رضا(ع) روایت کرده است که سعدبن سعد اشعری می گوید: «از امام رضا(ع) درباره فاطمه دختر امام موسی (ع) سوال کردم. فرمودند: هرکس او را زیارت کند، برای او بهشت است.» و همین روایت را ابن قولویه در کناب کامل الزیارات روایت کرده است.(11)
2- امام جواد(ع) می فرماید: «من زار عمتی بقم فله الجنه ؛(12) هر کس عمه من را در شهر قم زیارت کند برای او بهشت است.»
3- علامه مجلسی از «تاریخ قم» نیز روایتی به نقل از امام صادق(ع) به این مضمون نقل کرده است(13)
قطعا برای زیارت انسان های عادی بهشت واجب نمی شود آن هم از سه امام معصوم که به همین مضمون باشد. از این روایات صحیح و معتبر که در فضیلت زیارت آن جناب رسیده، به روشنی استفاده می شود که مقامات معنوی فاطمه معصومه(س) همان مقامات بندگان حقیقی و خالص خداوند، نظیر مقاماتی که پیشوایان معصوم دارند، است.

4- مقام عظمای شفاعت

از اموری که بر علو مقام و مرتبت بسیار بلند آن حضرت نزد خداوند متعال دلالت می کند و اینکه ایشان هم ردیف با مرتبه معصومین می باشد، این است که خداوند مقام شفاعت را به آن حضرت کرامت کرده و تمام شیعیان به شفاعت ایشان وارد بهشت و کرامت الهی می شوند.
محدث قمی(ره) در شرح حال آن حضرت از کتاب «مجالس المؤمنین» قاضی نورالله شوشتری شهید روایت کرده که امام صادق می فرماید: «از برای خدا حرمی است و آن مکه مکرمه است و از برای رسول خدا(ص) حرمی است و آن مدینه و از برای امیرالمؤمنین(ع) حرمی است و آن کوفه است. آگاه باش که حرم من وحرم اولاد من در قم است. آگاه باش قم کوفه صغیره است و همانا برای بهشت هشت در است که سه در آنها به سوی قم باز می شود و وفات کند در قم زنی که از اولاد من است. نام او فاطمه دختر موسی بن جعفر(ع) است که داخل بهشت می شوند به سبب شفاعت او از جمیع شیعیان من».(41)
جمله شریفه ای در زیارت نامه آن حضرت رسیده است که زائر از ایشان درخواست می کند: «یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه فان لک عندالله شأنا من الشأن؛ ای فاطمه! برای من شفاعت در بهشت شفاعت کن؛ زیرا برای توست در نزد خداوند مقام بسیار بزرگ و با عظمت که غیر از خدا کسی نمی داند.» که این عبارت بر مقام شفاعت آن حضرت دلالت می کند. و کلمه شأن برای تفخیم و عظمت آن حضرت آمده است.

5- وجود فضایل نفسانی و ملکات فاضله

از دلایل عظمت روحی و مقامات معنوی و اینکه آن بزرگوار از جمله مقربان است، وجود اخلاق حسنه و صفات جمیله، مانند: صبر و تحمل و استقامت در راه خدا و رضا بر رضای الهی و تسلیم در مقابل قضا و قدر الهی است که ایشان در طول عمر کوتاه خود به این صفات و نظایر آنها مشهورند.آنچه قابل توجه است اینکه همه فرزندان شریف امام موسی(ع) به ظلم ها و فشارهایی که از ناحیه دشمنان مثل خلفای بنی عباس وارد می شد مبتلا شدند و مهم تر از همه زندانی شدن امام موسی(ع) توسط هارون برای مدت طولانی بود که همه فرزندان حضرت از فراق و دوری و مصیبت پدرشان در رنج شدید بودند.از همه بالاتر مصیبت شهادت آن حضرت در زندان بغداد توسط عمال هارون الرشید و بعد از آن حکومت فرزندش مأمون است که بسیار شخص زیرک و شیطانی بوده است و در زمان او فرزندان موسی بن جعفر(ع) تبعید شده، در بلاد اسلامی آواره شدند و عده زیادی به شهادت رسیدند، مانند: احمدبن موسی شاه چراغ و برادران و برادرزادگان آن حضرت که هر کدام داستان غم انگیزی دارند.
از مصایب مهم، هجرت اجباری بزرگ این خاندان، امام رضا(ع) است که هر یک از این امور برای حضرت معصومه(س) و فرزندان موسی بن جعفر(ع) طاقت فرسا بوده است که آن بزرگواران به جان خریدند و برای رضای خدا صبر پیشه کردند و با این کار عظمت روحی و جلالت قدر اولاد موسی بن جعفر(ع) برای همگان روشن گردید.
حضرت معصومه با تلاش های خود و مجاهدت های طاقت فرسا، حقیقت اسلام و مذهب شیعه امامیه را حفظ و حراست کردند. شاهد آن هجرت مهم و غریبانه و ارتحال آن حضرت در شهر مقدس قم است که نشان دهنده فضایل نفسانی و صبر و استقامت آن مخدره جلیله است.گرچه به ظاهر این هجرت به منظور دیدار با برادرش امام علی بن موسی الرضا(ع) بوده که حتما با عده ای از برادران و محارم صورت گرفته است، اما جنبه های سیاسی هم بر این هجرت مترتب بوده است و می تواند از یک جهت به منظور پشتیبانی از ولایت عهدی امام رضا و از جهت دیگر افشای مکر و خدعه مأمون باشد، ولی قضا و قدر الهی بر این تعلق گرفته بود که آن بزرگوار در بین راه به عالم ملکوت پرواز کند و به دیدار برادر نایل نیاید؛ چنان که از امام رضا(ع) نقل شده آن حضرت به حضرت فاطمه معصومه(ع) خبر داده بودند که «تو قصد خراسان می کنی، لکن در ساوه که می رسی، مریض خواهی شد و در قم وفات خواهی کرد».(15)
شهرت آن سیده جلیله به لقب معصومه در میان مسلمانان و اهل تاریخ و حدیث بی جهت نیست، بلکه متناسب با مقام بلند عصمت است که آن بانوی بزرگ تاریخ دارا بوده است و هیچ گونه تعجبی در مطلب نیست؛ چون در جای خودش ثابت شده است که مقام عصمت تنها به پیامبر و امام اختصاص ندارد، بلکه مردان و زنان دیگری هم به این مقام بلند نایل آمده اند، مانند: حضرت مریم که خداوند شهادت به طهارت او داده است. چون ملاک تقرب انسان به مقام قرب الهی، رعایت تمام احکام و دستورهای خدای متعال است که از راه ریاضت و مجاهدت در راه خدا به دست می آید.
این بانوی بزرگ اسلام نمونه کامل زهد و تقوا و عفاف و عبادت و دعا و راز و نیاز با خداوند متعال بوده است؛ حتی دوران کوتاهی که در قم در حال حیات بوده اند، عبادت او زبانزد عام و خاص بوده و محراب عبادت ایشان در خانه موسی بن خزرج که در محله میدان میر واقع است، شاهدی بر این مدعا است که بعد از چند قرن مورد طواف و زیارت ارادتمندان اهل بیت(ع) می باشد؛ در حالی که مدت اقامت ایشان در قم، هفده یا شانزده روز بیشتر نبوده است و در این مدت بیمار و مشغول معالجه و مداوا بودند.

.6 کرامات آشکار

یکی از دلایل مقامات بلند معنوی و قرب حضرت فاطمه معصومه(ع) بروز کرامات باهره ای است که از آن سیده جلیله صادر شده است این کرامات بسیار است و هر ساله از آن حضرت بروز می کند و این امری است که جای انکار ندارد و به حد تواتر رسیده است.کسی که معجزات و کرامات از او صادر شود، قطعا از اولیای خدا و صاحب مقامات عالیه معنوی در حد معصومین است که در اثر قرب الهی دعای او مستجاب است و خدای متعال او را واسطه فیض خود قرار داده است؛ همان گونه که امامان ما این چنین بودند و از جمله این بزرگان حضرت فاطمه معصومه(ع)، دختر امام موسی بن جعفر(ع) است که تمام شیعیان عالم، خاصه شیعیان ایران و بالاخص ساکنان جوار قبرش از فیض او بهره های فراوانی برده و می برند.

غریب چون برادر

با وجود آنکه آن مخدره بیمار بوده، ولی مشغول عبادت پروردگار عالم بوده و محراب عبادتش در قم تاامروز موجود است و تا وقتی که ندای «یا ایتها النفس المطمئنه » را اجابت و دار فانی را وداع نمود به همین حالت، مشغول عبادت بود و آخرالامر امید آن مظلومه معصومه مبدل به ناامیدی شد و به وصال برادر نرسید و در شهر غربت با دلی پر از غم و غصه وفات نمود.(16)
صاحب تاریخ قم گوید: «حدیث کرد مرا حسین بن علی بن بابویه از محمد بن الولید که چون فاطمه معصومه(ع) وفات کرد، او را غسل دادند و کفن کردند و حرکت دادند او را و بردند به بابلان و گذاشتند او را نزدیک سردابی که برای او کنده بودند. پس آل سعد با هم گفتگو کردند که کیست داخل سرداب شود و جنازه بی بی را دفن نماید؟ بعد از گفتگوها رأی ایشان بر آن قرار گرفت که خادمی بود برای ایشان به غایت پیر که نامش قادر بوده و مرد صالحی بوده او متصدی دفن شود. چون فرستادند عقب آن شیخ صالح، دیدند دو نفر سوار که دهان خود را بسته بودند به لثام به تعجیل تمام از جانب رمله، یعنی ریگزار پیدا شدند. چون نزدیک جنازه رسیدند، پیاده شدند و نماز بر آن مخدره خواندند و داخل سرداب شدند و او را دفن کردند و بیرون آمدند و سوار گشتند و رفتند و کسی نفهمید که اینان چه کس بودند».(17)
این جریان نشان دهنده اوج کمال و تقرب آن حضرت به خداوند متعال است؛ چون این سیده جلیله که در شهر غربت از دنیا رفته محرمی نداشته است که او را به خاک بسپارد، خداوند متعال کسانی را که محرم بوده اند فرستاد که با این جلالت و عظمت متکفل دفن و نماز او بشوند.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد